کاربر:Khosro/صفحه تمرین NOINDEX: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۴۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|وسط|بندانگشتی|887x887پیکسل]]
[[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|بندانگشتی|1148x1148پیکسل]]
{{جعبه اطلاعات سیاست‌مدار
{{جعبه اطلاعات مناطق تاریخی
| نام              = شهلا حریری مطلق
|نام               = امیرخیز (امیره قیز به گویش تبریزی)
| تصویر           = شهلا حریری مطلق.jpg
|تصویر             = امیرخیز2.jpg
|اندازه تصویر     = 300px
|عنوان              = محله امیرخیز، سنگر اصلی مقاومت ستارخان در انقلاب مشروطه
|محل                = تبریز، استان آذربایجان شرقی
|کشور              = ایران
|منطقه              = شمال‌غربی تبریز
|مختصات            = ۳۸°۰۴′۵۵″ شمالی ۴۶°۱۶′۳۲″ شرقی
|تاریخ شروع        = دوران صفویه و پیش از آن (محله قدیمی)
|تاسیس              = نامشخص (از محله‌های تاریخی تبریز)
|کاربری ۱          = محل سکونت و پایگاه اصلی ستارخان و باقرخان در انقلاب مشروطه
|کاربری تاریخ ۱    = ۱۲۸۷–۱۲۸۸ خورشیدی (دوران مقاومت تبریز)
|۱ کاربری آزاد ۱نام  = رویداد مهم
|۱ کاربری آزاد ۱ارزش = آخرین سنگر مشروطه‌خواهان تبریز در برابر قوای دولتی محمدعلی شاه
|۱ کاربری آزاد ۲نام  = شخصیت‌های مشهور
|۱ کاربری آزاد ۲ارزش = ستارخان (سردار ملی)، باقرخان (سالار ملی)
|۱ کاربری آزاد ۳نام  = میراث فرهنگی
|۱ کاربری آزاد ۳ارزش = نماد مقاومت آذربایجان و آغاز جنبش مشروطه در تبریز
}}
'''امیرخیز'''، محله‌ای قدیمی در شمال غربی تبریز، به عنوان سنگر اصلی مقاومت [[ستارخان]] در [[جنبش مشروطه ایران]] شناخته می‌شود. این محله نماد مقابله با استبداد [[محمد علی شاه|محمدعلی شاه]] بود و در محاصره سنگین قوای دولتی، ستارخان و یارانش ایستادگی کردند. نام امیرخیز ممکن است از طایفه‌ای به رهبری «امیر قیز» گرفته شده باشد، هرچند برخی آن را به دلیل برخاستن ستارخان از این محله می‌دانند. مردان، جوانان و زنان آذربایجان به سنگرها پیوستند. ستارخان زخمی شد اما آن را پنهان کرد تا پرچم آزادی پایین نیاید. پاسخ تاریخی ستارخان به کنسول روس، که خواستار تسلیم بود، نماد غرور ملی است. امیرخیز با صنایع سنتی مانند قالی‌بافی و کبریت‌سازی، و موقعیت جغرافیایی محدود به رودخانه‌ها و دروازه استانبول، نقش کلیدی در نهضت مشروطه ایفا کرد و میراث آن تا پارک اتابک تهران ادامه یافت. میراث امیرخیز، نفی استبداد و اعاده حقوق شهروندی است که امروز نیز الهام‌بخش است.<ref name=":0">[https://nasrnews.ir/detail/36463/%D8%A7%D9%85%D9%8A%D8%B1%D9%87-%D9%82%D9%8A%D8%B2-%D9%85%D8%AD%D9%84%D9%87-%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%AD%D9%84%D9%87-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%AE%DB%8C%D8%B2 "امیره قیز" محله سی، محله سردار ملی در تبریز - نصر نیوز]</ref><ref name=":1">[https://iranfreedom.net/%d8%a7%d9%85%db%8c%d8%b1%d8%ae%db%8c%d8%b2-%d8%aa%d8%a8%d8%b1%db%8c%d8%b2-%d8%b3%d9%86%da%af%d8%b1-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86/ امیرخیز تبریز سنگر آزادی ایران! - ایران آزادی]</ref><ref name=":2">[https://ishiq.net/m%C9%99qal%C9%99/24906/%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%AD%D9%84%D9%87-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1-%D8%AE%DB%8C%D8%B2-%D8%AA%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%B2-%D8%AA%D8%A7-%D9%BE%D8%A7%D8%B1%DA%A9-%D8%A7%D8%AA%D8%A7%D8%A8%DA%A9-%D8%AA%D9%87%D8%B1.html از محله امیر خیز تبریز تا پارک اتابک تهران - ایشیق]</ref>


