الله‌قلی خان جهانگیری: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
| اندازه جعبه      =
| اندازه جعبه      =
| عنوان            =
| عنوان            =
| نام              = الله قلی خان جهانگیری
| نام              = الله‌قلی خان جهانگیری
| تصویر            = الله قلی خان ج.JPG
| تصویر            = الله‌قلی خان جهانگیری ۱.JPG
| اندازه تصویر      =
| اندازه تصویر      =
| عنوان تصویر      = الله قلی خان جهانگیری
| عنوان تصویر      = الله قلی خان جهانگیری
خط ۵۸: خط ۵۸:


== بنیانگذاری جنبش دهقانی ==
== بنیانگذاری جنبش دهقانی ==
[[پرونده:الله‌قلی خان جهانگیری ۳.JPG|بندانگشتی|'''الله‌قلی خان جهانگیری و جمعی از یارانش''']]
الله قلی خان جهانگیری در جنبش دهقانی اوایل سال‌های دهه‌ی ۱۳۵۰، بنیان‌گذاری و رهبری هسته‌های مسلح قیام علیه رژیم شاه در بین ایلات قشقایی را به عهده داشت؛ و تحت تأثیر افکار چریکی رایج در آن سال‌ها، طرح گسترده‌ای برای قیام مسلحانه ریخت. اما این طرح با امکانات وسیعی که ساواک داشت، منجر به شکست و دستگیری گسترده‌ی مبارزان محلی شد. با محاصره کوهای آلمالوخ وردشت، چند تن از دوستان الله قلی خان توسط پلیس دستگیر شدند؛ و الله قلی خان و دوستان دیگرش با حمایت وسیع زحمت‌کشان منطقه حلقه محاصره را شکستند و در کوه‌های بختیاری و اصفهان مخفی ماندند.<ref name=":1" />  
الله قلی خان جهانگیری در جنبش دهقانی اوایل سال‌های دهه‌ی ۱۳۵۰، بنیان‌گذاری و رهبری هسته‌های مسلح قیام علیه رژیم شاه در بین ایلات قشقایی را به عهده داشت؛ و تحت تأثیر افکار چریکی رایج در آن سال‌ها، طرح گسترده‌ای برای قیام مسلحانه ریخت. اما این طرح با امکانات وسیعی که ساواک داشت، منجر به شکست و دستگیری گسترده‌ی مبارزان محلی شد. با محاصره کوهای آلمالوخ وردشت، چند تن از دوستان الله قلی خان توسط پلیس دستگیر شدند؛ و الله قلی خان و دوستان دیگرش با حمایت وسیع زحمت‌کشان منطقه حلقه محاصره را شکستند و در کوه‌های بختیاری و اصفهان مخفی ماندند.<ref name=":1" />  


خط ۸۰: خط ۸۱:
== پس از انقلاب ضدسلطنتی ==
== پس از انقلاب ضدسلطنتی ==
الله قلی‌خان جهانگیری پس از انقلاب ضدسلطنتی، با دیدن ماهیت نظام جمهوری اسلامی، فعالیت‌های خود را برای احقاق حقوق کشاورزان و عشایرستم‌کشیده و محروم منطقه ادامه داد؛ و اقدام به تشکیل ستادی در منطقه سمیرم در جهت اصلاحات ارضی کرد.<ref name=":3">[https://news.mojahedin.org/i/ الله قلی خان عقاب سرفراز کوه‌های سمیرم - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>
الله قلی‌خان جهانگیری پس از انقلاب ضدسلطنتی، با دیدن ماهیت نظام جمهوری اسلامی، فعالیت‌های خود را برای احقاق حقوق کشاورزان و عشایرستم‌کشیده و محروم منطقه ادامه داد؛ و اقدام به تشکیل ستادی در منطقه سمیرم در جهت اصلاحات ارضی کرد.<ref name=":3">[https://news.mojahedin.org/i/ الله قلی خان عقاب سرفراز کوه‌های سمیرم - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>
[[پرونده:الله قلی1.JPG|بندانگشتی|247x247پیکسل|الله قلی خان و همرزمانش]]
 
