۲٬۲۱۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
Alireza k h (بحث | مشارکتها) (انجام ویراستاری نهایی پیش از انتشار) |
||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
در ۱۴ سالگی به پاریس رفت و در مهد ادبیات آن زمان، با مطالعهی آثار اسپینوزا و تولستوی پایههای نویسندگی در وی شکل گرفت. جامعهی زمان خویش را در آشفتگی معنوی دید، از افکار مذهبی فاصله گرفت و فلسفه و تاریخ و هنر خواند، سپس با دکترای هنر فارغالتحصیل شد. وی پیانو مینواخت و شیفتهی موسیقی بتهوون بود. دو سال را در رم گذراند، به پاریس بازگشت و مدت کوتاهی به تدریس تاریخ هنر در مدرسهی عالی فرانسه و تاریخ موسیقی در دانشگاه سوربن پرداخت. | در ۱۴ سالگی به پاریس رفت و در مهد ادبیات آن زمان، با مطالعهی آثار اسپینوزا و تولستوی پایههای نویسندگی در وی شکل گرفت. جامعهی زمان خویش را در آشفتگی معنوی دید، از افکار مذهبی فاصله گرفت و فلسفه و تاریخ و هنر خواند، سپس با دکترای هنر فارغالتحصیل شد. وی پیانو مینواخت و شیفتهی موسیقی بتهوون بود. دو سال را در رم گذراند، به پاریس بازگشت و مدت کوتاهی به تدریس تاریخ هنر در مدرسهی عالی فرانسه و تاریخ موسیقی در دانشگاه سوربن پرداخت. | ||
پس از نگارش چندین نمایشنامهی نه چندان موفق، شاهکار مشهور خود، رمان «ژان کریستف» را در ۱۰ جلد منتشر کرد و نویسندگی را تا آخرین روزهای حیات پرمشغلهاش ادامه داد. شاهکار دیگرش در دنیای رمان به نام «جان شیفته» هنوز هم از مشهورترین رمانهای بشریت بهشمار میآید. رولان سالهای دو جنگ جهانی را دید و نافی جنگ و مبلغ بزرگ صلح باقیماند و این در تمامی آثارش موج میزند. او حتی برای دریافت جایزه «گوته» تسلیم فاشیسم دولت نازی پیش از جنگ جهانی دوم نشد؛ | پس از نگارش چندین نمایشنامهی نه چندان موفق، شاهکار مشهور خود، رمان «ژان کریستف» را در ۱۰ جلد منتشر کرد و نویسندگی را تا آخرین روزهای حیات پرمشغلهاش ادامه داد. شاهکار دیگرش در دنیای رمان به نام «جان شیفته» هنوز هم از مشهورترین رمانهای بشریت بهشمار میآید. رولان سالهای دو جنگ جهانی را دید و نافی جنگ و مبلغ بزرگ صلح باقیماند و این در تمامی آثارش موج میزند. او حتی برای دریافت جایزه «گوته» تسلیم فاشیسم دولت نازی پیش از جنگ جهانی دوم نشد؛ به رغم حمایت اولیه از استالین، اما روشهای حکومتی او را نیز به زیر انتقاد برد. به دلیل روح عاطفی و بشردوست خودش به شرق و به ویژه به هند متمایل شد و در کنار زندگینامههایی که از قهرمان موسیقیاش بتهوون نوشت، زندگینامههای گاندی و راما کریشنا و ویو کاناندا را نیز به رشته تحریر در آورد؛ با دقت و وسواس حاصل از مطالعات تاریخی و هنری خود، زندگینامههای مشهوری از میکل آنژ و لئو تولستوی نوشت. | ||
روز ۳۰ دسامبر سال ۱۹۴۴ رومن رولان که از کودکی با مشکلات ریوی دست و پنجه نرم میکرد، در اثر بیماری سل درگذشت. پیکر او در نزدیکی زادگاهش کلامسی، در مقبرهای کوچک کنار کلیسای بریوز در بورگوندی فرانسه به خاک سپرده شد. | روز ۳۰ دسامبر سال ۱۹۴۴ رومن رولان که از کودکی با مشکلات ریوی دست و پنجه نرم میکرد، در اثر بیماری سل درگذشت. پیکر او در نزدیکی زادگاهش کلامسی، در مقبرهای کوچک کنار کلیسای بریوز در بورگوندی فرانسه به خاک سپرده شد. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
