کاربر:Abbas/صفحه تمرین5: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۵: خط ۱۵:


=== شناخت تاریخ ===
=== شناخت تاریخ ===
وقتی تاریخ یک ملت  یا جامعه صحبت می‌شود و افرادی می‌خواهند این جامعه را تغییر بدهند باید این پدیده را بشناسند. شناخت تاریخ یک جامعه صرفا یک اطلاع معمولی نیست. هر شخصی ممکن است بنا به علاقه‌ای که به میهن خود دارد یا علاقه شخصی تاریخ را مطالعه کند. اما کسی که ‌می‌خواهد جامعه را تغییر دهد باید قوانین آن جامعه را بداند، بنابراین مستلزم مطالعه عمیقتر و علمی تاریخ است و باید تخصص و دانش مطالعه تاریخ را پیدا کرد.  
افرادی که می‌خواهند یک  جامعه را تغییر بدهند باید تاریخ آن‌را بشناسند. شناخت تاریخ یک جامعه صرفا یک اطلاع معمولی نیست. هر فردی ممکن است بنا به علاقه‌ای که به میهن خود دارد یا علاقه شخصی تاریخ را مطالعه کند. اما کسی که ‌می‌خواهد جامعه را تغییر دهد باید قوانین آن جامعه را بداند، بنابراین مستلزم مطالعه عمیق‌تر و علمی تاریخ است و باید تخصص و دانش مطالعه تاریخ را پیدا کند.  


. از روز اول در سازمان مجاهدین مطالعه تاریخ ایران به خصوص از صدر مشروطه و بررسی جریانات و حکومتها و مبارزات و کودتاها و تمامی اتفاقات جامعه ایران در صدر مطالعات اعضای سازمان قرار داشت. از زمان تاسیس سازمان مجاهدین در سال ۱۳۴۴ تا سال ۱۳۴۷ کار اعضای سازمان مجاهدین به طور حرفه‌ای و ۲۴ ساعته  مطالعه بود.
در طی مطالعه‌ی تاریخ باید مشخص شود که چه دستاوردی برای نیروی مبارز دارد. اقشار مختلف و موقعیت طبقاتی جامعه را باید شناخت. اقوام مختلف و تاریخ هرکدام را که به ویژه در ایران کثرت بسیاری نیز دارند باید شناخت. به لحاظ سیاسی باید مطالعه کرد که یک کشور چه فراز و نشیب‌هایی داشته است. چه شکست‌ها و پیروزی‌هایی داشته است. به لحاظ اقتصادی باید اقتصاد جامعه را شناخت که اقتصاد آن بر چه پایه‌هایی استوار است. منبع در‌آمد کشور چیست و به لحاظ اقتصادی یک جامعه در چه نقطه‌ای قرار دارد.


در طی مطالعه تاریخ باید مشخص کرد که چه دستاوردی برای ما دارد. اقشار مختلف و موقعیت طبقاتی جامعه را باید شناخت. اقوام مختلف و تاریخ هرکدام را که در ایران کثرت بسیاری نیز دارند باید شناخت. به لحاظ سیاسی باید مطالعه کرد که یک کشور مانند ایران چه فراز و نشیبهایی داشته است. چه شکستها و پیروزیهایی داشته است. به لحاظ اقتصادی باید اقتصاد جامعه را شناخت که اقتصاد آن بر چه پایه‌هایی استوار است. منبع در‌آمد کشور چیست و به لحاظ اقتصادی یک جامعه در چه نقطه‌ای قرار دارد.
به عنوان مثال در مقایسه اقتصاد اروپا و ایران می‌توان دید که در جامعه آزاد اروپا با اقتصاد باز و آزاد روش پیگیری خواسته‌ها و مطالبات با ایران که اقتصادی بسته دارد فرق دارد. در ایران در زمان شاه یک طور باید مبارزه کرد زیرا رژيم شاه یک رژيم سرمایه‌داری وابسته بود. اما رژیم ولایت فقیه وابسته نیست. خود را نماینده خدا می‌داند و یک استبداد مذهبی را بر تمام کشور مستولی کرده است. رژیم ولایت فقیه زیر پرده دین و با حربه مخالفت با خدا تمامی مخالفان را قلع و قمع می‌کند. خمینی در سال ۶۷ سی هزار زندانی را قتل عام کرد اما رژيم شاه این دست باز را در جنایت نداشت زیرا وابسته به دنیای سرمایه داری بود وحقوق بشری که در دنیای سرمایه داری در جریان است جلوی اورا می‌گرفت.


به عنوان مثال در مقایسه اقتصاد اروپا و ایران می‌توان دید که در جامعه آزاد اروپا با اقتصاد باز و آزاد روش پیگیری خواسته‌ها و مطالبات با ایران که اقتصادی بسته دارد فرق دارد.  
در زمان ولایت فقیه در سه سال اول که میزانی فضای باز سیاسی وجود داشت یک طور باید مبارزه کرد و بعد از ۳۰ خرداد باید طور دیگری مبارزه کرد. آنجا که باید مبارزه سیاسی کرد مبارزه مسلحانه غلط است و آنجا که مبارزه مسلحانه لازم است مبارزه سیاسی نادرست است.


در ایران در زمان شاه یک طور باید مبارزه کرد زیرا رژيم شاه یک رژيم سرمایه‌داری وابسته بود. اما رژیم ولایت فقیه وابسته نیست. خود را نماینده خدا می‌داند و یک استبداد مذهبی را بر تمام کشور مستولی کرده است. رژیم ولایت فقیه زیر پرده دین و با حربه مخالفت با خدا تمامی مخالفان را قلع و قمع می‌کند و از هیچ جنایتی فروگذار نکرده است خمینی در سال ۶۷ سی هزار زندانی را قتل عام کرد اما رژيم شاه این دست باز را در جنایت نداشت زیرا وابسته به دنیای سرمایه داری بود وحقوق بشری که در دنیای سرمایه داری در جریان است جلوی اورا می‌گرفت.
حال باید دید آیا بدون توجه به تاریخ یک کشور یک مبارزه موفق امکان پذیر است و می‌توان در تغییر جامعه موفق شد. یک سازمان انقلابی بدون اشراف به تاریخ یک جامعه بدون شک شکست خواهد خورد. نگاهی به تاریخ ۴۰ ساله رژیم ولایت فقیه و بررسی سرنوشت نیروها و جریانات مختلف گویای این مطلب است. بسیاری از گروهها و جریانات با عدم فهم و درک تاریخ و شرایط مبارزه و با تندروی یا کندروی عملا در خدمت دیکتاتوری درآمدند. حزب توده یکی از بارزترین مثال‌های این‌گونه جریان‌هاست. درحالی‌که تقریبا تمام گروه‌های و سازمان‌های سیاسی در مقابل رژیم ولایت فقیه شقه و تکه پاره شدند، سازمان مجاهدین خلق ایران حتی یک نمونه از شقه و شکاف را در خود ندیده است. در حالیکه بیشترین سرکوب نیز از جانب رژیم ولایت فقیه متوجه سازمان مجاهدین واعضای آن بوده است.
 
در زمان ولایت فقیه در سه سال اول که میزانی فضای باز سیاسی وجود داشت یک طور باید مبارزه کرد و بعد از ۳۰ خرداد باید طور دیگری مبارزه کرد. آنجا که باید مبارزه سیاسی کرد مبارزه مسلحانه غلط است و آنجا که مبارزه مسلحانه لازم است مبارزه سیاسی نادرست است.


