کاربر:Khosro/صفحه تمرین NOINDEX: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(اصلاح املا، اصلاح سجاوندی، اصلاح ارقام) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
NOINDEX | NOINDEX | ||
{{جعبه زندگینامه | |||
| اندازه جعبه = | |||
| عنوان =غلامرضا مسعودی | |||
| نام = | |||
| تصویر =غلامرضا مسعودی؛1.jpg | |||
| اندازه تصویر = | |||
| عنوان تصویر =غلامرضا مسعودی | |||
| زادروز = ۱۳۳۷ | |||
| زادگاه =تهران | |||
| تاریخ مرگ =۳۰ بهمن ۱۴۰۰ | |||
| مکان مرگ =آلبانی | |||
|عرض جغرافیایی محل دفن= | |||
|طول جغرافیایی محل دفن= | |||
<!-- عرض جغرافیایی به درجه دقیقه و ثانیه و جهت پیشفرض شمال--> | |||
|latd=|latm=|lats=|latNS=N | |||
<!-- طول جغرافیایی به درجه دقیقه و ثانیه و جهت پیشفرض غرب--> | |||
|longd=|longm=|longs=|longEW=E | |||
| محل زندگی = | |||
| ملیت = | |||
| نژاد = | |||
| تابعیت = | |||
| تحصیلات =مهندس راه و ساختمان | |||
| دانشگاه = | |||
| پیشه = | |||
| سالهای فعالیت =۱۳۵۷ تا هنگام درگذشت | |||
| کارفرما = | |||
| نهاد = | |||
| نماینده = | |||
| شناختهشده برای = | |||
| نقشهای برجسته = | |||
| سبک = | |||
| تأثیرگذاران = | |||
| تأثیرپذیرفتگان = | |||
| شهر خانگی = | |||
| تلویزیون = | |||
| لقب = | |||
| حزب =سازمان مجاهدین خلق ایران | |||
| جنبش = | |||
| مخالفان = | |||
| هیئت = | |||
| دین =اسلام-شیعه | |||
| مذهب = | |||
| منصب = | |||
| مکتب = | |||
| آثار = | |||
| خویشاوندان سرشناس = | |||
| جوایز = | |||
| امضا = | |||
| اندازه امضا = | |||
| وبگاه = | |||
| پانویس = | |||
}} | |||
'''غلامرضا مسعودی'''، (متولد ۱۳۳۷، تهران - درگذشته ۳۰ بهمن ۱۴۰۰، آلبانی) یکی از مجاهدان ناشناخته اما تأثیرگذار تاریخ معاصر ایران است که با فداکاری تمام در مسیر آزادی مردم ایران گام برداشت. او در انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷ با حضور در قیامها و تظاهرات علیه رژیم پهلوی نقش فعالی ایفا کرد و به دلیل فعالیتهایش توسط ساواک دستگیر و پنج ماه زندانی شد. پس از آزادی، با پیوستن به سازمان مجاهدین خلق ایران از سال ۱۳۵۸، به مبارزه ادامه داد و در عملیاتهای نظامی متعدد ارتش آزادیبخش ملی، از جمله تپه دارخان، سرقلعه، و شرحانی در سال ۱۳۷۹، با شجاعت شرکت کرد. مهاجرت او به آلبانی به دلیل سرکوبها، او را از فعالیتهای سیاسی و فرهنگی بازنداشت؛ او با جلسات آموزشی، تجربیاتش را به نسل جدید منتقل کرد. بیماری در سالهای پایانی زندگیاش را به چالش کشید و سرانجام در ۱۲ ژوئیه ۲۰۲۵ در آلبانی درگذشت. مسعودی با گذشتن از امنیت شخصی و زندگی خانوادگی، به نمادی از پایداری تبدیل شد و با تربیت جوانان مبارز، میراثی ماندگار در جنبش مقاومت ایران به جا گذاشت. هرچند نامش در تاریخ رسمی کمتر ثبت شده، اما یاد او در میان یارانش زنده مانده است. | |||
== پیشینه و فعالیتهای اولیه == | == پیشینه و فعالیتهای اولیه == | ||