== زندگینامه == | == زندگینامه == | ||
[[پرونده:خانهی زادگاه رومن رولان در کلامسی فرانسه.jpg|جایگزین=خانهی زادگاه رومن رولان در کلامسی فرانسه|بندانگشتی|246x246پیکسل|خانهی زادگاه رومن رولان در کلامسی فرانسه]] | [[پرونده:خانهی زادگاه رومن رولان در کلامسی فرانسه.jpg|جایگزین=خانهی زادگاه رومن رولان در کلامسی فرانسه|بندانگشتی|246x246پیکسل|خانهی زادگاه رومن رولان در کلامسی فرانسه]] | ||
رومن رولان در شهر کلامسی ایالت بورگونی فرانسه، در یک خانوادهی بورژوآی مرفه به دنیا آمد. پدر و مادر وی پروتستانهایی جمهوریخواه بودند. پس از آرامش دوران کودکی، در چهارده سالگی به همراه خانواده اش برای تحصیل راهی پاریس شد و به عقیدهی خودش، جامعه را در آشفتگی معنوی دید. او سپس در مدرسهی عالی نرمال در پاریس پذیرفته شد، ایمان مذهبی خود را از دست داد و اشتیاق بسیاری به موسیقی پیدا کرد. در نوجوانی با افکار باروخ اسپینوزا آشنا شد و لئو تولستوی را کشف کرد. زندگی در پاریس سبب شیفتگی او به ادبیات شد و مسیر زندگی آیندهاش را روشن کرد. ابتدا در ۱۸۸۶ تصمیم گرفت فلسفه بخواند، | رومن رولان در شهر کلامسی ایالت بورگونی فرانسه، در یک خانوادهی بورژوآی مرفه به دنیا آمد. پدر و مادر وی پروتستانهایی جمهوریخواه بودند. پس از آرامش دوران کودکی، در چهارده سالگی به همراه خانواده اش برای تحصیل راهی پاریس شد و به عقیدهی خودش، جامعه را در آشفتگی معنوی دید. او سپس در مدرسهی عالی نرمال در پاریس پذیرفته شد، ایمان مذهبی خود را از دست داد و اشتیاق بسیاری به موسیقی پیدا کرد. در نوجوانی با افکار باروخ اسپینوزا آشنا شد و لئو تولستوی را کشف کرد. زندگی در پاریس سبب شیفتگی او به ادبیات شد و مسیر زندگی آیندهاش را روشن کرد. ابتدا در ۱۸۸۶ تصمیم گرفت فلسفه بخواند، ولی پس از یک سال به سراغ تاریخ رفت. در ۱۸۸۹ در رشته ی تاریخ ادامه تحصیل داد و در ۱۸۹۵ به رم رفت و در رشته ی هنر مدرک دکترا گرفت. | ||
در همانسالها به نوشتن مشغول شد، در ابتدا چند نمایشنامه نوشت، اما تلاشهایش برای جلب مخاطبان گسترده ناموفق بود. اولین کتاب خود را در سال ۱۹۰۲ و زمانی که ۳۵ سال سن داشت منتشر کرد. | در همانسالها به نوشتن مشغول شد، در ابتدا چند نمایشنامه نوشت، اما تلاشهایش برای جلب مخاطبان گسترده ناموفق بود. اولین کتاب خود را در سال ۱۹۰۲ و زمانی که ۳۵ سال سن داشت منتشر کرد. | ||
خط ۱۲۳: | خط ۱۲۳: | ||
رولان در جستوجوی تحقق صلح جهانی، مبارزه با فاشیسم و تحلیل نبوغ هنری بود.<ref name=":1" /> | رولان در جستوجوی تحقق صلح جهانی، مبارزه با فاشیسم و تحلیل نبوغ هنری بود.<ref name=":1" /> | ||
او از معدود نویسندگان بزرگ فرانسوی بود که ارزشهای فراملیگرایی صلحطلبانه خود را حفظ کرد. | او از معدود نویسندگان بزرگ فرانسوی بود که ارزشهای فراملیگرایی صلحطلبانه خود را حفظ کرد. طرفدار تمامعیار صلح بود و در تمام آثارش، این اعتقاد به چشم میخورد. | ||
اندیشههای صلحطلبانهی رومن رولان باعث مخالفت او با اندیشههای نازیسم شده بود؛ بهطوریکه در سال ۱۹۳۳، مدال گوته که از سوی دولت نازی به او اعطا شده بود را نپذیرفت. | اندیشههای صلحطلبانهی رومن رولان باعث مخالفت او با اندیشههای نازیسم شده بود؛ بهطوریکه در سال ۱۹۳۳، مدال گوته که از سوی دولت نازی به او اعطا شده بود را نپذیرفت. | ||
