کاربر:Khosro/صفحه تمرین NOINDEX: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۸۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|وسط|بندانگشتی|991x991px]]'''آرمان صادقی'''، روحانی اهل سنت و امام جمعه روستای حسینی از توابع دهگلان در استان کردستان، به دلیل فعالیت‌های مذهبی و مواضع انتقادی‌اش در جریان [[اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ ایران|اعتراضات سراسری ۱۴۰۱]] مورد توجه مقامات قضایی قرار گرفت. '''(سازمان حقوق بشری هه‌نگاو).''' وی در آذرماه ۱۴۰۱ به دادگاه ویژه روحانیت همدان احضار شد و با اتهامات «تبلیغ علیه نظام» و «تشویش اذهان عمومی» مواجه گردید. آرمان صادقی پس از تودیع وثیقه به‌صورت موقت آزاد شد، اما پرونده‌اش به مراحل بعدی کشیده شد. '''(حقوق بشر در ایران)۲.''' در تیرماه ۱۴۰۲، دادگاه بدوی او را به هفت ماه و نیم حبس تعزیری، ۷۴ ضربه شلاق، و خلع لباس روحانیت محکوم کرد. '''(حقوق بشر در ایران)۳.''' این حکم در دادگاه تجدیدنظر استان همدان تأیید شد و مجازات‌های تکمیلی شامل ممنوعیت اقامت در همدان و استان‌های همجوار به مدت دو سال و ضبط اموال کشف‌شده به نفع دولت به آن اضافه گردید. '''(کانون دفاع از حقوق بشر در ایران).''' در مهرماه ۱۴۰۲، آرمان صادقی به دلیل ناتوانی در تأمین وثیقه به زندان همدان منتقل شد و حکم خلع لباس او نیز به‌طور قطعی اجرا شد، که تبعات عمیقی بر جایگاه اجتماعی و مذهبی او گذاشت. '''(نفس در قفس).''' این مجازات به عنوان بخشی از فشارهای سیستماتیک بر روحانیون اهل سنت تلقی شد و از سوی سازمان‌های حقوق بشری مانند هه‌نگاو به دلیل غیرمنصفانه بودن و نقض حقوق بشر مورد انتقاد قرار گرفت. '''(سازمان حقوق بشری هه‌نگاو).''' جمعی از ماموستایان و فعالان مدنی کردستان نیز با صدور بیانیه‌ای، این حکم را محکوم کرده و آن را نشانه‌ای از تلاش برای محدود کردن فعالیت‌های مذهبی و مدنی اهل سنت دانستند. '''(کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی).'''
[[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|بندانگشتی|1148x1148پیکسل]]'''محمدولی خان تنکابنی'''، (متولد ۱۲۶۴ هـ.ق، تنکابن - درگذشته ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ هـش، )ملقب به سپهدار اعظم، یکی از دولتمردان برجسته دوران قاجار بود که در سال ۱۲۶۴ قمری در منطقه دوهزار تنکابن زاده شد. پدرش حبیب‌الله خان ساعدالدوله، از نوادگان محمدولی خان سرتیپ تنکابنی، بود و محمدولی تحت تربیت مادرش بزرگ شد. وی در دوازده سالگی به تهران آمد و به خدمت نظام درآمد، جایی که به سرعت به درجه سرتیپی رسید و لقب نصرالسلطنه را از [[ناصرالدین شاه]] دریافت کرد. او در سرکوب شورش ترکمن‌ها نقش داشت و حکومت استرآباد، گیلان و آذربایجان را بر عهده گرفت. همچنین، اداره ضرابخانه، وزارت مسکوکات و تلگرافخانه را مدیریت کرد و خدمات آبادانی در گیلان انجام داد.


= زندگی و فعالیت‌های آرمان صادقی =
در دوران [[محمد علی شاه|محمدعلی شاه]]، ابتدا مخالف [[جنبش مشروطه ایران|جنبش مشروطه]] بود و برای سرکوب مجاهدان تبریز اعزام شد، اما به دلیل اختلاف با [[عبدالمجید میرزا عین‌الدوله|عین‌الدوله]]، به مشروطه‌خواهان پیوست و رهبری نیروهای شمال را در فتح تهران بر عهده گرفت. در ۲۳ جمادی‌الآخره ۱۳۲۷ قمری، تهران فتح شد و محمدعلی شاه خلع گردید. سپهدار اعظم سپس ریاست وزرا و وزارت جنگ را عهده‌دار شد و در افتتاح مجلس دوم نقش داشت. او سه بار کابینه تشکیل داد و در ساماندهی امور مالی و نظامی کوشید، اما اختلافات داخلی منجر به استعفای وی گردید.
آرمان صادقی، روحانی اهل سنت و امام جمعه روستای حسینی از توابع شهرستان دهگلان در استان کردستان است. وی به دلیل فعالیت‌های مذهبی و مواضع انتقادی خود در جریان اعتراضات سراسری سال ۱۴۰۱ مورد توجه مقامات قضایی قرار گرفت. صادقی به عنوان یکی از روحانیون فعال در منطقه کردستان شناخته می‌شود که در زمینه تبلیغ و ترویج ارزش‌های دینی و اجتماعی فعالیت داشته است. اطلاعات محدودی درباره پیشینه شخصی و فعالیت‌های او پیش از بازداشت در دسترس است، اما منابع بر نقش او به عنوان امام جمعه و تأثیرگذاری‌اش در جامعه محلی تأکید دارند. '''(سازمان حقوق بشری هه‌نگاو).'''


