۱۳٬۱۲۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
| اندازه تصویر = | | اندازه تصویر = | ||
| عنوان تصویر = | | عنوان تصویر = | ||
| زادروز = ۵ مهر سال | | زادروز = ۵ مهر سال ۱۲۵۶ | ||
| زادگاه = تهران | | زادگاه = تهران | ||
| مکان ناپدیدشدن = | | مکان ناپدیدشدن = | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
| دانشگاه = | | دانشگاه = | ||
| پیشه = | | پیشه = | ||
| سالهای فعالیت = | | سالهای فعالیت =۱۲۸۰ تا ۱۳۳۸ شمسی | ||
| کارفرما = | | کارفرما = | ||
| نهاد = | | نهاد = | ||
| نماینده = | | نماینده = | ||
| شناختهشده برای = مردم ایران | | شناختهشده برای = مردم ایران | ||
| نقشهای برجسته = مشارکت در | | نقشهای برجسته = مشارکت در انقلاب مشروطه و حوادث پس از آن | ||
| سبک = | | سبک = | ||
| تأثیرگذاران = | | تأثیرگذاران = | ||
| تأثیرپذیرفتگان = | | تأثیرپذیرفتگان =سیاستمداران سکولار | ||
| شهر خانگی = | | شهر خانگی = | ||
| دستمزد = | | دستمزد = | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
| وضعیت گناهکاری = | | وضعیت گناهکاری = | ||
| منصب = | | منصب = | ||
| مکتب = | | مکتب = | ||
| آثار = | | آثار = | ||
| همسر = | | همسر = | ||
| شریک زندگی = | | شریک زندگی = | ||
| فرزندان = | | فرزندان = | ||
| والدین = | | والدین =سیدتقی اردوبادی | ||
| خویشاوندان سرشناس = | | خویشاوندان سرشناس = | ||
| جوایز = | | جوایز = | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
}} | }} | ||
'''سیّدحسن تقیزاده،''' (زادهی ۵ مهر | '''سیّدحسن تقیزاده،''' (زادهی ۵ مهر ۱۲۵۶ در تبریز – درگذشت ۸ بهمن ۱۳۴۸ در تهران)، از رهبران جنبش مشروطه ایران، نویسنده، روزنامهنگار، دیپلمات و سیاستمدار جنجالی تاریخ معاصر ایران وی مدتی رئیس مجلس سنای ایران بود. | ||
وی مدتی رئیس مجلس سنای ایران بود. | |||
سیدحسن تقیزاده در خانوادهای روحانی در تبریز به دنیا آمد، در جوانی تحت تأثیر روشنفکرانی چون طالبوف و میرزا ملکمخان قرار گرفت و به یکی از چهرههای برجسته جنبش مشروطهخواهی ایران تبدیل شد. | سیدحسن تقیزاده در خانوادهای روحانی در تبریز به دنیا آمد، در جوانی تحت تأثیر روشنفکرانی چون طالبوف و میرزا ملکمخان قرار گرفت و به یکی از چهرههای برجسته جنبش مشروطهخواهی ایران تبدیل شد. | ||
خط ۸۶: | خط ۸۵: | ||
در دوران تبعید به اروپا، تقیزاده نشریه کاوه را منتشر کرد که به ترویج افکار تجددخواهانه و مشروطهطلبانه میپرداخت. پس از بازگشت به ایران، او در عرصههای مختلف سیاسی و فرهنگی فعالیت کرد و به عنوان نماینده مجلس، وزیر و سفیر ایران در کشورهای مختلف خدمت کرد. | در دوران تبعید به اروپا، تقیزاده نشریه کاوه را منتشر کرد که به ترویج افکار تجددخواهانه و مشروطهطلبانه میپرداخت. پس از بازگشت به ایران، او در عرصههای مختلف سیاسی و فرهنگی فعالیت کرد و به عنوان نماینده مجلس، وزیر و سفیر ایران در کشورهای مختلف خدمت کرد. | ||
مواضع و عملکرد تقیزاده در جریانهای سیاسی مختلف و ارتباطاتش با حزب اجتماعیون ـ عامیون و شخصیت برجستهی آن حیدرخان عمو اوغلی و نقشش در ترورهای سیاسی از جمله ترور اتابک، محمدعلی شاه و اعدام شیخ فضلالله نوری از موضوعات جنجالی تاریخ زندگی اوست. | |||
تقیزاده به عنوان یکی از چهرههای شاخص جریان روشنفکری، طرفدار جدایی دین از دولت بود و در این زمینه فعالیتهای زیادی انجام داد. | |||
او عضو لژ بیداری ایران و کمیتهی مخفی تهران بود و در تهیه پیشنویس قانون اساسی و انطباق آن با قوانین شرع مشارکت داشت و در ارائهی اصل دوم قانون اساسی سخنرانی ایراد کرد. | |||
پس از فتح تهران عضو «هیئت مدیره» و از کسانی بود که حکم اعدام شیخ فضلالله نوری را امضا کردند. | پس از فتح تهران عضو «هیئت مدیره» و از کسانی بود که حکم اعدام شیخ فضلالله نوری را امضا کردند. | ||
== گاهشمار زندگی سیدحسن تقیزاده == | |||
سیدحسن تقیزاده، فرزند سیدتقی اردوبادی امام جماعت مسجد حاج صفرعلی، متولد ۵ مهر سال ۱۲۵۶ است. | |||
پدرش امام جماعت مسجد بازارچهی تبریز از شاگردان شیخ مرتضی انصاری در حوزه نجف بود که میخواست پسرش را برای کسب اجتهاد به نجف بفرستد. | |||
نقل قول از تقیزاده:<blockquote>«پدرم مدتی در تبریز تحصیل کرد، آنگاه به نجف برای تکمیل تحصیلات رفت و هفده سال تمام در آنجا بود که بیشتر این مدت را در محضر درس مرحوم شیخ انصاری استفاضه نمود.»</blockquote>تقیزاده علیرغم میل پدر، تحصیلات خود را در زمینهی ریاضیات، ستارهشناسی، طب قدیم و جدید، علوم عقلی و ربان خارجی ادامه داد. زبان فرانسه را دور از چشم پدر به همراه میرزامحمد تربیت، دوست و همسر آیندهی خواهرش آموخت. بعدها برای یادگرفتن زبان انگلیسی به مدرسهی آمریکایی تبریز رفت. | |||
