۱٬۲۰۱
ویرایش
(تبیین جهان) |
(مسعود رجوی) |
||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
مسعود رجوی در [[ضربه اول شهریور ۵۰ به مجاهدین|سال ۱۳۵۰]]<nowiki/>به همراه دیگر بنیانگذاران سازمان مجاهدین دستگیر شد. این حادثه زمانی رخ داد که یکی از اعضای مجاهدین در تلاش برای تهیه سلاح به یکی از اعضای سابق حزب توده به نام شاهمراد دلفانی که به عضویت [[ساواک]] درآمده بود مراجعه نمود. در این حادثه که پس از یک سلسله تعقیبهای گسترده توسط ساواک انجام شد، صد در صد مرکزیت و نود درصد از اعضاء دستگیر شدند. براساس خطی که از طرف محمد حنیفنژاد ابلاغ شده بود، قرار بر این بود که اعضاء مرکزیت تمامی اتهامات را برعهده بگیرند تا منجر به صدور احکام سبکتر برای اعضاء شود. این امر شکنجهها روی اعضاء مرکزیت را افزایش میداد. | مسعود رجوی در [[ضربه اول شهریور ۵۰ به مجاهدین|سال ۱۳۵۰]]<nowiki/>به همراه دیگر بنیانگذاران سازمان مجاهدین دستگیر شد. این حادثه زمانی رخ داد که یکی از اعضای مجاهدین در تلاش برای تهیه سلاح به یکی از اعضای سابق حزب توده به نام شاهمراد دلفانی که به عضویت [[ساواک]] درآمده بود مراجعه نمود. در این حادثه که پس از یک سلسله تعقیبهای گسترده توسط ساواک انجام شد، صد در صد مرکزیت و نود درصد از اعضاء دستگیر شدند. براساس خطی که از طرف محمد حنیفنژاد ابلاغ شده بود، قرار بر این بود که اعضاء مرکزیت تمامی اتهامات را برعهده بگیرند تا منجر به صدور احکام سبکتر برای اعضاء شود. این امر شکنجهها روی اعضاء مرکزیت را افزایش میداد. | ||
مسعود رجوی در این دوران به کادرهای زندانی سازمان پیام | مسعود رجوی در این دوران به کادرهای زندانی سازمان پیام داد که باید کار اصلی خود را در زندان، روبرو شدن با دادگاه بگذارند. خط آنها برای مقابله با دادگاه چنین بود: <blockquote>'''«دفاع ایدئوژیک (آرمانی و ریشهای) توسط کسانی که نقش ایدئولوژیک در سازمان داشتند و دفاع قانونی توسط کسانی که نقشهای تاکتیکی و ساده داشتند»'''</blockquote>همچنین بنیانگذاران مجاهدین به تقسیم موضوعات دفاعیه پرداختند. از جمله قرار بر این شد که مسعود رجوی دفاع تاریخی-سیاسی را برعهده بگیرد.<ref>[http://www.iran-efshagari.com/سالروز-30دی،-روز-آزادی-آخرین-دسته-از-زند/ ۳۰دی، روز آزادی آخرین دسته از زندانیان سیاسی]</ref> | ||
در ادامه این بازجوییها بود که دادگاه همه اعضاء مرکزیت از جمله مسعود رجوی را به اعدام محکوم نمود. پس از آن بود که برادر او دکتر کاظم رجوی که از اساتید شناخته شدهٔ حقوق در اروپا بود، یک بسیج گستردهٔ بینالمللی را برای جلوگیری از اعدام آنها آغاز کرد. در پی فعالیتهای جهانی دکتر کاظم رجوی برخی از شخصیتهای اروپایی چون فرانسوا میتران و همچنین عفو بینالملل و صلیب سرخ جهانی برای ممانعت از اجرای احکام وارد شدند. نهایتاً [[محمدرضا پهلوی|شاه]] زیر فشارهای بینالمللی از اعدام مسعود رجوی صرف نظر کرد اما دیگر اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین را اعدام نمود. حکم اعدام مسعود رجوی به حبس ابد تعلیق یافت. با اینهمه ساواک تا سالها بعد همچنان وی را تحت شکنجهها قرار میداد. در مورد میزان شکنجههایی که بر مسعود رجوی اعمال میشد، همبندان او نقل میکنند که اغلب جسم نیمه جان او را در پتو پیچیده و از اتاق بازجویی به سلول بازمیگرداندند. | در ادامه این بازجوییها بود که دادگاه همه اعضاء مرکزیت از جمله مسعود رجوی را به اعدام محکوم نمود. پس از آن بود که برادر او دکتر کاظم رجوی که از اساتید شناخته شدهٔ حقوق در اروپا بود، یک بسیج گستردهٔ بینالمللی را برای جلوگیری از اعدام آنها آغاز کرد. در پی فعالیتهای جهانی دکتر کاظم رجوی برخی از شخصیتهای اروپایی چون فرانسوا میتران و همچنین عفو بینالملل و صلیب سرخ جهانی برای ممانعت از اجرای احکام وارد شدند. نهایتاً [[محمدرضا پهلوی|شاه]] زیر فشارهای بینالمللی از اعدام مسعود رجوی صرف نظر کرد اما دیگر اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین را اعدام نمود. حکم اعدام مسعود رجوی به حبس ابد تعلیق یافت. با اینهمه ساواک تا سالها بعد همچنان وی را تحت شکنجهها قرار میداد. در مورد میزان شکنجههایی که بر مسعود رجوی اعمال میشد، همبندان او نقل میکنند که اغلب جسم نیمه جان او را در پتو پیچیده و از اتاق بازجویی به سلول بازمیگرداندند. | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