|| معروف به        =
== موقعیت جغرافیایی و تاریخچه ==
| زادروز          = ۱۳۳۷
محله امیرخیز، که در زبان محلی «امیره قیز» نامیده می‌شود، یکی از محله‌های قدیمی تبریز است و در شمال غربی شهر واقع شده. موقعیت آن از شمال به تلخه رود، از جنوب به میدان چای، از غرب به چوستدوزان و میدان چایی، و از شرق به کوی توکلی، مفتح و محله دوه چی محدود می‌شود. نام آن ممکن است از طایفه‌ای به رهبری «امیر قیز» گرفته شده باشد، هرچند برخی آن را به دلیل برخاستن ستارخان از این محله می‌دانند. در تاریخ، شش مسجد در این محله ذکر شده که مسجد قصابلار معروف‌ترین آنهاست و اخیراً نوسازی شده. جنوب محله به دروازه استانبول (استانبول قاپوسی) در خیابان فلسطین منتهی می‌شود. بر اساس کتاب تاریخ جغرافی دارالسلطنه تبریز نوشته نادر میرزا، آب این محله کم بوده و باغات کمی دارد؛ طایفه شالچی لار در آن مسجد و کوی دارند و کدخدای آن محمد خان فرزند آقا فتحعلی بوده. قنات‌های اله وردی خان و امیر (امیرجلیل) در آن جریان دارند که آب محله را تأمین می‌کنند.<ref name=":0" />
| شهر تولد        = تهران
| کشور تولد        =
| تاریخ مرگ        = ۸مهر ۱۳۶۱
| شهر مرگ          = تهران، زندان اوین، تیرباران
| کشور مرگ        =  
| فرزندان          =یک دختر و یک پسر
| تحصیلات          = دبیر حرفه و فن دوره راهنمایی
| دین              = اسلام
| حزب سیاسی        = سازمان مجاهدین خلق ایران
| سمت              =
| فعالیت‌ها        = پخش اطلاعیه و نشریه مجاهدین، بازرس یکی از شعبه‌های رأی‌گیری در انتخابات مجلس (سال ۱۳۵۸)
|نام همسر=|image_size=240 پیکسل}}
شهلا حریری مطلق، (متولد ۱۳۲۷، تهران - درگذشته ۸ مهر ۱۳۶۱، [[زندان اوین]]) یکی از فعالان سیاسی و اعضای [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] بود که در دهه ۱۳۶۰ به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش توسط رژیم جمهوری اسلامی ایران اعدام شد. او که دبیر حرفه و فن دوره راهنمایی در تهران پارس بود، از سال ۱۳۵۸ به سازمان مجاهدین پیوسته بود. شهلا در جریان کاندیداتوری [[مسعود رجوی]] در نخستین انتخابات مجلس در سال ۱۳۵۸، بازرس یکی از شعبه‌های رأی‌گیری بود. هنگام شمارش آرا در این حوزه، وقتی مشاهده کرد که آرای رجوی به حساب آرای رجائی گذاشته شده‌است، اعتراض کرد که به‌شدت مورد تهاجم حزب‌اللهی‌ها و چماقداران رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفت و با بدن کبود و دماغ شکسته در بیمارستان بستری شد. شهلا حریری مطلق در اوایل خردادماه ۱۳۶۱، به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق دستگیر و تحت شکنجه‌های شدید جسمی و روانی قرار گرفت. او در زندان اوین، با وجود فشارهای طاقت‌فرسا، مقاومت و ایستادگی قابل‌توجهی از خود نشان داد و به یکی از نمونه‌های برجسته پایداری در برابر ظلم تبدیل شد. سرانجام شهلا حریری در ۸ مهر ۱۳۶۱ همراه با [[معصومه عضدانلو]]، نادیا کاویانی، مریم پروین و ده‌ها تن دیگر در زندان اوین تیرباران شد. شهلا پیش از اعدام نیز با شجاعت در برابر بازجویان ایستادگی کرد و حتی در وصیت‌نامه‌اش بر ادامه راه مبارزه تأکید ورزید. فعالیت‌های او پیش از دستگیری شامل پخش اعلامیه و نشریات سازمان مجاهدین بود. شهلا حریری مطلق به‌عنوان یکی از زنان مبارز برجسته در تاریخ معاصر ایران، نمادی از مقاومت و فداکاری در برابر سرکوب سیاسی است.<ref name=":0" /><ref name=":1" /><ref name=":2" /><ref name=":3" />