غلامرضا مسعودی در سال | غلامرضا مسعودی در سال ۱۳۳۷ در شهر تهران محلهی سیدخندان متولد شد و در خانوادهای ساده و مردمی بزرگ شد. او که بعدها به حرفه مهندسی راه و ساختمان در کانادا مشغول شد، از سال ۱۳۵۸ با پیوستن به انجمن دانشجویان مسلمان، وارد عرصه فعالیتهای سیاسی گردید. مسعودی در جریان انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷، با حضور فعال در قیامها و تظاهرات علیه رژیم پهلوی، نقش مهمی ایفا کرد. این فعالیتها او را به هدف ساواک تبدیل نمود و به همین دلیل دستگیر و پنج ماه را در زندانهای رژیم سپری کرد. یکی از همرزمانش درباره این دوره گفته است: «غلامرضا از همان ابتدا با ایمان و شجاعت به مبارزه پیوست و زندان نتوانست او را از هدفش بازدارد». پس از آزادی، او با ارادهای محکم به مبارزه ادامه داد و زمینه پیوستن به سازمان مجاهدین خلق ایران را فراهم کرد، جایی که بهعنوان «یکی از عناصر برجسته انجمن» شناخته شد. | ||
== پیوستن به مجاهدین == | == پیوستن به مجاهدین == | ||
خط ۸: | خط ۶۱: | ||
== مهاجرت و درگذشت == | == مهاجرت و درگذشت == | ||
غلامرضا مسعودی پس از سالها مبارزه در ایران، به دلیل شدت سرکوبها به کانادا مهاجرت کرد. در این سرزمین غریب، او به فعالیتهای سیاسی و فرهنگی روی آورد و با برگزاری جلسات آموزشی و سخنرانیها، تجربیاتش از مبارزات داخلی و عملیات نظامی را با هممیهنانش به اشتراک گذاشت. یکی از یارانش نقل کرده است: «غلامرضا در تبعید هم لحظهای از مبارزه دست نکشید و با سخنرانیهایش، امید را زنده نگه داشت». زندگی او در کانادا ساده بود و از ارتباطات خانوادگی فاصله گرفت تا تمام تمرکز خود را بر آرمانهایش بگذارد. او با همرزمانش در تماس بود و خاطراتش از روزهای زندان و نبرد را با آنها به اشتراک میگذاشت، که این پیوند عاطفی، او را به نمادی از وفاداری تبدیل کرد. در سالهای پایانی، بیماری سلامت او را به چالش کشید و با وجود محدودیتهای پزشکی، با شکیبایی به مبارزه ادامه داد. سرانجام، در | غلامرضا مسعودی پس از سالها مبارزه در ایران، به دلیل شدت سرکوبها به کانادا مهاجرت کرد. در این سرزمین غریب، او به فعالیتهای سیاسی و فرهنگی روی آورد و با برگزاری جلسات آموزشی و سخنرانیها، تجربیاتش از مبارزات داخلی و عملیات نظامی را با هممیهنانش به اشتراک گذاشت. یکی از یارانش نقل کرده است: «غلامرضا در تبعید هم لحظهای از مبارزه دست نکشید و با سخنرانیهایش، امید را زنده نگه داشت». زندگی او در کانادا ساده بود و از ارتباطات خانوادگی فاصله گرفت تا تمام تمرکز خود را بر آرمانهایش بگذارد. او با همرزمانش در تماس بود و خاطراتش از روزهای زندان و نبرد را با آنها به اشتراک میگذاشت، که این پیوند عاطفی، او را به نمادی از وفاداری تبدیل کرد. در سالهای پایانی، بیماری سلامت او را به چالش کشید و با وجود محدودیتهای پزشکی، با شکیبایی به مبارزه ادامه داد. سرانجام، در روز ۳۰ بهمن ۱۴۰۰، در بیمارستان در آلبانی درگذشت. همرزمانش گزارش دادهاند: «حتی در بستر بیماری، به یاد آرمانهایش بود و با امید به آزادی ایران، جان سپرد». این پایان، زندگی مجاهدی را رقم زد که در غربت، آرامش را به خاطر آرمانهایش فدا کرد. | ||
== جایگاه و یادمان == | == جایگاه و یادمان == | ||
خط ۲۴: | خط ۷۷: | ||