تقیزاده به آثار روشنفکرانی جون طالبوف و میرزا ملکمخان و نشریات فارسی ضد استبداد و مشروطهخواه علاقهمند و خود یک مشروطهخواه شد. | |||
خود میگوید:<blockquote>«قرب دو سال در آنجا مشغول یادگرفتن زبان انگلیسی و هم شرکت در بعضی دروس علمی مدرسه به آن زبان بودم.» </blockquote>مدتی در مدرسهی دارالفنون مظفری فیزیک درس داد و بخشی از کتاب اخترشناسی به نام عجایب آسمان (اثر کامیل فلاماریون) را به فارسی ترجمه کرد. | |||
از بیست سالگی نوشتهها و آثار عبدالرحیم طالبوف، میرزا ملکمخان ناظمالدوله و روزنامههای خارج را مطالعه میکرد و با اندیشههای سیاسی در اروپا آشنا شد. خودش میگوید وقتی زبان فرانسه یاد گرفتم. <blockquote>«تمایل من بیشتر به علوم فرنگی شد و کتب فرانسوی و کتب ایرانی متجددین را میخواندم و هم کتب ترکی عثمانی و کتب عربی مصری را خیلی خیلی زیاد میخواندم و نیز تمایل زیادی به امور و افکار سیاسی و آزادیطلبی پیدا کردم که به تدریج شدت یافت. خواندن کتب طالبوف و آنچه نظیر آنها به دست میآمد و مخصوص نوشتجات میرزا ملکمخان (که از هر چیز بیشتر این یکی در من تأثیر عظیم نمود) و مطالعهی مرتب روزنامههای اختر منتشر در استانبول و ثریا و پرورش و حکمت منتشر در مصر و حبلالمتین منتشر در کلکته و خواندن سیاحتنامهی ابراهیم بیک که از کتب ممنوع بود و جراید "ژون ترکها" که در پاریس منتشر میشد و محرمانه به ایران میرسید مانند "شورای امت" افکار مرا بهحدی نضج داد که در سال ۱۳۱۶ حوزهای از اشخاص بیدار و متجدد تبریز تشکیل دادیم.»</blockquote> | |||
در همین زمان، تقیزاده با همراهی دوستش محمدعلی تربیت تصمیم به تأسیس مدرسهای با هدف آموزش «زبانهای فرانسه، انگلیسی و روسی و فنون و جغرافیا و فیزیک» گرفت. اما این مدرسه با مخالفت آخوندهای وقت که به مدرسه حمله کردند، تعطیل شد. دوستان تقیزاده متواری شدند و تقیزاده هم به واسطهی نفوذ پدرش در میان مردم تبریز از این مهلکه جان به در برد. | |||
تقیزاده | |||
تقیزاده از طرفداران اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و منتقد سرسخت نظام استبدادی بود و در مجلس عضو هیئتی شد که مسئول تدوین متمم قانون اساسی مشروطه بود. تقیزاده مجددا با همراهی محمدعلی تربیت و یوسف اعتصامالملک (پدر پروین اعتصامی) و سیدحسین عدالت، کتابفروشی «تربیت» را بنا گذاشت. این کتابفروشی که کتابهای فرنگی و عربی و نشریات خارج از کشور را میفروخت به سرعت به پایگاه آزادیخواهان آذربایجانی تبدیل شد. <blockquote>«در انقلاب مشروطیت پس از تخریب شورای ملی اول و حملهی اشرار و رحیمخان چلبیانلو (از سران طوایف آذربایجان که مخالف انقلاب مشروطه بود) کتابخانه سوزانده شد و به غارت رفت.»</blockquote> | |||
او بعد از سفر به عثمانی، قفقاز و مصر، در سی سالگی در اولین مجلس پس از مشروطه نمایندهی تجار تبریز شد و بهسرعت با سخنان تند و تیزش به نماد گروه دموکرات و تندروی مجلس بدل شد. سالهای بسیاری را در تبعید گذراند و در دورهی جنگ جهانی اول گروهی از روشنفکران ایرانی را در برلین گرد آورد و نشریهی کاوه را منتشر کرد. بعد از آن به ایران برگشت، وکیل، وزیر و سفیر شد و در ۹۲ سالگی بعد از شصت سال فعالیتِ مداوم و پر فراز و نشیب در عرصهی سیاسی و فرهنگی در تهران درگذشت. سیدحسن تقیزاده سیاستمدار و روشنفکری است که موافقان و مخالفان بسیاری دارد. به گفتهی کاوه بیات تاریخنگار و پژوهشگر، او: <blockquote> | |||
«یکی از بحثانگیزترین چهرههای تاریخ معاصر ایران و به همین دلیل در عین حال که دوستان و هواداران پابرجای داشت ولی در همه حال دشمنان و منتقدانش بیش از گروه اول بود.»</blockquote> | |||
ایرج افشار که بخش زیادی از آثار و نامههای او را منتشر کرده، او را: <blockquote>«از بزرگترین آزادمردان این قرن» میداند که «با هریک از رجال سیاست و معرفت قرن چهاردهم هجری در مقام سنجش درآید از همه بیش است و در جهان موجب افتخار و اعتبار ایران.»</blockquote> | |||
=== نماینده اولین دوره مجلس مشروطه === | === نماینده اولین دوره مجلس مشروطه === | ||
تقیزاده یک سال پیش از انقلاب مشروطه راهی سفر شد و به عثمانی، مصر و قفقاز سفر کرد و با روشنفکران، نویسندگان و روزنامهنگاران دیدار کرد. شش ماه در استانبول بود و با مدیر روزنامهی اختر دیدار کرد و بعد به سَمت مصر حرکت کرد. «قصد اصلی ما از | تقیزاده یک سال پیش از انقلاب مشروطه راهی سفر شد و به عثمانی، مصر و قفقاز سفر کرد و با روشنفکران، نویسندگان و روزنامهنگاران دیدار کرد. شش ماه در استانبول بود و با مدیر روزنامهی اختر دیدار کرد و بعد به سَمت مصر حرکت کرد. <blockquote>«قصد اصلی ما از مسافرت مصر بود که آزادِ آزاد بود و قصد ما تأسیس روزنامه در آنجا بود. در آنجا (قاهره) روزنامهی "حکمت" منتشر میشد.» </blockquote>با نویسندهی این روزنامه میرزا مهدی ملاقات کرد و نزدیک شش ماه هم در مصر ماند و بعد به بیروت رفت و مدتی کوتاهی آنجا ماند. | ||
