۱۳٬۱۳۴
ویرایش
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
== تاریخچه زندگی میرزا حسن رشدیه == | == تاریخچه زندگی میرزا حسن رشدیه == | ||
میرزا حسن رشدیه'''،''' فرزند ملامهدی تبریزی از روحانیون معروف تبریز و مادرش سارا خانم نوه صادقخان قشقایی بود که با تمام خانوادهاش به فرمان فتحعلیشاه کشته شدند. میرزا حسن رشدیه پس از تحصیلات ابتدایی در مکتبخانه، مقدمات صرف و نحو و فقه را آموخت سپس با راهنمایی پدرش و اساتید دیگر از کتب علمی و اخلاقی مانند: انوار سهیلی، جامع عباسی شیخبهایی، معراجالسعاده... استفاده کرد و به لباس روحانیت در آمد. رشدیه به دلیل هوش سرشار مورد توجه عموم و برجستهگان قرار گرفت و در ۲۲ سالگی به امامت جماعت یکی از مساجد اطراف تبریز رسید. در این موقعیت بود که روزی در منبر از حرام بودن اطاعت از حاکم ظالم سخن میگفت، و مواجه با مظفرالدین میرزای ولیعهد شد که از شکار بازمیگشت و میخواست در مسجد نماز | میرزا حسن رشدیه'''،''' فرزند ملامهدی تبریزی از روحانیون معروف تبریز و مادرش سارا خانم نوه صادقخان قشقایی بود که با تمام خانوادهاش به فرمان فتحعلیشاه کشته شدند. میرزا حسن رشدیه پس از تحصیلات ابتدایی در مکتبخانه، مقدمات صرف و نحو و فقه را آموخت سپس با راهنمایی پدرش و اساتید دیگر از کتب علمی و اخلاقی مانند: انوار سهیلی، جامع عباسی شیخبهایی، معراجالسعاده... استفاده کرد و به لباس روحانیت در آمد. رشدیه به دلیل هوش سرشار مورد توجه عموم و برجستهگان قرار گرفت و در ۲۲ سالگی به امامت جماعت یکی از مساجد اطراف تبریز رسید. در این موقعیت بود که روزی در منبر از حرام بودن اطاعت از حاکم ظالم سخن میگفت، و مواجه با مظفرالدین میرزای ولیعهد شد که از شکار بازمیگشت و میخواست در مسجد نماز بخواند، او سخنش را برگرداند و به تمجید از ولیعهد پرداخت و او را اعدلالناس خواند و مردم را به اطاعت از حضرت والا ترغیب کرد. پس از این واقعه از کرده خود پشیمان شد و از ادامه کار منصرف شد. ابتدا میخواست برای ادامه تحصیلات به نجف اشرف برود اما به واسطه آشنایی با روشنفکران زمان از طریق مطالعه روزنامه حبلالمتین و اختر و ثریا به توصیه پدر از این امر هم منصرف شد. | ||
با خواندن مقالهای در روزنامه اختر که از هر هزار اروپایی ده نفر بیسواد و از هر هزار ایرانی ده نفر باسواد است انقلابی در او پدید آمد و از آنجا که ریشه خرافات و بدبختیهای مردم را بیسوادی میدید، به تحقیق دربارهی شیوههای مدرن آموزش پرداخت. | با خواندن مقالهای در روزنامه اختر که از هر هزار اروپایی ده نفر بیسواد و از هر هزار ایرانی ده نفر باسواد است انقلابی در او پدید آمد و از آنجا که ریشه خرافات و بدبختیهای مردم را بیسوادی میدید، به تحقیق دربارهی شیوههای مدرن آموزش پرداخت. | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
در جوانی به کشورهای تحت تصرف عثمانی و از جمله دارالمعلمین بیروت رفت و ۲ سال در مدرسه فرانسوی زبان آن به تحصیل پرداخت و از رفتن به نجف منصرف شد. در همین دوران با شیوههای نوین آموزش آشنا شد. با پیشنهاد برادر مادریش حاجآخوند که اهل ایروان بود در سال ۱۲۶۲ با تاسیس نخستین مدرسه به سبک نوین تعلیم مدرن الفبا را در مدارس ایراوان شروع کرد. | در جوانی به کشورهای تحت تصرف عثمانی و از جمله دارالمعلمین بیروت رفت و ۲ سال در مدرسه فرانسوی زبان آن به تحصیل پرداخت و از رفتن به نجف منصرف شد. در همین دوران با شیوههای نوین آموزش آشنا شد. با پیشنهاد برادر مادریش حاجآخوند که اهل ایروان بود در سال ۱۲۶۲ با تاسیس نخستین مدرسه به سبک نوین تعلیم مدرن الفبا را در مدارس ایراوان شروع کرد. | ||