در سال ۱۳۵۴ درحالی که مسعود رجوی و دیگر اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران در زندان بسر میبردند، دو تن با نامهای تقی شهرام و بهرام آرام در خارج از زندان اعلام نمودند که سازمان مجاهدین مارکسیست شدهاست. این دو نفر آیه ای را که در آرم این سازمان وجود داشت حذف نموده و اعلام کردند از آنجایی که ایدئولوژی مجاهدین ما بین ایدئولوژیهای چپ (مارکسیست) و راست (اسلام سنتی) قرار دارد، لاجرم باید به سمت یکی ازین دو میل کند. آنها همچنین دو تن از اعضای سازمان که با آنها مخالفت نمودند، به نامهای [[مجید شریف واقفی]] و [[مرتضی صمدیه لباف]] را کشتند. این حرکت عملاً منجر به متلاشی شدن تشکیلات سازمان مجاهدین شده و ضربه سختی را بر آنها فرود آورد. در آن زمان اعضاء سازمان مجاهدین که اغلب در زندانهای ایران پراکنده بودند، به دلیل نداشتن خط درست در برخورد با این مسئله پیچیده هر کدام واکنش متفاوتی نسبت به این موضوع داشته و در نتیجه موجودیت تشکیلاتی سازمان مجاهدین در هالهای از ابهام فرورفت. | در سال ۱۳۵۴ درحالی که مسعود رجوی و دیگر اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران در زندان بسر میبردند، دو تن با نامهای تقی شهرام و بهرام آرام در خارج از زندان اعلام نمودند که سازمان مجاهدین مارکسیست شدهاست. این دو نفر آیه ای را که در آرم این سازمان وجود داشت حذف نموده و اعلام کردند از آنجایی که ایدئولوژی مجاهدین ما بین ایدئولوژیهای چپ (مارکسیست) و راست (اسلام سنتی) قرار دارد، لاجرم باید به سمت یکی ازین دو میل کند. آنها همچنین دو تن از اعضای سازمان که با آنها مخالفت نمودند، به نامهای [[مجید شریف واقفی]] و [[مرتضی صمدیه لباف]] را کشتند. این حرکت عملاً منجر به متلاشی شدن تشکیلات سازمان مجاهدین شده و ضربه سختی را بر آنها فرود آورد. در آن زمان اعضاء سازمان مجاهدین که اغلب در زندانهای ایران پراکنده بودند، به دلیل نداشتن خط درست در برخورد با این مسئله پیچیده هر کدام واکنش متفاوتی نسبت به این موضوع داشته و در نتیجه موجودیت تشکیلاتی سازمان مجاهدین در هالهای از ابهام فرورفت. | ||
نقش مسعود رجوی در این دوران، در بازسازی مجدد سازمان مجاهدین بسیار برجسته است. او با تدوین مباحث | نقش مسعود رجوی در این دوران، در بازسازی مجدد سازمان مجاهدین بسیار برجسته است. او با تدوین مباحث ایدئولوژیک، فرد به فرد به عضوگیری مجدد اعضاء پرداخت. وی این جریان را، «[[جریان اپورتونیستی چپ نما در سازمان مجاهدین خلق (۱۳۵۴)|اپورتونیست چپ نما]]» نامیده و در یک بیانیه ۱۲ مادهای، مواضع سازمان مجاهدین را در مورد آنها اعلام کرد. مسعود رجوی اعلام نمود که اسلام واقعی در چپ ایدئولوژی مارکسیسم قرار دارد و در نتیجه میل کردن آن به سمت چپ یعنی مارکسیسم یک توهم است. مسعود رجوی در عین حال اعلام نمود اگر چه ضربه ظاهراً از طرف چپ وارد شدهاست اما تهدید اعضاء سازمان این است که در واکنش نسبت به این موضوع به سمت راست یا آنچه وی آنرا «اسلام ارتجاعی» مینامید کشیده شوند. مسعود رجوی در مورد جریان اپورتونیستی نیز اعلام کرد که آنها میتوانند سازمان مارکسیستی خود را داشته باشند اما اجازه ندارند از آرم و نام سازمان مجاهدین استفاده کنند و یا آن را تغییر بدهند. | ||
یکی از نتایج ضربه جریان اپورتونستی در آن زمان قدرت گرفتن آخوندها و جریان اسلام سنتی بود که تا پیش از آنچه در زندان یا خارج از آن تحت هژمونی مجاهدین خلق قرار داشتند. | یکی از نتایج ضربه جریان اپورتونستی در آن زمان قدرت گرفتن آخوندها و جریان اسلام سنتی بود که تا پیش از آنچه در زندان یا خارج از آن تحت هژمونی مجاهدین خلق قرار داشتند. | ||
در آن دوران سازمان مجاهدین خلق ایران از سه طرف مورد حمله بود: | در آن دوران سازمان مجاهدین خلق ایران از سه طرف مورد حمله بود: | ||
* رژیم شاه که با تبلیغات خود مبنی بر مارکسیست اسلامی نامیدن سازمان مجاهدین و با تلاشهای ساواک قصد نابودی کامل سازمان مجاهدین خلق ایران را داشت | * رژیم شاه که با تبلیغات خود مبنی بر مارکسیست اسلامی نامیدن سازمان مجاهدین و با تلاشهای ساواک قصد نابودی کامل سازمان مجاهدین خلق ایران را داشت. | ||
* آخوندهای سنتی که تا آن زمان به خاطر محبوبیت سازمان مجاهدین نمیتوانستند علیه آن موضع بگیرند، مخالفت و حتی دشمنی خود با مجاهدین را شروع کردند و خودشان را نمایندهٔ اسلام معرفی مینمودند. حتی برخی از آخوندها حکم تکفیر مجاهدین مسلمان | * آخوندهای سنتی که تا آن زمان به خاطر محبوبیت سازمان مجاهدین نمیتوانستند علیه آن موضع بگیرند، مخالفت و حتی دشمنی خود با مجاهدین را شروع کردند و خودشان را نمایندهٔ اسلام معرفی مینمودند. حتی برخی از آخوندها حکم تکفیر مجاهدین مسلمان را هم صادر کردند. | ||
* برخی از مارکسیستها که سازمان مجاهدین خلق ایران را به عنوان حامی ایدئولوژی خرده بورژوایی که دوران آن به پایان رسیده مورد حمله قرار میدادند. | * برخی از مارکسیستها که سازمان مجاهدین خلق ایران را به عنوان حامی ایدئولوژی خرده بورژوایی که دوران آن به پایان رسیده مورد حمله قرار میدادند. | ||
مسعود رجوی در زندان شاه عملاً مبارزه با این طرفهای سهگانه با ویژگیهای متفاومت ولی هر سه با هدف تلاشی سازمان مجاهدین را بر عهده گرفته و مباحث ایدئولوژیک خود برای خنثی کردن آنها را به خارج از زندان نیز منتقل میکرد. او در هنگام جابجایی زندانیان از یک زندان به زندان دیگر و همچنین هنگام آزادی برخی از اعضاء، آنها را به عنوان پیکهایی به نزد دیگر مجاهدین فرستاده و هماهنگیها و آموزش بیانیه ۱۲ ماده ای را به آنها منتقل مینمود. مسعود رجوی به این ترتیب توانست بار دیگر پیکره مجاهدین را بازسازی نماید. | مسعود رجوی در زندان [[محمدرضا پهلوی|شاه]] عملاً مبارزه با این طرفهای سهگانه با ویژگیهای متفاومت ولی هر سه با هدف تلاشی سازمان مجاهدین را بر عهده گرفته و مباحث ایدئولوژیک خود برای خنثی کردن آنها را به خارج از زندان نیز منتقل میکرد. او در هنگام جابجایی زندانیان از یک زندان به زندان دیگر و همچنین هنگام آزادی برخی از اعضاء، آنها را به عنوان پیکهایی به نزد دیگر مجاهدین فرستاده و هماهنگیها و آموزش بیانیه ۱۲ ماده ای را به آنها منتقل مینمود. مسعود رجوی به این ترتیب توانست بار دیگر پیکره مجاهدین را بازسازی نماید. | ||