وقتی تقیزاده در سال ۱۳۲۳ قمری با تجربهی تازه به تبریز بازگشت فعالیتش را در انجمنهای سری مبارزان ضداستبداد شروع کرد. | وقتی تقیزاده در سال ۱۳۲۳ قمری با تجربهی تازه به تبریز بازگشت فعالیتش را در انجمنهای سری مبارزان ضداستبداد شروع کرد. | ||
آذربایجان در آن زمان از کانونهای مشروطهخواهی بود و تقیزاده پس از پیروزی مشروطهخواهان و افتتاح مجلس، در آستانهی سی سالگی از سوی تجار تبریز به عنوان نماینده تعیین شد. | خودش میگوید: <blockquote>«این دفعه که به تبریز آمدیم محرمانه با دوستان سیاسی خیلی نزدیک مشغول امور سیاست و فعالیت بر ضد استبداد و تبلیغ آزادی شدیم.» این درست زمانی بود که به گفتهی تقیزاده «در طهران جنبش و نهضت مشروطیت شروع شده و اوایل انقلاب بود.»</blockquote>آذربایجان در آن زمان از کانونهای مشروطهخواهی بود و تقیزاده پس از پیروزی مشروطهخواهان و افتتاح مجلس، در آستانهی سی سالگی از سوی تجار تبریز به عنوان نماینده تعیین شد. | ||
خودش میگوید: <blockquote>«۲۹ ساله بودم که نمایندهی مجلس شدم ولی در صورت در حدود هجده بیستساله دیده میشدم.» | |||
تقیزادهی جوان خیلی زود به واسطهی «ذهن منظم و دقیق، و توان سازماندهی و برنامهریزیاش توجه نمایندگان را به خود جلب کرد. دیری نگذشت که رهبری اقلیت روشنفکر، تجددخواه و تندرو مجلس به دست او افتاد. | «یواش یواش که نطق کردم شهرت پیدا کردم. نفوذ من در خارج مجلس زیاد شد. بهتدریج پر زور شدیم. من معروفتر شدم. گرچه مردم مرا صورتاً نمیشناختند ولی در روزنامهها میخواندند و میگفتند تقیزاده چنین و چنان گفت.»</blockquote>تقیزادهی جوان خیلی زود به واسطهی «ذهن منظم و دقیق، و توان سازماندهی و برنامهریزیاش توجه نمایندگان را به خود جلب کرد. دیری نگذشت که رهبری اقلیت روشنفکر، تجددخواه و تندرو مجلس به دست او افتاد. | ||
تقیزاده از طرفداران اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و منتقد سرسخت نظام استبدادی بود و در مجلس عضو هیئتی شد که مسئول تدوین متمم قانون اساسی مشروطه بود. در مذاکرات این هیئت نزاع سختی بین عرف و شرع در گرفت. در این متمم، حکومت مشروطه تعریف، و بر تفکیک قوای سهگانه و حقوق ملت تأکید شد. | تقیزاده از طرفداران اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و منتقد سرسخت نظام استبدادی بود و در مجلس عضو هیئتی شد که مسئول تدوین متمم قانون اساسی مشروطه بود. در مذاکرات این هیئت نزاع سختی بین عرف و شرع در گرفت. در این متمم، حکومت مشروطه تعریف، و بر تفکیک قوای سهگانه و حقوق ملت تأکید شد. | ||
در این زمان به گفتهی دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان: <blockquote>«تقیزاده از سرانِ برجستهی دموکرات بود که در آن زمان به آن فرقهی دموکرات میگفتند. در مجلس نیز جزو رهبران طراز اول نمایندگان و هواخواهان آن حزب و جرگهی گستردهتر مشروطهخواهانِ رادیکال به شمار میرفت. اینها با مشروطهخواهان معتدل و محافظهکار ــ از سیّد عبدالله بهبهانی گرفته تا ناصرالملک و مستوفی الممالک و مخبرالسلطنه ــ اختلاف داشتند.»</blockquote>میرزا علیاصغرخان اتابک ملقب به امینالسلطان، صدراعظم محمدعلی شاه بود و وقتی محمدعلی شاه به قدرت رسید در ایران نبود. تقیزاده به شدت با انتصاب امینالسلطان به این مقام مخالف بود و بازگشت او به ایران را «مخل مشروطه» میدانست. بعد از به قدرت رسیدن امینالسلطان، دموکراتها مخالف او بودند. به گفتهی دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان، دولتیها و شاه هم دل خوشی از او نداشتند. قتل او در صحن مجلس اتهام را متوجه دموکراتها کرد. گرچه عباس آقا، صراف تبریزی به او تیراندازی کرد. همان زمان حیدرعمواوغلی از سران دموکراتها دستگیر شد اما «بر اثر فشار دموکراتهای مجلس او را بدون رسیدگی رها کردند ... این رویه عیناً در واقعهی ترور بهبهانی تکرار شد.» | |||
پس از قتل اتابک، بمبی هم به طرف کالسکهی محمدعلی شاه پرتاب شد و در این قضیه حیدرخان به اتهام پرتاب بمب به کالسکهی شاه دستگیر شد <blockquote>«ولی بر اثر فشار دموکراتهای مجلس او را بدون رسیدگی رها کردند.»</blockquote> | |||