با تألیف کتاب درسی وطن دیلی (زبان مادری) به زبان آذربایجانی، اولین کتاب آموزش زبان ترکی به روش مدرن را نوشت، این مدرسه چهار سال دایر بود. در آن زمان در ترکیه عثمانی به دبستان رشد می گفتند و به مکانی که مدرسه در آن دایر بود رشدیه، به این ترتیب میرزاحسن تبریزی که موسس مدرسه به شکل نوین در ایروان بود به مدیر رشدیه معروف شد | با تألیف کتاب درسی وطن دیلی (زبان مادری) به زبان آذربایجانی، اولین کتاب آموزش زبان ترکی به روش مدرن را نوشت، این مدرسه چهار سال دایر بود. در آن زمان در ترکیه عثمانی به دبستان رشد می گفتند و به مکانی که مدرسه در آن دایر بود رشدیه، به این ترتیب میرزاحسن تبریزی که موسس مدرسه به شکل نوین در ایروان بود به مدیر رشدیه معروف شد. | ||
۴ سال پس از تاسیس مدرسه میرزا حسن تبریزی با کمک اولیای دانشآموزان، شاگردانش را با لباس های متحدالشکل در سر مسیر راه بازگشت ناصرالدین شاه از سفر دومش به اروپا قرار داد، و با به اهتزاز درآوردن پرچم ایران توجه پادشاه را جلب کرد و در انتهای خطابهاش با این جمله: <blockquote>«سوغاتی را که ایرانیان از آستان ملک پاسبان پدر تاجدار انتظار دارند اجازه تأسیس اینگونه مدارس در ایران است» </blockquote>از شاه تقاضا کرد برای تغییر اصول تعلیم و تربیت در ایران که آرزوی دیرینهاش بود به ایران برود. به این ترتیب با موافقت شاه در بازگشت به ایران، رشدیه نیزهمراه شاه شد. ناصرالدینشاه هر روز رشدیه را احضار و در مورد مدرسه سوالاتی میکرد، رشدیه جوان و بیتجربه، منافع مدرسه را به طور جامع شرح میدهد. شاه هم که احداث مدرسه را بر خلاف منافع سلطنت خود میبیند، رشدیه در نخجوان گذاشته و به ماموران میسپارد تا رسیدن او به تهران نگهش دارند. میرزا حسن میخواهد به ایروان باز گردد اما به فرمان شاه مانع میشوند. به ناچار پس از مدت مقرر پس از بسته شدن مدرسهاش در ایروان، به تبریز باز میگردد. | |||
در بازگشت به ایران نخستين مدرسه نوين را در سال ۱۲۶۶شمسی در محله ششگلان تبريز بنا نهاد. اين مدرسه در مدت زمان کوتاهی با استقبال مردم روبرو شد و موجب واکنش شدید مکتب داران و سنت گرایان قرار گرفت. با اینکه میرزا حسن در کسوت روحانی بود، روحانیون متعصب تبریز وی را تکفیر و او را بابی نامیدند و حکم به انهدام مدرسه رشدیه دادند. با حمله به مدرسه و تخریب آن رشدیه فرار کرده به مشهد می رود. در آنجا مدرسه جدیدی تآسیس کرد و مجددأ مورد حمله متعصبین و اشرار قرار گرفت. اینبار نیز رشدیه را به سختی کتک زده و دستش را میشکنند. به دنبال این وقایع رشدیه هر بار مصمم تر در مکانی دیگر مدرسه تاسیس می کند بین سال های ۱۲۶۶ و ۱۲۷۳ شمسی نه بار مدرسه تأسیس می کند و هر بار با کار شکني ها و دسيسه هاي متعصبین و بد انديشان پي درپي بسته می شود و حتی يكی از شاگردان جان خود را از دست می دهد و خودش بارها مورد حمله قرار می گیرد و به سختی آسیب می بیند و باز ادامه میدهد. | |||