او در همه‌ی مبارزات زحمت‌کشان منطقه برای دفاع از دست‌آوردهای انقلاب، در کنار مردم قرار گرفت؛ و در تمامی نبردهای که خوانین محلی و نظام جمهوری اسلامی به مردم زحمت‌کش منطقه تحمیل می‌کرد، شخصاً فرماندهی عملیات را به عهده گرفت و بارها نیز مجروح شد.<ref name=":2" />  
او در همه‌ی مبارزات زحمت‌کشان منطقه برای دفاع از دست‌آوردهای انقلاب، در کنار مردم قرار گرفت؛ و در تمامی نبردهای که خوانین محلی و نظام جمهوری اسلامی به مردم زحمت‌کش منطقه تحمیل می‌کرد، شخصاً فرماندهی عملیات را به عهده گرفت و بارها نیز مجروح شد.<ref name=":2" />  


خط ۹۹: خط ۱۰۰:


=== دوستی با [[مسعود رجوی]] ===
=== دوستی با [[مسعود رجوی]] ===
الله قلی‌خان جهانگیری ارادت ویژه‌ای نسبت به مسعود رجوی و مجاهدین خلق داشت. او در این باره می‌گفت: <blockquote>«تنها کسی که به مردم پشت نکرد و دروغ نگفت، [[مسعود رجوی]] بود… از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، به بعد مجاهدین مشت خالی خیلی‌ها را باز کردند؛ و نشان دادند که بسیاری از مدعیان مبارزه و چپ‌نماهایی که کباده قیام و شورش و… را می‌کشیدند در واقع اهل تجارت هستند و دکان باز کرده‌اند؛ و با شرایط سخت دکان‌هایشان را بستند. آن‌ها اهل مبارزه نیستند، فقط مجاهدین هستند که به یمن وجود مسعود رجوی مقاومت می‌کنند؛ و مطمئن هستم این راه را تا به آخر ادامه می‌دهند.»<ref name=":3" /> </blockquote>
الله قلی‌خان جهانگیری ارادت ویژه‌ای نسبت به مسعود رجوی و مجاهدین خلق داشت. او در این باره می‌گفت: <blockquote>[[پرونده:جعفر جهانگیری.JPG|بندانگشتی|'''جعفر جهانگیری''']]«تنها کسی که به مردم پشت نکرد و دروغ نگفت، [[مسعود رجوی]] بود… از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، به بعد مجاهدین مشت خالی خیلی‌ها را باز کردند؛ و نشان دادند که بسیاری از مدعیان مبارزه و چپ‌نماهایی که کباده قیام و شورش و… را می‌کشیدند در واقع اهل تجارت هستند و دکان باز کرده‌اند؛ و با شرایط سخت دکان‌هایشان را بستند. آن‌ها اهل مبارزه نیستند، فقط مجاهدین هستند که به یمن وجود مسعود رجوی مقاومت می‌کنند؛ و مطمئن هستم این راه را تا به آخر ادامه می‌دهند.»<ref name=":3" /> </blockquote>


== دفاع از حقوق بهائیان ==
== دفاع از حقوق بهائیان ==
خط ۱۲۵: خط ۱۲۶:


یکی ازاعضا مجاهدین خلق که مدتی در کنار الله قلی خان و در چندین نبرد همراهش بوده، ماجرای آشنایی‌اش با او و نبرد الله قلی خان را تا شهادت این‌طور تعریف می‌کند:
یکی ازاعضا مجاهدین خلق که مدتی در کنار الله قلی خان و در چندین نبرد همراهش بوده، ماجرای آشنایی‌اش با او و نبرد الله قلی خان را تا شهادت این‌طور تعریف می‌کند:
[[پرونده:الله قلی6.JPG|بندانگشتی|239x239پیکسل|محل درگیری گروه الله قلی خان جهانگیری]]
<blockquote>[[پرونده:محمد جهانگیری.JPG|بندانگشتی|'''محمد جهانگیری''']]«در فروردین ۱۳۶۱، همراه ۱۰ مجاهد دیگر از جمله مجاهدان شهید جواد ایزدی، پرویز توحیدی، غلامرضا جانملکی، کرامت‌الله سیوندانی، جواد فرصت، عبدالحمید مختاری، سعید مختاری و مجید نیکنام موفق شدیم از زندان کازرون فرار کنیم. قبل از اقدام به فرار از زندان، توانسته بودیم با رزمندگان عشایر مستقر در کوه‌های فارس و اصفهان ارتباط برقرار کنیم. برای روزهای اول و دوم فروردین قرار گذاشته بودیم. ما طبق طرح توانستیم از زندان خارج شویم و با کمک تعدادی از هواداران سازمان مجاهدین در بیرون زندان، به منطقه کوهستانی بین کازرون و نورآباد ممسنی برویم. بعد از آشنایی اولیه، الله قلی خان جهانگیری گفت: بچه‌ها باید این‌جا را هرچه سریعتر ترک کنیم و به محل مناسب‌تری برویم. می‌دانم که همه شما از زندان فرار کرده‌اید و حتماً رژیم از دیروز به‌شدت همه‌جا را به‌دنبال شما زیر و رو کرده و الآن هم سخت به‌دنبال شماست، پس بجنبید…</blockquote><blockquote>صمیمت و صراحت الله قلی خان در همان چند برخورد اول به دل همه‌مان نشست. در اردیبهشت ۱۳۶۲، از کوه‌های آباده به سمت کوه‌های کازرون و نورآباد ممسنی در حرکت بودیم. باید یک مسیر بسیار طولانی را طی می‌کردیم. وضعیت آذوقه و تدارکاتمان هم خوب نبود. ۱۰ روز بود که غذایی نداشتیم و تنها غذایمان برگ درختان کوهی و علفهای وحشی بود. باید به هر ترتیب خودمان را برای اجرای یک قرار به کوه‌های نورآباد ممسنی می‌رساندیم. در اواسط خرداد ۱۳۶۲، توانستیم طبق طرح، خودمان را به محل اجرای قرار برسانیم. الله قلی خان به‌همراه ۶ نفر دیگر از بچه‌ها به محل اجرای قرار رفتند و بقیه در محل دیگری به استراحت پرداختیم. حوالی ساعت ۲ نیمه‌شب بود که نگهبان همه را بیدار کرد و اعلام آماده‌باش کرد و گفت: الله قلی‌خان درگیر شده است، دقایقی بعد دو نفر از بچه‌هایی که همراه با الله قلی خان رفته بودند نفس زنان آمدند و گفتند که در محل قرار درگیر شده‌اند و الله قلی‌خان زخمی شده و برای انتقال او نیاز به کمک دارند. یک تیم ۴ نفره به کمکشان رفت. با آن‌که گلوله به سینه‌اش اصابت کرده و از پشتش خارج شده بود، اما او بخش مهمی از مسیر را با پای خودش پیموده بود. محل قرار برای دشمن لو رفته بود و پاسداران به‌صورت گله‌یی آن‌جا را محاصره کرده بودند. اما در همان آغاز درگیری به‌محض روبه‌رو شدن با آتش بچه‌ها، زمین‌گیر شده و جرأت نکرده بودند حتی در حد چند قدم هم که شده آن‌ها را دنبال کنند. در هر حال الله قلی خان به چنگ پاسداران نیفتاد و به‌رغم جراحت سختی که داشت، به‌خاطر روحیه و جسارت و آمادگی خودش، با آن‌که منطقه کاملاً آلوده بود، توانستیم او را از منطقه خارج کنیم. حوالی ساعت ۸ صبح، هنوز در حال راهپیمایی و دور شدن از منطقه درگیری بودیم که، نگهبان فریاد زد: هلیکوپتر! همه به سرعت در محل‌های مناسب شکاف کوه و زیر درختان مخفی شدیم و آن‌قدر بی‌حرکت ماندیم تا هلیکوپترها بعد از گشت زدن‌های متوالی، تصور کردند که ما در آن منطقه نیستیم و از آن جا دور شدند. وضعیت الله قلی خان چندان رضایت‌بخش نبود و زخم او نیاز به جراحی و مداوای اساسی داشت. چون دیگر نمی‌توانست تحرک داشته باشد و زخم گلوله به‌شدت آزارش می‌داد. او را به خانه یکی از هواداران در گچساران منتقل کردیم و با کمک پزشکان هوادار مجاهدین بعد از یک عمل جراحی در شرایط بسیار سخت، دوباره بهبود یافت و به کوه بازگشت.»<ref name=":3" /> </blockquote>