بعد از حمله به کالسکهی محمدعلی شاه، در حالی که به گفتهی تقیزاده «یواش یواش میانهی او با مجلس گرم میشد، ولی به لحاظ بمب دلش چرکین شد. تصمیم قطعی گرفت مجلس را از بین ببرد.» | دکتر کاتوزیان مینویسد:<blockquote>«باور عمومی بر این بود که تقیزاده از رهبران آن گروه است و اگر هم به ترور اتابک رأی نداده پیشاپیش از آن خبر داشته است. پنجاه و چند سال بعد که این موضوع در تحقیقات تاریخی صریحاً مطرح شد تقیزاده آن را با قاطعیت انکار کرد، اگر چه از "حیدرخان قفقازی" نام برد.»</blockquote>بعد از حمله به کالسکهی محمدعلی شاه، در حالی که به گفتهی تقیزاده:<blockquote>«یواش یواش میانهی او با مجلس گرم میشد، ولی به لحاظ بمب دلش چرکین شد. تصمیم قطعی گرفت مجلس را از بین ببرد.»</blockquote> | ||
=== پناهندگی به سفارت انگلیس === | === پناهندگی به سفارت انگلیس === | ||
بعد از گفتوگوهای طولانی با محمدعلی شاه، سرانجام توپهای روسی مجلس را هدف گرفتند. محمدعلی شاه گفته بود که تقیزاده را دستگیر کنند و سوگند خورده بود که با دستان خودش تقیزاده را خفه کند. | بعد از گفتوگوهای طولانی با محمدعلی شاه، سرانجام توپهای روسی مجلس را هدف گرفتند. محمدعلی شاه گفته بود که تقیزاده را دستگیر کنند و سوگند خورده بود که با دستان خودش تقیزاده را خفه کند. | ||
خودش روایت میکند که | خودش روایت میکند که:<blockquote>«با صدای توپ از خواب برخاستم توپ بستن از سرچشمه به طرف سقف مسجد سپهسالار و مجلس صورت گرفت. تا ظهر جنگ بود. کم کم صدا کم شد. گفتند مجلس را گرفتند ... نظر بر این شد برویم حضرت عبدالعظیم و یک طوری خود را به آنجا برسانیم ... صحبت آمد بلکه خود را به یکی از سفارتخانهها برسانیم ... خیال کردیم کاغذی به یکی از سفرا (که آن وقت چون تابستان بود رفته بودند به شمیران و قلهک و الهیه) بنویسیم. سفارت روس که جرئت نمیکردیم. میگفتند آنها تحریک میکنند. انگلیسیها را هم خیال میکردند چون از یک سال قبل از آن با روسها ائتلاف کرده بودند احتیاط میکردند.»</blockquote><blockquote>«ما کاغذی نوشتیم. گویا خطش را ]علی اکبر[ دهخدا نوشت ... نوشتیم ما چند نفر هستیم در خطر. میخواهیم بدانیم ممکن است به ما پناه بدهید ... ماژوراستوکس «آتشه میلیتر» ... گفته بود برو بگو بیایند... اجازه داشتند که فقط در هنگام خطر فوری که کسی جانش به خطر بیفتد به سفارت راه بدهند ... درشکه رفت توی سفارت انگلیس.»</blockquote>روز بعد نزدیک به هفتاد نفر از «کسبه و مشروطهطلب» هم وارد سفارت شدند و بعد از اعتراض حکومت <blockquote>«انگلیسها حوالی ظهر درها را بستند و دیگر کسی را راه ندادند ... محمدعلی شاه میگفت اینها اشرارند تحویل بدهید. انگلیسیها صراحة و جداً نمیگفتند نمیدهیم. میگفتند به ما اطمینانی بدهید که محاکمه بشوند. روز دوم که ملکالمتکلمین و میرزا جهانگیرخان (صور اسرافیل) را دار زدند دیگر انگلیسیها اطمینانی برای محاکمه و حفظ جان متحصنین در صورت تحویل دادن نداشتند ... دو سه روزه آمده بودیم بیست و چند روز ماندیم.»</blockquote>بعد از آن محمدعلی شاه گفت که این<blockquote>«شش نفر را از ایران بیرون کنند و چهار نفر به ولایات خودشان بروند. اول میگفتند که تا ده سال. اینها چانه میزدند. آخر در مورد من یک سال و نیم و در بارهی بقیه یک سال شد».</blockquote>بعد از پناهنده شدن به سفارت انگلیس ــ که برخی این عمل را یکی از نقاط ضعف سیاسی و حتی وابستگی تقیزاده به خارجیها تعبیر کردهاند. | ||
«با صدای توپ از خواب برخاستم توپ بستن از سرچشمه به طرف سقف مسجد سپهسالار و مجلس صورت گرفت. تا ظهر جنگ بود. کم کم صدا کم شد. گفتند مجلس را گرفتند ... نظر بر این شد برویم حضرت عبدالعظیم و یک طوری خود را به آنجا برسانیم ... صحبت آمد بلکه خود را به یکی از سفارتخانهها برسانیم ... خیال کردیم کاغذی به یکی از سفرا (که آن وقت چون تابستان بود رفته بودند به شمیران و قلهک و الهیه) بنویسیم. سفارت روس که جرئت نمیکردیم. میگفتند آنها تحریک میکنند. انگلیسیها را هم خیال میکردند چون از یک سال قبل از آن با روسها ائتلاف کرده بودند احتیاط میکردند.» | |||
به نقل از دکتر کاتوزیان آنها <blockquote>«فحش خوردند که چرا چنین کرده بودند. ظاهر باید طبق سنّت باستانیِ شهادت و شهیدپروری داوطلبانه تسلیم میشدند تا سرشان را بِبُرند.»</blockquote>تقیزاده به همراه علیاکبر دهخدا به تبعید فرستاده شد. ابتدا به پاریس و بعد به لندن رفت و در دورهی تبعید سعی کرد تا با همکاری ادوارد براون، ایرانشناس بریتانیایی، اوضاع ایران را در افکار عمومی مطرح کند. <blockquote>«تشکیل "کمیتهی ایران"، مرکب از نمایندگانی از مجلس انگلستان که با مشروطهخواهان مساعدت کردند، از ثمرات تلاشهای او بود.»</blockquote>او بعد از شدت گرفتن مبارزات مشروطهخواهان علیه محمدعلی شاه، تقیزاده پنهانی به تبریز بازگشت و فعالیتهای سیاسیاش را از سرگرفت. سال بعد وقتی تهران به دست مجاهدین فتح شد، تقیزاده به تهران دعوت شد. با ورود به شهر تهران او عضو «هیئت مدیره موقتی» تشکیل دولت جدید شد. | |||
