۱۳٬۱۲۲
ویرایش
خط ۱۶۶: | خط ۱۶۶: | ||
در همان سال، دوباره نمایندهی تبریز در مجلس شورای ملی شد و او در این دوره رهبری تندروها را در حزب دموکرات در دست گرفت و با گروه اجتماعیون ـ عامیون به رهبری حیدرخان عمواوغلی همکاری داشت. دموکراتها ازا اصلاحات عمیق و گسترده حمایت میکردند. در مقابل دموکراتهای مجلس، اعتدالیون قرار داشتند که محافظهکار به حساب میآمدند و در جریان درگیری و کشاکش دو جناح سیدعبدالله بهبهانی ترور شد. | در همان سال، دوباره نمایندهی تبریز در مجلس شورای ملی شد و او در این دوره رهبری تندروها را در حزب دموکرات در دست گرفت و با گروه اجتماعیون ـ عامیون به رهبری حیدرخان عمواوغلی همکاری داشت. دموکراتها ازا اصلاحات عمیق و گسترده حمایت میکردند. در مقابل دموکراتهای مجلس، اعتدالیون قرار داشتند که محافظهکار به حساب میآمدند و در جریان درگیری و کشاکش دو جناح سیدعبدالله بهبهانی ترور شد. | ||
تقیزاده میگوید: <blockquote>«بعد از یک سال که آقا سیدعبدالله از کربلا برگشت و قدرت پیدا کرد، یک شب او را کشتند. دودستگی پیدا شده بود. حتی گفتند که من دست در کشتن سید عبدالله داشتم. دروغ محض بود. من خود خیلی متأثر شدم. چون او حق بزرگی بر مشروطیت داشت. آنها، در مقابل میرزا علیمحمدخان را کشتند. او مثل اولاد من بود. او را بهکلی بیگناه کشتند. یک سال بود دست به کاری نمیزد. شاید حیدرخان دست داشت ... بعد معلوم شد رجب نامی از مجاهدین بود که سیدعبدالله را کشت و در رفت. رفت به تبریز. تبریز هم بمب انداخت به خانهی مجتهد. او را هم آخر کشتند.»</blockquote>این قتل و دستگیری و زندانی شدن یک روحانی که تقیزاده بر کیفر او تأکید کرده بود، زمینهای فراهم کرد تا حکمی علیه وی از سوی مراجع نجف صادر شد که تقیزاده در آن به «فساد مسلک سیاسی» و «عدم جواز وی در امور نوعیهی مملکت و عدم لیاقت عضویت در مجلس محترم ملی» متهم شده بود. بعد از این اتفاق او از مجلس سه ماه مرخصی گرفت تا مدتی از تهران دور باشد. روایت تقیزاده از آن زمان این است که وقتی شیخ محمدباقر یک واعظ محلی، چند شیعهی اسماعیلی را در روستایی در نیشابور کشت او را دستگیر و به تهران منتقل کردند، برخی آخوندها نمیخواستند او قصاص شود. در جلسهای که سیدعبدالله بهبهانی و شیخ محمدحسین یزدی حاضر بودند، شیخ محمدحسین یزدی گفت:<blockquote>«هر چه باشد نوع آخوند را که نمیشود کشت. او هر چه باشد از علماست. من «تقیزاده» بسیار متغیر شدم. آنوقت بیش از اندازه من تند بودم. به او گفتم آن چیزهایی که شماها میگویید من هم خواندهام. نه از قرآن و نه از احادیث دلیلی نمیتوان پیدا کرد که اگر مرتکب قتلی معمم باشد از مجازات معاف است. شیخ یزدی گفت شما اول شرابخانهها را ببندید آنوقت آخوند را بکشید. من گفتم مانعةالجمع نیست هم شرابخانهها را میبندیم و هم آخوند مجرم را به سزایش میرسانیم. این حرف مایهی خیلی رنجیدگی آخوندها شد. آنچه خودم تصور میکنم منشأ بغض از این واقعه ایجاد شد. دشمنی جلو رفت و مخالفت روزبهروز شدت گرفت. تا آنجا پیش رفت که حکمی از علمای بزرگ «یعنی» آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و شیخعبدالله مازندرانی و حاجمیرزا حسین حاجمیرزا خلیل طهرانی علیه من گرفتند.»