۱۳٬۱۳۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
سیدابوالقاسم کاشانی شاگرد میرزاحسین خلیل تهرانی و آخوند خراسانی بود. او ضمن ۹ سال اقامت در نجف از طرف سیدابوالحسن اصفهانی به درجهی اجتهاد رسید. | سیدابوالقاسم کاشانی شاگرد میرزاحسین خلیل تهرانی و آخوند خراسانی بود. او ضمن ۹ سال اقامت در نجف از طرف سیدابوالحسن اصفهانی به درجهی اجتهاد رسید. | ||
اما | اما محمود کاشانی با نقل خاطرهای از پدر خودش اجتهاد او را نفی میکند:<blockquote>«من در شرایطی بودم که از بسیاری از شهرهای ایران مثل قم، کاشان، اصفهان و دیگر شهرها به من مراجعه و درخواست میکردند که رساله بدهم ولی چون من احساس میکردم که با انگلیسیها نبردی در پیش داریم و اگر من در عرصه مرجعیت وارد شوم، از آن عرصه دور خواهم شد، بنابراین از مرجعیت چشمپوشی کردم.»</blockquote>پس از حملهی انگلستان به عراق در جنگ جهانی اول و اشغال بصره، کاشانی به همراه عدهای دیگر فتوای جهاد علیه انگلستان داد و خود نیز به عضویت کمیتهی عالی جنگ در آمد. اما سرانجام این کمیته و عراق تسلیم نیروهای انگلیس شدند. کمیسر عالی جنگ انگلستان خواستار تسلیم سران مقاومت و کاشانی بود که وی مخفی شد و دولت انگلیس حکم اعدام وی را صادر کرد. پس از این شرایط کاشانی با لباس مبدل کردی در دی ۱۲۹۹ وارد ایران شد و ۳۰ بهمن ۱۲۹۹ به تهران رسید. در ابتدای ورود به هواداری از رضاخان پرداخت و به همین سبب به نمایندگی مجلس موسسان رسید و در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ به پایان سلسله قاجار و آغاز حکومت پهلوی رای داد. پس از ترور [[محمدرضا شاه پهلوی|محمدرضا شاه]] دستگیر و به قلعهی فلکالافلاک فرستاده شد. سپس به لبنان تبعید شد و دوباره با پادرمیانی دکتر محمد مصدق از طریق حسنعلی منصور نخستوزیر وقت در ۲۰ خرداد ۱۳۲۹ به ایران بازگشت. | ||
تا قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۰ کمابیش با مصدق همراهی میکرد اما پس از قیام ۳۰ تیر یکسره به سمت دربار متمایل شد. کاشانی و پسرانش سعی در بکارگیری عوامل خود در ارگانهای دولتی در دوران مصدق داشتند تا جاییکه ۱۵۰۰ توصیهنامه از کاشانی و فرزندانش در وزارتخانههای دکتر مصدق جمع شد و به دست دکتر مصدق رسید که همین موضوع زمینه اختلافات و تشدید آن شد. | تا قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۰ کمابیش با مصدق همراهی میکرد اما پس از قیام ۳۰ تیر یکسره به سمت دربار متمایل شد. کاشانی و پسرانش سعی در بکارگیری عوامل خود در ارگانهای دولتی در دوران مصدق داشتند تا جاییکه ۱۵۰۰ توصیهنامه از کاشانی و فرزندانش در وزارتخانههای دکتر مصدق جمع شد و به دست دکتر مصدق رسید که همین موضوع زمینه اختلافات و تشدید آن شد. | ||
کاشانی پس از دستگیری مصدق و کودتای ۲۸ مرداد، در جراید و روزنامهها مصدق را خائن و مستحق مرگ خواند و سرنوشت او را نشانهی عدل الهی دانست. | |||
کاشانی سال ۱۳۴۰ برای درمان بیماری پروستات خود به آلمان رفت اما معالجات ثمربخش نبود و او در مراجعت به ایران در اسفند ۱۳۴۰ در منزل خود درگذشت و در حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد. | کاشانی سال ۱۳۴۰ برای درمان بیماری پروستات خود به آلمان رفت اما معالجات ثمربخش نبود و او در مراجعت به ایران در ۲۳ اسفند ۱۳۴۰ در منزل خود درگذشت و در حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد. | ||