== پیشینه و آغاز فعالیت‌های سیاسی ==
== صنایع و ویژگی‌های فرهنگی ==
شهلا حریری مطلق در سال ۱۳۲۷ در تهران متولد شد. او از جوانی به فعالیت‌های سیاسی علاقه‌مند شد و در سال ۱۳۵۸ به سازمان مجاهدین خلق ایران پیوست. پیش از پیوستن به این سازمان، شهلا به‌عنوان یک فرد فعال در زمینه‌های اجتماعی شناخته می‌شد و در پخش اعلامیه‌ها و نشریات سازمان مجاهدین خلق نقش داشت. این فعالیت‌ها در شرایطی انجام می‌شد که رژیم جمهوری اسلامی ایران سرکوب شدیدی علیه مخالفان سیاسی خود اعمال می‌کرد. شهلا با آگاهی از خطرات این فعالیت‌ها، با شجاعت و تعهد به مبارزه برای آرمان‌هایش ادامه داد. او متأهل و مادر دو فرزند (یک دختر و یک پسر) بود و همسرش، دکتر ایرج فاضل نیز از مقامات جمهوری اسلامی (وزیر کابینه‌ی [[اکبر هاشمی رفسنجانی]]) بود.  
از قدیم، صنایع دستی در امیرخیز رونق داشته؛ اقسام قالی‌های اعلا بافته می‌شده که به موزه‌های دنیا صادر می‌گردید. کارخانه کبریت‌سازی در شرق محله، معروف‌ترین در ایران و خاورمیانه بوده و برای مصرف داخلی و صادرات فعال است. کارگاه‌های جوراب‌بافی نیز در خانه‌ها متعدد بودند. مسجد و حمام قدیمی سردار در خروجی محله به میدان منجم قرار دارد و خانه ستارخان کنار آن بود که روس‌ها پس از تصرف تبریز آن را با دینامیت منفجر کردند.<ref name=":0" />