</blockquote>بعد از پیروزی مشروطهطلبان و خلع محمدعلی شاه از قدرت، و تشکیل مجلس دوم، زد و خورد بین جناحها بیشتر شد. دکتر محمدعلی کاتوزیان میگوید: <blockquote>«اکنون که آخرین سنگر استبداد را گرفته بودند ــ طبق سنّتِ ریشهدار و کهن ایرانی ــ وقت آشوب و هرجومرج و زدوخورد شخصیتها و نیروهای سیاسی با هم بود، و رواج آنچه نگارنده "سیاست حذفی" نامیدهام. یعنی آن ویژگی باستانی تاریخ ایران که به محض ضعف و ــ بهویژه ــ سقوط دولت، رهبران و نیروهایی که بر ضّدِ آن متحد شده بودند برای حذفِ یکدیگر به جان هم میافتند.»</blockquote>کمی بعدتر سیدعبدالله بهبهانی که آخوندی بانفوذ و با لیاقت بود، ترور شد و باز هم <blockquote>«حیدر عمواوغلی متّهم شد و دستگیرش هم کردند ولی نفوذ دموکراتها سبب شد که بار دیگر او را بدون رسیدگی رها کنند. خیلیها باور داشتند که تقیزاده در ترور بهبهانی دخیل بوده، بلکه حتی محرِک اصلی آن بوده است.»</blockquote>تقیزاده در خاطراتش در بارهی اتابک و بهبهانی مینویسد:<blockquote>«من خیلی تند بودم، به حد افراط. با او مخالفت میکردم. او هم هزار تا عُمال داشت. پولدار بود ... از یک طرف هم با سیدعبدالله بهبهانی که ستون کار بود نزدیکی پیدا کرد ... سید عبدالله مرد رشیدی بود. مجلس هم تابع او بود. به تدریج اتابک مجلس را زیر نفوذ خود گرفت ... مستشارالدوله خیلی وسایل برانگیخت که امینالسلطان مرا ببیند. من هیچوقت قبول نکردم. چون که مخالف بودم. هر وقت مجلس مذاکره میکرد برضّدش نطق میکردم.»</blockquote>بعد از زد و خوردهای دموکراتها و اعتدالیون و حکم علمای نجف علیه وی، تقیزاده به خارج رفت به این امید که پس از مدتی کوتاهی به ایران برگرد اما این سفر ۱۴ سال طول کشید. تقیزاده به تبریز رفت و خودش میگوید:<blockquote>«بهتدریج من ملتفت شدم آنها زمینهای تهیه میکنند که بر ضد من اقدامی بکنند.» </blockquote>این باعث شد که تقیزاده از تبریز قصد سفر به استانبول کرد. دو سالی آنجا بود بعد مدتی در لندن ماند و بعد هم به آمریکا رفت. | تقیزاده میگوید: <blockquote>«بعد از یک سال که آقا سیدعبدالله از کربلا برگشت و قدرت پیدا کرد، یک شب او را کشتند. دودستگی پیدا شده بود. حتی گفتند که من دست در کشتن سید عبدالله داشتم. دروغ محض بود. من خود خیلی متأثر شدم. چون او حق بزرگی بر مشروطیت داشت. آنها، در مقابل میرزا علیمحمدخان تربیت را کشتند. او مثل اولاد من بود. او را بهکلی بیگناه کشتند. یک سال بود دست به کاری نمیزد. شاید حیدرخان دست داشت ... بعد معلوم شد رجب نامی از مجاهدین بود که سیدعبدالله را کشت و در رفت. رفت به تبریز. تبریز هم بمب انداخت به خانهی مجتهد. او را هم آخر کشتند.»