تقیزاده به همراه علیاکبر دهخدا به تبعید فرستاده شد. ابتدا به پاریس و بعد به لندن رفت و در دورهی تبعید سعی کرد تا با همکاری ادوارد براون، ایرانشناس بریتانیایی، اوضاع ایران را در افکار عمومی مطرح کند. «تشکیل "کمیتهی ایران"، مرکب از نمایندگانی از مجلس انگلستان که با مشروطهخواهان مساعدت کردند، از ثمرات تلاشهای او بود.» | |||
او بعد از شدت گرفتن مبارزات مشروطهخواهان علیه محمدعلی شاه، تقیزاده پنهانی به تبریز بازگشت و فعالیتهای سیاسیاش را از سرگرفت. سال بعد وقتی تهران به دست مجاهدین فتح شد، تقیزاده به تهران دعوت شد. با ورود به شهر تهران او عضو «هیئت مدیره موقتی» تشکیل دولت جدید شد. | |||
تقیزاده به همراه علیاکبر دهخدا به تبعید فرستاده شد. ابتدا به پاریس و بعد به لندن رفت و در دورهی تبعید سعی کرد تا با همکاری ادوارد براون، ایرانشناس بریتانیایی، اوضاع ایران را در افکار عمومی مطرح کند. | تقیزاده به همراه علیاکبر دهخدا به تبعید فرستاده شد. ابتدا به پاریس و بعد به لندن رفت و در دورهی تبعید سعی کرد تا با همکاری ادوارد براون، ایرانشناس بریتانیایی، اوضاع ایران را در افکار عمومی مطرح کند. | ||
در همان سال، دوباره نمایندهی تبریز در مجلس شورای ملی شد و او در این دوره رهبری تندروها را در حزب (فرقه) دموکرات در دست گرفت و با گروه انقلابی تحت فرمان حیدرخان عمواوغلی همکاری داشت. دموکراتها ازا اصلاحات عمیق و گسترده حمایت میکردند. در مقابل دموکراتهای مجلس، اعتدالیون قرار داشتند که محافظهکار به حساب میآمدند و در جریان درگیری و کشاکش دو جناح سیدعبدالله بهبهانی روحانی مقتدر مشروطه به قتل رسید. | در همان سال، دوباره نمایندهی تبریز در مجلس شورای ملی شد و او در این دوره رهبری تندروها را در حزب (فرقه) دموکرات در دست گرفت و با گروه انقلابی تحت فرمان حیدرخان عمواوغلی همکاری داشت. دموکراتها ازا اصلاحات عمیق و گسترده حمایت میکردند. در مقابل دموکراتهای مجلس، اعتدالیون قرار داشتند که محافظهکار به حساب میآمدند و در جریان درگیری و کشاکش دو جناح سیدعبدالله بهبهانی روحانی مقتدر مشروطه به قتل رسید. | ||
تقیزاده میگوید: <blockquote>«بعد از یک سال که آقا سیدعبدالله از کربلا برگشت و قدرت پیدا کرد، یک شب او را کشتند. دودستگی پیدا شده بود. حتی گفتند که من دست در کشتن سید عبدالله داشتم. دروغ محض بود. من خود خیلی متأثر شدم. چون او حق بزرگی بر مشروطیت داشت. آنها، در مقابل میرزا علیمحمدخان را کشتند. او مثل اولاد من بود. او را بهکلی بیگناه کشتند. یک سال بود دست به کاری نمیزد. شاید حیدرخان دست داشت ... بعد معلوم شد رجب نامی از مجاهدین بود که سید عبدالله را کشت و در رفت. رفت به تبریز. تبریز هم بمب انداخت به خانهی مجتهد. او را هم آخر کشتند.»</blockquote>این قتل و دستگیری و زندانی شدن یک روحانی که تقیزاده بر کیفر او تأکید کرده بود، زمینهای فراهم کرد تا حکمی علیه وی از سوی مراجع نجف صادر شد که تقیزاده در آن به «فساد مسلک سیاسی» و «عدم جواز ]وی[ در امور نوعیهی مملکت و عدم لیاقت عضویت در مجلس محترم ملی» متهم شده بود. بعد از این اتفاق او از مجلس سه ماه مرخصی گرفت تا مدتی از تهران دور باشد. | |||
تقیزاده در | روایت تقیزاده از آن زمان این است که وقتی شیخ محمدباقر یک واعظ محلی، چند شیعهی اسماعیلی را در روستایی در نیشابور کشت او را دستگیر و به تهران منتقل کردند، برخی آخوندها نمیخواستند او قصاص شود. در جلسهای که سیدعبدالله بهبهانی و شیخ محمدحسین یزدی حاضر بودند، شیخ محمدحسین یزدی گفت:<blockquote>«هر چه باشد نوع آخوند را که نمیشود کشت. او هر چه باشد از علماست. من ]تقیزاده[ بسیار متغیر شدم. آنوقت بیش از اندازه من تند بودم. به او گفتم آن چیزهایی که شماها میگویید من هم خواندهام. نه از قرآن و نه از احادیث دلیلی نمیتوان پیدا کرد که اگر مرتکب قتلی معمم باشد از مجازات معاف است. شیخ یزدی گفت شما اول شرابخانهها را ببندید آنوقت آخوند را بکشید. من گفتم مانعةالجمع نیست هم شرابخانهها را میبندیم و هم آخوند مجرم را به سزایش میرسانیم. این حرف مایهی خیلی رنجیدگی آخوندها شد. آنچه خودم تصور میکنم منشأ بغض از این واقعه ایجاد شد. دشمنی جلو رفت و مخالفت روزبهروز شدت گرفت. تا آنجا پیش رفت که حکمی از علمای بزرگ ]یعنی[ آخوند ملا محمد کاظم خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی و حاج میرزا حسین حاج میرزا خلیل طهرانی علیه من گرفتند.»</blockquote>بعد از پیروزی مشروطهطلبان و خلع محمدعلی شاه از قدرت، و تشکیل مجلس دوم، زد و خورد بین جناحها بیشتر شد. | ||
