۱٬۳۵۰
ویرایش
(تا تظاهرات ۱۷ شهریور ۱۳۵۷) |
|||
(۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
در نیمهشب ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، با فراخوان جبههی ملی، اصناف و بازاریان، مردم به خیابانها ریختند. [[قیام ۱۵ خرداد]] ۴۲ به مدت سه روز ادامه یافت و نهتنها تهران و قم، بلکه شهرهایی چون اصفهان، شیراز، مشهد و تبریز را نیز در بر گرفت. در نهایت، شاه برای سرکوب این قیام، نیروی نظامی را وارد میدان کرد و اعتراضات را بهشدت سرکوب نمود؛ سرکوبی که صدها و شاید هزاران کشته و مجروح برجای گذاشت. | در نیمهشب ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، با فراخوان جبههی ملی، اصناف و بازاریان، مردم به خیابانها ریختند. [[قیام ۱۵ خرداد]] ۴۲ به مدت سه روز ادامه یافت و نهتنها تهران و قم، بلکه شهرهایی چون اصفهان، شیراز، مشهد و تبریز را نیز در بر گرفت. در نهایت، شاه برای سرکوب این قیام، نیروی نظامی را وارد میدان کرد و اعتراضات را بهشدت سرکوب نمود؛ سرکوبی که صدها و شاید هزاران کشته و مجروح برجای گذاشت. | ||
در جریان این اعتراضات، روحالله خمینی که در آن زمان ۶۴ سال داشت و پیشتر سابقهی مبارزاتی نداشت، در صحنه ظاهر شد و با سخنرانیهایی به انتقاد از انقلاب سفید پرداخت. این در حالی بود که او در کنار [[آیتالله کاشانی]]، از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ حمایت کرده بود. به گفتهی آبراهامیان در کتاب | در جریان این اعتراضات، روحالله خمینی که در آن زمان ۶۴ سال داشت و پیشتر سابقهی مبارزاتی نداشت، در صحنه ظاهر شد و با سخنرانیهایی به انتقاد از انقلاب سفید پرداخت. این در حالی بود که او در کنار [[سید ابوالقاسم کاشانی|آیتالله کاشانی]]، از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ حمایت کرده بود. به گفتهی آبراهامیان در کتاب ایران بین دو انقلاب، خمینی در آن مقطع خواهان سرنگونی سلطنت نبود و صرفاً شاه را برای حفظ قدرت نصیحت میکرد. | ||
پس از سرکوب قیام ۱۵ خرداد، رهبران جبههی ملی دستگیر شدند، نهضت آزادی منحل گردید و خمینی به ترکیه تبعید شد. او پس از مدتی از ترکیه به عراق رفت. این واقعه، نقطهی عطفی در تاریخ مبارزات ایران شد؛ چراکه هرگونه امید به اصلاحات در چارچوب نظام سلطنتی از بین رفت. از اینرو، استراتژی احزاب سنتی مخالف شاه که بهدنبال اصلاح نظام بودند، ناکارآمد جلوه کرد و بهتدریج کنار گذاشته شد. این تغییر مسیر، بعدها به «گورستان رفرمیسم» معروف شد. | پس از سرکوب قیام ۱۵ خرداد، رهبران جبههی ملی دستگیر شدند، نهضت آزادی منحل گردید و خمینی به ترکیه تبعید شد. او پس از مدتی از ترکیه به عراق رفت. این واقعه، نقطهی عطفی در تاریخ مبارزات ایران شد؛ چراکه هرگونه امید به اصلاحات در چارچوب نظام سلطنتی از بین رفت. از اینرو، استراتژی احزاب سنتی مخالف شاه که بهدنبال اصلاح نظام بودند، ناکارآمد جلوه کرد و بهتدریج کنار گذاشته شد. این تغییر مسیر، بعدها به «گورستان رفرمیسم» معروف شد. | ||
