کاربر:Khosro/صفحه تمرین NOINDEX: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۳۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|وسط|بندانگشتی|887x887پیکسل]]'''مهرداد بگلری (نوشین)،''' متولد ۱۳۳۸ در لاهیجان، یکی از قربانیان [[قتل عام ۶۷|قتل‌عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷]] توسط جمهوری اسلامی بود. او فرزند محمدعلی، صاحب کارخانه کلوچه‌سازی نوشین، و شهربانو بود و به‌عنوان فوتبالیست و کارگر کارخانه شناخته می‌شد. مهرداد، که فردی خیرخواه و مردم‌دوست بود، در ۹ مرداد ۱۳۶۵ به اتهام «هواداری از [[سازمان مجاهدین خلق ایران]]» و کمک به همکلاسی‌اش، بهمن افرازه، دستگیر شد. در دادگاه اول در سال ۱۳۶۶، به دو سال حبس محکوم شد، اما به دلیل «پایداری بر عقاید» آزاد نشد. در تابستان ۱۳۶۷، در جریان محاکمات غیرقانونی قتل‌عام ۱۳۶۷، توسط «[[هیئت مرگ]]» به اتهام «وابستگی به مجاهدین و ارتداد» دوباره محاکمه و به اعدام محکوم شد. او در ۸ مرداد ۱۳۶۷ به همراه دیگر زندانیان سیاسی تیرباران شد و پیکرش در گورستان آقا سید مرتضی لاهیجان به‌صورت مخفیانه دفن گردید. خانواده‌اش تا آبان ۱۳۶۷ از اعدام او بی‌خبر بودند و تحت فشار برای عدم عزاداری قرار گرفتند. همبندی‌های مهرداد او را به‌عنوان فردی فداکار، جنگنده و بی‌اعتنا به مادیات توصیف کرده‌اند که حتی در زندان به اصول خود پایبند بود. اعدام مهرداد بگلری، به همراه هزاران زندانی سیاسی دیگر، بخشی از سیاست پنهان‌کاری رژیم برای سرکوب مخالفان بود که با اعتراضات گسترده خانواده‌ها و فعالان حقوق بشر مواجه شد. این رویداد به‌عنوان یکی از جنایات بزرگ علیه بشریت در تاریخ معاصر ایران ثبت شده است.<ref name=":0">[https://golesorkhiran.blogspot.com/2022/07/Mehrdad-Bagleri.html با یاد مجاهد شهید مهرداد بگلری - گلسرخ ایران]</ref><ref name=":1">[https://www.iranrights.org/fa/memorial/story/-5002/mohammad-reza-mehrdad-beglari محمد رضا (مهرداد) بگلری - بنیاد عبدالرحمن برومند]</ref>
[[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|بندانگشتی|1148x1148پیکسل]]
{{جعبه اطلاعات مناطق تاریخی
|نام                = امیرخیز (امیره قیز به گویش تبریزی)
|تصویر              = امیرخیز2.jpg
|اندازه تصویر      = 300px
|عنوان              = محله امیرخیز، سنگر اصلی مقاومت ستارخان در انقلاب مشروطه
|محل                = تبریز، استان آذربایجان شرقی
|کشور              = ایران
|منطقه              = شمال‌غربی تبریز
|مختصات            = ۳۸°۰۴′۵۵″ شمالی ۴۶°۱۶′۳۲″ شرقی
|تاریخ شروع        = دوران صفویه و پیش از آن (محله قدیمی)
|تاسیس              = نامشخص (از محله‌های تاریخی تبریز)
|کاربری ۱          = محل سکونت و پایگاه اصلی ستارخان و باقرخان در انقلاب مشروطه
|کاربری تاریخ ۱    = ۱۲۸۷–۱۲۸۸ خورشیدی (دوران مقاومت تبریز)
|۱ کاربری آزاد ۱نام  = رویداد مهم
|۱ کاربری آزاد ۱ارزش = آخرین سنگر مشروطه‌خواهان تبریز در برابر قوای دولتی محمدعلی شاه
|۱ کاربری آزاد ۲نام  = شخصیت‌های مشهور
|۱ کاربری آزاد ۲ارزش = ستارخان (سردار ملی)، باقرخان (سالار ملی)
|۱ کاربری آزاد ۳نام  = میراث فرهنگی