بعد از زد و خوردهای دموکراتها و اعتدالیون و حکم علمای نجف علیه وی، تقیزاده به خارج رفت به این امید که پس از مدتی کوتاهی به ایران برگرد اما این سفر ۱۴ سال طول کشید. تقیزاده به تبریز رفت و خودش میگوید: «بهتدریج من ملتفت شدم آنها زمینهای تهیه میکنند که بر ضد من اقدامی بکنند.» این باعث شد که تقیزاده از تبریز قصد سفر به استانبول کرد. دو سالی آنجا بود بعد مدتی در لندن ماند و بعد هم به آمریکا رفت. | دکتر محمدعلی کاتوزیان میگوید: <blockquote>«اکنون که آخرین سنگر استبداد را گرفته بودند ــ طبق سنّتِ ریشهدار و کهن ایرانی ــ وقت آشوب و هرجومرج و زدوخورد شخصیتها و نیروهای سیاسی با هم بود، و رواج آنچه نگارنده "سیاست حذفی" نامیدهام. یعنی آن ویژگی باستانی تاریخ ایران که به محض ضعف و ــ بهویژه ــ سقوط دولت، رهبران و نیروهایی که بر ضّدِ آن متحد شده بودند برای حذفِ یکدیگر به جان هم میافتند.»</blockquote>کمی بعدتر سیدعبدالله بهبهانی که آخوندی بانفوذ و با لیاقت بود، ترور شد و باز هم <blockquote>«حیدر عمواوغلی متّهم شد و دستگیرش هم کردند ولی نفوذ دموکراتها سبب شد که بار دیگر او را بدون رسیدگی رها کنند. خیلیها باور داشتند که تقیزاده در ترور بهبهانی دخیل بوده، بلکه حتی محرِک اصلی آن بوده است.»</blockquote>تقیزاده در خاطراتش در بارهی اتابک و بهبهانی مینویسد:<blockquote>«من خیلی تند بودم، به حد افراط. با او مخالفت میکردم. او هم هزار تا عُمال داشت. پولدار بود ... از یک طرف هم با سید عبدالله بهبهانی که ستون کار بود نزدیکی پیدا کرد ... سید عبدالله مرد رشیدی بود. مجلس هم تابع او بود. به تدریج اتابک مجلس را زیر نفوذ خود گرفت ... مستشارالدوله خیلی وسایل برانگیخت که امینالسلطان مرا ببیند. من هیچوقت قبول نکردم. چون که مخالف بودم. هر وقت مجلس مذاکره میکرد برضّدش نطق میکردم.»</blockquote>بعد از زد و خوردهای دموکراتها و اعتدالیون و حکم علمای نجف علیه وی، تقیزاده به خارج رفت به این امید که پس از مدتی کوتاهی به ایران برگرد اما این سفر ۱۴ سال طول کشید. تقیزاده به تبریز رفت و خودش میگوید: «بهتدریج من ملتفت شدم آنها زمینهای تهیه میکنند که بر ضد من اقدامی بکنند.» این باعث شد که تقیزاده از تبریز قصد سفر به استانبول کرد. دو سالی آنجا بود بعد مدتی در لندن ماند و بعد هم به آمریکا رفت. | ||
=== تقیزاده و نشریهی کاوه === | === تقیزاده و نشریهی کاوه === | ||
تقیزاده قریب دو سال در آمریکا بود تا آنکه در دسامبر ۱۹۱۴ یک روز نامهای از کنسول آلمان در نیویورک دریافت کرد که در آن نوشته بود که میخواهد او را ببیند. او هم درخواست کنسول آلمان را قبول کرد چون به گفتهی خودش «ما شوق زیادی به آلمان داشتیم. ایرانیها آلمان را مثل پیغمبر، حضرت داود، میدانستند که آمده آنها را نجات دهد. ما همه برای آلمان سینه میزدیم، بدون اینکه ارتباطی با آنها داشته باشیم.» | تقیزاده قریب دو سال در آمریکا بود تا آنکه در دسامبر ۱۹۱۴ یک روز نامهای از کنسول آلمان در نیویورک دریافت کرد که در آن نوشته بود که میخواهد او را ببیند. او هم درخواست کنسول آلمان را قبول کرد چون به گفتهی خودش <blockquote>«ما شوق زیادی به آلمان داشتیم. ایرانیها آلمان را مثل پیغمبر، حضرت داود، میدانستند که آمده آنها را نجات دهد. ما همه برای آلمان سینه میزدیم، بدون اینکه ارتباطی با آنها داشته باشیم.»</blockquote> | ||
تقیزاده از کنسول آلمان پرسید بروم چهکار بکنم؟ او در جواب گفت: <blockquote>«دولت آلمان اسرای زیادی از فرانسه و انگلیس و روس گرفته است. عدهی زیادی مسلمان دارد ... میخواستند پروپاگاند به مسلمان بکنند. چون آنها را دولت انگلیس یا فرانسه به جنگ آلمان آورده بودند و آلمانها میخواستند دل آنها را برگردانند و آنها حالی بشوند که منفعتشان در دوستی آلمان و دشمنی با دولتی است که بر آنها تسلط دارد. برای ]آن[ کار کسانی را میخواستند که حرفشان نافذ باشد.»</blockquote>به گفتهی تقیزاده آلمانها میخواستند هندیها را علیه انگلیسیها بشورانند و انقلابیون هندی را جمع کرده بودند که به هندوستان بفرستند اما آنها برای رفتن به هند باید از عثمانی که متحد آلمان بود رد شوند و بعد از ایران بگذرند و به هند برسند. مشکلشان این بود که در ایران اگر <blockquote>«همدست نداشته باشیم نمیشود. پس باید از وطنپرستان ایران بعضیها را پیدا کرده با خود همدست کنیم ... آنها هم اسم مرا پیدا کرده بودند و به آلمانها گفته بودند که اگر فلان کس را پیدا بکنید، او در ایران نفوذ کلام دارد. باعث این شد که آلمانها پی من آمدند.»</blockquote>وزارت خارجهی آلمان در نظر داشت تقیزاده با هندیها کار کند اما خودش میگوید: <blockquote>«من قبول نکردم. گفتم ما باید مستقل باشیم و یک کمیتهی ایرانی تشکیل بدهیم و همه وطنپرستان ایرانی و آنهایی که نفوذ دارند جمعآوری بکنیم. آنها قبول کردند.»