او با ایمان به نبرد و پیروزی بر استبداد مذهبی حاکم در آخرین نقشه مسیرش در رمضان ۱۴۰۰ نوشت: یا علی، اگر تو هم به سنت رایج تن میدادی و در پی کرسی خلافت از اصول و آرمانت ذرهیی کوتاه میآمدی دیگر در این دوران چه چیز باقی میماند تا بتوانیم با دیکتاتورهایی که به نام اسلام قدرت را به دست گرفتهاند، نبرد کنیم و با چه شاخصی میشد حق را از باطل تشخیص داد. | او با ایمان به نبرد و پیروزی بر استبداد مذهبی حاکم در آخرین نقشه مسیرش در رمضان ۱۴۰۰ نوشت: یا علی، اگر تو هم به سنت رایج تن میدادی و در پی کرسی خلافت از اصول و آرمانت ذرهیی کوتاه میآمدی دیگر در این دوران چه چیز باقی میماند تا بتوانیم با دیکتاتورهایی که به نام اسلام قدرت را به دست گرفتهاند، نبرد کنیم و با چه شاخصی میشد حق را از باطل تشخیص داد. | ||
گوهری بیبدیل از نسل مسعود که اینچنین با خدا و خلق و راهبر آرمانیش پیمان بسته بود: با عهد و پیمانی آرمانی و قلبی در مداری متکامل با | گوهری بیبدیل از نسل مسعود که اینچنین با خدا و خلق و راهبر آرمانیش پیمان بسته بود: با عهد و پیمانی آرمانی و قلبی در مداری متکامل با شورانگیزترین نام یعنی مسعود رجوی، تا آخر ثابتقدم و با آرمانم حرکت میکنم و مجاهد میمانم، مجاهد میجنگم و مجاهد میمیرم. | ||
سلام بر غلامرضای صدیق و قهرمان که اگر چه در اوج سرفرازی ما را ترک کرد، اما ارزشهای مجاهدی و سرشاری و شورشگری او در خیزشهای فزاینده زحمتکشان و محرومان، در رزم آتشین کانونهای شورشی و در عزم و اراده توفنده یاران مجاهدش تا روز پیروزی پایدار و خروشان است.»</blockquote> | سلام بر غلامرضای صدیق و قهرمان که اگر چه در اوج سرفرازی ما را ترک کرد، اما ارزشهای مجاهدی و سرشاری و شورشگری او در خیزشهای فزاینده زحمتکشان و محرومان، در رزم آتشین کانونهای شورشی و در عزم و اراده توفنده یاران مجاهدش تا روز پیروزی پایدار و خروشان است.»</blockquote> |
نسخهٔ ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۷:۵۹
NOINDEX
غلامرضا مسعودی | |
---|---|
![]() غلامرضا مسعودی | |
زادروز | ۱۳۳۷ تهران |
درگذشت | ۳۰ بهمن ۱۴۰۰ آلبانی |
تحصیلات | مهندس راه و ساختمان |
سالهای فعالیت | ۱۳۵۷ تا هنگام درگذشت |
حزب سیاسی | سازمان مجاهدین خلق ایران |
دین | اسلام-شیعه |
غلامرضا مسعودی، (متولد ۱۳۳۷، تهران - درگذشته ۳۰ بهمن ۱۴۰۰، آلبانی) یکی از مجاهدان ناشناخته اما تأثیرگذار تاریخ معاصر ایران است که با فداکاری تمام در مسیر آزادی مردم ایران گام برداشت. او در انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷ با حضور در قیامها و تظاهرات علیه رژیم پهلوی نقش فعالی ایفا کرد و به دلیل فعالیتهایش توسط ساواک دستگیر و پنج ماه زندانی شد. پس از آزادی، با پیوستن به سازمان مجاهدین خلق ایران از سال ۱۳۵۸، به مبارزه ادامه داد و در عملیاتهای نظامی متعدد ارتش آزادیبخش ملی، از جمله تپه دارخان، سرقلعه، و شرحانی در سال ۱۳۷۹، با شجاعت شرکت کرد. مهاجرت او به آلبانی به دلیل سرکوبها، او را از فعالیتهای سیاسی و فرهنگی بازنداشت؛ او با جلسات آموزشی، تجربیاتش را به نسل جدید منتقل کرد. بیماری در سالهای پایانی زندگیاش را به چالش کشید و سرانجام در ۱۲ ژوئیه ۲۰۲۵ در آلبانی درگذشت. مسعودی با گذشتن از امنیت شخصی و زندگی خانوادگی، به نمادی از پایداری تبدیل شد و با تربیت جوانان مبارز، میراثی ماندگار در جنبش مقاومت ایران به جا گذاشت. هرچند نامش در تاریخ رسمی کمتر ثبت شده، اما یاد او در میان یارانش زنده مانده است.
