۵ مهر ۱۳۶۰: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۶: خط ۱۶:




'''۵ مهر ۱۳۶۰،''' نام رویدادی‌ است که در آن  یک رویارویی نظامی بین نیروهای [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین‌ خلق]] و [[میلیشیای مجاهد خلق|میلیشیای]] آنها و [[سپاه پاسداران|پاسداران]] جمهوری اسلامی رخ داد. بعد از سرنگونی رژیم شاه و روی کار آمدن خمینی، سازمان مجاهدین دست به مبارزه‌ی مسالمت‌آمیز سیاسی و آگاهی‌بخش زد؛ علی‌رغم این که مجاهدین از هر‌گونه عمل خشونت‌آمیز بشدت پرهیز می‌کردند، اما مستمراً از سوی نیروهای حکومتی مورد حمله و هجوم قرار می‌گرفتند. از بهمن ۵۷ تا ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ که آغاز مقاومت قهرآمیز و سراسری مجاهدین خلق بر علیه جمهوری اسلامی بود؛ طی دو سال و نیم بیش از ۷۰ تن از اعضا و هواداران مجاهدین در اثر حملات نیروهای وابسته به حکومت کشته شدند.  
'''۵ مهر ۱۳۶۰،''' نام رویدادی‌ است که در آن  یک رویارویی نظامی بین نیروهای [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین‌ خلق]] و [[میلیشیای مجاهد خلق|میلیشیای]] آنها و [[سپاه پاسداران|پاسداران]] جمهوری اسلامی رخ داد. بعد از سرنگونی رژیم شاه و روی کار آمدن خمینی، سازمان مجاهدین دست به مبارزه‌ی مسالمت‌آمیز سیاسی و آگاهی‌بخش زد؛ علی‌رغم این که مجاهدین از هر‌گونه عمل خشونت‌آمیز بشدت پرهیز می‌کردند، اما مستمراً از سوی نیروهای حکومتی مورد حمله و هجوم قرار می‌گرفتند.
 
از بهمن ۵۷ تا ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ که آغاز مقاومت قهرآمیز و سراسری مجاهدین خلق بر علیه جمهوری اسلامی بود؛ طی دو سال و نیم بیش از ۷۰ تن از اعضا و هواداران مجاهدین در اثر حملات نیروهای وابسته به حکومت کشته شدند.  


در زمینه فعالیت‌های مجاهدین و مشکلاتی که با آن روبرو بودند یک پژوهشگر آمریکایی نوشت:
در زمینه فعالیت‌های مجاهدین و مشکلاتی که با آن روبرو بودند یک پژوهشگر آمریکایی نوشت:
خط ۳۰: خط ۳۲:
در این تظاهرات برای اولین بار شعار «مرگ بر خمینی» سر داده شد. تا آن زمان کسی این شعار را نداده بود.
در این تظاهرات برای اولین بار شعار «مرگ بر خمینی» سر داده شد. تا آن زمان کسی این شعار را نداده بود.


در جمع‌بندی یک‌ساله‌ی [[مجاهدین خلق ایران|مجاهدین خلق]] آمده است:[[پرونده:شروع تظاهرات ۵مهر۱۳۶۰.jpg|alt=شروع تظاهرات ۵ مهر ۱۳۶۰|بندانگشتی|شروع تظاهرات ۵ مهر ۱۳۶۰]]«علی‌رغم اینکه از ۳۰ خرداد به بعد برای ما روشن بود که آن الگوی سقوط شاه، لااقل در این مقطع دیگر قابل تکرار نیست  اما باز هم تِست کردیم. آزمایش کردیم. یعنی سازمان ما در یک مقطع وظیفه خودش دانست برای اینکه مبادا فرصتی از دست برود، با پرداخت سنگین‌ترین بهای ممکن،‌ یکبار دیگر باز هم به میدان آوردن عنصر اجتماعی را آزمایش بکند. منظورم تظاهرات مسلحانه و راهگشایانه‌ای است که از نیمه‌‌های شهریور سال ۱۳۶۰ به بعد تا اوایل مهر و در اوج خودش در روز ۵ مهر در تهران و بعضی شهرستانهای دیگر برگزار شد».<ref>جمع‌بندی یک ساله‌ی مقاومت – ۳۰خرداد ۶۱</ref>
در جمع‌بندی یک‌ساله‌ی [[مجاهدین خلق ایران|مجاهدین خلق]] آمده است:[[پرونده:شروع تظاهرات ۵مهر۱۳۶۰.jpg|alt=شروع تظاهرات ۵ مهر ۱۳۶۰|بندانگشتی|شروع تظاهرات ۵ مهر ۱۳۶۰]]«علی‌رغم اینکه از ۳۰ خرداد به بعد برای ما روشن بود که آن الگوی سقوط شاه، لااقل در این مقطع دیگر قابل تکرار نیست  اما باز هم تِست کردیم. آزمایش کردیم. یعنی سازمان ما در یک مقطع وظیفه خودش دانست برای اینکه مبادا فرصتی از دست برود، با پرداخت سنگین‌ترین بهای ممکن،‌ یکبار دیگر باز هم به میدان آوردن عنصر اجتماعی را آزمایش بکند.  
 
منظورم تظاهرات مسلحانه و راهگشایانه‌ای است که از نیمه‌‌های شهریور سال ۱۳۶۰ به بعد تا اوایل مهر و در اوج خودش در روز ۵ مهر در تهران و بعضی شهرستانهای دیگر برگزار شد».<ref>جمع‌بندی یک ساله‌ی مقاومت – ۳۰خرداد ۶۱</ref>


به این ترتیب در روز ۵ مهر ۱۳۶۰ [[میلیشیای مجاهد خلق|میلیشیای مجاهدین خلق]]، دست به تظاهرات زدند که با سنگین‌ترین سرکوب و کشتار روبرو شد. هزاران مجاهد خلق دستگیر و به گفته شاهدان، تنها در روز اول  بیش از ۱۸۰۰ تن اعدام شدند.
به این ترتیب در روز ۵ مهر ۱۳۶۰ [[میلیشیای مجاهد خلق|میلیشیای مجاهدین خلق]]، دست به تظاهرات زدند که با سنگین‌ترین سرکوب و کشتار روبرو شد. هزاران مجاهد خلق دستگیر و به گفته شاهدان، تنها در روز اول  بیش از ۱۸۰۰ تن اعدام شدند.
خط ۴۲: خط ۴۶:
روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ خمینی با استقبال کم نظیری وارد ایران شد. میلیون‌‌ها ایرانی به استقبال او رفتند. خمینی تنها رهبر تاریخ معاصر جهان است که زعامت دینی، مشروعیت مردمی و رهبری سیاسی را در خودش داشت و در واقع صاحب یک قدرت افسانه‌‌ای شد. خمینی به تمام وعده‌هایی که در پاریس داد پشت پا زد و به هیچ کدام عمل نکرد.
روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ خمینی با استقبال کم نظیری وارد ایران شد. میلیون‌‌ها ایرانی به استقبال او رفتند. خمینی تنها رهبر تاریخ معاصر جهان است که زعامت دینی، مشروعیت مردمی و رهبری سیاسی را در خودش داشت و در واقع صاحب یک قدرت افسانه‌‌ای شد. خمینی به تمام وعده‌هایی که در پاریس داد پشت پا زد و به هیچ کدام عمل نکرد.