== دستگیری، زندان و شکنجه ==
== نقش در انقلاب مشروطه و مقاومت ستارخان ==
شهلا حریری مطلق به دلیل هواداری از سازمان مجاهدین یک‌بار در مرداد ۱۳۶۰ دستگیر و ۱۵ روز در زندان بود، اما با فعالیت شوهرش که دوستان زیادی در حزب جمهوری اسلامی داشت آزاد شد. پس از این دوره ۱۵ روزه در زندان که از نزدیک شاهد جنایات هولناکی در زندان بود بی‌آنکه همسرش بداند فعالانه به سازمان مجاهدین پیوست. شهلا حریری مطلق در اوایل خرداد ۱۳۶۱ توسط مأموران مسلح که خانه‌اش را محاصره کرده بودند، برای بار دوم دستگیر شد. او پس از دستگیری به زندان اوین منتقل شد، جایی که تحت شکنجه‌های شدید جسمی و روانی قرار گرفت. با وجود فشارهای طاقت‌فرسا، شهلا مقاومت قابل‌توجهی از خود نشان داد و حاضر به همکاری با بازجویان نشد. او در برابر شکنجه‌گران با شجاعت ایستادگی کرد و از آرمان‌های خود دفاع نمود. یکی از هم‌بندی‌های او نقل کرده‌است: «شهلا با وجود شکنجه‌های سنگین، هرگز روحیه‌اش را نباخت و همواره به دیگران امید می‌داد». این پایداری او در زندان، شهلا را به نمادی از استقامت در میان زندانیان سیاسی تبدیل کرد.  
[[پرونده:امیرخیز تبریز1.jpg|جایگزین=عکس فعلی امیرخیز|بندانگشتی|282x282پیکسل|عکس فعلی امیرخیز]]
امیرخیز مهمترین سنگر نبرد ستارخان با دشمنان ملت و قوای دولتی بود. در ۱۷ خرداد ۱۲۸۷، این محله در برابر تهاجم سنگین استبداد ایستاد. ستارخان در محاصره، با تنها ۱۷ یار باقی‌مانده، در برابر رحیم خان و نیروهای دولتی مقاومت کرد و به ترفندهای کنسول روس پاسخ منفی داد. کنسول پیشنهاد کرد بیرق روسیه را بر خانه بزند و تسلیم شود، اما ستارخان پاسخ داد: <blockquote>«من می‌خواهم هفت دولت به زیر بیرق ایران بیایند، من زیر بیرق بیگانه نمی‌روم». </blockquote>مردان، جوانان و زنان آذربایجان به سنگرها پیوستند. ستارخان زخمی شد اما آن را پنهان کرد تا پرچم آزادی پایین نیاید. انجمن تبریز با رشادت‌های او قدرت گرفت و تلگراف خلع شاه را فرستاد: <blockquote>«شاه موافق مشروطیت قسم خورده اما نقض کرده؛ ملت آذربایجان او را خلع و به کنسولگری‌ها اطلاع دهید». </blockquote>این محله تنها منطقه شمال مهران رود بود که با انقلابیون همراه شد، در حالی که محله‌های دیگر مخالف بودند. مسجد ایریلی لر، درب استانبول و ایرانچیلار نقاط کلیدی نبرد بودند.<ref name=":1" />


یک زندانی از بند رسته در مورد شدت شکنجه شدن شهلا نوشته‌است: <blockquote>«شهلا حریری مطلق توسط مزدوران [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی|سپاه پاسداران]] به شکل وحشیانه‌ای شکنجه‌شده و هر بار که بر روی تخت شکنجه بی‌هوش می‌شد، او را با تخت زیر دوش حمام می‌بردند و آب را رویش باز می‌کردند تا بهوش آید و باز ادامه می‌دادند؛ و همین‌طور با آفتابه در بینی او آب می‌ریختند و لولهٔ آن را در بینی‌اش فرومی‌کردند.» </blockquote>هم‌بندیان شهلا از او خاطرات زیادی نقل کرده‌اند؛ ازجمله مجاهد شهید ربابه بوداغی در خاطرات خود نوشته‌است: <blockquote>«شهلا به قدری شکنجه شده بود که به ناچار پاهایش را عمل کردند. زمانی که از شکنجه‌ی جسمی طرفی نبستند برای این که او را سست کنند، دست روی عواطف مادریش گذاشتند. شهلا مادر دو بچه بود، به او گفتند بیا برو ملاقات بچه‌هایت، حاضر نشد. </blockquote>
== ارتباط با پارک اتابک و میراث مشروطه ==
 
