منوچهر هزارخانی: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
۴٬۱۷۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۹ مارس ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:
| جوایز                  =
| جوایز                  =
}}
}}
منوچهر هزارخانی (متولد ۱۳۱۳ در تهران) یکی از نویسندگان و منتقدان ادبی به نام ایران است. وی در دهه‌ی ۳۰ به واسطه‌ی نوشتن و ترجمه کتاب‌هایی چون معیارهای انتقاد ادبی، جهان‌بینی ماهی سیاه کوچولو و پیدایش روشنفکران شهرت پیدا کرد. دکتر منوچهر هزارخانی پس از انقلاب ضدسلطنتی در زمره‌ی مخالفان [[روح‌الله خمینی|خمینی]] بود و به [[شورای ملی مقاومت ایران|شورای ملی مقاومت]] پیوست. او در سال های زندگی‌اش در تبیعد همواره از حامیان [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]] بوده است و آثار و کتاب‌های بسیاری نیز در این رابطه نوشته است.  
منوچهر هزارخانی (متولد ۱۳۱۳ در تهران) یکی از نویسندگان و منتقدان ادبی به نام ایران است. وی در دهه‌ی ۳۰ به واسطه‌ی نوشتن و ترجمه کتاب‌هایی چون معیارهای انتقاد ادبی، جهان‌بینی ماهی سیاه کوچولو و پیدایش روشنفکران شهرت پیدا کرد. دکتر منوچهر هزارخانی پس از انقلاب ضدسلطنتی در زمره‌ی مخالفان [[روح‌الله خمینی|خمینی]] بود و به [[شورای ملی مقاومت ایران|شورای ملی مقاومت]] ایران پیوست. او در سال های زندگی‌اش در تبعید همواره از حامیان [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق ایران]] بوده است و آثار و کتاب‌های بسیاری نیز در این رابطه نوشته است.  


== تولد و دوران کودکی ==
== تولد و دوران کودکی ==
خط ۳۳: خط ۳۳:
== تحصیلات در ایران ==
== تحصیلات در ایران ==
[[پرونده:پیام دکتر هزارخانی برای کانون های شورشی.PNG|جایگزین=پیام دکتر هزارخانی برای کانون های شورشی.|بندانگشتی|پیام دکتر هزارخانی برای کانون های شورشی.]]
[[پرونده:پیام دکتر هزارخانی برای کانون های شورشی.PNG|جایگزین=پیام دکتر هزارخانی برای کانون های شورشی.|بندانگشتی|پیام دکتر هزارخانی برای کانون های شورشی.]]
هزارخانی دوره ابتدایی را در دبستان نظامی و متوسطه را در دبیرستان فیروزبهرام به پایان رساند و با شرکت در کنکور دانشگاه تهران، برای تحصیل در رشته‌ی دندان‌پزشکی پذیرفته شد اما پدر  بی ­هیچ علاقه به دندان‌پزشکی، تحصیل این رشته را برای فرزند مناسب ندانسته و در پاسخ به منوچهر که از او در باره طول سنوات تحصیل در رشته دندانپزشکی سئوال کرده بود، به شوخی و جدی می­‌گوید: «آدم که بیشتر از ۳۲ دندان ندارد، آن وقت حیف نیست که پنج سال از عمر فقط صرف این تعداد دندان شود!! من دلم می­‌خواهد رشته پزشکی بخوانی و می­‌فرستمت خارج تا همین رشته را تحصیل کنی» و منوچهر سال ۱۳۳۱ برای تحصیل رشته پزشکی عازم فرانسه می­‌شود. با آن که به علت آشنایی تازه با مسایل سیاسی زمان مصدق و انگیزه  شرکت در فعالیت‌ها و تظاهرات آن دوران، رغبت چندانی هم  به خروج از ایران ندارد.
هزارخانی دوره ابتدایی را در دبستان نظامی و متوسطه را در دبیرستان فیروزبهرام به پایان رساند و با شرکت در کنکور دانشگاه تهران، برای تحصیل در رشته‌ی دندان‌پزشکی پذیرفته شد اما پدر  بی ­هیچ علاقه به دندان‌پزشکی، تحصیل این رشته را برای فرزند مناسب ندانسته و در پاسخ به منوچهر که از او در باره طول سنوات تحصیل در رشته دندانپزشکی سئوال کرده بود، به شوخی و جدی می­‌گوید: «آدم که بیشتر از ۳۲ دندان ندارد، آن وقت حیف نیست که پنج سال از عمر فقط صرف این تعداد دندان شود!! من دلم می­‌خواهد رشته پزشکی بخوانی و می­‌فرستمت خارج تا همین رشته را تحصیل کنی» و منوچهر سال ۱۳۳۱ برای تحصیل رشته پزشکی عازم فرانسه می­‌شود. با آن که به علت آشنایی تازه با مسایل سیاسی زمان [[دکتر محمد مصدق]] و انگیزه شرکت در فعالیت‌ها و تظاهرات آن دوران، رغبت چندانی هم  به خروج از ایران ندارد.