=== پیدایی سازمانهای انقلابی پس از قیام ۱۵خرداد ۴۲ === | === پیدایی سازمانهای انقلابی پس از قیام ۱۵خرداد ۴۲ === | ||
پس از سرکوب خونین قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، شیوههای اصلاحطلبانه برای تغییر در ساختار دیکتاتوری سلطنتی ناکارآمد شد و بهتبع آن، احزابی که با این رویکرد تأسیس شده بودند، کارایی خود را از دست دادند. شاه حکومت خودکامهی خود را تثبیت کرده و به هیچ جریان سیاسی مخالفی اجازهی فعالیت نمیداد. | |||
در این | در این شرایط، گروهی از جوانان که در پی راهی برای اصلاح جامعه بودند، پس از مطالعهی تاریخ ایران و انقلابهای جهان، به تشکیل سازمانهای انقلابی روی آوردند. مهمترین این گروهها «[[سازمان مجاهدین خلق ایران]]» و «[[سازمان چریکهای فدایی خلق ایران|چریکهای فدایی خلق ایران]]» بودند که راه مبارزه با دیکتاتوری را در مبارزهی مسلحانه و قهرآمیز دیدند. | ||
بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق، [[محمد حنیفنژاد]]، [[سعید محسن]] و [[علی اصغر بدیع زادگان|علی اصغر بدیعزادگان]] بودند که پیش از تأسیس این سازمان، در «[[نهضت آزادی]]» فعالیت داشتند. آنان در ۱۵ شهریور ۱۳۴۴ سازمان را تأسیس کردند و طی شش سال فعالیت مخفی، که در ایران بیسابقه بود، به جذب نیرو، مطالعه، تربیت کادرها، تدوین ایدئولوژی و آمادهسازی برای [[مبارزه مسلحانه|مبارزهی مسلحانه]] پرداختند. در شهریور ۱۳۵۰، ضربهی گستردهی ساواک موجب دستگیری کادر مرکزی و اغلب اعضای سازمان شد و در سالهای بعد، بنیانگذاران و بسیاری از رهبران آن اعدام شدند. سرانجام، [[مسعود رجوی]] و برخی دیگر از اعضای باقیمانده، در نیمهی دوم سال ۱۳۵۷ و با اوجگیری تظاهرات مردمی، از زندان آزاد شدند. | |||
در کنار این گروه، «چریکهای فدایی خلق ایران» نیز با ترکیب دو گروه، یکی به رهبری [[بیژن جزنی]] و [[حسن ضیاظریفی]] و دیگری به رهبری [[مسعود احمدزاده]] و [[امیرپرویز پویان]]، شکل گرفت. آنان با حمله به پاسگاه ژاندارمری [[قیام سیاهکل|سیاهکل]] در بهمن ۱۳۴۹ اعلام موجودیت کردند؛ عملیاتی که سرآغاز جنگ چریکی در انقلاب ضدسلطنتی ایران شد. | |||
ورود سازمانهای چریکی، روح تازهای به جامعهی سرکوبشدهی ایران دمید. بهویژه در دانشگاهها، قشر جوان به این گروههای انقلابی گرایش یافت و دانشگاهها به مراکز اصلی جذب نیرو برای آنها تبدیل شدند. از سوی دیگر، بسیاری از بازاریان مخالف شاه، بهویژه حامیان مجاهدین خلق، تأمین مالی این گروهها را بر عهده گرفتند. | |||
ورود سازمانهای | در زندانها نیز، با ورود مجاهدین و فداییان، جبههی تازهای علیه دیکتاتوری شکل گرفت و زندان، که پیشتر صرفاً محلی برای گذراندن محکومیت اعضای احزاب سنتی بود، به سنگر مبارزه تبدیل شد. | ||
حضور این سازمانهای انقلابی، حامیان خارجی شاه، بهویژه آمریکا را، وادار به بازنگری در سیاستهایشان در ایران کرد. آنان که خطر یک انقلاب رادیکال را احساس میکردند، برای جلوگیری از وقوع یک تحول قهرآمیز، به فکر چاره افتادند. در واقع، فداکاریهای این گروهها زمینهساز تحولات سرنوشتساز بعدی شد و راه را برای ورود گستردهی مردم به میدان مبارزه و سرانجام، سرنگونی نظام شاهنشاهی هموار کرد. | |||