پیشینه و فعالیتهای اولیه
غلامرضا مسعودی در سال ۱۳۳۷ در شهر تهران محلهی سیدخندان متولد شد و در خانوادهای ساده و مردمی بزرگ شد. او که بعدها به حرفه مهندسی راه و ساختمان در کانادا مشغول شد، از سال ۱۳۵۸ با پیوستن به انجمن دانشجویان مسلمان، وارد عرصه فعالیتهای سیاسی گردید. مسعودی در جریان انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷، با حضور فعال در قیامها و تظاهرات علیه رژیم پهلوی، نقش مهمی ایفا کرد. این فعالیتها او را به هدف ساواک تبدیل نمود و به همین دلیل دستگیر و پنج ماه را در زندانهای رژیم سپری کرد. یکی از همرزمانش درباره این دوره گفته است: «غلامرضا از همان ابتدا با ایمان و شجاعت به مبارزه پیوست و زندان نتوانست او را از هدفش بازدارد». پس از آزادی، او با ارادهای محکم به مبارزه ادامه داد و زمینه پیوستن به سازمان مجاهدین خلق ایران را فراهم کرد، جایی که بهعنوان «یکی از عناصر برجسته انجمن» شناخته شد.
پیوستن به مجاهدین
غلامرضا مسعودی با شور و ایمانی عمیق به سازمان مجاهدین خلق ایران پیوست و از همان ابتدا با انگیزهای قوی در راه تحقق آرمانهای انقلابی گام برداشت. او که پیشتر پنج ماه را در زندانهای رژیم گذرانده بود، پس از آزادی با جدیت بیشتری به مبارزه پرداخت. مسعودی در عملیاتهای متعدد ارتش آزادیبخش ملی ایران، از جمله تپه دارخان، سرقلعه، صفدر، خسروی، آفتاب، چلچراغ، مروارید، و شرحانی در سال ۱۳۷۹، حضوری فعال داشت. او در قرارگاه موزرمی تحت فرماندهی زهره قائمی، با شجاعت و آمادگی کامل در میدان نبرد شرکت کرد. همرزمانش او را به خاطر شجاعت، فروتنی، و فداکاری ستایش میکردند و نقل میکنند: «غلامرضا مسعودی با جان و دل در راه آزادی جنگید». یکی دیگر از یارانش گفته است: «او در سختترین شرایط، با لبخند و امید به پیروزی، ما را دلگرم میکرد». این ویژگیها او را به الگویی برای دیگر مبارزان تبدیل کرد و نقش او در عملیاتهای نظامی، بهویژه در سال ۱۳۷۹، بهعنوان یکی از نقاط عطف زندگیاش ثبت شد.
مهاجرت و درگذشت
غلامرضا مسعودی پس از سالها مبارزه در ایران، به دلیل شدت سرکوبها به کانادا مهاجرت کرد. در این سرزمین غریب، او به فعالیتهای سیاسی و فرهنگی روی آورد و با برگزاری جلسات آموزشی و سخنرانیها، تجربیاتش از مبارزات داخلی و عملیات نظامی را با هممیهنانش به اشتراک گذاشت. یکی از یارانش نقل کرده است: «غلامرضا در تبعید هم لحظهای از مبارزه دست نکشید و با سخنرانیهایش، امید را زنده نگه داشت». زندگی او در کانادا ساده بود و از ارتباطات خانوادگی فاصله گرفت تا تمام تمرکز خود را بر آرمانهایش بگذارد. او با همرزمانش در تماس بود و خاطراتش از روزهای زندان و نبرد را با آنها به اشتراک میگذاشت، که این پیوند عاطفی، او را به نمادی از وفاداری تبدیل کرد. در سالهای پایانی، بیماری سلامت او را به چالش کشید و با وجود محدودیتهای پزشکی، با شکیبایی به مبارزه ادامه داد. سرانجام، در روز ۳۰ بهمن ۱۴۰۰، در بیمارستان در آلبانی درگذشت. همرزمانش گزارش دادهاند: «حتی در بستر بیماری، به یاد آرمانهایش بود و با امید به آزادی ایران، جان سپرد». این پایان، زندگی مجاهدی را رقم زد که در غربت، آرامش را به خاطر آرمانهایش فدا کرد.