== گاهشمار زندگی ابوالقاسم کاشانی == | == گاهشمار زندگی ابوالقاسم کاشانی == | ||
سیدابوالقاسم | سیدابوالقاسم کاشانی، یکی از روحانیون و فعالان سیاسی مؤثر در تاریخ معاصر ایران بود. وی در سال ۱۲۶۴ شمسی در تهران به دنیا آمد و در خانوادهای مذهبی بزرگ شد. پدرش، آیتالله سیدمصطفی کاشانی، از مراجع تهران بود. | ||
ابوالقاسم کاشانی تحصیلات مقدماتی خود را در تهران گذراند و در ۱۶ سالگی به همراه پدرش به سفر حج رفت و پس از آن عازم عتبات در عراق شد در همین سفر او برای تحصیلات مذهبی مقیم نجف اشرف شد. | ابوالقاسم کاشانی تحصیلات مقدماتی خود را در تهران گذراند و در ۱۶ سالگی به همراه پدرش به سفر حج رفت و پس از آن عازم عتبات در عراق شد در همین سفر او برای تحصیلات مذهبی مقیم نجف اشرف شد. | ||
سیدابوالقاسم کاشانی شاگرد میرزاحسین خلیل تهرانی و آخوند خراسانی بود. او ضمن ۹ سال اقامت در نجف بنا به قولی از طرف | سیدابوالقاسم کاشانی شاگرد میرزاحسین خلیل تهرانی و آخوند خراسانی بود. او ضمن ۹ سال اقامت در نجف بنا به قولی از طرف سیدابوالحسن اصفهانی به درجهی اجتهاد رسید. | ||
پس از حملهی انگلستان به عراق در جنگ جهانی اول و اشغال بصره کاشانی به همراه عدهای دیگر فتوای جهاد علیه انگلستان داد و خود نیز به عضویت کمیتهی عالی جنگ در آمد. اما سرانجام این کمیته و عراق تسلیم نیروهای انگلیس شدند. کمیسر عالی جنگ انگلستان خواستار تسلیم سران مقاومت و کاشانی بود که وی مخفی شد و دولت انگلیس حکم اعدام وی را صادر کرد. پس از این شرایط کاشانی با لباس مبدل کردی در دی ۱۲۹۹ وارد ایران شد و ۳۰ بهمن ۱۲۹۹ به تهران رسید. در ابتدای ورود به هواداری از رضاخان پرداخت و به همین سبب به نمایندگی مجلس موسسان رسید و در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ به پایان سلسله قاجار و آغاز حکومت پهلوی رای داد. با توجه به تمایل رضاخان به آلمان هیتلری کاشانی نیز در همین راستا به فعالیت پرداخت و به عضویت شبکه مخفی آلمان در ایران در آمد، تا اینکه از طرف دولت انگلیس به عنوان ستون پنجم آلمان به همراه ۱۶۴نفر دیگر در گلابدره شمیران بازداشت و به زندانی در کرمانشاه منتقل شد. | اما محمود کاشانی با نقل خاطرهای از پدر خودش اجتهاد او را نفی میکند:<blockquote>«من در شرایطی بودم که از بسیاری از شهرهای ایران مثل قم، کاشان، اصفهان و دیگر شهرها به من مراجعه و درخواست میکردند که رساله بدهم ولی چون من احساس میکردم که با انگلیسیها نبردی در پیش داریم و اگر من در عرصه مرجعیت وارد شوم، از آن عرصه دور خواهم شد، بنابراین از مرجعیت چشمپوشی کردم.»</blockquote>پس از حملهی انگلستان به عراق در جنگ جهانی اول و اشغال بصره کاشانی به همراه عدهای دیگر فتوای جهاد علیه انگلستان داد و خود نیز به عضویت کمیتهی عالی جنگ در آمد. اما سرانجام این کمیته و عراق تسلیم نیروهای انگلیس شدند. کمیسر عالی جنگ انگلستان خواستار تسلیم سران مقاومت و کاشانی بود که وی مخفی شد و دولت انگلیس حکم اعدام وی را صادر کرد. پس از این شرایط کاشانی با لباس مبدل کردی در دی ۱۲۹۹ وارد ایران شد و ۳۰ بهمن ۱۲۹۹ به تهران رسید. در ابتدای ورود به هواداری از رضاخان پرداخت و به همین سبب به نمایندگی مجلس موسسان رسید و در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ به پایان سلسله قاجار و آغاز حکومت پهلوی رای داد. با توجه به تمایل رضاخان به آلمان هیتلری کاشانی نیز در همین راستا به فعالیت پرداخت و به عضویت شبکه مخفی آلمان در ایران در آمد، تا اینکه از طرف دولت انگلیس به عنوان ستون پنجم آلمان به همراه ۱۶۴نفر دیگر در گلابدره شمیران بازداشت و به زندانی در کرمانشاه منتقل شد. | ||