حال باید دید آیا بدون توجه به تاریخ یک کشور یک مبارزه موفق امکان پذیر است و می‌توان در تغییر جامعه موفق شد. یک سازمان انقلابی بدون اشراف به تاریخ یک جامعه بدون شک شکست خواهد خورد. نگاهی به تاریخ ۴۰ ساله رژیم ولایت فقیه و بررسی سرنوشت نیروها و جریانات مختلف گویای این مطلب است. بسیاری از گروهها و جریانات با عدم فهم و درک تاریخ و شرایط مبارزه و با تندروی یا کندروی عملا در خدمت دیکتاتوری درآمدند. حزب توده یکی از بارزترین مثال‌های این‌گونه جریان‌هاست. درحالی‌که تقریبا تمام گروه‌های و سازمان‌های سیاسی در مقابل رژیم ولایت فقیه شقه و تکه پاره شدند سازمان مجاهدین خلق ایران حتی یک نمونه از شقه و شکاف را در خود ندیده است. در حالیکه بیشترین سرکوب نیز از جانب رژیم ولایت فقیه متوجه سازمان مجاهدین واعضای آن بوده است. <ref name=":5">[https://radio.mojahedin.org/i/%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A2%D9%85%D8%AF%DB%8C%D9%85-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84 راهی که آمدیم - مصاحبه با محمد حیاتی - رادیو مجاهد قسمت اول]</ref>
از روز اول در سازمان مجاهدین مطالعه تاریخ ایران به خصوص از صدر مشروطه و بررسی جریانات و حکومت‌ها و مبارزات و کودتاها و تمامی اتفاقات جامعه ایران در صدر مطالعات اعضای سازمان قرار داشت. از زمان تاسیس سازمان مجاهدین در سال ۱۳۴۴ تا سال ۱۳۴۷ کار اعضای سازمان مجاهدین به طور حرفه‌ای و ۲۴ ساعته  مطالعه بود.<ref name=":5">[https://radio.mojahedin.org/i/%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A2%D9%85%D8%AF%DB%8C%D9%85-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84 راهی که آمدیم - مصاحبه با محمد حیاتی - رادیو مجاهد قسمت اول]</ref>


=== کشف قوانین عملی مبارزه ===
=== کشف قوانین عملی مبارزه ===
البته شناخت تاریخ و جامعه کافی نیست. شناخت کلی از یک جامعه لازم است ولی کافی نیست. این با شناخت و کشف قوانین عملی تغییر جامعه تفاوت دارد. مثلا جامعه ایران را شناختیم و خمینی را هم می‌شناختیم که مرتجع است. ولی قوانین عملی مبارزه با این رژيم در زمان فاز سیاسی و سه سال اول حاکمیت او که حکومت خود را یکدست نکرده با بعد از آن در فاز نظامی تفاوت دارد. در فاز سیاسی باید نشریه منتشر و پخش کرد باید سخنرانی کرد باید میتینگ گذاشت و اگاهی بخشید. اگر پاسدارها حمله می‌کنند نباید جواب دارد و مقابله به مثل کرد باید ستاد دایر کرد و یک جا باید ستادها و. دفاتر خود را بست. وقتی فاز نظامی شروع شد و برخورد نظامی پیش آمد دیگر پخش نشریه و برگزاری میتینگ معنی ندارد. مناسبات کلا عوض می‌شود.  
شناخت تاریخ و جامعه کافی نیست. شناخت کلی از یک جامعه لازم است ولی کافی نیست. این با شناخت و کشف قوانین عملی تغییر جامعه تفاوت دارد. مثلا وقتی جامعه ایران و رژیم ولایت فقیه را ‌شناختیم باید دید  قوانین عملی مبارزه با این رژيم در سه سال اول حاکمیت آن تا سرفصل ۳۰ خرداد که فاز سیاسی نامیده‌ می‌شود و هنوز حکومت یک‌دست نشده چیست و قوانین مبارزه با بعد از آن در فاز نظامی تفاوت دارد. در فاز سیاسی باید نشریه منتشر و پخش کرد. باید سخنرانی کرد. باید میتینگ گذاشت و اگاهی بخشید. اگر پاسدارها حمله می‌کنند نباید جواب داد و مقابله به مثل کرد. باید ستاد دایر کرد و یک جا باید ستادها و دفاتر خود را بست. وقتی فاز نظامی شروع شد و برخورد نظامی پیش آمد دیگر پخش نشریه و برگزاری میتینگ معنی ندارد. مناسبات کلا عوض می‌شود.  


ما به اینکه تاریخ جامعه را بشناسیم نباید اکتفا کنیم باید قوانین عملی مبارزه اجتماعی را نیز بیاموزیم و کشف کنیم.  
نیروی انقلابی به اینکه تاریخ جامعه را بشناسد نباید اکتفا کند. باید قوانین عملی مبارزه اجتماعی را نیز بیاموزد و کشف کند.  


به عنوان مثال در فاز سیاسی ستاد مرکزی مجاهدین به نام بنیاد علوی را در تهران چماقداران خمینی محاصره کردند و خمینی می‌گفت که مردم هستند که برعلیه مجاهدین اقدام کرده‌اند در واقع زیر پوش مردم چماقداران خود را برای سرکوب مجاهدین بسیج کرده بود. هواداران و میلیشیای مجاهدین برای حفاظت از بنیاد علوی بر گرد آن حلقه انسانی ایجاد کردند. آیا دعوای مجاهدین با خمینی بر سر یک ساختمان بود، نه اینطور نیست مجاهدین حاضر بودند ساختمان را بدهند. مجاهدین می‌خواستند خمینی را پای این موضوع بکشانند که تو اگر می‌خواهی این ساختمان را از ما بگیری پشت عنوان امت حزب‌‌الله پنهان نشو بلکه باید در چارچوب قانون و با حکم دادگاه این موضوع حل و فصل شود و با حکم قانونی مجاهدین حاضر هستند ساختمان را تخلیه کنند. مجاهدین می‌خواستنداین موضوع به ثبت برسد که مجاهدین که یکی از اصلی‌ترین نیروهای سرنگونی شاه بودند خمینی حتی داشتن یک ستاد از طرف آنان را تحمل نکرد و در واقع نقاب از چهره‌ی خمینی برداشتند. مجاهدین آنقدر پایداری کردند تا با حکم دادگاه ساختمان را تخلیه کردند.<ref name=":5" />  
به عنوان مثال در فاز سیاسی ستاد مرکزی مجاهدین به نام بنیاد علوی را در تهران چماقداران خمینی محاصره کردند و خمینی می‌گفت که مردم هستند که برعلیه مجاهدین اقدام کرده‌اند. در واقع زیر پوش مردم، چماقداران خود را برای سرکوب مجاهدین بسیج کرده بود. هواداران و میلیشیای مجاهدین برای حفاظت از بنیاد علوی بر گرد آن حلقه انسانی ایجاد کردند. دعوای مجاهدین با خمینی بر سر یک ساختمان نبود، مجاهدین حاضر بودند ساختمان را بدهند. مجاهدین می‌خواستند خمینی را پای این موضوع بکشانند که برای گرفتن ساختمان، پشت عنوان امت حزب‌‌الله پنهان نشود، بلکه باید در چارچوب قانون و با حکم دادگاه این موضوع حل و فصل شود و با حکم قانونی مجاهدین حاضر هستند ساختمان را تخلیه کنند. مجاهدین می‌خواستند این موضوع به ثبت برسد که مجاهدین که یکی از اصلی‌ترین نیروهای سرنگونی شاه بودند خمینی حتی داشتن یک ستاد از طرف آنان را تحمل نکرد و در واقع نقاب از چهره‌ی خمینی برداشتند. مجاهدین آنقدر پایداری کردند تا با حکم دادگاه ساختمان را تخلیه کردند.<ref name=":5" />  


=== تمرکز روی دشمن اصلی ===
=== تمرکز روی دشمن اصلی ===
بسیاری از سازمان‌ها از ابتدای روی کار آمدن رژیم ولایت فقیه و مبارزات مردم ایران به سازمان مجاهدین در مراحل مختلف مبارزه ایراد و اشکال می‌گرفتند و خط مشی آنان را زیر سوال می‌بردند در حالیکه مجاهدین هیچ کاری با کسی نداشتند و حرفشان این بود که اگر کسی بهتر از ما می‌تواند با رژیم بجنگد این گوی و این میدان و بفرمایید.
بسیاری از سازمان‌ها از ابتدای روی کار آمدن رژیم ولایت فقیه و مبارزات مردم ایران به سازمان مجاهدین در مراحل مختلف مبارزه ایراد و اشکال می‌گرفتند و خط مشی آنان را زیر سوال می‌بردند در حالی‌که مجاهدین هیچ کاری با کسی نداشتند و حرفشان این بود که اگر کسی بهتر از ما می‌تواند با رژیم بجنگد این گوی و این میدان و بفرمایید.


