۴۸۰
ویرایش
(لینک دهی/ ویرایش) |
(ویرایش متنی) |
||
خط ۲۱۵: | خط ۲۱۵: | ||
قرن نوزدهم و سلطنت قاجار در ایران، با دخالتهای گستردهٔ انگلستان و روسیه در ایران همزمان بود. | قرن نوزدهم و سلطنت قاجار در ایران، با دخالتهای گستردهٔ انگلستان و روسیه در ایران همزمان بود. | ||
حضور انگلیس، با تسلط بر منابع نفت ایران، به اوج خود رسید و تا جنگ جهانی دوم، در ایران قدرت برتر بهشمار میرفت. پس از سقوط [[رضاشاه پهلوی|رضاشاه]] در سال ۱۳۲۰، مردم ایران امکان یافتند که اعتراضات خود نسبت به انگلیس و سیاستهای استعماریاش و دولتهای وابسته به آن در ایران را ابراز دارند. [[دکتر محمد مصدق]]، رهبر نهضت ملی ایران، در این دوران توانست یک جنبش سراسری برای ملی کردن صنعت | حضور انگلیس، با تسلط بر منابع نفت ایران، به اوج خود رسید و تا جنگ جهانی دوم، در ایران قدرت برتر بهشمار میرفت. پس از سقوط [[رضاشاه پهلوی|رضاشاه]] در سال ۱۳۲۰، مردم ایران امکان یافتند که اعتراضات خود نسبت به انگلیس و سیاستهای استعماریاش و دولتهای وابسته به آن در ایران را ابراز دارند. [[دکتر محمد مصدق]]، رهبر نهضت ملی ایران، در این دوران توانست یک جنبش سراسری برای [[نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران|ملی کردن صنعت نفت]]، برپا کند. مبارزهای که اکثریت مردم ایران در آن شرکت فعال داشتند و از وی حمایت میکردند. در سال ۱۳۳۰، پس از تصویب قانون ملی شدن نفت، [[محمدرضا شاه پهلوی]] به دلیل فشار افکار عمومی مجبور شد نخستوزیری مصدق را دوباره بپذیرد. ۲۷ماه حکومت مصدق، از یک طرف صرف اجرای قانون، و از طرف دیگر صرف مقابله با فعالیتهای مشترک دربار، روحانیون حامی دربار و [[حزب توده ایران|حزب توده]] علیه این دولت گردید. | ||
در این فعالیتها، انگلستان نقشی تعیینکننده داشت و به رغم قضاوت دیوان داوری لاهه و مجمع عمومی ملل متحد به نفع ایران در دعوای نفت، به فعالیت و مخالفت علیه دولت مصدق ادامه میداد. از سال۱۳۳۱، دولت آمریکا نیز در این مخالفتها به انگلستان پیوست. | در این فعالیتها، انگلستان نقشی تعیینکننده داشت و به رغم قضاوت دیوان داوری لاهه و مجمع عمومی ملل متحد به نفع ایران در دعوای نفت، به فعالیت و مخالفت علیه دولت مصدق ادامه میداد. از سال۱۳۳۱، دولت آمریکا نیز در این مخالفتها به انگلستان پیوست. | ||
سرنگونی دولت مصدق به دلیل نقش مستقیم آمریکا در طراحی این کودتا، مردم ایران | پس از [[کودتای ۲۸ مرداد|کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲]] و سرنگونی دولت [[دکتر محمد مصدق]]، به دلیل نقش مستقیم آمریکا در طراحی و اجرای این کودتا، مردم ایران به این نتیجهگیری رسیدند که اکنون آمریکاست که پس از انگلستان، به نفع شاه و علیه دموکراسی و منافع ملی مردم ایران اقدام میکند. | ||
در گزارشی که به شورای امنیت ملی آمریکا در زمان ریاست جمهوری آیزنهاور، در سال ۱۳۳۲، ارائه گردیده، آمدهاست:<blockquote>در درازمدت، سلطنت که ارتش را به عنوان تنها منبع قدرت خود دارد، مؤثرترین وسیله برای ادامه جهتگیری ایران به سوی غرب میباشد. | در آستانه سفر ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران در [[روز دانشجو|۱۶ آذر ۱۳۳۲]]، دانشجویان در اعتراض به این سفر راهپیمایی اعتراضی انجام دادند؛ اما پلیس با شلیک گلوله، سه تن از رهبران جنبش دانشجویی را به قتل رساند. نام این سه دانشجو مصطفی بزرگ نیا، احمد قندچی و مهدی شریعترضوی بود که پس از آن به یاد و بزرگداشت نام آنان، این روز در تاریخ ایران به نام [[روز دانشجو]] به ثبت رسید. | ||