</blockquote>تقیزاده شروع کرد به دعوت کردن از ایرانیانی که در سوئیس، فرانسه، انگلستان و استانبول میشناخت و <blockquote>یک مرکزی درست کردند و مشغول کار شدیم.»</blockquote>آلمانها از همهی انقلابیون تحت تسلط انگلیس و روس و فرانسه افرادی را جمع کرده بودند تا بر ضد انگلیس و روسیه و فرانسه کار بکنند. ایرانیها هم از گوشه و کنار اروپا و استانبول جمع شدند. کاظمزادهی ایرانشهر از کمبریج، ابراهیم پورداود، محمد قزوینی و محمود خان اشرفزاده از پاریس، راوندی، سعدالله خان درویش و محمدعلی جمالزاده و نصراللهخان جهانگیر از سوئیس آمدند. از استانبول هم اسماعیل امیرخیزی، نوبری، میرزا آقا معروف به ناله ملت (که نام هفتهنامهی او بود) و چند نفر دیگر آمدند و کمیتهی ملی برلن راهاندازی شد. | |||
او سپس در توضیح آن گفت که منظورش تنها وضع ظاهری و عادات و آداب مغربی نیست «بلکه روح تمدن و فهم و پختگی و رشد اجتماعی و روح تساهل و آزادمنشی و آزاده فکری و مخصوصاً خلاصی از تعصبات افراطی و متانت فکری و وطندوستی از نوع وطندوستی مغربیان و شهامت و فداکاری در راه عقاید خود است که هنوز به این مرحله نزدیک نشدهایم.» | تقیزاده میگوید <blockquote>«در برلین مجمعی درست کردیم و بحث میکردیم. نظامنامه نوشتیم. قرار گذاشتیم که با آلمانها کار بکنیم.» تعدادی از این افراد به بغداد و شیراز و تهران فرستاده شدند. کاظم زادهی ایرانشهر و میرزا رضاخان افشار به تهران فرستاده شدند، اشرفزاده به فارس فرستاده شد که در راه گیر اشرار کرد افتاد و کشته شد. پورداود و جمالزاده هم به بغداد رفتند.</blockquote>این گروه زیر نظر مرکزی بود در وزارت خارجهی آلمان به نام «امور ممالک شرق» و تقیزاده میگوید: <blockquote>«بعداً روزنامهی کاوه را بنا کردیم، که روزنامهای سیاسی بر ضد دشمنان آلمان و برای استقلال کامل ایران به تقویت آلمان بود.»</blockquote>کاوه را تقیزاده و محمد قزوینی پایهگذاری کردند و پنج سال در برلن منتشر شد در دو دورهی مستقل. دورهی اول در زمان جنگ جهانی اول ۳۵ شماره منتشر شد و دورهی دوم با پایان جنگ اول شروع شد. وقتی جنگ جهانی اول تمام شد، دوستان و همکاران تقیزاده هر کدام به جایی رفتند و تقیزاده و جمالزاده در «سختی و تنگدستی» دورهی دوم کاوه را منتشر کردند. تقیزاده در سرمقالهی دورهی جدید کاوه نوشت:<blockquote>«روزنامهی کاوه زائیدهی جنگ بود و لذا روش این روزنامه نیز با موقع جنگ متناسب بود و حالا که جنگ ختم شده و صلح بینالمللی دررسیده کاوه نیز دورهی جنگی خود را ختمشده میداند و به یک صلحی شروع میکند و لهذا اساس و خط روش تازهای که از اول سال ۱۹۲۰ میلادی مطابق با ربیعالثانی ۱۳۳۸ کاوهی جدید پیش میگیرد نسبتی با کاوهی سابق ندارد در واقع روزنامهی تازهای میشود که مندرجات آن بیشتر مقالات علمی، ادبی و تاریخی خواهد بود و مسلک و مقصدش بیشتر از هر چیز ترویج تمدن اروپایی است در ایران، جهاد بر ضد تعصب، خدمت به حفظ ملیت و وحدت ملی ایران، مجاهدت در پاکیزگی و حفظ زبان و ادبیات فارسی از امراض و خطرهای مستولی بر آن و به قدر مقدور تقویت به آزادی داخلی و خارجی آن.»</blockquote>در همان شماره تقیزاده ایدهی «ترویج تمدن اروپایی» را بسط داد و نوشت که <blockquote>«ایران باید ظاهراً، باطناً، جسماً و روحاً فرنگیماب شود و بس» و توضیح داد که منظورش چیست: «امروز چیزی که بهحدّ اعلا برای ایران لازم است و همهی وطندوستان ایران با تمام قوا باید در آن راه بکوشند و آن را بر هر چیز مقدّم دارند سه چیز است ... نخست قبول و ترویج تمدّن اروپا بلاشرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و ترتیب و علوم و صنایع و زندگی و کل اوضاع فرنگستان بدون هیچ استثناء (جز از زبان) و کنار گذاشتن هر نوع خودپسندی و ایرادات بیمعنی که از معنی غلط وطنپرستی ناشی میشود و آن را «وطنپرستی کاذب» توان خواند. دوّم اهتمام بلیغ در حفظ زبان و ادبیات فارسی و ترقی و توسعه و تعمیم آن، سوم نشر علوم فرنگ و اقبال عمومی به تأسیس مدارس و تعمیم تعلیم.»</blockquote>این نگاه با مخالفت و انتقادهایی مواجه شد و تقیزاده در مقدمهی کتاب مقدمهی تعلیمات عمومی و یا اصول اساسی تمدن در سال ۱۳۰۷ خورشیدی نوشت:<blockquote>«برای رفع هر نوع سوءتفاهمی باید با صراحتِ هرچه تمامتر اظهار نماییم که در عقیدهی ما در بارهی اخذ تمدن فرنگی هیچگونه تغییری عارض نگردیده و هنوز هم کاملاً به همان صورتی که چند سال پیش در روزنامهی کاوه روشن و واضح و بدون هیچ ابهامی و حتی با قدری خشونت بیان گردیده است به اعتبار خود باقی است و امروز نیز بدون هیچ تردیدی همان عقیده را تکرار میکنم و باز میگویم که ایرانیان بدون کم و زیاد و بیتردید و بیم و بهکلی بلاشرط تمدن مغربزمین را اعم از تمدن مادی و یا اخلاقی و معنوی بپذیرند ولی این نکته را هم میافزایم که این عمل نباید مانع باشد که ما قسمتی از سنن ملی خودمان را که خللی به زندگانی ما وارد نمیسازد و جزو میراث ملی ما باشد علیالخصوص که این دو با هم تناقضی ندارد و مانعة الجمعی در میان نیست و برخلاف اصل و قاعدهای نیست که به موجب آن در موقع اخذ تمدن باید همیشه در مد نظر داشت که آنچه ارتباط با معنویات و روحیات دارد بر آنچه مادی و جسمانی است تقدم دارد.»