۸٬۸۲۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
عطار نشابوری در اواخر عمرش در مصیبتنامه به برخی از آثار خود اشاره میکند: | عطار نشابوری در اواخر عمرش در مصیبتنامه به برخی از آثار خود اشاره میکند: | ||
مصیبتنامه که اندوه جهان است | {{شعر}}{{ب|مصیبتنامه که اندوه جهان است|الهینامه که اسرار عیان است}} | ||
بهداروخانه کردم هر دو آغاز | {{ب|بهداروخانه کردم هر دو آغاز|چه گویم زود رستم زین و آن باز}} | ||
مصیبتنامه زاد رهروان است | {{ب|مصیبتنامه زاد رهروان است |الهینامه گنج خسروان است}} | ||
جهان معرفت اسرارنامه است | {{ب|جهان معرفت اسرارنامه است|بهشت اهل دل مختارنامه است}} | ||
مقامات طیور امّا چنان است | {{ب|مقامات طیور امّا چنان است|که مرغ عشق را معراج جان است}} | ||
چو خسرونامه را طرزی عجیب است | {{ب|چو خسرونامه را طرزی عجیب است|ز طرز او که مه را نصیب است}}{{پایان شعر}} | ||
<ref name=":3">[http://www.persianpersia.com/artandculture/adetails.php?articleid=15624&parentid=1&catid=10 زندگینامه و آثار عطار نیشابوری - ساین پرشین پرشیا]</ref> | |||
=== اسرارنامه === | === اسرارنامه === | ||
خط ۱۸۴: | خط ۱۸۵: | ||
عطار نیشابوری به دربار پادشاهان نمیرفت و لب به مدح و ستایش آنان نمیگشود؛ و تا آخر عمر عزت نفس و مناعت طبع و بزرگ همتی او بهجا ماند. عطار در کتاب منطق الطیر در این باره سروده است: | عطار نیشابوری به دربار پادشاهان نمیرفت و لب به مدح و ستایش آنان نمیگشود؛ و تا آخر عمر عزت نفس و مناعت طبع و بزرگ همتی او بهجا ماند. عطار در کتاب منطق الطیر در این باره سروده است: | ||
{{شعر}}{{ب|چون زِ نان خشک گیرم سفره پیش|تر کنم از شوربا چشم خویش}} | |||
{{ب|من نخواهم نان هر ناخوش منش|بس بود این نانم و آن نان خورش}} | |||
{{ب|هر توانگر کین چنین گنجیش هست |کی شود در منّت هر سفله پست}} | |||
هر | {{ب|شکر ایزد را که در، باری نیم|بسته هر نا سزاواری نیم}} | ||
{{ب|من ز کس بر دل کجا بَندی نهم|نام هر دُون را خداوندی نهم}} | |||
{{ب|نه طعام هیچ ظالم خوردهام|نه کتابی را تخلص کردهام}} | |||
{{ب|همت عالیم ممدوحم بس است |قُوت جسم و قوّت روحم بس است}}{{پایان شعر}} | |||
<ref name=":1" /> | |||
همت عالیم ممدوحم بس است | |||
== سیری در عرفان عطار == | == سیری در عرفان عطار == | ||
شیخ عطار نیشابوری وارث و راوی روح عرفان عاشقانهی بایزید بسطامی و منصور حلاج و عینالقضات همدانی و سنایی است. عطار نیشابوری در زمانهای خونریز و بحرانی متولد میشود؛ و به نوشتن و سرودن میپردازد. زمانهای که رویدادهای آن، زمینهساز سقوط ایران زمین شد؛ و با حمله و یورش مغولان ضربهای کاری بر پیکر فرهنگ و تمدن ایرانی فرود آمد. دورهای که ادبیات عرفان حماسی، جایگزین ادبیات تاریخ حماسی شد. صوفیان و عارفان خرد گریز و خرد ستیز، متفکران قوم شدند. عرفان حماسی و عاشقانهی عطارنیشابوری، تجلی و بیانگر روح و روحیهی حاکم بر فضای فرهنگی زمانهی خود است. عرفان، به باور عطار نیشابوری « راه» است، راهی که