دکتر هزارخانی طی مصاحبه‌­ای در این باره می­‌گوید: <blockquote>« ... دکتر مصدق نخست وزیر بود ما هم طرفدار دولت ملی بودیم یعنی بالقوه اعضای جنبش اپوزیسیون مخالف دولت بودیم... فضای بعد از جنگ هم بود. خوبی‌های فضای صلح­‌آمیز بعد از جنگ را داشت بدی‌های خودش را هم داشت. عده ­ای روزنامه‌­نگار هم بودند که آدم‌های سیاسی را تعبیر می­‌کردند و همان موقع هم عد­ه‌­ای این فضا را دموکراسی کاذب می­‌گفتند چون مثلاً انتخابات بود، مجلس هم بود اما سانسور که رسم دیکتاتورها­ست هم بود. گاهی روزنامه<sub>­</sub>ای را توقیف می­‌کردند که بعد با نام دیگری دوباره منتشر می­‌شد. من هم جزو دانش‌­آموزان طرفدار مصدق بودم و ما به ­عنوان شاگردان مدرسه تظاهرات و اعتصاب می­‌کردیم برای مصدق. احزاب هم بودند حزب توده هم بود که سیاست‌هایش در راستای اتحاد جماهیر شوروی بود ـ که دیگر وجود ندارد ـ  و این جوّ بطور کلی از سال ۲۱ ـ ۱۳۲۰ تا کودتای ۲۸ مرداد که نقطه پایان آن بود به همین ترتیب جریان داشت. »</blockquote>
دکتر هزارخانی طی مصاحبه‌­ای در این باره می­‌گوید: <blockquote>« ... دکتر مصدق نخست وزیر بود ما هم طرفدار دولت ملی بودیم یعنی بالقوه اعضای جنبش اپوزیسیون مخالف دولت بودیم... فضای بعد از جنگ هم بود. خوبی‌های فضای صلح­‌آمیز بعد از جنگ را داشت بدی‌های خودش را هم داشت. عده ­ای روزنامه‌­نگار هم بودند که آدم‌های سیاسی را تعبیر می­‌کردند و همان موقع هم عد­ه‌­ای این فضا را دموکراسی کاذب می­‌گفتند چون مثلاً انتخابات بود، مجلس هم بود اما سانسور که رسم دیکتاتورها­ست هم بود. گاهی روزنامه‌<sub>­</sub>ای را توقیف می­‌کردند که بعد با نام دیگری دوباره منتشر می­‌شد. من هم جزو دانش‌­آموزان طرفدار مصدق بودم و ما به ­عنوان شاگردان مدرسه تظاهرات و اعتصاب می­‌کردیم برای مصدق. احزاب هم بودند حزب توده هم بود که سیاست‌هایش در راستای اتحاد جماهیر شوروی بود ـ که دیگر وجود ندارد ـ  و این جوّ بطور کلی از سال ۲۱ ـ ۱۳۲۰ تا کودتای ۲۸ مرداد که نقطه پایان آن بود به همین ترتیب جریان داشت. »</blockquote>


== تحصیلات در فرانسه ==
== تحصیلات در فرانسه ==
خط ۵۲: خط ۵۲:
هزارخانی در بازگشت به تهران، دستگیر و زندانی شد. شبکه­‌ا‌ی از فعالان سیاسی را ظاهراً ساواک کشف و تک تک اعضای آن را بازداشت کرده بود که هزارخانی هیچ‌گونه شناخت قبلی و نزدیک با هیچ­ یک از آنان نداشت اما در زندان با تک تک آنان آشنا شد.
هزارخانی در بازگشت به تهران، دستگیر و زندانی شد. شبکه­‌ا‌ی از فعالان سیاسی را ظاهراً ساواک کشف و تک تک اعضای آن را بازداشت کرده بود که هزارخانی هیچ‌گونه شناخت قبلی و نزدیک با هیچ­ یک از آنان نداشت اما در زندان با تک تک آنان آشنا شد.