در گزارشی که به شورای امنیت ملی آمریکا در زمان ریاست جمهوری آیزنهاور، در سال ۱۳۳۲، ارائه گردیده، آمدهاست:<blockquote>در درازمدت، سلطنت که ارتش را به عنوان تنها منبع قدرت خود دارد، مؤثرترین وسیله برای ادامه جهتگیری ایران به سوی غرب میباشد. کمکهای نظامی آمریکا در خدمت بالا بردن روحیه ارتش است و این باعث تحکیم وفاداری ارتش به شاه میشود که در نتیجه، رژیم فعلی را مستحکم نموده و ادامه جهتگیری فعلی ایران به سوی غرب را تضمین میکند.</blockquote>در کتاب «شکلگیری انقلاب اسلامی» در مورد پیامدهای این قضیه آمدهاست:<blockquote>«کودتا عواقب وخیمی داشت. اولا، [[محمدرضا شاه پهلوی|شاه]] مشروعیتش را از دست داد … از آن زمان، وی به عنوان آلت دست آمریکا شناخته میشد… و از همه مهمتر این که کودتای سازماندهی و اجراشده توسط خارجیان به غرور بسیار حساس بخشی از طبقه متوسط برخورد که خاندان سلطنت و شاه را آمریکایی میدیدند».<ref>کتاب «شکلگیری انقلاب اسلامی»- محمد مهدی باباپور گلافشانی</ref></blockquote>اما در سال ۱۳۳۹ انتخاب جان اف کندی به ریاستجمهوری آمریکا، این امید را به وجود آورد که دولت جدید آمریکا، دفاع از حقوق بشر و دموکراسی را در دستور کار خود قرار خواهد داد و شاه در اعمال دیکتاتوری محدود خواهد شد. با این همه در اواخر ۱۳۴۱ [[محمدرضا شاه پهلوی|شاه]] به آمریکا سفر کرد و بعد از آن با اجرایی شدن رفرمهای مورد نظر امریکا توسط شاه که به نام «انقلاب سفید» به ثبت دادهشد، فشارهای سیاسی بر دگراندیشان در داخل ایران افزایش یافت. ساواک و ارتش فعالیت خود را گسترش دادند و شلیک به تظاهرکنندگان و کشتن آنها در نیمه خرداد ۱۳۴۲ امید به تغییر شرایط سیاسی را به طور کامل از بین برد. به گفته یک متخصص مسایل ایران، شائول بخاش، یکی از نتایج این تحولات، این بود که:<blockquote>«عناصر اپوزیسیون را به سمت رادیکالیزاسیون سوق داد و بسیاری از اعضای جوانتر اپوزیسیون آن زمان ایران را، قانع ساخت که شیوه مخالفت در کادر قانون اساسی، بیتأثیر است».<ref>شائول بخاش «حکومت آیتاللهها» صفحهٔ ۱۰</ref> </blockquote>محسن میلانی یک نویسنده دیگر، شرایط آن زمان و تأثیراتش را اینطور توضیح میدهد:<blockquote>«قیام ژوئن (قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲) یک تأثیر عمیق هم روی سیاست ایران به طور عام و هم روی جامعه علما داشت. در نوشتههای اکثر گروههای مخالف شاه، قیام ژوئن (۱۵ خرداد)، پایان همزیستی مسالمتآمیز با شاه را سمبلیزه و شروع مبارزه مسلحانه را توجیه میکند».<ref>محسن میلانی «شکلگیری انقلاب اسلامی از سلطنت تا جمهوری» صفحه ۹۶ و ۹۷</ref></blockquote>در سالهای بعد، شاه به کمک آمریکا، [[ساواک]] را که در سال ۱۳۳۶ تأسیس شده بود، به سرعت تقویت کرد. ساواک به زودی به خاطر بهکارگیری شیوههای خشونتآمیز در سرکوب و شکنجههای وحشیانه، بسیار مشهور شد. فساد در دربار، گسترش ساواک، اعدام صدها مخالف و شکنجه زندانیان سیاسی، ایجاد سیستم تک حزبی، سرکوب قهرآمیز هرگونه اعتراض و رویارویی علنی علیه فرهنگ و اعتقادات مذهبی مردم ایران، بخشی از بیلان حکومت [[محمدرضا شاه پهلوی|شاه]] طی سالهای ۴۲ تا ۵۷ است. طی این سالیان، آمریکا به حمایت تمامعیار خود از شاه ادامه داد و بذر احساسات ضدآمریکایی، که بعدها در جریان قیام ضدسلطنتی خود را نشان داد، کاشته شد. در این شرایط، جستجو برای یافتن راه حلی در میان نسل جدید آغاز شده بود. | |||
[[پرونده:بزرگنیا، شریعترضوی، قندچی.JPG|بندانگشتی]] | [[پرونده:بزرگنیا، شریعترضوی، قندچی.JPG|بندانگشتی]] | ||
