کاربر:M.reza/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
خط ۱: خط ۱:
گوهر ادب‌آواز
گوهر ادب‌آواز
[[پرونده:گوهر ادب ‌آواز.jpg|جایگزین=گوهر ادب ‌آواز|بندانگشتی|گوهر ادب ‌آواز]]
[[پرونده:گوهر ادب ‌آواز.jpg|جایگزین=گوهر ادب ‌آواز|بندانگشتی|گوهر ادب ‌آواز]]
زادروز «۱۳۳۹ شمسی» متولد شهرستان جهرم ـ استان فارس. او از اعضای [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] و عضو تیم اطلاعات و شناسایی عملیات در شیراز بود که -در یک عملیات فدائی- امام جمعه وقت شهر شیراز و نماینده آیت‌الله خمینی یعنی «آیت‌الله دستغیب» را در شهر شیراز اعدام کرد. در این عملیات که در ساعت ۱۱:۲۵ دقیقه صبح روز جمعه ۲۰ آذرماه ۱۳۶۰ انجام شد علاوه بر دستغیب ۱۲ تن از پاسداران «انقلاب اسلامی» که محافظان وی بودند نیز کشته شدند. آیت‌الله دستغیب به خاطر سرکوب و کشتار مهاجرین جنگ‌زده که بدللیل شرایط جنگ ایران و عراق ناچار به ترک خانه‌های خود شده و بخش زیادی از آنها از شهرهای استان خوزستان و بخصوص آبادان و خرمشهر و اهواز و… به استان‌های فارس و اصفهان مهاجرت کرده بودند و همچنین کشتار هواداران مجاهدین و سایر گروه‌های سیاسی شهرت داشت. از مهمترین اقدامات وی علیه جنگ‌زدگان بی‌خانمان، سازمان دادن حملات متعدد به اماکن تجمع آنها در شهر شیراز و بخصوص در حرم شاه‌چراغ نام برده شده‌است. به گفته شاهدان وقتی جنگ‌زدگان از بی‌خانمانی به سحن حرم شاه‌چراغ پناه برده بودند به فرمان دستغیب به آنها حمله شد که تعدادی کشته و مجروح برجای گذاشت. حملات پراکنده در نقاط مختلف شهر نیز تا مدت‌ها به اماکنی که جنگ‌زدگان به آن پناه برده بودند ادامه داشته‌است.
زادروز «۱۳۳۹ شمسی» متولد شهرستان جهرم ـ استان فارس. او از اعضای [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] و عضو تیم اطلاعات و شناسایی عملیات در شیراز بود که -در یک عملیات فدائی- امام جمعه وقت شهر شیراز و نماینده آیت‌الله خمینی یعنی «آیت‌الله دستغیب» را در شهر شیراز كشت. در این عملیات که در ساعت ۱۱:۲۵ دقیقه صبح روز جمعه ۲۰ آذرماه ۱۳۶۰ انجام شد علاوه بر دستغیب ۱۲ تن از پاسداران «انقلاب اسلامی» که محافظان وی بودند نیز کشته شدند. آیت‌الله دستغیب به خاطر سرکوب و کشتار مهاجرین جنگ‌زده که بدللیل شرایط جنگ ایران و عراق ناچار به ترک خانه‌های خود شده و بخش زیادی از آنها از شهرهای استان خوزستان و بخصوص آبادان و خرمشهر و اهواز و… به استان‌های فارس و اصفهان مهاجرت کرده بودند و همچنین کشتار هواداران مجاهدین و سایر گروه‌های سیاسی شهرت داشت. از مهمترین اقدامات وی علیه جنگ‌زدگان بی‌خانمان، سازمان دادن حملات متعدد به اماکن تجمع آنها در شهر شیراز و بخصوص در حرم شاه‌چراغ نام برده شده‌است. به گفته شاهدان وقتی جنگ‌زدگان از بی‌خانمانی به صحن حرم شاه‌چراغ پناه برده بودند به فرمان دستغیب به آنها حمله شد که تعدادی کشته و مجروح برجای گذاشت. حملات پراکنده در نقاط مختلف شهر نیز تا مدت‌ها به اماکنی که جنگ‌زدگان به آن پناه برده بودند ادامه داشته‌است.