=== وقایع سال ۱۳۵۷ و سرنگونی نظام شاهنشاهی === | === وقایع سال ۱۳۵۷ و سرنگونی نظام شاهنشاهی === | ||
[[پرونده:سنگربندی توسط مردم و نیروهای انقلابی.JPG|بندانگشتی|سنگر بندی در خیابان توسط مردم و نیروهای انقلابی در آخرین روزهای حکومت پهلوی]] | [[پرونده:سنگربندی توسط مردم و نیروهای انقلابی.JPG|بندانگشتی|سنگر بندی در خیابان توسط مردم و نیروهای انقلابی در آخرین روزهای حکومت پهلوی]] | ||
پس از روی کار آمدن جیمی کارتر در ایالات متحده و اجرای سیاست حقوق بشر او—که با هدف کنترل جنبشهای اجتماعی در کشورهای جهان سوم دنبال میشد—شاه تحت فشار آمریکا ناچار شد شدت سرکوب، بهویژه در زندانها، را کاهش دهد. علاوه بر این، رژیم شاه از سوی سازمانهای حقوق بشری مانند عفو بینالملل، کمیسیون بینالمللی قضات در ژنو و کمیسیون بینالمللی حقوق بشر سازمان ملل متحد تحت فشار قرار داشت. این شرایط به ایجاد فضای نسبتاً بازتری برای فعالیتهای سیاسی منجر شد. | |||
در این دوران، یکی از عوامل مهم نارضایتی عمومی، بحران اقتصادی بود. اقتصاد ایران با تورمی شدید مواجه شد که نتیجه سیاستهای نادرست اقتصادی شاه، فساد گسترده و ناکارآمدی نظام اداری بود. با این حال، شاه برای کنترل این بحران، بهجای اصلاحات، سیاست سرکوب تجار، بازاریان و فروشندگان خردهپا را در پیش گرفت. این فضای بحرانی تنها به یک جرقه نیاز داشت که در نهایت در آبان ۱۳۵۶ با سلسله رخدادهایی فراهم شد. | |||
در همان سال، موجی از تظاهرات سراسر ایران را دربرگرفت که نقطه آغاز آن در قم بود. در ۱۹ دی ۱۳۵۶، مردم قم علیه حکومت شاه دست به اعتراض زدند، اما نیروهای امنیتی رژیم با خشونت این تظاهرات را سرکوب کردند. به دنبال این واقعه، مردم تبریز در چهلم کشتهشدگان قم به خیابانها آمدند و این روند ادامه یافت؛ هر بار، چهلم جانباختگان تظاهرات پیشین، به موج تازهای از اعتراضات علیه رژیم تبدیل میشد. | |||
در سال ۱۳۵۷ نیز این اعتراضات اوج گرفت. در ۱۷ شهریور، تظاهرات گسترده مردم تهران در میدان ژاله (شهدا) با سرکوب خونین مواجه شد و حکومت نظامی اعلام گردید. با تشدید بحران، اعتراضات مردمی بیشازپیش گسترش یافت. در ۹ دی ۱۳۵۷، شاه برای مهار اوضاع، شاپور بختیار را به نخستوزیری منصوب کرد، اما این اقدام هم مؤثر واقع نشد و در نهایت، شاه در ۲۶ دیماه از کشور گریخت. | |||
در این میان، [[روحالله خمینی]] که ماهها پیش از عراق به پاریس رفته بود، در آنجا با قدرتهای غربی درباره انتقال قدرت مذاکره میکرد. سرانجام، او در ۱۲ بهمن به ایران بازگشت. با ادامه اعتراضات مردمی و اقدامات نیروهای انقلابی—ازجمله مجاهدین، فداییان و دیگر گروههای مبارز—مراکز سرکوب، زندانها، پادگانها، کلانتریها و رادیو تلویزیون حکومتی به تصرف انقلابیون درآمد. با اعلام بیطرفی ارتش در درگیری میان دولت [[شاپور بختیار|بختیار]] و مردم، انقلاب ضدسلطنتی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به پیروزی رسید. | |||