امیرخیز آخرین سنگر مشروطه در برابر استبداد محمدعلی شاه بود که مجلس را در ۲ تیر ۱۲۷۸ به توپ بست. ستارخان و [[باقر خان|باقرخان]] در برابر فساد دربار قاجار، سلطه بیگانگان و غارت منابع ایستادند. نهضت تحت تأثیر روشنگران مانند میرزا فتحعلی آخوندزاده و [[عبدالرحیم طالبوف تبریزی]] بود. مطالبات [[انجمن ایالتی تبریز]] شامل تثبیت وزارتخانه‌ها، رفع نواقص قانون اساسی و ممنوعیت شاهزادگان از وزارت بود. پس از پیروزی نسبی، سرداران به تهران رفتند اما در پارک اتابک خانه‌نشین شدند و توطئه‌های روس و انگلیس آنها را خلع سلاح کرد. میراث امیرخیز، نفی استبداد و اعاده حقوق شهروندی است که امروز نیز الهام‌بخش است.<ref name=":2" />
=== تأثیر شخصیتی در زندان ===
شهلا حریری مطلق در زندان اوین نه‌تنها در برابر شکنجه‌ها مقاومت کرد، بلکه با رفتار خود به‌عنوان یک نیروی الهام‌بخش برای دیگر زندانیان عمل کرد. او با حفظ روحیه قوی و مثبت، به هم‌بندی‌هایش انگیزه می‌داد و در ایجاد حس همبستگی میان زندانیان نقش مهمی ایفا کرد. یکی از زندانیان هم‌بند او نقل کرده‌است: «شهلا با کلام و رفتارش به ما یادآوری می‌کرد که مبارزه ما ارزش این سختی‌ها را دارد» این ویژگی او، حتی در شرایط غیرانسانی زندان، تأثیر عمیقی بر دیگران گذاشت و او را به چهره‌ای برجسته در میان زندانیان سیاسی تبدیل کرد.
 
== فعالیت‌های سیاسی ==
شهلا حریری مطلق از سال ۱۳۵۸ با پیوستن به سازمان مجاهدین خلق ایران، فعالیت‌های سیاسی خود را آغاز کرد. او در پخش اعلامیه‌ها و نشریات سازمان نقش داشت و در جلسات مخفی این سازمان شرکت می‌کرد. شهلا در جریان کاندیداتوری مسعود رجوی در نخستین انتخابات مجلس در سال ۱۳۵۸، بازرس یکی از شعبه‌های رأی‌گیری بود. هنگام شمارش آرا در این حوزه، وقتی مشاهده کرد که آرای رجوی به حساب آرای رجائی گذاشته شده‌است، اعتراض کرد که به‌شدت مورد تهاجم حزب‌اللهی‌ها و چماقداران رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفت و با بدن کبود و دماغ شکسته در بیمارستان بستری شد. این واقعه در نشریه مجاهد در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۵۸ گزارش شد که در تیتر آن آمده‌است: «ملاقات برادر مجاهد مسعود رجوی با خواهر مسلمان انقلابی» که بازتاب گسترده‌ی اجتماعی داشت. شهلا همچنین در فاز نظامی فعالیت‌هایش با اتهامات نادرستی از سوی رژیم مواجه شد، اما این فشارها خللی در تعهد او ایجاد نکرد. او در کنار فعالیت‌های علنی مانند پخش نشریات و اعلامیه‌های سازمان مجاهدین خلق، در جلسات مخفی این سازمان نیز شرکت داشت و نقش مهمی در سازماندهی فعالیت‌های زیرزمینی ایفا کرد.
 
