۵٬۸۹۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
جلال آل احمد در سال ۱۳۰۲، در محله سید نصرالدین از مجلههای قدیمی شهر تهران به دنیا آمد. او پسرعموی [[سید محمود طالقانی|'''آیتالله سید محمود طالقانی''']] بود. خانوادهی جلال آل احمد اصالتاً اهل شهرستان طالقان و روستای اورازان بود. كودكی و نوجوانی وی در محیطی مذهبی و در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت.<ref name=":0">[https://vista.ir/w/a/34/7x1kb بوگرافی جلال آل احمد - سایت ویستا]</ref> | جلال آل احمد در سال ۱۳۰۲، در محله سید نصرالدین از مجلههای قدیمی شهر تهران به دنیا آمد. او پسرعموی [[سید محمود طالقانی|'''آیتالله سید محمود طالقانی''']] بود. خانوادهی جلال آل احمد اصالتاً اهل شهرستان طالقان و روستای اورازان بود. كودكی و نوجوانی وی در محیطی مذهبی و در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت.<ref name=":0">[https://vista.ir/w/a/34/7x1kb بوگرافی جلال آل احمد - سایت ویستا]</ref> | ||
جلال در بارهی تولدش میگوید:<blockquote>«نزول اجلالم به باغ وحش این عالم در سال ۱۳۰۲، بیاغراق سر هفت تا دختر آمدهام... کودکیم در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت.»<ref name=":1">[ | جلال در بارهی تولدش میگوید:<blockquote>«نزول اجلالم به باغ وحش این عالم در سال ۱۳۰۲، بیاغراق سر هفت تا دختر آمدهام... کودکیم در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت.»<ref name=":1">[http://za.iau-arak.ac.ir/article_517342.html جلال آل احمد نویسنده پرشور و مبارز - نشریه زیبایی شناسی ادبی]</ref> </blockquote>جلال آل احمد تحصیلات ابتدایی را در دبستانهای کمالیه و ثریا به تمام کرد. داستان ''گلدستهها'' و ''فلک'' از مجموعه داستانهای کتاب پنج داستان، به بیان اوضاع و احوال و رفتار دوران تحصیل او در دبستان ثریا می پردازد. جلال آل احمد در دبیرستانهای دانش و تدین تهران مشغول تحصیل شد و پس از آن در دوره شبانه مدرسه دارالفنون ثبت نام کرد. او در سال ۱۳۲۲، دیپلم ادبی خود را گرفت؛ و همزمان دروس حوزوی نیز میخواند.<ref name=":2">[https://www.eneshat.com/iranian/famous/jalal-al-e-ahmad همه چیز درباره جلال آل احمد - سایت نشاطآوران]</ref> | ||
سید احمد حسینی طالقانی پدر جلال آل احمد پس از پایان یافتن دوره دبستان به جلال اجازهی تحصیلات دبیرستانی را نداد و او را روانه بازار كار کرد تا حداقل حرفهای برای گذران زندگی خود بیاموزد؛ اما جلال تسلیم پرش نشد و پنهان از چشم پدر در مدرسهی دارالفنون ثبت نام کرد.<ref name=":0" /> | سید احمد حسینی طالقانی پدر جلال آل احمد پس از پایان یافتن دوره دبستان به جلال اجازهی تحصیلات دبیرستانی را نداد و او را روانه بازار كار کرد تا حداقل حرفهای برای گذران زندگی خود بیاموزد؛ اما جلال تسلیم پرش نشد و پنهان از چشم پدر در مدرسهی دارالفنون ثبت نام کرد.<ref name=":0" /> | ||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