مجاهدین هیچ گاه به کسی و سازمانی و گروهی حتی آنها که با سازمان مجاهدین مخالف بودند و از آن ایراد می‌گرفتند کاری نداشته و هیچ گاه علیه آنان موضعی نگرفته است. زیرا چه در زمان شاه و چه در زمان شیخ مجاهدین یک هدف واحد داشته‌اند و آن سرنگونی دیکتاتوری است و تمام انرژیها باید در این راستا صرف شود. مجاهدین حاضر نیستند ذره‌ای از انرژی که باید صرف سرنگونی رژیم ولایت فقیه شودرا جای دیگری صرف کنند. این قانون تمرکز روی دشمن اصلی نام دارد. مگر اینکه حملات به مجاهدین برای تضعیف مقاومت درجهت یاری رساندن به دیکتاتوری باشد. این مهم با عشق به سرنوشت مردم و تمرکز روی دشمن اصلی که در زمان شاه دیکتاتوری سلطنتی و در زمان شیخ رژیم ولایت فقیه است میسر شده است.
مجاهدین هیچ گاه به کسی و سازمانی و گروهی حتی آن‌ها که با سازمان مجاهدین مخالف بودند و از آن ایراد می‌گرفتند کاری نداشته و هیچ گاه علیه آنان موضعی نگرفته‌اند. زیرا چه در زمان شاه و چه در زمان شیخ مجاهدین یک هدف واحد داشته‌اند و آن سرنگونی دیکتاتوری است و معتقدند تمام انرژی‌ها باید در این راستا صرف شود. مجاهدین حاضر نیستند ذره‌ای از انرژی که باید صرف سرنگونی رژیم ولایت فقیه شود را جای دیگری صرف کنند. این قانون تمرکز روی دشمن اصلی نام دارد. مگر اینکه حملات به مجاهدین برای تضعیف مقاومت درجهت یاری رساندن به دیکتاتوری باشد. این مهم با عشق به سرنوشت مردم و تمرکز روی دشمن اصلی که در زمان شاه دیکتاتوری سلطنتی و در زمان شیخ رژیم ولایت فقیه است میسر شده است.


در مثال پزشکی نیز این موضوع صادق است. بیماری با انواع مشکلات به پزشک مراجعه می‌کند و در آزمایشات مشخص می‌شود که او سرطان دارد پس از این پس مشکل اصلی او درمان سرطان است و مشکلات دیگر در مقابل آن فرعی هستند.
در دنیای پزشکی نیز این موضوع صادق است. بیماری با انواع مشکلات به پزشک مراجعه می‌کند و در آزمایشات مشخص می‌شود که او سرطان دارد پس از این پس مشکل اصلی او درمان سرطان است و مشکلات دیگر در مقابل آن فرعی هستند.


سازمان و جریان مسئول و جدی در مبارزه از خود و منافع خود نمی‌چیند بلکه از منافع خلق و مردم برای آزادی می‌چیند. انقلابی مسئول به دنبال دفاع از خود و دستیابی به  حکومت نیست به به خاطرآزادی مردم انرژی خود را صرف درگیر شدن با تضاد اصلی می‌کند ونه دعواهای فرعی.<ref name=":5" />
سازمان و جریان مسئول و جدی در مبارزه از خود و منافع خود نمی‌چیند بلکه از منافع خلق و مردم برای آزادی می‌چیند. انقلابی مسئول به دنبال دفاع از خود و دستیابی به  حکومت نیست. به خاطرآزادی مردم انرژی خود را صرف درگیر شدن با تضاد اصلی می‌کند و نه دعواهای فرعی.<ref name=":5" />
 
== شناسایی دشمن ==
نیروی انقلابی برای سرنگون کردن حاکمیت استبدادی باید آن‌را بشناسد و تعریف کند. باید کارکردها و خصوصیات ویژه آن را دریابد در غیر این‌صورت معلوم نیست که چگونه باید با آن برخورد کند. یعنی در یک کلام باید قوانین حاکم بر دیکتاتوری را بشناسد و برای آن راه حل مناسب را بیابد و بر طبق آن عمل کند تا بتواند یک مبارزه پیروزمند را در مقابل استبداد به پیش ببرد
 
در مورد ایران که رژیم جمهوری اسلامی در آن حاکمیت دارد باید دید که این رژیم چه رژیمی است. در تابستان ۱۳۶۱ سازمان مجاهدین در جمع بندی یک ساله مقاومت در مورد شناخت رژیم ولایت فقیه مطالبی را منتشر کرد که خلاصه آن به شرح زیر است:<blockquote>«ما از همان روز به قدرت رسیدن خمینی، پایگاه طبقاتی او را خرده بورژوازی سنتی و رژیمش را به لحاظ سیاسی مادون سرمایه‌داری ارزیابی می‌کردیم. از نظر تاریخی، نیروی پشتوانه خمینی، نیروهای عقب‌مانده و بیرون کشیده شده از اعماق تاریخ جامعه ما بودند، با پیشینه‌ی خشک‌اندیشانه، متظاهر و ریاکارانه و فرمالیستی مذهبی. مثل غولی که سالیان سال در بند و به زنجیر کشیده شده و حالا آزاد شده باشد.</blockquote><blockquote>سابقه تاریخی این دار و دسته که خودشان هم پنهان نمی‌کنند، به امثال کاشانی و مشروعه‌خواهانی نظیر شیخ‌فضل‌الله نوری می‌رسد. یعنی همان جریان تاریخی که در زمان مصدق هم به‌وسیله خود آن بزرگوار «توده - نفتی» نام گرفته بود. آن‌جا هم اجداد افرادی مثل کیانوری با اجداد مرتجعین امروزی بر علیه مجاهدین، بر علیه مشروطه‌خواهان و بر علیه آزادیخواهان متحد بودند. یعنی آنها همیشه یک جریان و در یک طرف طیف بودند. ما و اجداد مبارزتی‌مان (صرف‌نظر از پایه طبقاتی و چتر ایدئولوژیکی‌خاصمان) نظیر مصدق، کوچک‌خان، ستارخان، باقرخان، و مجاهدین صدر مشروطه و همه‌ی آزادیخواهان آن دوره، در طرف دیگر طیف قرار داشته‌ایم. پس این یک رژیم ارتجاعی، کهنه، رو به عقب، واپس گرا، از دور خارج و ضدتاریخی است.</blockquote><blockquote>بنابراین بحث ما، مشخصاً بر روی محور و صفحه مختصات سیاسی در مورد رژیم ولایت فقیه است.</blockquote>
*<blockquote>این رژیم رو به نفی و زوال است، رو به رشد و اثبات نیست.</blockquote>
 
