۸٬۹۷۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
| native_name = | | native_name = | ||
| native_name_lang = | | native_name_lang = | ||
| birth_name = | | birth_name = | ||
| birth_date = ۱۳ آذر ۱۳۱۵ | | birth_date = ۱۳ آذر ۱۳۱۵ دسامبر ۱۹۳۶ | ||
| birth_place = قزوین | | birth_place = قزوین | ||
| baptised = | | baptised = | ||
| death_date = ۲۶ شهریور ۱۳۵۶ | | death_date = ۲۶ شهریور ۱۳۵۶ | ||
| death_place = تهران | | death_place = تهران | ||
| death_cause = | | death_cause = | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
| other_names = واروژان | | other_names = واروژان | ||
| citizenship = | | citizenship = | ||
| education = فارغالتحصیل مدرسهٔ عالی موسیقی | | education = فارغالتحصیل مدرسهٔ عالی موسیقی | ||
| alma_mater = | | alma_mater = | ||
| occupation = آهنگساز{{سخ}}تنظیم(موسیقی)|تنظیم کننده و نوازنده پیانو | | occupation = آهنگساز{{سخ}}تنظیم(موسیقی)|تنظیم کننده و نوازنده پیانو | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
== زندگینامه واروژان == | == زندگینامه واروژان == | ||
«واروژ هاخباندیان» معروف به «واروژان» از بنیانگذاران موسیقی پاپ در ایران است که با ایجاد تحولی عظیم، هنر موسیقی ایران را بهطور خاص در عرصهی ترانه و سینما به پویائی و حرکت واداشت. | «واروژ هاخباندیان» معروف به «واروژان» از بنیانگذاران موسیقی پاپ در ایران است که با ایجاد تحولی عظیم، هنر موسیقی ایران را بهطور خاص در عرصهی ترانه و سینما به پویائی و حرکت واداشت. «واروژان» در قزوین بهدنیا آمد. در ۲سالگی بیمادر شد و تحت سرپرستی مادربرزگ در تهران قرار گرفت، سپس مادربزرگ را هم از دست داد و در ۷سالگی به مدرسه-پانسیونی تحت مدیریت ایتالیائیها سپرده شد. «واروژان» کوچک روزانه در این مدرسه باشنیدن صدای ساز که با خواندن دعا همراه بود به موسیقی علاقهئی فزاینده پیدا کرد. او در هنرستان عالی موسیقی تهران و کنسرواتور موسیقی تحصیل کرد و برای ادامهی تحصیل با بورسیهی رادیو-تلویزیون برای ۴سال به آمریکا رفت. | ||
«واروژان» در قزوین بهدنیا آمد. در ۲سالگی بیمادر شد و تحت سرپرستی مادربرزگ در تهران قرار گرفت، سپس مادربزرگ را هم از دست داد و در ۷سالگی به مدرسه-پانسیونی تحت مدیریت ایتالیائیها سپرده شد. «واروژان» کوچک روزانه در این مدرسه باشنیدن صدای ساز که با خواندن دعا همراه بود به موسیقی علاقهئی فزاینده پیدا کرد. او در هنرستان عالی موسیقی تهران و کنسرواتور موسیقی تحصیل کرد و برای ادامهی تحصیل با بورسیهی رادیو-تلویزیون برای ۴سال به آمریکا رفت. | |||
پس از بازگشت از آمریکا برای جبران هزینهی بورسیه بهمدت ۲سال به تدریس موسیقی در اهواز مشغول شد. | پس از بازگشت از آمریکا برای جبران هزینهی بورسیه بهمدت ۲سال به تدریس موسیقی در اهواز مشغول شد. | ||
او سپس به تهران بازگشت و طی این دوره: | او سپس به تهران بازگشت و طی این دوره: | ||
در انجمن فارغالتحصیلان ارامنه، دستهی كری تشكیل داد و مدتها رهبری آن را بهعهده داشت. | در انجمن فارغالتحصیلان ارامنه، دستهی كری تشكیل داد و مدتها رهبری آن را بهعهده داشت. در ۱۳۴۶ به پیشنهاد «عطاالله خرم» وارد برنامهی «آلبوم رنگی» رادیو شد و بهعنوان نوازنده با این برنامه همکاری کرد و در ارکستر «هنر برای مردم» رادیوی ملی ایران نیز مشغول به کار شد. | ||
