۱۳٬۱۳۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''میرزا حسن رشدیه،''' (زادهی ۱۴ تیر ۱۲۳۰ در محله چرنداب تبریز، درگذشت ۲۱ آذر ۱۳۲۳ در قم) پدر مدارس نوین ایران | '''میرزا حسن رشدیه،''' (زادهی ۱۴ تیر ۱۲۳۰ در محله چرنداب تبریز، درگذشت ۲۱ آذر ۱۳۲۳ در قم) پدر مدارس نوین ایران{{جعبه زندگینامه | ||
{{جعبه زندگینامه | |||
| اندازه جعبه = | | اندازه جعبه = | ||
| عنوان = | | عنوان = | ||
| عنوان ۲ = | | عنوان ۲ = | ||
| نام =میرزا حسن رشدیه | | نام =میرزا حسن رشدیه | ||
| تصویر = | | تصویر =حسن رشدیه.jpg | ||
| اندازه تصویر = | | اندازه تصویر = | ||
| عنوان تصویر = | | عنوان تصویر = | ||
| زادروز = | | زادروز = ۱۴ تیر ۱۲۳۰ | ||
| زادگاه =محله چرنداب تبریز | | زادگاه =محله چرنداب تبریز | ||
| مکان ناپدیدشدن = | | مکان ناپدیدشدن = | ||
خط ۸۹: | خط ۷۶: | ||
}} | }} | ||
میرزا حسن رشدیه، پس از تحصیلات ابتدایی در مکتبخانه، مقدمات صرف و نحو و فقه را آموخت سپس با راهنمایی پدرش و اساتید دیگر از کتب علمی و اخلاقی مانند: انوار سهیلی، جامع عباسی شیخبهایی، معراجالسعاده... استفاده کرد و به لباس روحانیت در آمد. رشدیه به دلیل هوش سرشار مورد توجه عموم و برجستهگان قرار گرفت و در ۲۲ سالگی به امامت جماعت یکی از مساجد اطراف تبریز رسید. سر تمجید اجباری از ولیعهد وقت به پشیمانی از امامت مسجد کنار کشید و به مطالعه اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران پرداخت. | |||
با خواندن مقالهای در روزنامه اختر که از هر هزار اروپایی ده نفر بیسواد و از هر هزار ایرانی ده نفر باسواد است انقلابی در او پدید آمد و از آنجا که ریشه خرافات و بدبختیهای مردم را بیسوادی میدید، به تحقیق دربارهی شیوههای مدرن آموزش پرداخت. | |||
در جوانی به بیروت رفت و ۲ سال در مدرسه فرانسوی زبان آن به تحصیل پرداخت و از رفتن به نجف منصرف شد. در همین دوران با شیوههای نوین آموزش آشنا شد. در سال ۱۲۶۲ با تاسیس نخستین مدرسه به سبک نوین تعلیم مدرن الفبا را در مدارس ایراوان شروع کرد. در همین شهر با ناصرالدین شاه ملاقاتی داشت که از او درخواست تاسیس مدارس ایرانی را کرد و با شنیدن بدگوییهای اطرافیان شاه که این مدارس جوانان را متجدد و یاغی میکند از پیشنهاد خود پشیمان شد اما ناامید نشد و به تبریز رفت و با سرمایه شخصی و میراث پدری نخستین مدرسه را در سال ۱۲۶۶ تاسیس کرد. مرتجعین و مکتبداران قدیم این کار او را تحمل نکرده و مردم را بر علیه او شوراندند. با اینکه دروس حوزوی خوانده بود و لباس روحانی هم داشت متهم به بابیگری و فرنگیمابی شد و چند مدرسه او تخریب و غارت شد. پس از این ماجرا ناچار به ترک تبریز و رفتن به تهران شد و در تهران مدرسهای به نام رشدیه تاسیس کرد و اولین کتاب درسی را نوشت. گرایش رشدیه به مشروطه و حمایتش از تاسیس مدارس دخترانه و انتشار روزنامه و شبنامه علیه استبداد بیشترین مخالفتها از طرف طبقات حاکم و کارگزارنش را علیه او برمیانگیخت. در سالهای پایانی عمر در فکر تاسیس مدرسهای مخصوص نابینایان بود که بدلیل فقر مالی نتوانست عملی کند. | |||
رشدیه، ۲۷ جلد کتاب درسی برای سوادآموزان فارسیزبان نوشت. چندین مدرسه در تبریز و تهران و شهرهای دیگر بنیان نهاد که بیشتر آنها را در همان زمان تعطیل یا ویران کردند. پیش از او نیز کسانی بودند که در این راه قدم برداشتند؛ اما هیچیک پشتکار و نستوهی او را نداشت. سرانجام نیز به قم تبعید شد و در ۹۳ سالگی در ۲۱ آذر ۱۳۲۳ مصادف با ۲۵ ذی حجه ۱۳۶۳ قمری در نهایت فقر و عسرت درگذشت. | |||