== گوهر ادب آواز ==
== گوهر ادب آواز ==
وی فعالیت‌هایش را با شرکت در تظاهرات‌ها وپخش اعلامیه علیه حکومت سلطنتی [[سلطنت پهلوی|پهلوی]] در ایران شروع کرد. گوهر ادب آواز به هنگام قیام‌های انقلاب ۵۷ در حمله به پادگان جهرم شرکت فعال داشت. گوهر ادب آواز پس از پیروزی انقلاب ۵۷ به دلیل علاقه‌اش به دین اسلام وارد حوزهٔ علمیهٔ قم شد. اما پس از مدتی به این نتیجه رسید که در حوزه با تحریف اسلام مواجه است. گوهر ادب آواز پیش از این زندگینامهٔ شهدای مجاهدین خلق را خوانده بود و به گفته خودش به تفاوتی که میان اسلام [[مهدی رضایی|مهدی رضائی]] و تحجری که در حوزه‌ها بود پی برده بود. یکی از علت‌های که باعث خروج او از حوزه شد تبلیغ‌هایی بود که علیه نیروهای فعال انقلاب ۵۷ بخصوص سازمان مجاهدین خلق مشاهده کرده بود. او پس از ترک حوزه به شهر محل تولدش جهرم بازمی‌گردد. گوهر ادب‌آواز در بازگشت مجدد به جهرم، به تدریج در ارتباط با سازمان مجاهدین خلق قرار می‌گیرد و آشنائی بیشتری نسبت به اهداف و آرمان مجاهدین خلق پیدا می‌کند. گفتنی است که مدتی پس از بازگشت او به زادگاهش جهرم، خانواده او در اثر فشارهای ناشی از عوامل حکومتی مجبور به ترک زادگاه خود یعنی جهرم شده و به شیراز مهاجرت کرده بودند.
وی فعالیت‌هایش را با شرکت در تظاهرات‌ وپخش اعلامیه علیه حکومت سلطنتی [[سلطنت پهلوی|پهلوی]] در ایران شروع کرد. گوهر ادب آواز به هنگام قیام‌های انقلاب ۵۷ در حمله به پادگان جهرم شرکت فعال داشت. گوهر ادب آواز پس از پیروزی انقلاب ۵۷ به دلیل علاقه‌اش به دین اسلام وارد حوزهٔ علمیهٔ قم شد. اما پس از مدتی به این نتیجه رسید که در حوزه با تحریف اسلام مواجه است. گوهر ادب آواز پیش از این زندگینامهٔ شهدای مجاهدین خلق را خوانده بود و به گفته خودش به تفاوتی که میان اسلام [[مهدی رضایی|مهدی رضائی]] و تحجری که در حوزه‌ها بود پی برده بود. یکی از علت‌های که باعث خروج او از حوزه شد تبلیغ‌هایی بود که علیه نیروهای فعال انقلاب ۵۷ بخصوص سازمان مجاهدین خلق مشاهده کرده بود. او پس از ترک حوزه به شهر محل تولدش جهرم بازمی‌گردد. گوهر ادب‌آواز در بازگشت مجدد به جهرم، به تدریج در ارتباط با سازمان مجاهدین خلق قرار می‌گیرد و آشنائی بیشتری نسبت به اهداف و آرمان مجاهدین خلق پیدا می‌کند. گفتنی است که مدتی پس از بازگشت او به زادگاهش جهرم، خانواده او در اثر فشارهای ناشی از عوامل حکومتی مجبور به ترک زادگاه خود یعنی جهرم شده و به شیراز مهاجرت کرده بودند.


