۱۳٬۱۷۳
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «<noinclude> {{جعبه زندگینامه | اندازه جعبه = | عنوان = | عنوان ۲ = | نام =سیدحسن تقیزاده | تصویر =سیدحسن تقیزاده ۳.jpg | اندازه تصویر = | عنوان تصویر = | زادروز = ۵ مهر سال ۱۲۵۶ | زادگاه = تهران | مکان ناپدیدشدن...» ایجاد کرد) |
|||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
'''سیّدحسن تقیزاده،''' (زادهی ۵ مهر ۱۲۵۶ در تبریز – درگذشت ۸ بهمن ۱۳۴۸ در تهران)، از رهبران جنبش مشروطه ایران، نویسنده، روزنامهنگار، دیپلمات و سیاستمدار جنجالی تاریخ معاصر ایران وی مدتی رئیس مجلس سنای ایران بود. | '''سیّدحسن تقیزاده،''' (زادهی ۵ مهر ۱۲۵۶ در تبریز – درگذشت ۸ بهمن ۱۳۴۸ در تهران)، از رهبران جنبش مشروطه ایران، نویسنده، روزنامهنگار، دیپلمات و سیاستمدار جنجالی تاریخ معاصر ایران وی مدتی رئیس مجلس سنای ایران بود. | ||
سیدحسن تقیزاده در خانوادهای روحانی در تبریز به دنیا آمد، در جوانی تحت تأثیر روشنفکرانی چون طالبوف و میرزا ملکمخان قرار گرفت و به یکی از چهرههای برجسته جنبش مشروطهخواهی ایران تبدیل شد. | سیدحسن تقیزاده در خانوادهای روحانی در تبریز به دنیا آمد، در جوانی تحت تأثیر روشنفکرانی چون طالبوف و میرزا ملکمخان قرار گرفت و به یکی از چهرههای برجسته جنبش مشروطهخواهی ایران تبدیل شد. او در اولین مجلس پس از مشروطه نماینده تجار تبریز شد و با سخنان تند و تیز خود جایگاه خود را تثبیت کرد و در دور دوم انتخابات مجلس شورا به رهبر حزب دموکرات و تندروی مجلس بدل شد. پس از فتح تهران عضو «هیئت مدیره» و از کسانی بود که حکم اعدام شیخ فضلالله نوری را امضا کردند. | ||
او در اولین مجلس پس از مشروطه نماینده تجار تبریز شد و با سخنان تند و تیز خود جایگاه خود را تثبیت کرد و در دور دوم انتخابات مجلس شورا به رهبر حزب دموکرات و تندروی مجلس بدل شد. | |||
پس از فتح تهران عضو «هیئت مدیره» و از کسانی بود که حکم اعدام شیخ فضلالله نوری را امضا کردند. | |||
در دوران تبعید به اروپا، تقیزاده نشریه کاوه را منتشر کرد که به ترویج افکار تجددخواهانه و مشروطهطلبانه میپرداخت. پس از بازگشت به ایران، او در عرصههای مختلف سیاسی و فرهنگی فعالیت کرد و به عنوان نماینده مجلس، وزیر و سفیر ایران در کشورهای مختلف منصوب شد. | در دوران تبعید به اروپا، تقیزاده نشریه کاوه را منتشر کرد که به ترویج افکار تجددخواهانه و مشروطهطلبانه میپرداخت. پس از بازگشت به ایران، او در عرصههای مختلف سیاسی و فرهنگی فعالیت کرد و به عنوان نماینده مجلس، وزیر و سفیر ایران در کشورهای مختلف منصوب شد. | ||
تقیزاده به عنوان یکی از چهرههای شاخص جریان روشنفکری، طرفدار جدایی دین از دولت بود و در این زمینه فعالیتهای زیادی انجام داد. | تقیزاده به عنوان یکی از چهرههای شاخص جریان روشنفکری، طرفدار جدایی دین از دولت بود و در این زمینه فعالیتهای زیادی انجام داد. او عضو لژ بیداری ایران و کمیتهی مخفی تهران بود و در تهیه پیشنویس قانون اساسی و انطباق آن با قوانین شرع مشارکت داشت و در ارائهی اصل دوم قانون اساسی سخنرانی ایراد کرد. | ||
او عضو لژ بیداری ایران و کمیتهی مخفی تهران بود و در تهیه پیشنویس قانون اساسی و انطباق آن با قوانین شرع مشارکت داشت و در ارائهی اصل دوم قانون اساسی سخنرانی ایراد کرد. | |||
مواضع و عملکرد تقیزاده در جریانهای سیاسی مختلف و ارتباطاتش با حزب اجتماعیون ـ عامیون و شخصیت برجستهی آن حیدرخان عمو اوغلی و نقشش در ترورهای سیاسی از جمله ترور اتابک، محمدعلی شاه و اعدام شیخ فضلالله نوری و پس از آن امضای قرارداد نفت به نفع انگلستان در دوران وزارت مالیه و مهاجرتهای او در مقاطع حساس انقلاب مشروطیت، از موضوعات جنجالی تاریخ زندگی اوست. | مواضع و عملکرد تقیزاده در جریانهای سیاسی مختلف و ارتباطاتش با حزب اجتماعیون ـ عامیون و شخصیت برجستهی آن حیدرخان عمو اوغلی و نقشش در ترورهای سیاسی از جمله ترور اتابک، محمدعلی شاه و اعدام شیخ فضلالله نوری و پس از آن امضای قرارداد نفت به نفع انگلستان در دوران وزارت مالیه و مهاجرتهای او در مقاطع حساس انقلاب مشروطیت، از موضوعات جنجالی تاریخ زندگی اوست. | ||
