۸٬۸۰۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(اصلاح املا، اصلاح سجاوندی، اصلاح ارقام) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|بندانگشتی|887x887پیکسل]] | [[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|بندانگشتی|887x887پیکسل]] | ||
{{جعبه زندگینامه | |||
| اندازه جعبه = | |||
| عنوان = عطیه محررخوانساری | |||
| نام = عطیه محررخوانساری | |||
| تصویر = عطیه محرر خوانساری.jpg | |||
| اندازه تصویر = ۲۴۰px | |||
| عنوان تصویر = | |||
| زادروز = ۱۳۴۲ | |||
| زادگاه = اصفهان | |||
| تاریخ مرگ = ۲۹ شهریور ۱۳۶۰ | |||
| مکان مرگ = زندان اوین، تهران | |||
| عرض جغرافیایی محل دفن = | |||
| طول جغرافیایی محل دفن = | |||
| latd = | |||
| latm = | |||
| lats = | |||
| latNS = | |||
| longd = | |||
| longm = | |||
| longs = | |||
| longEW = | |||
| محل زندگی = شمال تهران | |||
| ملیت = ایرانی | |||
| نژاد = | |||
| تابعیت = | |||
| تحصیلات = دیپلم | |||
| دانشگاه = | |||
| پیشه = | |||
| سالهای فعالیت = پیش از ۱۳۶۰ | |||
| کارفرما = | |||
| نهاد = | |||
| نماینده = | |||
| شناختهشده برای = فعالیتهای مبارزاتی و اعدام | |||
| نقشهای برجسته = | |||
| سبک = | |||
| تأثیرگذاران = | |||
| تأثیرپذیرفتگان = | |||
| شهر خانگی = | |||
| تلویزیون = | |||
| لقب = | |||
| حزب = | |||
| جنبش = | |||
| مخالفان = | |||
| هیئت = | |||
| دین = | |||
| مذهب = | |||
| منصب = | |||
| مکتب = | |||
| آثار = | |||
| خویشاوندان سرشناس = طاهره محررخوانساری (خواهر)، نفیسه (خواهر)، نسرین (خاله)، عماد (عمو) | |||
| فرزندان = | |||
| جوایز = | |||
| امضا = | |||
| اندازه امضا = | |||
| وبگاه = | |||
| پانویس = | |||
| اتهامها = | |||
| مجازات = اعدام | |||
| وضعیت پزشکی = | |||
| اقدامات اعتراضی = | |||
| وضعیت خانواده = | |||
| واکنشهای بینالمللی = | |||
}} | |||
'''عطیه محررخوانساری'''، (متولد ۱۳۴۲، اصفهان - درگذشته ۲۹ شهریور ۱۳۶۰، زندان اوین) یکی از زنان مبارز ایران بود که در سن ۱۸ سالگی و با مدرک دیپلم در ۲۹ شهریور ۱۳۶۰ توسط رژیم جمهوری اسلامی در زندان اوین اعدام شد. او در تظاهرات [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی]] شرکت فعال داشت و به دلیل تعهدش به آرمان آزادی، توسط پدر حزباللهیاش به [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی|پاسداران]] تحویل داده شد. در زندان، با وجود سن کم، به عنوان تکیهگاه همبندانش شناخته شد و با نظم، صلابت و مهربانی، به نیازهای مادی و روحی آنها پاسخ داد. خاطرات همبندانش، از جمله اعظم حاج حیدری و مهری حاجینژاد، شخصیت استوار و فداکار او را برجسته میکند که حتی در برابر شکنجهها و فشار برای ندامت، با شجاعت مقاومت کرد. اعدام او در شامگاه ۲۹ شهریور ۱۳۶۰ همراه با ۶۰ مجاهد دیگر، بخشی از سرکوب گسترده رژیم بود.<ref name=":0">[https://freedomfori.blogspot.com/2024/11/blog-post_25.html عطیه محررخوانساری: قهرمان جوان و تکیهگاه همرزمان - پیشتازان راه آزادی ایران]</ref> | |||
'''عطیه محررخوانساری'''، (متولد ۱۳۴۲، اصفهان - درگذشته ۲۹ شهریور ۱۳۶۰، زندان اوین) یکی از زنان مبارز ایران بود که در سن ۱۸ سالگی و با مدرک دیپلم در ۲۹ شهریور ۱۳۶۰ توسط رژیم جمهوری اسلامی در زندان اوین اعدام شد. او در تظاهرات [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی]] شرکت فعال داشت و به دلیل تعهدش به آرمان آزادی، توسط پدر حزباللهیاش به [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی|پاسداران]] تحویل داده شد. در زندان، با وجود سن کم، به عنوان تکیهگاه همبندانش شناخته شد و با نظم، صلابت و مهربانی، به نیازهای مادی و روحی آنها پاسخ داد. خاطرات همبندانش، از جمله اعظم حاج حیدری و مهری حاجینژاد، شخصیت استوار و فداکار او را برجسته میکند که حتی در برابر شکنجهها و فشار برای ندامت، با شجاعت مقاومت کرد. اعدام او در شامگاه ۲۹ شهریور ۱۳۶۰ همراه با ۶۰ مجاهد دیگر، بخشی از سرکوب گسترده رژیم بود. <ref name=":0">[https://freedomfori.blogspot.com/2024/11/blog-post_25.html عطیه محررخوانساری: قهرمان جوان و تکیهگاه همرزمان - پیشتازان راه | |||
= زندگینامه، تحصیلات و فعالیتها = | = زندگینامه، تحصیلات و فعالیتها = | ||
خط ۱۰: | خط ۷۲: | ||
=== فعالیتها === | === فعالیتها === | ||
عطیه محررخوانساری در تظاهرات و قیامهای انقلاب ضدسلطنتی شرکت فعال داشت. او به دلیل تعهد عمیقش به آزادی دستگیر شد. اعظم حاج حیدری در کتاب ''بهای انسان بودن'' یادآور شده که عطیه هنگام ورود به بند ۲۴۰ قدیم اوین گفت: «بهخاطر دوستداشتن آزادی» | عطیه محررخوانساری در تظاهرات و قیامهای انقلاب ضدسلطنتی شرکت فعال داشت. او به دلیل تعهد عمیقش به آزادی دستگیر شد. اعظم حاج حیدری در کتاب ''بهای انسان بودن'' یادآور شده که عطیه هنگام ورود به بند ۲۴۰ قدیم اوین گفت: «بهخاطر دوستداشتن آزادی» دستگیرشده است، که این را وجه مشترک همه زندانیان سیاسی آن بند توصیف کرد. مهری حاجینژاد نیز تأیید میکند که عطیه از سال ۱۳۵۸ در فعالیتهای مرتبط با آرمانهای آزادیخواهانه مشارکت داشت. او با وجود سن کم، به دلیل نظم، انضباط، و فداکاریاش، بهعنوان تکیهگاه همبندانش شناخته میشد و با مهربانی و عاطفه به نیازهای مادی و روحی آنها پاسخ میداد، از جمله کمک به افراد مسن یا بیمار در شرایط دشوار زندان. | ||
= دستگیری و زندان = | = دستگیری و زندان = | ||
عطیه محررخوانساری توسط پدرش، که از حامیان حزباللهی رژیم بود، به پاسداران تحویل داده شد. طبق اظهارات مهری حاجینژاد، پدر عطیه او را همراه با خواهرش نفیسه، خالهاش نسرین، و عمویش عماد به دادستانی تسلیم کرد. اعظم حاج حیدری نیز گزارش داده که عطیه هنگام ورود به بند ۲۴۰ قدیم اوین اظهار داشت: «بهوسیله پدرم» | عطیه محررخوانساری توسط پدرش، که از حامیان حزباللهی رژیم بود، به پاسداران تحویل داده شد. طبق اظهارات مهری حاجینژاد، پدر عطیه او را همراه با خواهرش نفیسه، خالهاش نسرین، و عمویش عماد به دادستانی تسلیم کرد. اعظم حاج حیدری نیز گزارش داده که عطیه هنگام ورود به بند ۲۴۰ قدیم اوین اظهار داشت: «بهوسیله پدرم» دستگیرشده است، که این اقدام به دلیل فشار مقامهای رژیم برای تحویل مخالفان انجام شد. مقامها به پدر عطیه اطمینان داده بودند که در صورت تسلیم فرزندانش، آنها اعدام نخواهند شد، اما این وعده نقض شد. | ||
=== شرایط زندان === | === شرایط زندان === | ||
خط ۲۸: | خط ۹۰: | ||
=== خاطرات اعظم حاج حیدری === | === خاطرات اعظم حاج حیدری === | ||
اعظم حاج حیدری در کتاب ''بهای انسان بودن'' به توصیف ورود عطیه محررخوانساری به بند ۲۴۰ قدیم اوین در شهریور ۱۳۶۰ پرداخته است. او گزارش میدهد که عطیه، دختری ۱۶ تا ۱۷ ساله با قدی بلند، چهرهای زیبا و صلابت، وارد بند شد و رفتار و وقارش توجه همه را جلب کرد. حاج حیدری یادآور شده که پس از معرفی خود، عطیه با لبخند گرمی خود را معرفی کرد و گفت: «عطیه محررخوانساری.» هنگامی که از دلیل دستگیری پرسیده شد، عطیه پاسخ داد: «بهخاطر دوستداشتن آزادی!» که حاج حیدری آن را وجه مشترک همه زندانیان دانست. عطیه همچنین توضیح داد که توسط پدرش | اعظم حاج حیدری در کتاب ''بهای انسان بودن'' به توصیف ورود عطیه محررخوانساری به بند ۲۴۰ قدیم اوین در شهریور ۱۳۶۰ پرداخته است. او گزارش میدهد که عطیه، دختری ۱۶ تا ۱۷ ساله با قدی بلند، چهرهای زیبا و صلابت، وارد بند شد و رفتار و وقارش توجه همه را جلب کرد. حاج حیدری یادآور شده که پس از معرفی خود، عطیه با لبخند گرمی خود را معرفی کرد و گفت: «عطیه محررخوانساری.» هنگامی که از دلیل دستگیری پرسیده شد، عطیه پاسخ داد: «بهخاطر دوستداشتن آزادی!» که حاج حیدری آن را وجه مشترک همه زندانیان دانست. عطیه همچنین توضیح داد که توسط پدرش دستگیرشده و گفت: «بهوسیله پدرم! وقتی وارد خانه خودمان شدم او مرا به پاسدارها تحویل داد.» این وجه مشترک با تجربه خود حاج حیدری (دستگیری توسط برادر) منجر به دوستی آنها شد. حاج حیدری عطیه را دختری فوقالعاده توصیف کرده که با مهربانی، فداکاری و مایهگذاری، بهرغم سن کم، تکیهگاه همبندانش بود. او در شرایط دشوار بند، که ۱۵۰ نفر در دو اتاق فشرده بودند، با صبر و وقار به نیازهای مادی و روحی دیگران پاسخ میداد، از جمله کمک به افراد مسن و بیماران. حاج حیدری گزارش داده که عطیه در مواجهه با مشکلات بهداشتی مثل شپش اظهار داشت: «از اینکه میتوانم برای دوستانم کاری بکنم، لذت میبرم»، و ساعاتی را صرف جدا کردن شپش از موهای همبندان میکرد، که آن را «شیرینترین لحظههای زندگیام» نامید. پس از بازجوییها، عطیه با آرامش و شادابی بازمیگشت و وقارش قوت قلب همبندان را فراهم میکرد. حاج حیدری همچنین به واکنش عاطفی خود پس از شنیدن صدای رگبار مسلسل در شب اعدام عطیه اشاره کرده و مینویسد: «صدای مهیب رگبار مسلسل، گویی بر روی قلب من خالی شده است.» او از سرود مجاهد بعد از اعدام یاد کرده که نشاندهنده مقاومت بود. | ||
=== خاطرات مهری حاجینژاد === | === خاطرات مهری حاجینژاد === | ||
خط ۳۷: | خط ۹۹: | ||
=== واکنشها در زندان === | === واکنشها در زندان === | ||
پس از خروج عطیه از بند برای بازجویی در ساعت ۱۲ شب ۲۴ شهریور ۱۳۶۰، همبندانش در انتظار بازگشت او بودند. اعظم حاج حیدری گزارش داده که با شنیدن صدای رگبار مسلسل در ساعت چهار بامداد، بند در ماتم فرو رفت و توصیف کرده: «صدای مهیب رگبار مسلسل، گویی بر روی قلب من خالی شده است.» همبندان شروع به شمارش تکتیرها کردند که تا ۶۰ ادامه یافت، نشاندهنده تعداد اعدامشدگان. ابتدا امید به بازگشت عطیه وجود داشت، اما با ورود خواهرزادهاش به بند و تأیید سکوت او، واقعیت اعدام عطیه پذیرفته شد. خانم شوری، همبند دیگر، اظهار داشت: «عطیه سرود مجاهد خواند و رفت!» این سرود توسط همرزمانش در بند تکرار شد: <blockquote>«مجاهد! مجاهد! مجاهد بهفرمان یزدان | پس از خروج عطیه از بند برای بازجویی در ساعت ۱۲ شب ۲۴ شهریور ۱۳۶۰، همبندانش در انتظار بازگشت او بودند. اعظم حاج حیدری گزارش داده که با شنیدن صدای رگبار مسلسل در ساعت چهار بامداد، بند در ماتم فرو رفت و توصیف کرده: «صدای مهیب رگبار مسلسل، گویی بر روی قلب من خالی شده است.» همبندان شروع به شمارش تکتیرها کردند که تا ۶۰ ادامه یافت، نشاندهنده تعداد اعدامشدگان. ابتدا امید به بازگشت عطیه وجود داشت، اما با ورود خواهرزادهاش به بند و تأیید سکوت او، واقعیت اعدام عطیه پذیرفته شد. خانم شوری، همبند دیگر، اظهار داشت: «عطیه سرود مجاهد خواند و رفت!» این سرود توسط همرزمانش در بند تکرار شد: <blockquote>«مجاهد! مجاهد! مجاهد بهفرمان یزدان خود… تویی نقطه آرزوهای خلق، تویی شعله راه فردای خلق.» </blockquote>پس از سرود، همبندان یکدیگر را در آغوش گرفتند و اشکها را فرو خوردند، که نشاندهنده اتحاد و مقاومت در برابر سرکوب بود. | ||
= میراث و تأثیر عطیه محررخوانساری = | = میراث و تأثیر عطیه محررخوانساری = | ||
عطیه محررخوانساری با شهامتش و مقاومت در برابر شکنجهگران، میراثی از پایداری و فداکاری در میان همبندانش به جای گذاشت. پس از اعدام او در شامگاه ۲۹ شهریور ۱۳۶۰، همبندانش در بند ۲۴۰ اوین با سرود مجاهد به یاد او ادای احترام کردند. این سرود که با متن «مجاهد! مجاهد! مجاهد بهفرمان یزدان | عطیه محررخوانساری با شهامتش و مقاومت در برابر شکنجهگران، میراثی از پایداری و فداکاری در میان همبندانش به جای گذاشت. پس از اعدام او در شامگاه ۲۹ شهریور ۱۳۶۰، همبندانش در بند ۲۴۰ اوین با سرود مجاهد به یاد او ادای احترام کردند. این سرود که با متن «مجاهد! مجاهد! مجاهد بهفرمان یزدان خود… تویی نقطه آرزوهای خلق، تویی شعله راه فردای خلق» اجرا شد، نشاندهنده اتحاد و روحیه مقاومت در برابر سرکوب بود. اعظم حاج حیدری گزارش داده که پس از شنیدن صدای رگبار مسلسل، همبندان یکدیگر را در آغوش گرفتند و اشکها را فرو بردند، که این عمل نمادی از همبستگی و ادامه مبارزه تلقی شد. تأثیر عطیه بهعنوان تکیهگاه و مظهر نظم و مهربانی، همچنان در خاطرات همبندانش زنده مانده است.<ref name=":0" /> | ||
== منابع | == منابع == |
ویرایش