خمینی در این خصوص گفت:<blockquote>'''«ممکن است دیروز من یک حرفی زده باشم و امروز حرف دیگری را و فردا حرف دیگری را. این معنا ندارد که من بگویم چون دیروز حرفی زده‌ام باید روی همان حرف باقی بمانم»'''.<ref name=":02">کتاب صحیفه‌ی نور خمینی- جلد ۱۸ صفحه‌ی ۱۷۸</ref></blockquote>وی در جای دیگری هم گفت:
[[خمینی]] در این خصوص گفت:<blockquote>'''«ممکن است دیروز من یک حرفی زده باشم و امروز حرف دیگری را و فردا حرف دیگری را. این معنا ندارد که من بگویم چون دیروز حرفی زده‌ام باید روی همان حرف باقی بمانم»'''.<ref name=":02">کتاب صحیفه‌ی نور خمینی- جلد ۱۸ صفحه‌ی ۱۷۸</ref></blockquote>وی در جای دیگری هم گفت:<blockquote>«ما دنبال مصالح هستیم. بنابراین مسأله نیست که آقایان به ما بگویند شما آن‌روز اینجوری گفتید ... هر چه می‌خواهند به ما بگویند. بگویند کشور ملایان، حکومت آخوندیسم. این هم یک حربه‌ای است که ما را از میدان به در کنند. ما نه، از میدان بیرون نمی‌رویم».<ref>کتاب صحیفه‌ی نور خمینی ، ج ۱۶، ص ۲۱۱-۲۱۲</ref></blockquote>با روی کار آمدن خمینی مجاهدین هم دست به مبارزات سیاسی مسالمت‌آمیز زدند. اما مجاهدین برای خمینی قابل تحمل نبودند؛ چون از مجاهدین بارها و بارها خواسته بود که مثل بقیه مردم  او را امام خطاب کنند، [[ولایت فقیه]] و قانون اساسی‌اش را قبول کنند؛ حتی به مجاهدین پیام داده بود که درهای قدرت به روی شما بسته نیست، ولی مجاهدین حاضر نشدند از اصول خود کوتاه بیایند و ولایت فقیه و قانون آن را بپذیرند. به همین دلیل مورد خشم و غضب خمینی بودند. 
«ما دنبال مصالح هستیم. بنابراین مسأله نیست که آقایان به ما بگویند شما آن‌روز اینجوری گفتید ... هر چه می‌خواهند به ما بگویند. بگویند کشور ملایان، حکومت آخوندیسم. این هم یک حربه‌ای است که ما را از میدان به در کنند. ما نه، از میدان بیرون نمی‌رویم».<ref>کتاب صحیفه‌ی نور خمینی ، ج ۱۶، ص ۲۱۱-۲۱۲</ref>
 
از این رو مراکز و ستادهای مجاهدین روزانه مورد حمله و هجوم نیروهای چماق‌دار حکومتی قرار می‌گرفت.


با روی کار آمدن خمینی مجاهدین هم دست به مبارزات سیاسی مسالمت‌آمیز زدند. اما مجاهدین برای خمینی قابل تحمل نبودند؛ چون از مجاهدین بارها و بارها خواسته بود که مثل بقیه مردم  او را امام خطاب کنند، ولایت فقیه و قانون اساسی‌اش را قبول کنند؛ حتی به مجاهدین پیام داده بود که درهای قدرت به روی شما بسته نیست، ولی مجاهدین حاضر نشدند از اصول خود کوتاه بیایند و ولایت فقیه و قانون آن را بپذیرند. به همین دلیل مورد خشم و غضب خمینی بودند. از این رو مراکز و ستادهای مجاهدین روزانه مورد حمله و هجوم نیروهای چماق‌دار حکومتی قرار می‌گرفت.  
به‌رغم این حملات، مجاهدین هر روز گسترش پیدا می‌کردند، به گفته مقامات حکومت خمینی، مجاهدین ۵۰۰ هزار [[میلیشیا]] در سراسر کشور سازماندهی کرده بودند.


به‌رغم این حملات، مجاهدین هر روز گسترش پیدا می‌کردند، به گفته مقامات حکومت خمینی، مجاهدین ۵۰۰ هزار میلیشیا در سراسر کشور سازماندهی کرده بودند.
آقا‌محمدی رئیس ستاد نصر که مسئول امور عراق در دفتر خامنه‌ای و سپس معاون سیاسی رادیو و تلویزیون دولتی ایران بود گفت:<blockquote>«در اوایل انقلاب شاید حدود ۵۰۰ هزار میلیشیا گروه‌های تروریستی در کشور سامان داده بودند».<ref>تلویزیون دولتی ایران - ۲۵ اسفند ۱۳۷۸</ref></blockquote>اکبر گنجی هم در این رابطه می‌گوید:<blockquote>«گروه‌هایی بود که رهبری استثنایی و کاریزمایی امام خمینی را قبول کرده بودند. جبهه دوم متشکل از شخصیت‌ها و گروه‌های سیاسی بود که با رهبری امام در دوران تأسیس دولت مسأله داشتند…


آقا‌محمدی رئیس ستاد نصر که مسئول امور عراق در دفتر خامنه‌ای و سپس معاون سیاسی رادیو و تلویزیون دولتی ایران بود گفت:<blockquote>«در اوایل انقلاب شاید حدود ۵۰۰ هزار میلیشیا گروه‌های تروریستی در کشور سامان داده بودند».<ref>تلویزیون دولتی ایران - ۲۵ اسفند ۱۳۷۸</ref></blockquote>اکبر گنجی هم در این رابطه می‌گوید:<blockquote>«گروه‌هایی بود که رهبری استثنایی و کاریزمایی امام خمینی را قبول کرده بودند. جبهه دوم متشکل از شخصیت‌ها و گروه‌های سیاسی بود که با رهبری امام در دوران تأسیس دولت مسأله داشتند… فرقه رجوی در رأس این سازمان‌های تروریستی قرار داشت… و با پشتیبانی پانصد هزار میلیشیا (شبه‌نظامیان) که در سراسر ایران سازماندهی کرده بودند، می‌توانند هسته اصلی نیروهای جبهه اول را که در حول و حوش امام قرار دارند، قلع و قمع کرده و جمهوری خلقشان را برقرار کنند»<ref>روزنامه عصر آزادگان تاریخ ۱۴ دی ۱۳۷۸</ref></blockquote>
فرقه رجوی در رأس این سازمان‌های تروریستی قرار داشت… و با پشتیبانی پانصد هزار میلیشیا (شبه‌نظامیان) که در سراسر ایران سازماندهی کرده بودند، می‌توانند هسته اصلی نیروهای جبهه اول را که در حول و حوش امام قرار دارند، قلع و قمع کرده و جمهوری خلقشان را برقرار کنند»<ref>روزنامه عصر آزادگان تاریخ ۱۴ دی ۱۳۷۸</ref></blockquote>
[[پرونده:۵مهر۱۳۶۰ تظاهرات میلیشیا.jpg|جایگزین=۵مهر۱۳۶۰  تظاهرات میلیشیا|بندانگشتی|۵مهر۱۳۶۰  تظاهرات میلیشیا]]
[[پرونده:۵مهر۱۳۶۰ تظاهرات میلیشیا.jpg|جایگزین=۵مهر۱۳۶۰  تظاهرات میلیشیا|بندانگشتی|۵مهر۱۳۶۰  تظاهرات میلیشیا]]
تیراژ روزانه نشریه مجاهد ارگان رسمی سازمان مجاهدین خلق ایران  تا ۶۰۰ هزار نسخه هم رسید که برای جمعیت ۳۶ میلیون نفری آن زمان ایران عدد بزرگی محسوب می‌شود.
تیراژ روزانه نشریه مجاهد ارگان رسمی سازمان مجاهدین خلق ایران  تا ۶۰۰ هزار نسخه هم رسید که برای جمعیت ۳۶ میلیون نفری آن زمان ایران عدد بزرگی محسوب می‌شود.


این گسترش، اما برای سران جمهوری اسلامی  قابل تحمل نبود و هر روز در گوشه‌ای از کشور به مراکز مجاهدین حمله می‌شد. ده‌ها تن از مجاهدین جان خود را در این حملات از دست دادند، ولی مجاهدین کوچکترین واکنش تندی از خودشان نشان ندادند. سرانجام شرایط به نقطه‌ای رسید که دیگر خمینی فضایی برای ادامه‌ی فعالیت مسالمت‌آمیز مجاهدین باقی نگذاشت و درنتیجه برای آنان جز جنگ قهر‌آمیز و یا تسلیم راهی باقی نماند؛ و مجاهدین در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰بعد از سرکوب قهرآمیز تظاهرات مسالمت‌آمیز پانصد هزار نفره در تهران، وارد فاز مبارزه‌ی قهر‌آمیز شدند.
این گسترش، اما برای سران جمهوری اسلامی  قابل تحمل نبود و هر روز در گوشه‌ای از کشور به مراکز مجاهدین حمله می‌شد. ده‌ها تن از مجاهدین جان خود را در این حملات از دست دادند، ولی مجاهدین کوچکترین واکنش تندی از خودشان نشان ندادند.
 