خط ۱۳۸: | خط ۱۳۲: | ||
وقتی تقیزاده در سال ۱۳۲۳ قمری با تجربهی تازه به تبریز بازگشت فعالیتش را در انجمنهای سری مبارزان ضداستبداد شروع کرد. | وقتی تقیزاده در سال ۱۳۲۳ قمری با تجربهی تازه به تبریز بازگشت فعالیتش را در انجمنهای سری مبارزان ضداستبداد شروع کرد. | ||
خودش میگوید: <blockquote>«این دفعه که به تبریز آمدیم محرمانه با دوستان سیاسی خیلی نزدیک مشغول امور سیاست و فعالیت بر ضد استبداد و تبلیغ آزادی شدیم.» این درست زمانی بود که به گفتهی تقیزاده «در طهران جنبش و نهضت مشروطیت شروع شده و اوایل انقلاب بود.»</blockquote>آذربایجان در آن زمان از کانونهای مشروطهخواهی بود و تقیزاده پس از پیروزی مشروطهخواهان و افتتاح مجلس، در آستانهی سی سالگی از سوی تجار تبریز به عنوان نماینده تعیین شد. | خودش میگوید: <blockquote>«این دفعه که به تبریز آمدیم محرمانه با دوستان سیاسی خیلی نزدیک مشغول امور سیاست و فعالیت بر ضد استبداد و تبلیغ آزادی شدیم.» این درست زمانی بود که به گفتهی تقیزاده «در طهران جنبش و نهضت مشروطیت شروع شده و اوایل انقلاب بود.»</blockquote>آذربایجان در آن زمان از کانونهای مشروطهخواهی بود و تقیزاده پس از پیروزی مشروطهخواهان و افتتاح مجلس، در آستانهی سی سالگی از سوی تجار تبریز به عنوان نماینده تعیین شد. | ||
خودش میگوید: <blockquote>«۲۹ ساله بودم که نمایندهی مجلس شدم ولی در صورت در حدود هجده بیستساله دیده میشدم.» | خودش میگوید: <blockquote>«۲۹ ساله بودم که نمایندهی مجلس شدم ولی در صورت در حدود هجده بیستساله دیده میشدم.» | ||
«یواش یواش که نطق کردم شهرت پیدا کردم. نفوذ من در خارج مجلس زیاد شد. بهتدریج پر زور شدیم. من معروفتر شدم. گرچه مردم مرا صورتاً نمیشناختند ولی در روزنامهها میخواندند و میگفتند تقیزاده چنین و چنان گفت.»</blockquote>تقیزادهی جوان خیلی زود به واسطهی «ذهن منظم و دقیق، و توان سازماندهی و برنامهریزیاش توجه نمایندگان را به خود جلب کرد. دیری نگذشت که رهبری اقلیت روشنفکر، تجددخواه و تندرو مجلس به دست او افتاد. | «یواش یواش که نطق کردم شهرت پیدا کردم. نفوذ من در خارج مجلس زیاد شد. بهتدریج پر زور شدیم. من معروفتر شدم. گرچه مردم مرا صورتاً نمیشناختند ولی در روزنامهها میخواندند و میگفتند تقیزاده چنین و چنان گفت.»</blockquote>پس از صدور فرمان مشروطه سازمانی به نام «کمیته انقلاب» شکل گرفت که تقیزاده عضو آن بود و اولین اقدام آن تهیه سلاح و آموزش نظامی بود. | ||
[[عبدالحسین تیمورتاش]] ملقب به «سردار معظم خراسانی» (که بعدها وزیر دربار [[رضاخان]] شد)، اسدالله خان ابوالفتحزاده و ابراهیمخان منشیزاده کسانی بودند که مسئولیت آموزش نظامی را برعهده داشتند.<ref>تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، کتاب دوم، ص ۴۱۹</ref> | |||
این تشکل برنامه و هدف براندازی را بهوضوح دنبال میکرد و در پی ایجاد انجمنهای متعدد مسلح بود. به گزارش «کتاب آبی» دستکم یکصد انجمن در تهران شکل گرفت که مهمترین آنها انجمن آذربایجان به ریاست سیدحسن تقیزاده بود.<ref>کتاب آبی، به کوشش احمد بشیری، ج۱، نشر نو، تهران، ۱۳۶۳، ص ۱۶۵</ref> | |||
تقیزاده از توسل به سرکوب با مشت آهنین حتی در داخل مجلس نیز دفاع میکند: <blockquote>«این مجلس از راههای عادی نمیتواند داخل کار شود بلکه باید به یک قوه فوقالعاده و پنجه آهنینی مملکت را اصلاح نماید... چطور محمدعلی پاشا در مصر، و ناپلئون در فرانسه کردند.» <ref>مذاکرات مجلس شورای ملی دوره اول، ۱۵ ربیعالثانی ۱۳۲۶ ق، ص ۵۵۰</ref></blockquote>یکی دیگر از مهمترین انجمنهای این دوره که بسیار تندرو به حساب میآمد و اکثر اعضای آن به مشی ترور روی آوردند و بدین منظور کمیتههایی تشکیل دادند انجمن بینالطلوعین بود. تقیزاده در این انجمن نیز که بعداً برخی از اعضایش کمیته مجازات را تشکیل دادند، عضو بود. | |||