با رفتن آغاز میشود. عرفان، راهی از پیش معلوم و پایانپذیر نیست، بلکه راهی است که با رفتن، پدید میآید و با رفتن، راه میشود. این راه، بینشان و ناپیدا است، چون با رفتن رهرو پدید میآید. در این راه، رهرو و رهبر نیز سرانجام راه میشوند. چنانکه خود میگوید: | شیخ عطار نیشابوری وارث و راوی روح عرفان عاشقانهی بایزید بسطامی و منصور حلاج و عینالقضات همدانی و سنایی است. عطار نیشابوری در زمانهای خونریز و بحرانی متولد میشود؛ و به نوشتن و سرودن میپردازد. زمانهای که رویدادهای آن، زمینهساز سقوط ایران زمین شد؛ و با حمله و یورش مغولان ضربهای کاری بر پیکر فرهنگ و تمدن ایرانی فرود آمد. دورهای که ادبیات عرفان حماسی، جایگزین ادبیات تاریخ حماسی شد. صوفیان و عارفان خرد گریز و خرد ستیز، متفکران قوم شدند. عرفان حماسی و عاشقانهی عطارنیشابوری، تجلی و بیانگر روح و روحیهی حاکم بر فضای فرهنگی زمانهی خود است. عرفان، به باور عطار نیشابوری « راه» است، راهی که با رفتن آغاز میشود. عرفان، راهی از پیش معلوم و پایانپذیر نیست، بلکه راهی است که با رفتن، پدید میآید و با رفتن، راه میشود. این راه، بینشان و ناپیدا است، چون با رفتن رهرو پدید میآید. در این راه، رهرو و رهبر نیز سرانجام راه میشوند. چنانکه خود میگوید: | ||
{{شعر}}{{ب|گفت ما را هفت وادی در ره است|چون گذشتی هفت وادی درگه است}} | |||
{{ب|وانیامد در جهان زین راه کس|نیست از فرسنگ آن آگاه کس}} | |||
وانیامد در جهان زین راه کس | |||
چون | {{ب|چون نیامد باز کس زین راه دور |چون دهندت آگهی ای ناصبور}} | ||
{{ب|چون شدند آنجایگه گم سر به سر|کی خبر بازت دهد از بی خبر}}{{پایان شعر}} | |||
عطار در جای دیگر میگوید: | عطار در جای دیگر میگوید: | ||
خط ۲۱۵: | خط ۲۱۴: | ||
در اندیشهی عرفانی عطار، رهرو با شوریدن علیه زنجیر عادت و پردهی پندار، رسم و قیل و قال، مقام و شأن اجتماعی، در آستانهی راه بیپایان عشق و رهایی قرار میگیرد: | در اندیشهی عرفانی عطار، رهرو با شوریدن علیه زنجیر عادت و پردهی پندار، رسم و قیل و قال، مقام و شأن اجتماعی، در آستانهی راه بیپایان عشق و رهایی قرار میگیرد: | ||
{{شعر}}{{ب|ما دُرد فروش هر خراباتیم|نه عشوه فروش هر کراماتیم}} | |||
{{ب|انگشتزنان کوی معشوقیم|و انگشت نمای اهل طاماتیم}} | |||
انگشتزنان کوی معشوقیم | |||
{{ب|حیلتگر و مُهره دزد و اوباشیم|دُردیکش و کمزن خراباتیم}} | |||
{{ب|در شیوهی کفر پیر و استادیم|در شیوهی دین خر خرافاتیم}} | |||
{{ب|با عادت و رسم نیست ما را کار|ما کی زمقام و رسم و عاداتیم}}{{پایان شعر}} | |||
عطار نیشابوری، مست رویداد عشق است، هرچند که او بسیار به توصیف عشق میپردازد، ولی بر این باور است که درک رخداد عشق، در گرو تجربهی مستقیم عشق است: | عطار نیشابوری، مست رویداد عشق است، هرچند که او بسیار به توصیف عشق میپردازد، ولی بر این باور است که درک رخداد عشق، در گرو تجربهی مستقیم عشق است: | ||
خط ۲۴۵: | خط ۲۴۲: | ||
