۴۸۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(ویرایش متنی) |
||
خط ۱۱۴: | خط ۱۱۴: | ||
سرتیپ محرری در ۱۳۵۷ از زندان گریخت و به کاستاریکا رفت. سرگرد [بیژن] یحیایی رئیس زندان سیاسی قصر نیز که از جمله زندانبانان خشن و سختگیر زندان قصر بود، داماد سرتیپ منصور محرری بود.<ref name=":5" /> | سرتیپ محرری در ۱۳۵۷ از زندان گریخت و به کاستاریکا رفت. سرگرد [بیژن] یحیایی رئیس زندان سیاسی قصر نیز که از جمله زندانبانان خشن و سختگیر زندان قصر بود، داماد سرتیپ منصور محرری بود.<ref name=":5" /> | ||
اکبر صالحی برادر مرتضی صالحی (رئیس زندان گوهردشت و معروف به صبحی) از مسئولان زندان قصر شد.<ref>[https://www.radiozamaneh.com/430749/ یکی دیگر از شخصیتهای نظام شکنجه: "صبحی"، رئیس زندان گوهردشت]</ref> | پس از پیروزی [[انقلاب ضد سلطنتی]] اکبر صالحی برادر مرتضی صالحی (رئیس زندان گوهردشت و معروف به صبحی) از مسئولان زندان قصر شد.<ref>[https://www.radiozamaneh.com/430749/ یکی دیگر از شخصیتهای نظام شکنجه: "صبحی"، رئیس زندان گوهردشت]</ref> | ||
=== رابطه [[ساواک]] با زندان قصر === | === رابطه [[ساواک]] با زندان قصر === | ||
خط ۱۳۴: | خط ۱۳۴: | ||
== زندان سیاسی زندان قصر == | == زندان سیاسی زندان قصر == | ||
زندان سیاسی پنج هزار متر مربع مساحت دارد. پس از کودتای ۲۸ | زندان سیاسی پنج هزار متر مربع مساحت دارد. پس از [[کودتای ۲۸ مرداد]]، چند ساختمان به زندان قصر اضافه شد؛ زیرا به دلیل افزایش زندانیان سیاسی فضای کافی وجود نداشت. به همین خاطر ساختمان زندانیان سیاسی به طور کامل از زندانیان عمومی جدا گردید.<ref name=":2" /> | ||
در سایت تهران آمده است: با افزایش تعداد زندانیان سیاسی و کافی نبودن فضای زندانهای شماره ۳ و ۴ در اوایل دهه ۰۲ تصمیم به ساخت زندانی مخصوص سیاسیون گرفته میشود. این زندان که به گفته علی عمویی از ابتکارات رزمآرا بود، در گوشه شمال شرقی محوطه زندان قصر ساخته میشود. محمدعلی عمویی در بخشی از کتاب دُرد زمانه در جایی که خاطرات سال ۱۳۳۸ را شرح میدهد، درمورد زندان سیاسی گفته است:... امتداد جاده شوسه به ساختمان محکم و تازهسازی میرسید که برخلاف سایر بناهای زندان قصر که مصالحشان آجر و گچ بود، از بتن آرمه ساخته شده بود. با ساخته شدن زندان شماره ۲ قصر کلیه زندانیان سیاسی تبعیدی به تهران عودت داده شدند و در آن زندان تازهساز جایگیر شدند. این زندان از چهار بند و سه حیاط تشکیل میشد. پس از عبور از در بزرگ آهنین و به دنبال آن از در میلهای، به هشتی مربع شکل نسبتا بزرگی میرسی که دفتر زندان و درهای اطاق ملاقات و بندهای مختلف به آن باز میشدند. بند یک روبرو (شمال)، اطاق ملاقات، بند ۲ و حیاط مربوط در شرق و دفتر زندان، بند ۳ و حیاط بزرگ در غرب واقع بودند.<ref>[https://www.tehranpicture.ir/fa/album/752/%D8%A8%D8%A7%D8%BA-%D9%85%D9%88%D8%B2%D9%87-%D9%82%D8%B5%D8%B1-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C سایت تهران - باغ موزه قصر( زندان سیاسی )]</ref> | در سایت تهران آمده است:<blockquote>با افزایش تعداد زندانیان سیاسی و کافی نبودن فضای زندانهای شماره ۳ و ۴ در اوایل دهه ۰۲ تصمیم به ساخت زندانی مخصوص سیاسیون گرفته میشود. این زندان که به گفته علی عمویی از ابتکارات رزمآرا بود، در گوشه شمال شرقی محوطه زندان قصر ساخته میشود. محمدعلی عمویی در بخشی از کتاب دُرد زمانه در جایی که خاطرات سال ۱۳۳۸ را شرح میدهد، درمورد زندان سیاسی گفته است:... امتداد جاده شوسه به ساختمان محکم و تازهسازی میرسید که برخلاف سایر بناهای زندان قصر که مصالحشان آجر و گچ بود، از بتن آرمه ساخته شده بود. با ساخته شدن زندان شماره ۲ قصر کلیه زندانیان سیاسی تبعیدی به تهران عودت داده شدند و در آن زندان تازهساز جایگیر شدند. این زندان از چهار بند و سه حیاط تشکیل میشد. پس از عبور از در بزرگ آهنین و به دنبال آن از در میلهای، به هشتی مربع شکل نسبتا بزرگی میرسی که دفتر زندان و درهای اطاق ملاقات و بندهای مختلف به آن باز میشدند. بند یک روبرو (شمال)، اطاق ملاقات، بند ۲ و حیاط مربوط در شرق و دفتر زندان، بند ۳ و حیاط بزرگ در غرب واقع بودند.