</blockquote>این قتل و دستگیری و زندانی شدن یک روحانی که تقیزاده بر کیفر او تأکید کرده بود، زمینهای فراهم کرد تا حکمی علیه وی از سوی مراجع نجف صادر شد که تقیزاده در آن به «فساد مسلک سیاسی» و «عدم جواز وی در امور نوعیهی مملکت و عدم لیاقت عضویت در مجلس محترم ملی» متهم شده بود. بعد از این اتفاق او از مجلس سه ماه مرخصی گرفت تا مدتی از تهران دور باشد. روایت تقیزاده از آن زمان این است که وقتی شیخ محمدباقر یک واعظ محلی، چند شیعهی اسماعیلی را در روستایی در نیشابور کشت او را دستگیر و به تهران منتقل کردند، برخی آخوندها نمیخواستند او قصاص شود. در جلسهای که سیدعبدالله بهبهانی و شیخ محمدحسین یزدی حاضر بودند، شیخ محمدحسین یزدی گفت:<blockquote>«هر چه باشد نوع آخوند را که نمیشود کشت. او هر چه باشد از علماست. من «تقیزاده» بسیار متغیر شدم. آنوقت بیش از اندازه من تند بودم. به او گفتم آن چیزهایی که شماها میگویید من هم خواندهام. نه از قرآن و نه از احادیث دلیلی نمیتوان پیدا کرد که اگر مرتکب قتلی معمم باشد از مجازات معاف است. شیخ یزدی گفت شما اول شرابخانهها را ببندید آنوقت آخوند را بکشید. من گفتم مانعةالجمع نیست هم شرابخانهها را میبندیم و هم آخوند مجرم را به سزایش میرسانیم. این حرف مایهی خیلی رنجیدگی آخوندها شد. آنچه خودم تصور میکنم منشأ بغض از این واقعه ایجاد شد. دشمنی جلو رفت و مخالفت روزبهروز شدت گرفت. تا آنجا پیش رفت که حکمی از علمای بزرگ «یعنی» آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و شیخعبدالله مازندرانی و حاجمیرزا حسین حاجمیرزا خلیل طهرانی علیه من گرفتند.»</blockquote>بعد از پیروزی مشروطهطلبان و خلع محمدعلی شاه از قدرت، و تشکیل مجلس دوم، زد و خورد بین جناحها بیشتر شد. دکتر محمدعلی کاتوزیان میگوید: <blockquote>«اکنون که آخرین سنگر استبداد را گرفته بودند ــ طبق سنّتِ ریشهدار و کهن ایرانی ــ وقت آشوب و هرجومرج و زدوخورد شخصیتها و نیروهای سیاسی با هم بود، و رواج آنچه نگارنده "سیاست حذفی" نامیدهام. یعنی آن ویژگی باستانی تاریخ ایران که به محض ضعف و ــ بهویژه ــ سقوط دولت، رهبران و نیروهایی که بر ضّدِ آن متحد شده بودند برای حذفِ یکدیگر به جان هم میافتند.»</blockquote>کمی بعدتر سیدعبدالله بهبهانی که آخوندی بانفوذ و با لیاقت بود، ترور شد و باز هم <blockquote>«حیدر عمواوغلی متّهم شد و دستگیرش هم کردند ولی نفوذ دموکراتها سبب شد که بار دیگر او را بدون رسیدگی رها کنند. خیلیها باور داشتند که تقیزاده در ترور بهبهانی دخیل بوده، بلکه حتی محرِک اصلی آن بوده است.»</blockquote>تقیزاده در خاطراتش در بارهی اتابک و بهبهانی مینویسد:<blockquote>«من خیلی تند بودم، به حد افراط. با او مخالفت میکردم. او هم هزار تا عُمال داشت. پولدار بود ... از یک طرف هم با سیدعبدالله بهبهانی که ستون کار بود نزدیکی پیدا کرد ... سید عبدالله مرد رشیدی بود. مجلس هم تابع او بود. به تدریج اتابک مجلس را زیر نفوذ خود گرفت ... مستشارالدوله خیلی وسایل برانگیخت که امینالسلطان مرا ببیند. من هیچوقت قبول نکردم. چون که مخالف بودم. هر وقت مجلس مذاکره میکرد برضّدش نطق میکردم.»<ref>مقاله تقیزاده از همایون کاتوزیان در نشریه ایران نامه سال ۲۱ صفحه ۱۱</ref></blockquote>گروهی از علمای نجف از جمله آیتالله عبدالله مازندرانی و آخوند خراسانی حکم به «فساد مسلک سیاسی» وی دادند. | ||