روزنامه «روحالقدس» بود که طی مقالهای به صراحت محمدعلی شاه را تهدید کرد: <blockquote>«خوب است قدری از مستی سلطنت به هوش آمده چشم باز کرده نظری به دولت خود و باقی دولتها بنمایی... مگر یقین نکرده که از خون فدایی نمره 41 (منظور عباس آقا صراف تبریزی که گفته میشد امینالسلطان را به قتل رسانیده است) فدایی بزرگتر برای بزرگتر از کار آن فدایی تولید شده و منتظر اتمام حجت است... باغ مشروطیت که از دو ماه قبل آب نیاشامیده بینهایت تشنه شده، وقت آن رسیده که با رگبار فدایی ناشناس و نادیده دیگری به طوری سیراب گردد که گل و میوههایش غنچهدار و بارآور گردند...» <ref>روحالقدس، شماره ۱۳، شنبه ۲۹ رمضان ۱۳۲۵ق، ۵ نوامبر ۱۹۰۷، صص۳-۱</ref></blockquote>تقیزادهی جوان خیلی زود به واسطهی «ذهن منظم و دقیق، و توان سازماندهی و برنامهریزیاش توجه نمایندگان را به خود جلب کرد. دیری نگذشت که رهبری اقلیت روشنفکر، تجددخواه و تندرو مجلس به دست او افتاد. | |||
تقیزاده از طرفداران اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و منتقد سرسخت نظام استبدادی بود و در مجلس عضو هیئتی شد که مسئول تدوین متمم قانون اساسی مشروطه بود. در مذاکرات این هیئت نزاع سختی بین عرف و شرع در گرفت. در این متمم، حکومت مشروطه تعریف، و بر تفکیک قوای سهگانه و حقوق ملت تأکید شد. | تقیزاده از طرفداران اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و منتقد سرسخت نظام استبدادی بود و در مجلس عضو هیئتی شد که مسئول تدوین متمم قانون اساسی مشروطه بود. در مذاکرات این هیئت نزاع سختی بین عرف و شرع در گرفت. در این متمم، حکومت مشروطه تعریف، و بر تفکیک قوای سهگانه و حقوق ملت تأکید شد. | ||
خط ۱۵۹: | خط ۱۶۱: | ||
تقیزاده روایت میکند که:<blockquote>«با صدای توپ از خواب برخاستم توپ بستن از سرچشمه به طرف سقف مسجد سپهسالار و مجلس صورت گرفت. تا ظهر جنگ بود. کم کم صدا کم شد. گفتند مجلس را گرفتند ... نظر بر این شد برویم حضرت عبدالعظیم و یک طوری خود را به آنجا برسانیم ... صحبت آمد بلکه خود را به یکی از سفارتخانهها برسانیم ... خیال کردیم کاغذی به یکی از سفرا (که آن وقت چون تابستان بود رفته بودند به شمیران و قلهک و الهیه) بنویسیم. سفارت روس که جرئت نمیکردیم. میگفتند آنها تحریک میکنند. انگلیسیها را هم خیال میکردند چون از یک سال قبل از آن با روسها ائتلاف کرده بودند احتیاط میکردند.»</blockquote><blockquote>«ما کاغذی نوشتیم. گویا خطش را | تقیزاده روایت میکند که:<blockquote>«با صدای توپ از خواب برخاستم توپ بستن از سرچشمه به طرف سقف مسجد سپهسالار و مجلس صورت گرفت. تا ظهر جنگ بود. کم کم صدا کم شد. گفتند مجلس را گرفتند ... نظر بر این شد برویم حضرت عبدالعظیم و یک طوری خود را به آنجا برسانیم ... صحبت آمد بلکه خود را به یکی از سفارتخانهها برسانیم ... خیال کردیم کاغذی به یکی از سفرا (که آن وقت چون تابستان بود رفته بودند به شمیران و قلهک و الهیه) بنویسیم. سفارت روس که جرئت نمیکردیم. میگفتند آنها تحریک میکنند. انگلیسیها را هم خیال میکردند چون از یک سال قبل از آن با روسها ائتلاف کرده بودند احتیاط میکردند.»</blockquote><blockquote>«ما کاغذی نوشتیم. (گویا خطش را علی اکبر دهخدا نوشت ...) نوشتیم ما چند نفر هستیم در خطر. میخواهیم بدانیم ممکن است به ما پناه بدهید ... ماژوراستوکس «آتشه میلیتر» ... گفته بود برو بگو بیایند... اجازه داشتند که فقط در هنگام خطر فوری که کسی جانش به خطر بیفتد به سفارت راه بدهند ... درشکه رفت توی سفارت انگلیس.»</blockquote>روز بعد نزدیک به هفتاد نفر از «کسبه و مشروطهطلب» هم وارد سفارت شدند و بعد از اعتراض حکومت، <blockquote>«انگلیسها حوالی ظهر درها را بستند و دیگر کسی را راه ندادند ... محمدعلی شاه میگفت اینها اشرارند تحویل بدهید. انگلیسیها صراحة و جداً نمیگفتند نمیدهیم. میگفتند به ما اطمینانی بدهید که محاکمه بشوند. روز دوم که ملکالمتکلمین و میرزا جهانگیرخان (صور اسرافیل) را دار زدند دیگر انگلیسیها اطمینانی برای محاکمه و حفظ جان متحصنین در صورت تحویل دادن نداشتند ... دو سه روزه آمده بودیم بیست و چند روز ماندیم.»</blockquote>بعد از آن محمدعلی شاه گفت: <blockquote>«این شش نفر را از ایران بیرون کنند و چهار نفر به ولایات خودشان بروند. اول میگفتند که تا ده سال. اینها چانه میزدند. آخر در مورد من یک سال و نیم و در بارهی بقیه یک سال شد».</blockquote>بعد از پناهنده شدن به سفارت انگلیس ــ که برخی این عمل را یکی از نقاط ضعف سیاسی و حتی وابستگی تقیزاده به خارجیها تعبیر کردهاند. | ||