جایگاه و یادمان
غلامرضا مسعودی با راهنمایی و آموزش جوانان در تبعید، به تربیت نسل جدیدی از مبارزان کمک کرد و با انتقال دانش نظامی و روحیه مقاومت، پایههای جنبش را در خارج از کشور استحکام بخشید. حضور او در عملیاتهای نظامی، از جمله تپه دارخان، سرقلعه، صفدر، خسروی، آفتاب، چلچراغ، مروارید، و شرحانی در سال ۱۳۷۹، او را به یکی از سربازان بیادعای آزادی تبدیل کرد. زندگی او، که از حرفه مهندسی تا میدان جنگ و سپس غربت را در بر گرفت، او را به نمادی از فداکاری بدل ساخت. او با گذشتن از همه چیز، از جمله امنیت شخصی و زندگی خانوادگی، نشان داد که برای آزادی مردم ایران، حاضر به هر رنجی است. پس از درگذشت، جامعه مجاهدین خلق با گرامیداشت نام او، فداکاریهایش را ستود و نقل میکنند: «نام غلامرضا مسعودی همیشه در قلب ما زنده است». هرچند مراسم گستردهای برگزار نشد، اما یاد او بهعنوان نمادی از پایداری در میان یارانش ماندگار شد. این جایگاه، او را در تاریخ مقاومت ایران بهعنوان یکی از مبارزان ناشناخته اما تأثیرگذار معرفی میکند.[۱]
پیام تسلیت مریم رجوی
خانم مریم رجوی رئیسجمهور برگزیده شورای ملی مقاومت ایران، در پیام تسلیتی نوشت:
«مجاهد خلق غلامرضا مسعودی گوهری بیبدیل از نسل میتوان و باید
پرواز رستگاری مجاهد صدیق غلامرضا مسعودی را که از نوجوانی و از قیامهای مردمی علیه دیکتاتوری سلطنتی و در تمامی دوران سلطه ارتجاع و استبداد دینی فرزند پاکباز خلق قهرمان بود و با سرفرازی به عهد و پیمانش با خدا و خلق وفا کرد، به بستگان و یاران مجاهدش بهویژه همرزمانش در اشرف۳ تسلیت میگویم.
این فرزند دلاور مردم تهران و محله سیدخندان درباره انتخاب راه و آرمان مجاهدت برای آزادی مردم ایران نوشته بود: «انتخابم رنج و سختی و بهتبع آن حلاوت و شیرینی مبارزه در مسیر سرنگونی و پاسخ به درد گرسنگان و گورخوابها و اسیران در میهن بهغارت رفته است».
غلامرضا که بهراستی غمخوار محرومان و خلق قهرمان بود، در کسوت یک مجاهد خلق و در نبردهای ایدئولوژیک هم زبانزد یاران و همرزمانش بود؛ الگویی از مجاهدی شوریده بر ایدئولوژیهای ارتجاعی و استثماری که قفلکننده انرژیهای انسانی در نبرد برای رهاییاند.
او با ایمان به نبرد و پیروزی بر استبداد مذهبی حاکم در آخرین نقشه مسیرش در رمضان ۱۴۰۰ نوشت: یا علی، اگر تو هم به سنت رایج تن میدادی و در پی کرسی خلافت از اصول و آرمانت ذرهیی کوتاه میآمدی دیگر در این دوران چه چیز باقی میماند تا بتوانیم با دیکتاتورهایی که به نام اسلام قدرت را به دست گرفتهاند، نبرد کنیم و با چه شاخصی میشد حق را از باطل تشخیص داد.
گوهری بیبدیل از نسل مسعود که اینچنین با خدا و خلق و راهبر آرمانیش پیمان بسته بود: با عهد و پیمانی آرمانی و قلبی در مداری متکامل با شورانگیزترین نام یعنی مسعود رجوی، تا آخر ثابتقدم و با آرمانم حرکت میکنم و مجاهد میمانم، مجاهد میجنگم و مجاهد میمیرم.
سلام بر غلامرضای صدیق و قهرمان که اگر چه در اوج سرفرازی ما را ترک کرد، اما ارزشهای مجاهدی و سرشاری و شورشگری او در خیزشهای فزاینده زحمتکشان و محرومان، در رزم آتشین کانونهای شورشی و در عزم و اراده توفنده یاران مجاهدش تا روز پیروزی پایدار و خروشان است.»