در چهاردهمین دورهی مجلس شورای ملی نامش از لیست حذف شد و خودش به زندان روسها در رشت منتقل شد. سال ۱۳۲۴ در حبس خانگی تهران بود و در سال ۱۳۲۵ مسبب درگیری با حزب توده شناخته شد و به خمین تبعید شد. | در چهاردهمین دورهی مجلس شورای ملی نامش از لیست حذف شد و خودش به زندان روسها در رشت منتقل شد. سال ۱۳۲۴ در حبس خانگی تهران بود و در سال ۱۳۲۵ مسبب درگیری با حزب توده شناخته شد و به خمین تبعید شد. | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
کاشانی در یک غرور کاذب لقب «شیر پامنار» را که روزنامه انگلیسی تایمز لندن به وی داده بود را تبلیغ و ترویج میکرد و خود را رهبر مسلمانان جهان مینامید. با آشکار شدن اختلافات مصدق و کاشانی به خصوص بعد از عزل مصدق، دربار رابطهی نزدیک و صمیمی با کاشانی برقرار کرد و کاشانی پس از دستگیری مصدق و کودتای ۲۸ مرداد، در جراید و روزنامهها مصدق را خائن و مستحق مرگ خواند و سرنوشت او را نشانهی عدل الهی دانست. | کاشانی در یک غرور کاذب لقب «شیر پامنار» را که روزنامه انگلیسی تایمز لندن به وی داده بود را تبلیغ و ترویج میکرد و خود را رهبر مسلمانان جهان مینامید. با آشکار شدن اختلافات مصدق و کاشانی به خصوص بعد از عزل مصدق، دربار رابطهی نزدیک و صمیمی با کاشانی برقرار کرد و کاشانی پس از دستگیری مصدق و کودتای ۲۸ مرداد، در جراید و روزنامهها مصدق را خائن و مستحق مرگ خواند و سرنوشت او را نشانهی عدل الهی دانست. | ||
پس از نخستوزیری زاهدی، ابوالقاسم کاشانی خانهنشین شد و به بازی گرفته نمیشد. کاشانی نامهای مخفیانه به دوایت آیزنهاور نوشت و در آن از وضع بد اقتصادی و بیکاری و فقدان آزادی بیان و زیر نظر پلیس بودن شکایت کرد و در همین دوران طی چند مصاحبه به زاهدی اعتراض کرد که باعث بازداشت مجددش گردید. | پس از نخستوزیری زاهدی، ابوالقاسم کاشانی خانهنشین شد و به بازی گرفته نمیشد. کاشانی نامهای مخفیانه به دوایت آیزنهاور نوشت و در آن از وضع بد اقتصادی و بیکاری و فقدان آزادی بیان و زیر نظر پلیس بودن شکایت کرد و از اینکه آمریکا الگوی کشورهای امپریالیستی را دنبال نمیکند ابراز خرسندی کرد.<ref>[https://www.bbc.com/persian/iran-features-43053577 سایت بیبیسی فارسی]</ref> کاشانی در همین دوران طی چند مصاحبه به زاهدی اعتراض کرد که باعث بازداشت مجددش گردید. | ||
سال ۱۳۳۴ در مراسم درگذشت فرزند کاشانی، حسین علاء نخستوزیر مورد سوءقصد فدائیان اسلام واقع شد که نافرجام بود اما موجب اعدام سران | سال ۱۳۳۴ در مراسم درگذشت فرزند کاشانی، حسین علاء نخستوزیر مورد سوءقصد فدائیان اسلام واقع شد که نافرجام بود اما موجب اعدام سران این گروه از جمله نواب صفوی شد. روز پس از اعدام نواب صفوی، کاشانی بجرم مشارکت در قتل رزمآرا بازداشت گردید و پس از سه ماه با پادرمیانی حائریزاده و بروجردی و بهبهانی بطور مشروط آزاد شد. | ||