=== نقش آرمان صادقی در اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ ===
پس از [[کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹]]، سپهدار اعظم زندانی شد و پس از آزادی، از سیاست کناره گرفت. مشکلات مالی ناشی از وام‌های بانکی و مالیات‌های جدید دولت [[رضاشاه پهلوی]]، املاک وسیع وی را تهدید کرد. او که بیش از هزار نوکر و سوار داشت، در نهایت نتوانست بدهی‌های خود را بپردازد و در ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ شمسی، در سن هشتاد سالگی، با شلیک به شقیقه خود در زرگنده تهران به زندگی‌اش پایان داد. وصیت‌نامه‌اش بر سادگی تدفین تأکید داشت.
آرمان صادقی، به عنوان امام جمعه روستای حسینی از توابع دهگلان در استان کردستان، در جریان اعتراضات سراسری سال ۱۴۰۱ که در پی مرگ [[مهسا امینی]] آغاز شد، فعالیت‌هایی داشت که از سوی مقامات قضایی به عنوان اقدام علیه نظام تلقی شد. بر اساس گزارش‌ها، صادقی در سخنرانی‌های مذهبی خود به مسائل اجتماعی و سیاسی مرتبط با اعتراضات پرداخت و از حقوق جامعه محلی دفاع کرد. این مواضع انتقادی او، که در راستای حمایت از مطالبات مردم کردستان و اهل سنت بود، باعث شد که مورد توجه نهادهای امنیتی قرار گیرد. نقش او در ترویج ارزش‌های مذهبی و اجتماعی در این دوره به اتهامات بعدی علیه وی منجر شد. '''(حقوق بشر در ایران)۳.'''


= اتهامات و پروسه قضایی =
سپهدار اعظم نمادی از فئودالیسم مشروطه‌خواه بود که از مخالف استبداد به حامی مشروطه تبدیل شد، اما فرصت‌طلبی‌اش در حفظ منافع شخصی برجسته بود. نقش وی در فتح تهران و تشکیل دولت‌های اولیه مشروطه، او را به یکی از چهره‌های کلیدی جنبش تبدیل کرد، هرچند دوران پایانی زندگی‌اش با فلاکت مالی همراه بود.<ref name=":0">[https://rch.ac.ir/article/Details/10536 تنکابنی محمدولی خان - دانشنامه جهان اسلام]</ref><ref name=":1">[https://javaherihosein.com/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%88%D9%84%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D9%86%DA%A9%D8%A7%D8%A8%D9%86%DB%8C-%D8%B3%D9%BE%D9%87%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%B9%D8%B8%D9%85-%D8%B3%DB%8C%D8%A7/ محمد ولی خان تنکابنی (سپهسالار اعظم) سیاستگزاران دوره ی قاجاریه - حسین جواهری]</ref><ref name=":2">[https://fararu.com/fa/news/666206/%D8%B4%D9%84%DB%8C%DA%A9-%D8%AF%D8%B1-%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%81%D8%A6%D9%88%D8%AF%D8%A7%D9%84-%D9%85%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B7%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87 شلیک در زرگنده؛ مرگ خود‌خواستۀ فئودالِ مشروطه‌خواه - فرارو]</ref><ref name=":3">[https://iranvarjavand.ir/%d9%81%d8%a7%d8%aa%d8%ad-%d8%aa%d9%87%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d8%aa%d9%88%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%b2-%d9%be%d8%b1%d8%af%d8%a7%d8%ae%d8%aa-%d8%a7%d9%86%d8%b9%d8%a7%d9%85-%d9%be%d8%b3%d8%aa%da%86/ فاتح تهران ناتوان از پرداخت انعام پستچی - ایران ورجاوند]</ref><ref name=":4">[https://www.rouydad24.ir/fa/news/384503/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D9%88%D9%84%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%BE%D9%87%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%B1%D8%A7%DA%98%DB%8C%DA%A9-%DB%8C%DA%A9-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D8%B5%D8%AA%E2%80%8C%D8%B7%D9%84%D8%A8 محمدولی خان سپهسالار؛ پایان تراژیک یک انقلابی فرصت‌طلب! - رویداد۲۴]</ref><ref name=":5">[https://mazandaran.blogsky.com/98 سپهسالار محمد ولی خان تنکابنی - مازندران بام ایران]</ref>
اتهامات «تبلیغ علیه نظام» و «تشویش اذهان عمومی» که علیه آرمان صادقی مطرح شد، به فعالیت‌های او در مقام امام جمعه و سخنرانی‌هایش در مسجد روستای حسینی بازمی‌گردد. بر اساس گزارش‌ها، صادقی در این سخنرانی‌ها به انتقاد از سیاست‌های دولت در قبال اقلیت‌های مذهبی و مسائل اجتماعی پرداخته بود. این اتهامات، که اغلب در پرونده‌های قضایی علیه روحانیون اهل سنت به کار می‌روند، به دلیل ماهیت مبهم و تفسیرپذیرشان، امکان محکومیت گسترده‌ای را برای متهمان فراهم می‌کنند. منابع تأکید دارند که این اتهامات به‌طور خاص به مواضع صادقی در حمایت از اعتراضات ۱۴۰۱ و دفاع از حقوق جامعه اهل سنت مرتبط بوده است. '''(سازمان حقوق بشری هه‌نگاو).'''


=== احضار به دادگاه ویژه روحانیت ===
== نسب خانوادگی و القاب ==
در آذرماه ۱۴۰۱، در جریان اعتراضات سراسری ایران، آرمان صادقی از سوی دادگاه ویژه روحانیت همدان احضار شد. این احضار به دلیل فعالیت‌های او در منطقه و مواضع انتقادی‌اش در قبال مسائل سیاسی و اجتماعی بود. اتهامات مطرح‌شده علیه وی شامل «تبلیغ علیه نظام» و «تشویش اذهان عمومی» بود. صادقی پس از حضور در دادگاه و تودیع وثیقه به صورت موقت آزاد شد، اما پرونده او همچنان در جریان باقی ماند تا به مراحل بعدی رسیدگی شود. '''(حقوق بشر در ایران)۲.'''
محمدولی خان از شاخه خلعت‌بری خاندان بزرگ تونی تنکابنی بود. جد اعلایش مرتضی‌قلی خان تونی (زنده در حدود ۱۲۰۰ قمری) از سرداران فتحعلی‌شاه بود و لقب «سپهدار» را اولین بار برای این خاندان به ارمغان آورد. پس از مرگ مرتضی‌قلی خان، پسرش محمدولی خان سرتیپ (جد مستقیم سپهدار اعظم) این لقب را به ارث برد و در جنگ هرات کشته شد. محمدولی خان تنکابنی در ابتدا در سال ۱۲۸۵ق، «نصرالسلطنه» خوانده شد، سپس در سال ۱۳۰۵ ق، «سپهدار»، بعد در سال ۱۳۱۵ق،«سپهدار اعظم»، در اواخر دوران قاجار در سال ۱۳۲۴ق،«سردار معظم» و سرانجام در سال ۱۳۲۷ق، «سپهسالار اعظم تنکابنی» نامیده شد.<ref name=":0" /><ref name=":1" />