*<blockquote>این رژیم پس رونده و پس برنده است، پیش برنده نیست.</blockquote>
 
*<blockquote>میرنده است، بالنده نیست.</blockquote>
 
*<blockquote>کهنه است، نو و پاسخگوی شرایط و اوضاع و مقتضیات جامعه ایران نیست.</blockquote>
 
*<blockquote>این رژیم از روز اول، مشروعیت تاریخی نداشت زیرا چنان‌که گفتیم از اعماق تاریخ و از درون عقب مانده‌ترین نیروها سر برداشت.</blockquote>
 
*<blockquote>این رژیم از روز اول از نظر مجاهدین مشروعیت ایدئولوژیکی هم نداشت و ملغمه‌ای از جاهلیت و ارتجاع بود.</blockquote>
<blockquote>اکنون به سراغ مشروعیت خمینی و رژیمش می‌رویم که به‌طور مقطعی مبتنی بر رأی مردم ایران بود. از روز ۳۰خرداد ۱۳۶۰، مشروعیت مقطعی سیاسی خود را هم از دست داد و از جبهه خلق به‌کلی خارج شده است. به همین خاطر هرگز و هیچ‌گاه حاضر نبوده و نیست که به انتخابات آزاد، بدون صافی‌های شناخته شده از قبیل شورای نگهبان ارتجاع و تاریکخانه‌های «تجمیع آرا» حتی در درون خودش، تن بدهد.</blockquote><blockquote>این رژیم بر ضد حاکمیت جمهورمردم ایران است. به همین خاطر باید سرنگون گردد. راه دیگری جز استراتژی سرنگونی وجود ندارد. جز این، هر چه هست، موهوم و غیرواقعی و بازی دادن و سردواندن است.</blockquote><blockquote>نتیجه این‌که:</blockquote><blockquote>آیا این رژیم، امکان رفرم دارد یا خیر؟ جواب ما این است که مطلقا نه. یعنی این رژیم، آب از سرش گذشته، امکان هیچ نوع سر و سامان دادن موضعی هم به‌کار خودش ندارد. این‌طور نیست که اگر جوخه‌های اعدام و حاکمین ضدشرعی و کمیته‌های ضداسلامی و امثالهم را جمع بکند، بتواند سرپا بایستد. نه، این غیرممکن است</blockquote><blockquote>آن‌قدر قضیه عدم امکان رفرم در درون رژيم ولایت فقیه برای ما مسجل است که از قضا خیلی خوشمان می‌آید رفرم بکند. برای این‌که در چنین شرایطی، همانطور که گفتبم، همین که سرکیسه ولایت  خمینی شل شد، تماما پاره خواهد شد؛ و خمینی هم دقیقا این نکته را می‌داند. دقیقا می‌داندکه فی‌المثل اگر تظاهرات اواخر شهریور و اوایل مهرماه در سال ۱۳۶۰ را با قساوت بی‌حدوحصر و غیرقابل تصور، سرکوب نمی‌کرد، از جرقه حریق برمی‌خاست؛ بنابراین، رژیم نه امکان رفرم دارد و نه آلترناتیوی در داخلش شانس وجود دارد.»<ref name=":3">کتاب استراتژی قیام و سرنگونی - فصل دهم</ref></blockquote>
 
=== رژیم ولایت فقیه ===
درمورد رژیم ولایت فقیه نظرگاه‌های متفاوتی وجود دارد. یکی از اصلی‌ترین دیدگاه‌هایی که درست بودن آن اثبات شده و تا به امروز نیز در مورد کارکردهای جمهوری اسلامی می‌توان به آن تکیه کرد نظرگاه مجاهدین خلق به عنوان اصلی‌ترین نیروی جنگنده ضد جمهوری اسلامی است. در واقع در سالیان حاکمیت نظام ولایت فقیه تحلیل‌های بسیاری درمورد ولایت فقیه وجود داشت که بنا را بر اصلاح این رژیم از درون آن گذاشته بودند. بسیاری نبز به این تغییر از درون دل‌ خوش کرده بودند. در واقع اساس سیاست مماشات که از نظر اقتصادی بر پایه  معاملات اقتصادی با این رژیم و سود اقتصادی کلان استوار بود با این توجیه صورت می‌گرفت که باید جناح‌های میانه‌رو و معتدل در داخل رژيم ولایت فقیه را  تقویت کرد. در طول سال‌های متمادی غلط بودن این سیاست به اثبات رسید. به نحوی که با روی کار آمدن دولت دونالد ترامپ در آمریکا و پیش گرفتن سیاست فشار حداکثری در مقابل جمهوری اسلامی سیاست مماشات و چشم دوختن به تغییر از درون حاکمیت ولایت فقیه اساسا شکست خورد و سوخت. اکنون روزبه‌روز این واقعیت روشن می‌شود که سیاست مجاهذین خلق و شورای ملی مقاومت ایران و تحلیل آن‌ها از جمهوری اسلامی درست بوده و سیاست درست در مقابل آن باید سرنگونی آن باشد. مجاهدین در تحلیل رژيم ولایت فقیه می‌گویند:  در مورد رژيم ولایت فقیه اول اینکه، با یک رژیم ضدتاریخی روبه‌رو هستیم که تعاریف دیکتاتوری‌های شناخته شده و کلاسیک درباره آن صدق نمی‌کند زیرا سرسیاسی آن مادون سرمایه‌داری است.
 
دوم اینکه، اصلاح پذیر نیست و باید سرنگون شود.
 
سوم اینکه، سپاه پاسداران ابزار اصلی حاکمیت ولی‌فقیه است.
 
چهارم اینکه، این رژیم کودتا پذیر نیست (منظور کودتای نظامی است) مگر به انتهای خط رسیده و قبل از آن کودتای مفروض، امر سرنگونی به‌طور عمده و محتوایی انجام شده باشد.
 
پنجم اینکه، صدور بحران و ارتجاع و تروریسم که به جنگ ضد میهنی ۸ساله منجر شد، لازمه‌ی بقای این رژیم و بخش لاینفک موجودیت آن است.
 
ششم اینکه، سرنگونی چنین رژیمی خودبه‌خودی نیست و به‌طور قانونمند باید سازمان‌یافته محقق شود.
 
هفتمین نکته ضعف مفرط ماهوی و شکنندگی حداکثر این رژیم به‌ویژه در برابر مجاهدین و کسانی است که در برابر آن محکم بایستند.<ref name=":3" />


== تعریف اصل و قانون ==
== تعریف اصل و قانون ==
خط ۹۴: خط ۱۲۴:
یک مثال و مقایسه در این مورد گویاست. خمینی در آستانه سرنگونی رژیم سلطنتی حتی از موضع فرصت طلبانه، پس از این‌که بوی سقوط رژیم شاه را استشمام کرد، صریح و روشن می‌گفت، شاه باید برود! حتی بختیار را هم نپذیرفت. یک تنه خودش را با نفوذ مذهبی و سابقه سیاسی که داشت، به‌عنوان آلترناتیو و جایگزین جا انداخت. اما موسوی  در جریان اعتراضات سال ۱۳۸۸ به جای این‌که بگوید ولی فقیه باید برود و اصل ولایت فقیه ملغی و منتفی است، پس از قیام عاشورا در ۶ دی ۸۸ تنزل و تنازل پیشه کرد و تسلیم شد.
یک مثال و مقایسه در این مورد گویاست. خمینی در آستانه سرنگونی رژیم سلطنتی حتی از موضع فرصت طلبانه، پس از این‌که بوی سقوط رژیم شاه را استشمام کرد، صریح و روشن می‌گفت، شاه باید برود! حتی بختیار را هم نپذیرفت. یک تنه خودش را با نفوذ مذهبی و سابقه سیاسی که داشت، به‌عنوان آلترناتیو و جایگزین جا انداخت. اما موسوی  در جریان اعتراضات سال ۱۳۸۸ به جای این‌که بگوید ولی فقیه باید برود و اصل ولایت فقیه ملغی و منتفی است، پس از قیام عاشورا در ۶ دی ۸۸ تنزل و تنازل پیشه کرد و تسلیم شد.