در واپسین روزهای زندگی، چنین وصیت کرده بود:<blockquote>«مرا در محلی به خاک بسپارید که هر روز شاگردان مدارس از روی گورم بگذرند و از این بابت روحم شاد شود»</blockquote> | |||
== تاریخچه زندگی میرزا حسن رشدیه == | |||
میرزا حسن رشدیه'''،''' فرزند ملامهدی تبریزی از روحانیون معروف تبریز و مادرش سارا خانم نوه صادقخان قشقایی بود که با تمام خانوادهاش به فرمان فتحعلیشاه کشته شدند. میرزا حسن رشدیه پس از تحصیلات ابتدایی در مکتبخانه، مقدمات صرف و نحو و فقه را آموخت سپس با راهنمایی پدرش و اساتید دیگر از کتب علمی و اخلاقی مانند: انوار سهیلی، جامع عباسی شیخبهایی، معراجالسعاده... استفاده کرد و به لباس روحانیت در آمد. رشدیه به دلیل هوش سرشار مورد توجه عموم و برجستهگان قرار گرفت و در ۲۲ سالگی به امامت جماعت یکی از مساجد اطراف تبریز رسید. در این موقعیت بود که روزی در منبر از حرام بودن اطاعت از حاکم ظالم سخن میگفت، و مواجه با مظفرالدین میرزای ولیعهد شد که از شکار بازمیگشت و میخواست در مسجد نماز بخواند< او سخنش را برگرداند و به تمجید از ولیعهد پرداخت و او را اعدلالناس خواند و مردم را به اطاعت از حضرت والا ترغیب کرد. پس از این واقعه از کرده خود پشیمان شد و از ادامه کار منصرف شد. ابتدا میخواست برای ادامه تحصیلات به نجف اشرف برود اما به واسطه آشنایی با روشنفکران زمان از طریق مطالعه روزنامه حبلالمتین و اختر و ثریا به توصیه پدر از این امر هم منصرف شد. | میرزا حسن رشدیه'''،''' فرزند ملامهدی تبریزی از روحانیون معروف تبریز و مادرش سارا خانم نوه صادقخان قشقایی بود که با تمام خانوادهاش به فرمان فتحعلیشاه کشته شدند. میرزا حسن رشدیه پس از تحصیلات ابتدایی در مکتبخانه، مقدمات صرف و نحو و فقه را آموخت سپس با راهنمایی پدرش و اساتید دیگر از کتب علمی و اخلاقی مانند: انوار سهیلی، جامع عباسی شیخبهایی، معراجالسعاده... استفاده کرد و به لباس روحانیت در آمد. رشدیه به دلیل هوش سرشار مورد توجه عموم و برجستهگان قرار گرفت و در ۲۲ سالگی به امامت جماعت یکی از مساجد اطراف تبریز رسید. در این موقعیت بود که روزی در منبر از حرام بودن اطاعت از حاکم ظالم سخن میگفت، و مواجه با مظفرالدین میرزای ولیعهد شد که از شکار بازمیگشت و میخواست در مسجد نماز بخواند< او سخنش را برگرداند و به تمجید از ولیعهد پرداخت و او را اعدلالناس خواند و مردم را به اطاعت از حضرت والا ترغیب کرد. پس از این واقعه از کرده خود پشیمان شد و از ادامه کار منصرف شد. ابتدا میخواست برای ادامه تحصیلات به نجف اشرف برود اما به واسطه آشنایی با روشنفکران زمان از طریق مطالعه روزنامه حبلالمتین و اختر و ثریا به توصیه پدر از این امر هم منصرف شد. | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۳۷: | ||
در بازگشت به ایران نخستين مدرسه نوين را در سال ۱۲۶۶شمسی ( ۱۳۰۵ قمری ) در محله ششگلان تبريز بنا نهاد. اين مدرسه در مدت زمان کوتاهی با استقبال مردم روبرو شد و موجب واکنش شدید مکتب داران و سنت گرایان قرار گرفت. با اینکه میرزا حسن در کسوت روحانی بود، روحانیون متعصب تبریز وی را تکفیر و او را بابی نامیدند و حکم به انهدام مدرسه رشدیه دادند. با حمله به مدرسه و تخریب آن رشدیه فرار کرده به مشهد می رود. در آنجا مدرسه جدیدی تآسیس کرد و مجددأ مورد حمله متعصبین و اشرار قرار گرفت. اینبار