[[پرونده:رومن رولان و ماکسیم گورکی.jpg|جایگزین=رومن رولان و ماکسیم گورکی|بندانگشتی|266x266پیکسل|رومن رولان و ماکسیم گورکی]] | [[پرونده:رومن رولان و ماکسیم گورکی.jpg|جایگزین=رومن رولان و ماکسیم گورکی|بندانگشتی|266x266پیکسل|رومن رولان و ماکسیم گورکی]] | ||
اگر چه به اندیشههای کمونیسم گرایش داشت و حتی در سال ۱۹۳۵، به شوروی رفت و با استالین دیدار کرد، اما این باعث نشد که در سالهای بعدی به انتقاد از استالین نپردازد. به نحوی که به رغم حمایتهای اولیه از استالین، بعداً مقالههای متعددی علیه استالین و حکومت دیکتاتوری کمونیستی او منتشر کرد.<ref name=":2" /> | |||
رومن رولان در نامهای به لوئی ژیّه در ۱۹۰۱ مینویسد: <blockquote>«من بههر حال شاید فردا بمیرم، لیکن طوری عمل میکنم که انگار باید پنجاه سال دیگر زنده باشم.»<ref>کتاب جمعه سال اول شماره ۱۴- صفحه۹۳ / نوشته محمد قاضی</ref></blockquote>بسیاری از نوشتههای رومن رولان تاریخنویسیهای بسیاری هم انجام داده و دربارهی صداقت و امانتداریاش در این کار نوشته است: <blockquote>«قریحه تاریخنویسی در من ممکن نیست هیچگاه دستخوش هوسهای شخصی و ترس و بیم بشود. این ذوق مشاهده میکند، مطالعه میکند، میسنجد، و تا وقتی که همه اسناد و مدارک مربوطه را بهدست نیاورده است بهداوری نمینشیند.»<ref>کتاب جمعه سال اول شماره ۱۴- صفحه۹۶ / نوشته محمد قاضی</ref> </blockquote>رولان در نامهای در ۹ جولای ۱۹۰۶ در چهل سالگیاش به السا ولف نوشته است: <blockquote>«آری من در سوربُن هستم. امسال چهل سالم شده است. من پدر خوشبختی برای خانواده خود نیستم. بسا چیزها دیده و بسیار غمهای بزرگ داشتهام. یکی دو بار در زندگی نزدیک بود قایقم در آب غرق شود؛ و اگر نشده برای این است که بدنه آن قرص و محکم بوده است؛ و بهعلاوه شما که میدانید، من بهناخدای آن ایمان دارم؛ و این ناخدا خدا نیست بلکه «من» درونی است، در اندرون من خسته دل است که من خود تکان میخورم و حرکت میکنم ولی او بهراهم میبرد. اشخاص زیادی را میشناسم لیکن در خانه کوچکی در نزدیکی لوکزامبورگ تنها زندگی میکنم.»<ref>کتاب جمعه سال اول شماره ۱۴- صفحه۹۹ / نوشته محمد قاضی</ref></blockquote> | رومن رولان در نامهای به لوئی ژیّه در ۱۹۰۱ مینویسد: <blockquote>«من بههر حال شاید فردا بمیرم، لیکن طوری عمل میکنم که انگار باید پنجاه سال دیگر زنده باشم.»<ref>کتاب جمعه سال اول شماره ۱۴- صفحه۹۳ / نوشته محمد قاضی</ref></blockquote>بسیاری از نوشتههای رومن رولان تاریخنویسیهای بسیاری هم انجام داده و دربارهی صداقت و امانتداریاش در این کار نوشته است: <blockquote>«قریحه تاریخنویسی در من ممکن نیست هیچگاه دستخوش هوسهای شخصی و ترس و بیم بشود. این ذوق مشاهده میکند، مطالعه میکند، میسنجد، و تا وقتی که همه اسناد و مدارک مربوطه را بهدست نیاورده است بهداوری نمینشیند.»