در ۱۳۴۶ به پیشنهاد «عطاالله خرم» وارد برنامهی «آلبوم رنگی» رادیو شد و بهعنوان نوازنده با این برنامه همکاری کرد و در ارکستر «هنر برای مردم» رادیوی ملی ایران نیز مشغول به کار شد. | |||
در همان سالهای اواخر دههی ۴۰ خورشیدی بهواسطهی «عطاءالله خرم» اكثر ترانههائی كه از طریق رادیو پخش میشد، توسط «واروژان» تنظیم و اركستراسیون گردید و در حالی که آن روزها اهمیت این مرحله از کار ساختن ترانه در جای واقعیاش نبود، با بروز ارتقاء کیفیت در موسیقی ترانهها، کار تنظیم آهنگ تأثیر خود را نمایان کرد. به این ترتیب «واروژان» کسی بود كه تنظیم آهنگ را در موسیقی ترانه بدعت گذاشت.در ۱۳۴۸ وارد برنامهی «زنگولهها» شد که با تهیهکنندگی زندهیاد «منوچهر سخائی» با هدف کشف و ارائهی استعدادهای هنر آواز، تولید و در تلویزیون ملی ایران پخش میشد. | در همان سالهای اواخر دههی ۴۰ خورشیدی بهواسطهی «عطاءالله خرم» اكثر ترانههائی كه از طریق رادیو پخش میشد، توسط «واروژان» تنظیم و اركستراسیون گردید و در حالی که آن روزها اهمیت این مرحله از کار ساختن ترانه در جای واقعیاش نبود، با بروز ارتقاء کیفیت در موسیقی ترانهها، کار تنظیم آهنگ تأثیر خود را نمایان کرد. به این ترتیب «واروژان» کسی بود كه تنظیم آهنگ را در موسیقی ترانه بدعت گذاشت.در ۱۳۴۸ وارد برنامهی «زنگولهها» شد که با تهیهکنندگی زندهیاد «منوچهر سخائی» با هدف کشف و ارائهی استعدادهای هنر آواز، تولید و در تلویزیون ملی ایران پخش میشد. | ||
در فروردین ۱۳۴۸ نخستین آهنگ «واروژان» با نام «بدرود» («نفرین بر غم») با شعری از «ایرج جنتی عطائی» و با صدای زندهیاد «ویگن دردریان» منتشر شد. | در فروردین ۱۳۴۸ نخستین آهنگ «واروژان» با نام «بدرود» («نفرین بر غم») با شعری از «ایرج جنتی عطائی» و با صدای زندهیاد «ویگن دردریان» منتشر شد. | ||
خط ۹۰: | خط ۸۸: | ||
آندرانیک آساطوریان<blockquote>«یادم نیست اولین بار «واروژان» را کجا دیدم اما آشنائیام با او از وقتی شروع شد که برای نواختن پیانو از من دعوت به همکاری کرد. از آن به بعد، میتوانم بگویم جز یک دورهی کوتاه که گرفتار کارهای خودم بودم، در سمت نوازندهی پیانو و بعضی وقتها تنظیم مشترک آهنگ، همیشه با «واروژان» کار کردم ...بعد از آهنگ «نمیآد» که من آن را نوشته بودم و با «واروژان» برای اولین بار در آن از سازهای بادی استفاده کردیم، آهنگ «کجکلاه خان» را که بابک افشار ساخته بود- با «واروژان» تنظیم کردیم و بعد از آن، گاهبهگاه کارهای مشترک باهم داشتیم و این همکاری و دوستی تا آخر عمر ادامه داشت. من حتی موسیقی متن فیلم «بر فراز آسمانها» را هم که «واروژان» نوشته بود و اجل مهلتش نداد تا آن را تمام کند، در لحظههای آخر میکس کردم و این شاید یکی از تلخترین کارهائی بود که در آن زمان انجام دادم، چون در لحظهبهلحظهی کار، صدای واروژان که ضبط شده بود در فضا پراکنده بود، اما خودش دیگر نبود و خدا میداند که ما این کار را با چه وضعی و با چه بغضی تمام کردیم. آخرین باری که او را دیدم در بیمارستان بود. ناراحتی