== گاهشمار انقلاب ۵۷ == | == گاهشمار انقلاب ۵۷ == | ||
=== شروع تظاهرات سلسلهوار از آبان ۱۳۵۶ === | === شروع تظاهرات سلسلهوار از آبان ۱۳۵۶ === | ||
با توجه | با توجه به وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران—ازجمله فساد گسترده در ساختار حاکم، تورم فزاینده و استقرار کامل دیکتاتوری شاه پس از سال ۱۳۴۲—تمام راههای ارتباطی میان حکومت و مردم بسته شده بود. در نتیجه، اوضاع اجتماعی، بهویژه پس از سال ۱۳۵۰، روزبهروز بهسوی بحران عمیقتری پیش میرفت. از سوی دیگر، فشارهای خارجی برای رعایت حقوق بشر و مطالبات روزافزون اقشار مختلف جامعه برای کسب آزادیهای سیاسی و اجتماعی، ایران را به انبار باروتی تبدیل کرده بود که تنها به یک جرقه برای انفجار نیاز داشت. | ||
این جرقه در پاییز و زمستان ۱۳۵۶ زده شد. نخستین رویداد در ۲۸ آبان ۱۳۵۶ رخ داد؛ پس از برگزاری ۹ جلسه «شب شعر» کانون نویسندگان در باشگاه انجمن ایران و آلمان و دانشگاه آریامهر (شریف)، پلیس جلسه دهم را که با حضور ۱۰ هزار دانشجو برگزار شده بود، برهم زد. در پی این اقدام، جمعیت خشمگین به خیابانها ریختند و شعارهای ضدحکومتی سر دادند. اما با یورش نیروهای پلیس، تعدادی از معترضان کشته، زخمی یا دستگیر شدند. | |||
در ده روز بعد، تهران شاهد موج گستردهتری از تظاهرات دانشجویی و تعطیلی دانشگاههای اصلی شهر بود. همچنین، در هفته بعد، همزمان با ۱۶ آذر ([[روز دانشجو]])، دانشجویان دانشگاههای بزرگ کشور دست به اعتصاب زدند. در همین حال، دستگیرشدگان ناآرامیهای اخیر پس از محاکمههای کوتاه در دادگاههای مدنی آزاد شدند؛ اقدامی که نشانهای از تضعیف دیکتاتوری شاه و آغاز شکستهشدن طلسم استبداد به شمار میرفت.<ref>ایران بین دو انقلاب ص ۶۲۳ - یرواند آبراهامیان</ref> | |||
[[پرونده:کلیشه مقاله احمد رشیدی مطلق در اطلاعات.JPG|بندانگشتی|کلیشه مقاله ایران و استعمار سرخ و سیاه در روزنامه اطلاعات به قلم احمد رشیدی مطلق]] | [[پرونده:کلیشه مقاله احمد رشیدی مطلق در اطلاعات.JPG|بندانگشتی|کلیشه مقاله ایران و استعمار سرخ و سیاه در روزنامه اطلاعات به قلم احمد رشیدی مطلق]] | ||
واقعه بعدی که جرقه دیگری بر آتش نارضایتی عمومی شد، انتشار مقالهای در روزنامه اطلاعات در ۱۷ دی ۱۳۵۶ بود. در این مقاله، روحانیون مخالف رژیم تحت عنوان «مرتجعین سیاه» مورد توهین قرار گرفته و به همکاری با کمونیستهای بینالمللی برای نابودی دستاوردهای انقلاب سفید متهم شده بودند. همچنین، توهین مستقیمی به شخص روحالله خمینی صورت گرفته بود. | |||
در واکنش به انتشار این مقاله، مردم قم، بهویژه طلاب، به خیابانها ریختند و بازار و حوزه علمیه تعطیل شد. تظاهرات در نهایت به درگیری با پلیس انجامید که طی آن تعدادی از معترضان کشته و زخمی شدند. چهلمین روز کشتار مردم قم، ۲۹ بهمن ۱۳۵۶، به مراسم یادبود و اعتراضات گسترده در شهرهای بزرگ ایران انجامید. در حالی که این تجمعات در بسیاری از شهرها آرام برگزار شد، در تبریز تظاهرات به خشونت کشیده شد و معترضان با حمله به مراکز سرکوب، بخشهایی از شهر را تحت کنترل خود درآوردند. قیام تبریز دو روز به طول انجامید تا اینکه حکومت با اعزام نیروهای کمکی ارتش، تانکها و هلیکوپترهای جنگی آن را سرکوب کرد. | |||