در همین شهر با ناصرالدین شاه ملاقاتی داشت که از او درخواست تاسیس مدارس ایرانی را کرد و با شنیدن بدگوییهای اطرافیان شاه که این مدارس جوانان را متجدد و یاغی میکند از پیشنهاد خود پشیمان شد اما ناامید نشد و به تبریز رفت و با سرمایه شخصی و میراث پدری نخستین مدرسه را در سال ۱۲۶۶ تاسیس کرد. مرتجعین و مکتبداران قدیم این کار او را تحمل نکرده و مردم را بر علیه او شوراندند. با اینکه دروس حوزوی خوانده بود و لباس روحانی هم داشت متهم به بابیگری و فرنگیمابی شد و چند مدرسه او تخریب و غارت شد. پس از این ماجرا ناچار به ترک تبریز و رفتن به تهران شد و در تهران مدرسهای به نام رشدیه تاسیس کرد و اولین کتاب درسی را نوشت. او میگفت فرزندان ایران زمین، علاوه بر گلستان و مختارنامه و قران باید کتابهای علمی نیز بخوانند. رشدیه بر همین مبنا به تنوع کتابهای درسی افزود و کلاسهای درس را با آوردن تخته سیاه و میز و نیمکت متحول کرد. تاثیر دیگر این کار رشدیه عمومی کردن آموزش و سوادآموزی و خارج کردن این امور از انحصار نخبگان و طبقات مرفه بود. گرایش رشدیه به مشروطه و حمایتش از تاسیس مدارس دخترانه و انتشار روزنامه و شبنامه علیه استبداد بیشترین مخالفتها از طرف طبقات حاکم و کارگزارنش را علیه او برمیانگیخت. میرزا حسن رشدیه، در انقلاب مشروطه بسیار فعال بود و پس از به توپ بستن مجلس و آغاز استبداد محمدعلی شاهی، هفت ماه به کلات مشهد تبعید شد. پس از عزل محمدعلی شاه به تهران بازگشت و در سالهای پایان در فکر تاسیس مدرسهای مخصوص نابینایان بود که بدلیل فقر مالی نتوانست عملی کند. | |||
چهار سال پس از | ناظمالاسلام کرمانی در کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» میگوید: <blockquote>«شیخ فضل الله نوری در مجلسی به من گفت: ای ناظمالاسلام، تو را به حقیقت اسلام قسم میدهم آیا مدارس جدید خلاف شرع نیست؟ آیا ورود به این مدارس مصادف اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک، عقاید شاگردان را سخیف و ضعیف نمیکند؟ مدارس را افتتاح کردید، آنچه توانستید در جراید از ترویج مدارس نوشتید، حالا شروع به مشروطه و جمهوری کردید؟»<ref>ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان صفحه ۳۲۲ نشر آگاه</ref></blockquote> | ||
=== رشدیه در شعر نیما یوشیج === | |||
نیما یوشیج، چهار سال پس از درگذشت رشدیه، در رثای او و همگامانش سرود: | |||
یاد بعضی نفرات | یاد بعضی نفرات | ||
خط ۱۳۰: | خط ۱۳۴: | ||
روشنم میدارد | روشنم میدارد | ||
[[پرونده:خانواده رشدیه.jpg|جایگزین=خانواده میرزا حسن رشدیه|بندانگشتی|422x422پیکسل|'''خانواده میرزا حسن رشدیه''']] | [[پرونده:خانواده رشدیه.jpg|جایگزین=خانواده میرزا حسن رشدیه|بندانگشتی|422x422پیکسل|'''خانواده میرزا حسن رشدیه''']] | ||
امینالدوله که مردی روشن بود در زمانی که کارگزار آذربایجان شد از رشدیه حمایت کرد. معروف است که امینالدوله به رشدیه گفته بود: <blockquote>«اگر بخواهم به مملکت خدمت کنم، توسعه فکر شما اولین قدم اقدامات من خواهد بود». </blockquote>در سال ۱۳۱۵ امینالدوله در تهران به صدارت رسید و بلافاصله رشدیه را به تهران دعوت کرد، اولین دبستان رشدیه در تهران در این سال در باغ کربلایی عباسعلی با حمایت امینالدوله افتتاح شد. شش ماه از عمر مدرسه گذشته بود که امینالدوله از صدارت عزل و تبعید شد و اتابک به جای وی منصوب شد. با روی کار آمدن اتابک و بعد از او عبدالمجید میرزا عینالدوله که از نظر رشدیه خائن و وطنفروش بودند گرفتاریهای رشدیه از نو شروع شد و فعالیتهای وی ابعاد سیاسی به خود گرفت. | |||