منوچهر هزارخانی چند صباحی نیز در وزارت بهداری مشغول کار شده  و در کمیسیون ملی یونسکو او را به قول خودش به «خرد‌ه‌کاری» می‌گمارند که  از این کار نیز محروم و اخراج می­شود. پرویز ثابتی مقام امنیتی معروف که از قضا هم‌کلاس هزارخانی هم بوده او را احضار و از او می‌خواهد یا کاملا  در راستای دستگاه باشد یا برود.   
منوچهر هزارخانی چند صباحی نیز در وزارت بهداری مشغول کار شده  و در کمیسیون ملی یونسکو او را به قول خودش به «خرد‌ه‌کاری» می‌گمارند که  از این کار نیز محروم و اخراج  
 
می‌­شود. پرویز ثابتی مقام امنیتی معروف که از قضا هم‌کلاس هزارخانی هم بوده او را احضار و از او می‌خواهد یا کاملا  در راستای دستگاه باشد یا برود.   


دکتر هزارخانی طی مدت اشتغال در بیمارستان بوعلی تهران، آزمایشگاه آسیب شناسی را در این بیمارستان راه‌­اندازی می­‌کند.  
دکتر هزارخانی طی مدت اشتغال در بیمارستان بوعلی تهران، آزمایشگاه آسیب شناسی را در این بیمارستان راه‌­اندازی می­‌کند.  
خط ۶۵: خط ۶۷:
دکتر هزارخانی خاطره‌ی خود از انتقال به فرانسه را چنین نقل می‌کند:   
دکتر هزارخانی خاطره‌ی خود از انتقال به فرانسه را چنین نقل می‌کند:   


«سال ۱۳۶۰ یک روز صبح زود به خانه ­ای که  مریم (خانم مریم رجوی رئیس جمهور مقاومت ایران) آنجا بود رفتم. مجاهدین دیگری از جمله جابرزاده (مجاهد فقید محمدعلی جابرزاده) و تشید و همسر کاک صالح (مجاهد فقید ابراهیم ذاکری) هم بودند و از آّنجا عازم تبریز شدیم که وقتی رسیدیم جاده را بسته بودند چون امام جمعه را زده بودند. بعد از تبریز به مرز ترکیه رفتیم و به کمک کردها و عسگر نامی از راهنمایان کرد به محل کردنشینان منتقل و سپس به استانبول و از آنجا به فرانسه رسیدیم.»  
«سال ۱۳۶۰ یک روز صبح زود به خانه‌ای که  مریم (خانم مریم رجوی رئیس جمهور مقاومت ایران) آنجا بود رفتم. مجاهدین دیگری از جمله جابرزاده (مجاهد فقید محمدعلی جابرزاده) و تشید و همسر کاک صالح (مجاهد فقید ابراهیم ذاکری) هم بودند و از آّنجا عازم تبریز شدیم که وقتی رسیدیم جاده را بسته بودند چون امام جمعه را زده بودند. بعد از تبریز به مرز ترکیه رفتیم و به کمک کردها و عسگر نامی از راهنمایان کرد به محل کردنشینان منتقل و سپس به استانبول و از آنجا به فرانسه رسیدیم.»  


سال ۱۳۶۰ دکتر هزارخانی با سمت نماینده شورا در ایتالیا، مدتی در این کشور به سر می­‌برد. او در این­‌باره می­‌گوید:  <blockquote>«در ایتالیا گفتم من می­‌خواهم در خانه‌ی مجاهدین زندگی کنم و همین هم شد. در پایگاه­‌شان دفتری برایم در نظر گرفتند و همانجا مشغول کار شدم.»</blockquote>در بازگشت دوباره به فرانسه مسئولیت انتشار مجله‌ی شورا به او واگذار شد.  
سال ۱۳۶۰ دکتر هزارخانی با سمت نماینده شورا در ایتالیا، مدتی در این کشور به سر می­‌برد. او در این­‌باره می­‌گوید:  <blockquote>«در ایتالیا گفتم من می­‌خواهم در خانه‌ی مجاهدین زندگی کنم و همین هم شد. در پایگاه­‌شان دفتری برایم در نظر گرفتند و همانجا مشغول کار شدم.»</blockquote>در بازگشت دوباره به فرانسه مسئولیت انتشار مجله‌ی شورا به او واگذار شد.  


دکتر منوچهر هزارخانی طی  سالیان زندگی در تبعید ناگزیر، علاوه برداشتن مسئولیت کمیسیون فرهنگ و هنر شورا هم‌چنان با تلاشی پی‌گیر برای اعتلا و ارتقای سطح  فرهنگ در مسیر مبارزه‌ برای آزادی و عدالت می‌نویسد. انبوه مقالات، سخنرانی‌ها و آثاری چون شتاب زمان اثر گرتموت روزا، فصل بحران اثر میشل سر و بیشماران اثر مایکل هارت و آنتونیو نگری که از فرانسه به فارسی ترجمه کرده از جمله  آثار ارزشمند­ فرهنگی­‌ هستند که هم‌چنان ادامه دارد.   
دکتر منوچهر هزارخانی طی  سالیان زندگی در تبعید ناگزیر، علاوه برداشتن مسئولیت کمیسیون فرهنگ و هنر شورا هم‌چنان با تلاشی پی‌گیر برای اعتلا و ارتقای سطح  فرهنگ در مسیر مبارزه‌ برای آزادی و عدالت می‌نویسد. انبوه مقالات، سخنرانی‌ها و آثاری چون شتاب زمان اثر گرتموت روزا، فصل بحران اثر میشل سر و بیشماران اثر مایکل هارت و آنتونیو نگری که از فرانسه به فارسی ترجمه کرده از جمله  آثار ارزشمند­ فرهنگی­‌ هستند که هم‌چنان ادامه دارد. 
 