در ادامه، رهبران مذهبی و [[جبهه ملی ایران|جبهه ملی]] از مردم خواستند چهلم شهدای تبریز را گرامی بدارند. این مراسم در ۱۰ فروردین ۱۳۵۷ برگزار شد و طی آن، بیشتر بازارها و دانشگاهها تعطیل شدند و در ۵۵ شهر کشور گردهماییهای گستردهای شکل گرفت. در برخی از شهرها، از جمله تهران، یزد، اصفهان، بابل و جهرم، تظاهرات به خشونت کشیده شد. در یزد، پلیس با گلوله به معترضان حمله کرد و تعداد زیادی از مردم را کشت. | |||
در سومین روز ناآرامیها، شاه مانور نیروی دریایی را نیمهکاره رها کرد و شخصاً فرماندهی نیروهای ضد شورش را به دست گرفت. مراسم چهلم بعدی در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۵۷ برگزار شد و این بار، در ۲۴ شهر کشور درگیریهای شدیدی رخ داد. در تهران، شاه دستور داد ۲۰۰۰ نیروی مسلح بازار را محاصره کنند و برای متفرق کردن معترضان از گاز اشکآور استفاده شود. در قم، درگیریها ۱۰ ساعت به طول انجامید و هنگامی که مردم به خانه آیتالله شریعتمداری پناه بردند، نیروهای مسلح به خانه یورش برده و دو طلبه را به قتل رساندند. | |||
اگرچه به نظر میرسید این اعتراضات سرکوب شده باشد، اما شکاف عمیقی در ساختار رژیم پهلوی ایجاد شده بود که دیگر قابل ترمیم به نظر نمیرسید.<ref>ایران بین دو انقلاب ص ۶۲۳ تا ۶۲۷-یرواند آبراهامیان</ref> | |||
آبان | در آبان ۱۳۵۶، شاه برای دیدار با جیمی کارتر، رئیسجمهور آمریکا، به واشنگتن سفر کرد. او در این مقطع حساس، نیازمند جلب حمایت کارتر و تثبیت موقعیت خود در چارچوب سیاست جدید دولت آمریکا، بهویژه در حوزه حقوق بشر، بود. پس از بازگشت از آمریکا، شاه در نطقی اعلام کرد که تصمیم گرفته است به مردم ایران آزادی بدهد:<blockquote>«...در كشور ما هم كه با اجرای انقلاب شاه و مردم، ملت ايران به تدريج باسواد شده و میشوند، بايد روش اداره مملكت تغيير كند و به تدريج مردم عادت كنند كه در امور كشور دخالت بيشتری داشته باشند. اين است كه تصميم گرفتهايم به مردم آزادی داده شود...»</blockquote>پس از این سخنرانی و اعلام پایبندی شاه به سیاست حقوق بشر و روند اصلاحات، موج جدیدی از سیاستمداران محافظهکار به جنبش دموکراتیک ضدشاه پیوستند. در این میان، برخی از عناصر سابق جبهه ملی، نهضت آزادی و دیگر ملیگرایان نیز به صفوف معترضان اضافه شدند. در آذر ۱۳۵۶، [[مهدی بازرگان]] به همراه چند تن دیگر، «جمعیت طرفداران آزادی و حقوق بشر» را تأسیس کرد. این جمعیت در نخستین موضعگیری رسمی خود، آزادی زندانیان سیاسی را خواستار شد. در کنار شعارهای رادیکال «مرگ بر شاه»، اکنون یک جریان ملایمتر نیز آرامآرام در حال شکلگیری بود. | ||