=== کاشانی و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ === | === کاشانی و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ === | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۵: | ||
سیدابوالقاسم کاشانی پس از کودتای ۲۸ مرداد تلگراف تبریکی به شاه فرستاد و بازگشت وی به قدرت را تبریک گفت. ۲ هفته بعد در مصاحبه با محسن مومن خبرنگار مقیم بغداد روزنامه مصری اخبارالیوم، اشتباه بزرگ مصدق را تلاش در جهت برقراری جمهوریت برشمرد و گفت: <blockquote>«مصدق برای برقراری جمهوریت میکوشید. مصدق چهار ماه قبل میخواست که شاه را از ایران اخراج نماید ولی من نامهای به شاه نوشته و از او خواستم که از مسافرت خودداری نماید و شاه هم موقتاً از فکر مسافرت منصرف شد. یک هفته قبل، مصدق شاه را مجبور کرد که ایران را ترک نماید اما شاه با عزت و محبوبیت چند روز بعد بازگشت.» </blockquote>و در پاسخ سوال روزنامهی مصری مبنی بر اینکه: آیا عقیده دارید مصدق مستحق همین سرنوشت بود؟ گفت: <blockquote>«خداوند عادل است و آن جه امروز بر مصدق گذشته است نتیجهی عدل خداوندی است.» | سیدابوالقاسم کاشانی پس از کودتای ۲۸ مرداد تلگراف تبریکی به شاه فرستاد و بازگشت وی به قدرت را تبریک گفت. ۲ هفته بعد در مصاحبه با محسن مومن خبرنگار مقیم بغداد روزنامه مصری اخبارالیوم، اشتباه بزرگ مصدق را تلاش در جهت برقراری جمهوریت برشمرد و گفت: <blockquote>«مصدق برای برقراری جمهوریت میکوشید. مصدق چهار ماه قبل میخواست که شاه را از ایران اخراج نماید ولی من نامهای به شاه نوشته و از او خواستم که از مسافرت خودداری نماید و شاه هم موقتاً از فکر مسافرت منصرف شد. یک هفته قبل، مصدق شاه را مجبور کرد که ایران را ترک نماید اما شاه با عزت و محبوبیت چند روز بعد بازگشت.» </blockquote>و در پاسخ سوال روزنامهی مصری مبنی بر اینکه: آیا عقیده دارید مصدق مستحق همین سرنوشت بود؟ گفت: <blockquote>«خداوند عادل است و آن جه امروز بر مصدق گذشته است نتیجهی عدل خداوندی است.» | ||
«این مصدق راه را گم کرده و مستحق چنین عاقبتی بوده است. تمام هم و غم من این شده بود که مردم فریاد بزنند زندهباد مصدق، مصدق به من و کشورش خیانت کرد. طبق شرع شریف اسلامی مجازات کسی که در فرماندهی و نمایندگی کشورش خیانت کند مرگ است.» | «این مصدق راه را گم کرده و مستحق چنین عاقبتی بوده است. تمام هم و غم من این شده بود که مردم فریاد بزنند زندهباد مصدق، مصدق به من و کشورش خیانت کرد. طبق شرع شریف اسلامی مجازات کسی که در فرماندهی و نمایندگی کشورش خیانت کند مرگ است.» [[پرونده:سند درخواست کمک مالی کاشانی.JPG|جایگزین=سند درخواست کمک مالی کاشانی از آمریکا|بندانگشتی|'''سند درخواست کمک مالی کاشانی از آمریکا''']] | ||
«مصدق برای کشور کاری نکرد. نه یک خرابی را تعمیر کرد نه خیابانی را افتتاح کرد نه خزانه را نجات داد و نه ملت را متحد ساخت. حتی در مورد نفت که او ادعا داشت صاحب فکر ملی ساختن میباشد اگر این اتحادی که من در صفوف ملت بوجود آوردم نبود هرگز ملی نمیشد. او خیانت کرد. به من و کشور خیانت کرد. قبل از این که من با مصدق مخالفت کنم، ملت با او بود ولی پس از این که من با او مخالفت کردم ملت از دور او پراکنده شدند. مقام و کرسی صدارت مصدق را مسحور کرده بود. او دستخوش نوعی جنون شده بود.» </blockquote> | «مصدق برای کشور کاری نکرد. نه یک خرابی را تعمیر کرد نه خیابانی را