زندان اوین: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
۶۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۸ دسامبر ۲۰۲۴
خط ۴۵۶: خط ۴۵۶:


==== اتاق مسجد ====
==== اتاق مسجد ====
<blockquote>حسن ظریف این اتاق را اینگونه توضیح می‌دهد: اتاق مسجد اسم یکی از اتاق‌های زیر هشت بندهای ۳۲۵ بود. در اصل محل نگهبانان بند بود. این اتاق را برای نگهداری افرادی گذاشته بودند که هنوز زیر بازجویی بودند و یا سخت شکنجه شده بودند. علاوه بر این افرادی را که احتمال اعدام‌شان می‌رفت به اتاق مسجد می‌فرستادند. چه بسیار مجاهدان و مبارزانی که هرگز پای‌شان از اتاق مسجد به سلول‌های عمومی نرسید و نام‌شان را هم کسی نفهمید. هر بار از نفرات مختلف سراغ افرادی را می‌گرفتم به این می رسیدم که مدتی در اتاق مسجد فلان بند دیده شده‌اند.<ref name=":15" /></blockquote>
حسن ظریف این اتاق را اینگونه توضیح می‌دهد:<blockquote>«اتاق مسجد اسم یکی از اتاق‌های زیر هشت بندهای ۳۲۵ بود. در اصل محل نگهبانان بند بود. این اتاق را برای نگهداری افرادی گذاشته بودند که هنوز زیر بازجویی بودند و یا سخت شکنجه شده بودند. علاوه بر این افرادی را که احتمال اعدام‌شان می‌رفت به اتاق مسجد می‌فرستادند. چه بسیار مجاهدان و مبارزانی که هرگز پای‌شان از اتاق مسجد به سلول‌های عمومی نرسید و نام‌شان را هم کسی نفهمید. هر بار از نفرات مختلف سراغ افرادی را می‌گرفتم به این می رسیدم که مدتی در اتاق مسجد فلان بند دیده شده‌اند.»<ref name=":15" /></blockquote>


==== کوکلس‌کلان‌ها ====
==== کوکلس‌کلان‌ها ====
حسن ظریف به نقل از یک زندانی به نام محمود این افراد را که با نقاب سفیدی که جای چشم آن سوراخ بود و عده‌ای مرد و عده‌ای زند بر چهره گذاشته و به سلول‌ آنها به همراه پاسداران و لاجوردی سر زده بودند می‌گوید: این‌ها خائنین و بریده‌هایی هستن که دارن با دادستانی همکاری می‌کنن. بازجویی می‌کنن. هر چند وقت یکبار آنها را به بندها برای شناسایی می‌آورند. اسم بعضی از آنها عبارت بود از حمید شیرازی، قاسم اثنی عشری، رضا کیوانزاد، ولی‌الله صفوی (ولی ۵۰۰)، حسین شیخ الحکما، سهراب سهرابی، مسعود اکبری، شعبانعلی اردکانی، محسن منشی، لطیف، زهرا بخارایی و فرهاد نیری و.. . حسن ظریف در پاورقی اضافه می‌کند بعد از برکناری لاجوردی در سال ۶۳ حدود ۲۰۰ نفر از این بریده خائنین را هم پس از خوش‌خدمتی‌ها وهمکاری‌ها اعدام کردند.<ref name=":15" />
حسن ظریف به نقل از یک زندانی به نام محمود این افراد را که با نقاب سفیدی که جای چشم آن سوراخ بود و عده‌ای مرد و عده‌ای زند بر چهره گذاشته و به سلول‌ آنها به همراه پاسداران و لاجوردی سر زده بودند می‌گوید: <blockquote>«این‌ها خائنین و بریده‌هایی هستن که دارن با دادستانی همکاری می‌کنن. بازجویی می‌کنن. هر چند وقت یکبار آنها را به بندها برای شناسایی می‌آورند. اسم بعضی از آنها عبارت بود از حمید شیرازی، قاسم اثنی عشری، رضا کیوانزاد، ولی‌الله صفوی (ولی ۵۰۰)، حسین شیخ الحکما، سهراب سهرابی، مسعود اکبری، شعبانعلی اردکانی، محسن منشی، لطیف، زهرا بخارایی و فرهاد نیری و.. . حسن ظریف در پاورقی اضافه می‌کند بعد از برکناری لاجوردی در سال ۶۳ حدود ۲۰۰ نفر از این بریده خائنین را هم پس از خوش‌خدمتی‌ها وهمکاری‌ها اعدام کردند.»<ref name=":15" /></blockquote>