<ref>[https://www.tehranpicture.ir/fa/album/752/%D8%A8%D8%A7%D8%BA-%D9%85%D9%88%D8%B2%D9%87-%D9%82%D8%B5%D8%B1-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C سایت تهران - باغ موزه قصر( زندان سیاسی )]</ref></blockquote> | ||
=== بندهای زندان سیاسی زندان قصر === | === بندهای زندان سیاسی زندان قصر === | ||
در خاطرات سیدکاظم بجنوردی آمده است «سلولهای عجیب و غریبی داشت، ساختمانی محکم با درهای آهنی یکپارچه، این زندان شامل شش بند بود یا یک مدیریت واحد. سرهنگ زمانی در آن موقع رئیس زندان بود.»<ref name=":8">[https://psri.ir/?id=lb18ad44lp زندان قصر به روایت محبوسین]</ref> | در خاطرات سیدکاظم بجنوردی آمده است:<blockquote>«سلولهای عجیب و غریبی داشت، ساختمانی محکم با درهای آهنی یکپارچه، این زندان شامل شش بند بود یا یک مدیریت واحد. سرهنگ زمانی در آن موقع رئیس زندان بود.»<ref name=":8">[https://psri.ir/?id=lb18ad44lp زندان قصر به روایت محبوسین]</ref> | ||
در این زندان بندهای ۱و۲و۳ برای زندانیهای زیر ده سال محکومیت و بندهای ۴و۵و۶ برای زندانیهای از ده سال به بالا بود. بندهای ۱ و۲ و۳ یک واحد به حساب میآمد. آنها به هم راه داشت و زندانیها میتوانستند از این بند به آن بند بروند. ۴ و ۵ هم به همین ترتیب بود، ولی بند ۶ استثنا بود. این بند مخصوص زندانیهای خاصی با محکومیتهای سنگین بود؛ اغلب کسانی که محکوم به حبس ابد | در این زندان بندهای ۱و۲و۳ برای زندانیهای زیر ده سال محکومیت و بندهای ۴و۵و۶ برای زندانیهای از ده سال به بالا بود. بندهای ۱ و۲ و۳ یک واحد به حساب میآمد. آنها به هم راه داشت و زندانیها میتوانستند از این بند به آن بند بروند. ۴ و ۵ هم به همین ترتیب بود، ولی بند ۶ استثنا بود. این بند مخصوص زندانیهای خاصی با محکومیتهای سنگین بود؛ اغلب کسانی که محکوم به حبس ابد بودند در این بند نگه داشته میشدند.<ref name=":8" /></blockquote> | ||
=== قرنطینه === | === قرنطینه === | ||
یک زندانی نقل میکند:<blockquote>«در زمستان سال ۱۳۵۳ بعد از یازده ماه خوردن! و خوابیدن! در بازداشتگاه موسوم به «کمیته مشترک»، به زندان قصر منتقل شدم. روز و شب اول را طبق رسم، در اتاقک منزوی بسیار سرد و متعفنی موسوم به قرنطینه در کنج زندان عمومی با دو نفر که از روزنامه «آیندگان» گرفته بودند گذراندم. صبح جوانی تکیده و استخوانی را به ما اضافه کردند با یک لنگ حمام به دور سرش عمامه کرده از | یک زندانی نقل میکند:<blockquote>«در زمستان سال ۱۳۵۳ بعد از یازده ماه خوردن! و خوابیدن! در بازداشتگاه موسوم به «کمیته مشترک»، به زندان قصر منتقل شدم. روز و شب اول را طبق رسم، در اتاقک منزوی بسیار سرد و متعفنی موسوم به قرنطینه در کنج زندان عمومی با دو نفر که از روزنامه «آیندگان» گرفته بودند گذراندم. صبح جوانی تکیده و استخوانی را به ما اضافه کردند با یک لنگ حمام به دور سرش عمامه کرده از سرما؛ سعید سلطانپور که نمیشناختماش. این بماند.»<ref name=":9">[https://iranfreedom.net/%d8%a7%d8%b2-%d8%b4%da%a9%d9%86%d8%ac%d9%87-%da%af%d8%a7%d9%87-%da%a9%d9%85%db%8c%d8%aa%d9%87-%d9%85%d8%b4%d8%aa%d8%b1%da%a9-%d8%aa%d8%a7-%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86-%d9%82%d8%b5%d8%b1-%d8%a2%d8%b1/ از شکنجه گاه کمیته مشترک تا زندان قصر آریامهری!]</ref> | ||