در نتیجه باید گفت در اوج وحدت و همبستگی نیروها، خواه و ناخواه باید یک جایگزین سیاسی یا آلترناتیو عرضه کرد که در نقش جبهه‌ی واحد عمل کند. این جایگزین و آلترناتیو، فقط برای مرحله‌ی بعد از سرنگونی دیکتاتوری لازم نیست بلکه  قبل از آن و ضروری تر از آن، برای سرنگونی و در مرحله سرنگونی استبداد لازم است تا بتواند قیام و سرنگونی را به سرانجام برساند.<ref name=":0" />
در نتیجه باید گفت در اوج وحدت و همبستگی نیروها، خواه و ناخواه باید یک جایگزین سیاسی یا آلترناتیو عرضه کرد که در نقش جبهه‌ی واحد عمل کند. این جایگزین و آلترناتیو، فقط برای مرحله‌ی بعد از سرنگونی دیکتاتوری لازم نیست بلکه  قبل از آن و ضروری تر از آن، برای سرنگونی و در مرحله سرنگونی استبداد لازم است تا بتواند قیام و سرنگونی را به سرانجام برساند.<ref name=":0" />
 
== قیام و انقلاب ==
قیام را خروج جمعی توده‌ی مردم برای انهدام دستگاه‌های حاکمیت در شرایطی که دیگر حاضر به تحمل ظلم و ستم نیستند، تعریف می‌کنند. خصوصیت ویژ‌ه‌ی قیام حالت شورش و عصیان است. دراین حالت توده‌ها  حداکثر تفوق روحی را با حداکثر تهور و آمادگی در هم می‌آمیزند. برای دادن همه‌گونه قربانی بدون هراس از مرگ آماده‌اند و تا از بین بردن شبکه پلیسی و نظامی دشمن از پا نمی‌نشیند. طبق تجربه‌های تاریخی، قیام‌های توده‌ای در قله و نوک پیکان خود با شعار «مرگ یا پیروزی» به حسابرسی بلاواسطه از جنایتکاران و عناصر خائن روی می‌آورند. اگر شرایط عینی برای انقلاب مهیا باشد، قیام می‌تواند بسته به هدف‌ها و ماهیت دستگاه و عنصر رهبری کننده‌اش به انقلاب اجتماعی بالغ شود. هم‌چنان‌که می‌تواند، در یک مسیر خودبه‌خودی شیب نزولی طی کند یا حتی مهار و سرکوب و خاموش شود. هر قیامی الزاماً استمرار ندارد و الزاماً  به انقلاب منجر نمی‌شود، اما هر انقلاب واقعی، قیام یا سلسله‌ای از قیام‌ها را در خود دارد.
 
انقلاب به‌طور خیلی خلاصه «دگرگونی جهش‌وار و تکاملی جامعه از طریق سقوط طبقه‌ی حاکم و انهدام نهادها و روابط مربوط به آن توسط توده‌های مردم» تعریف می‌شود. حکومت کننده دیگر نمی‌تواند مثل سابق حکومت کند، طلسم حاکمیت در هم شکسته و با انحلال و ریزش و گسستگی شتابان مواجه است. از طرف دیگر تنگدستی و نارضایتی و بدبختی‌های جامعه به آن‌جا رسیده است که دیگر تحمل‌پذیر نیست و حکومت شوندگان برای تغییرات بنیادین به میدان می‌آیند. اینجاست که حداکثر پیوستگی در صفوف مردم ایجاد می‌شود و پیشروترین قشرها و طبقات مردم در صف مقدم قرار می‌گیرند.
 
وقتی چنین شرایطی آماده باشد، با یک وضعیت عینی انقلابی روبه‌رو هستیم که خصوصیت ویژه آن، بحران‌های فراگیر و پایان ناپذیر در هیئت حاکمه است.
 
از این پس، دیگر همه چیز بسته به عامل ذهنی، یعنی عنصر هدایت کننده و دستگاه و تشکیلات رهبری کننده است که سیل خروشان را چگونه و به کجا می‌برد؟ اینجا دیگر سوال اینست که راننده کیست و به کجا می‌برد؟ سمت گیری او به کدام جانب است؟
 
باید توجه کرد که منظور از عنصر جهت یاب و هدایت کننده و دستگاه و تشکیلات رهبری کننده، اسم و نام نیست، بلکه راه و رسم است. صورت ظاهر نیست، بلکه خط مشی عملی و واقعی است.
 
مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت در بحبوحه‌ی قیام‌های سال ۱۳۸۸ در این‌باره گفت: <blockquote>«ما با عبا و عمامه و شخص خمینی، دعوا نداشتیم. دعوای ما با خط ارتجاعی حاکمیت آخوند تحت عنوان «ولایت فقیه»، به‌جای حاکمیت مردم است. با کُت و کلاه و کراوات شاه و فرد او هم دعوا نداشتیم، دعوای ما با خط دیکتاتوری و وابستگی بود. حالا هم که به بحث قیام اشتغال داریم، با هیچ‌کس در داخل یا خارج رژیم ولایت فقیه، دعوای‌مان فردی و شخصی و شکلی و ظاهری نیست. صورت مسئله اینست که کدام عنصر و خط مشی هدایت کننده می‌تواند، شرّ رژیم ولایت فقیه را از سر مردم ایران کم کند. سرنگونی دیکتاتوری ولایت فقیه، اصول خود را دارد. از یک‌ طرف باید مشی و روش لازم  برای این کار را دریافت که همان استراتژی و تاکتیکی است که باید متناسب و مبتنی بر قانونمندی‌های این رژیم باشد و خصایص ویژ‌ه‌ی رژیم ولایت فقیه و رابطه‌های ضروری ناشی از ماهیت آن را در نظر بگیرد. از طرف دیگر مشروط به وحدت و همبستگی نیروها و ارائه‌ی آلترناتیو دموکراتیک است.</blockquote><blockquote>اما قبل از این‌که استراتژی سرنگونی را موضوع  بحث و سوال و جواب قرار بدهیم من می‌خواهم  روشن کنم و با صراحت بگویم که اگر موسوی و امثال او بتوانند قیام را به جانب سرنگونی این رژیم یا اصلاح آن هدایت کنند، که لازمه‌اش با همان شاخص‌هایی که در مورد اصلاح طلبان واقعی گفتیم نفی ولایت فقیه است، البته که باید هژمونی و رهبری سیاسی آنها را با حفظ مواضع و نقطه‌نظرهای خودمان بپذیریم. این وظیفه‌ی ماست و از آن به هیچ وجه رویگردان نیستیم و خجالت هم نمی‌کشیم و با صدای بلند هم می‌گوییم. آن چه خجالت دارد این است که آنها اهل این کار نباشند و ما با دنباله‌روی از «موسویان» و هرکس که به ولایت فقیه پایبند است، خاک در چشم قیام و قیام آفرینان بپاشیم و قیام، سرد و بی‌روح و خاموش شود. در زمان شاه هم، خجالت از آن اپورتونیست‌هایی بود که در یک مقطع، مجاهدین را با چپ‌نمایی‌های میان تهی به ‌سود خمینی متلاشی کردند و الا تا سال ۵۴، همین رفسنجانی، می گفت: خمینی بدون مجاهدین آب هم نمی‌تواند بخورد»<ref name=":1">کتاب استراتژی قیام و سرنگونی - فصل ششم</ref></blockquote>
 
