۱۳٬۱۴۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
=== جانباختن محسن محمدپور === | === جانباختن محسن محمدپور === | ||
محسن محمدپور در [[اعتراضات ۱۳۹۸ ایران| | محسن محمدپور در [[اعتراضات ۱۳۹۸ ایران|اعتراضات سراسری آبانماه ۱۳۹۸]]، در درگیریهای فلکه دروازه خرمشهر واقع در خیابان حافظ، مورد ضرب و شتم نیروهای امنیتی قرار گرفت و بر اثر ضرباتی که با باتون و شوکر بر سرش وارد آمد به حالت کما رفت و در بیمارستان ولیعصر خرمشهر بستری شد.<ref>[https://www.radiofarda.com/a/iran_protests_juvenile_kill_security_forces/30303698.html ۱۸ کودکی که در اعتراضهای آبان ۹۸ کشته شدند- سایت رادیو فردا]</ref> | ||
پس از چند روز از بیمارستان با پدر محسن | پس از چند روز از بیمارستان با پدر محسن محمدپور تماس گرفتند و از او خواستند که اعضای بدن فرزندش را اهدا کند، ولی پدر محسن این درخواست را رد کرد چرا که محسن هنوز زنده بود. چند ساعت پس از آن صحبت، از بیمارستان به خانواده محسن محمدپور خبر دادند که فرزندشان فوت کرده است.<ref name=":0" /> | ||
محسن محمدپور پیش از فوت بهمدت ۴ روز در بیمارستان ولیعصر خرمشهر بستری بود وی در ۲۷ مرداد ماه هجده ساله میشد.<ref>[https://www.balatarin.com/tag/%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86%20%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D9%BE%D9%88%D8%B1 محسن محمد پور ۲۷ مرداد هجده ساله میشد- سایت بالاترین]</ref> | محسن محمدپور پیش از فوت بهمدت ۴ روز در بیمارستان ولیعصر خرمشهر بستری بود وی در ۲۷ مرداد ماه هجده ساله میشد.<ref>[https://www.balatarin.com/tag/%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86%20%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D9%BE%D9%88%D8%B1 محسن محمد پور ۲۷ مرداد هجده ساله میشد- سایت بالاترین]</ref> | ||
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
مردم ایران در جشن تولد محسن محمدپور با نوشتن جملاتی از او یاد کردند: | مردم ایران در جشن تولد محسن محمدپور با نوشتن جملاتی از او یاد کردند: | ||
یک کاربر نوشت: <blockquote>«چرا کشتید؟ چرا حلقهٔ این | یک کاربر نوشت: <blockquote>«چرا کشتید؟ چرا حلقهٔ این چشمهای درخشان را با خاک پرکردید؟»</blockquote> | ||
[[پرونده:محسن محمدپور2.JPG|بندانگشتی|284x284px|جایگزین=|محسن محمدپور]] | [[پرونده:محسن محمدپور2.JPG|بندانگشتی|284x284px|جایگزین=|محسن محمدپور]] | ||
کاربری نوشت:<blockquote>«هیچ قربانی به اندازه محسن محمدپور در این چند وقت مشت من رو محکم و تنفرم رو به این رژیم نیفزوده. محسن، برادر! بدان در صف اول خونخواهی تو ایستادهام، برای نخشکیدن لبخندی چنین معصومانه ایستادهام.»</blockquote>کاربر دیگر نوشت: <blockquote>«آمده بود تا حقش را فریاد بزند. اما به ناحق صدایش را گرفتند و چشمان معصومش تا ابد بسته شد… نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم!»</blockquote>به نقل از کاربری دیگر: لبخند معصومیت بر لبان کودک کاری که هدف گلولهی مأمورران امنیتی جمهوری اسلامی قرار گرفت، محسن محمدپور تولد ۱۸ سالگیت مبارک. | کاربری نوشت:<blockquote>«هیچ قربانی به اندازه محسن محمدپور در این چند وقت مشت من رو محکم و تنفرم رو به این رژیم نیفزوده. محسن، برادر! بدان در صف اول خونخواهی تو ایستادهام، برای نخشکیدن لبخندی چنین معصومانه ایستادهام.»</blockquote>کاربر دیگر نوشت: <blockquote>«آمده بود تا حقش را فریاد بزند. اما به ناحق صدایش را گرفتند و چشمان معصومش تا ابد بسته شد… نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم!»</blockquote>به نقل از کاربری دیگر: لبخند معصومیت بر لبان کودک کاری که هدف گلولهی مأمورران امنیتی جمهوری اسلامی قرار گرفت، محسن محمدپور تولد ۱۸ سالگیت مبارک. یکی از دوستان وی نوشت:<blockquote>«قسم به چشمهای سرخت برادر عزیزم، که آفتاب روزی، بهتر از آن روزی که تو مردی خواهد تابید.»</blockquote>کاربری این شعر را نوشت: <blockquote>با دستای فقیر، با چشمای محروم، با پاهای خسته، یه مرد بود؛ یه مرد…</blockquote>دوست دیگری نوشت:<blockquote>هر بار که عکس این پسر رو میبینم قلبم مچاله میشود</blockquote><blockquote>چقدر ساده و زحمتکش بوده</blockquote><blockquote>چقدر مظلوم بوده… میگویند امروز اگر بود ۱۸ ساله میشد</blockquote> | ||
یکی از دوستان وی نوشت:<blockquote>«قسم به چشمهای سرخت برادر عزیزم، که آفتاب روزی، بهتر از آن روزی که تو مردی خواهد تابید.»</blockquote>کاربری این شعر را نوشت: <blockquote>با دستای فقیر، با چشمای محروم، با پاهای خسته، یه مرد بود؛ یه مرد…</blockquote>دوست دیگری نوشت:<blockquote>هر بار که عکس این پسر رو | |||
[[پرونده:محسن محمدپور5.JPG|بندانگشتی|286x286px|جایگزین=|عکسی از محسن محمدپور همراه تعدادی از دوستانش]] | [[پرونده:محسن محمدپور5.JPG|بندانگشتی|286x286px|جایگزین=|عکسی از محسن محمدپور همراه تعدادی از دوستانش]] | ||
کاربر دیگری در توییتی نوشت:<blockquote>هرجا دیده که دارند از او عکس میگیرند، لبخندی زده به چه معصومانگی! انگار در قلبش جز محبت و خوبی نبود…</blockquote><blockquote>امروز تولدش است. کاش لااقل برایش سنگ قبر میگذاشتند! این هم شد آرزو؟</blockquote><blockquote>خانوادهاش میخواهند مجوز بگیرند که روی قبرش بنویسند شهید.</blockquote>ویکی دیگر از کاربران نوشت: <blockquote>امروز ۲۷مرداد تولد هجده سالگی توست که حتی سنگ قبر هم نداری! تولدت مبارک نماد معصومیت و شرافت.<ref name=":1" /></blockquote> | کاربر دیگری در توییتی نوشت:<blockquote>هرجا دیده که دارند از او عکس میگیرند، لبخندی زده به چه معصومانگی! انگار در قلبش جز محبت و خوبی نبود…</blockquote><blockquote>امروز تولدش است. کاش لااقل برایش سنگ قبر میگذاشتند! این هم شد آرزو؟</blockquote><blockquote>خانوادهاش میخواهند مجوز بگیرند که روی قبرش بنویسند شهید.</blockquote>ویکی دیگر از کاربران نوشت: <blockquote>امروز ۲۷مرداد تولد هجده سالگی توست که حتی سنگ قبر هم نداری! تولدت مبارک نماد معصومیت و شرافت.<ref name=":1" /></blockquote> |
ویرایش