تقیزاده به همراه علیاکبر دهخدا به تبعید فرستاده شد. ابتدا به پاریس و بعد به لندن رفت و در دورهی تبعید سعی کرد تا با همکاری ادوارد براون، ایرانشناس بریتانیایی، اوضاع ایران را در افکار عمومی مطرح کند. تشکیل "کمیتهی ایران"، مرکب از نمایندگانی از مجلس انگلستان که با مشروطهخواهان مساعدت کردند، از ثمرات تلاشهای او بود. | |||
او بعد از شدت گرفتن مبارزات مشروطهخواهان علیه محمدعلی شاه، پنهانی به تبریز بازگشت و فعالیتهای سیاسیاش را از سرگرفت. سال بعد وقتی تهران به دست مجاهدین فتح شد، به تهران دعوت شد. | |||
با ورود به شهر تهران او عضو «هیئت مدیره موقتی» تشکیل دولت جدید شد. | |||
در همان سال، دوباره نمایندهی تبریز در مجلس شورای ملی شد و او در این دوره رهبری تندروها را در حزب دموکرات در دست گرفت و با گروه اجتماعیون ـ عامیون به رهبری حیدرخان عمواوغلی همکاری داشت. دموکراتها ازا اصلاحات عمیق و گسترده حمایت میکردند. در مقابل دموکراتهای مجلس، اعتدالیون قرار داشتند که محافظهکار به حساب میآمدند و در جریان درگیری و کشاکش دو جناح سیدعبدالله بهبهانی ترور شد. | در همان سال، دوباره نمایندهی تبریز در مجلس شورای ملی شد و او در این دوره رهبری تندروها را در حزب دموکرات در دست گرفت و با گروه اجتماعیون ـ عامیون به رهبری حیدرخان عمواوغلی همکاری داشت. دموکراتها ازا اصلاحات عمیق و گسترده حمایت میکردند. در مقابل دموکراتهای مجلس، اعتدالیون قرار داشتند که محافظهکار به حساب میآمدند و در جریان درگیری و کشاکش دو جناح سیدعبدالله بهبهانی ترور شد. | ||
تقیزاده میگوید: <blockquote>«بعد از یک سال که آقا سیدعبدالله از کربلا برگشت و قدرت پیدا کرد، یک شب او را کشتند. دودستگی پیدا شده بود. حتی گفتند که من دست در کشتن سید عبدالله داشتم. دروغ محض بود. من خود خیلی متأثر شدم. چون او حق بزرگی بر مشروطیت داشت. آنها، در مقابل میرزا علیمحمدخان تربیت را کشتند. او مثل اولاد من بود. او را بهکلی بیگناه کشتند. یک سال بود دست به کاری نمیزد. شاید حیدرخان دست داشت ... بعد معلوم شد رجب نامی از مجاهدین بود که سیدعبدالله را کشت و در رفت. رفت به تبریز. تبریز هم بمب انداخت به خانهی مجتهد. او را هم آخر کشتند.»</blockquote>این قتل و دستگیری و زندانی شدن یک روحانی که تقیزاده بر کیفر او تأکید کرده بود، زمینهای فراهم کرد تا حکمی علیه وی از سوی مراجع نجف صادر شد که تقیزاده در آن به «فساد مسلک سیاسی» و «عدم جواز وی در امور نوعیهی مملکت و عدم لیاقت عضویت در مجلس محترم ملی» متهم شده بود. بعد از این اتفاق او از مجلس سه ماه مرخصی گرفت تا مدتی از تهران دور باشد. روایت تقیزاده از آن زمان این است که وقتی شیخ محمدباقر یک واعظ محلی، چند شیعهی اسماعیلی را در روستایی در نیشابور کشت او را دستگیر و به تهران منتقل کردند، برخی آخوندها نمیخواستند او قصاص شود. در جلسهای که سیدعبدالله بهبهانی و شیخ محمدحسین یزدی حاضر بودند، شیخ محمدحسین یزدی گفت:<blockquote>«هر چه باشد نوع آخوند را که نمیشود کشت. او هر چه باشد از علماست. من «تقیزاده» بسیار متغیر شدم. آنوقت بیش از اندازه من تند بودم. به او گفتم آن چیزهایی که شماها میگویید من هم خواندهام. نه از قرآن و نه از احادیث دلیلی نمیتوان پیدا کرد که اگر مرتکب قتلی معمم باشد از مجازات معاف است. شیخ یزدی گفت شما اول شرابخانهها را ببندید آنوقت آخوند را بکشید. من گفتم مانعةالجمع نیست هم شرابخانهها را میبندیم و هم آخوند مجرم را به سزایش میرسانیم. این حرف مایهی خیلی رنجیدگی آخوندها شد. آنچه خودم تصور میکنم منشأ بغض از این واقعه ایجاد شد. دشمنی جلو رفت و مخالفت روزبهروز شدت گرفت. تا آنجا پیش رفت که حکمی از علمای بزرگ «یعنی» آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و شیخعبدالله مازندرانی و حاجمیرزا حسین حاجمیرزا خلیل طهرانی علیه من گرفتند.»