== پذیرش هژمونی نیروی پیشتاز ==
== پذیرش هژمونی نیروی پیشتاز ==
یکی از اصول حاکم بر مبارزه برعلیه دیکتاتوری در جهت سرنگونی آن و تغییر جامعه پذیرش هژمونی نیرویی است که در جنگ علیه رژیم حاکم پیشتاز است و در راه مبارزه قیمت بیشتری می‌دهد و در یک کلام ذیصلاح است. این یک اصل است که در مبارزه بر علیه دیکتاتوری و استبداد باید نیروی پیشتاز و با صلاحیت‌تر را تقویت کرد. مسعود رجوی فرمانده ارتش آزادی‌ بخش ملی ایران در یک سئوال و جواب در جریان یک نشست درونی مجاهدین با یکی از زنان رزمنده‌ی ارتش آزادی‌بخش که در نشریه مجاهد شماره ۳۱۷ در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۷۲ منتشر شد این موضوع را این‌گونه توضیح می‌دهد.   
یکی از اصول حاکم بر مبارزه برعلیه دیکتاتوری در جهت سرنگونی آن و تغییر جامعه پذیرش هژمونی نیرویی است که در جنگ علیه رژیم حاکم پیشتاز است و در راه مبارزه قیمت بیشتری می‌دهد و در یک کلام ذیصلاح است. این یک اصل است که در مبارزه بر علیه دیکتاتوری و استبداد باید نیروی پیشتاز و با صلاحیت‌تر را تقویت کرد. مسعود رجوی فرمانده ارتش آزادی‌ بخش ملی ایران در یک سئوال و جواب در جریان یک نشست درونی مجاهدین با یکی از زنان رزمنده‌ی ارتش آزادی‌بخش که در نشریه مجاهد شماره ۳۱۷ در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۷۲ منتشر شد این موضوع را این‌گونه توضیح می‌دهد.   
خط ۱۳۶: خط ۱۵۲:
حضار: بله
حضار: بله


مسعود رجوی هم‌چنین طی پیامی در سال ۱۳۷۵ به مناسبت ۲۲ بهمن گفت: <blockquote>«هم‌چنان‌که بارها گفته‌ایم، اگر در صحنه‌ی عمل مبارزاتی و مشی سیاسی، نیروی مقاوم و سازمان و تشکیلات و در یک‌کلمه رهبری بهتر و کارآمدتری برای سرنگونی رژیم خمینی با مرزبندی خدشه‌ناپذیر با دیکتاتوری دست‌نشانده‌ی سابق عرضه شود، ما با تمام توش و توان دربرابرش زانو می‌زنیم و هرمرام و مسلکی هم که داشته باشد، با حفظ اعتقادات‌مان و حتی انتقادات‌مان، رهبریش را به‌جان و دل می‌پذیریم. من از اینهم فراتر رفته‌ام. گفته‌ام و تکرار می‌کنم که اگر برای پیش رفتن انقلاب دموکراتیک نوین ایران و برای سرنگونی استبداد دینی ضروری باشد، ما آمادگی داریم، شورا و سازمان مجاهدین و ارتش آزادی‌بخش را هم منحل  کنیم.»<ref name=":1" /></blockquote>
مسعود رجوی هم‌چنین طی پیامی در سال ۱۳۷۵ به مناسبت ۲۲ بهمن گفت: <blockquote>«هم‌چنان‌که بارها گفته‌ایم، اگر در صحنه‌ی عمل مبارزاتی و مشی سیاسی، نیروی مقاوم و سازمان و تشکیلات و در یک‌کلمه رهبری بهتر و کارآمدتری برای سرنگونی رژیم خمینی با مرزبندی خدشه‌ناپذیر با دیکتاتوری دست‌نشانده‌ی سابق عرضه شود، ما با تمام توش و توان دربرابرش زانو می‌زنیم و هرمرام و مسلکی هم که داشته باشد، با حفظ اعتقادات‌مان و حتی انتقادات‌مان، رهبریش را به‌جان و دل می‌پذیریم. من از اینهم فراتر رفته‌ام. گفته‌ام و تکرار می‌کنم که اگر برای پیش رفتن انقلاب دموکراتیک نوین ایران و برای سرنگونی استبداد دینی ضروری باشد، ما آمادگی داریم، شورا و سازمان مجاهدین و ارتش آزادی‌بخش را هم منحل  کنیم.»<ref name=":1">کتاب استراتژی قیام و سرنگونی - فصل ششم</ref></blockquote>
== سلسله مراتب تضادها ==
== سلسله مراتب تضادها ==
نیروی مبارز در جریان مبارزه با مسائل و تضادهای متعدد روبه‌روست. برای برخورد با تضادها باید اصول حاکم برا سلسله مراتب تضادها را دانست و طبق آن عمل کرد. این اصول عبارتند از:
نیروی مبارز در جریان مبارزه با مسائل و تضادهای متعدد روبه‌روست. برای برخورد با تضادها باید اصول حاکم برا سلسله مراتب تضادها را دانست و طبق آن عمل کرد. این اصول عبارتند از:
خط ۱۸۶: خط ۲۰۲:
#<blockquote>فراخوان به ملل متحد، به کمیسیون حقیقت یاب بین‌المللی، به حقوقدانان و سازمان‌های  جهانی مدافع حقوق بشر، و به همه‌ی دولت‌هایی که نتیجه‌ی انتخابات قلابی در ایران را به رسمیت نشناخته‌اند؛ برای ارجاع پرونده‌ی این انتخابات و سرکوب مردم ایران و کشتار بیگناهان به شورای امنیت ملل متحد.</blockquote>
#<blockquote>فراخوان به ملل متحد، به کمیسیون حقیقت یاب بین‌المللی، به حقوقدانان و سازمان‌های  جهانی مدافع حقوق بشر، و به همه‌ی دولت‌هایی که نتیجه‌ی انتخابات قلابی در ایران را به رسمیت نشناخته‌اند؛ برای ارجاع پرونده‌ی این انتخابات و سرکوب مردم ایران و کشتار بیگناهان به شورای امنیت ملل متحد.</blockquote>
<blockquote>بی گمان باز گشودن پرونده‌ی انتخابات ایران در شورای امنیت، در خدمت صلح جهانی است. زیرا به ممانعت از تسلیح اتمی و صدور تروریسم و دست اندازی فاشیسم مذهبی حاکم برایران به عراق و لبنان و فلسطین هم منجر می‌شود».<ref name=":2">کتاب استراتژی قیام و سرنگونی - فصل هشتم</ref></blockquote>
<blockquote>بی گمان باز گشودن پرونده‌ی انتخابات ایران در شورای امنیت، در خدمت صلح جهانی است. زیرا به ممانعت از تسلیح اتمی و صدور تروریسم و دست اندازی فاشیسم مذهبی حاکم برایران به عراق و لبنان و فلسطین هم منجر می‌شود».<ref name=":2">کتاب استراتژی قیام و سرنگونی - فصل هشتم</ref></blockquote>
== قیام و انقلاب ==
قیام را خروج جمعی توده‌ی مردم برای انهدام دستگاه‌های حاکمیت در شرایطی که دیگر حاضر به تحمل ظلم و ستم نیستند، تعریف می‌کنند. خصوصیت ویژ‌ه‌ی قیام حالت شورش و عصیان است. دراین حالت توده‌ها  حداکثر تفوق روحی را با حداکثر تهور و آمادگی در هم می‌آمیزند. برای دادن همه‌گونه قربانی بدون هراس از مرگ آماده‌اند و تا از بین بردن شبکه پلیسی و نظامی دشمن از پا نمی‌نشیند. طبق تجربه‌های تاریخی، قیام‌های توده‌ای در قله و نوک پیکان خود با شعار «مرگ یا پیروزی» به حسابرسی بلاواسطه از جنایتکاران و عناصر خائن روی می‌آورند. اگر شرایط عینی برای انقلاب مهیا باشد، قیام می‌تواند بسته به هدف‌ها و ماهیت دستگاه و عنصر رهبری کننده‌اش به انقلاب اجتماعی بالغ شود. هم‌چنان‌که می‌تواند، در یک مسیر خودبه‌خودی شیب نزولی طی کند یا حتی مهار و سرکوب و خاموش شود. هر قیامی الزاماً استمرار ندارد و الزاماً  به انقلاب منجر نمی‌شود، اما هر انقلاب واقعی، قیام یا سلسله‌ای از قیام‌ها را در خود دارد.


