۱۳٬۱۷۱
ویرایش
خط ۲۱۵: | خط ۲۱۵: | ||
سیدحسن تقیزاده در دورهی وزارت مالیه در شهریور ۱۳۱۲ قرارداد ۱۹۳۳ را با شرکت نفت انگلیس امضاء کرد. به گفتهی دکتر کاتوزیان: <blockquote>«از آن تاریخ بود که ــ طبق سنت تهمتزنی و توطئهگرایی ایران ــ «جاسوس مارکدار انگلیس» نام گرفت و بعد هم به لقب "آلت فعل" ملقب شد.»</blockquote>مذاکرهی رسمی با شرکت نفت را تیمورتاش از سال ۱۳۰۶ شروع کرده بود و بعدها نصرتالدوله، داور و تقیزاده نیز در آن شرکت داشتند. وقتی لندن اعلام کرد که سهم ایران از درآمد نفت در سال ۱۹۳۲به یک چهارم کاهش پیدا کرده است رضا شاه خشمگین شد و قرارداد دارسی را آتش زد. انگلیس به جامعهی ملل شکایت کرد و قرار شد طرفین با هم مذاکره کنند. تقیزاده مینویسد:<blockquote>«وقتی با نمایندگان شرکت نفت، بحث شد توافق میکردم. در آن آخر آنها گفتند خوب همه آن را قبول میکنیم اما امتیاز جدید ... یک شصت سال دیگر تمدید شود. گفتیم محال است ... آنها هم گفتند ما غیر از این اگر باشد چمدانهایمان را میبندیم و میرویم.»</blockquote>درادامه تقیزاده در خاطراتش مینویسد:<blockquote>«کُدمن، فردای آن روز رفت پیش رضاشاه به عنوان خداحافظی. گفت سودای (معامله) ما با وزرای شما نمیشود. رضاشاه به اصطلاح حُقه زد. گفت چه شده که شما میروید. این طور نمیشود. یک جلسه پیشِ (در حضور) من باشد. مثل این که خبر ندارد، در حالی که مرحوم داور گفت که ما (گزارش مذاکرات) را ساعت به ساعت میگفتیم ... «کُدمن» گفت: ما با آقایان در خیلی چیزها کنار آمدیم ... تقاضای ما این است که مدت شصت سال از حالا تمدید کنید. (یعنی سی سال علاوه بر مدت امتیاز دارسی) رضاشاه ... گفت محال است. ابدا ابدا نمیشود. ما این همه در این مدت چهل سال لعنت کردهایم به آن کسی که این امتیاز را داده میخواهید شصت سال دیگر به ما لعنت کنند ... رئیس کمپانی گفت که معنی این است که نمیشود. ما را مرخص کنید برویم. این «رضاشاه» در آنجا جا خورد ... به هر حال وازد. کسی به درستی علتش را نفهمید که چرا یک مرتبه سست شد. خودش گفت طوری کنار بیائید. آخر آنچه آنها میخواستند شد.»</blockquote>تقیزاده در ادامه مینویسد: <blockquote>«ما خیلی خیلی ناراضی شدیم ... علیاکبر داور، آدم خیلی عاقلی بود. او هم خیلی خیلی ملول شد. گفت به من که این دیگر بد شد و خیلی هم بد شد. دو سه روز رضاشاه هِی به من میگفت که چهتان است ... بعد خودش یواش یواش ملتفت شد. به من گفت که شما خیال نکنید که خیلی بد شده است. بعدها اصلاح میشود. هی مرا تسلی میداد.»</blockquote> | سیدحسن تقیزاده در دورهی وزارت مالیه در شهریور ۱۳۱۲ قرارداد ۱۹۳۳ را با شرکت نفت انگلیس امضاء کرد. به گفتهی دکتر کاتوزیان: <blockquote>«از آن تاریخ بود که ــ طبق سنت تهمتزنی و توطئهگرایی ایران ــ «جاسوس مارکدار انگلیس» نام گرفت و بعد هم به لقب "آلت فعل" ملقب شد.»</blockquote>مذاکرهی رسمی با شرکت نفت را تیمورتاش از سال ۱۳۰۶ شروع کرده بود و بعدها نصرتالدوله، داور و تقیزاده نیز در آن شرکت داشتند. وقتی لندن اعلام کرد که سهم ایران از درآمد نفت در سال ۱۹۳۲به یک چهارم کاهش پیدا کرده است رضا شاه خشمگین شد و قرارداد دارسی را آتش زد. انگلیس به جامعهی ملل شکایت کرد و قرار شد طرفین با هم مذاکره کنند. تقیزاده مینویسد:<blockquote>«وقتی با نمایندگان شرکت نفت، بحث شد توافق میکردم. در آن آخر آنها گفتند خوب همه آن را قبول میکنیم اما امتیاز جدید ... یک شصت سال دیگر تمدید شود. گفتیم محال است ... آنها هم گفتند ما غیر از این اگر باشد چمدانهایمان را میبندیم و میرویم.»</blockquote>درادامه تقیزاده در خاطراتش مینویسد:<blockquote>«کُدمن، فردای آن روز رفت پیش رضاشاه به عنوان خداحافظی. گفت سودای (معامله) ما با وزرای شما نمیشود. رضاشاه به اصطلاح حُقه زد. گفت چه شده که شما میروید. این طور نمیشود. یک جلسه پیشِ (در حضور) من باشد. مثل این که خبر ندارد، در حالی که مرحوم داور گفت که ما (گزارش مذاکرات) را ساعت به ساعت میگفتیم ... «کُدمن» گفت: ما با آقایان در خیلی چیزها کنار آمدیم ... تقاضای ما این است که مدت شصت سال از حالا تمدید کنید. (یعنی سی سال علاوه بر مدت امتیاز دارسی) رضاشاه ... گفت محال است. ابدا ابدا نمیشود. ما این همه در این مدت چهل سال لعنت کردهایم به آن کسی که این امتیاز را داده میخواهید شصت سال دیگر به ما لعنت کنند ... رئیس کمپانی گفت که معنی این است که نمیشود. ما را مرخص کنید برویم. این «رضاشاه» در آنجا جا خورد ... به هر حال وازد. کسی به درستی علتش را نفهمید که چرا یک مرتبه سست شد. خودش گفت طوری کنار بیائید. آخر آنچه آنها میخواستند شد.»