</blockquote>بعد از پیروزی مشروطهطلبان و خلع محمدعلی شاه از قدرت، و تشکیل مجلس دوم، زد و خورد بین جناحها بیشتر شد. دکتر محمدعلی کاتوزیان میگوید: <blockquote>«اکنون که آخرین سنگر استبداد را گرفته بودند ــ طبق سنّتِ ریشهدار و کهن ایرانی ــ وقت آشوب و هرجومرج و زدوخورد شخصیتها و نیروهای سیاسی با هم بود، و رواج آنچه نگارنده "سیاست حذفی" نامیدهام. یعنی آن ویژگی باستانی تاریخ ایران که به محض ضعف و ــ بهویژه ــ سقوط دولت، رهبران و نیروهایی که بر ضّدِ آن متحد شده بودند برای حذفِ یکدیگر به جان هم میافتند.»</blockquote>کمی بعدتر سیدعبدالله بهبهانی که آخوندی بانفوذ و با لیاقت بود، ترور شد و باز هم «حیدر عمواوغلی متّهم شد و دستگیرش هم کردند ولی نفوذ دموکراتها سبب شد که بار دیگر او را بدون رسیدگی رها کنند. خیلیها باور داشتند که تقیزاده در ترور بهبهانی دخیل بوده، بلکه حتی محرِک اصلی آن بوده است.» | تقیزاده میگوید: <blockquote>«بعد از یک سال که آقا سیدعبدالله از کربلا برگشت و قدرت پیدا کرد، یک شب او را کشتند. دودستگی پیدا شده بود. حتی گفتند که من دست در کشتن سید عبدالله داشتم. دروغ محض بود. من خود خیلی متأثر شدم. چون او حق بزرگی بر مشروطیت داشت. آنها، در مقابل میرزا علیمحمدخان تربیت را کشتند. او مثل اولاد من بود. او را بهکلی بیگناه کشتند. یک سال بود دست به کاری نمیزد. شاید حیدرخان دست داشت ... بعد معلوم شد رجب نامی از مجاهدین بود که سیدعبدالله را کشت و در رفت. رفت به تبریز. تبریز هم بمب انداخت به خانهی مجتهد. او را هم آخر کشتند.»</blockquote>این قتل و دستگیری و زندانی شدن یک روحانی که تقیزاده بر کیفر او تأکید کرده بود، زمینهای فراهم کرد تا حکمی علیه وی از سوی مراجع نجف صادر شد که تقیزاده در آن به «فساد مسلک سیاسی» و «عدم جواز وی در امور نوعیهی مملکت و عدم لیاقت عضویت در مجلس محترم ملی» متهم شده بود. بعد از این اتفاق او از مجلس سه ماه مرخصی گرفت تا مدتی از تهران دور باشد. روایت تقیزاده از آن زمان این است که وقتی شیخ محمدباقر یک واعظ محلی، چند شیعهی اسماعیلی را در روستایی در نیشابور کشت او را دستگیر و به تهران منتقل کردند، برخی آخوندها نمیخواستند او قصاص شود. در جلسهای که سیدعبدالله بهبهانی و شیخ محمدحسین یزدی حاضر بودند، شیخ محمدحسین یزدی گفت:<blockquote>«هر چه باشد نوع آخوند را که نمیشود کشت. او هر چه باشد از علماست. من «تقیزاده» بسیار متغیر شدم. آنوقت بیش از اندازه من تند بودم. به او گفتم آن چیزهایی که شماها میگویید من هم خواندهام. نه از قرآن و نه از احادیث دلیلی نمیتوان پیدا کرد که اگر مرتکب قتلی معمم باشد از مجازات معاف است. شیخ یزدی گفت شما اول شرابخانهها را ببندید آنوقت آخوند را بکشید. من گفتم مانعةالجمع نیست هم شرابخانهها را میبندیم و هم آخوند مجرم را به سزایش میرسانیم. این حرف مایهی خیلی رنجیدگی آخوندها شد. آنچه خودم تصور میکنم منشأ بغض از این واقعه ایجاد شد. دشمنی جلو رفت و مخالفت روزبهروز شدت گرفت. تا آنجا پیش رفت که حکمی از علمای بزرگ «یعنی» آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و شیخعبدالله مازندرانی و حاجمیرزا حسین حاجمیرزا خلیل طهرانی علیه من گرفتند.»</blockquote>بعد از پیروزی مشروطهطلبان و خلع محمدعلی شاه از قدرت، و تشکیل مجلس دوم، زد و خورد بین جناحها بیشتر شد. دکتر محمدعلی کاتوزیان میگوید: <blockquote>«اکنون که آخرین سنگر استبداد را گرفته بودند ــ طبق سنّتِ ریشهدار و کهن ایرانی ــ وقت آشوب و هرجومرج و زدوخورد شخصیتها و نیروهای سیاسی با هم بود، و رواج آنچه نگارنده "سیاست حذفی" نامیدهام. یعنی آن ویژگی باستانی تاریخ ایران که به محض ضعف و ــ بهویژه ــ سقوط دولت، رهبران و نیروهایی که بر ضّدِ آن متحد شده بودند برای حذفِ یکدیگر به جان هم میافتند.»</blockquote>کمی بعدتر سیدعبدالله بهبهانی که آخوندی بانفوذ و با لیاقت بود، ترور شد و باز هم «حیدر عمواوغلی متّهم شد و دستگیرش هم کردند ولی نفوذ دموکراتها سبب شد که بار دیگر او را بدون رسیدگی رها کنند. خیلیها باور داشتند که تقیزاده در ترور بهبهانی دخیل بوده، بلکه حتی محرِک اصلی آن بوده است.» | ||