== شناسایی دشمن ==
انقلاب به‌طور خیلی خلاصه «دگرگونی جهش‌وار و تکاملی جامعه از طریق سقوط طبقه‌ی حاکم و انهدام نهادها و روابط مربوط به آن توسط توده‌های مردم» تعریف می‌شود. حکومت کننده دیگر نمی‌تواند مثل سابق حکومت کند، طلسم حاکمیت در هم شکسته و با انحلال و ریزش و گسستگی شتابان مواجه است. از طرف دیگر تنگدستی و نارضایتی و بدبختی‌های جامعه به آن‌جا رسیده است که دیگر تحمل‌پذیر نیست و حکومت شوندگان برای تغییرات بنیادین به میدان می‌آیند. اینجاست که حداکثر پیوستگی در صفوف مردم ایجاد می‌شود و پیشروترین قشرها و طبقات مردم در صف مقدم قرار می‌گیرند.
نیروی انقلابی برای سرنگون کردن حاکمیت استبدادی باید آن‌را بشناسد و تعریف کند. باید کارکردها و خصوصیات ویژه آن را دریابد در غیر این‌صورت معلوم نیست که چگونه باید با آن برخورد کند. یعنی در یک کلام باید قوانین حاکم بر دیکتاتوری را بشناسد و برای آن راه حل مناسب را بیابد و بر طبق آن عمل کند تا بتواند یک مبارزه پیروزمند را در مقابل استبداد به پیش ببرد


در مورد ایران که رژیم جمهوری اسلامی در آن حاکمیت دارد باید دید که این رژیم چه رژیمی است. در تابستان ۱۳۶۱ سازمان مجاهدین در جمع بندی یک ساله مقاومت در مورد شناخت رژیم ولایت فقیه مطالبی را منتشر کرد که خلاصه آن به شرح زیر است:<blockquote>«ما از همان روز به قدرت رسیدن خمینی، پایگاه طبقاتی او را خرده بورژوازی سنتی و رژیمش را به لحاظ سیاسی مادون سرمایه‌داری ارزیابی می‌کردیم. از نظر تاریخی، نیروی پشتوانه خمینی، نیروهای عقب‌مانده و بیرون کشیده شده از اعماق تاریخ جامعه ما بودند، با پیشینه‌ی خشک‌اندیشانه، متظاهر و ریاکارانه و فرمالیستی مذهبی. مثل غولی که سالیان سال در بند و به زنجیر کشیده شده و حالا آزاد شده باشد.</blockquote><blockquote>سابقه تاریخی این دار و دسته که خودشان هم پنهان نمی‌کنند، به امثال کاشانی و مشروعه‌خواهانی نظیر شیخ‌فضل‌الله نوری می‌رسد. یعنی همان جریان تاریخی که در زمان مصدق هم به‌وسیله خود آن بزرگوار «توده - نفتی» نام گرفته بود. آن‌جا هم اجداد افرادی مثل کیانوری با اجداد مرتجعین امروزی بر علیه مجاهدین، بر علیه مشروطه‌خواهان و بر علیه آزادیخواهان متحد بودند. یعنی آنها همیشه یک جریان و در یک طرف طیف بودند. ما و اجداد مبارزتی‌مان (صرف‌نظر از پایه طبقاتی و چتر ایدئولوژیکی‌خاصمان) نظیر مصدق، کوچک‌خان، ستارخان، باقرخان، و مجاهدین صدر مشروطه و همه‌ی آزادیخواهان آن دوره، در طرف دیگر طیف قرار داشته‌ایم. پس این یک رژیم ارتجاعی، کهنه، رو به عقب، واپس گرا، از دور خارج و ضدتاریخی است.</blockquote><blockquote>بنابراین بحث ما، مشخصاً بر روی محور و صفحه مختصات سیاسی در مورد رژیم ولایت فقیه است.</blockquote>
وقتی چنین شرایطی آماده باشد، با یک وضعیت عینی انقلابی روبه‌رو هستیم که خصوصیت ویژه آن، بحران‌های فراگیر و پایان ناپذیر در هیئت حاکمه است.
*<blockquote>این رژیم رو به نفی و زوال است، رو به رشد و اثبات نیست.</blockquote>


*<blockquote>این رژیم پس رونده و پس برنده است، پیش برنده نیست.</blockquote>
از این پس، دیگر همه چیز بسته به عامل ذهنی، یعنی عنصر هدایت کننده و دستگاه و تشکیلات رهبری کننده است که سیل خروشان را چگونه و به کجا می‌برد؟ اینجا دیگر سوال اینست که راننده کیست و به کجا می‌برد؟ سمت گیری او به کدام جانب است؟


*<blockquote>میرنده است، بالنده نیست.</blockquote>
باید توجه کرد که منظور از عنصر جهت یاب و هدایت کننده و دستگاه و تشکیلات رهبری کننده، اسم و نام نیست، بلکه راه و رسم است. صورت ظاهر نیست، بلکه خط مشی عملی و واقعی است.  
 
*<blockquote>کهنه است، نو و پاسخگوی شرایط و اوضاع و مقتضیات جامعه ایران نیست.</blockquote>
 
*<blockquote>این رژیم از روز اول، مشروعیت تاریخی نداشت زیرا چنان‌که گفتیم از اعماق تاریخ و از درون عقب مانده‌ترین نیروها سر برداشت.</blockquote>
 