در این دوران جهت روشنگری، دست به انتشار شبنامه زد. در این شبنامهها علاوه بر شرح مظالم عینالدوله و عمال زیر دست او و فشارهای طاقتفرسای حکومت، از مردم برای گرفتن حقوق حقه خود و مقاومت و بریدن زنجیرهای اسارت دعوت میکرد. | |||
در سال ۱۲۷۴ رشدیه جلد اول کتاب “کفایةالتعلیم” را برای درس فارسی و املای شاگردان چاپ کرد، در آخر کتاب صفحات ویژهای چاپ کرد به نام “تنبیهالغافلین یا ارشادالطالبین” که اسما معاهدهایست بین مدیر مکتب رشدیه و اجزای مکتب رشدیه ” که در سههزار جلد به طبع رسید و چند ماه بعد به چاپ دوم در پنجهزار جلد رسید و به سرعت فروش رفت. | |||
از | تقیزاده که خود از شاگردان دوره اول مدرسه رشدیه تبریز بود دربارهاش گفت:<blockquote>«آقای رشدیه، تنبیهالغافلین شما نه تنها اولین درس مشروطیت و آزادیطلبی بود، بلکه آخرین درس مشروطیت و آزادی هم همان است».</blockquote>رشدیه از حُسن استقبال مردم در استقبال از کتاب کفایتالتعلیم آنچنان به وجد آمد که در صدد انتشار روزنامه برآمد. با مشکلات بسیار امتیاز مجله مصور مکتب را گرفت. نخستین شماره در سال ۱۲۷۴ هجری شمسی منتشر شد. چنانچه از نامش پیداست در ظاهر مربوط به مکتب و امور مربوط به آن بود ولی دست کمی از کتاب “تنبیهالغافلین یا ارشادالطالبین” نداشت و در همه جا ادب و احترام ظاهر کاملا حفظ میشد. پس از مدتی عینالدوله به ستوه آمد و رشدیه را به همراه دو تن دیگر مجدالاسلام کرمانی (ناشر و نویسنده روزنامه ادب) و میرزاآقای اصفهانی که در حبلالمتین کلکته مینوشت را دستگیر و به کلات تبعید کرد. | ||
ميرزا حسن رشديه در اواخر عمر با | ميرزا حسن رشديه در اواخر عمر با خانوادهاش به قم رفت، مدرسهاش را در مجاورت تکیه ملامحمود دایر کرد و اطفالی را که اکثرا فقیر و بیبضاعت بودند دعوت کرده و بر طبق میلش دبستانی بپا کرد. علاوه بر مدیریت، کلاس اول را خود اداره می کرد. در قم در همان مدرسه، کلاس مخصوصی هم برای تدریس به نابینایان گشود و به طرز خاصی ایشان را تعلیم می داد. | ||
رشدیه، ۲۷ جلد کتاب درسی برای سوادآموزان فارسیزبان نوشت. چندین مدرسه در تبریز و تهران و شهرهای دیگر بنیان نهاد که بیشتر آنها را در همان زمان تعطیل یا ویران کردند. پیش از او نیز کسانی بودند که در این راه قدم برداشتند؛ اما پشتکار او را نداشتند. سرانجام نیز به قم تبعید شد و در ۹۲ سالگی در فقر و عسرت درگذشت. | |||
در | میرزا حسن رشدیه در ۲۱ آذر ۱۳۲۳ شمسی در ۹۲ سالگی درگذشت. | ||
و چنین وصیت کرد:<blockquote>«مرا در محلی به خاک بسپارید که هر روز شاگردان مدارس از روی گورم بگذرند و از این بابت روحم شاد شود».</blockquote> | |||
== تالیفات میرزا حسن رشدیه == | == تالیفات میرزا حسن رشدیه == | ||
خط ۱۶۴: | خط ۱۵۸: | ||
* تحفه الصبیان | * تحفه الصبیان | ||
* بدایه التعلیم | * بدایه التعلیم | ||
* هدايه التعليم | |||
* نهایه التعلیم | * نهایه التعلیم | ||
* کفایه التعلیم | * کفایه التعلیم | ||
خط ۱۷۰: | خط ۱۶۵: | ||
* کلمات قصار برای کلاس دوم | * کلمات قصار برای کلاس دوم | ||
* اخلاق و اصول عقاید | * اخلاق و اصول عقاید | ||
* تنبيه الغافلين | |||
* ارشاد الطالبين | |||
* شرعیات ابتدایی و جغرافیای شفاهی از مهمترین آنها به شمار میرود. | * شرعیات ابتدایی و جغرافیای شفاهی از مهمترین آنها به شمار میرود. | ||
ویرایش