دوران زندان یکی از دورانهایی است که نقش مسعود رجوی را در سازمان مجاهدین خلق ایران چه در آموزشها و بازسازیهای تشکیلاتی و چه در روحیه بخشیدن به دیگران بسیار برجسته میکند. | دوران زندان یکی از دورانهایی است که نقش مسعود رجوی را در سازمان مجاهدین خلق ایران چه در آموزشها و بازسازیهای تشکیلاتی و چه در روحیه بخشیدن به دیگران بسیار برجسته میکند. | ||
صمد سیاه کلاه از کادرهای آنزمان مجاهدین و از همبندان مسعود رجوی در این رابطه میگوید:<blockquote>سال ۵۴ بود. زندانبان صدا کرد. چند دقیقه بعد، فرنچ روی سر، دست روی شونهٔ هم، توی راهرو به خط شده بودیم و میرفتیم. از زیر فرنچ زمین رو نیگا کردم. از پاهاش مسعود رو شناختم. چون به دلیل شلاقهایی که میخورد برای اینکه بتونه راه بره دمپایی خاصی میپوشید که با دست ساخته شده بود. با دست، شونهش رو فشار دادم تا بفهمه که نفر پشتی آشناست. وقتی فرنچهامون رو برداشتیم بازجو رو دیدیم که خنده به لب کتابی در دست میگه «.... دیدین تموم شدین؟ نیگا کنین: بیانیهٔ تغییر مواضع سازمان مجاهدین! سازمانتون تموم شد. همه چی تموم شد…» همه به اون کتاب نگاه کردیم. بیانیهٔ تغییر مواضع اپوتونیستها بود. به سلول برگشتیم و تو سکوت نشسته بودیم که مسعود یکدفعه گفت: «من اون کتاب رو میخوام.» پاسخِ ما به این خواسته مسعود، سکوت بود ناباوری بود. خودش بی معطلی نگهبان رو صدا کرد و به بهونهای پیشِ بازجو رفت. اون بازجو رو فریب داده و بهش گفته بود میخواد کتاب رو بخونه! بازجو هم خام شده بود و با طمعِ اینکه مسعود رجوی تحت تأثیر کتاب قرار بگیره، رضایت داده بود که تا ساعت پنج صبح، کتاب رو بهش قرض بده. مسعود باکتابی در دست برگشت و گفت: «بچهها باید تا ساعت پنج یه نسخه ازش بنویسیم. باورش سخت بود ولی اون اصرار داشت. مسعود بلافاصله دست به کار شد و کتاب رو برگ برگ کرد و هر قسمت رو به یک نفر داد. تو یه چشم بهم زدن مغزیهای خودکار و کاغذای سیگار از جاسازی بیرون اومدن. هنوز ساعت ۵ نشده بود که یک نسخه ازکتاب رونویسی شده بود. بعد کاغذای کتاب رو با چسب برنج دوباره سرهم کردیم. با شوفاژ خشکش کردیم و تحویل دادیم و از همون لحظه کار مسعود شروع شد. روز و شب مینوشت و میخوند؛ و عاقبت بیانیهٔ ۱۲ | [[صمد سیاه کلاه]] از کادرهای آنزمان مجاهدین و از همبندان مسعود رجوی در این رابطه میگوید:<blockquote>سال ۵۴ بود. زندانبان صدا کرد. چند دقیقه بعد، فرنچ روی سر، دست روی شونهٔ هم، توی راهرو به خط شده بودیم و میرفتیم. از زیر فرنچ زمین رو نیگا کردم. از پاهاش مسعود رو شناختم. چون به دلیل شلاقهایی که میخورد برای اینکه بتونه راه بره دمپایی خاصی میپوشید که با دست ساخته شده بود. با دست، شونهش رو فشار دادم تا بفهمه که نفر پشتی آشناست. وقتی فرنچهامون رو برداشتیم بازجو رو دیدیم که خنده به لب کتابی در دست میگه «.... دیدین تموم شدین؟ نیگا کنین: بیانیهٔ تغییر مواضع سازمان مجاهدین! سازمانتون تموم شد. همه چی تموم شد…» همه به اون کتاب نگاه کردیم. بیانیهٔ تغییر مواضع اپوتونیستها بود. به سلول برگشتیم و تو سکوت نشسته بودیم که مسعود یکدفعه گفت: «من اون کتاب رو میخوام.» پاسخِ ما به این خواسته مسعود، سکوت بود ناباوری بود. خودش بی معطلی نگهبان رو صدا کرد و به بهونهای پیشِ بازجو رفت. اون بازجو رو فریب داده و بهش گفته بود میخواد کتاب رو بخونه! بازجو هم خام شده بود و با طمعِ اینکه مسعود رجوی تحت تأثیر کتاب قرار بگیره، رضایت داده بود که تا ساعت پنج صبح، کتاب رو بهش قرض بده. مسعود باکتابی در دست برگشت و گفت: «بچهها باید تا ساعت پنج یه نسخه ازش بنویسیم. باورش سخت بود ولی اون اصرار داشت. مسعود بلافاصله دست به کار شد و کتاب رو برگ برگ کرد و هر قسمت رو به یک نفر داد. تو یه چشم بهم زدن مغزیهای خودکار و کاغذای سیگار از جاسازی بیرون اومدن. هنوز ساعت ۵ نشده بود که یک نسخه ازکتاب رونویسی شده بود. بعد کاغذای کتاب رو با چسب برنج دوباره سرهم کردیم. با شوفاژ خشکش کردیم و تحویل دادیم و از همون لحظه کار مسعود شروع شد. روز و شب مینوشت و میخوند؛ و عاقبت بیانیهٔ ۱۲ مادهیی رو نوشت که باطل السحر تردیدها و لرزشها شد و سازمان رو دوباره سرپا کرد.<ref>مصاحبه با صمد سیاه کلاه- برنامه تلویزیونی نقشی به یاد دوست</ref></blockquote>[[محمد حیاتی]] از همبندان مسعود رجوی نیز در مورد او چنین نقل میکند:<blockquote>«روزهای بعد از ضربهی ۵۰ برای هر مجاهدی که اون زمان بوده از تلخترین روزهاست. ۴۱ سال پیش! تو اوین، [[محمد حنیفنژاد|محمدآقا]] «آن بالا بلند دلبرگلگون عذارِ» مسعود و همهی مجاهدین، دستگیرشده بود. اندوه و درد خوابو از چشمِ همه ربوده بود. یادمه همون شبِ اول، قبل از اینکه خاموشی رو زندانبان بزنه، همه خاموش و ساکت شده بودن. سرها زیر پتو بود ولی کی میتونست بخوابه؟ از لرزشِ خفیف پتوها میشد فهمید که بعضی از بچهها یواشَکی دارن گریه میکنن. من بودم و دلهرهی سوالهای سخت و بی پاسخ: ممّدآقا چی میشه؟ سازمان چی میشه؟ حالا چهکار باید بکنیم؟ تو اون سکوتِ سنگین، یکباره ضربِ فرود اومدنِ یه بالش رشتهی افکارم رو قیچی کرد. بعد هم یکی دیگه، بعد پرت کردن پتو و سر و صدا و خنده و شوخی و.. آخه الآن مگه وقت شوخیه؟ پتو رو زدم کنار، دیدم «مسعوده» اون نه تنها نگذاشت غم و دردی که داشت به چهرهش راه پیدا کنه، بلکه با لبخند و شوخی میخواست به ما هم روحیه بده. نمیدونم چه قدر طول کشید تا بخوابیم، اما مسعود مگه ول میکرد؟ وقتی دوباره همه زیرِ پتوها رفتن و سکوتْ حاکم شد، تازه شروع کرد به خوندن یه سرود فلسطینی: ترجیع بندِ سرودش صدای گلوله بود «تَ تَ تق ـ تق تق» هی میخوند و میگفت: تکرار کنید!»<ref>مصاحبه با محمد حیاتی- برنامه تلویزیونی نقشی به یاد دوست</ref> </blockquote> | ||
== آزادی مسعود رجوی از زندان شاه == | == آزادی مسعود رجوی از زندان شاه == | ||
[[پرونده:مسعود رجوی قبل از آزادی از زندان قصر.JPG|جایگزین=مسعود رجوی قبل از آزادی از زندان قصر|بندانگشتی|مسعود رجوی بر بام زندان قصر در دیدار با مردم]] | [[پرونده:مسعود رجوی قبل از آزادی از زندان قصر.JPG|جایگزین=مسعود رجوی قبل از آزادی از زندان قصر|بندانگشتی|مسعود رجوی بر بام زندان قصر در دیدار با مردم]] | ||
در اواخر حکومت | در اواخر حکومت [[محمدرضا پهلوی]] فشارها و تظاهراتها برای آزادی زندانیان سیاسی و بطور خاص در هراس از اعدام آنها در شرایط سقوط حکومت بالا گرفت. مردم روزانه در مقابل زندانها تظاهرات کرده و خواهان آزادی زندانیان سیاسی بودند. از جمله در یکی ازای ین تظاهراتها در مقابل زندان قصر مردم از مسئولین زندان خواهان ملاقات با نمایندهٔ زندانیان سیاسی برای اطمینان از سلامت آنها شدند. زندانبانها خبر را به زندانیان سیاسی که از مجاهدین و گروههای دیگر هم در بین آنها قرار داشت رساندند. زندانیان مسعود رجوی را به نمایندگی خود انتخاب کردند. او به بالکن زندان قصر رفته و به ابراز احساسات مردم پاسخ داد. | ||
نهایتاً در روز سیام دیماه ۱۳۵۷ تحت فشارهای موجود، مسعود رجوی به همراه همبندان خود از جمله [[موسی خیابانی]]، [[اشرف ربیعی]] و برخی دیگر از زندانیان سیاسی از زندان آزاد شدند. | نهایتاً در روز سیام دیماه ۱۳۵۷ تحت فشارهای موجود، مسعود رجوی به همراه همبندان خود از جمله [[موسی خیابانی]]، [[اشرف ربیعی]] و برخی دیگر از زندانیان سیاسی از زندان آزاد شدند. | ||
== دیدار مسعود رجوی با احمد خمینی == | == دیدار مسعود رجوی با احمد خمینی == | ||
پیش از ورود [[روحالله خمینی|خمینی]] به تهران، فرزند وی احمد خمینی با مسعود رجوی تماس گرفت. او در این تماس گفت: | پیش از ورود [[روحالله خمینی|خمینی]] به تهران، فرزند وی [[احمد خمینی]] با مسعود رجوی تماس گرفت. او در این تماس گفت: | ||
اگر شما از امام حمایت کنید و با مخالفانش مبارزه کنید، همهٔ درها به رویتان باز خواهد شد و همهٔ امکانات در اختیار شما قرار خواهد گرفت. مسعود رجوی با رد پیشنهادهای خمینی، گفت: «ما خواهان برقراری یک حکومت ملی و دموکراتیک هستیم و اگر خمینی در این مسیر حرکت کند البته برای او جانبازی هم خواهیم نمود.»<ref>دموکراسی خیانت شده- چاپ ۱۳۷۴</ref> | اگر شما از امام حمایت کنید و با مخالفانش مبارزه کنید، همهٔ درها به رویتان باز خواهد شد و همهٔ امکانات در اختیار شما قرار خواهد گرفت. مسعود رجوی با رد پیشنهادهای خمینی، گفت: <blockquote>«ما خواهان برقراری یک حکومت ملی و دموکراتیک هستیم و اگر خمینی در این مسیر حرکت کند البته برای او جانبازی هم خواهیم نمود.»<ref>دموکراسی خیانت شده- چاپ ۱۳۷۴</ref></blockquote> | ||
هنوز چند روزی به حکومت شاه باقی مانده بود که احمد خمینی شخصاً به دیدار مسعود رجوی رفت. مسعود رجوی در این رابطه چنین میگوید:<blockquote>«هنوز رژیم شاه بهطور کامل سقوط نکردهبود و ما هم دوسههفته بود که از زندان آزاد شده بودیم. پایگاهی که من در آن بودم، مخفی بود و برای همین وقتی که مجاهدین میخواستند احمد را به آنجا بیاورند، خودش از بابت مخفیکاری پیشنهاد کرده بود اگر لازم است چشمم را ببندید! وقتی هم مرا دید گفت به برادرانتان گفتم که چشمم را ببندند، ولی خودشان این کار را نکردند. از اوایل شب تا صبح روز بعد جز چند ساعت که احمد همانجا روی تک تختی که داشتیم، خوابید، با من صحبت و درددل میکرد. اما چکیده حرف این بود که رهبری پدرش را بپذیریم و من هم از همین پرهیز داشتم. از بسیاری روحانیان و مراجع بد میگفت و اینکه خمینی از آنها دلش پرخون است مثلاً به خانواده صدر در عراق و لبنان بهشدت تاخت و تاز میکرد و میگفت اینها را از روز اول «سیا» علم کرد. برجستهترین حرفهایش که بهیادم مانده این بود که علیه کمونیستها موضعگیری کنید و با هرکس که «امام» وارد جنگ شد، شما هم وارد جنگ شوید که در اینصورت همه درها بهرویتان باز خواهد شد.»