سرانجام شرایط به نقطه‌ای رسید که دیگر خمینی فضایی برای ادامه‌ی فعالیت مسالمت‌آمیز مجاهدین باقی نگذاشت و درنتیجه برای آنان جز جنگ قهر‌آمیز و یا تسلیم راهی باقی نماند؛ و مجاهدین در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰بعد از سرکوب قهرآمیز تظاهرات مسالمت‌آمیز پانصد هزار نفره در تهران، وارد فاز مبارزه‌ی قهر‌آمیز شدند.


مجاهدین باز هم برای این که کوچکترین فرصت برای سرنگونی این رژیم از دست نرود،‌ از نیمه‌ی شهریور ۱۳۶۰ تظاهرات پراکنده‌ای را سازماندهی کردند؛ ولی هر بار با خشونت سرکوب می‌شد. نهایتاً در روز ۵ مهر میلیشیاهای مجاهدخلق با حفاظت یگانهای مسلح وارد خیابان شدند؛‌ و رژیم به بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن دست به سرکوب زد.
مجاهدین باز هم برای این که کوچکترین فرصت برای سرنگونی این رژیم از دست نرود،‌ از نیمه‌ی شهریور ۱۳۶۰ تظاهرات پراکنده‌ای را سازماندهی کردند؛ ولی هر بار با خشونت سرکوب می‌شد. نهایتاً در روز ۵ مهر میلیشیاهای مجاهدخلق با حفاظت یگانهای مسلح وارد خیابان شدند؛‌ و رژیم به بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن دست به سرکوب زد.
خط ۵۹: خط ۶۶:
مسعود رجوی در خصوص اهداف تظاهرات ۵ مهر نوشت:
مسعود رجوی در خصوص اهداف تظاهرات ۵ مهر نوشت:
[[پرونده:شروع تظاهرات ۵مهر۱۳۶۰ -۲.jpg|جایگزین=شروع تظاهرات ۵مهر۱۳۶۰  |بندانگشتی|تظاهرات ۵مهر۱۳۶۰   ]]
[[پرونده:شروع تظاهرات ۵مهر۱۳۶۰ -۲.jpg|جایگزین=شروع تظاهرات ۵مهر۱۳۶۰  |بندانگشتی|تظاهرات ۵مهر۱۳۶۰   ]]
<blockquote>«نخستین هدف مطرح کردن شعار ”مرگ بر خمینی“ و بردن آن به میان مردم بود. این شعار را تا آن‌موقع هیچ‌کس در عرصه اجتماعی نداده بود و جرات و جسارت فوق‌العاده‌یی می‌خواست. خمینی در آن زمان پشت افراد دیگری مانند بهشتی سنگر می‌گرفت که برای او نقش فیلتر و عایق داشتند و انزجار اجتماعی مردم بر روی آنها متمرکز و کانالیزه می‌شد... در آن زمان ”کاریسما“ یا هیبت و جاذبه خمینی بر دوش جامعه و به‌خصوص اقشار عقب مانده بسیار سنگینی می‌کرد. مجاهدین باید پا پیش می‌گذاشتند و ”بت“ را با عبور از آتش و خون با سنگین‌ترین بها در هم می‌شکستند. پیام قشر پیشتاز جوان و دانشجویان و دانش آموزان این بود: ”مرگ بر خمینی، زنده باد آزادی“ ، ”شاه سلطان خمینی، مرگت فرارسیده“ ، ”شاه سلطان ولایت، مرگت فرا رسیده“ ، ”خمینی حیا کن، سلطنت را رها کن“ ، ”ای جلاد ننگت باد“ .»<ref>استراتژی قيام  و سرنگونی - مسعود رجوی -۳۰ دی ۱۳۸۸</ref></blockquote>
<blockquote>«نخستین هدف مطرح کردن شعار ”مرگ بر خمینی“ و بردن آن به میان مردم بود. این شعار را تا آن‌موقع هیچ‌کس در عرصه اجتماعی نداده بود و جرات و جسارت فوق‌العاده‌یی می‌خواست. خمینی در آن زمان پشت افراد دیگری مانند بهشتی سنگر می‌گرفت که برای او نقش فیلتر و عایق داشتند و انزجار اجتماعی مردم بر روی آنها متمرکز و کانالیزه می‌شد...  
 
در آن زمان ”کاریسما“ یا هیبت و جاذبه خمینی بر دوش جامعه و به‌خصوص اقشار عقب مانده بسیار سنگینی می‌کرد. مجاهدین باید پا پیش می‌گذاشتند و ”بت“ را با عبور از آتش و خون با سنگین‌ترین بها در هم می‌شکستند. پیام قشر پیشتاز جوان و دانشجویان و دانش آموزان این بود: ”مرگ بر خمینی، زنده باد آزادی“ ، ”شاه سلطان خمینی، مرگت فرارسیده“ ، ”شاه سلطان ولایت، مرگت فرا رسیده“ ، ”خمینی حیا کن، سلطنت را رها کن“ ، ”ای جلاد ننگت باد“ .»<ref>استراتژی قيام  و سرنگونی - مسعود رجوی -۳۰ دی ۱۳۸۸</ref></blockquote>
[[پرونده:۵مهر۱۳۶۰ ـ تظاهرات و مردم.jpg|جایگزین=۵مهر۱۳۶۰  ـ تظاهرات و مردم|بندانگشتی|۵مهر۱۳۶۰  ـ تظاهرات و مردم]]
[[پرونده:۵مهر۱۳۶۰ ـ تظاهرات و مردم.jpg|جایگزین=۵مهر۱۳۶۰  ـ تظاهرات و مردم|بندانگشتی|۵مهر۱۳۶۰  ـ تظاهرات و مردم]]
اهداف دیگر تظاهرات ۵ مهر، به میدان کشیدن عنصر اجتماعی و مردمی بود، تا اگر از این طریق هم کاری می‌توان کرد، مجاهدین کوتاهی نکرده باشند؛ اما در اثر شدت و حدّت سرکوب، مردم امكان حضور موثر در صحنه را نیافتند.  
اهداف دیگر تظاهرات ۵ مهر، به میدان کشیدن عنصر اجتماعی و مردمی بود، تا اگر از این طریق هم کاری می‌توان کرد، مجاهدین کوتاهی نکرده باشند؛ اما در اثر شدت و حدّت سرکوب، مردم امكان حضور موثر در صحنه را نیافتند.  
خط ۶۵: خط ۷۴:
وب‌سایت مجاهدین در این خصوص نوشت:
وب‌سایت مجاهدین در این خصوص نوشت:


«مجاهدین قصد داشتند در آن سرکوب وحشیانه باز هم تا جایی که امکان دارد راه باز کنند و مردم را به صحنه بیاورند تا آیندگان گواهی دهند که مجاهدین در راه شکستن فضای سرکوب و اختناق از هیچ پرداختی فروگذار نکردند. اما سرکوب و توحش پاسداران هار خمینی آن‌قدر شدید بود که مانع از به میدان آمدن مردم شد. ولی این پایان ماجرا نبود. سرکوب، اگر ‌چه مافوق تصور بود، اما افسانهٴ خمینی، پیر کفتار خون‌آشام ارتجاع بود که در ذهن توده‌های مردم برای همیشه به گور سپرده شد».<ref>وب‌سایت [https://news.mojahedin.org/i/ سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>
«مجاهدین قصد داشتند در آن سرکوب وحشیانه باز هم تا جایی که امکان دارد راه باز کنند و مردم را به صحنه بیاورند تا آیندگان گواهی دهند که مجاهدین در راه شکستن فضای سرکوب و اختناق از هیچ پرداختی فروگذار نکردند.  
 