== تصمیم انتقال زندان اوین ==
== تصمیم انتقال زندان اوین ==
خط ۴۶۶: خط ۴۶۶:
اردیبهشت ۱۳۹۱، محمدباقر قالیباف؛ شهردار وقت تهران از تبدیل زندان اوین به بوستان و فضای سبز و انتقال بزرگ‌ترین زندان سیاسی کشور خبر داد. تا ۱۴۰۱ و با گذشت ۱۰ سال از این وعده و ۲۱ سال از تصویب این لایحه، بازداشتگاه اوین همچنان پابرجاست و در این سال‌ها هم خبر جدیدی درباره اجرای این تصمیم شنیده و منتشر نشده است.<ref name=":6" /> تا ۱۴۰۲ هم زندان اوین هم‌چنان در محل قبلی خود مشغول به کار است.
اردیبهشت ۱۳۹۱، محمدباقر قالیباف؛ شهردار وقت تهران از تبدیل زندان اوین به بوستان و فضای سبز و انتقال بزرگ‌ترین زندان سیاسی کشور خبر داد. تا ۱۴۰۱ و با گذشت ۱۰ سال از این وعده و ۲۱ سال از تصویب این لایحه، بازداشتگاه اوین همچنان پابرجاست و در این سال‌ها هم خبر جدیدی درباره اجرای این تصمیم شنیده و منتشر نشده است.<ref name=":6" /> تا ۱۴۰۲ هم زندان اوین هم‌چنان در محل قبلی خود مشغول به کار است.


یکی از زندانیان اوین در دو نظام در این رابطه می‌گوید: حال با فتوای حکومتی با همدستی شهرداری بر آن شده که اين مکان يادبود از بين برود و پارکی برای تفريح به جايش نهاده شود. آنها نه در تاراج و نابودسازی کشور مرزی می‌شناسند و نه در دروغ و تحريف حقيقت و پاک کردن آثار جنايت‌هاشان. مگر گورستان خاوران را تخريب نکردند؟ ولی آنها هر چقدر هم پرزور باشند، نمی‌توانند با تخريب بنا و ساختمان، تاريخی را که آن مکان شهادت می‌دهد، نابود کنند. بناها به خودی خود چيزی را بازگو نمی‌کنند. اوين چيزی جز ساختمان‌های بتونی نيست. تصور آن در هيبت سياه‌چال‌های قرون وسطائی فريب‌دهنده می‌شود. مردمی که زمان انقلاب برای ديدن اوين به آنجا هجوم آورده بودند، دنبال سرداب و سياه‌چال بودند. آنها کانالی را يافتند که احتملا وسيله‌ای جز سيستم فاضل‌آب نبود و آن را زندان مخفی اوين انگاشتند. اين تصورات کليشه‌ای از زندان و شکنجه‌گاه، که شکنجه را مثلاً در صندلی سراسر ميخ‌دار برای اعتراف‌گيری در مقابل قدرقدرت کليسا، که امروز در موزه‌های اروپا نمونه‌هایی از آن وجود دارد، خلاصه می‌کند، می‌تواند گول زننده باشد. ابزار شکنجه‌ای که من در سال ۶۰ در اوين ديدم، چيزی جز کابل، دستبند و طناب نبود و قدرت مطلق شکنجه‌گر ‌بر تن قربانی خود. شکنجه‌گر جانشين خدا بود و زندانی بنده‌ گناهکار. با همين ابزار "ساده" در خدمت قدرت بی‌مرز، خشن‌ترين شکنجه‌ها را بکار گرفتند. تا حد مرگ زندانی و اگر "شانس" آوردی و زنده ماندی، جراحت زخمی –جسمی و روانی- که هميشه می‌ماند. اينهمه در ساختمان‌های بتونی و مدرن اوين اتفاق افتاد، همان ساختمان‌هائی که امروز برای انجام کارهای اداری مردم به آنجا رجوع می‌کنند. در طبقه بالاتر همان ساختمان‌ها بود که "دادگاه" اسلامی چند دقيقه‌ای هزاران حکم مرگ صادر کرد. در همان باغ مزين به گل و درخت‌های کهنسال بود که انسانها را تيرباران کردند، به دار آويختند. پروانه عليزاده همراه زندانيان ديگر جسد آويخته شده را بر درخت‌های اوين ديده و شهادت داده است.<ref name=":14" />
یکی از زندانیان اوین در دو نظام در این رابطه می‌گوید: <blockquote>«حال با فتوای حکومتی با همدستی شهرداری بر آن شده که اين مکان يادبود از بين برود و پارکی برای تفريح به جايش نهاده شود. آنها نه در تاراج و نابودسازی کشور مرزی می‌شناسند و نه در دروغ و تحريف حقيقت و پاک کردن آثار جنايت‌هاشان. مگر گورستان خاوران را تخريب نکردند؟ ولی آنها هر چقدر هم پرزور باشند، نمی‌توانند با تخريب بنا و ساختمان، تاريخی را که آن مکان شهادت می‌دهد، نابود کنند. بناها به خودی خود چيزی را بازگو نمی‌کنند. اوين چيزی جز ساختمان‌های بتونی نيست. تصور آن در هيبت سياه‌چال‌های قرون وسطائی فريب‌دهنده می‌شود. مردمی که زمان انقلاب برای ديدن اوين به آنجا هجوم آورده بودند، دنبال سرداب و سياه‌چال بودند. آنها کانالی را يافتند که احتملا وسيله‌ای جز سيستم فاضل‌آب نبود و آن را زندان مخفی اوين انگاشتند.
 
اين تصورات کليشه‌ای از زندان و شکنجه‌گاه، که شکنجه را مثلاً در صندلی سراسر ميخ‌دار برای اعتراف‌گيری در مقابل قدرقدرت کليسا، که امروز در موزه‌های اروپا نمونه‌هایی از آن وجود دارد، خلاصه می‌کند، می‌تواند گول زننده باشد. ابزار شکنجه‌ای که من در سال ۶۰ در اوين ديدم، چيزی جز کابل، دستبند و طناب نبود و قدرت مطلق شکنجه‌گر ‌بر تن قربانی خود. شکنجه‌گر جانشين خدا بود و زندانی بنده‌ گناهکار. با همين ابزار "ساده" در خدمت قدرت بی‌مرز، خشن‌ترين شکنجه‌ها را بکار گرفتند. تا حد مرگ زندانی و اگر "شانس" آوردی و زنده ماندی، جراحت زخمی –جسمی و روانی- که هميشه می‌ماند.  
 
اينهمه در ساختمان‌های بتونی و مدرن اوين اتفاق افتاد، همان ساختمان‌هائی که امروز برای انجام کارهای اداری مردم به آنجا رجوع می‌کنند. در طبقه بالاتر همان ساختمان‌ها بود که "دادگاه" اسلامی چند دقيقه‌ای هزاران حکم مرگ صادر کرد. در همان باغ مزين به گل و درخت‌های کهنسال بود که انسانها را تيرباران کردند، به دار آويختند. پروانه عليزاده همراه زندانيان ديگر جسد آويخته شده را بر درخت‌های اوين ديده و شهادت داده است.»<ref name=":14" /></blockquote>


== روایت جمهوری اسلامی از زندان اوین ==
== روایت جمهوری اسلامی از زندان اوین ==
۱۳٬۱۲۰

ویرایش

منوی ناوبری