<ref>استراتژی قیام و سرنگونی- مسعود رجوی- صفحهٔ ۴۰</ref></blockquote> | هنوز چند روزی به حکومت شاه باقی مانده بود که احمد خمینی شخصاً به دیدار مسعود رجوی رفت. مسعود رجوی در این رابطه چنین میگوید:<blockquote>«هنوز رژیم شاه بهطور کامل سقوط نکردهبود و ما هم دوسههفته بود که از زندان آزاد شده بودیم. پایگاهی که من در آن بودم، مخفی بود و برای همین وقتی که مجاهدین میخواستند احمد را به آنجا بیاورند، خودش از بابت مخفیکاری پیشنهاد کرده بود اگر لازم است چشمم را ببندید! وقتی هم مرا دید گفت به برادرانتان گفتم که چشمم را ببندند، ولی خودشان این کار را نکردند. از اوایل شب تا صبح روز بعد جز چند ساعت که احمد همانجا روی تک تختی که داشتیم، خوابید، با من صحبت و درددل میکرد. اما چکیده حرف این بود که رهبری پدرش را بپذیریم و من هم از همین پرهیز داشتم. از بسیاری روحانیان و مراجع بد میگفت و اینکه خمینی از آنها دلش پرخون است مثلاً به خانواده صدر در عراق و لبنان بهشدت تاخت و تاز میکرد و میگفت اینها را از روز اول «سیا» علم کرد. از برجستهترین حرفهایش که بهیادم مانده این بود که علیه کمونیستها موضعگیری کنید و با هرکس که «امام» وارد جنگ شد، شما هم وارد جنگ شوید که در اینصورت همه درها بهرویتان باز خواهد شد.»<ref>استراتژی قیام و سرنگونی- مسعود رجوی- صفحهٔ ۴۰</ref></blockquote> | ||
مسعود رجوی پس از [[انقلاب ضد سلطنتی|سقوط شاه]] به عنوان برجستهترین عضو مرکزیت سازمان مجاهدین | مسعود رجوی پس از [[انقلاب ضد سلطنتی|سقوط شاه]] به عنوان برجستهترین عضو مرکزیت [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]]، سخنرانیها و [[گردهمایی آینده انقلاب|میتینگ]]<nowiki/>هایی داشت که اغلب جمعیت زیادی از جوانان و قشرها مختلف را به خود جذب میکرد. تجمعات معمولاً با هجوم حامیان خمینی مواجه میشد. پدیده ای که در آن دوران مجاهدین آنرا [[چماقدار]]<nowiki/>ی مینامیدند. | ||
== اولین دیدار مسعود رجوی با خمینی == | == اولین دیدار مسعود رجوی با خمینی == | ||
اولین دیدار خمینی و مسعود رجوی به نحوی تقریباً اتفاقی رخ میدهد. اسدالله مثنی از حاضرین در صحنه در مصاحبهای در این رابطه چنین میگوید:<blockquote>اونموقع من توی مدرسه علوی تدریس میکردم مسولان مدرسه از رابطه من با مجاهدین خبر نداشتند. منصور زاهدی پیشاپیش به من اطلاع داده بود که برادر مسعود میان اونجا. من سریعاً به احمد خمینی گفتم مجاهدین توی این اتاقن. در همین گفتگو بودیم که خمینی رسید و من در اتاقو باز کردم و خمینی وارد اتاق شد و اونی که دیدم خمینی به وسط اتاق که رسید با برادر روبرو شد و برادر هم بلند شده بود و با خمینی دست داد. به نظرم صحنه خیلی قابل توجهی بود، چیزیکه اون زمان من اونجا از نزدیک میدیدم دستبوسی خمینی کمترین چیز بود، خیلی ها برای پابوسی میومدن!<ref>مصاحبه اسدالله مثنی با سیمای آزادی-سلسله برنامه ۳۰ خرداد</ref></blockquote>مسعود رجوی خود در رابطه با این دیدار میگوید:<blockquote>«چند شب بعد با برخی برادرانمان در محل استقرار خمینی در یک اتاق خصوصی در جنب اتاق دیدارهای عمومی او دیدار کردیم. احساس کردم از اینکه دستش را نبوسیدم و به روبوسی معمول اکتفا کردم، جاخورد. چون طبق روال آن روزگار هرکس به او میرسید، اول دستش را میبوسید. اما همین که خواستم صحبتهای جدی را شروع کنم، بهانه آورد که نماز مغرب دارد دیر میشود و به من تکیه داد و از جا بلند شد. گفتم آقا، حرفهای ما چه میشود، با اشاره به احمد گفت: احمد که هست، بنویسید به او بدهید من حتماً میخوانم. من هم بلادرنگ در سالن پایینی همین مدرسه رفاه چند صفحه نوشتم و به احمد دادم. حرفهایم در مورد تغییر رژیم، روند انقلاب، دولت بازرگان و ضرورت تضمین آزادیها و حقوق مردم و همچنین اعتراض به رفتار کمیتههای ارتجاعی با نیروهای انقلابی بود»<ref>استراتژی قیام و سرنگونی- مسعود رجوی صفحهٔ ۴۱</ref></blockquote> | اولین دیدار خمینی و مسعود رجوی به نحوی تقریباً اتفاقی رخ میدهد. اسدالله مثنی از حاضرین در صحنه در مصاحبهای در این رابطه چنین میگوید:<blockquote>اونموقع من توی مدرسه علوی تدریس میکردم مسولان مدرسه از رابطه من با مجاهدین خبر نداشتند. [[منصور زاهدی]] پیشاپیش به من اطلاع داده بود که برادر مسعود میان اونجا. من سریعاً به احمد خمینی گفتم مجاهدین توی این اتاقن. در همین گفتگو بودیم که خمینی رسید و من در اتاقو باز کردم و خمینی وارد اتاق شد و اونی که دیدم خمینی به وسط اتاق که رسید با برادر روبرو شد و برادر هم بلند شده بود و با خمینی دست داد. به نظرم صحنه خیلی قابل توجهی بود، چیزیکه اون زمان من اونجا از نزدیک میدیدم دستبوسی خمینی کمترین چیز بود، خیلی ها برای پابوسی میومدن!