شیخ عطار بر این باور است که معشوق را نه فقط در افلاک، بلکه در خاک نیز میتوان یافت: | شیخ عطار بر این باور است که معشوق را نه فقط در افلاک، بلکه در خاک نیز میتوان یافت: | ||
{{شعر}}{{ب|دید مجنون را به راهی مرد پاک|در میان رهگذر میبیخت خاک}} | |||
{{ب|گفت ای مجنون چه میجویی چنین|گفت لیلی را میجویم یقین}} | |||
گفت ای مجنون چه میجویی چنین | |||
گفت | {{ب|گفت لیلی را کجا یابی ز خاک؟|کی بود در خاک شارع دُرّ پاک!}} | ||
{{ب|گفت من میجویمش هرجا که هست|بو که یکدم آرمش جایی به دست}}{{پایان شعر}} | |||
در اندیشهی عرفانی عطار نیشابوری، متعلق و تجلیهای عشق، نزد همهی انسانها، یکسان و برابر نیست، زیرا هر کس بنابر دلبستهگیها و دلدادهگیهایش، معشوق و دلبر و حسب حالی ویژه دارد: | در اندیشهی عرفانی عطار نیشابوری، متعلق و تجلیهای عشق، نزد همهی انسانها، یکسان و برابر نیست، زیرا هر کس بنابر دلبستهگیها و دلدادهگیهایش، معشوق و دلبر و حسب حالی ویژه دارد: | ||
سیر هر کس تا کمال وی بود | {{شعر}}{{ب|سیر هر کس تا کمال وی بود|قرب هر کس حسب حال وی بود}} | ||
گر بپرد پشه چندانی که هست | {{ب|گر بپرد پشه چندانی که هست|کی کمال صرصرش آید به دست}} | ||
لاجرم چون مختلف افتاد سیر | {{ب|لاجرم چون مختلف افتاد سیر|همروش هرگز نیفتد هیچ طیر}} | ||
معرفت زینجا تفاوت یافته است | {{ب|معرفت زینجا تفاوت یافته است|این یکی محراب وآن بت یافته است}}{{پایان شعر}} | ||
عطار حتی از عشق و محبت زمینی نیز بهعنوان یک فضیلت انسانی یاد میکند. و بر این امر تأکید میکند که حتی از غریزهی جنسی نیز عشق میتواند پدید آید. شور و غریزهی جنسی هرچند نزد وی مطلوب نیست، اما اگر کسی گرفتار و اسیر غریزه و شور جنسی نشود، این شور، میتواند گذرگاه رسیدن به عشق و محبت انسانی باشد: | عطار حتی از عشق و محبت زمینی نیز بهعنوان یک فضیلت انسانی یاد میکند. و بر این امر تأکید میکند که حتی از غریزهی جنسی نیز عشق میتواند پدید آید. شور و غریزهی جنسی هرچند نزد وی مطلوب نیست، اما اگر کسی گرفتار و اسیر غریزه و شور جنسی نشود، این شور، میتواند گذرگاه رسیدن به عشق و محبت انسانی باشد: | ||
ز شهوت نیست خلوت هیچ مطلوب | {{شعر}}{{ب|ز شهوت نیست خلوت هیچ مطلوب|کسی کین سرّ نداند هست معیوب}} | ||
{{ب|ولیکن چون رسد شهوت به غایت |ز شهوت عشق زاید بینهایت}} | |||
محبت | {{ب|ولی چون عشق گردد سخت بسیار|محبت از میان آید پدیدار}} | ||
{{ب|محبت چون به حد خود رسد نیز|شود جان تو در محبوب ناچیز}} | |||
{{ب|زشهوت در گذر چون نیست مطلوب|که اصل جمله محبوب است محبوب}} | |||
{{ب|اگر کشته شوی در راه او زار|بسی زان به که در شهوت گرفتار}}{{پایان شعر}} | |||
عطار نیشابوری با نگرشی متفاوت از بسیاری از عرفا وجه تمایز آدمی و ملائک را عشق نمیداند. چرا که به عقیدهی او، فرشتهگان نیز پس از سجده بر آدم، وجودشان بهعشق آغشته گشت و دانند که عشق چیست: | عطار نیشابوری با نگرشی متفاوت از بسیاری از عرفا وجه تمایز آدمی و ملائک را عشق نمیداند. چرا که به عقیدهی او، فرشتهگان نیز پس از سجده بر آدم، وجودشان بهعشق آغشته گشت و دانند که عشق چیست: | ||
ویرایش