=== صدور حکم در دادگاه بدوی ===
== زندگی اولیه و ورود به خدمت نظام ==
در تیرماه ۱۴۰۲، دادگاه ویژه روحانیت همدان حکم اولیه خود را علیه آرمان صادقی صادر کرد. بر اساس این حکم، وی به هفت ماه و نیم حبس تعزیری، ۷۴ ضربه شلاق و خلع لباس روحانیت محکوم شد. اتهامات او شامل «تبلیغ علیه نظام» و «تشویش اذهان عمومی» عنوان شده بود. این حکم به دلیل ماهیت سختگیرانه‌اش، از جمله مجازات خلع لباس که برای یک روحانی پیامدهای اجتماعی و حرفه‌ای سنگینی دارد، مورد توجه فعالان حقوق بشر قرار گرفت. '''(حقوق بشر در ایران)۳.'''
محمدولی خان تنکابنی در سال ۱۲۶۴ قمری در منطقه دوهزار، ییلاق خاندان خلعت‌بری در کوهستان تنکابن، چشم به جهان گشود. پدر وی، حبیب‌الله خان ملقب به ساعدالدوله و بعدها ترخان سردار، فرزند محمدولی خان سرتیپ تنکابنی بود که در محاصره هرات کشته شد. از آنجایی که پدرش اغلب در تهران و در خدمت دربار بود، محمدولی تحت مراقبت مادرش پرورش یافت. در سن دوازده سالگی به تهران آمد و به خدمت نظام پیوست. در زمان صدارت [[میرزا حسین خان سپهسالار]]، درجه سرتیپی دریافت کرد و به فرمانروایی رشت و تنکابن رسید.  


==== تأیید حکم در دادگاه تجدیدنظر ====
در اواخر دهه ۱۲۹۰ قمری، هنگامی که ترکمن‌ها در شمال ایران آشوب به پا کردند، محمدولی خان مأمور برقراری امنیت شد و آنان را شکست داد. ناصرالدین شاه به پاس این خدمت، لقب نصرالسلطنه به وی اعطا کرد. سپس به درجه امیرتومانی رسید و حاکم استرآباد گردید. پس از مدتی به تهران بازگشت و اداره امور ضرابخانه و وزارت مسکوکات را بر عهده گرفت، اما به دلیل اتهام غش در سکه‌ها، از این منصب برکنار شد.<ref name=":0" /><ref name=":1" /> 
در ادامه رسیدگی به پرونده آرمان صادقی، دادگاه تجدیدنظر استان همدان در سال ۱۴۰۲ حکم صادره در دادگاه بدوی را تأیید کرد. بر اساس این حکم، صادقی به تحمل هفت ماه و ۱۵ روز حبس تعزیری، ۷۴ ضربه شلاق و خلع لباس روحانیت محکوم شد. علاوه بر این، مجازات‌های تکمیلی شامل ممنوعیت اقامت در استان همدان و استان‌های همجوار به مدت دو سال و ضبط اموال کشف‌شده به نفع دولت به مجازات‌های او اضافه شد. این تصمیم دادگاه تجدیدنظر نشان‌دهنده عدم تخفیف در مجازات صادقی بود و انتقادات گسترده‌ای را از سوی فعالان حقوق بشر به دنبال داشت. '''(کانون دفاع از حقوق بشر در ایران).'''


= شرایط بازداشت و انتقال به زندان همدان =
== مناصب اداری در دوران ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه ==
در مهرماه ۱۴۰۲، آرمان صادقی به دلیل ناتوانی در تأمین وثیقه مورد نیاز برای آزادی موقت، به زندان همدان منتقل شد. شرایط بازداشت او در زندان همدان، به دلیل نبود اطلاعات دقیق، کمتر مستند شده است، اما گزارش‌ها حاکی از آن است که وی در این دوره تحت فشارهای روانی و اجتماعی ناشی از محکومیت‌های سنگین قرار داشت. انتقال به زندان و اجرای حکم حبس، به‌ویژه برای یک روحانی با جایگاه اجتماعی، تأثیرات منفی قابل‌توجهی بر او و جامعه محلی‌اش داشت. '''(حقوق بشر در ایران)۱.'''
در ذیقعده ۱۳۱۷ قمری، محمدولی خان حاکم گیلان شد و طی چهار سال، خدمات رفاهی و آبادانی گسترده‌ای انجام داد، از جمله ساخت جاده‌ها و بهبود زیرساخت‌ها. در صفر ۱۳۲۲ قمری، والی آذربایجان گردید و پس از یک سال به تهران بازگشت. امتیاز اداره تلگرافخانه به وی واگذار شد و همزمان فرماندهی نیروهای نظامی مازندران، گیلان و قزوین را بر عهده داشت. در این دوره، لقب سپهدار اعظم دریافت کرد. وی در زمینه‌های اقتصادی نیز فعال بود و امتیاز استخراج معادن و اجاره گمرک‌ها را به دست آورد.  