<ref>مصاحبه اسدالله مثنی با سیمای آزادی-سلسله برنامه ۳۰ خرداد</ref></blockquote>مسعود رجوی خود در رابطه با این دیدار میگوید:<blockquote>«چند شب بعد با برخی برادرانمان در محل استقرار خمینی در یک اتاق خصوصی در جنب اتاق دیدارهای عمومی او دیدار کردیم. احساس کردم از اینکه دستش را نبوسیدم و به روبوسی معمول اکتفا کردم، جاخورد. چون طبق روال آن روزگار هرکس به او میرسید، اول دستش را میبوسید. اما همین که خواستم صحبتهای جدی را شروع کنم، بهانه آورد که نماز مغرب دارد دیر میشود و به من تکیه داد و از جا بلند شد. گفتم آقا، حرفهای ما چه میشود، با اشاره به احمد گفت: احمد که هست، بنویسید به او بدهید من حتماً میخوانم. من هم بلادرنگ در سالن پایینی همین مدرسه رفاه چند صفحه نوشتم و به احمد دادم. حرفهایم در مورد تغییر رژیم، روند انقلاب، دولت بازرگان و ضرورت تضمین آزادیها و حقوق مردم و همچنین اعتراض به رفتار کمیتههای ارتجاعی با نیروهای انقلابی بود»<ref>استراتژی قیام و سرنگونی- مسعود رجوی صفحهٔ ۴۱</ref></blockquote> | ||
== کلاسهای تبیین مسعود رجوی == | == کلاسهای تبیین مسعود رجوی == | ||
[[پرونده:مسعود رجوی در کلاس تبیین جهان.jpg|جایگزین=مسعود رجوی در کلاس تبیین جهان|بندانگشتی|مسعود رجوی در کلاس تبیین جهان]] | [[پرونده:مسعود رجوی در کلاس تبیین جهان.jpg|جایگزین=مسعود رجوی در کلاس تبیین جهان|بندانگشتی|مسعود رجوی در کلاس تبیین جهان]] | ||
مسعود رجوی در نیمهٔ سال ۱۳۵۸ کلاسهایی را تحت عنوان تبیین جهان در دانشگاه صنعتی شریف آغاز نمود که به آموزش فلسفه و ایدئولوژی مجاهدین میپرداخت. در این کلاسها بیش از ۱۰ هزار نفر شرکت میکردند. سپس فیلمها و فایل صوتی آن و همچنین متون پیاده شده آن در سراسر کشور توزیع میشد. هم اکنون کتابی در ۱۶ جلد به نام تبیین جهان وجود دارد که نتیجهٔ ۱۶ جلسه از کلاسهای مسعود رجوی است. این کلاسها البته از طرف حاکمیت خمینی که میرفت بر همهٔ امور سلطه پیدا کند، قابل تحمل نبود و با انقلاب فرهنگی که منجر به تعطیلی دانشگاهها شد، نیمه تمام ماند. | مسعود رجوی در نیمهٔ سال ۱۳۵۸ کلاسهایی را تحت عنوان [[تبیین جهان]] در دانشگاه صنعتی شریف آغاز نمود که به آموزش فلسفه و ایدئولوژی مجاهدین میپرداخت. در این کلاسها بیش از ۱۰ هزار نفر شرکت میکردند. سپس فیلمها و فایل صوتی آن و همچنین متون پیاده شده آن در سراسر کشور توزیع میشد. هم اکنون کتابی در ۱۶ جلد به نام تبیین جهان وجود دارد که نتیجهٔ ۱۶ جلسه از کلاسهای مسعود رجوی است. این کلاسها البته از طرف حاکمیت خمینی که میرفت بر همهٔ امور سلطه پیدا کند، قابل تحمل نبود و با انقلاب فرهنگی که منجر به تعطیلی دانشگاهها شد، نیمه تمام ماند. | ||
در ۹ فروردین ۱۳۵۹ روزنامه فرانسوی لوموند دراینباره نوشت:<blockquote> «یکی از وقایع بسیار مهمی که نباید در تهران از دست داد، دروس فلسفة مقایسهای است که آقای مسعود رجوی هر جمعه بعد از ظهر تدریس میکند. در حدود ۱۰هزار نفر با ارائهٔ کارت ورودی در زمین چمن دانشگاه شریف به مدت ۳ ساعت به سخنان رهبر مجاهدین خلق گوش فرا میدهند. آقای مسعود رجوی با سخنوری آموزندهاش و نیز جوانی خود (وی ۳۲ سال بیشتر سن ندارد) طرفدار بسیار دارد. | در ۹ فروردین ۱۳۵۹ روزنامه فرانسوی لوموند دراینباره نوشت:<blockquote> «یکی از وقایع بسیار مهمی که نباید در تهران از دست داد، دروس فلسفة مقایسهای است که آقای مسعود رجوی هر جمعه بعد از ظهر تدریس میکند. در حدود ۱۰هزار نفر با ارائهٔ کارت ورودی در زمین چمن دانشگاه شریف به مدت ۳ ساعت به سخنان رهبر مجاهدین خلق گوش فرا میدهند. آقای مسعود رجوی با سخنوری آموزندهاش و نیز جوانی خود (وی ۳۲ سال بیشتر سن ندارد) طرفدار بسیار دارد. [[سخنرانی مسعود رجوی در ۴ بهمن ۱۳۵۷|میتینگ]]<nowiki/>های سیاسییی که وی در پایتخت و شهرستانها برگزار میکند، تودههای ۱۰۰ هزار نفری، ۲۰۰ هزار نفری و بعضی اوقات ۳۰۰ هزار نفری را جلب میکند».</blockquote> | ||
== دومین دیدار مسعود رجوی با خمینی == | == دومین دیدار مسعود رجوی با خمینی == | ||
==== ملاقات مسعود رجوی با احمد خمینی ==== | ==== ملاقات مسعود رجوی با احمد خمینی ==== | ||
در روز ۳۰ فروردین مسعود رجوی در ملاقاتی با احمد خمینی به بیان اعتراض خود در مورد رفتار با آیتالله طالقانی پرداخت. همچنین از رفتارهایی که با هواداران سازمان مجاهدین میشود شکایت میکند. احمد خمینی در این دیدار از مسعود رجوی میخواهد که مبانی اعتقادی خود را بنویسند و منتشر کنند تا این دشمنیها با آنها پایان یابد. هدف و انتظار احمد خمینی از مسعود رجوی این است که او مطلبی در تأیید و پذیرش ولایت فقیه و رهبری خمینی بنویسد، اما مسعود رجوی ضمن استقبال از انتشار مبانی اعتقادی سازمان مجاهدین چیزی در این رابطه مکتوب نمیکند. مسعود رجوی در این رابطه میگوید:<blockquote>«من میدانستم که هدف او و پدرش، اذعان ما به ولایت و رهبری سیاسی و ایدئولوژیک خمینی است! با این همه، آن روز (۳۰ فروردین ۱۳۵۸) در جواب به احمد خمینی گفتم: ای به چشم، هم الآن اصول اعتقادیمان را مینویسم و امضاء و تقدیم ایشان میکنم. سپس همانجا، در حضور خودش، با لحن بسیار محترمانه خطاب به خمینی نوشتم: «حسبالامر آن پدر گرامی که از ارکان اعتقادی اینجانبان سؤال فرمودهاید، معروض میدارم که: ارکان عقیدتی مجاهدین همان ارکان عقیدتی دین مبین اسلام و مذهب حقّهٔ جعفری اثنیعشری است». در ادامه شهادتین نوشتم و سپس پنج اصل دین و مذهب را با یادآوری اینکه «در عموم کتب شرعیات (ابتدائی) آمدهاست» مکتوب کردم: توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد». در مادهٔ چهارم (مربوط به امامت) عمداً در مورد ۱۲امام نوشتم که: «آخرین آنها زنده و غایب است (و) به منصب امامت رسیده»... (یعنی که امام دوازدهم خودش در منصب امامت حیّ و حاضر است و نیازی به زحمت سایرین نیست! وقتی این کاغذ را کپی گرفتم و نسخه اصلی را به احمد دادم تا برای خمینی ببرد، بهدقت خواند و گفت: همین؟ گفتم: بله، مگر نگفتند اصول اعتقادی را بنویسیم؟ من هم اصول اعتقادی را نوشتم و فردا هم منتشر میکنیم تا ببینیم چماقداری و ضدیتهایی که شما میگویید، تمام میشود؟ احمد گفت: آخر از رهبری امام و اقتصاد و مالکیت هیچچیز ننوشتهاید! گفتم: حاج احمد آقا! ایشان خودشان ارکان اعتقادی را خواستهاند، نه اقتصاد و مالکیت و مسائل بحثانگیز دیگر را»)».<ref>[https://news.mojahedin.org/i/news/170199 سی خرداد پاسخ به ضرورت تاریخ - قسمت چهارم]</ref></blockquote> | در روز ۳۰ فروردین مسعود رجوی در ملاقاتی با احمد خمینی به بیان اعتراض خود در مورد رفتار با [[سید محمود طالقانی|آیتالله طالقانی]] پرداخت. همچنین از رفتارهایی که با هواداران سازمان مجاهدین میشود شکایت میکند. احمد خمینی در این دیدار از مسعود رجوی میخواهد که مبانی اعتقادی خود را بنویسند و منتشر کنند تا این دشمنیها با آنها پایان یابد. هدف و انتظار احمد خمینی از مسعود رجوی این است که او مطلبی در تأیید و پذیرش [[ولایت فقیه]] و رهبری خمینی بنویسد، اما مسعود رجوی ضمن استقبال از انتشار مبانی اعتقادی سازمان مجاهدین چیزی در این رابطه مکتوب نمیکند. مسعود رجوی در این رابطه میگوید:<blockquote>«من میدانستم که هدف او و پدرش، اذعان ما به ولایت و رهبری سیاسی و ایدئولوژیک خمینی است! با این همه، آن روز (۳۰ فروردین ۱۳۵۸) در جواب به احمد خمینی گفتم: ای به چشم، هم الآن اصول اعتقادیمان را مینویسم و امضاء و تقدیم ایشان میکنم. سپس همانجا، در حضور خودش، با لحن بسیار محترمانه خطاب به خمینی نوشتم: «حسبالامر آن پدر گرامی که از ارکان اعتقادی اینجانبان سؤال فرمودهاید، معروض میدارم که: ارکان عقیدتی مجاهدین همان ارکان عقیدتی دین مبین اسلام و مذهب حقّهٔ جعفری اثنیعشری است». در ادامه شهادتین نوشتم و سپس پنج اصل دین و مذهب را با یادآوری اینکه «در عموم کتب شرعیات (ابتدائی) آمدهاست» مکتوب کردم: توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد». در مادهٔ چهارم (مربوط به امامت) عمداً در مورد ۱۲امام نوشتم که: «آخرین آنها زنده و غایب است (و) به منصب امامت رسیده»... (یعنی که امام دوازدهم خودش در منصب امامت حیّ و حاضر است و نیازی به زحمت سایرین نیست! وقتی این کاغذ را کپی گرفتم و نسخه اصلی را به احمد دادم تا برای خمینی ببرد، بهدقت خواند و گفت: همین؟ گفتم: بله، مگر نگفتند اصول اعتقادی را بنویسیم؟ من هم اصول اعتقادی را نوشتم و فردا هم منتشر میکنیم تا ببینیم چماقداری و ضدیتهایی که شما میگویید، تمام میشود؟ احمد گفت: آخر از رهبری امام و اقتصاد و مالکیت هیچچیز ننوشتهاید! گفتم: حاج احمد آقا! ایشان خودشان ارکان اعتقادی را خواستهاند، نه اقتصاد و مالکیت و مسائل بحثانگیز دیگر را»)».<ref>[https://news.mojahedin.org/i/news/170199 سی خرداد پاسخ به ضرورت تاریخ - قسمت چهارم]</ref></blockquote> | ||
==== ملاقات مسعود رجوی با خمینی در قم ==== | ==== ملاقات مسعود رجوی با خمینی در قم ==== | ||
یک هفته بعد از دیدار احمد خمینی و مسعود رجوی، احمد خمینی به وی اطلاع میدهد که خمینی خواهان دیدار با آنهاست. دستبوسی نکردن مجاهدین از خمینی در این دیدار خشم خمینی را از همان ابتدا برمیانگیزد. به گزارش شاهدین روحالله خمینی با خشم از عکاس مجاهدین خلق میخواهد که عکس نگیرد. در ادامه ملاقات خمینی به مسعود رجوی میگوید: | یک هفته بعد از دیدار احمد خمینی و مسعود رجوی، احمد خمینی به وی اطلاع میدهد که خمینی خواهان دیدار با آنهاست. دستبوسی نکردن مجاهدین از خمینی در این دیدار خشم خمینی را از همان ابتدا برمیانگیزد. به گزارش شاهدین روحالله خمینی با خشم از عکاس مجاهدین خلق میخواهد که عکس نگیرد. در ادامه ملاقات خمینی به مسعود رجوی میگوید: | ||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۲: | ||
== کاندیداتوری برای ریاست جمهوری == | == کاندیداتوری برای ریاست جمهوری == | ||
در نخستین انتخابات ریاست جمهوری پس از انقلاب ضد سلطنتی در سال ۱۳۵۸ خمینی اعلام کرد:<blockquote> '''«این جانب بنا ندارم از کسی تأیید نمایم. چنانچه بنا ندارم کسی را رد کنم و از تمام احزاب و گروهها و افراد میخواهم که از نسبت دادن کاندیدای خود به من که از آن استفاده تأیید و یا تعیین و یا رد شود، ندهند»'''</blockquote> | در نخستین انتخابات ریاست جمهوری پس از [[انقلاب ضد سلطنتی]] در سال ۱۳۵۸ خمینی اعلام کرد:<blockquote> '''«این جانب بنا ندارم از کسی تأیید نمایم. چنانچه بنا ندارم کسی را رد کنم و از تمام احزاب و گروهها و افراد میخواهم که از نسبت دادن کاندیدای خود به من که از آن استفاده تأیید و یا تعیین و یا رد شود، ندهند»'''</blockquote> | ||
