۵٬۹۰۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۸۰: | خط ۱۸۰: | ||
با این حساب، کتاب بوستان در سال ۶۵۵ هجری به اتمام رسیدهاست. اما تاریخ شروع آن معلوم نیست و تنها از اشارت سخن شاعر در آغاز منظومه معلوم میشود که آن را پیش از بازگشت به فارس سروده و در مراجعت به وطن، برای دوستان به ارمغان بردهاست: | با این حساب، کتاب بوستان در سال ۶۵۵ هجری به اتمام رسیدهاست. اما تاریخ شروع آن معلوم نیست و تنها از اشارت سخن شاعر در آغاز منظومه معلوم میشود که آن را پیش از بازگشت به فارس سروده و در مراجعت به وطن، برای دوستان به ارمغان بردهاست: | ||
در اقصای عالم بگشتم بسی | {{شعر}}{{ب|در اقصای عالم بگشتم بسی|به سر بردم ایّام به هر کسی}} | ||
{{ب|تمتّع بهر گوشهای یافتم|ز هر خرمنی توشتهای یافتم}} | |||
{{ب|چو پاکان شیراز خاکی نهاد|ندیدم که رحمت بر این خاک باد}} | |||
{{ب|توّلای مردان این پاک بوم|برانگیختم خاطر از شم و روم}} | |||
{{ب|به دل گفتم از مصر قند آورند|سوی دوستان ارمغانی برند}} | |||
{{ب|دریغ آمدم زآن همه بوستان|تهی دست رفتن سوی دوستان}}{{پایان شعر}} | |||
دریغ آمدم زآن همه بوستان | |||
تهی دست رفتن سوی دوستان | |||
کتاب بوستان به نام ابوبکر بن سعد زنگی است که در دیباچه بهاو تقدیم داشته و در آن این بیت مشهور را که نشانهی اختصاص شاعر به دوران آن اتابک است سروده: | کتاب بوستان به نام ابوبکر بن سعد زنگی است که در دیباچه بهاو تقدیم داشته و در آن این بیت مشهور را که نشانهی اختصاص شاعر به دوران آن اتابک است سروده: | ||
خط ۳۳۳: | خط ۳۲۱: | ||
حکایت: پارسایی را دیدم برکنار دریا که زخم پلنگ داشت و به هیچ دارویی به نمیشد. مدتها درآن رنجور بود و شکر خدای عز و جل علیالدوام گفتی. پرسیدندش که شکر چه میگویی؟ گفت، شکر آنکه به مصیبتی گرفتارم نه به معصیتی. | حکایت: پارسایی را دیدم برکنار دریا که زخم پلنگ داشت و به هیچ دارویی به نمیشد. مدتها درآن رنجور بود و شکر خدای عز و جل علیالدوام گفتی. پرسیدندش که شکر چه میگویی؟ گفت، شکر آنکه به مصیبتی گرفتارم نه به معصیتی. | ||
گر مرا زار بکشتن دهد آن یار عزیز | گر مرا زار بکشتن دهد آن یار عزیز | ||
تا نگویی که در آن دم غم جانم باشد | |||
گویم از بنده مسکین چه گنه صادر شد | گویم از بنده مسکین چه گنه صادر شد | ||
کو دلآزرده شد از من غم آنم باشد.<ref name=":5" /> | |||
=== قصائد === | === قصائد === |
ویرایش