<blockquote>«در فروردین ۱۳۶۱، همراه ۱۰ مجاهد دیگر از جمله مجاهدان شهید جواد ایزدی، پرویز توحیدی، غلامرضا جانملکی، کرامت‌الله سیوندانی، جواد فرصت، عبدالحمید مختاری، سعید مختاری و مجید نیکنام موفق شدیم از زندان کازرون فرار کنیم. قبل از اقدام به فرار از زندان، توانسته بودیم با رزمندگان عشایر مستقر در کوه‌های فارس و اصفهان ارتباط برقرار کنیم. برای روزهای اول و دوم فروردین قرار گذاشته بودیم. ما طبق طرح توانستیم از زندان خارج شویم و با کمک تعدادی از هواداران سازمان مجاهدین در بیرون زندان، به منطقه کوهستانی بین کازرون و نورآباد ممسنی برویم. بعد از آشنایی اولیه، الله قلی خان جهانگیری گفت: بچه‌ها باید این‌جا را هرچه سریعتر ترک کنیم و به محل مناسب‌تری برویم. می‌دانم که همه شما از زندان فرار کرده‌اید و حتماً رژیم از دیروز به‌شدت همه‌جا را به‌دنبال شما زیر و رو کرده و الآن هم سخت به‌دنبال شماست، پس بجنبید…</blockquote><blockquote>صمیمت و صراحت الله قلی خان در همان چند برخورد اول به دل همه‌مان نشست. در اردیبهشت ۱۳۶۲، از کوه‌های آباده به سمت کوه‌های کازرون و نورآباد ممسنی در حرکت بودیم. باید یک مسیر بسیار طولانی را طی می‌کردیم. وضعیت آذوقه و تدارکاتمان هم خوب نبود. ۱۰ روز بود که غذایی نداشتیم و تنها غذایمان برگ درختان کوهی و علفهای وحشی بود. باید به هر ترتیب خودمان را برای اجرای یک قرار به کوه‌های نورآباد ممسنی می‌رساندیم. در اواسط خرداد ۱۳۶۲، توانستیم طبق طرح، خودمان را به محل اجرای قرار برسانیم. الله قلی خان به‌همراه ۶ نفر دیگر از بچه‌ها به محل اجرای قرار رفتند و بقیه در محل دیگری به استراحت پرداختیم. حوالی ساعت ۲ نیمه‌شب بود که نگهبان همه را بیدار کرد و اعلام آماده‌باش کرد و گفت: الله قلی‌خان درگیر شده است، دقایقی بعد دو نفر از بچه‌هایی که همراه با الله قلی خان رفته بودند نفس زنان آمدند و گفتند که در محل قرار درگیر شده‌اند و الله قلی‌خان زخمی شده و برای انتقال او نیاز به کمک دارند. یک تیم ۴ نفره به کمکشان رفت. با آن‌که گلوله به سینه‌اش اصابت کرده و از پشتش خارج شده بود، اما او بخش مهمی از مسیر را با پای خودش پیموده بود. محل قرار برای دشمن لو رفته بود و پاسداران به‌صورت گله‌یی آن‌جا را محاصره کرده بودند. اما در همان آغاز درگیری به‌محض روبه‌رو شدن با آتش بچه‌ها، زمین‌گیر شده و جرأت نکرده بودند حتی در حد چند قدم هم که شده آن‌ها را دنبال کنند. در هر حال الله قلی خان به چنگ پاسداران نیفتاد و به‌رغم جراحت سختی که داشت، به‌خاطر روحیه و جسارت و آمادگی خودش، با آن‌که منطقه کاملاً آلوده بود، توانستیم او را از منطقه خارج کنیم. حوالی ساعت ۸ صبح، هنوز در حال راهپیمایی و دور شدن از منطقه درگیری بودیم که، نگهبان فریاد زد: هلیکوپتر! همه به سرعت در محل‌های مناسب شکاف کوه و زیر درختان مخفی شدیم و آن‌قدر بی‌حرکت ماندیم تا هلیکوپترها بعد از گشت زدن‌های متوالی، تصور کردند که ما در آن منطقه نیستیم و از آن جا دور شدند. وضعیت الله قلی خان چندان رضایت‌بخش نبود و زخم او نیاز به جراحی و مداوای اساسی داشت. چون دیگر نمی‌توانست تحرک داشته باشد و زخم گلوله به‌شدت آزارش می‌داد. او را به خانه یکی از هواداران در گچساران منتقل کردیم و با کمک پزشکان هوادار مجاهدین بعد از یک عمل جراحی در شرایط بسیار سخت، دوباره بهبود یافت و به کوه بازگشت.»<ref name=":3" /> </blockquote>


=== پیکر مصلوب ===
=== پیکر مصلوب ===
۸٬۷۳۴

ویرایش

منوی ناوبری