=== اجرای حکم خلع لباس ===
در دوران مظفرالدین شاه، محمدولی خان وزیر گمرک و خزانه شد و این مناصب را تا سال ۱۳۱۵ قمری حفظ کرد. او همچنین در سفر سوم مظفرالدین شاه به اروپا، برای تأمین هزینه‌ها به قفقاز رفت و لقب سردار معظم گرفت. عین‌الدوله، صدراعظم وقت، وی را وزیر پست و تلگراف و فرمانده توپخانه و فوج‌های قزوین، گیلان و مازندران کرد.<ref name=":1" /> 
اجرای حکم خلع لباس روحانیت، که به طور قطعی در مهرماه ۱۴۰۲ اعمال شد، یکی از جنبه‌های بحث‌برانگیز محکومیت آرمان صادقی بود. این مجازات، که به معنای سلب رسمی جایگاه روحانی از وی بود، نه‌تنها موقعیت مذهبی او را تضعیف کرد، بلکه به عنوان ابزاری برای محدود کردن نفوذ اجتماعی و مذهبی او در منطقه کردستان تلقی شد. این اقدام از سوی نهادهای قضایی به عنوان بخشی از سیاست‌های محدودکننده علیه روحانیون اهل سنت مورد انتقاد قرار گرفت. '''(سازمان حقوق بشری هه‌نگاو).'''


= تبعات اجتماعی و مذهبی خلع لباس روحانیت =
=== زمین‌داری و ثروت عظیم فئودالی ===
اجرای حکم خلع لباس روحانیت علیه آرمان صادقی، که در مهرماه ۱۴۰۲ به‌طور قطعی اعمال شد، تبعات عمیق اجتماعی و مذهبی برای وی و جامعه محلی‌اش به دنبال داشت. خلع لباس، که به معنای سلب رسمی جایگاه روحانی از صادقی بود، نه‌تنها موقعیت او به عنوان امام جمعه روستای حسینی از توابع دهگلان را از بین برد، بلکه اعتبار و نفوذ مذهبی او در میان جامعه اهل سنت کردستان را نیز تحت تأثیر قرار داد. این مجازات، که به گفته منابع به ندرت علیه روحانیون اعمال می‌شود، به عنوان ابزاری برای محدود کردن فعالیت‌های مذهبی و اجتماعی صادقی تلقی شده است. این اقدام قضایی، به‌ویژه در مناطق کردنشین که روحانیون اهل سنت نقش مهمی در هدایت دینی و اجتماعی دارند، به عنوان نشانه‌ای از فشار سیستماتیک بر این اقلیت مذهبی مورد انتقاد قرار گرفت. '''(نفس در قفس).''' گزارش‌ها تأکید دارند که خلع لباس آرمان صادقی به کاهش نقش او در فعالیت‌های مذهبی و اجتماعی منجر شده و تأثیر منفی بر جامعه محلی گذاشته است. '''(سازمان حقوق بشری هه‌نگاو).'''
سپهدار اعظم بزرگ‌ترین مالک شمال ایران به‌شمار می‌رفت و بیش از ۳۵۰ روستا و مزرعه در تنکابن، تالش، لنگرود، لاهیجان، رشت و استرآباد متعلق به او بود. جنگل‌های وسیع تنکابن، شیلات خزر، تجارت چای، برنج و ابریشم عمدتاً در دست وی و خاندانش بود. این املاک از طریق ارث پدری، خرید، غصب و امتیازات درباری گرد آمده بود و سالانه میلیون‌ها تومان درآمد داشت. همین ثروت عظیم بعدها باعث شد بانک‌های روس و سپس دولت ایران او را تحت فشار شدید مالی قرار دهند.<ref name=":0" /><ref name=":2" /><ref name=":3" /> 


= واکنش‌ها به محکومیت آرمان صادقی =
== نقش در جنبش مشروطه و دوران محمدعلی شاه ==
محکومیت آرمان صادقی موجی از بازتاب‌ها و واکنش‌های داخلی و حقوق بشری به دنبال داشت.
در آغاز جنبش مشروطه، سپهدار اعظم از هواداران دربار بود و در سرکوب متحصنین مسجد جامع تهران شرکت کرد، جایی که یک سید کشته شد. پس از ترور [[میرزا علی‌اصغر خان اتابک اعظم|اتابک]] در ۲۱ رجب ۱۳۲۵ قمری، وی به همراه ۶۱ تن دیگر از نخبگان درباری، نامه‌ای در حمایت از مشروطه به شاه و مجلس فرستاد. همزمان با شورش ترکمن‌ها، محمدعلی شاه وی را برای سرکوب آنان اعزام کرد و پس از ده ماه، آرامش را برقرار نمود.  


=== بیانیه ماموستایان و فعالان مدنی ===
پس از به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه، سپهدار اعظم برای کمک به عین‌الدوله به آذربایجان رفت، اما به دلیل اختلاف، از همکاری خودداری کرد و با ارسال تلگراف به شاه، وی را به پذیرش مشروطه دعوت نمود. مجاهدان تبریزی پیشنهاد کردند به تنکابن برود و پرچم آزادی‌خواهی برافرازد. وی به شمال رفت و به مشروطه‌خواهان رشت پیوست. تلگراف علمای نجف در ۲۲ صفر ۱۳۲۷ قمری، وی را به حمایت از تبریزیان فراخواند.  
محکومیت آرمان صادقی با واکنش‌های گسترده‌ای از سوی جامعه مدنی و روحانیون اهل سنت در کردستان مواجه شد. جمعی از ماموستایان و فعالان مدنی اهل سنت کردستان بیانیه‌ای صادر کردند و حکم صادره علیه صادقی را محکوم نمودند. در این بیانیه، این حکم به عنوان نشانه‌ای از فشارهای سیستماتیک بر روحانیون اهل سنت و تلاش برای محدود کردن فعالیت‌های مذهبی و مدنی آن‌ها توصیف شده است. امضاکنندگان بیانیه خواستار بازنگری در حکم صادقی و رعایت حقوق قانونی و انسانی او شدند. '''(کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی).'''


