جعفر کاظمی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
|والدین= | |والدین= | ||
}} | }} | ||
''' | '''جعفرکاظمی،''' (متولد ۱۳۴۳ - اعدام ۴ بهمن ۱۳۸۹)، از زندانیان سیاسی دهه شصت است که در سن ۱۷ سالگی بدلیل فعالیتهای سیاسی در هواداری از سازمان مجاهدین خلق به مدت ۹ سال در زندانهای اوین، قزلحصار و گوهردشت کرج به سر برد. جعفر کاظمی پس از آزادی از زندان همچنان به فعالیتهای سیاسی علیه جمهوری اسلامی ادامه داد. جعفر کاظمی همچنین در کنار فعالیتهای سیاسی به خانواده های زندانیان سیاسی کمکهای مالی و معنوی میکرد. | ||
جعفر کاظمی، متاهل و دارای ۲ فرزند بود. او در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۳۸۸ در خیابان هفت حوض نارمک تهران ساعت ۶ صبح توسط ۱۴ مامور اطلاعاتی که در دو خودرو بودند دستگیر شد و به مدت ۲ هفته خانوادهی او از وضعیت و سرنوشت وی بی اطلاع بودند. جعفر کاظمی ۳ روز تحت شکنجه بود و ۷۴ روز در سلول انفرادی ۲۰۹ بسر برد. سپس به زندان اوین بند۳۵۰ منتقل شد. اتهام وی هواداری و تبلیغ به نفع سازمان مجاهدین خلق ایران و دیدار با فرزندش در قرارگاه اشرف در عراق بود. او در دادگاه اول از سوی قاضی مقیسهای حکم اعدام گرفت. اعتراض شفاهی وکیل وی بجایی نرسید. طبق گفته وکیل جعفر کاظمی، لایحهی تنظیم شده جهت دادگاه دوم، ۳ صفحه بوده و اختصاص به تبلیغ علیه نظام داشته است. قاضی تجدید نظر با نام زرگر حکم اول او مبنی بر اعدام را در دو خط تأیید کرد. | جعفر کاظمی، متاهل و دارای ۲ فرزند بود. او در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۳۸۸ در خیابان هفت حوض نارمک تهران ساعت ۶ صبح توسط ۱۴ مامور اطلاعاتی که در دو خودرو بودند دستگیر شد و به مدت ۲ هفته خانوادهی او از وضعیت و سرنوشت وی بی اطلاع بودند. جعفر کاظمی ۳ روز تحت شکنجه بود و ۷۴ روز در سلول انفرادی ۲۰۹ بسر برد. سپس به زندان اوین بند۳۵۰ منتقل شد. اتهام وی هواداری و تبلیغ به نفع سازمان مجاهدین خلق ایران و دیدار با فرزندش در قرارگاه اشرف در عراق بود. او در دادگاه اول از سوی قاضی مقیسهای حکم اعدام گرفت. اعتراض شفاهی وکیل وی بجایی نرسید. طبق گفته وکیل جعفر کاظمی، لایحهی تنظیم شده جهت دادگاه دوم، ۳ صفحه بوده و اختصاص به تبلیغ علیه نظام داشته است. قاضی تجدید نظر با نام زرگر حکم اول او مبنی بر اعدام را در دو خط تأیید کرد. | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
در روز ۴ بهمن، خانواده جعفر کاظمی همانند هر هفته عازم زندان اوین شدند و خود را برای ملاقات آماده کردند. آنها از ورود به سالن منع شدند و خبر شوکه کننده اجرای حکم اعدام را دریافت کردند. خانواده جعفر کاظمی خواستار تحویل گرفتن پیکر وی شدند، اما در تحویل گیری پیکر وی با مشکل مواجه شدند. | در روز ۴ بهمن، خانواده جعفر کاظمی همانند هر هفته عازم زندان اوین شدند و خود را برای ملاقات آماده کردند. آنها از ورود به سالن منع شدند و خبر شوکه کننده اجرای حکم اعدام را دریافت کردند. خانواده جعفر کاظمی خواستار تحویل گرفتن پیکر وی شدند، اما در تحویل گیری پیکر وی با مشکل مواجه شدند. | ||
== | == زندگینامه == | ||
جعفر کاظمی در فاز سیاسی مانند هزاران دانش آموز هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران در فعالیتهای سیاسی و تبلیغاتی شرکت داشت. او در موج دستگیریهای سال ۱۳۶۰ دستگیر شد و به زندان افتاد. جعفر کاظمی پس از بازجوییها و شکنجههای رایج، مدت ۹ سال در زندان اوین، انفرادیهای گوهردشت کرج و قزل حصاز سپری کرد. به گفته دوستانش، جعفر کاظمی در همین دوران بهدلیل ترکیدن و عفونت آپاندیس در آستانه شهادت قرار گرفت. جمعی از زندانیان با اعتراض به زندانبانان او را برای درمان به بیمارستان منتقل میکنند. | جعفر کاظمی در فاز سیاسی مانند هزاران دانش آموز هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران در فعالیتهای سیاسی و تبلیغاتی شرکت داشت. او در موج دستگیریهای سال ۱۳۶۰ دستگیر شد و به زندان افتاد. جعفر کاظمی پس از بازجوییها و شکنجههای رایج، مدت ۹ سال در زندان اوین، انفرادیهای گوهردشت کرج و قزل حصاز سپری کرد. به گفته دوستانش، جعفر کاظمی در همین دوران بهدلیل ترکیدن و عفونت آپاندیس در آستانه شهادت قرار گرفت. جمعی از زندانیان با اعتراض به زندانبانان او را برای درمان به بیمارستان منتقل میکنند. | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۸ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۳۳
جعفر کاظمی | |
---|---|
زادروز | ۱۳۴۳ |
درگذشت | ۴ بهمن ۱۳۸۹ |
علت مرگ | اعدام به جرم هواداری از مجاهدین خلق |
شناختهشده برای | زندانی سیاسی مقاوم |
جعفرکاظمی، (متولد ۱۳۴۳ - اعدام ۴ بهمن ۱۳۸۹)، از زندانیان سیاسی دهه شصت است که در سن ۱۷ سالگی بدلیل فعالیتهای سیاسی در هواداری از سازمان مجاهدین خلق به مدت ۹ سال در زندانهای اوین، قزلحصار و گوهردشت کرج به سر برد. جعفر کاظمی پس از آزادی از زندان همچنان به فعالیتهای سیاسی علیه جمهوری اسلامی ادامه داد. جعفر کاظمی همچنین در کنار فعالیتهای سیاسی به خانواده های زندانیان سیاسی کمکهای مالی و معنوی میکرد.
جعفر کاظمی، متاهل و دارای ۲ فرزند بود. او در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۳۸۸ در خیابان هفت حوض نارمک تهران ساعت ۶ صبح توسط ۱۴ مامور اطلاعاتی که در دو خودرو بودند دستگیر شد و به مدت ۲ هفته خانوادهی او از وضعیت و سرنوشت وی بی اطلاع بودند. جعفر کاظمی ۳ روز تحت شکنجه بود و ۷۴ روز در سلول انفرادی ۲۰۹ بسر برد. سپس به زندان اوین بند۳۵۰ منتقل شد. اتهام وی هواداری و تبلیغ به نفع سازمان مجاهدین خلق ایران و دیدار با فرزندش در قرارگاه اشرف در عراق بود. او در دادگاه اول از سوی قاضی مقیسهای حکم اعدام گرفت. اعتراض شفاهی وکیل وی بجایی نرسید. طبق گفته وکیل جعفر کاظمی، لایحهی تنظیم شده جهت دادگاه دوم، ۳ صفحه بوده و اختصاص به تبلیغ علیه نظام داشته است. قاضی تجدید نظر با نام زرگر حکم اول او مبنی بر اعدام را در دو خط تأیید کرد.
در روز ۴ بهمن، خانواده جعفر کاظمی همانند هر هفته عازم زندان اوین شدند و خود را برای ملاقات آماده کردند. آنها از ورود به سالن منع شدند و خبر شوکه کننده اجرای حکم اعدام را دریافت کردند. خانواده جعفر کاظمی خواستار تحویل گرفتن پیکر وی شدند، اما در تحویل گیری پیکر وی با مشکل مواجه شدند.
زندگینامه
جعفر کاظمی در فاز سیاسی مانند هزاران دانش آموز هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران در فعالیتهای سیاسی و تبلیغاتی شرکت داشت. او در موج دستگیریهای سال ۱۳۶۰ دستگیر شد و به زندان افتاد. جعفر کاظمی پس از بازجوییها و شکنجههای رایج، مدت ۹ سال در زندان اوین، انفرادیهای گوهردشت کرج و قزل حصاز سپری کرد. به گفته دوستانش، جعفر کاظمی در همین دوران بهدلیل ترکیدن و عفونت آپاندیس در آستانه شهادت قرار گرفت. جمعی از زندانیان با اعتراض به زندانبانان او را برای درمان به بیمارستان منتقل میکنند.
پزشک معالج جعفر کاظمی گفته بود که اگر ساعتی دیرتر میرسید احتمال شهادت زندانی وجود داشت.
جعفر کاظمی با یکی از زندانیان به نام بهروز شاهی مغنی در زندان گوهردشت رابطهی صمیمانهای داشت. بهروز شاهی مغنی در قتلعام ۶۷ به شهادت رسید. جعفر کاظمی نام فرزند خود را به یاد او بهروز گذاشت. هم بندیهای او در زندان گوهردشت از روحیهی بالای او در مواجهه با پاسداران گزارش کردهاند. جعفر کاظمی همچنین یکی از افراد ثابت گروههای ورزشی و ورزش جمعی در زندان بود. برخی از زندانیان سیاسی از تاثیرات عمیق جعفر کاظمی بر روی اسرای ایرانی که پس از جنگ ایران و عراق آزاد شدند اما توسط جمهوری اسلامی بازداشت و به زندان گوهردشت منتقل شده بودند، خبر دادهاند. او بخشی از سهمیه میوه زندانیان سیاسی را با هماهنگی خودشان، به این زندانیان که ملاقات نداشتند میداد. جعفر کاظمی پای ثابت انتقال اخبار رادیو مجاهد از طریق یک تلویزیون دستکاری شده به دیگر زندانیان بود.
جعفر کاظمی پس از آزادی، به دوستانش تاکید میکرد که وظیفهی اصلی ما پیوستن به صفوف مبارزه است. او از اینکه خودش در ارتباط با سازمان مجاهدین خلق ایران قرار گرفته بود اظهار خوشحالی و شکر میکرد.
جعفر کاظمی ۴۸ ساله متاهل و دارای ۲ فرزند است. شغل او پس از آزادی از زندان در سال ۱۳۶۹ لیتوگراف بود. او لیتوگرافی تمامی کتب درسی و جزوات دانشگاه امیر کبیر را درشرکت خصوصی خود به عهده داشت. جعفر کاظمی همچنین در چند سال پش از اعدام، چاپ کتب درسی این دانشگاه و سایر مؤسسات را به عهده داشت. [۱]
دستگیری و زندان مجدد
جعفر کاظمی در تاریخ ۲۷ شهریور ماه ۱۳۸۸ در خیابان هفت حوض نارمک تهران ساعت ۶ صبح توسط ۱۴ مامور اطلاعات که در دو خودرو بودند دستگیر شد. خانواده او به مدت ۲ هفته از وضعیت و سرنوشت وی بی اطلاع بودند. او ۳ روز تحت شکنجه بود و ۷۴ روز در سلول انفرادی ۲۰۹ بسر برد. سپس در زندان اوین به بند۳۵۰ منتقل شد، اتهام وی هواداری و تبلیغ به نفع سازمان مجاهدین خلق ایران و دیدار با فرزندش در قرارگاه اشرف در عراق بود.
جعفر کاظمی به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب ارجاع شد و توسط فردی بنام محمد مقیسهای معروف به ناصریان از اعضای کمیسیون مرگ قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ محاکمه شد. درپرونده جعفر کاظمی هیچ دلیل و مدرکی دال بر انجام عملی وجود نداشت. مقیسهای بر مبنای اتهاماتی مانند؛ محاربه، تبلیغ علیه نظام، اقدام علیه امنیت نظام، سازماندهی دانشجویان امیر کبیر، رفت و آمد خانوادگی با زندانیان سیاسی سابق و موارد دیگر وی را به اعدام محکوم کرد. محمد مقیسهای میگوید: شماها را باید همان موقع اعدام میکردیم و اشتباه کردیم که چنین کاری را انجام ندادیم. در دادگاه اول اعتراض شفاهی وکیل وی بجای نرسید. طبق گفته وکیل وی لایحه تنظیم شده جهت دادگاه دوم ۳ صفحه بود و اختصاص به تبلیغ علیه نظام داشت. قاضی تجدید نظر با نام زرگر حکم اول او مبنی بر اعدام را در دو خط تأیید کرد.
جعفر کاظمی برای همبندیاش تعریف کرده بود که هنگام ورود به دادگاه، در همان نگاه اول مقیسهای را شناختیم. مقیسهای در دهه شصت بازجویش بود و بارها کف پاهایش شلاق زده بود.
جعفر کاظمی و حاج محمد آقایی هر دو در جلسه دادگاهشان به مقیسهای یادآوری کردند که در آن ایام با نامی مستعار شکنجهگرشان بود. مقیسهای در پاسخ گفته بود: «قرار بود همان موقع اعدام شوید چرا تا حالا زنده ماندید؟ اشکال نداره الان دیگه نمیذارم قسر در برید»
مقیسهای که پرونده را بدست داشت در دادگاه پرونده را بو کرده و گفت بوی اشرف میدهد. بایداعدام شوید. مگر آنکه در تلویزیون بگویید که جاسوس اسراییل هستید و از آمریکا پول گرفتهاید و خط «نفاق» را پیش بردهاید و...
این حکم توسط احمد زرگر رئیس شعبه ۳۶ تجدید نظردادگاه انقلاب مورد تایید قرار گرفت. احمد زرگر از بازجویان دهۀ ۶۰ است. او در شکنجه زندانیان سیاسی شرکت داشته است.
سرانجام در روز ۴ بهمن ۱۳۸۹ همزمان با روز ملاقات خانوادهها، اين دوزندانی را اعدام كردند و خبر آن را به خانوادههایشان دادند.
در اطلاعیه دادسرای عمومی و انقلاب تهران آمده است که جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی عضو یک شبکه فعال از سازمان محاهدین خلق بودند که «در اغتشاشات با هدایت سرپل ارتباطی خود در کشور انگلیس ارتباط داشتهاند.»
با وجود اینکه در قوانین ایران جرم محاربه صراحتا مقابلهی مسلحانه با حکومت تعریف شده است، هیچگونه مدارکی در پروندهی این افراد وجود نداشت که چنین فعالیتهایی را ثابت کند. شواهدی که علیه این افراد استفاده شد شامل ارسال عکسهای تظاهرات به افرادی در خارج از ایران، و سفر به قرارگاه اشرف در عراق بوده است.
یک فعال حقوق بشر که با این پرونده آشنایی دارد گفت:
«کاظمی در همه مراحل بازجویی، بازپرسی و دادگاه بدوی از حق داشتن وکیل و حق دادرسی عادلانه محروم بوده است و حکم صادر شده برای ایشان کاملا سیاسی بوده و تنها برای مرعوب کردن جامعه در روزهای پس از عاشورا و پیش از بیست و دوم بهمن صادر شده است. ...آقای کاظمی بیگناه است و تنها ارتباطش با سازمان مجاهدین خلق، حضور فرزندش درقرارگاه اشرف است. سفر ایشان به عراق در سالهای گذشته تنها برای دیدار با فرزندشان بوده است. به علاوه آقای کاظمی چندین ماه قبل از عاشورا بازداشت شدهاند، ولی در اقدامی خلاف واقع و سیاسی اعلام شده که آقای جعفر کاظمی از متهمان اعتراضات مردمی روز عاشورا است. قاضی صلواتی به همین اتهام و در دادگاههایی که در دی ماه سال ۸۸ به صورت شتابزده، نمایشی و بدون رعایت آیین دادرسی عادلانه برای متهمان حوادث روز عاشورا تشکیل و از تلویزیون دولتی ایران پخش شد، برای آقای کاظمی حکم اعدام صادر کرد. دادستان تهران آقای جعفری دولت آبادی نیز درمصاحبه ای در تاریخ بیست و پنجم اردیبهشت ماه امسال مدعی شد که جعفر کاظمی از متهمان اعتراضات روز عاشورا بوده است و به دلیل شرکت در اعتراضات عاشورا ۸۸ ،حکم اعدام دریافت کرده است.حال آنکه جعفر کاظمی ماهها قبل از عاشورا بازداشت شده و هنگام اعتراضات روز عاشورا در زندان بوده است. این اظهارات خلاف واقع دادستان در اردیبهشت همان سال و دادگاه نمایشی تشکیل شده برای جعفر کاظمی در دیماه سال قبل به ریاست قاضی صلواتی مهمترین دلیل برای اثبات سیاسی و غیر حقوقی بودن این حکم است.»
(لینک مصاحبه جعفری دولت آبادی در وبسات فارس)
شکنجه و پایداری جعفر کاظمی
روز سه شنبه ۲۸ دی ۱۳۸۹ جعفر کاظمی و محمد علی آقایی بطور ناگهانی از بند ۳۵۰ خارج و به بند ۲۰۹ برده شدند. سر بازجوی اوین بازجویی با نام مستعار علوی که از بازجویان و تصمیم گیرندگان در باره احکام زندانیان سیاسی مربوط به مجاهدین خلق ایران است، آنها را تحت شدیدترین فشارها قرار داد تا مصاحبۀ تلویزیونی بگیرد ولی علیرغم شکنجههای روحی و جسمی از پذیرفتن مصاحبۀ تلویزیونی خوداری کردند. علوی پس از نا امید شدن از گرفتن مصاحبۀ تلویزیونی آنها را به سلولهای انفرادی برای اجرای حکم اعدام انتقال داد.
جعفر کاظمی در دادگاه و بازجویی در پاسخ بازجویانی که از او میخواستند به جای کلمه مجاهد از عنوان منافق استفاده کند، گفت:
«من منافقین نمیشناسم، من سازمان مجاهدین خلق میشناسم».
جعفر کاظمی، که در اثر شدت شکنجه به بیماری سیاتیک مبتلا شده بود، از دردهای طاقتفرسا رنج میبرد. ماموران بهداری زندان حتی از رسیدگی به دندانهای او که در زیر شکنجه شکسته و درد و عفونت داشت، خودداری میکردند. جعفر کاظمی بهخاطر دیدار با پسرش در اشرف، دستگیر و به اعدام محکوم شد.
نامه جعفر کاظمی از زندان
جعفر کاظمی در نامهای در ۱۲مهر ۸۹ حدود ۴ ماه قبل از اعدامش در زندان نوشت:
من جعفر کاظمی قطرهای هستم در این هستی که سعی کردهام همسو با حرکت تکاملی هستی در راه خلقم قدم بردارم و دِینَم را به پروردگارِ عالَم ادا نمایم.
من برای هدفمند بودن مبارزهام و با تجربهای که از مسیر مبارزات گذشته ملتمان برایم ثابت شده است، در چارچوب یک نیروی انقلابی و با تجربه و البته موحد که اصالت خود را در سرفصلهای بسیار صعب مبارزاتی از خود نشان داده است شکل داده ام. به نحویکه هر روز که از اتصالم به این جریان عمیق و تاریخی میگذرد، بر خود میبالم یعنی اتصال به مجاهدین خلق ایران...رژیم بی پایه و اساس خمینی رژیمی که ثمره ۱۴۰۰ سال ارتجاع سفیانی است که از خون اسلام تغذیه کرده است، بی گمان رفتنی است و آنچه که پایدار و ماندنی است حقیقت روشن فردا است.
جعفر کاظمی ۱۲ /۷/ ۱۳۸۹
گفتگو با همسر جعفر کاظمی
خانم رودابه اکبری در تاریخ ۱۳۸۹/۱۱/۰۵ پس از اعدام همسرش جعفر کاظمی طی مصاحبهای با رادیو فردا به دادخواهی از جامعه بینالمللی برای توقف اعدام و شکنجه در جمهوری اسلامی پرداخت.
رودابه اکبری همسر جعفر کاظمی به رادیو فردا گفت: فعالیت سیاسی آقای کاظمی، منحصر به تهیه عکس و فیلم از ناآرامیهای پس از انتخابات ریاستجمهوری سال گذشته بود. او سپس عکسها و فیلمها را به آقای حاج آقایی، دیگر زندانی اعدام شده میداد تا برای سازمان مجاهدین ارسال کند. او روز دوشنبه درحالی که برای ملاقات با همسرش به اوین رفته بود، با خبر شد که جعفر کاظمی و هم پروندهاش، محمدعلی حاجآقایی را به چوبهدار سپردهاند.
رودابه اکبری: من به اتفاق برادر همسرم روز دوشنبه برای ملاقات رفته بودیم. ساعت هشت صبح کارت هم نوشتیم. ولی نیم ساعت بعد به ما گفتند که در تلویزیون امروز اعلام شده که آقای جعفر کاظمی و حاجآقایی را صبح همین روز اعدام کردهاند.
در مورد اجرای حکم نه به خانواده ما چیزی اعلام شده بود و نه به وکیل پرونده گفته بودند. نمیدانم چه ساعتی این کار را انجام دادهاند؟ در این مورد هم اطلاعی ندارم.
یعنی از پیش هم به شما در این مورد هیچ اطلاعی نداده بودند؟
نه خیر.
وکیل پرونده آقای کاظمی تا پیش از اجرای حکم، اقدامی در مورد پرونده و یا توقف حکم اعدام انجام داده بودند؟
بله. چقدر ایشان زحمت کشیده بودند تا بتوانیم مرحله دیوان را پشت سر بگذاریم. وقتی حکم رأی را گرفتیم خیلی خوشبین شدیم و گفتیم که شاید در مرحله دیوان، قضات با همدیگر شور کنند و به تصمیمگیری جدیدی برسند. شاید به این نتیجه برسند که رأی صادر شده اشتباه بوده است.
ولی متاسفانه در بدترین شعبه دیوان که همان شعبه ۳۱ است، قاضی سلیمی حکم را تایید کردند. این حکم روز ششم مرداد ماه گذشته برای آخرین بار تایید شد.
شما انتظار داشتید که چنین اتفاقی بیافتد؟ یا اینکه احتمال دیگری میدادید؟
من از کسان دیگری که در داخل خود زندان بودند شنیدم که گفتند روز سهشنبه هفته گذشته همسرم را ساعت ۲ بعدازظهر به بند ۲۰۹ منتقل کرده بودند و در آنجا از او میخواهند که مصاحبه کند.
اما بازجو میگوید که چه مصاحبه بکنی و چه نکنی، در هر صورت حکم اعدام تو اجرا خواهد شد. بعد هم او را به بخش اجرای احکام منتقل میکنند و داخل اجرای احکام او را تا آستانه اجرای حکم هم میبرند. البته نمیدانم آیا او را بالای چوبهدار برده بودند یا خیر؟ فقط تا پایین چوبهدار برده بودند؟ نمیدانم.
اما این جور که معلوم بوده، قضیه جدی بوده است. اما دوباره او را به داخل بند بازمیگردانند.
یعنی یک بار ایشان را سهشنبه پیش تا مرحله اجرای حکم اعدام برده و برگردانده بودند؟
بله.
نگفتند که علتش چه بوده است؟
خیر. من اطلاعی ندارم. چون من که در این فاصله ایشان را ندیدم.
آخرین باری که شما آقای کاظمی را دیدید کی بود؟
شنبه هفته گذشته.
وقتی با ایشان صحبت کردید خود ایشان در مورد حکمی که برایشان صادر شده بود، چه میگفتند؟
میگفتند که این مسائل را به کسی اطلاع نمیدهند. ابلاغ نمی کنند. مثلاً آقای سیادت که شب قبل از اجرای حکم او را به بند ۲۰۹ منتقل کرده بودند و صبح فردای آن روز حکمش را اجرا کردند.
همسرم معتقد بود که صدور این حکم، سیاسی است. او معتقد بود که با توجه به فشارهایی که در سالهای اخیر به رژیم وارد شده، و از آن جایی که دستشان به بچههای ساکن در کمپ اشرف نمیرسد، فشارشان را روی خانوادههای زندانی و گروگان گرفته شده در ایران خالی میکنند، یعنی در واقع به یک شکلی دق دلی خود را سر آنها خالی میکنند.
این در حالی است که حتی خود دستگاه قضایی هم بر این باور بودند که کاری که آقای کاظمی کرده فقط تبلیغ علیه نظام بوده است.
شما که همسر ایشان بودید و از نزدیک شاهد فعالیتهایشان بودهاید ممکن است توضیح دهید که آقای کاظمی چه فعالیتهای خاصی انجام میدادند که مستحق اعدام شناخته شدند؟
همسر من تا روز آخر و تا زمان بازداشتشان داشتند زندگی عادی خود را میکردند. فقط ما یک خط تلفن داشتیم که هراز چندگاهی با آن شماره، با پسرمان حرف میزدیم. من فکر میکنم این حداقل حق من برای شنیدن صدای فرزندم بود. تنها مدرکی که از ما گرفتند همین شماره تلفن بود.
اما به فیلم و عکس و مدارکی از این قبیل هم اشاره شده است؟
خود آقای کاظمی در بازجوییهایشان گفتهاند که مثل همه افرادی که از تجمعات مردم فیلمبرداری و عکسبرداری میکردند، از این مراسم عکس و فیلم گرفتهاند. مثلاً چند تا از عکسهای مسعود رجوی را به دیوار نصب کرده و فیلمبرداری کردهاند و بعد هم آن را به عراق میفرستادهاند.
البته این را خودشان هم نمیفرستادند. طبق متن بازجوییها و اعترافهایشان، همه اینها را که آقای کاظمی تهیه میکردهاند، میدادهاند به آقای حاج آقایی و ایشان ارسال میکردهاند.
یعنی همین آقای حاج آقایی که امروز همراه با آقای کاظمی اعدام شدند، عکسها و فیلمهایی را آقای کاظمی تهیه میکردهاند برای مجاهدین ارسال میکردهاند؟
بله.
یعنی کلیه اقداماتی که ایشان انجام داده بودند، در همین حد بوده یا اینکه اقدامات و فعالیتهای دیگری هم در میان بوده است؟
نه. هیچ نبوده است. همسر من حتی یک سوزن ته گردهم زمان دستگیری با خودش همراه نداشته که مستحق دریافت حکم محاربه باشد. محارب طبق فقه اسلامی، به کسی اطلاق میشود که اسلحه سرد یا گرم همراه خود داشته باشد.
اما همسر من هیچ کدام از اینها را همراه خود نداشته است. اینها را میگویم تا به داد بقیه زندانیان در بند برسید. بقیه آنان هم تحت شدیدترین فشارهای روانی هستند. حداقل مردم به داد سایر زندانیان برسند.[۲]
اعدام
سرانجام جعفر کاظمی به همراه محمدعلی حاج آقایی پس از سه دهه فعالیت آزادیخواهانه علیه دیکتاتوری در ایران، صبح روز چهارم بهمن ماه ۱۳۸۹ در زندان اوین تهران به دار آویخته شد.
خانم غنوی، وکیل جعفر کاظمی گفت جعفر کاظمی به ایفای نقش هماهنگ کننده در تظاهرات عاشورای ۸۸ ( ۶ دی ماه ۱۳۸۸) متهم شد در حالی که وی ماهها قبل در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۳۸۸ دستگیر شده بود و در آن زمان در زندان بهسر میبرد.
انعکاسات اعدام جعفر کاظمی
اطلاعیهی عفو بینالملل
سه شنبه، ۰۵ بهمن ۱۳۸۹ ساعت ۰۷:۲۱
عفو بین الملل با صدور بیانیه ای اعدام جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی دو زندانی سیاسی در زندان اوین را به شدت محکوم کرد و اقدام مقامات جمهوری اسلامی در اعدام زندانیان را مورد اعتراض قرار داد.
متن کامل بیانیه این سازمان عفو بینالملل که مقر آن در لندن است به شرح زیر می باشد.
«جمهوری اسلامی دو تن از بازداشت شدگان ناآرامی های سال گذشته را به دار آویخت. سازمان عفو بین الملل اعدام دو فعال سیاسی که در شهریورماه سال گذشته و در جریان اعتراضات مردمی پس از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری بازداشت شده بودند را محکوم کرد. بنا به گزارشهای منتشره جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی صبح روز کذشته چهارم بهمن ماه در زندان اوین تهران به دارآویخته شدند. هر دو به «محاربه»، «تبلیغ علیه نظام» و «ارتباط با سازمان مجاهدین خلق ایران (PMOI)» محکوم شده بودند. اعدام این دو زندانی، آخرین مورد از موج اعدامهایی است که طی آن مسئولان جمهوری اسلامی از ابتدای سال جدید میلادی حداقل ۷۱ زندانی را اعدام کرده اند. بطور متوسط ۲۰ اعدام در هقته انجام شده است و هزاران نفر نیز در صف اعدام قرار دارند. مالکوم اسمارت، مدیر بخش خاورمیانه و شمال آفریقای سازمان عفو بینالملل گفت: «ما از اعدام جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی، و همینطور از تداوم استفاده از این مجازات شدیدا بیرحمانه در ایران وحشت زده هستیم. مانند بسیاری دیگر از قربانیان، این دو تن نیز از دادگاهی عادلانه بهرهمند نشدند. بنا بر برخی گزارش ها، جعفر کاظمی ماه ها در زندان اوین توسط بازجویانش برای مجبور کردن وی به اعترافات تلویزیونی مورد شکنجه قرار گرفت اما او از انجام اعترافات تلویزیونی خودداری کرد. او و محمدعلی آقایی با یکدیگر محاکمه شدند. به گمان ما ایشان در اردیبهشت سال جاری به مرگ محکوم شدند، و درخواست تجدیدنظر ایشان در ماههای جولای و سپتامبر رد شد. پیش از آنکه این دو بازداشت شوند با اعضای خانوادهشان در کمپ اشرف در عراق، که حدود ۳۴۰۰ تن از اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق در آن در تبعید زندگی میکنند، دیدار کرده بودند. پسر جعفر کاظمی در این کمپ که در ۶۰ کیلومتری شمال بغداد واقع شده است بسر میبرد. ساکنین اشرف برای ماه ها در معرض اذیت و آزار مداوم، فشار و شرایط «محاصره مانند» توسط مسئولان عراقی، که میخواهند آنها خاک عراق را ترک کنند قرار دارند. آنها در صورتی که مجبور به بازگشت به ایران شوند در معرض خطر بسیار جدی قرار خواهند داشت. زندانیان دیگری از جمله حسین خضری، از اعضای اقلیت کرد که گمان میرود در بیست و پنجم دی ماه اعدام شده باشد، و علی صارمی که به اتهام عضویت در سازمان مجاهدین خلق در هفتمدی ماه اعدام شد، توسط مسئولان جمهوری اسلامی طی هفتههای اخیر به دار آویخته شدهاند...»[۳]
گزارش یکی از زندانیان به نام پیمان عارف پس از شنیدن خبر شهادت جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی:
۱۹ بهمن ۸۸ همراه با فرزاد و شبنم مددزاده و محمدعلی حاج آقایی در اتوبوسی بزرگ مملو از بازداشتیهای عاشورا به دادگاه انقلاب برده شدیم؛
آنها رهسپار شعبه ۲۸ شدند و من راهی شعبه شعبه ۲۶
پرونده های براندازی نرم که قرار بود به حکم زندان منتج شود به شعبه ۲۶ و قاضی پیرعباسی ارجاع داده میشد و پروندههای براندازی سخت که انتظار حکم اعدام از آن میرفت به شعب ۲۸ مقیسه و بعضا ۱۵ صلواتی.
قاضی پیرعباس حضور نداشت و من با تجدید وقت برای ۳ اسفند از شعبه بیرون آمدم ؛ مددزادهها هم وقتی با ۵ سال از دفتر شعبه ۲۸ بیرون آمدند گویی جهانی را به خواهرشان دادند که در سالن منتظرشان نشسته و دست به دعا برداشته بود که مقیسه حکم اعدام ندهد ؛
اما حاج آقایی که با حکم اعدام بیرون آمد میخندید!
با خنده گفت به من هم اعدام داد.
گفتم حاجی چرا میخندی؟
گفت خب واقعا همینطوریش هم من ۲۰ سال اضافه بر سازمان زنده ماندهام!
پیام مسعود رجوی
سلام بر حسین و پیشتازان اشرف نشان قیام مجاهدان شهید جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی
السّلام علیک وعلی الارواح الّتی حلّت بفنائک
سلام بر حسین و بر روانهای مجاهدانی که در اربعین حسینی، بر آستان او سر سائیدند
پرچمداران اشرف نشان قیام، قهرمانان مجاهد خلق، جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی،
پیشتازان و پیام آوران «جنگ صد برابر با عزم حداکثر» که یکسال در زیر حکم اعدام، هر روز و هر شب و هر ساعت و هر دقیقه، در آماده باش کامل، با مرگ پنجه درافکندند و سرانجام آن را با همان رژیم مرگ گستر و مرگ بستر، با خون سرخ و جوشان درهم پیچیدند و مغلوب کردند.
فاتحان ۱۱سال و ۷ سال زندان و شکنجه، ستارگان درخشان قیام خلق… .
این است خانواده مجاهدین… .
پس ننگ و نفرت، بر مزدوران و خانواده و خاندان سیاسی رژیم پلید ولایت در محاصره اشرف باد، که به دریوزگی و ارتزاق ننگین از شمر و یزید دوران، روی آورده اند. لعنت بر سفلگان آل ابی سفیان وآل زیاد و آل خمینی و خامنهای، قاتلان فرزندان مردم و سارقان حق حاکمیت ملت ایران.
سلام بر حسین و بر اصحاب حسین و بر مجاهدان رکابش، در اشرف و در تهران. الّذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السّلام. آنان که جانهای خود را در راه پیامبر جاودان آزادی، نثار کردند.
بار خدایا این فدیههای عظیم را از ما و از خلق ما بپذیر، همانا که تو نسبت به احوال و روزگار ما و خلق ما، شنوا و دانایی. ربّنا تقبّل منّا إنّک أنت السّمیع العلیم
مسعود رجوی- ۵بهمن۱۳۸۹