<ref>کتاب جمعه سال اول شماره ۱۴- صفحه۹۶ / نوشته محمد قاضی</ref> </blockquote>رولان در نامهای در ۹ جولای ۱۹۰۶ در چهل سالگیاش به السا ولف نوشته است: <blockquote>«آری من در سوربُن هستم. امسال چهل سالم شده است. من پدر خوشبختی برای خانواده خود نیستم. بسا چیزها دیده و بسیار غمهای بزرگ داشتهام. یکی دو بار در زندگی نزدیک بود قایقم در آب غرق شود؛ و اگر نشده برای این است که بدنه آن قرص و محکم بوده است؛ و بهعلاوه شما که میدانید، من بهناخدای آن ایمان دارم؛ و این ناخدا خدا نیست بلکه «من» درونی است، در اندرون من خسته دل است که من خود تکان میخورم و حرکت میکنم ولی او بهراهم میبرد. اشخاص زیادی را میشناسم لیکن در خانه کوچکی در نزدیکی لوکزامبورگ تنها زندگی میکنم.»<ref>کتاب جمعه سال اول شماره ۱۴- صفحه۹۹ / نوشته محمد قاضی</ref></blockquote> | ||
خط ۱۵۲: | خط ۱۵۲: | ||
چهار جلد اول این رمان با عنوان «ژان کریستف» و سه جلد بعد با عنوان «ژان کریستف در پاریس» و سه جلد آخر با عنوان «پایان سفر» گروهبندی میشوند. کتابهای ژان کریستف، با عناوین «سپیدهدم»، «بامداد» و «نوجوانی» در سال ۱۹۰۴، «طغیان» در سال ۱۹۰۵، «بازار»، «آنتوانت» و «در خانه» در سال ۱۹۰۸، «دوستان» در سال ۱۹۱۰، «بوته آتشین» در سال ۱۹۱۱ و «روز نو» در سال ۱۹۱۲ منتشر شد. | چهار جلد اول این رمان با عنوان «ژان کریستف» و سه جلد بعد با عنوان «ژان کریستف در پاریس» و سه جلد آخر با عنوان «پایان سفر» گروهبندی میشوند. کتابهای ژان کریستف، با عناوین «سپیدهدم»، «بامداد» و «نوجوانی» در سال ۱۹۰۴، «طغیان» در سال ۱۹۰۵، «بازار»، «آنتوانت» و «در خانه» در سال ۱۹۰۸، «دوستان» در سال ۱۹۱۰، «بوته آتشین» در سال ۱۹۱۱ و «روز نو» در سال ۱۹۱۲ منتشر شد. | ||
همچنین کتاب جان شیفته نیز یکی از بهترین کتاب های رومن رولان و از شاهکارهای ادبیات جهان است که اوضاع سیاسی و اجتماعی فرانسه را از قرن بیستم تا بعد از جنگ جهانی اول حکایت می کند. داستان در مورد دختری از طبقه ی مرفه به نام” آنت” است. او پدرش که برایش بسیار عزیز بوده را از دست می دهد. بعد از مرگ پدر، آنت متوجه خواهر ناتنی خود می شود که تا آن زمان از او خبر نداشته است. اکنون که آنت تنهاست به دنبال خواهرش می رود و میان آن دو ماجراهایی رخ می دهد. در این میان آنت طعم عشق را می چشد و فرزندی به دنیا می آورد که قصد دارد او را با جان و دل بزرگ کند؛ اما تک و تنها! و این تنهایی اوست که موجب طغیان جامعه اش | همچنین کتاب جان شیفته نیز یکی از بهترین کتاب های رومن رولان و از شاهکارهای ادبیات جهان است که اوضاع سیاسی و اجتماعی فرانسه را از قرن بیستم تا بعد از جنگ جهانی اول حکایت می کند. داستان در مورد دختری از طبقه ی مرفه به نام” آنت” است. او پدرش که برایش بسیار عزیز بوده را از دست می دهد. بعد از مرگ پدر، آنت متوجه خواهر ناتنی خود می شود که تا آن زمان از او خبر نداشته است. اکنون که آنت تنهاست به دنبال خواهرش می رود و میان آن دو ماجراهایی رخ می دهد. در این میان آنت طعم عشق را می چشد و فرزندی به دنیا می آورد که قصد دارد او را با جان و دل بزرگ کند؛ اما تک و تنها! و این تنهایی اوست که موجب طغیان جامعه اش میشود… | ||
[[پرونده:زندگینامه مهاتما گاندی.jpg|جایگزین=زندگینامه مهاتما گاندی|بندانگشتی|200x200پیکسل|زندگینامه مهاتما گاندی]] | [[پرونده:زندگینامه مهاتما گاندی.jpg|جایگزین=زندگینامه مهاتما گاندی|بندانگشتی|200x200پیکسل|زندگینامه مهاتما گاندی]] | ||