|۱ کاربری آزاد ۳ارزش = نماد مقاومت آذربایجان و آغاز جنبش مشروطه در تبریز
}}
'''امیرخیز'''، محله‌ای قدیمی در شمال غربی تبریز، به عنوان سنگر اصلی مقاومت [[ستارخان]] در [[جنبش مشروطه ایران]] شناخته می‌شود. این محله نماد مقابله با استبداد [[محمد علی شاه|محمدعلی شاه]] بود و در محاصره سنگین قوای دولتی، ستارخان و یارانش ایستادگی کردند. نام امیرخیز ممکن است از طایفه‌ای به رهبری «امیر قیز» گرفته شده باشد، هرچند برخی آن را به دلیل برخاستن ستارخان از این محله می‌دانند. مردان، جوانان و زنان آذربایجان به سنگرها پیوستند. ستارخان زخمی شد اما آن را پنهان کرد تا پرچم آزادی پایین نیاید. پاسخ تاریخی ستارخان به کنسول روس، که خواستار تسلیم بود، نماد غرور ملی است. امیرخیز با صنایع سنتی مانند قالی‌بافی و کبریت‌سازی، و موقعیت جغرافیایی محدود به رودخانه‌ها و دروازه استانبول، نقش کلیدی در نهضت مشروطه ایفا کرد و میراث آن تا پارک اتابک تهران ادامه یافت. میراث امیرخیز، نفی استبداد و اعاده حقوق شهروندی است که امروز نیز الهام‌بخش است.<ref name=":0">[https://nasrnews.ir/detail/36463/%D8%A7%D9%85%D9%8A%D8%B1%D9%87-%D9%82%D9%8A%D8%B2-%D9%85%D8%AD%D9%84%D9%87-%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%AD%D9%84%D9%87-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%AE%DB%8C%D8%B2 "امیره قیز" محله سی، محله سردار ملی در تبریز - نصر نیوز]</ref><ref name=":1">[https://iranfreedom.net/%d8%a7%d9%85%db%8c%d8%b1%d8%ae%db%8c%d8%b2-%d8%aa%d8%a8%d8%b1%db%8c%d8%b2-%d8%b3%d9%86%da%af%d8%b1-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86/ امیرخیز تبریز سنگر آزادی ایران! - ایران آزادی]</ref><ref name=":2">[https://ishiq.net/m%C9%99qal%C9%99/24906/%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%AD%D9%84%D9%87-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1-%D8%AE%DB%8C%D8%B2-%D8%AA%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%B2-%D8%AA%D8%A7-%D9%BE%D8%A7%D8%B1%DA%A9-%D8%A7%D8%AA%D8%A7%D8%A8%DA%A9-%D8%AA%D9%87%D8%B1.html از محله امیر خیز تبریز تا پارک اتابک تهران - ایشیق]</ref>


== زندگی، شغل و تحصیلات ==
== موقعیت جغرافیایی و تاریخچه ==
مهرداد بگلری (نوشین)، متولد سال ۱۳۳۸ در شهر لاهیجان، استان گیلان، فرزند دوم محمدعلی، صاحب نخستین کارخانه کلوچه‌سازی معروف به نوشین در ایران، و شهربانو منتخب اقدامی بود. او در خانواده‌ای مرفه و معروف رشد کرد و پس از دریافت مدرک دیپلم ریاضی، در کارخانه پدرش مشغول به کار شد. مهرداد پس از [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷]] نیز به کار در کارخانه ادامه داد. او همچنین دانشجوی مدرسه عالی تربیت بدنی تهران بود و به‌عنوان فوتبالیست بنام در تیم فوتبال لاهیجان شهرت داشت. مهرداد، که متأهل و دارای یک پسر بود، به دلیل ویژگی‌های مردمی و خیرخواهانه‌اش محبوبیت زیادی در میان همشهری‌های خود داشت. او فردی مهربان و مردم‌دوست توصیف شده که علاقه زیادی به کمک به نیازمندان داشت. مهرداد بگلری عامل ناهنجاری‌ها و معضلات جامعه را در نظام جمهوری اسلامی به رهبری [[روح‌الله خمینی]] می‌دید و «مخالفت عمیقی با رژیم جمهوری اسلامی داشت». اگرچه او سیاسی نبود، اما با افرادی مانند همکلاسی‌اش، بهمن افرازه، که فعالیت سیاسی داشت، در ارتباط بود.<ref name=":0" /><ref name=":1" />