[[پرونده:عکس مسعود رجوی بر روی مجله جوان.jpg|جایگزین=عکس مسعود رجوی بر روی مجله جوان|بندانگشتی|عکس مسعود رجوی بر روی مجله جوان]] | [[پرونده:عکس مسعود رجوی بر روی مجله جوان.jpg|جایگزین=عکس مسعود رجوی بر روی مجله جوان|بندانگشتی|عکس مسعود رجوی بر روی مجله جوان]] | ||
مسعود رجوی در روز ۱۵ دیماه ۱۳۵۸ از طرف سازمان مجاهدین خلق ایران به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری معرفی شد. این معرفی حمایتها بسیاری را از طرف احزاب و گروههای سیاسی و قشرها مختلف به دنبال داشت. سازمانها و گروههای حمایت کننده ازمسعود رجوی، عبارت بودند از: | مسعود رجوی در روز ۱۵ دیماه ۱۳۵۸ از طرف سازمان مجاهدین خلق ایران به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری معرفی شد. این معرفی حمایتها بسیاری را از طرف احزاب و گروههای سیاسی و قشرها مختلف به دنبال داشت. سازمانها و گروههای حمایت کننده ازمسعود رجوی، عبارت بودند از: | ||
خط ۱۵۷: | خط ۱۵۷: | ||
اروند آبراهامیان در کتاب «مجاهدین ایران» در این زمینه مینویسد: | اروند آبراهامیان در کتاب «مجاهدین ایران» در این زمینه مینویسد: | ||
«کاندیداتوری رجوی نهتنها توسط سازمانهای وابسته به مجاهدین، بلکه توسط لیستی چشمگیر از سازمانهای مستقل شامل فداییان، جبهه دموکراتیک ملی، حزب دموکرات کردستان ایران، حزب زحمتکشان انقلابی (کومله)، انجمن سوسیالیستهای ایرانی، انجمن حقوق فرهنگی و سیاسی ترکمنها، انجمن جوانان آسوری و گروه مشترک ارمنیان، زرتشتیان و یهودیان مورد حمایت قرار گرفت. رجوی همچنین از سوی شمار زیادی از شخصیتهای برجسته مورد حمایت قرار گرفت. از جمله همسر آقای طالقانی، شیخ عزالدین | «کاندیداتوری رجوی نهتنها توسط سازمانهای وابسته به مجاهدین، بلکه توسط لیستی چشمگیر از سازمانهای مستقل شامل فداییان، جبهه دموکراتیک ملی، حزب دموکرات کردستان ایران، حزب زحمتکشان انقلابی (کومله)، انجمن سوسیالیستهای ایرانی، انجمن حقوق فرهنگی و سیاسی ترکمنها، انجمن جوانان آسوری و گروه مشترک ارمنیان، زرتشتیان و یهودیان مورد حمایت قرار گرفت. رجوی همچنین از سوی شمار زیادی از شخصیتهای برجسته مورد حمایت قرار گرفت. از جمله همسر آقای طالقانی، [[شیخ عزالدین حسینی]]، رهبر مذهبی کردهای سنی در مهاباد، [[گنجهای|حجتالاسلام جلال گنجهای]]، ۵۰ نویسندهٔ شناختهشدهٔ انجمن نویسندگان ایران، از جمله [[ناصر پاکدامن]] اقتصاددان، [[منوچهر هزارخانی]] نویسنده و حمید عنایت، تاریخنویس لاییک و البته خانوادههٔ شهیدان اولیهٔ مجاهدین… مجاهدین بهصورت اپوزیسیون غیرمذهبی پیشتاز در مقابل جمهوری اسلامی درآمده بودند. خمینی سریعاً پاسخ داد و رجوی را از انتخابات حذف کرد».<ref>دموکراسی خیانت شده صفحه…</ref> | ||
در سال همان سال موسی خیابانی از کادرهای شناخته شدهٔ مجاهدین خلق، در یک میتینگ انتخاباتی در زمین چمن دانشگاه تهران، اهداف مجاهدین از شرکت در انتخابات ریاستجمهوری را چنین بیان نمود: | در سال همان سال [[موسی خیابانی]] از کادرهای شناخته شدهٔ مجاهدین خلق، در یک [[گردهمایی هواداران مجاهدین در استادیوم امجدیه ۲۲ خرداد ۱۳۵۹|میتینگ]] انتخاباتی در زمین چمن دانشگاه تهران، اهداف مجاهدین از شرکت در انتخابات ریاستجمهوری را چنین بیان نمود: | ||
[[پرونده:مسعود رجوی در کاندیداتوری.jpg|جایگزین=مسعود رجوی در کاندیداتوری|بندانگشتی|300x300پیکسل|کاندیداتوری مسعود رجوی]] | [[پرونده:مسعود رجوی در کاندیداتوری.jpg|جایگزین=مسعود رجوی در کاندیداتوری|بندانگشتی|300x300پیکسل|کاندیداتوری مسعود رجوی]] | ||
<blockquote> «... ما میدانیم چکار میکنیم. ما کور حرکت نمیکنیم. ما معنی حرفمان را میفهمیم. ما راه درست را از انحراف تشخیص میدهیم. ما اهل تبلیغات دروغین و توخالی نیستیم. هیچ نیروی انقلابی چنین کاری نمیکند؛ و ما همه اینها را از درون ۱۴ سال مبارزه بیرون آوردهایم. اما در این مدت که به آزمون فعلی منجر | <blockquote> «... ما میدانیم چکار میکنیم. ما کور حرکت نمیکنیم. ما معنی حرفمان را میفهمیم. ما راه درست را از انحراف تشخیص میدهیم. ما اهل تبلیغات دروغین و توخالی نیستیم. هیچ نیروی انقلابی چنین کاری نمیکند؛ و ما همه اینها را از درون ۱۴ سال مبارزه بیرون آوردهایم. اما در این مدت که به آزمون فعلی منجر شده است و برادرمان مسعود را بهعنوان کاندیدای ریاستجمهوری نامزد کردیم. ما شایستهترین، برجستهترین، ما صالحترین فردی را که به نظر مان میرسید از روی همان احساس مسئولیتی که داشتیم نامزد کردهایم. در تمام این مدت ۱۴سال برادرمان مسعود از همان اوایل بنیانگذاری سازمان، از اوایل سال ۴۶، در کوران این مبارزات بوده است؛ از نزدیک و در بالاترین سطح با تمام تجارب سازمانی ما آشنا بوده و آشناست. مسعود تنها باقیمانده کادر مرکزی سازمان پیش از سال ۵۰ است…»</blockquote> | ||
=== علت کاندید شدن مسعود رجوی === | === علت کاندید شدن مسعود رجوی === |
ویرایش