خط ۲۰۹: | خط ۲۱۵: | ||
سیدحسن تقیزاده در دورهی وزارت مالیه در شهریور ۱۳۱۲ قرارداد ۱۹۳۳ را با شرکت نفت انگلیس امضاء کرد. به گفتهی دکتر کاتوزیان: <blockquote>«از آن تاریخ بود که ــ طبق سنت تهمتزنی و توطئهگرایی ایران ــ «جاسوس مارکدار انگلیس» نام گرفت و بعد هم به لقب "آلت فعل" ملقب شد.»</blockquote>مذاکرهی رسمی با شرکت نفت را تیمورتاش از سال ۱۳۰۶ شروع کرده بود و بعدها نصرتالدوله، داور و تقیزاده نیز در آن شرکت داشتند. وقتی لندن اعلام کرد که سهم ایران از درآمد نفت در سال ۱۹۳۲به یک چهارم کاهش پیدا کرده است رضا شاه خشمگین شد و قرارداد دارسی را آتش زد. انگلیس به جامعهی ملل شکایت کرد و قرار شد طرفین با هم مذاکره کنند. تقیزاده مینویسد:<blockquote>«وقتی با نمایندگان شرکت نفت، بحث شد توافق میکردم. در آن آخر آنها گفتند خوب همه آن را قبول میکنیم اما امتیاز جدید ... یک شصت سال دیگر تمدید شود. گفتیم محال است ... آنها هم گفتند ما غیر از این اگر باشد چمدانهایمان را میبندیم و میرویم.»</blockquote>درادامه تقیزاده در خاطراتش مینویسد:<blockquote>«کُدمن، فردای آن روز رفت پیش رضاشاه به عنوان خداحافظی. گفت سودای (معامله) ما با وزرای شما نمیشود. رضاشاه به اصطلاح حُقه زد. گفت چه شده که شما میروید. این طور نمیشود. یک جلسه پیشِ (در حضور) من باشد. مثل این که خبر ندارد، در حالی که مرحوم داور گفت که ما (گزارش مذاکرات) را ساعت به ساعت میگفتیم ... «کُدمن» گفت: ما با آقایان در خیلی چیزها کنار آمدیم ... تقاضای ما این است که مدت شصت سال از حالا تمدید کنید. (یعنی سی سال علاوه بر مدت امتیاز دارسی) رضاشاه ... گفت محال است. ابدا ابدا نمیشود. ما این همه در این مدت چهل سال لعنت کردهایم به آن کسی که این امتیاز را داده میخواهید شصت سال دیگر به ما لعنت کنند ... رئیس کمپانی گفت که معنی این است که نمیشود. ما را مرخص کنید برویم. این «رضاشاه» در آنجا جا خورد ... به هر حال وازد. کسی به درستی علتش را نفهمید که چرا یک مرتبه سست شد. خودش گفت طوری کنار بیائید. آخر آنچه آنها میخواستند شد.»</blockquote>تقیزاده در ادامه مینویسد: <blockquote>«ما خیلی خیلی ناراضی شدیم ... علیاکبر داور، آدم خیلی عاقلی بود. او هم خیلی خیلی ملول شد. گفت به من که این دیگر بد شد و خیلی هم بد شد. دو سه روز رضاشاه هِی به من میگفت که چهتان است ... بعد خودش یواش یواش ملتفت شد. به من گفت که شما خیال نکنید که خیلی بد شده است. بعدها اصلاح میشود. هی مرا تسلی میداد.»</blockquote> | سیدحسن تقیزاده در دورهی وزارت مالیه در شهریور ۱۳۱۲ قرارداد ۱۹۳۳ را با شرکت نفت انگلیس امضاء کرد. به گفتهی دکتر کاتوزیان: <blockquote>«از آن تاریخ بود که ــ طبق سنت تهمتزنی و توطئهگرایی ایران ــ «جاسوس مارکدار انگلیس» نام گرفت و بعد هم به لقب "آلت فعل" ملقب شد.»</blockquote>مذاکرهی رسمی با شرکت نفت را تیمورتاش از سال ۱۳۰۶ شروع کرده بود و بعدها نصرتالدوله، داور و تقیزاده نیز در آن شرکت داشتند. وقتی لندن اعلام کرد که سهم ایران از درآمد نفت در سال ۱۹۳۲به یک چهارم کاهش پیدا کرده است رضا شاه خشمگین شد و قرارداد دارسی را آتش زد. انگلیس به جامعهی ملل شکایت کرد و قرار شد طرفین با هم مذاکره کنند. تقیزاده مینویسد:<blockquote>«وقتی با نمایندگان شرکت نفت، بحث شد توافق میکردم. در آن آخر آنها گفتند خوب همه آن را قبول میکنیم اما امتیاز جدید ... یک شصت سال دیگر تمدید شود. گفتیم محال است ... آنها هم گفتند ما غیر از این اگر باشد چمدانهایمان را میبندیم و میرویم.»