۲٬۵۷۷
ویرایش
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
== فعالیتهای حرفهای == | == فعالیتهای حرفهای == | ||
عماد رام از دوران جوانی علاقه زیادی به نی داشت و از نیزارهای شهر نیهای خود را انتخاب، سوراخ میکرد و به نواختن می پرداخت. او در سال ۱۳۲۲ خورشیدی به تئاتر روی آورد و علاوه بر ایفای نشق در پشت پرده میخواند و فلوت میزد. | |||
در سال ۱۳۳۵ به تهران آمد و و به اداره هنرهای زیبا رفت و نت و سازشناسی را نزد استادان خود فراگرفت. او دارای مدرک لیسانس از دانشسرای کشاورزی بود. وی از سال ۱۳۵۰ به سرپرستی یکی از ارکسترهای مهم منصوب شد. | |||
عماد راه پس از [[انقلاب ضدسلطنتی]] به ضبط و پخش نوارهای «وطن با شبانه» پرداخت که از شعر، کلام و آهنگهای ملی و وطنی سرشار بود. | |||
[[پرونده:عماد رام در یکی از کنسرتهایش.jpg|جایگزین=عماد رام در یکی از کنسرتهایش|بندانگشتی|عماد رام در یکی از کنسرتهایش]] | [[پرونده:عماد رام در یکی از کنسرتهایش.jpg|جایگزین=عماد رام در یکی از کنسرتهایش|بندانگشتی|عماد رام در یکی از کنسرتهایش]] | ||
عماد در بزرگترین کنسرتها در نقاط مختلف اروپا و آمریکا با ارکسترهای بزرگ جهانی شرکت داشت و تحسین همگان را برانگیخت. | عماد در بزرگترین کنسرتها در نقاط مختلف اروپا و آمریکا با ارکسترهای بزرگ جهانی شرکت داشت و تحسین همگان را برانگیخت. | ||
خط ۷۸: | خط ۷۵: | ||
پول امتناع ورزید. پس از ساعتی در همان جلسه رو کرد به حاجی علی اکبر خان که نسبتآ ثروتمند بود و ماهانه سه تومان بابت حقالتدریس میپرداخت و گفت: پولداری حقالتدریس ماه آینده خود را بپردازی؟ و پس از اینکه سه تومان را که مبلغ نسبتآ قابل توجهی بود گرفت، نوکرش را صدا زد و گفت: این سه تومان را بده این همسایه ارمنی که امروز زنش مرده و پول کفن و دفنش را ندارد. حالا شما این را مقایسه کنید با کسانی که اسم خود را هنرمند گذارده بودند و شبها به کابارهها و … هجوم میآوردند برای انباشتن جیب خود؛ و این تفاوت بود که هنر امثال درویش خان را ماندنی کرد. | پول امتناع ورزید. پس از ساعتی در همان جلسه رو کرد به حاجی علی اکبر خان که نسبتآ ثروتمند بود و ماهانه سه تومان بابت حقالتدریس میپرداخت و گفت: پولداری حقالتدریس ماه آینده خود را بپردازی؟ و پس از اینکه سه تومان را که مبلغ نسبتآ قابل توجهی بود گرفت، نوکرش را صدا زد و گفت: این سه تومان را بده این همسایه ارمنی که امروز زنش مرده و پول کفن و دفنش را ندارد. حالا شما این را مقایسه کنید با کسانی که اسم خود را هنرمند گذارده بودند و شبها به کابارهها و … هجوم میآوردند برای انباشتن جیب خود؛ و این تفاوت بود که هنر امثال درویش خان را ماندنی کرد. | ||
== دستگیری == | == دستگیری == | ||
«به خاطر دارم یکی دو هفته پیش از پیروزی انقلاب ۵۷، خمینی پس از سالها دوری با هواپیما عازم ایران بود. خبرنگاری از او پرسید که در آن لحظه چه احساسی دارد. او در جوابش گفت: "هیچ". من از همان لحظه فهمیدم که وطن من درگیر مشتی عمّامه به سر شده که سالیان دراز برای دست یافتن به چنین فرصتی خوابهای طلایی میدیدهاند. از اینرو، باید بدون هیچ درنگی دست به کار شد و تا آخرین لحظه حیات برای ریشهکنکردن این زالوهای تشنه به خون از هیچ مبارزه یی روی گردان نبود. ابتدا، دست به تهیه و تکثیر نوارهایی زدم به نام "شبانه" یا "شبزندهداران" که محتوایی جز وطنخواهی و مردم سالاری نداشت و ترانههایی به نام "هموطن، ایران ـ ایران» که با سخنانی نیشدار به آخوندها همراه بود و خوشایند ذائقهٌ عوامل حکومت نبود؛ لذا در سال۱۳۶۰ دستگیر و روانهٌ زندانم کردم که روزنامهٌ مردم ارگان رسمی حزب توده، که در آن زمان در نماز جمعه هم پخش میشد اولین روزنامه یی بود که نوشت «عماد رام»، «جُرثومهٌ فساد دستگیر و زندانی شد». بعد از دو ماه اسارت با پادرمیانی دوستی به نام کاشانی، ـ که خود را به ظاهر طرفدار رژیم نشان داده بود ـ با… تحمل هشتاد ضربه شلاق، از زندان آزاد شدم. | «به خاطر دارم یکی دو هفته پیش از پیروزی انقلاب ۵۷، خمینی پس از سالها دوری با هواپیما عازم ایران بود. خبرنگاری از او پرسید که در آن لحظه چه احساسی دارد. او در جوابش گفت: "هیچ". من از همان لحظه فهمیدم که وطن من درگیر مشتی عمّامه به سر شده که سالیان دراز برای دست یافتن به چنین فرصتی خوابهای طلایی میدیدهاند. از اینرو، باید بدون هیچ درنگی دست به کار شد و تا آخرین لحظه حیات برای ریشهکنکردن این زالوهای تشنه به خون از هیچ مبارزه یی روی گردان نبود. ابتدا، دست به تهیه و تکثیر نوارهایی زدم به نام "شبانه" یا "شبزندهداران" که محتوایی جز وطنخواهی و مردم سالاری نداشت و ترانههایی به نام "هموطن، ایران ـ ایران» که با سخنانی نیشدار به آخوندها همراه بود و خوشایند ذائقهٌ عوامل حکومت نبود؛ لذا در سال۱۳۶۰ دستگیر و روانهٌ زندانم کردم که روزنامهٌ مردم ارگان رسمی حزب توده، که در آن زمان در نماز جمعه هم پخش میشد اولین روزنامه یی بود که نوشت «عماد رام»، «جُرثومهٌ فساد دستگیر و زندانی شد». بعد از دو ماه اسارت با پادرمیانی دوستی به نام کاشانی، ـ که خود را به ظاهر طرفدار رژیم نشان داده بود ـ با… تحمل هشتاد ضربه شلاق، از زندان آزاد شدم. |