کورش بزرگ: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
۴٬۰۷۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۳ اوت ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱۵۱: خط ۱۵۱:


== متن منشور کورش بزرگ ==
== متن منشور کورش بزرگ ==
*منم، کورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، سومر و اکَد و چهار گوشه جهان، پسر کمبوجیه، شاه بزرگ انشان، نوه کورش، شاه بزرگ، شاه آنشان، نبیره چیش پیش، شاه بزرگ، شاه آنشان؛ از دودمانی که همیشه شاه بوده اند و فرمانروایی آنان را خداوند گرامی میدارد و با خوشنودی پادشاهی او را خواهانند.  آنگاه که بی جنگ و آشتی جویان به بابل اندر شدم. همه مردم گام های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر اورنگ شهریاری نشستم. مردوک، سرور بزرگ (خدای بابلیان)، مهر دل های پاک مردم را به من که دوستدار بابل هستم گروانید، زیرا من او را ارجمند وگرامی داشتم و هر روز در پرستش او کوشیدم.  ارتش بزرگ من با صلح و آرامی در بابل گام بر می داشتند. من نگذاشتم کسی در سراسر سرزمین های سومر و اکد ترساننده باشد و رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.  وضع بابل و وضع جایگاه های ورجاوند آن، دل مرا لرزاند. من برای صلح کوشیدم. نبونید مردم درمانده بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که شایسته آنان نبود.  من برده داری را برانداختم، به بدبختی آنان پایان بخشیدم، فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند.  من فرمان دادم هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار من خوشنود شد. او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم ، بر پسر من کمبوجیه، و همچنین بر همه سپاهیان من برکت و مهربانیش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی جایگاه والایش را ستودیم. به فرمان مردوک همه شاهانی که بر اورنگ شاهی نشسته اند:  و همه پادشاهان سرزمین های جهان، از دریای بالا (مدیترانه) تا دریای پایین (خلیج پارس)، همه مردم سرزمین های دوردست، همه پادشاهان آموری، همه چادرنشینان، مرا خراج گذارند و در بابل بر من بوسه زدند. از ... آشور و شوش ..  من شهرهای آگاده، اشنوبا، زمبان، متورنو، دیر، سرزمین گوتیان و شهرهای کهن آن سوی دجله را که ویران شده بودند از نو ساختم.     من بابل و همه شهرهای ورجاوند را در فراوانی پاس داشتم. درماندگان باشنده بابل را که نبونید به رغم خواست خدایان یوغی (اسارت) داده بود نه شایسته ایشان، درماندگی هایشان را درمان کردم و از بیگاری برهانیدم.   فرمان دادم همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و کسی آنان را نیازارد. خدای بزرگ از کردار من خوشنود شد. او برکت و مهربانیش را ارزانی داشت. من همه شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم. فرمان دادم همه نیایشگاه هایی را که بسته شده بود بگشایند. همچنین تندیس خدایان سومر و اکد را که نبونید بی ترس از خدای بزرگ به بابل آورده بود، برای خشنودی مردوک، به شادی و خرمی به نیایشگاههای خودشان بنشاندم، بشود که دلها شاد گردد.   همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند به جایگاههای خود برگرداندم و خانه های ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فراخواندم. باشد که دلها شاد گردد و هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم زندگانی بلند خواستار باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیکخواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مردوک بگویند: "به کورش شاه، پادشاهی که تو را گرامی می دارد و پسرش کمبوجیه، جایگاهی در سرای سپند (بهشت) ارزانی دار. بی گمان در روزهای سازندگی، همگی مردم بابل پادشاه را گرامی داشتند و من همه مردم را در زیستگاه در صثلح و آرامش بنشاندم. باروی بزرگ شهر بابل را استوار گردانیدم. دیوار آجری خندق را که هیچ یک از شاهان پیشین با بردگان به بیگاری گرفته شده، به پایان نرسانیده بودند، به انجام رسانیدم. دروازه هایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهای از چوب سدر پوشیده از مفرغ... کتیبه ای از پادشاهی پیش از من به نام آشور بانیپال ... برای همیشه.<ref name=":0" />
*منم، کورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، سومر و اکَد و چهار گوشه جهان، پسر کمبوجیه، شاه بزرگ انشان، نوه کورش، شاه بزرگ، شاه آنشان، نبیره چیش پیش، شاه بزرگ، شاه آنشان؛ از دودمانی که همیشه شاه بوده اند و فرمانروایی آنان را خداوند گرامی میدارد و با خوشنودی پادشاهی او را خواهانند.  آنگاه که بی جنگ و آشتی جویان به بابل اندر شدم. همه مردم گام های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر اورنگ شهریاری نشستم. مردوک، سرور بزرگ (خدای بابلیان)، مهر دل های پاک مردم را به من که دوستدار بابل هستم گروانید، زیرا من او را ارجمند وگرامی داشتم و هر روز در پرستش او کوشیدم.  ارتش بزرگ من با صلح و آرامی در بابل گام بر می داشتند. من نگذاشتم کسی در سراسر سرزمین های سومر و اکد ترساننده باشد و رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.  وضع بابل و وضع جایگاه های ورجاوند آن، دل مرا لرزاند. من برای صلح کوشیدم. نبونید مردم درمانده بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که شایسته آنان نبود.  من برده داری را برانداختم، به بدبختی آنان پایان بخشیدم، فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند.  من فرمان دادم هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار من خوشنود شد. او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم ، بر پسر من کمبوجیه، و همچنین بر همه سپاهیان من برکت و مهربانیش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی جایگاه والایش را ستودیم. به فرمان مردوک همه شاهانی که بر اورنگ شاهی نشسته اند:  و همه پادشاهان سرزمین های جهان، از دریای بالا (مدیترانه) تا دریای پایین (خلیج پارس)، همه مردم سرزمین های دوردست، همه پادشاهان آموری، همه چادرنشینان، مرا خراج گذارند و در بابل بر من بوسه زدند. از ... آشور و شوش ..  من شهرهای آگاده، اشنوبا، زمبان، متورنو، دیر، سرزمین گوتیان و شهرهای کهن آن سوی دجله را که ویران شده بودند از نو ساختم. من بابل و همه شهرهای ورجاوند را در فراوانی پاس داشتم. درماندگان باشنده بابل را که نبونید به رغم خواست خدایان یوغی (اسارت) داده بود نه شایسته ایشان، درماندگی هایشان را درمان کردم و از بیگاری برهانیدم. فرمان دادم همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و کسی آنان را نیازارد. خدای بزرگ از کردار من خوشنود شد. او برکت و مهربانیش را ارزانی داشت. من همه شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم. فرمان دادم همه نیایشگاه هایی را که بسته شده بود بگشایند. همچنین تندیس خدایان سومر و اکد را که نبونید بی ترس از خدای بزرگ به بابل آورده بود، برای خشنودی مردوک، به شادی و خرمی به نیایشگاههای خودشان بنشاندم، بشود که دلها شاد گردد. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند به جایگاههای خود برگرداندم و خانه های ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فراخواندم. باشد که دلها شاد گردد و هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم زندگانی بلند خواستار باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیکخواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مردوک بگویند: "به کورش شاه، پادشاهی که تو را گرامی می دارد و پسرش کمبوجیه، جایگاهی در سرای سپند (بهشت) ارزانی دار. بی گمان در روزهای سازندگی، همگی مردم بابل پادشاه را گرامی داشتند و من همه مردم را در زیستگاه در صلح و آرامش بنشاندم. باروی بزرگ شهر بابل را استوار گردانیدم. دیوار آجری خندق را که هیچ یک از شاهان پیشین با بردگان به بیگاری گرفته شده، به پایان نرسانیده بودند، به انجام رسانیدم. دروازه هایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهای از چوب سدر پوشیده از مفرغ... کتیبه ای از پادشاهی پیش از من به نام آشور بانیپال ... برای همیشه.<ref name=":0" />
== چند جمله معروف از کورش بزرگ ==
== چند جمله معروف از کورش بزرگ ==
# ای پسر من نیکوکار باش نه بدکار زیرا زندگانی انسان جاودان نیست و هیچ چیز از کردار نیک لازمتر نمی‌باشد
# ای پسر من نیکوکار باش نه بدکار زیرا زندگانی انسان جاودان نیست و هیچ چیز از کردار نیک لازمتر نمی‌باشد
خط ۲۴۱: خط ۲۴۱:


او دستورداد تا در طول مسیر راه‌ها چاپارخانه‌هائی احداث شود و پیک‌هائی که حامل نامه بودند پس از طی مسافتی در این چاپارخانه‌ها نامه را پیک دیگری که آماده خدمت بود می‌دادند. این پیک نیز پس از طی مسافتی مجدداً در چاپارخانه بعدی نامه را پیک بعدی می‌داد و به این ترتیب همیشه پیک و اسب خسته با یک پیک و اسب تازه‌نفس جابجا می‌شدند. این امر موجب می‌شد تا داریوش بسیار زودتر از دیگر حاکمان جهان از اخبار مطلع شود.<ref name=":0" />
او دستورداد تا در طول مسیر راه‌ها چاپارخانه‌هائی احداث شود و پیک‌هائی که حامل نامه بودند پس از طی مسافتی در این چاپارخانه‌ها نامه را پیک دیگری که آماده خدمت بود می‌دادند. این پیک نیز پس از طی مسافتی مجدداً در چاپارخانه بعدی نامه را پیک بعدی می‌داد و به این ترتیب همیشه پیک و اسب خسته با یک پیک و اسب تازه‌نفس جابجا می‌شدند. این امر موجب می‌شد تا داریوش بسیار زودتر از دیگر حاکمان جهان از اخبار مطلع شود.<ref name=":0" />
== کورش از نگاه خلخالی ==
یکی از آخوندهایی که بیشترین توهین‌ها را به کورش کرده است شیخ صادق خلخالی است.
او در رساله «کوروش دروغین و جنایتکار» کوروش هخامنشی را زاده مادری یهودی خوانده و حمله وی به بابل را نیز در پی دستور مادرش برای آزاد کردن قوم یهود دانسته و نتیجه گرفته است: «نژاد یهود، امروز به تبهکاری و دشمن بشریت معرفی شده‌اند... تنها معرف کوروش به نیکی و نیکنامی نیز همین یهودند... فریاد که همین یهود، همین دلال‌های سیاست بین‌المللی، برای ملل دیگر تاریخ، پادشاه نامدار معرفی می‌کنند و مردم را وادار می‌کنند که جشن بگیرند، پول بدهند و شادی کنند و برای دایر کردن این جشن‌ها، کار‌شناس می‌فرستند و میلیون‌ها تومان پول را به این وسیله به غارت می‌برند.»
خلخالی سپس به ریشه روایت‌های به عقیده وی "دروغ درباره تاریخ زندگی کوروش پرداخته"، "هرودوت" مورخ را دروغ‌پرداز دانسته و روایت گزنفون از کوروش را نیز برآمده از تخیلات وی نامیده بود و می‌گفت: «نوشته‌های هرودوت به صورت افسانه و برای نقال‌های قهوه‌خانه و درویش‌های سر کوچه‌ها هم به درد نمی‌خورد تا چه رسد که از آن یک حماسه کوروش کبیر بسازیم و بعد هم به آن افتخار کنیم.»
صادق خلخالی بدین ترتیب تا بدانجا پیش رفت که گرامیداشت روز تولد کوروش را سیاستی استعماری دانست، آنچنان که: «گاهی مردم را به تریاک و زمانی دیگر مردم را به می‌گساری و موسیقی و هنر و وقت دیگر آنها را به ورزش و میدان المپیک و بار دیگر آنها را به هیپی‌گری و درویشی و عرفان موهومی و سپس به لباس و مدپرستی مثل مینی‌ژوپ و ماکسی و میدی و غیره و بالاخره به وسیله سینما و تئا‌تر و تریا و کاباره و به وسیله مجلات و روزنامه‌های مزدور و عکس‌ها و فیلم‌های سـ. ک. سی و به وسیله رمان و تاریخ موهومی و روز تولد موش و سگ و گربه و یا کوروش کبیر مشغول کرده و می‌خواهند که ملت هیچگاه رشد فکری نداشته باشند.»
یکی از عجیب‌ترین بخش‌های رساله خلخالی بخشی بود که او به فساد اخلاقی کوروش اشاره کرده بود. خلخالی در جزوه خود نوشت: «کوروش پسر جوانی بود از اهل "مر" که از شدت احتیاج مجبور گردید راهِ زنی پیش گیرد و لواط بدهد...» خلخالی این جمله را به نقل از کتاب "تاریخ ایران باستان" نوشته مشیرالدوله پیرنیا مطرح کرده بود، حال آنکه متن اصلی کتاب این‌چنین بود: «کوروش پسر چوپانی بود از ایل مرد‌ها که از شدت احتیاج مجبور گردید راهزنی پیش گیرد.»<ref>[http://tarikhirani.ir/fa/news/7151/%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AE%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%BA%DB%8C%D9%86-%D9%88-%D8%AC%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%AC%D8%A7%D9%87-%D8%B7%D9%84%D8%A8-%D9%88-%D8%B9%DB%8C%D8%A7%D8%B4 کوروش به روایت خلخالی: دروغین و جنایتکار، جاه‌طلب و عیاش]</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

منوی ناوبری