</blockquote>درادامه تقیزاده در خاطراتش مینویسد:<blockquote>«کُدمن، فردای آن روز رفت پیش رضاشاه به عنوان خداحافظی. گفت سودای (معامله) ما با وزرای شما نمیشود. رضاشاه به اصطلاح حُقه زد. گفت چه شده که شما میروید. این طور نمیشود. یک جلسه پیشِ (در حضور) من باشد. مثل این که خبر ندارد، در حالی که مرحوم داور گفت که ما (گزارش مذاکرات) را ساعت به ساعت میگفتیم ... «کُدمن» گفت: ما با آقایان در خیلی چیزها کنار آمدیم ... تقاضای ما این است که مدت شصت سال از حالا تمدید کنید. (یعنی سی سال علاوه بر مدت امتیاز دارسی) رضاشاه ... گفت محال است. ابدا ابدا نمیشود. ما این همه در این مدت چهل سال لعنت کردهایم به آن کسی که این امتیاز را داده میخواهید شصت سال دیگر به ما لعنت کنند ... رئیس کمپانی گفت که معنی این است که نمیشود. ما را مرخص کنید برویم. این «رضاشاه» در آنجا جا خورد ... به هر حال وازد. کسی به درستی علتش را نفهمید که چرا یک مرتبه سست شد. خودش گفت طوری کنار بیائید. آخر آنچه آنها میخواستند شد.»</blockquote>تقیزاده در ادامه مینویسد: <blockquote>«ما خیلی خیلی ناراضی شدیم ... علیاکبر داور، آدم خیلی عاقلی بود. او هم خیلی خیلی ملول شد. گفت به من که این دیگر بد شد و خیلی هم بد شد. دو سه روز رضاشاه هِی به من میگفت که چهتان است ... بعد خودش یواش یواش ملتفت شد. به من گفت که شما خیال نکنید که خیلی بد شده است. بعدها اصلاح میشود. هی مرا تسلی میداد.»</blockquote> | ||
هنوز هم گروهی امضای قرارداد را توطئهی انگلیس و رضاشاه و تقیزاده میدانند اما دکتر کاتوزیان میگوید: <blockquote>«راستش این است که نه توطئهای وجود داشت، نه کسی جاسوس انگلیس بود. ایران مثل همیشه چوب ندانمکاری خود را خورد که در یک رژیم استبدادی مکرراً پیش میآید.»</blockquote>بعد از آنکه کابینهی مخبرالسلطنه عزل شد و فروغی جای او را گرفت. در کابینهی جدید تقیزاده را کنار گذاشتند و داور که وزیر عدلیه بود به جای تقیزاده وزیر مالیه شد. او را وزیر مختار ایران در فرانسه کردند ولی آن هم دیری نپائید. پس از انتقاد روزنامههای فرانسه از رضاشاه و اوضاع ایران، شاه میخواست «انتقادها متوقف شود و انتقادکنندگان تنبیه شوند.» اما تقیزاده گزارش داد که در فرانسه نمیشود جلوی انتقاد را گرفت و برای همین هم برکنار شد. | هنوز هم گروهی امضای قرارداد را توطئهی انگلیس و رضاشاه و تقیزاده میدانند اما دکتر کاتوزیان میگوید: <blockquote>«راستش این است که نه توطئهای وجود داشت، نه کسی جاسوس انگلیس بود. ایران مثل همیشه چوب ندانمکاری خود را خورد که در یک رژیم استبدادی مکرراً پیش میآید.»</blockquote>ابوالحسن ابتهاج در این زمینه مینویسد: <blockquote>«رضاشاه در سال ۱۳۱۲ ناگهان تصمیم گرفت قرارداد امتیاز نفت را، که در سال ۱۹۰۱ بین دولت ناصرالدین شاه قاجار و ویلیام دارسی انگلیسی بسته شده بود، فسخ کند... سپس به دستور رضاشاه، تقیزاده قرارداد جدیدی با شرکت نفت انگلیس امضا کرد و به موجب آن همان امتیاز برای مدت ۳۲ سال دیگر تجدید شد و این قرارداد به تصویب مجلس هم رسید، در صورتی که قرارداد سابق به تصویب مجلس نرسیده بود. گذشته از این، طبق قرارداد سابق در انقضای مدت امتیازنامه، تمام دستگاههای حفر چاه بلاعوض به مالکیت ایران درمیآمد و حال آن که در قرارداد جدید این ماده حذف شد.» <ref>خاطرات ابوالحسن ابتهاج، انتشارات پاکاپرینت، چاپ لندن، ص۲۳۴</ref></blockquote>بعد از آنکه کابینهی مخبرالسلطنه عزل شد و فروغی جای او را گرفت. در کابینهی جدید تقیزاده را کنار گذاشتند و داور که وزیر عدلیه بود به جای تقیزاده وزیر مالیه شد. او را وزیر مختار ایران در فرانسه کردند ولی آن هم دیری نپائید. پس از انتقاد روزنامههای فرانسه از رضاشاه و اوضاع ایران، شاه میخواست «انتقادها متوقف شود و انتقادکنندگان تنبیه شوند.» اما تقیزاده گزارش داد که در فرانسه نمیشود جلوی انتقاد را گرفت و برای همین هم برکنار شد. | ||
