کاربر:Safa/5صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۷: خط ۹۷:
۴ سال پس از تاسیس مدرسه میرزا حسن تبریزی با کمک اولیای دانش‌آموزان، شاگردانش را با لباس های متحدالشکل در سر مسیر راه بازگشت ناصرالدین شاه از سفر دومش به اروپا قرار داد، و با به اهتزاز درآوردن پرچم ایران توجه پادشاه را جلب کرد و در انتهای خطابه‌اش با این جمله: <blockquote>«سوغاتی را که ایرانیان از آستان ملک پاسبان پدر تاجدار انتظار دارند اجازه تأسیس اینگونه مدارس در ایران است»   </blockquote>از شاه تقاضا کرد برای تغییر اصول تعلیم و تربیت در ایران که  آرزوی دیرینه‌اش بود به ایران برود. به این ترتیب با موافقت شاه در بازگشت به ایران، رشدیه نیزهمراه شاه شد. ناصرالدین‌شاه هر روز رشدیه را احضار و در مورد مدرسه سوالاتی می‌کرد، رشدیه جوان و بی‌تجربه، منافع مدرسه را به طور جامع شرح می‌دهد. شاه هم که احداث مدرسه  را بر خلاف منافع سلطنت خود می‌بیند، رشدیه در نخجوان گذاشته و به ماموران می‌سپارد تا رسیدن او به تهران نگهش دارند. میرزا حسن می‌خواهد به ایروان باز گردد اما به فرمان شاه مانع می‌شوند. به‌ ناچار پس از مدت مقرر پس از بسته شدن مدرسه‌اش در ایروان، به تبریز باز می‌گردد.  
۴ سال پس از تاسیس مدرسه میرزا حسن تبریزی با کمک اولیای دانش‌آموزان، شاگردانش را با لباس های متحدالشکل در سر مسیر راه بازگشت ناصرالدین شاه از سفر دومش به اروپا قرار داد، و با به اهتزاز درآوردن پرچم ایران توجه پادشاه را جلب کرد و در انتهای خطابه‌اش با این جمله: <blockquote>«سوغاتی را که ایرانیان از آستان ملک پاسبان پدر تاجدار انتظار دارند اجازه تأسیس اینگونه مدارس در ایران است»   </blockquote>از شاه تقاضا کرد برای تغییر اصول تعلیم و تربیت در ایران که  آرزوی دیرینه‌اش بود به ایران برود. به این ترتیب با موافقت شاه در بازگشت به ایران، رشدیه نیزهمراه شاه شد. ناصرالدین‌شاه هر روز رشدیه را احضار و در مورد مدرسه سوالاتی می‌کرد، رشدیه جوان و بی‌تجربه، منافع مدرسه را به طور جامع شرح می‌دهد. شاه هم که احداث مدرسه  را بر خلاف منافع سلطنت خود می‌بیند، رشدیه در نخجوان گذاشته و به ماموران می‌سپارد تا رسیدن او به تهران نگهش دارند. میرزا حسن می‌خواهد به ایروان باز گردد اما به فرمان شاه مانع می‌شوند. به‌ ناچار پس از مدت مقرر پس از بسته شدن مدرسه‌اش در ایروان، به تبریز باز می‌گردد.  