اولین | اولین نکتهی حائز اهمیت در خصوص داستان این است که ماجرا، در مورد استقامت زنی است در جامعه ای که مردان خواهان سقوط او هستند، زنی که برای استقلال و هویت خویش ناگزیر به مبارزه و طی کردن فراز و نشیبهایی است که با روحیهی لطیف او سازگار نیست ولی به ناچار به آن ها تن میدهد.<ref name=":2" /> | ||
کتاب مهاتما گاندی (Mahâtmâ Gandhi) در سال ۱۹۲۴ انتشار یافت. رومن رولان در این اثر به شرح و تفسیر دقیق و صریحی از ایدئالها و باورهای مهاتما گاندی، رهبر سیاسی و معنوی اهل هندوستان، پرداخته است.<ref name=":0" /> | کتاب مهاتما گاندی (Mahâtmâ Gandhi) در سال ۱۹۲۴ انتشار یافت. رومن رولان در این اثر به شرح و تفسیر دقیق و صریحی از ایدئالها و باورهای مهاتما گاندی، رهبر سیاسی و معنوی اهل هندوستان، پرداخته است.<ref name=":0" /> | ||
خط ۱۶۰: | خط ۱۶۰: | ||
رولان در سال ۱۹۳۶ کتابی نوشت به نام «سفر درونی». این کتاب یک اتوبیوگرافی شاعرانهای است در وصف اندیشهها، افکار و احساسات رومن رولان؛<ref>[https://vinesh.ir/book/%D8%B3%D9%81%D8%B1-%D8%AF%D8%B1%D9%88%D9%86%DB%8C/ سفر درونی - سایت وینش]</ref> | رولان در سال ۱۹۳۶ کتابی نوشت به نام «سفر درونی». این کتاب یک اتوبیوگرافی شاعرانهای است در وصف اندیشهها، افکار و احساسات رومن رولان؛<ref>[https://vinesh.ir/book/%D8%B3%D9%81%D8%B1-%D8%AF%D8%B1%D9%88%D9%86%DB%8C/ سفر درونی - سایت وینش]</ref> | ||
اگر چه این کتاب توان رقابت با ژان کریستف و جان شیفته را نداشت، اما همچنان یکی از پرفروش ترین | اگر چه این کتاب توان رقابت با ژان کریستف و جان شیفته را نداشت، اما همچنان یکی از پرفروش ترین کتابها در میان آثار رومن رولان بود'''.'''<ref>[https://dopram.blogfa.com/post/2926 نگاهی به زندگینامه و آثار رومن رولان ـ بلاگفا]</ref> | ||
== آثار == | == آثار == | ||
خط ۲۱۸: | خط ۲۱۸: | ||
- من جز آنچه تواناییاش را دارم نباید چیزی بخواهم؛ ولی همه آنچه را که میتوانم باید بخواهم و میخواهم. | - من جز آنچه تواناییاش را دارم نباید چیزی بخواهم؛ ولی همه آنچه را که میتوانم باید بخواهم و میخواهم. | ||
- پس از من دیگران نبرد خواهند کرد. دستور ما | - پس از من دیگران نبرد خواهند کرد. دستور ما این است که هرگز تسلیم نشویم؛ تا آخرین نفر! | ||
ـ چه معجزهای است، موجود انسانی را دوست داشتن! | ـ چه معجزهای است، موجود انسانی را دوست داشتن! | ||
خط ۲۳۶: | خط ۲۳۶: | ||
- هیچ رنجی بالاتر از رنج كودكی نیست كه برای اولین بار طعم ستم و سنگدلی را چشیده باشد. | - هیچ رنجی بالاتر از رنج كودكی نیست كه برای اولین بار طعم ستم و سنگدلی را چشیده باشد. | ||
- اگر هنر و حقیقت | - اگر هنر و حقیقت نمیتوانند با هم زنده بمانند. بگذار هنر بمیرد. | ||
- ما بسیار تواناتر از آنیم که | - ما بسیار تواناتر از آنیم که میپنداریم.<ref>[https://roozaneh.net/fun/sms/%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D9%88%D9%85%D9%86-%D8%B1%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%86/ جملات و سخنان رومن رولان ـ سایت روزانه]</ref> | ||
- آه؛ رنج کشیدن با دوست، شادیست… | - آه؛ رنج کشیدن با دوست، شادیست… |