=== شرایط مهاجرین جنگ زده پس از آغاز جنگ ایران و عراق در شهر شیراز: ===
=== شرایط مهاجرین جنگ زده پس از آغاز جنگ ایران و عراق در شهر شیراز: ===
خط ۲۰: خط ۲۰:
<blockquote>«آنچه را که تاکنون بدنبالش می‌گشتم پیدا کردم.»</blockquote>او به شدت جذب اهداف و سلوک مجاهدین خلق می‌شود و به انجمن دانشجویان مسلمان جهرم مرتبط با مجاهدین می‌پیوندد. در دوره معروف به «انقلاب فرهنگی» که در آن دوره به فرمان آیت‌الله خمینی دانشگاه‌ها تعطیل شدند، دفاتر انجمن‌های اسلامی مرتبط با مجاهدین نیز مورد حمله عناصر حزب‌الله (وابسته به آیت‌الله خمینی) قرار می‌گرفت. در سوم تیر ماه وهنگامی که تحت فشار اعضای حزب جمهوری اسلامی در جهرم افراد وخانواده‌های مرتبط با گروه‌های چپ از جمله مجاهدین مجبور به ترک شهر می‌شدند گوهر ادب‌آواز جهت اطلاع از چگونگی زخمی شدن ۲تن از اعضای مجاهدین خلق به جهرم فرستاده می‌شود ولی در اطراف بیمارستان جهرم مورد شناسائی قرار می‌گیرد. عناصر حزب‌الله در همان محل او را بدرختی بسته وصحنهٔ اعدام مصنوعی و تیرباران را در ملاء عام برای وی ترتیب می‌دهند؛ سپس او را با سنگ و چوب مورد حمله قرار داده و به شدت مجروح می‌کنند. گوهر با کمک مردم حاضر در صحنه موفق به فرار وخروج از شهرستان جهرم می‌شود. وی علیرغم جراحت‌های جدی به پخش اعلامیه‌های مجاهدین می‌پردازد.
<blockquote>«آنچه را که تاکنون بدنبالش می‌گشتم پیدا کردم.»</blockquote>او به شدت جذب اهداف و سلوک مجاهدین خلق می‌شود و به انجمن دانشجویان مسلمان جهرم مرتبط با مجاهدین می‌پیوندد. در دوره معروف به «انقلاب فرهنگی» که در آن دوره به فرمان آیت‌الله خمینی دانشگاه‌ها تعطیل شدند، دفاتر انجمن‌های اسلامی مرتبط با مجاهدین نیز مورد حمله عناصر حزب‌الله (وابسته به آیت‌الله خمینی) قرار می‌گرفت. در سوم تیر ماه وهنگامی که تحت فشار اعضای حزب جمهوری اسلامی در جهرم افراد وخانواده‌های مرتبط با گروه‌های چپ از جمله مجاهدین مجبور به ترک شهر می‌شدند گوهر ادب‌آواز جهت اطلاع از چگونگی زخمی شدن ۲تن از اعضای مجاهدین خلق به جهرم فرستاده می‌شود ولی در اطراف بیمارستان جهرم مورد شناسائی قرار می‌گیرد. عناصر حزب‌الله در همان محل او را بدرختی بسته وصحنهٔ اعدام مصنوعی و تیرباران را در ملاء عام برای وی ترتیب می‌دهند؛ سپس او را با سنگ و چوب مورد حمله قرار داده و به شدت مجروح می‌کنند. گوهر با کمک مردم حاضر در صحنه موفق به فرار وخروج از شهرستان جهرم می‌شود. وی علیرغم جراحت‌های جدی به پخش اعلامیه‌های مجاهدین می‌پردازد.