علت صدور این فتوا به طور خاص، حمایت تقیزاده از حبس شیخ محمدباقر توسط یپرم خان ارمنی (رئیس نظمیۀ وقت) و موافقت با قصاص او به سبب قتل دو نفر اسماعیلی بود | |||
متن فتوا بدین شرح بود: | |||
مقام منیع نیابت سلطنت عظمی، حضرات حجج اسلام دامت برکاتهم، مجلس محترم ملی، کابینه وزارت، سرداران اعظم. | |||
چون ضدیت مسلک سیدحسن تقیزاده که جدا تعقیب نموده است با اسلامیت مملکت و قوانین شریعت مقدسه بر خود داعیان ثابت و ازمکنونات فاسده¬اش علنا پرده برداشته است؛ لذا از عضویت مجلس مقدس ملی و قابلیت امانت نوعیه لازمه آن مقام منیع بالکلیه خارج و قانونا و شرعا منعزل است. | |||
منعش از دخول در مجلس ملی و مداخله در امور مملکت و ملت بر عموم آقایان علماء اعلام و اولیاء امور و امناء دارالشورای کبری و قاطبه امرا و سرداران عظام و آحاد عساکر معظمه ملیه و طبقات ملت ایران ایدهم¬ الله بنصره العزیز واجب و تبعیدش از مملکت ایران فورا لازم و اندک مسامحه و تهاون حرام و دشمنی با صاحب شریعت (ع). | |||
بجای او امین دینپرست وطنپرور و ملتخواه صحیحالمسلک انتخاب فرموده او را مفسد و فاسد مملکت شناسند و به ملت غیور آذربایجان و سایر انجمن¬های ایالتی و ولایتی هم این حکم الهی عز اسمه را اخطار فرمایند و هر کس از او همراهی کند در همین حکم است، | |||
ولاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم، و بجمیع ما رقم، قد صدر الحکم | |||
من الاحقر عبدالله مازندرانی، و قدر صدر الحکم من الاحقر الجانی محمد کاظم خراسانی. بذلک».<ref>[https://www.mashreghnews.ir/news/193094/%D9%87%D9%85%D9%87-%DA%86%DB%8C%D8%B2-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%AA%D9%82%DB%8C-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1 سایت مشرق همه چیز در باره تقیزاده]</ref> | |||
بعد از زد و خوردهای دموکراتها و اعتدالیون و حکم علمای نجف علیه وی، تقیزاده به خارج رفت به این امید که پس از مدتی کوتاهی به ایران برگرد اما این سفر ۱۴ سال طول کشید. تقیزاده به تبریز رفت و خودش میگوید:<blockquote>«بهتدریج من ملتفت شدم آنها زمینهای تهیه میکنند که بر ضد من اقدامی بکنند.» </blockquote>این باعث شد که تقیزاده از تبریز قصد سفر به استانبول کرد. دو سالی آنجا بود بعد مدتی در لندن ماند و بعد هم به آمریکا رفت. | |||
=== تقیزاده و نشریهی کاوه === | === تقیزاده و نشریهی کاوه === | ||
خط ۲۰۵: | خط ۲۲۳: | ||
