۱۳٬۱۳۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۴۲: | خط ۱۴۲: | ||
در سال ۱۲۷۴ رشدیه جلد اول کتاب “کفایةالتعلیم” را برای درس فارسی و املای شاگردان چاپ کرد، در آخر کتاب صفحات ویژهای چاپ کرد به نام “تنبیهالغافلین یا ارشادالطالبین” که اسما معاهدهایست بین مدیر مکتب رشدیه و اجزای مکتب رشدیه ” که در سههزار جلد به طبع رسید و چند ماه بعد به چاپ دوم در پنجهزار جلد رسید و به سرعت فروش رفت. | در سال ۱۲۷۴ رشدیه جلد اول کتاب “کفایةالتعلیم” را برای درس فارسی و املای شاگردان چاپ کرد، در آخر کتاب صفحات ویژهای چاپ کرد به نام “تنبیهالغافلین یا ارشادالطالبین” که اسما معاهدهایست بین مدیر مکتب رشدیه و اجزای مکتب رشدیه ” که در سههزار جلد به طبع رسید و چند ماه بعد به چاپ دوم در پنجهزار جلد رسید و به سرعت فروش رفت. | ||
تقیزاده که خود از شاگردان دوره اول مدرسه رشدیه تبریز بود دربارهاش گفت:<blockquote>«آقای رشدیه، تنبیهالغافلین شما نه تنها اولین درس مشروطیت و آزادیطلبی بود، بلکه آخرین درس مشروطیت و آزادی هم همان است».</blockquote>رشدیه از حُسن استقبال مردم در استقبال از کتاب کفایتالتعلیم آنچنان به وجد آمد که در صدد انتشار روزنامه برآمد. با مشکلات بسیار امتیاز مجله مصور مکتب را گرفت. نخستین شماره در سال ۱۲۷۴ هجری شمسی منتشر شد. چنانچه از نامش پیداست در ظاهر مربوط به مکتب و امور مربوط به آن بود ولی دست کمی از کتاب “تنبیهالغافلین یا ارشادالطالبین” نداشت و در همه جا ادب و احترام ظاهر کاملا حفظ میشد. پس از مدتی عینالدوله به ستوه آمد و رشدیه را به همراه دو تن دیگر مجدالاسلام کرمانی (ناشر و نویسنده روزنامه ادب) و میرزاآقای اصفهانی که در حبلالمتین کلکته مینوشت را دستگیر و به کلات تبعید کرد. | تقیزاده که خود از شاگردان دوره اول مدرسه رشدیه تبریز بود دربارهاش گفت:<blockquote>«آقای رشدیه، تنبیهالغافلین شما نه تنها اولین درس مشروطیت و آزادیطلبی بود، بلکه آخرین درس مشروطیت و آزادی هم همان است».</blockquote> | ||
[[پرونده:امینالدوله.JPG|بندانگشتی|'''امینالدوله نخستوزیر ناصرالدین شاه''']] | |||
رشدیه از حُسن استقبال مردم در استقبال از کتاب کفایتالتعلیم آنچنان به وجد آمد که در صدد انتشار روزنامه برآمد. با مشکلات بسیار امتیاز مجله مصور مکتب را گرفت. نخستین شماره در سال ۱۲۷۴ هجری شمسی منتشر شد. چنانچه از نامش پیداست در ظاهر مربوط به مکتب و امور مربوط به آن بود ولی دست کمی از کتاب “تنبیهالغافلین یا ارشادالطالبین” نداشت و در همه جا ادب و احترام ظاهر کاملا حفظ میشد. پس از مدتی عینالدوله به ستوه آمد و رشدیه را به همراه دو تن دیگر مجدالاسلام کرمانی (ناشر و نویسنده روزنامه ادب) و میرزاآقای اصفهانی که در حبلالمتین کلکته مینوشت را دستگیر و به کلات تبعید کرد. | |||
ميرزا حسن رشديه در اواخر عمر با خانوادهاش به قم رفت، مدرسهاش را در مجاورت تکیه ملامحمود دایر کرد و اطفالی را که اکثرا فقیر و بیبضاعت بودند دعوت کرده و بر طبق میلش دبستانی بپا کرد. علاوه بر مدیریت، کلاس اول را خود اداره می کرد. در قم در همان مدرسه، کلاس مخصوصی هم برای تدریس به نابینایان گشود و به طرز خاصی ایشان را تعلیم می داد. | ميرزا حسن رشديه در اواخر عمر با خانوادهاش به قم رفت، مدرسهاش را در مجاورت تکیه ملامحمود دایر کرد و اطفالی را که اکثرا فقیر و بیبضاعت بودند دعوت کرده و بر طبق میلش دبستانی بپا کرد. علاوه بر مدیریت، کلاس اول را خود اداره می کرد. در قم در همان مدرسه، کلاس مخصوصی هم برای تدریس به نابینایان گشود و به طرز خاصی ایشان را تعلیم می داد. |
ویرایش