اما سرکوب و توحش پاسداران هار خمینی آن‌قدر شدید بود که مانع از به میدان آمدن مردم شد. ولی این پایان ماجرا نبود. سرکوب، اگر ‌چه مافوق تصور بود، اما افسانهٴ خمینی، پیر کفتار خون‌آشام ارتجاع بود که در ذهن توده‌های مردم برای همیشه به گور سپرده شد».<ref>وب‌سایت [https://news.mojahedin.org/i/ سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>
==سرکوب عریان و شدید حاکمیت در روز ۵ مهر ۱۳۶۰==
==سرکوب عریان و شدید حاکمیت در روز ۵ مهر ۱۳۶۰==
سرکوب در روز ۵ مهر به‌ حدی سنگین بود که  قابل تصور نبود. حاکمیت در این زمینه بسیار شتاب داشت. فتواهای خمینی پیاپی از رادیو و تلویزیون حکومتی اعلام می‌شد. در مواردی حتی شماری از پاسداران و کمیته چی‌های خودش را هم که در صحنه به مجاهدین تیراندازی می‌کردند، به اشتباه همراه با مجاهدین دستگیر کرد و شکنجه‌گران و بازجویانش در اوین، قسم و آیه‌های آنها را هم که علیه مجاهدین می‌جنگیدند باور نکردند. فرصت یک تلفن کردن به کمیته‌ها هم به آنها ندادند و کارت پاسداری آنها را هم جعلی دانستند و می‌گفتند خیلی از ”منافقین“ از همین کارتها جعل کرده‌اند! و آنها را هم سرضرب اعدام کردند.
سرکوب در روز ۵ مهر به‌ حدی سنگین بود که  قابل تصور نبود. حاکمیت در این زمینه بسیار شتاب داشت. فتواهای خمینی پیاپی از رادیو و تلویزیون حکومتی اعلام می‌شد. در مواردی حتی شماری از پاسداران و کمیته‌چی‌های خودش را هم که در صحنه به مجاهدین تیراندازی می‌کردند، به اشتباه همراه با مجاهدین دستگیر کرد و شکنجه‌گران و بازجویانش در [[زندان اوین]]، قسم و آیه‌های آنها را هم که علیه مجاهدین می‌جنگیدند باور نکردند.  
 
فرصت یک تلفن کردن به کمیته‌ها هم به آنها ندادند و کارت پاسداری آنها را هم جعلی دانستند و می‌گفتند خیلی از ”منافقین“ از همین کارتها جعل کرده‌اند! و آنها را هم سرضرب اعدام کردند.
[[پرونده:۵مهر۱۳۶۰ ـ دستگیریهای خیابانی.jpg|جایگزین=۵مهر۱۳۶۰ ـ دستگیریهای خیابانی|بندانگشتی|۵مهر۱۳۶۰ ـ دستگیری‌های خیابانی]]
[[پرونده:۵مهر۱۳۶۰ ـ دستگیریهای خیابانی.jpg|جایگزین=۵مهر۱۳۶۰ ـ دستگیریهای خیابانی|بندانگشتی|۵مهر۱۳۶۰ ـ دستگیری‌های خیابانی]]
یک نمونه محمدرضا قلیچ‌خانی، پاسداری بود که در  کمیته‌ی منطقه‌ی ۹ تهران کار می‌کرد، این فرد در سرکوب مجاهدین دست داشت؛ اما دستگیر و اعدام شد.
یک نمونه محمدرضا قلیچ‌خانی، پاسداری بود که در  کمیته‌ی منطقه‌ی ۹ تهران کار می‌کرد، این فرد در سرکوب مجاهدین دست داشت؛ اما دستگیر و اعدام شد.
خط ۸۳: خط ۹۶:
- دادگاه و تحقیقات لازم نیست، هر خیابان دادگاه و هر فرد عادل! خودش یک قاضی است ...<ref>استراتژی قيام  و سرنگونی - مسعود رجوی -۳۰ دی ۱۳۸۸</ref>
- دادگاه و تحقیقات لازم نیست، هر خیابان دادگاه و هر فرد عادل! خودش یک قاضی است ...<ref>استراتژی قيام  و سرنگونی - مسعود رجوی -۳۰ دی ۱۳۸۸</ref>


مسؤلان حکومتی هر کدام احکام سنگین و ضد انسانی را علیه دستگیر شدگان اعلام می‌کردند:
مسئولان حکومتی هر کدام احکام سنگین و ضد انسانی را علیه دستگیرشدگان اعلام می‌کردند:
[[پرونده:خبر اعدامهای ۵مهر۱۳۶۰ در روزنامه ها.jpg|جایگزین=خبر اعدامهای ۵مهر۱۳۶۰ در روزنامه ها|بندانگشتی|خبر اعدامهای ۵مهر۱۳۶۰ در روزنامه ها]]
[[پرونده:خبر اعدامهای ۵مهر۱۳۶۰ در روزنامه ها.jpg|جایگزین=خبر اعدامهای ۵مهر۱۳۶۰ در روزنامه ها|بندانگشتی|خبر اعدامهای ۵مهر۱۳۶۰ در روزنامه ها]]
 هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس وقت ایران اعلام کرد: «چهار حكم بر اعضای این‌ها (منظور مجاهدین) لازم‌الاجراست:‌
[[اکبر هاشمی رفسنجانی]] رئیس مجلس وقت ایران اعلام کرد: «چهار حكم بر اعضای این‌ها (منظور مجاهدین) لازم‌الاجراست:‌
#كشته شوند.
#كشته شوند.
#به دار آویخته شوند.
#به دار آویخته شوند.
خط ۹۴: خط ۱۰۷:
– ”باغی“ را (چه حامله باشد و چه دختر نوباوه) باید کشت…
– ”باغی“ را (چه حامله باشد و چه دختر نوباوه) باید کشت…
[[پرونده:۵مهر۱۳۶۰ - ۵۳ محارب در اصفهان اعدام شدند.JPG|جایگزین=۵مهر۱۳۶۰ - ۵۳ محارب در اصفهان اعدام شدند|بندانگشتی|۵مهر۱۳۶۰ - ۵۳ محارب در اصفهان اعدام شدند]]
[[پرونده:۵مهر۱۳۶۰ - ۵۳ محارب در اصفهان اعدام شدند.JPG|جایگزین=۵مهر۱۳۶۰ - ۵۳ محارب در اصفهان اعدام شدند|بندانگشتی|۵مهر۱۳۶۰ - ۵۳ محارب در اصفهان اعدام شدند]]
رفسنجانی در موضع گیری دیگری گفت: اگر آن‌روز (اول انقلاب) ۲۰۰ نفر از آنها را می‌گرفتیم و اعدامشان می‌کردیم، امروز اینقدر نمی‌شد.
رفسنجانی در موضع‌گیری دیگری گفت: اگر آن‌روز (اول انقلاب) ۲۰۰ نفر از آنها را می‌گرفتیم و اعدامشان می‌کردیم، امروز اینقدر نمی‌شد.