=== انتقادات سازمان‌های حقوق بشری ===
محمدولی تنکابنی (سپهدار اعظم) به سمت قزوین حرکت کرد و بدون جنگ آن را تصرف نمود. دیپلمات‌های روسی و انگلیسی کوشیدند مانع شوند، اما وی بر اطاعت از علما تأکید کرد. پیشنهادهایی برای صلح به شاه داد، اما رد شد. سرانجام در ۲۳ جمادی‌الآخره ۱۳۲۷ قمری، نیروهای وی به همراه بختیاری‌ها تهران را فتح کردند.  
محکومیت آرمان صادقی از سوی سازمان‌های حقوق بشری به عنوان نمونه‌ای از [[نقض حقوق بشر در ایران]] و فشار بر اقلیت‌های مذهبی در ایران مورد انتقاد شدید قرار گرفت. سازمان حقوق بشری هه‌نگاو در گزارش خود تأکید کرد که صدور احکام سنگین مانند حبس، شلاق، و خلع لباس علیه صادقی بخشی از الگوی گسترده‌تر سرکوب روحانیون اهل سنت در مناطق کردنشین ایران است. این سازمان، احکام صادره را غیرمنصفانه و در راستای محدود کردن [[آزادی بیان]] و فعالیت‌های مذهبی دانست. همچنین، گزارش‌های دیگر از نهادهای حقوق بشری، از جمله حقوق بشر در ایران، به استفاده از اتهامات مبهم مانند «تبلیغ علیه نظام» و «تشویش اذهان عمومی» انتقاد کردند و این اتهامات را ابزاری برای ساکت کردن روحانیون منتقد توصیف نمودند. این سازمان‌ها خواستار لغو مجازات‌های غیرانسانی مانند شلاق و بازنگری در پروسه قضایی آرمان صادقی شدند. '''(سازمان حقوق بشری هه‌نگاو) (حقوق بشر در ایران)۳.'''


= پیشینه فشار بر روحانیون اهل سنت =
=== روابط پیچیده با روس و انگلیس ===
محکومیت آرمان صادقی به عنوان یک روحانی اهل سنت در چارچوب فشارهای گسترده‌تر بر روحانیون این اقلیت مذهبی در ایران قابل بررسی است. بر اساس گزارش‌ها، روحانیون اهل سنت در مناطق کردنشین ایران، از جمله کردستان، به دلیل فعالیت‌های مذهبی و اجتماعی خود بارها هدف اتهامات قضایی مانند «تبلیغ علیه نظام» یا «تشویش اذهان عمومی» قرار گرفته‌اند. این اتهامات اغلب به دلیل مواضع انتقادی این روحانیون نسبت به سیاست‌های دولت یا فعالیت‌هایشان در راستای حفظ هویت مذهبی و فرهنگی جامعه اهل سنت مطرح می‌شود. بیانیه جمعی از ماموستایان و فعالان مدنی کردستان به این نکته اشاره دارد که احکام سنگین مانند حبس، شلاق، و خلع لباس علیه روحانیونی مانند صادقی بخشی از سیاستی سیستماتیک برای محدود کردن نفوذ مذهبی و اجتماعی آن‌ها است. '''(کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی).'''
در مسیر فتح تهران، دولت روسیه ابتدا از سپهدار اعظم حمایت ضمنی کرد اما پس از فتح پایتخت، کنسول روسیه در رشت او را تهدید به قطع کمک کرد. انگلیس نیز ابتدا بی‌طرف بود ولی پس از قرارداد ۱۹۰۷ و تقسیم ایران، با نفوذ سپهدار در گیلان مخالفت کرد و در سال‌های ۱۹۱۱–۱۹۱۲ چندین بار از لندن و تهران به او اخطار داد که از سیاست کنار برود. این فشار دو قدرت خارجی نقش مهمی در انزوای سیاسی بعدی وی داشت.<ref name=":0" /><ref name=":1" /><ref name=":4" /> 


سازمان حقوق بشری هه‌نگاو نیز گزارش داده است که روحانیون اهل سنت در ایران اغلب با محدودیت‌های قضایی و فشارهای امنیتی مواجه می‌شوند که شامل احضار، بازداشت، و صدور احکام سنگین است. این فشارها به‌ویژه در دوره‌های ناآرامی‌های اجتماعی، مانند اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، شدت می‌گیرد. در مورد آرمان صادقی، اتهامات وارده و مجازات خلع لباس به عنوان نمونه‌ای از این رویکرد قضایی تلقی شده که هدف آن تضعیف جایگاه روحانیون اهل سنت در جامعه است. '''(سازمان حقوق بشری هه‌نگاو).'''
== نخست‌وزیری و فعالیت‌های پس از فتح تهران ==
پس از فتح تهران و خلع محمدعلی شاه، سپهدار اعظم ریاست وزرا و وزارت جنگ را بر عهده گرفت. مجلس دوم در اول ذیقعده ۱۳۲۷ قمری افتتاح شد و به وی رأی اعتماد داد. مجلس از [[ستارخان]]، [[باقر خان|باقرخان]]، سپهدار و [[سردار اسعد بختیاری|سردار اسعد]] تجلیل کرد. وی به حزب اعتدالیون پیوست که اکثریت کرسی‌ها را کسب کرد. (رهبر فکری این حزب [[سید محمد طباطبایی|سید محمد طباطبایى]] بود. [[سید عبدالله بهبهانی]]، على‌محمد دولت‌آبادى، صدرالعلما، محمدعلیخان نصرت‌السلطان، مرتضى قلی‌خان نائینى، ذکاالملک، معتمدخاقان، محمدتقى بنکدار، محمدتقى رزاز از دیگر چهره های برجسته آن بودند.) محمدولی خان تنکابنی س از یک سال استعفا داد، اما در ۹ ربیع‌الاول ۱۳۲۹ قمری دوباره نخست‌وزیر شد. هیئت مالی آمریکایی به ریاست مورگان شوستر برای ساماندهی اقتصاد آمد.
 