</blockquote>منتقدان این نگاه، سالیان طولانی بر تقیزاده خرده گرفتند اما او در سال ۱۳۴۵ خورشیدی یعنی سه سال پیش از مرگش در خطابهای معروف در باشگاه معلمان گفت:<blockquote>«اولین نارنجک تسلیم به تمدن فرنگی را چهل سال قبل بیپروا انداختم.»</blockquote>او سپس در توضیح آن گفت که منظورش تنها وضع ظاهری و عادات و آداب مغربی نیست «بلکه روح تمدن و فهم و پختگی و رشد اجتماعی و روح تساهل و آزادمنشی و آزاده فکری و مخصوصاً خلاصی از تعصبات افراطی و متانت فکری و وطندوستی از نوع وطندوستی مغربیان و شهامت و فداکاری در راه عقاید خود است که هنوز به این مرحله نزدیک نشدهایم.» | ||
خط ۳۳۰: | خط ۲۵۱: | ||
دکتر کاتوزیان معتقد است تقیزاده از سال ۱۳۲۸ که سناتور شد تا سال ۱۳۴۸ که درگذشت «در همه امور، اما بهویژه در سیاست، حاشیهنشینی بیش نبود ... تقیزاده هیچوقت عوض نشد و هیچگاه رنگ عوض نکرد. او از ابتدا درک سیاسی پیشرفتهای داشت و با گذشت زمان و انباشت تجربه رشد کرد و بالاخره این رشد و نموِ کیفی و معنوی به جایی رسید که در میان بیشتر هموطنان خود، از هر گروه و دسته و طبقهای، غریب و بیهمزبان شد. و غریب و بیهمزبان مرد.» | دکتر کاتوزیان معتقد است تقیزاده از سال ۱۳۲۸ که سناتور شد تا سال ۱۳۴۸ که درگذشت «در همه امور، اما بهویژه در سیاست، حاشیهنشینی بیش نبود ... تقیزاده هیچوقت عوض نشد و هیچگاه رنگ عوض نکرد. او از ابتدا درک سیاسی پیشرفتهای داشت و با گذشت زمان و انباشت تجربه رشد کرد و بالاخره این رشد و نموِ کیفی و معنوی به جایی رسید که در میان بیشتر هموطنان خود، از هر گروه و دسته و طبقهای، غریب و بیهمزبان شد. و غریب و بیهمزبان مرد.» | ||
یکی از اقدامات مهم او در این دوره، لغو قرارداد نفتی دارسی بود. این قرارداد که در سال ۱۹۰۱ میلادی بین دولت ایران و ویلیام ناکس دارسی، یک سرمایهدار انگلیسی، بسته شده بود، به شرکت نفت دارسی اجازه میداد تا به مدت ۶۰ سال نفت جنوب ایران را استخراج کند. تقیزاده در سال ۱۳۱۱ خورشیدی با ارسال نامهای به شرکت نفت ایران و انگلیس، لغو یکطرفه این قرارداد را اعلام کرد. این اقدام باعث شد تا مذاکرات جدیدی برای عقد قرارداد نفتی جدید آغاز شود که در نهایت به قرارداد ۶۰ ساله جدیدی منجر شد. | |||
تقیزاده همچنین به عنوان وزیر طرق و شوارع (راه) نیز خدمت کرد و در این دوره به توسعه زیرساختهای حمل و نقل و راههای کشور پرداخت1. او در این سمت تلاش کرد تا شبکه راههای ایران را بهبود بخشد و ارتباطات داخلی کشور را تقویت کند. | |||
عملکرد گذشته و مواضع تند و دینستیزانۀ او در مجلس دوم به عنوان لیدر حز دمکرات، موجب شد تا علمای مشروطهخواه نجف او را تفسیق کنند. شهرت ترور سید عبدالله بهبهانی به دستور حزب دمکرات و تظاهرات اعتراضآمیز مردم علیه این حزب و رهبران آن و مطرحشدن حکم تفسیق، عرصه را بر تقیزاده چنان تنگ کرد که مجبور به خروج از ایران شد. در آغاز جنگ جهانی اول، ظاهراً بنا بر درخواست آلمانیها و درواقع به دستور سرویس اطلاعاتی بریتانیا برای مبارزه با روس و انگلیس، کمیتۀ برلن را تشکیل داد که هدفش مبارزه با روس و انگلیس اعلام شده بود و در کنار حسینقلیخان نواب، چهرۀ شاخص وابسته به سفارت انگلیس که در آن زمان به اصرار تقیزاده به عنوان سفیر ایران در آلمان مأموریت یافته بود، نقش پیچیده و بحثبرانگیزی را ایفا کرد. | |||
در جریان انتقال سلطنت به خاندان پهلوی، به عنوان یکی از شخصیتهای مدعی پیشگامی در نهضت مشروطیت و حامی قانون اساسی، به عنوان مخالف طرح خلع قاجاریه از سلطنت سخن گفت؛ اما با وجود مخالفتش با انتقال سلطنت به رضاخان، در دوران سلطنت رضاخان، چون گذشته مورد توجه خاص رضاخان قرار داشت. او در آغاز سلطنت رضاخان مدتی به عنوان والی خراسان و سپس به عنوان سفیر ایران در لندن خدمت کرد. | |||
تقیزاده در دورۀ سفارت در لندن، در جریان بازی سیاسی تمدید قرارداد دارسی قرار گرفت و پس از چندی برای ایفای نقش در خیمهشببازی تمدید قرارداد دارسی به ایران فراخوانده شد و به عنوان وزیر دارایی در این بازی شرکت جست و به عنوان طرف ایرانی، این قرارداد ننگین را امضا کرد. | |||
منابع: | منابع: |
ویرایش