موسوی تبریزی در این باره گفت: «اسیرش را باید کشت، زخمی‌اش را باید زخمی‌تر کرد که کشته شود. هر کس در برابر نظام بایستد، حکمش اعدام است.»<ref>روزنامه‌ی دولتی کیهان ۲۹ شهریور ۱۳۶۰</ref>
[[حسین موسوی تبریزی]] در این باره گفت: <blockquote>«اسیرش را باید کشت، زخمی‌اش را باید زخمی‌تر کرد که کشته شود. هر کس در برابر نظام بایستد، حکمش اعدام است.»<ref>روزنامه‌ی دولتی کیهان ۲۹ شهریور ۱۳۶۰</ref></blockquote>[[اسدالله لاجوردی]]: <blockquote>«ظرف مدت دو ساعت که از دستگیری می‌گذرد، محاکمه پایان می‌یابد و حکم صادر می‌شود و اجرا می‌گردد.»</blockquote>[[محمد محمدی گیلانی]]: <blockquote>«اینها را که در خیابان تظاهرات مسلحانه می‌کنند در کنار دیوار همان‌جا آنها را گلوله بزنید. بدن مجروح این گونه افراد باغی نباید به بیمارستان برده شود، بلکه باید تمام کشته شوند… کشتن به شدیدترین وجه، حلق آویز کردن به فضاحت‌بارترین حالت ممکن و دست راست و پای چپ آنها بریده شود.»</blockquote>علی مشکینی: <blockquote>«هر کس در خیابان یا هر جای دیگر علیه حکومت اسلامی قیام کرد، همان‌جا باید حکم اعدامش صادر شود.»<ref>نشریه مجاهد شماره۴۰۷ مورخ ۳۱ شهریور ۱۳۷۷</ref></blockquote>حسین موسوی تبریزی، دادستان وقت انقلاب در مصاحبه‌ای گفت:<blockquote>«در نخست‌وزیری جلسه داشتیم. … در آن جلسه آقایان موسوی اردبیلی، مهدوی کنی، [[محسن رضایی]]، به‌عنوان فرمانده سپاه، بهزاد نبوی به‌عنوان مشاور، من به‌عنوان دادستان و چندنفر دیگر حضور داشتند… آقای مهدوی کنی گفت: «حالا دیگر مشکل می‌توانیم با اینها (مجاهدین) برخورد کنیم» … شبانه رفتیم و این مسائل را با امام مطرح کردیم.


لاجوردی: «ظرف مدت دو ساعت که از دستگیری می‌گذرد، محاکمه پایان می‌یابد و حکم صادر می‌شود و اجرا می‌گردد.»
امام فرمود: پیشنهاد شما چیست؟ من گفتم: اگر دولت دخالت نکند، ما مسأله را حل می‌کنیم، همه چیز درست می‌شود و امنیت به دست می‌آید… سرانجام امام به حاج احمدآقا گفت که جلسه فردا با حضور نخست‌وزیر و قوه قضاییه تشکیل بشود…


محمدی گیلانی: «اینها را که در خیابان تظاهرات مسلحانه می‌کنند در کنار دیوار همان‌جا آنها را گلوله بزنید. بدن مجروح این گونه افراد باغی نباید به بیمارستان برده شود، بلکه باید تمام کشته شوند… کشتن به شدیدترین وجه، حلق آویز کردن به فضاحت‌بارترین حالت ممکن و دست راست و پای چپ آنها بریده شود.»
احمدآقا آنجا گفت که نظر امام در مورد مسائل این است که فلانی (یعنی من) که دادستان کل انقلاب است، سیاست برخورد با اینها، رفتار و کیفیت کار را ایشان مشخص کند. دولت و شورای عالی قضایی هم دخالتی در امور نکنند. آنها هم گفتند باشد. این بود که ما به‌دنبال برنامه‌ریزی رفتیم…». <ref>ماهنامه‌ی دولتی چشم‌انداز، شماره ۲۲- مهر و آبان ۱۳۸۲</ref></blockquote>


مشکینی: «هر کس در خیابان یا هر جای دیگر علیه حکومت اسلامی قیام کرد، همان‌جا باید حکم اعدامش صادر شود.»<ref>نشریه مجاهد شماره۴۰۷ مورخ ۳۱ شهریور ۱۳۷۷</ref>
==دیدگاه مسعود رجوی در مورد ۵ مهر==
[[مسعود رجوی]] مسئول [[شورای ملی مقاومت ایران]]، در مورد ۵ مهر این‌ چنین می‌گوید:<blockquote>«من در همان زمان نوشتم که زبان من از توصیف صحنه‌های سراسر شور و ایمان و سراسر پاکباختگی و فدا در آن ایام قاصر است. چیزهایی را که در این‌باره خوانده و شنیده‌ام، نه می‌توانم بگویم و نه می‌توانم بنویسم. از من برنمی‌آید. کار شعراست، کار استادان نقاشی و موسیقی است. کار معلمان سخنوری و کتابت است.</blockquote><blockquote>فقط می‌گویم که خدایا تو گواه باش که در آن روزها و به‌خصوص در جنگ‌های خیابانی و در تظاهرات مسلحانه‌ روز ۵ مهر ۱۳۶۰، مجاهدین حق تو و حق خلق تو را به کمال و در حد توان خود ادا کردند. گواه باش که برای تو، برای خلق تو و برای آزادی و برای ایران، چه گلهای نازنینی در دسته‌های ۵۰تایی، ۱۰۰تایی و ۲۰۰تایی با فریاد ”مرگ بر خمینی، زنده باد آزادی“ توسط دشمن تو و دشمن خلق تو (خمینی) پرپر شدند.</blockquote><blockquote>در عین‌حال دجال خون‌آشام با قساوت مافوق تصور، بسا فراتر از شاه، در ذهن توده‌های مردم به گور سپرده شد.</blockquote><blockquote>شتاب رژیم در اعدام‌های خیابانی و فتواهای پیاپی خمینی که از جانب نمایندگان و سخنگویانش در رادیو و تلویزیون اعلام می‌شد، بسیار گویاست. حتی شماری از پاسداران و کمیته‌چی‌های خودش را هم، که در صحنه به مجاهدین تیراندازی می‌کردند، به اشتباه همراه با مجاهدین دستگیر کرد و شکنجه‌گران و بازجویانش در اوین، قسم و آیه‌های آنها را هم که علیه مجاهدین می‌جنگیدند، باور نکردند.


موسوی تبریزی، دادستان وقت انقلاب در مصاحبه‌ای گفت:
فرصت یک تلفن کردن به کمیته‌ها هم به آنها ندادند و کارت پاسداری آنها را هم جعلی دانستند و می‌گفتند خیلی از ”منافقین“ از همین کارتها جعل کرده‌اند! و آنها را هم سرضرب اعدام کردند.</blockquote><blockquote>می‌گفتند که به فرموده امام امت! دادگاه و تحقیقات لازم نیست، هر خیابان دادگاه و هر فرد عادل! خودش یک قاضی است... نیم‌کشته‌ها را تمام‌کش کنید... مجروحان را از روی تخت بیمارستان به قتل‌گاه بفرستید. ”باغی“ را(چه حامله باشد و چه دختر نوباوه) باید کشت...</blockquote><blockquote>بله بت خمینی این‌چنین شکست».<ref>استراتژی قيام  و سرنگونی - مسعود رجوی -۳۰ دی ۱۳۸۸، کتاب اول، ص۲۳۶</ref></blockquote>
==سخنرانی بازرگان بعد از ۵ مهر ۱۳۶۰==
ابعاد اعدام‌ها بعد از ۵ مهر به حدی بود که مهندس بازرگان که آن زمان نماینده‌ی مجلس بود تاب نیاورد و در روز ۱۵ مهر ۱۳۶۰ در مجلس به اعتراض برخاست، که البته بر سرش ریختند و نگذاشتند سخنرانی‌اش به پایان برسد.