در کابینه اول، سپهدار اعظم وزیر جنگ بود و برنامه‌هایی برای اصلاح ارتش و شهربانی ارائه داد. کابینه سه بار ترمیم شد. اختلاف با مجلس بر سر بودجه وزارت جنگ منجر به ترک تهران توسط وی گردید، اما بازگشت و ادامه داد.<ref name=":0" /><ref name=":1" /> 
 
سپهدار اعظم دشمن [[نهضت جنگل|جنبش جنگل]] بود و نیروهایی برای سرکوب آن فرستاد.<ref name=":5" />
 
== کابینه سوم و اختلافات نهایی ==
سومین دوره نخست‌وزیری سپهدار اعظم از شعبان ۱۳۳۰ تا ذیقعده ۱۳۳۰ قمری (تقریباً چهار ماه) طول کشید. در این کابینه، [[میرزاحسن خان وثوق‌الدوله|وثوق‌الدوله]] وزیر خارجه و ناظم‌الدوله وزیر مالیه بودند. اختلاف شدید بر سر [[قرارداد ۱۹۱۹]] و نیز عزل مورگان شوستر باعث شد اکثریت مجلس به کابینه رأی عدم اعتماد دهد و سپهدار در ذیقعده ۱۳۳۰ قمری برای همیشه استعفا کند و از سیاست کنار برود.<ref name=":0" /><ref name=":1" /> 
 
== دوران پهلوی و مشکلات مالی ==
پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ شمسی، سپهدار اعظم به همراه دیگر رجال قاجاری زندانی شد و صد روز در حبس ماند. پس از آزادی، از سیاست کناره گرفت. املاک وی در رهن بانک استقراضی روس بود و پس از انتقال به وزارت مالیه ایران، ضبط شد. دولت پهلوی مالیات بر املاک وضع کرد و رضاشاه درخواست تجدیدنظر وی را رد کرد.
 
سپهدار که بیش از هزار نوکر داشت، نتوانست بدهی‌ها را بپردازد و حتی انعام پستچی را نداد.<ref name=":2" /><ref name=":3" />
 
== جزئیات دقیق خودکشی، وصیت‌نامه و دفن ==
سپهدار اعظم صبح روز چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ شمسی (مطابق با ۲۵ شعبان ۱۳۴۵ قمری) در عمارت زرگنده شمیران، با تپانچه شخصی به شقیقه راست خود شلیک کرد و بلافاصله درگذشت. در وصیت‌نامه دست‌نویسش خطاب به پسرش امیر اسعد نوشت بود: <blockquote>«امیر اسعد. فوری نعش مرا بفرستید امامزاده (امامزاده صالح شمیران) بشورند و پیش پسرم دفن کنند. البته همین الان اقدام بشود. دیگر برای بنده تشریفات و گریه پس از هشتاد و چند سال عمر لازم ندارد.» </blockquote>بیت معروفی که سپهدار اعظم مدام زمزمه می‌کرد این بود: <blockquote>«مرا عار باشد از این زندگی / که سالار باشم کنم بندگی».<ref name=":5" /> </blockquote>پیکر محمدولی خان تنکابنی سپهدار اعظم، همان روز در امامزاده صالح تجریش، در کنار قبر پسرش به خاک سپرده شد و از طرف‌ دولت‌ در مسجد شاه‌ مجلس‌ ترحیم‌ بر گزار شد به خاک سپرده شد.<ref name=":0" />
 
سپهدار اعظم نمادی از فرصت‌طلبی بود که از مخالف مشروطه به فاتح تهران تبدیل شد، اما پایان تراژیکی داشت.<ref name=":4" />


== منابع: ==
== منابع: ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ دسامبر ۲۰۲۵، ساعت ۲۱:۵۲

برای صفحه تمرین.jpg

محمدولی خان تنکابنی، (متولد ۱۲۶۴ هـ.ق، تنکابن - درگذشته ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ هـش، )ملقب به سپهدار اعظم، یکی از دولتمردان برجسته دوران قاجار بود که در سال ۱۲۶۴ قمری در منطقه دوهزار تنکابن زاده شد. پدرش حبیب‌الله خان ساعدالدوله، از نوادگان محمدولی خان سرتیپ تنکابنی، بود و محمدولی تحت تربیت مادرش بزرگ شد. وی در دوازده سالگی به تهران آمد و به خدمت نظام درآمد، جایی که به سرعت به درجه سرتیپی رسید و لقب نصرالسلطنه را از ناصرالدین شاه دریافت کرد. او در سرکوب شورش ترکمن‌ها نقش داشت و حکومت استرآباد، گیلان و آذربایجان را بر عهده گرفت. همچنین، اداره ضرابخانه، وزارت مسکوکات و تلگرافخانه را مدیریت کرد و خدمات آبادانی در گیلان انجام داد.

در دوران محمدعلی شاه، ابتدا مخالف جنبش مشروطه بود و برای سرکوب مجاهدان تبریز اعزام شد، اما به دلیل اختلاف با عین‌الدوله، به مشروطه‌خواهان پیوست و رهبری نیروهای شمال را در فتح تهران بر عهده گرفت. در ۲۳ جمادی‌الآخره ۱۳۲۷ قمری، تهران فتح شد و محمدعلی شاه خلع گردید. سپهدار اعظم سپس ریاست وزرا و وزارت جنگ را عهده‌دار شد و در افتتاح مجلس دوم نقش داشت. او سه بار کابینه تشکیل داد و در ساماندهی امور مالی و نظامی کوشید، اما اختلافات داخلی منجر به استعفای وی گردید.

پس از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹، سپهدار اعظم زندانی شد و پس از آزادی، از سیاست کناره گرفت. مشکلات مالی ناشی از وام‌های بانکی و مالیات‌های جدید دولت رضاشاه پهلوی، املاک وسیع وی را تهدید کرد. او که بیش از هزار نوکر و سوار داشت، در نهایت نتوانست بدهی‌های خود را بپردازد و در ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ شمسی، در سن هشتاد سالگی، با شلیک به شقیقه خود در زرگنده تهران به زندگی‌اش پایان داد. وصیت‌نامه‌اش بر سادگی تدفین تأکید داشت.