افتتاح کرد نه خزانه را نجات داد و نه ملت را متحد ساخت. حتی در مورد نفت که او ادعا داشت صاحب فکر ملی ساختن میباشد اگر این اتحادی که من در صفوف ملت بوجود آوردم نبود هرگز ملی نمیشد. او خیانت کرد. به من و کشور خیانت کرد. قبل از این که من با مصدق مخالفت کنم، ملت با او بود ولی پس از این که من با او مخالفت کردم ملت از دور او پراکنده شدند. مقام و کرسی صدارت مصدق را مسحور کرده بود. او دستخوش نوعی جنون شده بود.» </blockquote> | ||
خط ۱۳۴: | خط ۱۳۲: | ||
ترجمه این مصاحبه در کیهان ۱۷ شهریور ۱۳۳۲ منتشر شد. | ترجمه این مصاحبه در کیهان ۱۷ شهریور ۱۳۳۲ منتشر شد. | ||
خط ۱۵۵: | خط ۱۵۴: | ||
مصدق پس از کودتا به زندان افتاد و کاشانی نیز به مرور از صحنه سیاسی کنار رفت. بعدها نیز از مصدق به نیکی و تاسف یاد کرد و در جلسه ای منزل دامادش آقای گرامی ضمن تمجید از دکتر مصدق و ذکر خدمات او گفت «تاکنون هیچ دولتی به اندازه دولت مصدق به این کشور خدمت نکرده ولی افسوس که در اواخر اطرافیان، او را منحرف نمودند.» | |||
خط ۱۹۰: | خط ۱۸۸: | ||
نامههای آیتالله کاشانی به دکتر محمد مصدق نشاندهنده عمق و پیچیدگی روابط میان این دو شخصیت و تأثیرات آنها بر تحولات سیاسی ایران در آن دوران است. این نامهها همچنین به وضوح نشان میدهند که اختلافات و نگرانیهای کاشانی در مورد وضعیت سیاسی و اقتصادی کشور چگونه به تدریج به تضعیف دولت مصدق و ایجاد زمینههای سقوط دولت مصدق کمک کردند. | نامههای آیتالله کاشانی به دکتر محمد مصدق نشاندهنده عمق و پیچیدگی روابط میان این دو شخصیت و تأثیرات آنها بر تحولات سیاسی ایران در آن دوران است. این نامهها همچنین به وضوح نشان میدهند که اختلافات و نگرانیهای کاشانی در مورد وضعیت سیاسی و اقتصادی کشور چگونه به تدریج به تضعیف دولت مصدق و ایجاد زمینههای سقوط دولت مصدق کمک کردند. | ||
==مرگ سیدابوالقاسم کاشانی== | ==مرگ سیدابوالقاسم کاشانی== | ||
پس از کودتای ۲۸ مرداد، آیتالله کاشانی به تدریج از عرصه سیاسی کنار رفت و به فعالیتهای مذهبی خود ادامه داد. کاشانی سال ۱۳۴۰ برای درمان بیماری پروستات خود به آلمان رفت اما معالجات ثمربخش نبود و او در مراجعت به ایران در اسفند ۱۳۴۰ در منزل خود درگذشت و در حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد. | |||
=== دیدار خمینی و کاشانی === | |||
روحالله خمینی، همواره از شیخ فضلالله نوری و ابوالقاسم کاشانی در سخنرانیهای خود تعریف میکرد و آنها را الگوی خود میدانست. | |||
شیخ فضلالله محلاتی، درباره آخرین دیدار آنها میگوید: <blockquote>«وقتی آیتالله کاشانی بیمار بود در خانهای در دزاشیب استراحت میکردند و امام تهران بودند، من با ماشین یکی از رفقا رفتیم امام را سوار کردیم، بردیم دیدن مرحوم آیتالله کاشانی. وقتی رفتیم ایشان روی تختخواب خوابیده بود. امام پای تخت نشستند، دست مرحوم آیتالله کاشانی را گرفتند، آستینشان را بالا زدند و دستشان را مدتی نگه داشتند و برای آیتالله کاشانی دعا خواندند. آیتالله کاشانی به همان لهجه خودشان خطاب به امام فرمودند میدانید که من اهل تملق نیستم. به جدم قسم شما خیرالموجودین و امید ملت هستید. شما را در بین مراجع از همه بهتر میدانم و این اعتقاد من است. خلاصه قریب به این مضمون مرحوم آیتالله کاشانی مطالبی بیان فرمودند.» </blockquote> | |||
ویرایش