روز بعد در بند دو زندانیان سیاسی، معروف به بند «زیر دادگاه» جا گرفتم که بند سه هم در همین فقره بود، بند کسانی که منتظر بودند نوبت دادگاه شان برسد. فضای عمومی این بند، «احتیاط» بود که کاری نکنی که پروندهات سنگینتر شود!<ref name=":9" /> | روز بعد در بند دو زندانیان سیاسی، معروف به بند «زیر دادگاه» جا گرفتم که بند سه هم در همین فقره بود، بند کسانی که منتظر بودند نوبت دادگاه شان برسد. فضای عمومی این بند، «احتیاط» بود که کاری نکنی که پروندهات سنگینتر شود!<ref name=":9" /> | ||
اتاق ملاقات سالن بزرگی بود که آن را از وسط با دو ردیف میله و توری به فاصله یک متر، دو قسمت کرده بودند. آن طرف ملاقاتیها و این طرف زندانیها میایستادند و با هم دیدار و صحبت میکردند.<ref name=":8" /> | اتاق ملاقات سالن بزرگی بود که آن را از وسط با دو ردیف میله و توری به فاصله یک متر، دو قسمت کرده بودند. آن طرف ملاقاتیها و این طرف زندانیها میایستادند و با هم دیدار و صحبت میکردند.<ref name=":8" /></blockquote> | ||
شکنجه و فشار در زندان قصر | === شکنجه و فشار در زندان قصر === | ||
<blockquote>در سال ۱۳۵۲ سختگیری به نسبت قبل افزایش یافته بود. موقع حمام بردن زندانیان به آنان دستبند میزدند. وقتی افراد را به انفرادی میبردند اول آنان را لخت مادرزاد کردند؛ آن هم جلو چشم مامورین، بعد لباس زندان دادند. سلولهای انفرادی قصر سلولهای تنبیهی بود، دخمهای بود به عرض ۹۰ سانت و به طول قد یک نفر که بتواند بخوابد، مثل یک تابوت تنگ و تاریک، وقتی میخواستم در عرض سلول نماز بخوانم برای رفتن به رکوع مجبور بودم جلو و عقب بروم. این سلول چراغ نداشت، بالای سقف بلندش شیشه کوچکی در اندازههای تقریبی ۱۰ سانتیمتر در ۱۵ سانتیمتر داشت که روزها همان سقف را کمی روشن میکرد. خود سلول نیز در راهرویی بود که آن هم بیپنجره بود بنابراین تاریکِ تاریک بود. هر چهار ساعت چهار ساعت هم اجازه میدادند به دستشویی برویم. یکی از وعدههای غذای روزانه ما حلوا ارده بود. تعداد سلولهای انفرادی ۴ تا بود. محکومین به اعدام را در قفسهایی میگذاشتند که قابل رویت بود تا دست به خودکشی نزنند.»<ref name=":8" /></blockquote> | |||
=== حمله به زندانیان === | |||
<blockquote>۵ تیر سال ۱۳۵۲ که «باتون بدستان کلاه خود به سر»، مغولوار به داخل زندان (بند شماره ۴) ریختند و زندانیان را به قصد کشت لت و پار کردند. ۵ تیر سال ۱۳۵۲ که اعتراض و اعتصاب زندانیان زندان قصر (بند شماره ۴) به دخالت پلیس و گاردهای باتون به دست کشید مدیران زندان، به بند شماره ۳ رفتند و دست به دامان [[بیژن جزنی]] و [[مسعود رجوی]] شدند تا غائله بخوابد.<ref name=":11">[https://asre-nou.net/php/view.php?objnr=20265 زندان قصر، دادگاه ژیان پناه و داستان تجاوز به زندانیان سیاسی]</ref> | |||
حمله به زندانیان | |||
۵ تیر سال ۱۳۵۲ که «باتون بدستان کلاه خود به سر»، مغولوار به داخل زندان (بند شماره ۴) ریختند و زندانیان را به قصد کشت لت و پار کردند. ۵ تیر سال ۱۳۵۲ که اعتراض و اعتصاب زندانیان زندان قصر (بند شماره ۴) به دخالت پلیس و گاردهای باتون به دست کشید مدیران زندان، به بند شماره ۳ رفتند و دست به دامان [[بیژن جزنی]] و مسعود رجوی شدند تا غائله بخوابد.<ref name=":11">[https://asre-nou.net/php/view.php?objnr=20265 زندان قصر، دادگاه ژیان پناه و داستان تجاوز به زندانیان سیاسی]</ref> | |||
پیشتر، در حمله نیروهای گارد به بند شماره ۴ زندان قصر یک زندانی به نام «مسچی» وحشیانه لگدکوب شده بود که فتقش ترکید و کارش به بیمارستان کشید. شماری دیگر از زندانیان هم زخم برداشته و آسیب دیده بودند.<ref name=":11" /></blockquote> | پیشتر، در حمله نیروهای گارد به بند شماره ۴ زندان قصر یک زندانی به نام «مسچی» وحشیانه لگدکوب شده بود که فتقش ترکید و کارش به بیمارستان کشید. شماری دیگر از زندانیان هم زخم برداشته و آسیب دیده بودند.<ref name=":11" /></blockquote> |
ویرایش