سپهدار اعظم نمادی از فئودالیسم مشروطه‌خواه بود که از مخالف استبداد به حامی مشروطه تبدیل شد، اما فرصت‌طلبی‌اش در حفظ منافع شخصی برجسته بود. نقش وی در فتح تهران و تشکیل دولت‌های اولیه مشروطه، او را به یکی از چهره‌های کلیدی جنبش تبدیل کرد، هرچند دوران پایانی زندگی‌اش با فلاکت مالی همراه بود.[۱][۲][۳][۴][۵][۶]

نسب خانوادگی و القاب

محمدولی خان از شاخه خلعت‌بری خاندان بزرگ تونی تنکابنی بود. جد اعلایش مرتضی‌قلی خان تونی (زنده در حدود ۱۲۰۰ قمری) از سرداران فتحعلی‌شاه بود و لقب «سپهدار» را اولین بار برای این خاندان به ارمغان آورد. پس از مرگ مرتضی‌قلی خان، پسرش محمدولی خان سرتیپ (جد مستقیم سپهدار اعظم) این لقب را به ارث برد و در جنگ هرات کشته شد. محمدولی خان تنکابنی در ابتدا در سال ۱۲۸۵ق، «نصرالسلطنه» خوانده شد، سپس در سال ۱۳۰۵ ق، «سپهدار»، بعد در سال ۱۳۱۵ق،«سپهدار اعظم»، در اواخر دوران قاجار در سال ۱۳۲۴ق،«سردار معظم» و سرانجام در سال ۱۳۲۷ق، «سپهسالار اعظم تنکابنی» نامیده شد.[۱][۲]

زندگی اولیه و ورود به خدمت نظام

محمدولی خان تنکابنی در سال ۱۲۶۴ قمری در منطقه دوهزار، ییلاق خاندان خلعت‌بری در کوهستان تنکابن، چشم به جهان گشود. پدر وی، حبیب‌الله خان ملقب به ساعدالدوله و بعدها ترخان سردار، فرزند محمدولی خان سرتیپ تنکابنی بود که در محاصره هرات کشته شد. از آنجایی که پدرش اغلب در تهران و در خدمت دربار بود، محمدولی تحت مراقبت مادرش پرورش یافت. در سن دوازده سالگی به تهران آمد و به خدمت نظام پیوست. در زمان صدارت میرزا حسین خان سپهسالار، درجه سرتیپی دریافت کرد و به فرمانروایی رشت و تنکابن رسید.

در اواخر دهه ۱۲۹۰ قمری، هنگامی که ترکمن‌ها در شمال ایران آشوب به پا کردند، محمدولی خان مأمور برقراری امنیت شد و آنان را شکست داد. ناصرالدین شاه به پاس این خدمت، لقب نصرالسلطنه به وی اعطا کرد. سپس به درجه امیرتومانی رسید و حاکم استرآباد گردید. پس از مدتی به تهران بازگشت و اداره امور ضرابخانه و وزارت مسکوکات را بر عهده گرفت، اما به دلیل اتهام غش در سکه‌ها، از این منصب برکنار شد.[۱][۲]

مناصب اداری در دوران ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه

در ذیقعده ۱۳۱۷ قمری، محمدولی خان حاکم گیلان شد و طی چهار سال، خدمات رفاهی و آبادانی گسترده‌ای انجام داد، از جمله ساخت جاده‌ها و بهبود زیرساخت‌ها. در صفر ۱۳۲۲ قمری، والی آذربایجان گردید و پس از یک سال به تهران بازگشت. امتیاز اداره تلگرافخانه به وی واگذار شد و همزمان فرماندهی نیروهای نظامی مازندران، گیلان و قزوین را بر عهده داشت. در این دوره، لقب سپهدار اعظم دریافت کرد. وی در زمینه‌های اقتصادی نیز فعال بود و امتیاز استخراج معادن و اجاره گمرک‌ها را به دست آورد.

در دوران مظفرالدین شاه، محمدولی خان وزیر گمرک و خزانه شد و این مناصب را تا سال ۱۳۱۵ قمری حفظ کرد. او همچنین در سفر سوم مظفرالدین شاه به اروپا، برای تأمین هزینه‌ها به قفقاز رفت و لقب سردار معظم گرفت. عین‌الدوله، صدراعظم وقت، وی را وزیر پست و تلگراف و فرمانده توپخانه و فوج‌های قزوین، گیلان و مازندران کرد.[۲]

زمین‌داری و ثروت عظیم فئودالی

سپهدار اعظم بزرگ‌ترین مالک شمال ایران به‌شمار می‌رفت و بیش از ۳۵۰ روستا و مزرعه در تنکابن، تالش، لنگرود، لاهیجان، رشت و استرآباد متعلق به او بود. جنگل‌های وسیع تنکابن، شیلات خزر، تجارت چای، برنج و ابریشم عمدتاً در دست وی و خاندانش بود. این املاک از طریق ارث پدری، خرید، غصب و امتیازات درباری گرد آمده بود و سالانه میلیون‌ها تومان درآمد داشت. همین ثروت عظیم بعدها باعث شد بانک‌های روس و سپس دولت ایران او را تحت فشار شدید مالی قرار دهند.[۱][۳][۴]

نقش در جنبش مشروطه و دوران محمدعلی شاه

در آغاز جنبش مشروطه، سپهدار اعظم از هواداران دربار بود و در سرکوب متحصنین مسجد جامع تهران شرکت کرد، جایی که یک سید کشته شد. پس از ترور اتابک در ۲۱ رجب ۱۳۲۵ قمری، وی به همراه ۶۱ تن دیگر از نخبگان درباری، نامه‌ای در حمایت از مشروطه به شاه و مجلس فرستاد. همزمان با شورش ترکمن‌ها، محمدعلی شاه وی را برای سرکوب آنان اعزام کرد و پس از ده ماه، آرامش را برقرار نمود.

پس از به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه، سپهدار اعظم برای کمک به عین‌الدوله به آذربایجان رفت، اما به دلیل اختلاف، از همکاری خودداری کرد و با ارسال تلگراف به شاه، وی را به پذیرش مشروطه دعوت نمود. مجاهدان تبریزی پیشنهاد کردند به تنکابن برود و پرچم آزادی‌خواهی برافرازد. وی به شمال رفت و به مشروطه‌خواهان رشت پیوست. تلگراف علمای نجف در ۲۲ صفر ۱۳۲۷ قمری، وی را به حمایت از تبریزیان فراخواند.