«در نخست‌وزیری جلسه داشتیم. … در آن جلسه آقایان موسوی اردبیلی، مهدوی کنی، محسن رضائی، به‌عنوان فرمانده سپاه، بهزاد نبوی به‌عنوان مشاور، من به‌عنوان دادستان و چندنفر دیگر حضور داشتند… آقای مهدوی کنی گفت: «حالا دیگر مشکل می‌توانیم با اینها (مجاهدین) برخورد کنیم» … شبانه رفتیم و این مسائل را با امام مطرح کردیم. امام فرمود: پیشنهاد شما چیست؟ من گفتم: اگر دولت دخالت نکند، ما مسأله را حل می‌کنیم، همه چیز درست می‌شود و امنیت به دست می‌آید… سرانجام امام به حاج احمدآقا گفت که جلسه فردا با حضور نخست‌وزیر و قوه قضاییه تشکیل بشود… احمدآقا آنجا گفت که نظر امام در مورد مسائل این است که فلانی (یعنی من) که دادستان کل انقلاب است، سیاست برخورد با اینها، رفتار و کیفیت کار را ایشان مشخص کند. دولت و شورای عالی قضایی هم دخالتی در امور نکنند. آنها هم گفتند باشد. این بود که ما به‌دنبال برنامه‌ریزی رفتیم…». <ref>ماهنامه‌ی دولتی چشم‌انداز، شماره ۲۲- مهر و آبان ۱۳۸۲</ref>
مهندس بازرگان گفت:<blockquote>«با کمال تأثر و با توسل به درگاه ذوالجلال باید اقرارکنیم که آتشی هولناک در کشور عزیزمان شعله کشیده ، خرمن امت و دولت و دین را موردتهدید قرار داده، کمتر کسی است که درصدد خاموش کردن آن برآید».</blockquote>
==دیدگاه [[مسعود رجوی]] در مورد ۵ مهر==
 
مسعود رجوی مسئول [[شورای ملی مقاومت ایران]]، در مورد ۵ مهر این‌ چنین می‌گوید:<blockquote>«من در همان زمان نوشتم که زبان من از توصیف صحنه‌های سراسر شور و ایمان و سراسر پاکباختگی و فدا در آن ایام قاصر است. چیزهایی را که در این‌باره خوانده و شنیده‌ام، نه می‌توانم بگویم و نه می‌توانم بنویسم. از من برنمی‌آید. کار شعراست، کار استادان نقاشی و موسیقی است. کار معلمان سخنوری و کتابت است.</blockquote><blockquote>فقط می‌گویم که خدایا تو گواه باش که در آن روزها و به‌خصوص در جنگ‌های خیابانی و در تظاهرات مسلحانه‌ روز ۵ مهر ۱۳۶۰، مجاهدین حق تو و حق خلق تو را به کمال و در حد توان خود ادا کردند. گواه باش که برای تو، برای خلق تو و برای آزادی و برای ایران، چه گلهای نازنینی در دسته‌های ۵۰تایی، ۱۰۰تایی و ۲۰۰تایی با فریاد ”مرگ بر خمینی، زنده باد آزادی“ توسط دشمن تو و دشمن خلق تو (خمینی) پرپر شدند.</blockquote><blockquote>در عین‌حال دجال خون‌آشام با قساوت مافوق تصور، بسا فراتر از شاه، در ذهن توده‌های مردم به گور سپرده شد.</blockquote><blockquote>شتاب رژیم در اعدامهای خیابانی و فتواهای پیاپی خمینی که از جانب نمایندگان و سخنگویانش در رادیو و تلویزیون اعلام می‌شد، بسیار گویاست. حتی شماری از پاسداران و کمیته‌چی‌های خودش را هم، که در صحنه به مجاهدین تیراندازی می‌کردند، به اشتباه همراه با مجاهدین دستگیر کرد و شکنجه‌گران و بازجویانش در اوین، قسم و آیه‌های آنها را هم که علیه مجاهدین می‌جنگیدند، باور نکردند. فرصت یک تلفن کردن به کمیته‌ها هم به آنها ندادند و کارت پاسداری آنها را هم جعلی دانستند و می‌گفتند خیلی از ”منافقین“ از همین کارتها جعل کرده‌اند! و آنها را هم سرضرب اعدام کردند.</blockquote><blockquote>می‌گفتند که به فرموده امام امت! دادگاه و تحقیقات لازم نیست، هر خیابان دادگاه و هر فرد عادل! خودش یک قاضی است... نیم‌کشته‌ها را تمام‌کش کنید... مجروحان را از روی تخت بیمارستان به قتل‌گاه بفرستید. ”باغی“ را(چه حامله باشد و چه دختر نوباوه) باید کشت...</blockquote><blockquote>بله بت خمینی این‌چنین شکست».<ref>استراتژی قيام  و سرنگونی - مسعود رجوی -۳۰ دی ۱۳۸۸، کتاب اول، ص۲۳۶</ref></blockquote>
لیدر فراکسیون اکثریت حزب جمهوری در مجلس [[خامنه‌ای]] بود؛ که به اشاره‌ی او نمایندگان این حزب تا سرحد کتک زدن بازرگان پیش رفتند. لاجوردی حکم دستگیری بازرگان را هم بخاطر این سخنرانی صادر کرد اما بعداً حکومت از آن کوتاه آمد.[[پرونده:حمله به بازرگان در مجلس بعد از سخنرانی درموردشروع تظاهرات ۵مهر۱۳۶۰.jpg|جایگزین=حمله به بازرگان در مجلس بعد از سخنرانی درمورد تظاهرات ۵مهر۱۳۶۰|بندانگشتی|حمله به بازرگان در مجلس بعد از سخنرانی درمورد تظاهرات ۵مهر۱۳۶۰]]یوسفی اشکوری كه بیوگرافی و سوابق سیاسی بازرگان را بعد از درگذشت او منتشر كرده در این باره می نویسد:<blockquote>«...شاید مهمترین سخن بازرگان در این مورد نطق ایشان در ۱۵ مهرماه ۱۳۶۰ مجلس باشد که البته بر اثرجنجال عده‌یی از نمایندگان ،سخن قطع شد و کلام به پایان نرسید... این سخنان در فضای پاییز سال۱۳۶۰ بسیارشجاعانه و مهم و قابل توجه بود. در واقع می‌توان گفت این سخنان فقط از شخصی و شخصیتی چون مهندس بازرگان، انتظار بود.  
==سخنرانی بازرگان بعد از ۵ مهر ۱۳۶۰==
 
ابعاد اعدامها بعد از ۵ مهر به حدی بود که مهندس بازرگان که آن زمان نماینده‌ی مجلس بود تاب نیاورد و در روز ۱۵ مهر ۱۳۶۰ در مجلس به اعتراض برخاست، که البته بر سرش ریختند و نگذاشتند سخنرانی‌اش به پایان برسد.
در عین حال چنان جنجال و سر و صدایی در مجلس برخاست و چنان تهاجمی به مهندس بازرگان، صورت گرفت که نطق وی نیمه‌تمام قطع شد و به‌ویژه رئیس مجلس نیز دستور قطع بلندگو داد و بازرگان ناچار در محاصره انبوه مهاجمان از جایگاه نطق به زیر آمد و ناراحت، اما آرام سرجایش نشست.  
 
باز مهاجمان رهایش نکرده، دور او را گرفته و با سر و صدا و گاه با توهین و الفاظ رکیک با او بحث و گفتگو می‌کردند. هرچند که او غالباً ساکت بود و عملاً نیز نمی‌توانست با دهها تن پرخاشگر، هم زمان بحث کند... پس از آن طبق معمول، سخنان بازرگان درخارج از مجلس درجامعه و مطبوعات ونمازهای جمعه و محافل مذهبی وسیاسی، انعکاس وسیع پیدا کرد و در همه جا نویسندگان و گویندگان باشدت تمام برضد بازرگان، و نطق و عقاید او سخن‌پراکنی کردند.  


مهندس بازرگان گفت:
حتی عده‌ای در بیرون مجلس علیه بازرگان دست به تظاهرات زدند. در خود مجلس نیز تا مدتها، برخی نمایندگان در نطقهای پیش از دستور و یا مناسبت‌های دیگر، به بازرگان و نطق ۱۵ مهرماه ۱۳۶۰ او اشاره کرده، او و همفکرانش و دولت موقتش را زیر ضربات انتقاد و حمله خود گرفتند.


«با کمال تأثر و با توسل به درگاه ذوالجلال باید اقرارکنیم که آتشی هولناک در کشور عزیزمان شعله کشیده ، خرمن امت و دولت و دین را موردتهدید قرار داده، کمتر کسی است که درصدد خاموش کردن آن برآید».
البته امکان پاسخگویی برای او اصلاً وجود نداشت و اگر گاه اعتراض‌های کتبی به رییس مجلس داده می‌شد، قرائت نمی‌شد و لذا در صورت مذاکرات مجلس یا در مطبوعات وخارج از مجلس، انعکاسی پیدا نمی‌کرد.  


لیدر فراکسیون اکثریت حزب جمهوری در مجلس خامنه‌ای بود؛ که به اشاره‌ی او نمایندگان این حزب تا سرحد کتک زدن بازرگان پیش رفتند. لاجوردی حکم دستگیری بازرگان را هم بخاطر این سخنرانی صادر کرد اما بعداً حکومت از آن کوتاه آمد.[[پرونده:حمله به بازرگان در مجلس بعد از سخنرانی درموردشروع تظاهرات ۵مهر۱۳۶۰.jpg|جایگزین=حمله به بازرگان در مجلس بعد از سخنرانی درمورد تظاهرات ۵مهر۱۳۶۰|بندانگشتی|حمله به بازرگان در مجلس بعد از سخنرانی درمورد تظاهرات ۵مهر۱۳۶۰]]یوسفی اشکوری كه بیوگرافی و سوابق سیاسی بازرگان را بعد از درگذشت او منتشر كرده در این باره می نویسد:
در مطبوعات هم ماجرا کم و بیش از همین قرار بود. از جمله در کیهان و جمهوری اسلامی، مقاله‌ها و مطالبی بر ضد بازرگان، نوشته می‌شد ولی پاسخ‌های وی را هرگز چاپ نمی‌کردند. ظاهراً فقط یک مورد بود که روزنامه کیهان، پاسخ بازرگان را چاپ کرد. البته طبق معمول، در کنار متن نطق و جوابیه بازرگان، مطالب دیگری به قلم آقای [[سید محمد خاتمی|سیدمحمد خاتمی]]، سرپرست کیهان، در نقد مطالب مهندس بازرگان، درج شده بود.»<ref>یوسفی اشکوری - در تکاپوی آزادی جلد دوم - ص ۵۰۳- ۵۰۷- ۵۰۸</ref></blockquote>


«...شاید مهمترین سخن بازرگان در این مورد نطق ایشان در ۱۵ مهرماه ۱۳۶۰ مجلس باشد که البته بر اثرجنجال عده‌یی از نمایندگان ،سخن قطع شد و کلام به پایان نرسید... این سخنان در فضای پاییز سال۱۳۶۰ بسیارشجاعانه و مهم و قابل توجه بود. در واقع می‌توان گفت این سخنان فقط از شخصی و شخصیتی چون مهندس بازرگان، انتظار بود. در عین حال چنان جنجال و سر و صدایی در مجلس برخاست و چنان تهاجمی به مهندس بازرگان، صورت گرفت که نطق وی نیمه‌تمام قطع شد و به‌ویژه رئیس مجلس نیز دستور قطع بلندگو داد و بازرگان ناچار در محاصره انبوه مهاجمان از جایگاه نطق به زیر آمد و ناراحت، اما آرام سرجایش نشست. باز مهاجمان رهایش نکرده، دور او را گرفته و با سر و صدا و گاه با توهین و الفاظ رکیک با او بحث و گفتگو می‌کردند. هرچند که او غالباً ساکت بود و عملاً نیز نمی‌توانست با دهها تن پرخاشگر، هم زمان بحث کند... پس از آن طبق معمول، سخنان بازرگان درخارج از مجلس درجامعه و مطبوعات ونمازهای جمعه و محافل مذهبی وسیاسی، انعکاس وسیع پیدا کرد و در همه جا نویسندگان و گویندگان باشدت تمام برضد بازرگان، و نطق و عقاید او سخن‌پراکنی کردند. حتی عده‌ای در بیرون مجلس علیه بازرگان دست به تظاهرات زدند. در خود مجلس نیز تا مدتها، برخی نمایندگان در نطقهای پیش از دستور و یا مناسبت‌های دیگر، به بازرگان و نطق ۱۵ مهرماه ۱۳۶۰ او اشاره کرده، او و همفکرانش و دولت موقتش را زیر ضربات انتقاد و حمله خود گرفتند. البته امکان پاسخگویی برای او اصلاً وجود نداشت و اگر گاه اعتراض‌های کتبی به رییس مجلس داده می‌شد، قرائت نمی‌شد و لذا در صورت مذاکرات مجلس یا در مطبوعات وخارج از مجلس، انعکاسی پیدا نمی‌کرد. در مطبوعات هم ماجرا کم و بیش از همین قرار بود. از جمله در کیهان و جمهوری اسلامی، مقاله‌ها و مطالبی بر ضد بازرگان، نوشته می‌شد ولی پاسخ‌های وی را هرگز چاپ نمی‌کردند. ظاهراً فقط یک مورد بود که روزنامه کیهان، پاسخ بازرگان را چاپ کرد. البته طبق معمول، در کنار متن نطق و جوابیه بازرگان، مطالب دیگری به قلم آقای سیدمحمد خاتمی، سرپرست کیهان، در نقد مطالب مهندس بازرگان، درج شده بود.»<ref>یوسفی اشکوری - در تکاپوی آزادی جلد دوم - ص ۵۰۳- ۵۰۷- ۵۰۸</ref>
==نامه منتظری به خمینی در روز ۵ مهر ۱۳۶۰==
==نامه [[حسینعلی منتظری|آیت‌الله منتظری]] به [[روح الله خمینی|خمینی]] در روز ۵ مهر ۱۳۶۰==
اعدام‌ها و خشونت به حدی بود که آقای منتظری که در آن زمان جانشین خمینی بود؛ در اعتراض به این اعدام‌ها و خشونت عریان نامه‌ای به خمینی نوشت:
اعدام‌ها و خشونت به حدی بود که آقای منتظری که در آن زمان جانشین خمینی بود؛ در اعتراض به این اعدام‌ها و خشونت عریان نامه ای به خمینی نوشت:


گزیده‌هایی از این نامه چنین است:
گزیده‌هایی از این نامه چنین است:
خط ۱۳۰: خط ۱۴۷:
پس از سلام… اوضاع جاری زندان اوین و بسیاری از زندانهای شهرستانها از قبیل اعدام‌های بی‌رویه و احیاناً بدون حکم قضات شرع یا بدون اطلاع آنها… و حتی اعدام دختران سیزده چهارده ساله به صرف تندزبانی بدون این‌که اسلحه در دست گرفته یا در تظاهرات شرکت کرده باشند کاملاً ناراحت‌کننده و وحشتناک است، فشارها و تعزیرات و شکنجه‌های طاقت‌فرسا رو به افزایش است… 
پس از سلام… اوضاع جاری زندان اوین و بسیاری از زندانهای شهرستانها از قبیل اعدام‌های بی‌رویه و احیاناً بدون حکم قضات شرع یا بدون اطلاع آنها… و حتی اعدام دختران سیزده چهارده ساله به صرف تندزبانی بدون این‌که اسلحه در دست گرفته یا در تظاهرات شرکت کرده باشند کاملاً ناراحت‌کننده و وحشتناک است، فشارها و تعزیرات و شکنجه‌های طاقت‌فرسا رو به افزایش است… 


… سپاه پاسداران تقریباً به‌صورت اهرم گروهها و افراد درآمده، در برخوردها و تصفیه‌ها و عزل و نصب‌ها کمتر تقوی و خط اسلام و رهبر مطرح است… پیش‌بینی می‌شود اگر سپاه به این وضع پیش برود در آینده نزدیکی این ارگان انقلابی متلاشی یا به‌ صورت یک ارگان انتظامی بی‌خاصیتی درآید… والسلام علیکم  ـ ‏۲۸ذی القعده ۱۴۰۱حسینعلی منتظری».<ref>وب‌سایت [https://news.mojahedin.org/i/ سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>
… سپاه پاسداران تقریباً به‌صورت اهرم گروهها و افراد درآمده، در برخوردها و تصفیه‌ها و عزل و نصب‌ها کمتر تقوی و خط اسلام و رهبر مطرح است… پیش‌بینی می‌شود اگر سپاه به این وضع پیش برود در آینده نزدیکی این ارگان انقلابی متلاشی یا به‌ صورت یک ارگان انتظامی بی‌خاصیتی درآید…  
 
والسلام علیکم  ـ ‏۲۸ذی القعده ۱۴۰۱ [[حسینعلی منتظری]]».<ref>وب‌سایت [https://news.mojahedin.org/i/ سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>
==مکالمات بیسیمی نیروهای دولتی در روز ۵ مهر ۱۳۶۰==
==مکالمات بیسیمی نیروهای دولتی در روز ۵ مهر ۱۳۶۰==
مکالماتی که در شبکه‌ی بیسیمی کمیته و سپاه پاسداران در روز ۵ مهر ۱۳۶۰ انجام شده، ابعاد سرکوب را نشان می‌دهد: (این مکالمات توسط واحدهای رزمی مجاهدین شنود شده است)
مکالماتی که در شبکه‌ی بیسیمی کمیته و سپاه پاسداران در روز ۵ مهر ۱۳۶۰ انجام شده، ابعاد سرکوب را نشان می‌دهد: (این مکالمات توسط واحدهای رزمی مجاهدین شنود شده است)
خط ۲۸۰: خط ۲۹۹:
من نیز مانند هزاران رزمنده‌ی دلاور دیگر این میهن، به‌جنبش انقلابی مسلحانه و پیشتاز خلق، به‌عنوان آخرین راه‌نجات و آخرین شیوه‌ی اصولی برخورد با خمینی آدمخوار و به‌عنوان نبردی کاملاً عادلانه، رو‌در‌روی خمینی مسلحانه ایستاده‌ام
من نیز مانند هزاران رزمنده‌ی دلاور دیگر این میهن، به‌جنبش انقلابی مسلحانه و پیشتاز خلق، به‌عنوان آخرین راه‌نجات و آخرین شیوه‌ی اصولی برخورد با خمینی آدمخوار و به‌عنوان نبردی کاملاً عادلانه، رو‌در‌روی خمینی مسلحانه ایستاده‌ام


این را همه شاهدند که سازمان چقدر سعی کرد به‌قولی حتی از آخرین قطره‌های دموکراسی در این میهن استفاده کند تا این خونریزی و کشتارها نشود. همه دیدیم که با‌وجود بیش‌ از ۵۰ شهید چماقداری و تروریسم کور (رژیم خمینی است که بی‌شرمانه ما را به‌تروریسم متهم می‌کند)، باز هم سازمان دست به‌ اسلحه نزد تا این‌که انحصارطلبی وارد مرحله‌ی نوینی گشت و ارتجاع از حاکمیت سیاسی جز خویشتن هیچ‌کس را نخواست. این بود که خمینی و دار‌و‌دسته‌اش در مجلس و این‌ور و آن‌ور مجبور به یک‌کودتای به‌خیال خودشان بی‌سر‌و‌صدا شدند. فالانژها و چماق‌کشان حرفه‌یی را به‌خیابان‌ها فرستادند تا با عربده و بگیر‌و‌ببند و تفنگ‌کشی و اعدام، محیط رعب و وحشتی ایجاد کنند که هیچ‌کس فکر اعتراض هم به‌سرش نزند
این را همه شاهدند که سازمان چقدر سعی کرد به‌قولی حتی از آخرین قطره‌های دموکراسی در این میهن استفاده کند تا این خونریزی و کشتارها نشود. همه دیدیم که با‌وجود بیش‌ از ۵۰ شهید چماقداری و تروریسم کور (رژیم خمینی است که بی‌شرمانه ما را به‌تروریسم متهم می‌کند)، باز هم سازمان دست به‌ اسلحه نزد تا این‌که انحصارطلبی وارد مرحله‌ی نوینی گشت و ارتجاع از حاکمیت سیاسی جز خویشتن هیچ‌کس را نخواست.  
 
این بود که خمینی و دار‌و‌دسته‌اش در مجلس و این‌ور و آن‌ور مجبور به یک‌کودتای به‌خیال خودشان بی‌سر‌و‌صدا شدند. فالانژها و چماق‌کشان حرفه‌یی را به‌خیابان‌ها فرستادند تا با عربده و بگیر‌و‌ببند و تفنگ‌کشی و اعدام، محیط رعب و وحشتی ایجاد کنند که هیچ‌کس فکر اعتراض هم به‌سرش نزند
 
اما راهپیمایی شکوهمند و انقلابی ۳۰ خرداد چنان ضربه‌یی بر پیکر پوسیده‌اش وارد آورد که مثل تفنگ بادی شروع کرد به هیاهو و گنده‌گویی. بله ببرکاغذی زخم‌خورده به‌هرسو چنگال انداخت، بدون هدف یکی از این چنگالها به زندان اوین افتاد. بیچاره ببرکاغذی نمی‌دانست گناه را گردن چه‌کسی بیندازد. ولی ساکت که نمی‌شد نشست.


اما راهپیمایی شکوهمند و انقلابی ۳۰ خرداد چنان ضربه‌یی بر پیکر پوسیده‌اش وارد آورد که مثل تفنگ بادی شروع کرد به هیاهو و گنده‌گویی. بله ببرکاغذی زخم‌خورده به‌هرسو چنگال انداخت، بدون هدف یکی از این چنگالها به زندان اوین افتاد. بیچاره ببرکاغذی نمی‌دانست گناه را گردن چه‌کسی بیندازد. ولی ساکت که نمی‌شد نشست. همه‌ی دیکتاتورها وقتی به این‌جا می‌رسند، به همین شیوه متوسل می‌شوند. حدود ۵۰ -۶۰  نفر را به جوخه سپرد. ازجمله سعادتی را که محکومیتش از‌ پیش، ده‌سال تعیین شده بود و ازجمله دختران ۱۲ ساله و ازجمله افرادی که حتی نامشان را نمی‌دانست و نیز زنان باردار را. این عمل شنیع ضدخلقی کار زشتی بود که حتی شاه خونخوار هم از انجام آن در پیشگاه خلق ابا داشت.
همه‌ی دیکتاتورها وقتی به این‌جا می‌رسند، به همین شیوه متوسل می‌شوند. حدود ۵۰ -۶۰  نفر را به جوخه سپرد. ازجمله سعادتی را که محکومیتش از‌ پیش، ده‌سال تعیین شده بود و ازجمله دختران ۱۲ ساله و ازجمله افرادی که حتی نامشان را نمی‌دانست و نیز زنان باردار را. این عمل شنیع ضدخلقی کار زشتی بود که حتی شاه خونخوار هم از انجام آن در پیشگاه خلق ابا داشت.


.....آری اینها همه برای آزادی است، آزادی، آزادی، این خون رگ‌های هستی، این آوای خونین همیشه‌ی تاریخ و چه‌باک، چه‌باک. به‌خدا اگر صدجان می‌داشتم راضی بودم که هرکدام را زیر شدیدترین شکنجه‌ها و زنده پوست‌کنده‌شدن‌ها بدهم، برای خدا، برای رهایی خلق، برای این‌که نباشند دیگر دعواهای زنها با مردهایشان، برای نبودن خرجی خانه و مرگ بچه‌ها، روی دست پدران و مادران از گرسنگی و فقر و بیماری.......
.....آری اینها همه برای آزادی است، آزادی، آزادی، این خون رگ‌های هستی، این آوای خونین همیشه‌ی تاریخ و چه‌باک، چه‌باک. به‌خدا اگر صدجان می‌داشتم راضی بودم که هرکدام را زیر شدیدترین شکنجه‌ها و زنده پوست‌کنده‌شدن‌ها بدهم، برای خدا، برای رهایی خلق، برای این‌که نباشند دیگر دعواهای زنها با مردهایشان، برای نبودن خرجی خانه و مرگ بچه‌ها، روی دست پدران و مادران از گرسنگی و فقر و بیماری.......
۱۳٬۵۵۲

ویرایش

منوی ناوبری