نیز رشدیه را به سختی کتک زده و دستش را می شکنند. به دنبال این وقایع رشدیه هر بار مصمم تر در مکانی دیگر مدرسه تاسیس می کند بین سال های ۱۲۶۶ و ۱۲۷۳ شمسی نه بار مدرسه تأسیس می کند و هر بار با کار شکني ها و دسيسه هاي متعصبین و بد انديشان پي درپي بسته می شود و حتی يكی از شاگردان جان خود را از دست می دهد و خودش بارها مورد حمله قرار می گیرد و به سختی آسیب می بیند و باز ادامه می دهد. | در بازگشت به ایران نخستين مدرسه نوين را در سال ۱۲۶۶شمسی ( ۱۳۰۵ قمری ) در محله ششگلان تبريز بنا نهاد. اين مدرسه در مدت زمان کوتاهی با استقبال مردم روبرو شد و موجب واکنش شدید مکتب داران و سنت گرایان قرار گرفت. با اینکه میرزا حسن در کسوت روحانی بود، روحانیون متعصب تبریز وی را تکفیر و او را بابی نامیدند و حکم به انهدام مدرسه رشدیه دادند. با حمله به مدرسه و تخریب آن رشدیه فرار کرده به مشهد می رود. در آنجا مدرسه جدیدی تآسیس کرد و مجددأ مورد حمله متعصبین و اشرار قرار گرفت. اینبار نیز رشدیه را به سختی کتک زده و دستش را می شکنند. به دنبال این وقایع رشدیه هر بار مصمم تر در مکانی دیگر مدرسه تاسیس می کند بین سال های ۱۲۶۶ و ۱۲۷۳ شمسی نه بار مدرسه تأسیس می کند و هر بار با کار شکني ها و دسيسه هاي متعصبین و بد انديشان پي درپي بسته می شود و حتی يكی از شاگردان جان خود را از دست می دهد و خودش بارها مورد حمله قرار می گیرد و به سختی آسیب می بیند و باز ادامه می دهد. | ||
[[پرونده:خانواده رشدیه.jpg|جایگزین=خانواده میرزا حسن رشدیه|بندانگشتی|422x422پیکسل|'''خانواده میرزا حسن رشدیه''']] | |||
امین الدوله که مردی خیر اندیش و ترقی طلب بود در زمانی که کارگزار آذربایجان شد از رشدیه حمایت کرد و حمایت دولت از رشدیه رسمیت یافت. معروف است که امین الدوله به رشدیه گفته بود ” اگر بخواهم به مملکت خدمت کنم، توسعه فکر شما اولین قدم اقدامات من خواهد بود “. در سال ۱۳۱۵ امین الدوله در تهران به صدارت رسید و بلافاصله رشدیه را به تهران دعوت کرد، اولین دبستان رشدیه در تهران در این سال در باغ کربلایی عباسعلی با حمایت امین الدوله افتتاح شد. شش ماه از عمر مدرسه گذشته بود که امین الدوله از صدارت عزل و تبعید شد وعلی اصغر خان اتابک به جای وی منصوب شد. با روی کار آمدن صدراعظم هایی چون اتابک و بعد از او عبدالمجید میرزا عین الدوله که از نظر رشدیه خائن و وطن فروش بودند گرفتاریهای رشدیه از نو شروع شد و فعالیت های رشدیه از جنبه های علمی و فرهنگی فرا رفته ابعاد سیاسی به خود گرفت. | امین الدوله که مردی خیر اندیش و ترقی طلب بود در زمانی که کارگزار آذربایجان شد از رشدیه حمایت کرد و حمایت دولت از رشدیه رسمیت یافت. معروف است که امین الدوله به رشدیه گفته بود ” اگر بخواهم به مملکت خدمت کنم، توسعه فکر شما اولین قدم اقدامات من خواهد بود “. در سال ۱۳۱۵ امین الدوله در تهران به صدارت رسید و بلافاصله رشدیه را به تهران دعوت کرد، اولین دبستان رشدیه در تهران در این سال در باغ کربلایی عباسعلی با حمایت امین الدوله افتتاح شد. شش ماه از عمر مدرسه گذشته بود که امین الدوله از صدارت عزل و تبعید شد وعلی اصغر خان اتابک به جای وی منصوب شد. با روی کار آمدن صدراعظم هایی چون اتابک و بعد از او عبدالمجید میرزا عین الدوله که از نظر رشدیه خائن و وطن فروش بودند گرفتاریهای رشدیه از نو شروع شد و فعالیت های رشدیه از جنبه های علمی و فرهنگی فرا رفته ابعاد سیاسی به خود گرفت. | ||
ویرایش