== محاکمه و اعدام ==
شهلا حریری مطلق در مهر ۱۳۶۱ به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران محاکمه شد. محاکمه او در دادگاهی برگزار شد که فاقد استانداردهای قضایی عادلانه بود و فرصت دفاع مناسب به او داده نشد. پس از محاکمه، شهلا به اعدام محکوم شد. او در تاریخ ۸ مهر ۱۳۶۱ همراه با معصومه قجرعضدانلو، نادیا کاویانی، مریم پروین و ده‌ها تن دیگر در زندان اوین تیرباران شد. پیش از اعدام، شهلا وصیت‌نامه‌ای نوشت که در آن بر ادامه راه مبارزه تأکید کرد. یکی از نزدیکان او نقل کرده‌است: «شهلا در وصیت‌نامه‌اش نوشت که مرگ او پایان راه نیست، بلکه آغازی برای مبارزه‌ای بزرگ‌تر است». این وصیت‌نامه حتی در لحظات پایان زندگی، نشان‌دهنده تعهد عمیق او به آرمان‌هایش بود،
 
=== لحظات پایانی و وصیت‌نامه ===
[[پرونده:مزار شهلا حریری مطلق.jpg|جایگزین=مزار شهلا حریری مطلق|بندانگشتی|280x280پیکسل|مزار شهلا حریری مطلق]]
شهلا در لحظات پایانی زندگی‌اش شجاعت بی‌نظیری از خود نشان داد. او با آرامش و وقار در برابر جوخه اعدام ایستاد و به گفته یکی از شاهدان، «با لبخندی بر لب، آخرین پیامش را به همرزمانش منتقل کرد»
 
شهلا حریر مطلق همچنین در واپسین لحظه‌ی تیرباران گفت:<blockquote>«در زیر خاک، جسد و تک تک سلولهایم شما را تابه ابد لعنت و نفرین خواهد کرد. شما جلادان به خاطر برخوردهایی که با گوشت و پوست و استخوان من داشته‌اید فردای قیامت باید جواب تک تک اعضای من را بدهید.»</blockquote>شهلا حریری را وقتی به تیرک تیرباران بستند، اجازه نداد چشم‌هایش را ببندند؛ و خطاب به شکنجه‌گران گفت: <blockquote>«می‌خواهم وقتی شلیک کردید، با چشمانی باز در برابر خلقم زانو بزنم.»</blockquote>یکی از شکنجه‌گران جموری اسلامی در تشریح صحنه اعدام شهلا حریری بعداً گفته بود: <blockquote>«این‌ها آن شب شعبه را به هم ریختند تا پایشان به آنجا رسید و فهمیدند اعدامشان حتمی است، همه شروع کردند به سرود خواندن و مرگ بر [[خمینی]] گفتن و تا پای جوخه هم که بردندنشان، ساکت نشدند…». </blockquote>پیکر شهلا حریری مطلق در بهشت زهرای تهران، قطعه ۹۱،‌ ردیف ۴۷، شماره ۱۷۷ به خاک سپرده شده است.
 