محمدولی تنکابنی (سپهدار اعظم) به سمت قزوین حرکت کرد و بدون جنگ آن را تصرف نمود. دیپلمات‌های روسی و انگلیسی کوشیدند مانع شوند، اما وی بر اطاعت از علما تأکید کرد. پیشنهادهایی برای صلح به شاه داد، اما رد شد. سرانجام در ۲۳ جمادی‌الآخره ۱۳۲۷ قمری، نیروهای وی به همراه بختیاری‌ها تهران را فتح کردند.

روابط پیچیده با روس و انگلیس

در مسیر فتح تهران، دولت روسیه ابتدا از سپهدار اعظم حمایت ضمنی کرد اما پس از فتح پایتخت، کنسول روسیه در رشت او را تهدید به قطع کمک کرد. انگلیس نیز ابتدا بی‌طرف بود ولی پس از قرارداد ۱۹۰۷ و تقسیم ایران، با نفوذ سپهدار در گیلان مخالفت کرد و در سال‌های ۱۹۱۱–۱۹۱۲ چندین بار از لندن و تهران به او اخطار داد که از سیاست کنار برود. این فشار دو قدرت خارجی نقش مهمی در انزوای سیاسی بعدی وی داشت.[۱][۲][۵]

نخست‌وزیری و فعالیت‌های پس از فتح تهران

پس از فتح تهران و خلع محمدعلی شاه، سپهدار اعظم ریاست وزرا و وزارت جنگ را بر عهده گرفت. مجلس دوم در اول ذیقعده ۱۳۲۷ قمری افتتاح شد و به وی رأی اعتماد داد. مجلس از ستارخان، باقرخان، سپهدار و سردار اسعد تجلیل کرد. وی به حزب اعتدالیون پیوست که اکثریت کرسی‌ها را کسب کرد. (رهبر فکری این حزب سید محمد طباطبایى بود. سید عبدالله بهبهانی، على‌محمد دولت‌آبادى، صدرالعلما، محمدعلیخان نصرت‌السلطان، مرتضى قلی‌خان نائینى، ذکاالملک، معتمدخاقان، محمدتقى بنکدار، محمدتقى رزاز از دیگر چهره های برجسته آن بودند.) محمدولی خان تنکابنی س از یک سال استعفا داد، اما در ۹ ربیع‌الاول ۱۳۲۹ قمری دوباره نخست‌وزیر شد. هیئت مالی آمریکایی به ریاست مورگان شوستر برای ساماندهی اقتصاد آمد.

در کابینه اول، سپهدار اعظم وزیر جنگ بود و برنامه‌هایی برای اصلاح ارتش و شهربانی ارائه داد. کابینه سه بار ترمیم شد. اختلاف با مجلس بر سر بودجه وزارت جنگ منجر به ترک تهران توسط وی گردید، اما بازگشت و ادامه داد.[۱][۲]

سپهدار اعظم دشمن جنبش جنگل بود و نیروهایی برای سرکوب آن فرستاد.[۶]

کابینه سوم و اختلافات نهایی

سومین دوره نخست‌وزیری سپهدار اعظم از شعبان ۱۳۳۰ تا ذیقعده ۱۳۳۰ قمری (تقریباً چهار ماه) طول کشید. در این کابینه، وثوق‌الدوله وزیر خارجه و ناظم‌الدوله وزیر مالیه بودند. اختلاف شدید بر سر قرارداد ۱۹۱۹ و نیز عزل مورگان شوستر باعث شد اکثریت مجلس به کابینه رأی عدم اعتماد دهد و سپهدار در ذیقعده ۱۳۳۰ قمری برای همیشه استعفا کند و از سیاست کنار برود.[۱][۲]

دوران پهلوی و مشکلات مالی

پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ شمسی، سپهدار اعظم به همراه دیگر رجال قاجاری زندانی شد و صد روز در حبس ماند. پس از آزادی، از سیاست کناره گرفت. املاک وی در رهن بانک استقراضی روس بود و پس از انتقال به وزارت مالیه ایران، ضبط شد. دولت پهلوی مالیات بر املاک وضع کرد و رضاشاه درخواست تجدیدنظر وی را رد کرد.

سپهدار که بیش از هزار نوکر داشت، نتوانست بدهی‌ها را بپردازد و حتی انعام پستچی را نداد.[۳][۴]

جزئیات دقیق خودکشی، وصیت‌نامه و دفن

سپهدار اعظم صبح روز چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ شمسی (مطابق با ۲۵ شعبان ۱۳۴۵ قمری) در عمارت زرگنده شمیران، با تپانچه شخصی به شقیقه راست خود شلیک کرد و بلافاصله درگذشت. در وصیت‌نامه دست‌نویسش خطاب به پسرش امیر اسعد نوشت بود:

«امیر اسعد. فوری نعش مرا بفرستید امامزاده (امامزاده صالح شمیران) بشورند و پیش پسرم دفن کنند. البته همین الان اقدام بشود. دیگر برای بنده تشریفات و گریه پس از هشتاد و چند سال عمر لازم ندارد.»

بیت معروفی که سپهدار اعظم مدام زمزمه می‌کرد این بود:

«مرا عار باشد از این زندگی / که سالار باشم کنم بندگی».[۶]

پیکر محمدولی خان تنکابنی سپهدار اعظم، همان روز در امامزاده صالح تجریش، در کنار قبر پسرش به خاک سپرده شد و از طرف‌ دولت‌ در مسجد شاه‌ مجلس‌ ترحیم‌ بر گزار شد به خاک سپرده شد.[۱]

سپهدار اعظم نمادی از فرصت‌طلبی بود که از مخالف مشروطه به فاتح تهران تبدیل شد، اما پایان تراژیکی داشت.[۵]

منابع: