کاربر:Khosro/صفحه تمرین عطار نیشابوری: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۹: خط ۶۹:
عطار نشابوری در اواخر عمرش در مصیبت‌نامه به برخی از آثار خود اشاره می‌کند:
عطار نشابوری در اواخر عمرش در مصیبت‌نامه به برخی از آثار خود اشاره می‌کند:


مصیبت‌نامه که اندوه جهان است         الهی‌نامه که اسرار عیان است
{{شعر}}{{ب|مصیبت‌نامه که اندوه جهان است|الهی‌نامه که اسرار عیان است}}


به‌داروخانه کردم هر دو آغاز            چه گویم زود رستم زین و آن باز
{{ب|به‌داروخانه کردم هر دو آغاز|چه گویم زود رستم زین و آن باز}}


مصیبت‌نامه زاد رهروان است             الهی‌نامه گنج خسروان است
{{ب|مصیبت‌نامه زاد رهروان است |الهی‌نامه گنج خسروان است}}


جهان معرفت اسرارنامه است            بهشت اهل دل مختارنامه است
{{ب|جهان معرفت اسرارنامه است|بهشت اهل دل مختارنامه است}}


مقامات طیور امّا چنان است         که مرغ عشق را معراج جان است
{{ب|مقامات طیور امّا چنان است|که مرغ عشق را معراج جان است}}


چو خسرونامه را طرزی عجیب است       ز طرز او که مه را نصیب است<ref name=":3">[http://www.persianpersia.com/artandculture/adetails.php?articleid=15624&parentid=1&catid=10 زندگی‌نامه و آثار عطار نیشابوری - ساین پرشین پرشیا]</ref>
{{ب|چو خسرونامه را طرزی عجیب است|ز طرز او که مه را نصیب است}}{{پایان شعر}}
<ref name=":3">[http://www.persianpersia.com/artandculture/adetails.php?articleid=15624&parentid=1&catid=10 زندگی‌نامه و آثار عطار نیشابوری - ساین پرشین پرشیا]</ref>


=== اسرارنامه ===
=== اسرارنامه ===
خط ۱۸۴: خط ۱۸۵:


عطار نیشابوری به دربار پادشاهان نمی‌رفت و لب به مدح و ستایش آنان نمی‌گشود؛ و تا آخر عمر عزت نفس و مناعت طبع و بزرگ همتی او  به‌جا ماند. عطار در کتاب منطق الطیر در این باره سروده است:
عطار نیشابوری به دربار پادشاهان نمی‌رفت و لب به مدح و ستایش آنان نمی‌گشود؛ و تا آخر عمر عزت نفس و مناعت طبع و بزرگ همتی او  به‌جا ماند. عطار در کتاب منطق الطیر در این باره سروده است:
{{شعر}}{{ب|چون زِ نان خشک گیرم سفره پیش|تر کنم از شوربا چشم خویش}}


چون زِ نان خشک گیرم سفره پیش              تر کنم از شوربا چشم خویش
{{ب|من نخواهم نان هر ناخوش منش|بس بود این نانم و آن نان خورش}}


من نخواهم نان هر ناخوش منش               بس بود این نانم و آن نان خورش
{{ب|هر توانگر کین چنین گنجیش هست |کی شود در منّت هر سفله پست}}


هر توانگر کین چنین گنجیش هست          کی شود در منّت هر سفله پست
{{ب|شکر ایزد را که در، باری نیم|بسته هر نا سزاواری نیم}}


شکر ایزد را که در، باری نیم               بسته هر نا سزاواری نیم
{{ب|من ز کس بر دل کجا بَندی نهم|نام هر دُون را خداوندی نهم}}


من ز کس بر دل کجا بَندی نهم          نام هر دُون را خداوندی نهم
{{ب|نه طعام هیچ ظالم خورده‌ام|نه کتابی را تخلص کرده‌ام}}


نه طعام هیچ ظالم خورده‌ام                 نه کتابی را تخلص کرده‌ام
{{ب|همت عالیم ممدوحم بس است |قُوت جسم و قوّت روحم بس است}}{{پایان شعر}}
 
<ref name=":1" />
همت عالیم ممدوحم بس است            قُوت جسم و قوّت روحم بس است <ref name=":1" />


== سیری در عرفان عطار ==
== سیری در عرفان عطار ==
شیخ عطار نیشابوری وارث و راوی روح عرفان عاشقانه‌ی بایزید بسطامی و منصور حلاج و عین‌القضات همدانی و سنایی است. عطار نیشابوری در زمانه‌‌ای خون‌ریز و بحرانی متولد می‌شود؛ و به نوشتن و سرودن می‌پردازد. زمانه‌ای که رویدادهای آن، زمینه‌ساز سقوط ایران زمین شد؛ و با حمله و یورش مغولان ضربه‌ای کاری بر پیکر فرهنگ و تمدن ایرانی فرود آمد. دوره‌ای که ادبیات عرفان حماسی، جای‌گزین ادبیات تاریخ حماسی شد. صوفیان و عارفان خرد گریز و خرد ستیز، متفکران قوم شدند. عرفان حماسی و عاشقانه‌ی عطارنیشابوری، تجلی و بیان‌گر روح و روحیه‌ی حاکم بر فضای فرهنگی زمانه‌ی خود است. عرفان، به باور عطار نیشابوری « راه» است، راهی که با رفتن آغاز می‌شود. عرفان، راهی از پیش معلوم و پایان‌پذیر نیست، بلکه راهی است که با رفتن، پدید می‌آید و با رفتن، راه می‌شود. این راه، بی‌نشان و ناپیدا است، چون با رفتن رهرو پدید می‌آید. در این راه، رهرو و رهبر نیز سرانجام راه می‌شوند. چنان‌که خود می‌گوید:
شیخ عطار نیشابوری وارث و راوی روح عرفان عاشقانه‌ی بایزید بسطامی و منصور حلاج و عین‌القضات همدانی و سنایی است. عطار نیشابوری در زمانه‌‌ای خون‌ریز و بحرانی متولد می‌شود؛ و به نوشتن و سرودن می‌پردازد. زمانه‌ای که رویدادهای آن، زمینه‌ساز سقوط ایران زمین شد؛ و با حمله و یورش مغولان ضربه‌ای کاری بر پیکر فرهنگ و تمدن ایرانی فرود آمد. دوره‌ای که ادبیات عرفان حماسی، جای‌گزین ادبیات تاریخ حماسی شد. صوفیان و عارفان خرد گریز و خرد ستیز، متفکران قوم شدند. عرفان حماسی و عاشقانه‌ی عطارنیشابوری، تجلی و بیان‌گر روح و روحیه‌ی حاکم بر فضای فرهنگی زمانه‌ی خود است. عرفان، به باور عطار نیشابوری « راه» است، راهی که با رفتن آغاز می‌شود. عرفان، راهی از پیش معلوم و پایان‌پذیر نیست، بلکه راهی است که با رفتن، پدید می‌آید و با رفتن، راه می‌شود. این راه، بی‌نشان و ناپیدا است، چون با رفتن رهرو پدید می‌آید. در این راه، رهرو و رهبر نیز سرانجام راه می‌شوند. چنان‌که خود می‌گوید:
{{شعر}}{{ب|گفت ما را هفت وادی در ره است|چون گذشتی هفت وادی درگه است}}


گفت ما را هفت وادی در ره است                   چون گذشتی هفت وادی درگه است
{{ب|وانیامد در جهان زین راه کس|نیست از فرسنگ آن آگاه کس}}
 
وانیامد در جهان زین راه کس                         نیست از فرسنگ آن آگاه کس
 
چون نیامد باز کس زین راه دور                    چون دهندت آگهی ای ناصبور


چون شدند آن‌جای‌گه گم سر به سر              کی خبر بازت دهد از بی خبر
{{ب|چون نیامد باز کس زین راه دور |چون دهندت آگهی ای ناصبور}}


{{ب|چون شدند آن‌جای‌گه گم سر به سر|کی خبر بازت دهد از بی خبر}}{{پایان شعر}}
عطار در جای دیگر می‌گوید:
عطار در جای دیگر می‌گوید:


خط ۲۱۵: خط ۲۱۴:


در اندیشه‌ی عرفانی عطار، رهرو با شوریدن علیه زنجیر عادت و پرده‌ی پندار، رسم و قیل و قال، مقام و شأن اجتماعی، در آستانه‌ی راه بی‌پایان عشق و رهایی قرار می‌گیرد:
در اندیشه‌ی عرفانی عطار، رهرو با شوریدن علیه زنجیر عادت و پرده‌ی پندار، رسم و قیل و قال، مقام و شأن اجتماعی، در آستانه‌ی راه بی‌پایان عشق و رهایی قرار می‌گیرد:
{{شعر}}{{ب|ما دُرد فروش هر خراباتیم|نه عشوه فروش هر کراماتیم}}


ما دُرد فروش هر خراباتیم                نه عشوه فروش هر کراماتیم
{{ب|انگشت‌زنان کوی معشوقیم|و انگشت نمای اهل طاماتیم}}
 
انگشت‌زنان کوی معشوقیم              و انگشت نمای اهل طاماتیم
 
حیلت‌گر و مُهره دزد و اوباشیم         دُردی‌کش و کم‌زن خراباتیم


در شیوه‌ی کفر پیر و استادیم            در شیوه‌ی دین خر خرافاتیم
{{ب|حیلت‌گر و مُهره دزد و اوباشیم|دُردی‌کش و کم‌زن خراباتیم}}


با عادت و رسم نیست ما را کار          ما کی زمقام و رسم و عاداتیم
{{ب|در شیوه‌ی کفر پیر و استادیم|در شیوه‌ی دین خر خرافاتیم}}


{{ب|با عادت و رسم نیست ما را کار|ما کی زمقام و رسم و عاداتیم}}{{پایان شعر}}
عطار نیشابوری، مست رویداد عشق است، هرچند که او  بسیار به توصیف عشق می‌پردازد، ولی بر این باور است که درک رخ‌داد عشق، در گرو تجربه‌ی مستقیم عشق است:
عطار نیشابوری، مست رویداد عشق است، هرچند که او  بسیار به توصیف عشق می‌پردازد، ولی بر این باور است که درک رخ‌داد عشق، در گرو تجربه‌ی مستقیم عشق است:


خط ۲۴۵: خط ۲۴۲:


شیخ عطار بر این باور است که معشوق را نه فقط در افلاک، بلکه در خاک نیز می‌توان یافت:
شیخ عطار بر این باور است که معشوق را نه فقط در افلاک، بلکه در خاک نیز می‌توان یافت:
{{شعر}}{{ب|دید مجنون را به راهی مرد پاک|در میان رهگذر می‌بیخت خاک}}


دید مجنون را به راهی مرد پاک                  در میان رهگذر می‌بیخت خاک
{{ب|گفت ای مجنون چه می‌جویی چنین|گفت لیلی را می‌جویم یقین}}
 
گفت ای مجنون چه می‌جویی چنین           گفت لیلی را می‌جویم یقین
 
گفت لیلی را کجا یابی ز خاک؟                     کی بود در خاک شارع دُرّ پاک!


گفت من می‌جویمش هرجا که هست         بو که یک‌دم آرمش جایی به دست
{{ب|گفت لیلی را کجا یابی ز خاک؟|کی بود در خاک شارع دُرّ پاک!}}


{{ب|گفت من می‌جویمش هرجا که هست|بو که یک‌دم آرمش جایی به دست}}{{پایان شعر}}
 
در اندیشه‌ی عرفانی عطار نیشابوری، متعلق و تجلی‌های عشق، نزد همه‌ی انسان‌ها، یک‌سان و برابر نیست، زیرا هر کس بنابر دل‌بسته‌گی‌ها و دل‌داده‌گی‌هایش، معشوق و دل‌بر و حسب حالی ویژه دارد:
در اندیشه‌ی عرفانی عطار نیشابوری، متعلق و تجلی‌های عشق، نزد همه‌ی انسان‌ها، یک‌سان و برابر نیست، زیرا هر کس بنابر دل‌بسته‌گی‌ها و دل‌داده‌گی‌هایش، معشوق و دل‌بر و حسب حالی ویژه دارد:


سیر هر کس تا کمال وی بود                    قرب هر کس حسب حال وی بود
{{شعر}}{{ب|سیر هر کس تا کمال وی بود|قرب هر کس حسب حال وی بود}}


گر بپرد پشه چندانی که هست                کی کمال صرصرش آید به دست
{{ب|گر بپرد پشه چندانی که هست|کی کمال صرصرش آید به دست}}


لاجرم چون مختلف افتاد سیر                 هم‌روش هرگز نیفتد هیچ طیر
{{ب|لاجرم چون مختلف افتاد سیر|هم‌روش هرگز نیفتد هیچ طیر}}


معرفت زین‌جا تفاوت یافته است           این یکی محراب وآن بت یافته است
{{ب|معرفت زین‌جا تفاوت یافته است|این یکی محراب وآن بت یافته است}}{{پایان شعر}}


عطار حتی از عشق و محبت زمینی نیز به‌عنوان یک فضیلت انسانی یاد می‌کند. و بر این امر تأکید می‌کند که حتی از غریزه‌ی جنسی نیز عشق می‌تواند پدید آید. شور و غریزه‌ی جنسی هرچند نزد وی مطلوب نیست، اما اگر کسی گرفتار و اسیر غریزه و شور جنسی نشود، این شور، می‌تواند گذرگاه رسیدن به عشق و محبت انسانی باشد:
عطار حتی از عشق و محبت زمینی نیز به‌عنوان یک فضیلت انسانی یاد می‌کند. و بر این امر تأکید می‌کند که حتی از غریزه‌ی جنسی نیز عشق می‌تواند پدید آید. شور و غریزه‌ی جنسی هرچند نزد وی مطلوب نیست، اما اگر کسی گرفتار و اسیر غریزه و شور جنسی نشود، این شور، می‌تواند گذرگاه رسیدن به عشق و محبت انسانی باشد:


ز شهوت نیست خلوت هیچ مطلوب             کسی کین سرّ نداند هست معیوب
{{شعر}}{{ب|ز شهوت نیست خلوت هیچ مطلوب|کسی کین سرّ نداند هست معیوب}}
 
ولیکن چون رسد شهوت به غایت                ز شهوت عشق زاید بی‌نهایت


ولی چون عشق گردد سخت بسیار              محبت از میان آید پدیدار
{{ب|ولیکن چون رسد شهوت به غایت |ز شهوت عشق زاید بی‌نهایت}}


محبت چون به حد خود رسد نیز                 شود جان تو در محبوب ناچیز
{{ب|ولی چون عشق گردد سخت بسیار|محبت از میان آید پدیدار}}


زشهوت در گذر چون نیست مطلوب          که اصل جمله محبوب است محبوب
{{ب|محبت چون به حد خود رسد نیز|شود جان تو در محبوب ناچیز}}


اگر کشته شوی در راه او زار                       بسی زان به که در شهوت گرفتار
{{ب|زشهوت در گذر چون نیست مطلوب|که اصل جمله محبوب است محبوب}}


{{ب|اگر کشته شوی در راه او زار|بسی زان به که در شهوت گرفتار}}{{پایان شعر}}
 
عطار نیشابوری با نگرشی متفاوت از بسیاری از عرفا وجه تمایز آدمی و ملائک را عشق نمی‌داند. چرا که به عقیده‌ی او، فرشته‌گان نیز پس از سجده بر آدم، وجودشان به‌عشق آغشته گشت و دانند که عشق چیست:
عطار نیشابوری با نگرشی متفاوت از بسیاری از عرفا وجه تمایز آدمی و ملائک را عشق نمی‌داند. چرا که به عقیده‌ی او، فرشته‌گان نیز پس از سجده بر آدم، وجودشان به‌عشق آغشته گشت و دانند که عشق چیست:


۸٬۸۲۸

ویرایش