*<blockquote>این رژیم از روز اول از نظر مجاهدین مشروعیت ایدئولوژیکی هم نداشت و ملغمه‌ای از جاهلیت و ارتجاع بود.</blockquote>
<blockquote>اکنون به سراغ مشروعیت خمینی و رژیمش می‌رویم که به‌طور مقطعی مبتنی بر رأی مردم ایران بود. از روز ۳۰خرداد ۱۳۶۰، مشروعیت مقطعی سیاسی خود را هم از دست داد و از جبهه خلق به‌کلی خارج شده است. به همین خاطر هرگز و هیچ‌گاه حاضر نبوده و نیست که به انتخابات آزاد، بدون صافی‌های شناخته شده از قبیل شورای نگهبان ارتجاع و تاریکخانه‌های «تجمیع آرا» حتی در درون خودش، تن بدهد.</blockquote><blockquote>این رژیم بر ضد حاکمیت جمهورمردم ایران است. به همین خاطر باید سرنگون گردد. راه دیگری جز استراتژی سرنگونی وجود ندارد. جز این، هر چه هست، موهوم و غیرواقعی و بازی دادن و سردواندن است.</blockquote><blockquote>نتیجه این‌که:</blockquote><blockquote>آیا این رژیم، امکان رفرم دارد یا خیر؟ جواب ما این است که مطلقا نه. یعنی این رژیم، آب از سرش گذشته، امکان هیچ نوع سر و سامان دادن موضعی هم به‌کار خودش ندارد. این‌طور نیست که اگر جوخه‌های اعدام و حاکمین ضدشرعی و کمیته‌های ضداسلامی و امثالهم را جمع بکند، بتواند سرپا بایستد. نه، این غیرممکن است</blockquote><blockquote>آن‌قدر قضیه عدم امکان رفرم در درون رژيم ولایت فقیه برای ما مسجل است که از قضا خیلی خوشمان می‌آید رفرم بکند. برای این‌که در چنین شرایطی، همانطور که گفتبم، همین که سرکیسه ولایت  خمینی شل شد، تماما پاره خواهد شد؛ و خمینی هم دقیقا این نکته را می‌داند. دقیقا می‌داندکه فی‌المثل اگر تظاهرات اواخر شهریور و اوایل مهرماه در سال ۱۳۶۰ را با قساوت بی‌حدوحصر و غیرقابل تصور، سرکوب نمی‌کرد، از جرقه حریق برمی‌خاست؛ بنابراین، رژیم نه امکان رفرم دارد و نه آلترناتیوی در داخلش شانس وجود دارد.»<ref name=":3">کتاب استراتژی قیام و سرنگونی - فصل دهم</ref></blockquote>
 
=== رژیم ولایت فقیه ===
درمورد رژیم ولایت فقیه نظرگاه‌های متفاوتی وجود دارد. یکی از اصلی‌ترین دیدگاه‌هایی که درست بودن آن اثبات شده و تا به امروز نیز در مورد کارکردهای جمهوری اسلامی می‌توان به آن تکیه کرد نظرگاه مجاهدین خلق به عنوان اصلی‌ترین نیروی جنگنده ضد جمهوری اسلامی است. در واقع در سالیان حاکمیت نظام ولایت فقیه تحلیل‌های بسیاری درمورد ولایت فقیه وجود داشت که بنا را بر اصلاح این رژیم از درون آن گذاشته بودند. بسیاری نبز به این تغییر از درون دل‌ خوش کرده بودند. در واقع اساس سیاست مماشات که از نظر اقتصادی بر پایه  معاملات اقتصادی با این رژیم و سود اقتصادی کلان استوار بود با این توجیه صورت می‌گرفت که باید جناح‌های میانه‌رو و معتدل در داخل رژيم ولایت فقیه را  تقویت کرد. در طول سال‌های متمادی غلط بودن این سیاست به اثبات رسید. به نحوی که با روی کار آمدن دولت دونالد ترامپ در آمریکا و پیش گرفتن سیاست فشار حداکثری در مقابل جمهوری اسلامی سیاست مماشات و چشم دوختن به تغییر از درون حاکمیت ولایت فقیه اساسا شکست خورد و سوخت. اکنون روزبه‌روز این واقعیت روشن می‌شود که سیاست مجاهذین خلق و شورای ملی مقاومت ایران و تحلیل آن‌ها از جمهوری اسلامی درست بوده و سیاست درست در مقابل آن باید سرنگونی آن باشد. مجاهدین در تحلیل رژيم ولایت فقیه می‌گویند:  در مورد رژيم ولایت فقیه اول اینکه، با یک رژیم ضدتاریخی روبه‌رو هستیم که تعاریف دیکتاتوری‌های شناخته شده و کلاسیک درباره آن صدق نمی‌کند زیرا سرسیاسی آن مادون سرمایه‌داری است.
 
دوم اینکه، اصلاح پذیر نیست و باید سرنگون شود.
 
سوم اینکه، سپاه پاسداران ابزار اصلی حاکمیت ولی‌فقیه است.
 
چهارم اینکه، این رژیم کودتا پذیر نیست (منظور کودتای نظامی است) مگر به انتهای خط رسیده و قبل از آن کودتای مفروض، امر سرنگونی به‌طور عمده و محتوایی انجام شده باشد.
 
پنجم اینکه، صدور بحران و ارتجاع و تروریسم که به جنگ ضد میهنی ۸ساله منجر شد، لازمه‌ی بقای این رژیم و بخش لاینفک موجودیت آن است.  


ششم اینکه، سرنگونی چنین رژیمی خودبه‌خودی نیست و به‌طور قانونمند باید سازمان‌یافته محقق شود.  
مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت در بحبوحه‌ی قیام‌های سال ۱۳۸۸ در این‌باره گفت: <blockquote>«ما با عبا و عمامه و شخص خمینی، دعوا نداشتیم. دعوای ما با خط ارتجاعی حاکمیت آخوند تحت عنوان «ولایت فقیه»، به‌جای حاکمیت مردم است. با کُت و کلاه و کراوات شاه و فرد او هم دعوا نداشتیم، دعوای ما با خط دیکتاتوری و وابستگی بود. حالا هم که به بحث قیام اشتغال داریم، با هیچ‌کس در داخل یا خارج رژیم ولایت فقیه، دعوای‌مان فردی و شخصی و شکلی و ظاهری نیست. صورت مسئله اینست که کدام عنصر و خط مشی هدایت کننده می‌تواند، شرّ رژیم ولایت فقیه را از سر مردم ایران کم کند. سرنگونی دیکتاتوری ولایت فقیه، اصول خود را دارد. از یک‌ طرف باید مشی و روش لازم  برای این کار را دریافت که همان استراتژی و تاکتیکی است که باید متناسب و مبتنی بر قانونمندی‌های این رژیم باشد و خصایص ویژ‌ه‌ی رژیم ولایت فقیه و رابطه‌های ضروری ناشی از ماهیت آن را در نظر بگیرد. از طرف دیگر مشروط به وحدت و همبستگی نیروها و ارائه‌ی آلترناتیو دموکراتیک است.</blockquote><blockquote>اما قبل از این‌که استراتژی سرنگونی را موضوع  بحث و سوال و جواب قرار بدهیم من می‌خواهم  روشن کنم و با صراحت بگویم که اگر موسوی و امثال او بتوانند قیام را به جانب سرنگونی این رژیم یا اصلاح آن هدایت کنند، که لازمه‌اش با همان شاخص‌هایی که در مورد اصلاح طلبان واقعی گفتیم نفی ولایت فقیه است، البته که باید هژمونی و رهبری سیاسی آنها را با حفظ مواضع و نقطه‌نظرهای خودمان بپذیریم. این وظیفه‌ی ماست و از آن به هیچ وجه رویگردان نیستیم و خجالت هم نمی‌کشیم و با صدای بلند هم می‌گوییم. آن چه خجالت دارد این است که آنها اهل این کار نباشند و ما با دنباله‌روی از «موسویان» و هرکس که به ولایت فقیه پایبند است، خاک در چشم قیام و قیام آفرینان بپاشیم و قیام، سرد و بی‌روح و خاموش شود. در زمان شاه هم، خجالت از آن اپورتونیست‌هایی بود که در یک مقطع، مجاهدین را با چپ‌نمایی‌های میان تهی به ‌سود خمینی متلاشی کردند و الا تا سال ۵۴، همین رفسنجانی، می گفت: خمینی بدون مجاهدین آب هم نمی‌تواند بخورد»<ref name=":1" /></blockquote>
 
هفتمین نکته ضعف مفرط ماهوی و شکنندگی حداکثر این رژیم به‌ویژه در برابر مجاهدین و کسانی است که در برابر آن محکم بایستند.<ref name=":3" />


== ابزار سرنگونی دیکتاتوری ==
== ابزار سرنگونی دیکتاتوری ==
۲٬۳۳۲

ویرایش

منوی ناوبری