گوهر ادب‌آواز از جمله جوانانی بود که پس از انقلاب۵۷ ایران، از شرایط قهر و شکنجه و عدم وجود آزادی بیان و عقیده توسط جمهوری اسلامی، به خشم آمده بود و بخصوص در شهر شیراز شاهد حملاتی بود که به گروه‌های سیاسی و جنگٰزدگان، به دستور آیت‌الله دستغیب که امام جمعه شهر و نماینده آیت‌الله خمینی بود انجام می‌گرفت. او تصمیم گرفت که با عملیاتی که به مرگ وی منجر شد، آیت‌الله دستغیب را اعدام کند و جهت انجام این عملیات اعلام آمادگی کرد.<blockquote>گوهر ادب‌آواز خود در این باره نوشته‌است: «من فکر نمی‌کنم وجودم مایملک شخصی‌ام باشد. وجود من متعلق به خدا و خلق و تشکیلات مجاهدین است. اگر با جان من قرار است راهی باز شود من هم فدیه‌ای ناچیز خواهم بود و با انتخابی آگاهانه و مشتاقانه در انتظار چنین روزی بسر می‌برم.» </blockquote><blockquote>به گفته شاهدان گوهر ادب‌آواز شب قبل از عملیات در پایگاه عملیاتی روحیه‌ای زنده و شاداب داشت و تا دیروقت به کمک سایر همرزمانش به انجام مانورهای لازم در جهت آمادگی برای عملیات مشغول بوده‌است. وی قبل از ترک پایگاه برای عملیات موجودی خود را که یک ساعت و مبلغ ۱۴تومان پول بوده‌است را به همرزمانش می‌دهد و می‌گوید: «اینطوری بهتر است. من می‌دانم برای چه کاری می‌روم. من قلب دشمن را نشانه گرفته‌ام و انشاء الله که چیزی را باقی نگذاشته‌ام. نگاه من فقط به آنجاست.» </blockquote><blockquote>همراهان او در مسیر تا محل عملیات نیز گفته‌اند: «در بین راه گوهر دیگر هیچ نگفت. نگاه او فقط متوجه اقدام قهرمانانه‌ای بود که می‌خواست انجام بدهد. عزم و تصمیم از نگاه او می‌بارید و آرام و سبک بال، به سمت میدان رزم روانه شد.»</blockquote><blockquote>همرزمان گوهر در خصوص روز عملیات وی گفته‌اند: «برای مدتی در پایگاه منتظر گوهر بودیم اما او دیگر برنگشت و گویا تصمیم گرفته بود عملیات را به هر قیمت انجام بدهد ولو اینکه جان خود را فدا کند.»</blockquote>
گوهر ادب‌آواز از جمله جوانانی بود که پس از انقلاب۵۷ ایران، از شرایط قهر و شکنجه و عدم وجود آزادی بیان و عقیده توسط جمهوری اسلامی، به خشم آمده بود و بخصوص در شهر شیراز شاهد حملاتی بود که به گروه‌های سیاسی و جنگٰزدگان، به دستور آیت‌الله دستغیب که امام جمعه شهر و نماینده آیت‌الله خمینی بود انجام می‌گرفت. او تصمیم گرفت که با عملیاتی که به مرگ وی منجر شد، آیت‌الله دستغیب را از ميان بردارد و جهت انجام این عملیات اعلام آمادگی کرد.<blockquote>گوهر ادب‌آواز خود در این باره نوشته‌است: «من فکر نمی‌کنم وجودم مایملک شخصی‌ام باشد. وجود من متعلق به خدا و خلق و تشکیلات مجاهدین است. اگر با جان من قرار است راهی باز شود من هم فدیه‌ای ناچیز خواهم بود و با انتخابی آگاهانه و مشتاقانه در انتظار چنین روزی بسر می‌برم.» </blockquote><blockquote>به گفته شاهدان گوهر ادب‌آواز شب قبل از عملیات در پایگاه عملیاتی روحیه‌ای زنده و شاداب داشت و تا دیروقت به کمک سایر همرزمانش به انجام مانورهای لازم در جهت آمادگی برای عملیات مشغول بوده‌است. وی قبل از ترک پایگاه برای عملیات موجودی خود را که یک ساعت و مبلغ ۱۴تومان پول بوده‌است را به همرزمانش می‌دهد و می‌گوید: «اینطوری بهتر است. من می‌دانم برای چه کاری می‌روم. من قلب دشمن را نشانه گرفته‌ام و انشاء الله که چیزی را باقی نگذاشته‌ام. نگاه من فقط به آنجاست.» </blockquote><blockquote>همراهان او در مسیر تا محل عملیات نیز گفته‌اند: «در بین راه گوهر دیگر هیچ نگفت. نگاه او فقط متوجه اقدام قهرمانانه‌ای بود که می‌خواست انجام بدهد. عزم و تصمیم از نگاه او می‌بارید و آرام و سبک بال، به سمت میدان رزم روانه شد.»</blockquote><blockquote>همرزمان گوهر در خصوص روز عملیات وی گفته‌اند: «برای مدتی در پایگاه منتظر گوهر بودیم اما او دیگر برنگشت و گویا تصمیم گرفته بود عملیات را به هر قیمت انجام بدهد ولو اینکه جان خود را فدا کند.»</blockquote>