در بازگشت به ایران نخستين مدرسه نوين را در سال ۱۲۶۶شمسی در محله ششگلان تبريز بنا نهاد. اين مدرسه در مدت زمان کوتاهی با استقبال مردم روبرو شد و موجب واکنش شدید مکتب داران و سنت گرایان قرار گرفت. با  اینکه میرزا حسن در کسوت روحانی بود، روحانیون متعصب تبریز وی را تکفیر و او را بابی نامیدند و حکم به انهدام مدرسه  رشدیه دادند.  با حمله به مدرسه و تخریب آن رشدیه  فرار کرده به مشهد می رود. در آنجا مدرسه جدیدی تآسیس کرد و مجددأ مورد حمله متعصبین و اشرار قرار گرفت. اینبار نیز رشدیه را به سختی کتک زده و دستش را می‌شکنند. به دنبال این وقایع رشدیه هر بار مصمم تر در مکانی دیگر مدرسه تاسیس می کند بین سال های ۱۲۶۶ و ۱۲۷۳ شمسی نه بار مدرسه تأسیس می کند و هر بار با کار شکني ها  و دسيسه هاي متعصبین و بد انديشان پي درپي بسته می شود و حتی يكی از شاگردان جان خود را از دست می دهد و خودش بارها مورد حمله قرار می گیرد و به سختی آسیب می بیند و باز ادامه می‌دهد.
در بازگشت به ایران نخستين مدرسه نوين را در سال ۱۲۶۶شمسی در محله ششگلان تبريز بنا نهاد. اين مدرسه در مدت زمان کوتاهی با استقبال مردم روبرو شد و موجب واکنش شدید مکتب‌داران و سنت‌گرایان قرار گرفت. با  اینکه میرزا حسن در کسوت روحانی بود، روحانیون متعصب تبریز وی را تکفیر و او را بابی نامیدند و حکم به انهدام مدرسه  رشدیه دادند.  با حمله به مدرسه و تخریب آن رشدیه  فرار کرده به مشهد رفت. در آنجا مدرسه جدیدی تآسیس کرد و مجددأ مورد حمله متعصبین و اشرار قرار گرفت. اینبار نیز رشدیه را به سختی کتک زده و دستش را می‌شکنند. به دنبال این وقایع رشدیه هر بار مصممتر در مکانی دیگر مدرسه تاسیس می‌کند بین سال‌های ۱۲۶۶ و ۱۲۷۳ شمسی نه بار مدرسه تأسیس می‌کند و هر بار با کار شکنی‌ها  و دسيسه‌های متعصبین و بدانديشان پی در پی بسته می‌شود و حتی يكی از شاگردان جان خود را از دست می‌دهد و خودش بارها مورد حمله قرار می‌گیرد و به سختی آسیب می‌بیند و باز ادامه می‌دهد.


در همین شهر با ناصرالدین شاه ملاقاتی داشت که از او درخواست تاسیس مدارس ایرانی را کرد و با شنیدن بدگویی‌های اطرافیان شاه که این مدارس جوانان را متجدد و یاغی می‌کند از پیشنهاد خود پشیمان شد اما ناامید نشد و به تبریز رفت و با سرمایه شخصی و میراث پدری نخستین مدرسه را در سال ۱۲۶۶ تاسیس کرد. مرتجعین و مکتب‌داران قدیم این کار او را تحمل نکرده و مردم را بر علیه او شوراندند. با اینکه دروس حوزوی خوانده بود و لباس روحانی هم داشت متهم به بابی‌گری و فرنگی‌مابی شد و چند مدرسه او تخریب و غارت شد. پس از این ماجرا ناچار به ترک تبریز و رفتن به تهران شد و در تهران مدرسه‌ای به نام رشدیه تاسیس کرد و اولین کتاب درسی را نوشت. او می‌گفت فرزندان ایران زمین، علاوه بر گلستان و مختارنامه و قران باید کتاب‌های علمی نیز بخوانند. رشدیه بر همین مبنا به تنوع کتاب‌های درسی افزود و کلاس‌های درس را با آوردن تخته سیاه و میز و نیمکت متحول کرد. تاثیر دیگر این کار رشدیه عمومی کردن آموزش و سواد‌آموزی و خارج کردن این امور از انحصار نخبگان و طبقات مرفه بود. گرایش رشدیه به مشروطه و حمایتش از تاسیس مدارس دخترانه و انتشار روزنامه و شب‌نامه علیه استبداد بیشترین مخالفت‌ها از طرف طبقات حاکم و کارگزارنش را علیه او برمی‌انگیخت. میرزا حسن رشدیه، در انقلاب مشروطه بسیار فعال بود و پس از به توپ بستن مجلس و آغاز استبداد محمدعلی شاهی، هفت ماه به کلات مشهد تبعید شد. پس از عزل محمدعلی شاه به تهران بازگشت و در سال‌های پایان در فکر تاسیس مدرسه‌ای مخصوص نابینایان بود که بدلیل فقر مالی نتوانست عملی کند.
پس از ملاقاتش با ناصرالدین‌شاه که از او درخواست تاسیس مدارس ایرانی را کرد و با شنیدن بدگویی‌های اطرافیان شاه که این مدارس جوانان را متجدد و یاغی می‌کند از پیشنهاد خود پشیمان شد اما ناامید نشد و به تبریز رفت و با سرمایه شخصی و میراث پدری نخستین مدرسه را در سال ۱۲۶۶ تاسیس کرد. مرتجعین و مکتب‌داران قدیم این کار او را تحمل نکرده و مردم را بر علیه او شوراندند. با اینکه دروس حوزوی خوانده بود و لباس روحانی هم داشت متهم به بابی‌گری و فرنگی‌مابی شد و چند مدرسه او تخریب و غارت شد. پس از این ماجرا ناچار به ترک تبریز و رفتن به تهران شد و در تهران مدرسه‌ای به نام رشدیه تاسیس کرد و اولین کتاب درسی را نوشت. او می‌گفت فرزندان ایران زمین، علاوه بر گلستان و مختارنامه و قران باید کتاب‌های علمی نیز بخوانند. رشدیه بر همین مبنا به تنوع کتاب‌های درسی افزود و کلاس‌های درس را با آوردن تخته سیاه و میز و نیمکت متحول کرد. تاثیر دیگر این کار رشدیه عمومی کردن آموزش و سواد‌آموزی و خارج کردن این امور از انحصار نخبگان و طبقات مرفه بود. گرایش رشدیه به مشروطه و حمایتش از تاسیس مدارس دخترانه و انتشار روزنامه و شب‌نامه علیه استبداد بیشترین مخالفت‌ها از طرف طبقات حاکم و کارگزارنش را علیه او برمی‌انگیخت. میرزا حسن رشدیه، در انقلاب مشروطه بسیار فعال بود و پس از به توپ بستن مجلس و آغاز استبداد محمدعلی شاهی، هفت ماه به کلات مشهد تبعید شد. پس از عزل محمدعلی شاه به تهران بازگشت و در سال‌های پایان در فکر تاسیس مدرسه‌ای مخصوص نابینایان بود که بدلیل فقر مالی نتوانست عملی کند.


ناظم‌الاسلام کرمانی در کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» می‌گوید: <blockquote>«شیخ فضل‌الله نوری در مجلسی به من گفت: ای ناظم‌الاسلام، تو را به حقیقت اسلام قسم می‌دهم آیا مدارس جدید خلاف شرع نیست؟ آیا ورود به این مدارس مصادف اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک، عقاید شاگردان را سخیف و ضعیف نمی‌کند؟ مدارس را افتتاح کردید، آنچه توانستید در جراید از ترویج مدارس نوشتید، حالا شروع به مشروطه و جمهوری کردید؟»<ref>ناظم‌الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان صفحه ۳۲۲ نشر آگاه</ref></blockquote>
ناظم‌الاسلام کرمانی در کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» می‌گوید: <blockquote>«شیخ فضل‌الله نوری در مجلسی به من گفت: ای ناظم‌الاسلام، تو را به حقیقت اسلام قسم می‌دهم آیا مدارس جدید خلاف شرع نیست؟ آیا ورود به این مدارس مصادف اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک، عقاید شاگردان را سخیف و ضعیف نمی‌کند؟ مدارس را افتتاح کردید، آنچه توانستید در جراید از ترویج مدارس نوشتید، حالا شروع به مشروطه و جمهوری کردید؟»<ref>ناظم‌الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان صفحه ۳۲۲ نشر آگاه</ref></blockquote>
خط ۱۳۲: خط ۱۳۲:
جرئتم می‌بخشد
جرئتم می‌بخشد


روشنم می‌دارد
روشنم می‌دارد<ref>[https://persianpoetry.blogfa.com/post/1591/%d9%86%d8%a7%d9%85-%d8%a8%d8%b9%d8%b6%d9%8a-%d9%86%d9%81%d8%b1%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d8%b4%d9%86%d9%85-%d9%85%db%8c-%d8%af%d8%a7%d8%b1%d8%af-%d9%86%db%8c%d9%85%d8%a7-%db%8c%d9%88%d8%b4%db%8c%d8%ac- وبلاگ شعر فارسی]</ref>
 


   
   
خط ۱۷۸: خط ۱۷۹:


* ۱۲۳۱ - تولد در محله چرنداب تبریز
* ۱۲۳۱ - تولد در محله چرنداب تبریز
* ۱۲۵۹ - آغاز سفرهای رشدیه برای تحصیل به کشورهای تحت تصرف عثمانی، مصر، لبنان و در آخر به ایروان در ارمنستان
* [[پرونده:مدرسه رشدیه.JPG|جایگزین=مدرسه رشدیه.JPG|بندانگشتی|'''یکی از مدارس رشدیه''']]۱۲۵۹ - آغاز سفرهای رشدیه برای تحصیل به کشورهای تحت تصرف عثمانی، مصر، لبنان و در آخر به ایروان در ارمنستان
* ۱۲۶۲ - تاسیس نخستین مدرسه ایرانی برای مسلمانان قفقازی، به کمک حاجی آخوند برادر ناتنی میرزا حسن رشدیه  (رشدیه، ۱۳۷۰، ص ۲۰)  
* ۱۲۶۲ - تاسیس نخستین مدرسه ایرانی برای مسلمانان قفقازی، به کمک حاجی آخوند برادر ناتنی میرزا حسن رشدیه  (رشدیه، ۱۳۷۰، ص ۲۰)  


۱۳٬۱۲۱

ویرایش