پدر آل احمد تحصیل جلال را در مدارس دولتی نمی پسندید و براین باور بود که آن درسها، فرزندش را از راه دین و حقیقت منحرف می کند، و بههمین خاطر با جلال مخالفت کرد. جلال آل احمد در این رابطه میگوید: <blockquote>« دبستان را که تمام کردم، دیگر نگذاشت درس بخوانم و میگفت برو بازار کار کن تا بعد ازمن جانشینی بسازد. و من رفتم بازار. اما دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم...»<ref name=":3">[http://biographyha.com/13136/biography-and-photos-of-jalal-ahmad.html زندگینامه جلال آل احمد - سایت بیوگرافی]</ref> </blockquote>جلال روزها به كارهایی چون ساعتسازی، سیمكشی برق، چرم فروشی و... میپرداخت؛ و شبها به دور از چشم پدرش در كلاسهای شبانه مدرسهی دارالفنون به تحصیل خود ادامه میداد. او خود میگوید:<blockquote>«دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کار، ساعت سازی، بعد سیمکشی برق، بعد چرمفروشی و از این قبیل… و شبها درس. با در آمد یک سال کار مرتب، الباقی دبیرستان را تمام کردم. بعد هم گاهگداری سیمکشیهای متفرقه بردست جواد، یکی دیگر از شوهر خواهرهام که این کاره بود. همینجوریها دبیرستان تمام شد و توشیح دیپلمه آمد زیر برگه وجودم…»<ref name=":0" /></blockquote><blockquote>جلال آل احمد اشارهای به علت تصمیم به تحصیل در مدرسهی دارالفنون نکرده است؛ اما آنچه که به نظر میرسد، تصمیم او به خاطر دلزدگی از رفتار و اخلاق پدر و سختگیریهای بیمورد مذهبیش بوده، که باعث شده است جلال از روحانیت و مذهب فاصله بگیرد.<ref name=":1" /> </blockquote> | پدر آل احمد تحصیل جلال را در مدارس دولتی نمی پسندید و براین باور بود که آن درسها، فرزندش را از راه دین و حقیقت منحرف می کند، و بههمین خاطر با جلال مخالفت کرد. جلال آل احمد در این رابطه میگوید: <blockquote>« دبستان را که تمام کردم، دیگر نگذاشت درس بخوانم و میگفت برو بازار کار کن تا بعد ازمن جانشینی بسازد. و من رفتم بازار. اما دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم...»<ref name=":3">[http://biographyha.com/13136/biography-and-photos-of-jalal-ahmad.html زندگینامه جلال آل احمد - سایت بیوگرافی]</ref> </blockquote>جلال روزها به كارهایی چون ساعتسازی، سیمكشی برق، چرم فروشی و... میپرداخت؛ و شبها به دور از چشم پدرش در كلاسهای شبانه مدرسهی دارالفنون به تحصیل خود ادامه میداد. او خود میگوید:<blockquote>«دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کار، ساعت سازی، بعد سیمکشی برق، بعد چرمفروشی و از این قبیل… و شبها درس. با در آمد یک سال کار مرتب، الباقی دبیرستان را تمام کردم. بعد هم گاهگداری سیمکشیهای متفرقه بردست جواد، یکی دیگر از شوهر خواهرهام که این کاره بود. همینجوریها دبیرستان تمام شد و توشیح دیپلمه آمد زیر برگه وجودم…»<ref name=":0" /></blockquote><blockquote>جلال آل احمد اشارهای به علت تصمیم به تحصیل در مدرسهی دارالفنون نکرده است؛ اما آنچه که به نظر میرسد، تصمیم او به خاطر دلزدگی از رفتار و اخلاق پدر و سختگیریهای بیمورد مذهبیش بوده، که باعث شده است جلال از روحانیت و مذهب فاصله بگیرد.<ref name=":1" /> </blockquote> | ||
=== عزیمت به نجف === | === عزیمت به نجف === | ||
پس از پایان دورهی دبیرستانی، پدر جلال او را به نجف نزد برادر بزرگش سید محمدتقی فرستاد تا در آنجا به تحصیل در علوم دینی بپردازد؛ البته جلال به قصد تحصیل در بیروت به این سفر رفت؛ ولی در نجف اشرف ماندگار شد. جلال در نجف بیشتر از چند ماه دوام نیاورد و به ایران برگشت. جلال آل احمد در کتاب کارنامه سه ساله، جریان رفتن به عراق را خودش اینطور شرح میدهد: <blockquote>«تابستان ۱۳۲۲ بود، در بحبوحه جنگ، با حضور سربازان بیگانه و رفت و آمد وحشت انگیزو قُرقی که در تمام جادهها کرده بودند تا مهمات جنگی از خرمشهر به استالینگراد برسد. به قصد تحصیل به بیروت میرفتم که آخرین حد نوک دماغ ذهن جوانیام بود و از راه خرمشهر به بصره و نجف میرفتم که سپس به بغداد والخ. اما در نجف ماندگار شدم. میهمان سفره برادرم. تا سه ماه بعد به چیزی در حدود گریزی، از راه خانقین و کرمانشاه برگردم. کله خورده و کلافه و از برادر و پدر...»<ref name=":3" /> </blockquote>جلال آل احمد پس از بازگشت از نجف اشرف، در سال ۱۳۲۲، وارد دانشسرای عالی شد؛ و در سال ۱۳۲۵، در رشتهی ادبیات فارغالتحصیل گردید. جلال آل احمد در سال ۱۳۳۰، پیش از آنكه از رسالهی دكترای خود را با عنوان ''قصه هزار و یك شب'' ارائه دهد، تحصیلات دانشگاهی خود را ناتمام رها كرد. جلال آل احمد در كتاب ''خدمت و خیانت روشنفكران،'' علت و بیعلاقگی خود را از دریافت نکردن درجه دكترا به كمسوادی برخی از استادان دانشگاه مربوط دانست. او در دیدار با دکتر علی شریعتی از ناتمام رها كردن تحصیلات تكمیلی خود، بهعنوان موهبت یاد كرد.<ref name=": | پس از پایان دورهی دبیرستانی، پدر جلال او را به نجف نزد برادر بزرگش سید محمدتقی فرستاد تا در آنجا به تحصیل در علوم دینی بپردازد؛ البته جلال به قصد تحصیل در بیروت به این سفر رفت؛ ولی در نجف اشرف ماندگار شد. جلال در نجف بیشتر از چند ماه دوام نیاورد و به ایران برگشت. جلال آل احمد در کتاب کارنامه سه ساله، جریان رفتن به عراق را خودش اینطور شرح میدهد: <blockquote>«تابستان ۱۳۲۲ بود، در بحبوحه جنگ، با حضور سربازان بیگانه و رفت و آمد وحشت انگیزو قُرقی که در تمام جادهها کرده بودند تا مهمات جنگی از خرمشهر به استالینگراد برسد. به قصد تحصیل به بیروت میرفتم که آخرین حد نوک دماغ ذهن جوانیام بود و از راه خرمشهر به بصره و نجف میرفتم که سپس به بغداد والخ. اما در نجف ماندگار شدم. میهمان سفره برادرم. تا سه ماه بعد به چیزی در حدود گریزی، از راه خانقین و کرمانشاه برگردم. کله خورده و کلافه و از برادر و پدر...»<ref name=":3" /> </blockquote>جلال آل احمد پس از بازگشت از نجف اشرف، در سال ۱۳۲۲، وارد دانشسرای عالی شد؛ و در سال ۱۳۲۵، در رشتهی ادبیات فارغالتحصیل گردید. جلال آل احمد در سال ۱۳۳۰، پیش از آنكه از رسالهی دكترای خود را با عنوان ''قصه هزار و یك شب'' ارائه دهد، تحصیلات دانشگاهی خود را ناتمام رها كرد. جلال آل احمد در كتاب ''خدمت و خیانت روشنفكران،'' علت و بیعلاقگی خود را از دریافت نکردن درجه دكترا به كمسوادی برخی از استادان دانشگاه مربوط دانست. او در دیدار با دکتر علی شریعتی از ناتمام رها كردن تحصیلات تكمیلی خود، بهعنوان موهبت یاد كرد.<ref name=":1" /> | ||
== جلال آل احمد در زمان [[رضاشاه پهلوی|'''رضاخان''']] == | == جلال آل احمد در زمان [[رضاشاه پهلوی|'''رضاخان''']] == | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
جلال آل احمد در سال ۱۳۲۵، دورهی لیسانس خود را با ارائه پایاننامهای با موضوعی تحت عنوان داستان حضرت یوسف در قرآن، به پایان برد. و پس از یک سال معطلی به عنوان دبیر دبیرستانهای تهران مشغول به کارگردید.<ref name=":1" /> | جلال آل احمد در سال ۱۳۲۵، دورهی لیسانس خود را با ارائه پایاننامهای با موضوعی تحت عنوان داستان حضرت یوسف در قرآن، به پایان برد. و پس از یک سال معطلی به عنوان دبیر دبیرستانهای تهران مشغول به کارگردید.<ref name=":1" /> | ||
جلال در سال ۱۳۲۶، با شغل آموزگاری در وزارت فرهنگ مشغول به كار شد؛ و همزمان تحصیلات خود را در رشتهی ادبیات فارسی ادامه داد. وی در سال ۱۳۲۷، در اتوبوس اصفهان به تهران هنگام مسافرت با سیمین دانشور، داستاننویس و مترجم برجستهی معاصر ایران، آشنا شد؛ و در سال ۱۳۲۹، با سیمین ازدواج كرد.<ref name=":4" /> | جلال در سال ۱۳۲۶، با شغل آموزگاری در وزارت فرهنگ مشغول به كار شد؛ و همزمان تحصیلات خود را در رشتهی ادبیات فارسی ادامه داد. وی در سال ۱۳۲۷، در اتوبوس اصفهان به تهران هنگام مسافرت با سیمین دانشور، داستاننویس و مترجم برجستهی معاصر ایران، آشنا شد؛ و در سال ۱۳۲۹، با سیمین ازدواج كرد.<ref name=":4">[https://www.bartarinha.ir/fa/news/242482/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%88-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%AC%D9%84%D8%A7%D9%84%E2%80%8C-%D8%A2%D9%84%E2%80%8C%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF زندگینامه و آثار جلالا آل احمد - سایت برترینها]</ref> | ||
جلال آل احمد بهعنوان دبیر به تدریس در دبیرستانهای حومه تهران و هنرستان موسیقی پرداخت. او یک سال نیز مدیر دبستان صفا و مدرسه فرهنگ شمیران تهران بود. جلال از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۳، مشاور تعلیمات متوسطه در وزارت فرهنگ بود. او همچنین تا آذرماه ۱۳۴۵، دبیر دانشسرای عالی بود؛ و سپس اخراج شد. جلال مدتی بازرس آموزش و پرورش شد؛ و از اسفندماه ۱۳۴۶، تا خرداد ۱۳۴۷، به تدریس ادبیات فارسی در دانشکده علوم تربیتی دانشگاه تهران پرداخت که از طرف ساواک ممنوع التدریس شد. آخرین شغل دولتی آل احمد، تدریس ادبیات در کلاسهای شبانه دانشسرای عالی بود که در مردادماه سال ۱۳۴۸، نیز از آن کار ممنوع شد. گویا مدتی هم در دانشسرای مامازن و هنرسرای نارمک تدریس کرده است.<ref name=":2" /> | جلال آل احمد بهعنوان دبیر به تدریس در دبیرستانهای حومه تهران و هنرستان موسیقی پرداخت. او یک سال نیز مدیر دبستان صفا و مدرسه فرهنگ شمیران تهران بود. جلال از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۳، مشاور تعلیمات متوسطه در وزارت فرهنگ بود. او همچنین تا آذرماه ۱۳۴۵، دبیر دانشسرای عالی بود؛ و سپس اخراج شد. جلال مدتی بازرس آموزش و پرورش شد؛ و از اسفندماه ۱۳۴۶، تا خرداد ۱۳۴۷، به تدریس ادبیات فارسی در دانشکده علوم تربیتی دانشگاه تهران پرداخت که از طرف ساواک ممنوع التدریس شد. آخرین شغل دولتی آل احمد، تدریس ادبیات در کلاسهای شبانه دانشسرای عالی بود که در مردادماه سال ۱۳۴۸، نیز از آن کار ممنوع شد. گویا مدتی هم در دانشسرای مامازن و هنرسرای نارمک تدریس کرده است.<ref name=":2" /> | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۲۹: | ||
از وقایع مهم تاریخ ایران در سال ۱۳۲۴، مسئلهی آذربایجان و خودمختاری آن است که مبارزات و شکست این جریان در کتاب نون و القلم آمده است؛ و بهخاطر وابستگی این جریان به حزب توده مورد توجه جلال آل احمد بوده است.<ref name=":1" /> | از وقایع مهم تاریخ ایران در سال ۱۳۲۴، مسئلهی آذربایجان و خودمختاری آن است که مبارزات و شکست این جریان در کتاب نون و القلم آمده است؛ و بهخاطر وابستگی این جریان به حزب توده مورد توجه جلال آل احمد بوده است.<ref name=":1" /> | ||
جلال آل احمد داستان بلند تاریخی نون والقلم را در سال ۱۳۴۰، به رشتهی تحریر درآورد. عنوان این كتاب نام سوره ۶۸ قرآن است. جلال در این داستان به سنت قصهگویی شرقی، علل شكست نهضتهای سیاسی آن دوران را در لفافه یك دوران تاریخی، مورد ارزیابی و بررسی و نقد قرار داده است. حوادث و رویدادهای داستان نون والقلم مربوط به اوایل حكومت صفویان است؛ و زبان آن به تناسب زمان آن نسبتاً كهنه است. | جلال آل احمد داستان بلند تاریخی نون والقلم را در سال ۱۳۴۰، به رشتهی تحریر درآورد. عنوان این كتاب نام سوره ۶۸ قرآن است. جلال در این داستان به سنت قصهگویی شرقی، علل شكست نهضتهای سیاسی آن دوران را در لفافه یك دوران تاریخی، مورد ارزیابی و بررسی و نقد قرار داده است. حوادث و رویدادهای داستان نون والقلم مربوط به اوایل حكومت صفویان است؛ و زبان آن به تناسب زمان آن نسبتاً كهنه است.<ref name=":5" /> | ||
==== نفرین زمین ==== | ==== نفرین زمین ==== | ||
خط ۱۷۰: | خط ۱۷۰: | ||
=== ترجمه === | === ترجمه === | ||
جلال با تشویق صادق هدایت و احسان طبری، ''کتاب محمد و آخرالزمان،'' اثر ''پل کازانو'' را ترجمه کرد؛ و چون در آن به پیامبر اکرم توهین شده بود، جلال به کفر متهم شد؛ و حتی عدهای برای قتل او به چاپخانهی کتاب حمله کردند؛ اما او توانست جان سالم بدر ببرد. ماجرای تکفیر او چنان جدی بود که برادرش محمدتقی طالقانی، برای اجرای حکم تکفیر جلال و قتل او از مدینه به تهران آمد. ولی جلال با حضور در نزد آیتالله شیخ احمد کرمانشاهی که از دوستان پدرش بود، به اشتباه خود اقرار کرد و ماجرا تمام شد.<ref name=": | جلال با تشویق صادق هدایت و احسان طبری، ''کتاب محمد و آخرالزمان،'' اثر ''پل کازانو'' را ترجمه کرد؛ و چون در آن به پیامبر اکرم توهین شده بود، جلال به کفر متهم شد؛ و حتی عدهای برای قتل او به چاپخانهی کتاب حمله کردند؛ اما او توانست جان سالم بدر ببرد. ماجرای تکفیر او چنان جدی بود که برادرش محمدتقی طالقانی، برای اجرای حکم تکفیر جلال و قتل او از مدینه به تهران آمد. ولی جلال با حضور در نزد آیتالله شیخ احمد کرمانشاهی که از دوستان پدرش بود، به اشتباه خود اقرار کرد و ماجرا تمام شد.<ref name=":4" /> | ||
جلال آل احمد آثار مهمی را از داستایوفسکی، ژان پل سارتر، آندره ژید ، آلبر کامو، اوژن یونسکو، بل کازانوا و یونگر ترجمه كرده است. | جلال آل احمد آثار مهمی را از داستایوفسکی، ژان پل سارتر، آندره ژید ، آلبر کامو، اوژن یونسکو، بل کازانوا و یونگر ترجمه كرده است. | ||
خط ۲۰۶: | خط ۲۰۶: | ||
== منابع: == | == منابع: == | ||
<references /> |
ویرایش