=== خاطرات فاطمه افراسیابی هم‌تیم گوهر ادب‌آواز ===
=== خاطرات فاطمه افراسیابی هم‌تیم گوهر ادب‌آواز ===
<blockquote>«روز قبل از عملیات بارها از او شنیدم که از خواهران وبرادران شهیدمان اسم می‌برد که با سفارش‌های خاص دستغیب تیرباران شده بودند. از جنگزده‌ها و محرومان و خانه بدوشهایی یاد می‌کرد که برای کمک به آنها و رساندن پیام سازمان به نزدشان رفته بود، زنان و دختران جنگ‌زده و آواره و بی‌پناهی که از رذالت‌های پاسداران خمینی و عوامل مستقیم دستغیب نزدش شکوه‌ها کرده بودند، گوهر با متانت و وقار خاصی می‌خندید و می‌گفت: “می‌خواهم مردم شیراز را غرق شادی کنم، فردا که تو لبخند را بر لبان آنها ببینی من به آرزویم رسیده‌ام. “ حدود ساعت ۷صبح روز جمعه ۲۰آذر با گوهر که با گام‌های پرصلابت قدم برمی‌داشت از پایگاه خارج شدیم و به سمت خانه دستغیب حرکت کردیم. ترتیب کار این بود که من در نقطه مناسبی بایستم تا خروج دستغیب را ببینم و به گوهر علامت بدهم. گوهر برای تضمین عملیات مقدار زیادی مواد منفجره به خود بسته بود. گوهر می‌بایست تا خارج شدن دستغیب از خانه‌اش خود را مخفی می‌کرد من باید هنگام خروج دستغیب به گوهر علامت می‌دادم که آماده باشد من در آخرین لحظه باید یکبار به گوهر تأکید می‌کردم که هرچه گفته‌ای و نوشته‌ای به جای خود اما اینجا کاملاً آزاد هستی که برگردی! وقتی که به او گفتم تو همین الان هم می‌توانی برگردی، حرفم را ناتمام گذاشت و درحالیکه چهره‌اش کاملاً برافروخته شده بود، مرا به گرمی بوسید و گفت: “من هیچ چیز پشت سر ندارم، آنچه دارم در پیش رو است. “ دستغیب به همراه ۱۲ محافظش به قصد رفتن برای نمایش جمعه از خانه خارج شد. به محض این که علامت دادم گوهر مثل تیری از کمان برخاست. از وقتی که گوهر از میان دستهایم پرکشید دیگر ثانیه‌ها را به یاد نمی‌آورم. همچنان که خودش می‌خواست صدای انفجار مهیبی که دستغیب جنایتکار و ۱۲ تن از محافظانش را به خاک هلاک انداخت نه فقط در شیراز و فارس که در سراسر ایران طنین انداخت و همه را غرق شادی و شور کرد…»</blockquote>
<blockquote>«روز قبل از عملیات بارها از او شنیدم که از خواهران وبرادران شهیدمان اسم می‌برد که با سفارش‌های خاص دستغیب تیرباران شده بودند. از جنگزده‌ها و محرومان و خانه بدوشهایی یاد می‌کرد که برای کمک به آنها و رساندن پیام سازمان به نزدشان رفته بود، زنان و دختران جنگ‌زده و آواره و بی‌پناهی که از رذالت‌های پاسداران خمینی و عوامل مستقیم دستغیب نزدش شکوه‌ها کرده بودند، گوهر با متانت و وقار خاصی می‌خندید و می‌گفت: “می‌خواهم مردم شیراز را غرق شادی کنم، فردا که تو لبخند را بر لبان آنها ببینی من به آرزویم رسیده‌ام. “ حدود ساعت ۷صبح روز جمعه ۲۰آذر با گوهر که با گام‌های پرصلابت قدم برمی‌داشت از پایگاه خارج شدیم و به سمت خانه دستغیب حرکت کردیم. ترتیب کار این بود که من در نقطه مناسبی بایستم تا خروج دستغیب را ببینم و به گوهر علامت بدهم. گوهر برای تضمین عملیات مقدار زیادی مواد منفجره به خود بسته بود. گوهر می‌بایست تا خارج شدن دستغیب از خانه‌اش خود را مخفی می‌کرد من باید هنگام خروج دستغیب به گوهر علامت می‌دادم که آماده باشد من در آخرین لحظه باید یکبار به گوهر تأکید می‌کردم که هرچه گفته‌ای و نوشته‌ای به جای خود اما اینجا کاملاً آزاد هستی که برگردی! وقتی که به او گفتم تو همین الان هم می‌توانی برگردی، حرفم را ناتمام گذاشت و درحالیکه چهره‌اش کاملاً برافروخته شده بود، مرا به گرمی بوسید و گفت: “من هیچ چیز پشت سر ندارم، آنچه دارم در پیش رو است. “ دستغیب به همراه ۱۲ محافظش به قصد رفتن برای نمایش جمعه از خانه خارج شد. به محض این که علامت دادم گوهر مثل تیری از کمان برجست. از وقتی که گوهر از میان دستهایم پرکشید دیگر ثانیه‌ها را به یاد نمی‌آورم. همچنان که خودش می‌خواست صدای انفجار مهیبی که دستغیب و ۱۲ تن از محافظانش را به خاک هلاک انداخت نه فقط در شیراز و فارس که در سراسر ایران طنین انداخت و همه را غرق شادی و شور کرد…»</blockquote>


=== بخش‌هایی از خاطرات یکی از مسئولین گوهر ادب‌آواز: ===
=== بخش‌هایی از خاطرات یکی از مسئولین گوهر ادب‌آواز: ===
خط ۳۲: خط ۳۲:
'''زمان اجرای عملیات'''
'''زمان اجرای عملیات'''


عملیات ساعت ۱۱:۲۵ دقیقه صبح روز جمعه ۲۰ آذرماه ۱۳۶۰ و در زمانی که دستغیب برای نماز جمعه میرفت باید صورت می‌گرفت. دستغیب با حفاظت سنگینی از پاسداران از درب خانه خود خارج شده و پس از طی یک کوچه نسبتاً باریک که خانه شان در آنجا قرار داشت در تقاطع خیابان حضرتی سوار خودرو می شد. تا قبل از این تقاطع امکان سوار شدن نداشت چرا که ماشین نمی‌توانست تا درب خانه آنها بیاید. خودروی وی یک خودروی ضد گلوله بود و در تمام مدت تردد وی کل خیابان حضرتی تا مسجد شاه‌چراغ (که وی در آن نماز جمعه را برگزار می‌کرد) بطور کامل قرق می شد و هیچکس اجازه تردد در خیابان را نداشت. در طی این مسافت خودروی وی بوسیله اسکورت سنگینی حفاظت می شد. در نقاط مختلف خیابان حضرتی نیز مأمورینی از قبل مستقر می شدند.
عملیات ساعت ۱۱:۲۵ دقیقه صبح روز جمعه ۲۰ آذرماه ۱۳۶۰ و در زمانی که دستغیب برای نماز جمعه میرفت باید صورت می‌گرفت. دستغیب با حفاظت سنگینی از پاسداران از در خانه خود خارج شده و پس از طی یک کوچه نسبتاً باریک که خانه شان در آنجا قرار داشت در تقاطع خیابان حضرتی سوار خودرو می شد. تا قبل از این تقاطع امکان سوار شدن نداشت چرا که ماشین نمی‌توانست تا در خانه آنها بیاید. خودروی وی یک خودروی ضد گلوله بود و در تمام مدت تردد وی کل خیابان حضرتی تا مسجد شاه‌چراغ (که وی در آن نماز جمعه را برگزار می‌کرد) بطور کامل قرق می شد و هیچکس اجازه تردد در خیابان را نداشت. در طی این مسافت خودروی وی بوسیله اسکورت سنگینی حفاظت می شد. در نقاط مختلف خیابان حضرتی نیز مأمورینی از قبل مستقر می شدند.


همچنین کوچه آنها که به خیابان حضرتی منتهی می‌شد از لحظاتی قبل از خروج وی کاملا مسدود شده و به هیچ عابر پیاده و یا سواره‌ای اجازه ورود به آن کوچه داده نمی شد. بطور معمول وقتی که دستغیب از درب خانه خود خارج می شد توسط حلقه‌ای از انبوه پاسداران که تعداد آنها بیش از ۱۵ نفر بود محافظت شده و با این حفاظت سنگین همین مسیر کوتاه کوچه که از قبل نیز قرق شده بود را تا سوار شدن بر خودرو طی میکرد. علاوه بر این چند پاسدار نیز از قبل روی پشت بام‌های مشرف بر کوچه مستقر می‌شدند.
همچنین کوچه آنها که به خیابان حضرتی منتهی می‌شد از لحظاتی قبل از خروج وی کاملا مسدود شده و به هیچ عابر پیاده و یا سواره‌ای اجازه ورود به آن کوچه داده نمی شد. بطور معمول وقتی که دستغیب از در خانه خود خارج می شد توسط حلقه‌ای از انبوه پاسداران که تعداد آنها بیش از ۱۵ نفر بود محافظت شده و با این حفاظت سنگین همین مسیر کوتاه کوچه که از قبل نیز قرق شده بود را تا سوار شدن بر خودرو طی میکرد. علاوه بر این چند پاسدار نیز از قبل روی پشت بام‌های مشرف بر کوچه مستقر می‌شدند.


اجرای عملیات با وجود چنین حفاظت سنگین از دستغیب کار ساده ای نبود.  
اجرای عملیات با وجود چنین حفاظت سنگین از دستغیب کار ساده ای نبود.  
خط ۴۲: خط ۴۲:
تمرینات جزئی تر از دو روز قبل از شروع عملیات آغاز شد.
تمرینات جزئی تر از دو روز قبل از شروع عملیات آغاز شد.


وقتی که قبل از خروج از درب پایگاه از گوهر سؤال شد که آیا نکته ای نداری؟ وی با استواری و استحکام و صلابت گفت :
وقتی که قبل از خروج از در پایگاه از گوهر سؤال شد که آیا نکته ای نداری؟ وی با استواری و استحکام و صلابت گفت :


من چیزی در پشت سر ندارم، هر چه هست در پیش رو و در جلو است و با لبخندی از پایگاه خارج شد.
من چیزی در پشت سر ندارم، هر چه هست در پیش رو و در جلو است و با لبخندی از پایگاه خارج شد.
خط ۵۲: خط ۵۲:
تیم بر طبق طرح عمل نموده و گوهر در حالیکه بمب را در زیر لباس خود بسته و شاسی آن در دستش بود در کمینگاه که خانه‌ای در همان کوچه بود مستقر گردید .
تیم بر طبق طرح عمل نموده و گوهر در حالیکه بمب را در زیر لباس خود بسته و شاسی آن در دستش بود در کمینگاه که خانه‌ای در همان کوچه بود مستقر گردید .


گوهر که خود را به هیئت  یک خانم حامله درآورده بود و بمب را در زیر لباس خود پنهان کرده بود در لحظه معین از خانه مزبور خارج شده و وارد کوچه گردید. پاسداران جلویی حفاظت، او را متوقف نموده و کنار دیوار نگه داشتند. این درست لحظه ای بود که این گوهر منتظر آن بود. درست در لحظه ای که دستغیب جنایتکار از مقابل وی رد می شد وی عمليات را انجام داد. و دستغیب جنایتکار و ۱۲ تن از پاسداران حفاظت وی را اعدام کرد.
گوهر که خود را به هیئت  یک خانم حامله درآورده بود و بمب را در زیر لباس خود پنهان کرده بود در لحظه معین از خانه مزبور خارج شده و وارد کوچه گردید. پاسداران جلویی حفاظت، او را متوقف نموده و کنار دیوار نگه داشتند. این درست لحظه ای بود که گوهر منتظر آن بود. درست در لحظه ای که دستغیب از مقابل وی رد می شد وی عمليات را انجام داد و دستغیب و ۱۲ تن از پاسداران حفاظت وی را از پای در‌آورد.


در پایگاه عملیاتی همه پای پخش مستقیم رادیو که نمازجمعه را پخش می‌کرد نشسته و منتظر بودند که ببینند دقیقا چه شد.
در پایگاه عملیاتی همه پای پخش مستقیم رادیو که نمازجمعه را پخش می‌کرد نشسته و منتظر بودند که ببینند دقیقا چه شد.
۲۰۸

ویرایش

منوی ناوبری