از نظر | در چنین شرایطی، سرانجام خمینی نیز وارد صحنه شد. او که از نظر هوش و درایت، برجستهترین روحانی دوران خود به شمار میرفت، این مقطع را بهترین و کمخطرترین زمان برای ورود به معادلات سیاسی تشخیص داد. خمینی همچنین یک گام فراتر را نیز در نظر داشت و دریافته بود که دیگر درنگ جایز نیست. | ||
او در اوایل آذر ۱۳۵۶، نامهای محرمانه خطاب به «آقایان علما» به ایران فرستاد و از آنان خواست هرچه سریعتر اقدام کنند. در این نامه آمده بود:<blockquote>«...امروز در ايران فرجهای پيدا شده و اين فرصت را غنيمت بشماريد… الان نويسندههای احزاب اشكال میكنند، اعتراض میكنند، نامه مینويسند و امضا میكنند. شما هم بنويسيد و چند نفر از آقايان علما امضا كنند. مطالب را گوشزد كنيد … اشكالات را بنويسيد و به دنيا اعلام كنيد اشكالات را بنويسيد و به خودشان بدهيد، مثل چندين نفر كه ما ديديم اشكال كردند و بسياری حرفها زدند و امضا كردند و كسی هم كارشان نكرد...»<ref>انقلاب طلوع یا غروب ـ سعید خدایی صفت</ref></blockquote> | |||
=== تظاهرات ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ (جمعه سیاه) === | === تظاهرات ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ (جمعه سیاه) === | ||
بعد از تظاهرات سلسلهوار و برگزاری یادبودهای چهلم پی در پی، رژیم به اقداماتی برای مهار اوضاع بحرانی کشور دست زد. در واقع میخواست با دست زدن به اصلاحاتی ناآرامیها را فرو بنشاند، ازجمله تعدیل سیاستهای بلندپروازانهی اقتصادی که باعث تورم شده بود و یا قائل شدن به بعضی آزادیهای اجتماعی و سیاسی درمطبوعات، همچنین از سختگیری بر بازاریان و فروشندههای خردهپا کم کرد به این امید که اوضاع جامعهی جوشان و انقلابی ایران را آرام کند که البته به صورت مقطعی هم موفق بود، به طوری که در دو ماه نخست تابستان ۱۳۵۷ ناآرامی عمدهای روی نداد و حتی چهلم کشتارهای ۲۲-۲۰ اردیبهشت آرام و بدون خونریزی برگزار شد و آموزگار نخستوزیر وقت با اطمینان گفت که «بحران پایان یافته است». اما در واقع این تنها آغاز بحران و آرامش تابستان آن سال، آرامش قبل از طوفان بود.<ref>ایران بین دو انقلاب- یرواند آبراهامیان</ref> | بعد از تظاهرات سلسلهوار و برگزاری یادبودهای چهلم پی در پی، رژیم به اقداماتی برای مهار اوضاع بحرانی کشور دست زد. در واقع میخواست با دست زدن به اصلاحاتی ناآرامیها را فرو بنشاند، ازجمله تعدیل سیاستهای بلندپروازانهی اقتصادی که باعث تورم شده بود و یا قائل شدن به بعضی آزادیهای اجتماعی و سیاسی درمطبوعات، همچنین از سختگیری بر بازاریان و فروشندههای خردهپا کم کرد به این امید که اوضاع جامعهی جوشان و انقلابی ایران را آرام کند که البته به صورت مقطعی هم موفق بود، به طوری که در دو ماه نخست تابستان ۱۳۵۷ ناآرامی عمدهای روی نداد و حتی چهلم کشتارهای ۲۲-۲۰ اردیبهشت آرام و بدون خونریزی برگزار شد و آموزگار نخستوزیر وقت با اطمینان گفت که «بحران پایان یافته است». اما در واقع این تنها آغاز بحران و آرامش تابستان آن سال، آرامش قبل از طوفان بود.<ref>ایران بین دو انقلاب- یرواند آبراهامیان</ref> |
ویرایش