قلبی داشت. به دیدنش رفتم، کمی خوشوبش کردیم سپس با خیال راحت از او خداحافظی کردم. قرار بود برای یک ماه به انگلستان بروم. حالش خیلی هم بد نبود، واقعاً میشد با یک عمل ساده نجاتش داد. اصلاً به فکرم نمیرسید که شاید این آخرین دیدار باشد. خودش هم اصلاً باور نمیکرد که خواهد مرد! داشت از کارهای بعدی صحبت میکرد و کارهائی که نیمهتمام مانده بود. از انگلیس که برگشتم، ساعت هفت صبح بود، سر ناشتائی بودیم که خبر مرگش را دادند و خدا میداند که چه حالی پیدا کردم ...قصد بازارگرمی ندارم، اما مرگ «واروژان» شاید یکی از بزرگترین شوکهای زندگیام بود. زندگی و کار با «واروژان» همهاش خاطره بود. دنیای موسیقی ما بدون «واروژان» معنی نداشت. یادم میآید من گاهی در قسمتهائی از ملودیهائی که او برای پیانو میساخت، دستکاریهائی میکردم و بهاصطلاح به آن شاخ و برگ میدادم. زمان ضبط، وقتی او به آهنگ گوش میداد با شک میگفت: «یادم نمیآید این تیکهها را من نوشته باشم!» حساب تکتک نتها را داشت. واروژان اولین کسی بود که فن تنظیم را قدمبهقدم وارد موسیقی پاپ ما کرد و این بزرگترین خدمت او به موسیقی ایران بود. آهنگهائی که او برای خوانندگان معروف آن روز تنظیم کرد یا ساخت، هرکدام در حد خودش شاهکاری بود، برای نمونه ترانهی «پل»، یکی از زیباترین آهنگهائی است که در تاریخ موسیقی پاپ ما ساخته شده. او در موسیقی ما انقلابی بهپا کرد. این حرف را نهفقط من که آهنگساز هستم و دستی بر موسیقی دارم، بلکه تمام کسانی که گوش موسیقی دارند تأیید میکنند. واروژان آرامشطلب و پاکدل ... از بحثوجدل گریزان بود. تنهائی را دوست داشت و اهل رفتن به این مجلس و آن محفل نبود. دوست داشت تنها باشد، خلوت کند و کار کند. آدم بسیار حساسی بود، درعینحال دقیق بود و در کارش عجیب وسواس داشت. واقعیت این است که او سفرهایش را رفته بود، زندگیاش را کرده بود، دنیا را گشته بود، محیطهای روشنفکری و هنری را دیده بود و خلاصه دنبال ظواهر زندگی نمیرفت و اینجور چیزها برایش جاذبه نداشت. او مثل تمام هنرمندان واقعی و بزرگ، در تمام عمرش جز به هنرش به چیز دیگری فکر نمیکرد. موسیقی همهچیز او بود. روحیهی واروژان از آثارش پیداست: آرام، عاشق و ساده. در تمام آهنگهائی که تنظیم کرده یا ساخته، رگههائی از آرامش دیده میشود. او با سازهای خشن اصولاً میانهئی نداشت، تخصص او در ویولن بود. فلوت را دوست داشت و به سازهای زهی نیز علاقهمند بود. به ملودیهای رمانتیک علاقه داشت. همیشه عاشق بود و زندگی را عاشقانه دوست داشت. همین شخصیت و روح بزرگ است که واروژان را همچنان در خاطرهها ماندگار کرده است. روحش شاد!»</blockquote> | آندرانیک آساطوریان<blockquote>«یادم نیست اولین بار «واروژان» را کجا دیدم اما آشنائیام با او از وقتی شروع شد که برای نواختن پیانو از من دعوت به همکاری کرد. از آن به بعد، میتوانم بگویم جز یک دورهی کوتاه که گرفتار کارهای خودم بودم، در سمت نوازندهی پیانو و بعضی وقتها تنظیم مشترک آهنگ، همیشه با «واروژان» کار کردم ...