== تأثیر و میراث ==
شهلا حریری مطلق به‌عنوان یکی از زنان مبارز برجسته در تاریخ معاصر ایران شناخته می‌شود. مقاومت او در برابر شکنجه‌های زندان اوین و شجاعتش در لحظات پایانی زندگی، او را به نمادی از پایداری و فداکاری در برابر سرکوب سیاسی تبدیل کرد. نام و داستان زندگی شهلا در میان فعالان سیاسی و به‌ویژه زنان مبارز، الهام‌بخش بوده و به‌عنوان نمونه‌ای از مبارزه برای آزادی و عدالت مطرح شده‌است. یکی از همرزمان او نقل کرده‌است: <blockquote>«شهلا با ایستادگی‌اش به ما آموخت که حتی در سخت‌ترین شرایط هم می‌توان با عزت و سربلندی ایستاد.» </blockquote>داستان زندگی و شهادت شهلا حریری در گزارش‌ها و خاطرات متعددی ثبت شده و همچنان به‌عنوان بخشی از تاریخ مبارزه علیه سرکوب در ایران مورد توجه قرار دارد.<ref name=":0">[https://www.iranrights.org/fa/memorial/story/-3305/shahla-hariri-motlaq شهلا حائری مطلق - بنیاد عبدالرحمن برومند]</ref><ref name=":1">[https://wncri.org/fa/%D9%85%D8%AC%D8%A7%D9%87%D8%AF-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%B4%D9%87%D9%84%D8%A7-%D8%AD%D8%B1%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D8%B7%D9%84%D9%82/ مجاهد شهید شهلا حریری مطلق - زنان نیروی تغییر]</ref><ref name=":2">[https://martyrs.mojahedin.org/i/martyrs/6449 با یاد مجاهد شهید شهلا حریری مطلق - سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref><ref name=":3">[https://hafteh.ca/news/2516/%D9%87%D9%88%D8%B4%D9%86%DA%AF-%D9%81%D8%A7%D8%B6%D9%84-%D8%B4%D9%87%D9%84%D8%A7-%D8%AD%D8%B1%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D8%B7%D9%84%D9%82 اعدام زن در تهران، مرگ شوهر در ونکوور - مجله خبری هفته]</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ دسامبر ۲۰۲۵، ساعت ۲۲:۲۰

برای صفحه تمرین.jpg
امیرخیز (امیره قیز به گویش تبریزی)
محله امیرخیز، سنگر اصلی مقاومت ستارخان در انقلاب مشروطه
محله امیرخیز، سنگر اصلی مقاومت ستارخان در انقلاب مشروطه
موقعیت: تبریز، استان آذربایجان شرقی
منطقه: شمال‌غربی تبریز
تاسیس شده: نامشخص (از محله‌های تاریخی تبریز)
ثبت شده در: ۱۲۸۷–۱۲۸۸ خورشیدی (دوران مقاومت تبریز)

امیرخیز، محله‌ای قدیمی در شمال غربی تبریز، به عنوان سنگر اصلی مقاومت ستارخان در جنبش مشروطه ایران شناخته می‌شود. این محله نماد مقابله با استبداد محمدعلی شاه بود و در محاصره سنگین قوای دولتی، ستارخان و یارانش ایستادگی کردند. نام امیرخیز ممکن است از طایفه‌ای به رهبری «امیر قیز» گرفته شده باشد، هرچند برخی آن را به دلیل برخاستن ستارخان از این محله می‌دانند. مردان، جوانان و زنان آذربایجان به سنگرها پیوستند. ستارخان زخمی شد اما آن را پنهان کرد تا پرچم آزادی پایین نیاید. پاسخ تاریخی ستارخان به کنسول روس، که خواستار تسلیم بود، نماد غرور ملی است. امیرخیز با صنایع سنتی مانند قالی‌بافی و کبریت‌سازی، و موقعیت جغرافیایی محدود به رودخانه‌ها و دروازه استانبول، نقش کلیدی در نهضت مشروطه ایفا کرد و میراث آن تا پارک اتابک تهران ادامه یافت. میراث امیرخیز، نفی استبداد و اعاده حقوق شهروندی است که امروز نیز الهام‌بخش است.[۱][۲][۳]

موقعیت جغرافیایی و تاریخچه

محله امیرخیز، که در زبان محلی «امیره قیز» نامیده می‌شود، یکی از محله‌های قدیمی تبریز است و در شمال غربی شهر واقع شده. موقعیت آن از شمال به تلخه رود، از جنوب به میدان چای، از غرب به چوستدوزان و میدان چایی، و از شرق به کوی توکلی، مفتح و محله دوه چی محدود می‌شود. نام آن ممکن است از طایفه‌ای به رهبری «امیر قیز» گرفته شده باشد، هرچند برخی آن را به دلیل برخاستن ستارخان از این محله می‌دانند. در تاریخ، شش مسجد در این محله ذکر شده که مسجد قصابلار معروف‌ترین آنهاست و اخیراً نوسازی شده. جنوب محله به دروازه استانبول (استانبول قاپوسی) در خیابان فلسطین منتهی می‌شود. بر اساس کتاب تاریخ جغرافی دارالسلطنه تبریز نوشته نادر میرزا، آب این محله کم بوده و باغات کمی دارد؛ طایفه شالچی لار در آن مسجد و کوی دارند و کدخدای آن محمد خان فرزند آقا فتحعلی بوده. قنات‌های اله وردی خان و امیر (امیرجلیل) در آن جریان دارند که آب محله را تأمین می‌کنند.[۱]