دهه ۶۰ میلادی، اوج جنبشهای ضددیکتاتوری در جهان سوم بود. تئوری راهنمای عمل غالب این جنبشها، | دهه ۶۰ میلادی، اوج جنبشهای ضددیکتاتوری در جهان سوم بود. تئوری راهنمای عمل غالب این جنبشها، مارکسیسم بود. حتی اروپا نیز از این موضوع متأثر بود و جنبشهای متمایل به مارکسیسم، در حال افزایش بودند. تظاهرات و جنبش بزرگ دانشجویی، در قسمتهای وسیعی از اروپا ازجمله در فرانسه و آلمان، به درگیری خونین کشیده شد. در ایران، شکست رهبران غیرمذهبی سنتی، شرایط را، برای جذب قشر روشنفکر به سوی مارکسیسم، به عنوان یک راه حل در مقابل رژیم [[محمدرضا شاه پهلوی|شاه]]، فراهم کرده بود. در رابطه با رهبران مذهبی نیز، در قشر روشنفکر یک ناامیدی وجود داشت و اسلام سنتی که [[روحالله خمینی|خمینی]] آن را نمایندگی میکرد، نمیتوانست جوابگوی آنان باشد. اما از طرف دیگر، افزایش سرکوب برای حاکمیت مانند یک مسکن موقت عمل میکرد، و کارساز نبود، به این دلیل که پتانسیل انفجاری جامعه را پیوسته افزایش میداد. این شرایطی بود که سازمان مجاهدین خلق ایران در آن متولد شد. | ||
== تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران == | == تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران == | ||
[[پرونده:سعید محسن محمد حنیف نژاد علی اصغر بدیعزادگان.jpg|alt=سعید محسن-محمد حنیفنژاد-علی اصغر بدیعزادگان بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران |بندانگشتی|سعید محسن-محمد حنیفنژاد-علی اصغر بدیعزادگان]] | [[پرونده:سعید محسن محمد حنیف نژاد علی اصغر بدیعزادگان.jpg|alt=سعید محسن-محمد حنیفنژاد-علی اصغر بدیعزادگان بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران |بندانگشتی|سعید محسن-محمد حنیفنژاد-علی اصغر بدیعزادگان]] | ||
سازمان مجاهدین خلق ایران در سال۱۳۴۴، به وسیله [[محمد حنیفنژاد|محمد حنیف نژاد]] و همفکرانش [[سعید محسن]] و [[علی اصغر بدیع زادگان|علیاصغر بدیع زادگان]]، تأسیس شد. این سه همگی فارغالتحصیل دانشگاه بودند و از زمان مصدق، جزو فعالان جنبش دموکراتیک و سپس در شمار اعضای نهضت آزادی ([[مهندس مهدی بازرگان]]) بهشمار میرفتند. از جمله [[محمد حنیفنژاد|حنیفنژاد]] و [[سعید محسن]] به دلیل عضویت و فعالیت در [[نهضت آزادی]]، | سازمان مجاهدین خلق ایران در سال۱۳۴۴، به وسیله [[محمد حنیفنژاد|محمد حنیف نژاد]] و همفکرانش [[سعید محسن]] و [[علی اصغر بدیع زادگان|علیاصغر بدیع زادگان]]، تأسیس شد. این سه همگی فارغالتحصیل دانشگاه بودند و از زمان مصدق، جزو فعالان جنبش دموکراتیک و سپس در شمار اعضای نهضت آزادی ([[مهندس مهدی بازرگان]]) بهشمار میرفتند. از جمله میتوان به دستگیری و زندانی شدن [[محمد حنیفنژاد|حنیفنژاد]] و [[سعید محسن]] به دلیل عضویت و فعالیت در [[نهضت آزادی]]، اشاره کرد. هدف نهایی آنها جایگزین نمودن رژیم شاه با یک نظام دموکراتیک بود. | ||
در آن | در آن دوران، جوانان مبارز برای مبارزه معمولاً به مارکسیسم رو میآوردند؛ اما بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران اعتقاد داشتند که یک برداشت نو و صحیح از اسلام، میتواند دموکراسی را در ایران محقق کند، از این رو در ورای برداشتهای رایج کهن روحانیون سنتی (که آنها را ارتجاعی و سطحی دریافته بودند) اسلامی نوگرا را به عنوان مکتب راهنمای عمل خود انتخاب کردند. بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران بهطور همزمان مطالعه سایر مکاتب را هم در دستور کار خودشان قرار دادند. | ||
آنها برداشت سطحی/قشری از اسلام را رد کردند، این نوع برداشت در انحصار آخوندها و روحانیون سنتی آن زمان بود، در نتیجه اولین تقابلشان با آخوندهایی بود که اسلام را در انحصار خود میدیدند. بنیانگذاران سازمان مجاهدین از سال ۱۳۴۴ تا سال ۱۳۵۰ به تدوین ایدئولوژی، استراتژی و تربیت کادرهای خود به صورت مخفی پرداختند. | |||
=== ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق === | === ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق === | ||
سازمان مجاهدین خلق ایران در اواسط دهه ۱۹۶۰ میلادی تأسیس شد، این تاریخ از این جنبه اهمیت دارد که در آن دوران جوانانی که قصد مبارزه داشتند، معمولاً مارکسیسم را به عنوان ایدئولوژی خود انتخاب میکردند، اما بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران اسلام را به عنوان راهنمای عمل خود انتخاب کردند. آنها به این باور رسیدند که اسلام واقعی و نه اسلام سنتی، بردبار است و میتوان در زیر سایهٔ آن آزادی و رفاه جامعه را تأمین کرد. بنابر این اسلام را که توسط آنان اسلام انقلابی نامیده شد به عنوان ایدئولوژی خود | سازمان مجاهدین خلق ایران در اواسط دهه ۱۹۶۰ میلادی تأسیس شد، این تاریخ از این جنبه اهمیت دارد که در آن دوران جوانانی که قصد مبارزه داشتند، معمولاً مارکسیسم را به عنوان ایدئولوژی خود انتخاب میکردند، اما بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران اسلام را به عنوان راهنمای عمل خود انتخاب کردند. آنها به این باور رسیدند که اسلام واقعی و نه اسلام سنتی، بردبار است و میتوان در زیر سایهٔ آن آزادی و رفاه جامعه را تأمین کرد. بنابر این اسلام را که توسط آنان اسلام انقلابی نامیده شد به عنوان ایدئولوژی خود برگزیدند؛ از دید مجاهدین، ایدئولوژی سازمان مجاهدین مبتنی بر یک اسلام دموکراتیک و ترقیخواه است. | ||
بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران آموزشهای ایدئولوژیک را | بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران آموزشهای ایدئولوژیک را مبتنی بر اصول اساسی زیر مدون کردند: | ||
* مرز بین حق و باطل در عرصه اقتصادی اجتماعی مرز بین با خدا و بیخدا نیست بلکه این مرز از میان استثمارکننده و استثمارشونده عبور میکند. ( | * مرز بین حق و باطل در عرصه اقتصادی اجتماعی مرز بین با خدا و بیخدا نیست بلکه این مرز از میان استثمارکننده و استثمارشونده عبور میکند. (باورهای مذهبی یا بیخدا یا باخدا بودن یک فرد یا تفکر معیار تشخیص حق و باطل نیست؛ بلکه ظالم یا مظلوم بودن معیار درست تشخیص حق از باطل میباشد.) | ||
* در سیاست و در تدوین یک استراتژی در شرایطی که جواب هر کار قانونی و مسالمتآمیز با گلوله و زندان و شکنجه داده میشود، تنها راه برای مقابله با ظلم، | * در سیاست و در تدوین یک استراتژی در شرایطی که جواب هر کار قانونی و مسالمتآمیز با گلوله و زندان و شکنجه داده میشود، تنها راه برای مقابله با ظلم، مبارزهی قهرآمیز مسلحانه است. | ||
* در شرایطی که ظالم و ستمگر با تمام قوا بر مردم ظلم | * در شرایطی که ظالم و ستمگر با تمام قوا بر مردم ظلم میکنند، مبارزه به صورت کار فرعی و نیمهوقت دیگر کافی و پاسخگوی آن مرحله نیست؛ بلکه مبارزه در این شرایط نیاز به اعضای کاملا حرفهای (تمام وقت) دارد که در یک سازمان و یک تشکیلات بهطور جمعی مبارزه را پیش ببرند. | ||
[[پرونده:آرم طلایی سازمان مجاهدین خلق.png|جایگزین=آرم طلایی سازمان مجاهدین خلق|بندانگشتی|آرم طلایی سازمان مجاهدین خلق]] | [[پرونده:آرم طلایی سازمان مجاهدین خلق.png|جایگزین=آرم طلایی سازمان مجاهدین خلق|بندانگشتی|آرم طلایی سازمان مجاهدین خلق]] | ||
ویرایش