بعد از آهنگ «نمیآد» که من آن را نوشته بودم و با «واروژان» برای اولین بار در آن از سازهای بادی استفاده کردیم، آهنگ «کجکلاه خان» را که بابک افشار ساخته بود- با «واروژان» تنظیم کردیم و بعد از آن، گاهبهگاه کارهای مشترک باهم داشتیم و این همکاری و دوستی تا آخر عمر ادامه داشت. من حتی موسیقی متن فیلم «بر فراز آسمانها» را هم که «واروژان» نوشته بود و اجل مهلتش نداد تا آن را تمام کند، در لحظههای آخر میکس کردم و این شاید یکی از تلخترین کارهائی بود که در آن زمان انجام دادم، چون در لحظهبهلحظهی کار، صدای واروژان که ضبط شده بود در فضا پراکنده بود، اما خودش دیگر نبود و خدا میداند که ما این کار را با چه وضعی و با چه بغضی تمام کردیم. آخرین باری که او را دیدم در بیمارستان بود. ناراحتی قلبی داشت. به دیدنش رفتم، کمی خوشوبش کردیم سپس با خیال راحت از او خداحافظی کردم. قرار بود برای یک ماه به انگلستان بروم. حالش خیلی هم بد نبود، واقعاً میشد با یک عمل ساده نجاتش داد. اصلاً به فکرم نمیرسید که شاید این آخرین دیدار باشد. خودش هم اصلاً باور نمیکرد که خواهد مرد! داشت از کارهای بعدی صحبت میکرد و کارهائی که نیمهتمام مانده بود. از انگلیس که برگشتم، ساعت هفت صبح بود، سر ناشتائی بودیم که خبر مرگش را دادند و خدا میداند که چه حالی پیدا کردم ...قصد بازارگرمی ندارم، اما مرگ «واروژان» شاید یکی از بزرگترین شوکهای زندگیام بود. زندگی و کار با «واروژان» همهاش خاطره بود. دنیای موسیقی ما بدون «واروژان» معنی نداشت. یادم میآید من گاهی در قسمتهائی از ملودیهائی که او برای پیانو میساخت، دستکاریهائی میکردم و بهاصطلاح به آن شاخ و برگ میدادم. زمان ضبط، وقتی او به آهنگ گوش میداد با شک میگفت: «یادم نمیآید این تیکهها را من نوشته باشم!» حساب تکتک نتها را داشت. واروژان اولین کسی بود که فن تنظیم را قدمبهقدم وارد موسیقی پاپ ما کرد و این بزرگترین خدمت او به موسیقی ایران بود. آهنگهائی که او برای خوانندگان معروف آن روز تنظیم کرد یا ساخت، هرکدام در حد خودش شاهکاری بود، برای نمونه ترانهی «پل»، یکی از زیباترین آهنگهائی است که در تاریخ موسیقی پاپ ما ساخته شده. او در موسیقی ما انقلابی بهپا کرد. این حرف را نهفقط من که آهنگساز هستم و دستی بر موسیقی دارم، بلکه تمام کسانی که گوش موسیقی دارند تأیید میکنند. واروژان آرامشطلب و پاکدل ... از بحثوجدل گریزان بود. تنهائی را دوست داشت و اهل رفتن به این مجلس و آن محفل نبود. دوست داشت تنها باشد، خلوت کند و کار کند. آدم بسیار حساسی بود، درعینحال دقیق بود و در کارش عجیب وسواس داشت. واقعیت این است که او سفرهایش را رفته بود، زندگیاش را کرده بود، دنیا را گشته بود، محیطهای روشنفکری و هنری را دیده بود و خلاصه دنبال ظواهر زندگی نمیرفت و اینجور چیزها برایش جاذبه نداشت. او مثل تمام هنرمندان واقعی و بزرگ، در تمام عمرش جز به هنرش به چیز دیگری فکر نمیکرد. موسیقی همهچیز او بود. روحیهی واروژان از آثارش پیداست: آرام، عاشق و ساده. در تمام آهنگهائی که تنظیم کرده یا ساخته، رگههائی از آرامش دیده میشود. او با سازهای خشن اصولاً میانهئی نداشت، تخصص او در ویولن بود. فلوت را دوست داشت و به سازهای زهی نیز علاقهمند بود. به ملودیهای رمانتیک علاقه داشت. همیشه عاشق بود و زندگی را عاشقانه دوست داشت. همین شخصیت و روح بزرگ است که واروژان را همچنان در خاطرهها ماندگار کرده است. روحش شاد!»</blockquote> | ||
== منابع == |
ویرایش