او مدتی در مدرسهی مطالعات شرقی و کمبریج و مدت کوتاهی در دانشگاه کلمبیای آمریکا و دورهای نیز در دانشکده معقول و منقول (الهیات) دانشگاه تهران، تاریخ و فرهنگ ایران، تاریخ عرب و تاریخ ادیان ملل قدیم و تاریخ علوم اسلامی درس داد. | او مدتی در مدرسهی مطالعات شرقی و کمبریج و مدت کوتاهی در دانشگاه کلمبیای آمریکا و دورهای نیز در دانشکده معقول و منقول (الهیات) دانشگاه تهران، تاریخ و فرهنگ ایران، تاریخ عرب و تاریخ ادیان ملل قدیم و تاریخ علوم اسلامی درس داد. | ||
دکتر کاتوزیان معتقد است تقیزاده از سال ۱۳۲۸ که سناتور شد تا سال ۱۳۴۸ که درگذشت<blockquote>«در همه امور، اما بهویژه در سیاست، حاشیهنشینی بیش نبود ... تقیزاده هیچوقت عوض نشد و هیچگاه رنگ عوض نکرد. او از ابتدا درک سیاسی پیشرفتهای داشت و با گذشت زمان و انباشت تجربه رشد کرد و بالاخره این رشد و نموِ کیفی و معنوی به جایی رسید که در میان بیشتر هموطنان خود، از هر گروه و دسته و طبقهای، غریب و بیهمزبان شد. و غریب و بیهمزبان مرد.»</blockquote> | دکتر کاتوزیان معتقد است تقیزاده از سال ۱۳۲۸ که سناتور شد تا سال ۱۳۴۸ که درگذشت<blockquote>«در همه امور، اما بهویژه در سیاست، حاشیهنشینی بیش نبود ... تقیزاده هیچوقت عوض نشد و هیچگاه رنگ عوض نکرد. او از ابتدا درک سیاسی پیشرفتهای داشت و با گذشت زمان و انباشت تجربه رشد کرد و بالاخره این رشد و نموِ کیفی و معنوی به جایی رسید که در میان بیشتر هموطنان خود، از هر گروه و دسته و طبقهای، غریب و بیهمزبان شد. و غریب و بیهمزبان مرد.»</blockquote> | ||
[[پرونده:تقیزاده ۴.jpg|بندانگشتی|'''تقیزاده و صادق رضازاده شفق''']] | |||
در دوره آخر زندگی، وقتی مصدق مجلس سنا را منحل کرد و تقیزاده خانهنشین شد، محمدرضاشاه نمایندگانی نزد تقیزاده فرستاد که ما درصدد سرنگونی مصدق هستیم، شما هم همراه باش که او مجلس را منحل و شما را خانهنشین کرد. اما تقیزاده نپذیرفت و گفت: «تنها دولتی که هم مقابل دربار ایستادگی کرده و هم دارد به نفع ممکت کار میکند، دولت مصدقالسلطنه است و من به هیچ قیمتی حاضر نیستم علیه این مرد قدمی بردارم».<ref>[https://www.sharghdaily.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-65/868324-%D9%BE%D9%86%D8%AC-%D9%86%D9%85%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D9%82%DB%8C-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87 سایت شرق]</ref> | |||
=== نتیچهگیری === | === نتیچهگیری === | ||
خط ۲۱۳: | خط ۲۳۳: | ||
تقیزاده در دورۀ سفارت در لندن، در جریان بازی سیاسی تمدید قرارداد دارسی قرار گرفت و پس از چندی برای ایفای نقش در خیمهشببازی تمدید قرارداد دارسی به ایران فراخوانده شد و به عنوان وزیر دارایی در این بازی شرکت کرد و به عنوان طرف ایرانی، این قرارداد ننگین را امضا کرد. | تقیزاده در دورۀ سفارت در لندن، در جریان بازی سیاسی تمدید قرارداد دارسی قرار گرفت و پس از چندی برای ایفای نقش در خیمهشببازی تمدید قرارداد دارسی به ایران فراخوانده شد و به عنوان وزیر دارایی در این بازی شرکت کرد و به عنوان طرف ایرانی، این قرارداد ننگین را امضا کرد. | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
<references /> | <references /> |
ویرایش