== درگدشت دکتر منوچهر هزارخانی ==
دکتر منوچهر هزارخانی، بامداد جمعه ۲۷ اسفند ۱۴۰۰ بر اثر حاد شدن بیماری ریوی در بیمارستانی در حومهٔ پاریس درگذشت.
 
== انعکاسات درگذشت دکتر منوچهر هزارخانی ==
بیانیه آقای مسعود رجوی پس از درگذشت دکتر منوچهر هزارخانی
 
مسعود رجوی - وداع با منوچهر هزارخانی در نیمهٔ شعبان، بین‌الملل زحمتکشان و آزادی - ۲۷اسفند ۱۴۰۰<blockquote>...وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ : سوگند به قلم و آنچه نویسندگان مقاومت و آزادی می‌نویسند</blockquote><blockquote>همچون ”نی“ از ”جدایی‌ها“ و سفر یاران و این ‌بار به‌خصوص منوچهر هزارخانی شکوه و ”شکایت“ دارم. لابد بقیهٔ همرزمان و هم‌سنگرانش در خانواده مقاومت هم در همین وضع و حال هستند. اما ما عهد بسته‌ایم که جنگ تا آخرین فشنگ و آخرین نفس...</blockquote><blockquote>خبر جاودانگی و رستگاری او را که شنیدم بی‌اختیار به یاد ۳تن افتادم. یکی پدر طالقانی که پشت و پناه مجاهدین بود، دیگری شکرالله پاک‌نژاد، تنها مارکسیست هم‌بندم در اوین در سال ۵۴ که پابه‌پای مجاهدین با اپورتونیست‌های چپ‌نما که در یک مقطع سازمان ما را متلاشی کردند، شجاعانه مرزبندی می‌کرد و سومی برادر بزرگ‌ترم کاظم که باعث شد به‌رغم حکم اعدام در هر دو دادگاه نظامی شاه، اضافه زنده بمانم...</blockquote><blockquote>هزارخانی شیفتهٔ جنگ و مقاومت و کانون‌های شورش و شورشگری بود. از چریک‌های فدایی تا مجاهدین و از شیلی و آفریقا و فلسطین تا آمریکای لاتین...</blockquote><blockquote>در آبان ۶۴ وقتی «تجربه دردناک مبارزه مسالمت‌آمیز» را نوشت، نسخه‌ای از فهرست جدید اسامی شهیدان انقلاب نوین ایران را برایش ظهرنویسی کردم و فرستادم.</blockquote><blockquote>در شب ۲۸مرداد ۶۸ که ماهنامهٔ شورا را فرستاده بود بی‌مبالغه برایش نوشتم که «وجدان تابناک فرهنگ و ادب ایران، استاد نویسندگان در تاریک‌ترین و دردناک‌ترین ایام تاریخ ایران» است. به راستی هم‌چنان‌که در پیام تسلیت مریم آمده: «منوچهر هزارخانی مظهر شرافت نویسندگی و روشنفکری ایران در مبارزه با شیخ و شاه» است.</blockquote><blockquote>وظیفهٔ خود می‌دانم آخرین نوشته و دست‌خط او خطاب به مریم و درباره مریم را که همراه با یک نسخه از آخرین کتابی که ترجمه کرده به دبیر ارشد شورا خواهر مجاهد مهناز سلیمیان داده تا به مریم برساند و در دبیرخانه شورا موجود است، به اطلاع هموطنان و دوستاندارنش برسانم:</blockquote><blockquote>«سلام - یقین دارم که نسخهٔ اول این کتاب تاکنون به دست رئیس‌جمهور‌منتخب شورای ملی مقاومت رسیده است. این نسخهٔ دوم را برای رهبر جنبش بزرگ دادخواهی تقدیم می‌کنم. با آرزوی موفقیت شما در جمیع جهات - منوچهر هزارخانی».</blockquote><blockquote>درود - درود!</blockquote><blockquote>مسعود رجوی - ۲۷ اسفند ۱۴۰۰</blockquote>
۸٬۶۷۰

ویرایش

منوی ناوبری