</blockquote>تقیزاده در ادامه مینویسد: <blockquote>«ما خیلی خیلی ناراضی شدیم ... علیاکبر داور، آدم خیلی عاقلی بود. او هم خیلی خیلی ملول شد. گفت به من که این دیگر بد شد و خیلی هم بد شد. دو سه روز رضاشاه هِی به من میگفت که چهتان است ... بعد خودش یواش یواش ملتفت شد. به من گفت که شما خیال نکنید که خیلی بد شده است. بعدها اصلاح میشود. هی مرا تسلی میداد.»</blockquote> | ||
هنوز هم گروهی امضای قرارداد را توطئهی انگلیس و رضاشاه و تقیزاده میدانند اما دکتر کاتوزیان میگوید: <blockquote>«راستش این است که نه توطئهای وجود داشت، نه کسی جاسوس انگلیس بود. ایران مثل همیشه چوب ندانمکاری خود را خورد که در یک رژیم استبدادی مکرراً پیش میآید.»</blockquote>بعد از آنکه کابینهی مخبرالسلطنه عزل شد و فروغی جای او را گرفت. در کابینهی جدید تقیزاده را کنار گذاشتند و داور که وزیر عدلیه بود به جای تقیزاده وزیر مالیه شد. او را وزیر مختار ایران در فرانسه کردند ولی آن هم دیری نپائید. پس از انتقاد روزنامههای فرانسه از رضاشاه و اوضاع ایران، شاه میخواست «انتقادها متوقف شود و انتقادکنندگان تنبیه شوند.» اما تقیزاده گزارش داد که در فرانسه نمیشود جلوی انتقاد را گرفت و برای همین هم برکنار شد. | هنوز هم گروهی امضای قرارداد را توطئهی انگلیس و رضاشاه و تقیزاده میدانند اما دکتر کاتوزیان میگوید: <blockquote>«راستش این است که نه توطئهای وجود داشت، نه کسی جاسوس انگلیس بود. ایران مثل همیشه چوب ندانمکاری خود را خورد که در یک رژیم استبدادی مکرراً پیش میآید.»</blockquote>ابوالحسن ابتهاج در این زمینه مینویسد: <blockquote>«رضاشاه در سال ۱۳۱۲ ناگهان تصمیم گرفت قرارداد امتیاز نفت را، که در سال ۱۹۰۱ بین دولت ناصرالدین شاه قاجار و ویلیام دارسی انگلیسی بسته شده بود، فسخ کند... سپس به دستور رضاشاه، تقیزاده قرارداد جدیدی با شرکت نفت انگلیس امضا کرد و به موجب آن همان امتیاز برای مدت ۳۲ سال دیگر تجدید شد و این قرارداد به تصویب مجلس هم رسید، در صورتی که قرارداد سابق به تصویب مجلس نرسیده بود. گذشته از این، طبق قرارداد سابق در انقضای مدت امتیازنامه، تمام دستگاههای حفر چاه بلاعوض به مالکیت ایران درمیآمد و حال آن که در قرارداد جدید این ماده حذف شد.» <ref>خاطرات ابوالحسن ابتهاج، انتشارات پاکاپرینت، چاپ لندن، ص۲۳۴</ref></blockquote>بعد از آنکه کابینهی مخبرالسلطنه عزل شد و فروغی جای او را گرفت. در کابینهی جدید تقیزاده را کنار گذاشتند و داور که وزیر عدلیه بود به جای تقیزاده وزیر مالیه شد. او را وزیر مختار ایران در فرانسه کردند ولی آن هم دیری نپائید. پس از انتقاد روزنامههای فرانسه از رضاشاه و اوضاع ایران، شاه میخواست «انتقادها متوقف شود و انتقادکنندگان تنبیه شوند.» اما تقیزاده گزارش داد که در فرانسه نمیشود جلوی انتقاد را گرفت و برای همین هم برکنار شد. | ||
همزمان با این موضوع، مقالهای در مجلهی تعلیم و تربیت وزارت معارف منتشر شد که وزیرش علیاصغر حکمت بود. این مقاله را تقیزاده به سفارش حکمت نوشته بود و خشم رضاشاه را برانگیخت. او در یکی از مقالات به مصوبات شورایی با نام اصلاح فرهنگ در وزارت جنگ مخالفت کرده و نوشته بود دخالت «شمشیر» در کار «قلم» و تصمیم دولت در بارهی فرهنگ و زبان نادرست است. | همزمان با این موضوع، مقالهای در مجلهی تعلیم و تربیت وزارت معارف منتشر شد که وزیرش علیاصغر حکمت بود. این مقاله را تقیزاده به سفارش حکمت نوشته بود و خشم رضاشاه را برانگیخت. او در یکی از مقالات به مصوبات شورایی با نام اصلاح فرهنگ در وزارت جنگ مخالفت کرده و نوشته بود دخالت «شمشیر» در کار «قلم» و تصمیم دولت در بارهی فرهنگ و زبان نادرست است. |
ویرایش