صنایع و ویژگی‌های فرهنگی

از قدیم، صنایع دستی در امیرخیز رونق داشته؛ اقسام قالی‌های اعلا بافته می‌شده که به موزه‌های دنیا صادر می‌گردید. کارخانه کبریت‌سازی در شرق محله، معروف‌ترین در ایران و خاورمیانه بوده و برای مصرف داخلی و صادرات فعال است. کارگاه‌های جوراب‌بافی نیز در خانه‌ها متعدد بودند. مسجد و حمام قدیمی سردار در خروجی محله به میدان منجم قرار دارد و خانه ستارخان کنار آن بود که روس‌ها پس از تصرف تبریز آن را با دینامیت منفجر کردند.[۱]

نقش در انقلاب مشروطه و مقاومت ستارخان

عکس فعلی امیرخیز
عکس فعلی امیرخیز

امیرخیز مهمترین سنگر نبرد ستارخان با دشمنان ملت و قوای دولتی بود. در ۱۷ خرداد ۱۲۸۷، این محله در برابر تهاجم سنگین استبداد ایستاد. ستارخان در محاصره، با تنها ۱۷ یار باقی‌مانده، در برابر رحیم خان و نیروهای دولتی مقاومت کرد و به ترفندهای کنسول روس پاسخ منفی داد. کنسول پیشنهاد کرد بیرق روسیه را بر خانه بزند و تسلیم شود، اما ستارخان پاسخ داد:

«من می‌خواهم هفت دولت به زیر بیرق ایران بیایند، من زیر بیرق بیگانه نمی‌روم».

مردان، جوانان و زنان آذربایجان به سنگرها پیوستند. ستارخان زخمی شد اما آن را پنهان کرد تا پرچم آزادی پایین نیاید. انجمن تبریز با رشادت‌های او قدرت گرفت و تلگراف خلع شاه را فرستاد:

«شاه موافق مشروطیت قسم خورده اما نقض کرده؛ ملت آذربایجان او را خلع و به کنسولگری‌ها اطلاع دهید».

این محله تنها منطقه شمال مهران رود بود که با انقلابیون همراه شد، در حالی که محله‌های دیگر مخالف بودند. مسجد ایریلی لر، درب استانبول و ایرانچیلار نقاط کلیدی نبرد بودند.[۲]

ارتباط با پارک اتابک و میراث مشروطه

امیرخیز آخرین سنگر مشروطه در برابر استبداد محمدعلی شاه بود که مجلس را در ۲ تیر ۱۲۷۸ به توپ بست. ستارخان و باقرخان در برابر فساد دربار قاجار، سلطه بیگانگان و غارت منابع ایستادند. نهضت تحت تأثیر روشنگران مانند میرزا فتحعلی آخوندزاده و عبدالرحیم طالبوف تبریزی بود. مطالبات انجمن ایالتی تبریز شامل تثبیت وزارتخانه‌ها، رفع نواقص قانون اساسی و ممنوعیت شاهزادگان از وزارت بود. پس از پیروزی نسبی، سرداران به تهران رفتند اما در پارک اتابک خانه‌نشین شدند و توطئه‌های روس و انگلیس آنها را خلع سلاح کرد. میراث امیرخیز، نفی استبداد و اعاده حقوق شهروندی است که امروز نیز الهام‌بخش است.[۳]

منابع