همزمان با این موضوع، مقالهای در مجلهی تعلیم و تربیت وزارت معارف منتشر شد که وزیرش علیاصغر حکمت بود. این مقاله را تقیزاده به سفارش حکمت نوشته بود و خشم رضاشاه را برانگیخت. او در یکی از مقالات به مصوبات شورایی با نام اصلاح فرهنگ در وزارت جنگ مخالفت کرده و نوشته بود دخالت «شمشیر» در کار «قلم» و تصمیم دولت در بارهی فرهنگ و زبان نادرست است. | همزمان با این موضوع، مقالهای در مجلهی تعلیم و تربیت وزارت معارف منتشر شد که وزیرش علیاصغر حکمت بود. این مقاله را تقیزاده به سفارش حکمت نوشته بود و خشم رضاشاه را برانگیخت. او در یکی از مقالات به مصوبات شورایی با نام اصلاح فرهنگ در وزارت جنگ مخالفت کرده و نوشته بود دخالت «شمشیر» در کار «قلم» و تصمیم دولت در بارهی فرهنگ و زبان نادرست است. | ||
خط ۲۳۲: | خط ۲۳۸: | ||
عملکرد گذشته و مواضع تند و دینستیزانۀ سیدحسن تقیزاده در مجلس دوم به عنوان لیدر حز دمکرات، موجب شد تا روحانیون مشروطهخواه نجف او را تفسیق کنند. شهرت ترور سید عبدالله بهبهانی به دستور حزب دمکرات و تظاهرات اعتراضآمیز مردم علیه این حزب و رهبران آن و مطرحشدن حکم تفسیق، عرصه را بر تقیزاده چنان تنگ کرد که مجبور به خروج از ایران شد. در آغاز جنگ جهانی اول، ظاهراً بنا بر درخواست آلمانیها و درواقع به دستور سرویس اطلاعاتی بریتانیا برای مبارزه با روس و انگلیس، کمیتۀ برلن را تشکیل داد که هدفش مبارزه با روس و انگلیس اعلام شده بود و در کنار حسینقلیخان نواب، چهرۀ شاخص وابسته به سفارت انگلیس که در آن زمان به اصرار تقیزاده به عنوان سفیر ایران در آلمان مأموریت یافته بود، نقش پیچیده و بحثبرانگیزی را ایفا کرد. | عملکرد گذشته و مواضع تند و دینستیزانۀ سیدحسن تقیزاده در مجلس دوم به عنوان لیدر حز دمکرات، موجب شد تا روحانیون مشروطهخواه نجف او را تفسیق کنند. شهرت ترور سید عبدالله بهبهانی به دستور حزب دمکرات و تظاهرات اعتراضآمیز مردم علیه این حزب و رهبران آن و مطرحشدن حکم تفسیق، عرصه را بر تقیزاده چنان تنگ کرد که مجبور به خروج از ایران شد. در آغاز جنگ جهانی اول، ظاهراً بنا بر درخواست آلمانیها و درواقع به دستور سرویس اطلاعاتی بریتانیا برای مبارزه با روس و انگلیس، کمیتۀ برلن را تشکیل داد که هدفش مبارزه با روس و انگلیس اعلام شده بود و در کنار حسینقلیخان نواب، چهرۀ شاخص وابسته به سفارت انگلیس که در آن زمان به اصرار تقیزاده به عنوان سفیر ایران در آلمان مأموریت یافته بود، نقش پیچیده و بحثبرانگیزی را ایفا کرد. | ||
در جریان انتقال سلطنت به خاندان پهلوی، به عنوان یکی از شخصیتهای مدعی پیشگامی در نهضت مشروطیت و حامی قانون اساسی، به عنوان مخالف طرح خلع قاجاریه از سلطنت سخن گفت؛ اما با وجود مخالفتش با انتقال سلطنت به رضاخان، در دوران سلطنت رضاخان، چون گذشته مورد توجه خاص رضاخان قرار داشت. او در آغاز سلطنت رضاخان مدتی به عنوان والی خراسان و سپس به عنوان سفیر ایران در لندن | در جریان انتقال سلطنت به خاندان پهلوی، به عنوان یکی از شخصیتهای مدعی پیشگامی در نهضت مشروطیت و حامی قانون اساسی، به عنوان مخالف طرح خلع قاجاریه از سلطنت سخن گفت؛ اما با وجود مخالفتش با انتقال سلطنت به رضاخان، در دوران سلطنت رضاخان، چون گذشته مورد توجه خاص رضاخان قرار داشت. او در آغاز سلطنت رضاخان مدتی به عنوان والی خراسان و سپس به عنوان سفیر ایران در لندن منصوب شد. | ||
تقیزاده در دورۀ سفارت در لندن، در جریان بازی سیاسی تمدید قرارداد دارسی قرار گرفت و پس از چندی برای ایفای نقش در خیمهشببازی تمدید قرارداد دارسی به ایران فراخوانده شد و به عنوان وزیر دارایی در این بازی شرکت کرد و به عنوان طرف ایرانی، این قرارداد ننگین را امضا کرد. | تقیزاده در دورۀ سفارت در لندن، در جریان بازی سیاسی تمدید قرارداد دارسی قرار گرفت و پس از چندی برای ایفای نقش در خیمهشببازی تمدید قرارداد دارسی به ایران فراخوانده شد و به عنوان وزیر دارایی در این بازی شرکت کرد و به عنوان طرف ایرانی، این قرارداد ننگین را امضا کرد. |
ویرایش