محله امیرخیز، که در زبان محلی «امیره قیز» نامیده می‌شود، یکی از محله‌های قدیمی تبریز است و در شمال غربی شهر واقع شده. موقعیت آن از شمال به تلخه رود، از جنوب به میدان چای، از غرب به چوستدوزان و میدان چایی، و از شرق به کوی توکلی، مفتح و محله دوه چی محدود می‌شود. نام آن ممکن است از طایفه‌ای به رهبری «امیر قیز» گرفته شده باشد، هرچند برخی آن را به دلیل برخاستن ستارخان از این محله می‌دانند. در تاریخ، شش مسجد در این محله ذکر شده که مسجد قصابلار معروف‌ترین آنهاست و اخیراً نوسازی شده. جنوب محله به دروازه استانبول (استانبول قاپوسی) در خیابان فلسطین منتهی می‌شود. بر اساس کتاب تاریخ جغرافی دارالسلطنه تبریز نوشته نادر میرزا، آب این محله کم بوده و باغات کمی دارد؛ طایفه شالچی لار در آن مسجد و کوی دارند و کدخدای آن محمد خان فرزند آقا فتحعلی بوده. قنات‌های اله وردی خان و امیر (امیرجلیل) در آن جریان دارند که آب محله را تأمین می‌کنند.<ref name=":0" />


== محاکمه و اتهامات ==
== صنایع و ویژگی‌های فرهنگی ==
از قدیم، صنایع دستی در امیرخیز رونق داشته؛ اقسام قالی‌های اعلا بافته می‌شده که به موزه‌های دنیا صادر می‌گردید. کارخانه کبریت‌سازی در شرق محله، معروف‌ترین در ایران و خاورمیانه بوده و برای مصرف داخلی و صادرات فعال است. کارگاه‌های جوراب‌بافی نیز در خانه‌ها متعدد بودند. مسجد و حمام قدیمی سردار در خروجی محله به میدان منجم قرار دارد و خانه ستارخان کنار آن بود که روس‌ها پس از تصرف تبریز آن را با دینامیت منفجر کردند.<ref name=":0" />


=== دادگاه اول ===
== نقش در انقلاب مشروطه و مقاومت ستارخان ==
مهرداد بگلری در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۳۶۶ در دادگاه انقلاب اسلامی لاهیجان محاکمه شد. اتهام او در این دادگاه «هواداری از سازمان مجاهدین خلق» اعلام شد، به‌ویژه به دلیل ارتباط با همکلاسی‌اش، بهمن افرازه. با وجود نبود مدارک معتبر علیه او، به حکم حاکم شرع به دو سال حبس محکوم شد که قرار بود در ۱۸ فروردین ۱۳۶۸ به پایان برسد. مهرداد از دسترسی به وکیل مدافع محروم بود و برخی از مردم لاهیجان و دوستانش معتقد بودند که او به دلیل شهرت و موفقیت خانوادگی‌اش «قربانی یک توطئه و پاپوش» شده است.<ref name=":0" /><ref name=":1" />  
[[پرونده:امیرخیز تبریز1.jpg|جایگزین=عکس فعلی امیرخیز|بندانگشتی|282x282پیکسل|عکس فعلی امیرخیز]]
امیرخیز مهمترین سنگر نبرد ستارخان با دشمنان ملت و قوای دولتی بود. در ۱۷ خرداد ۱۲۸۷، این محله در برابر تهاجم سنگین استبداد ایستاد. ستارخان در محاصره، با تنها ۱۷ یار باقی‌مانده، در برابر رحیم خان و نیروهای دولتی مقاومت کرد و به ترفندهای کنسول روس پاسخ منفی داد. کنسول پیشنهاد کرد بیرق روسیه را بر خانه بزند و تسلیم شود، اما ستارخان پاسخ داد: <blockquote>«من می‌خواهم هفت دولت به زیر بیرق ایران بیایند، من زیر بیرق بیگانه نمی‌روم». </blockquote>مردان، جوانان و زنان آذربایجان به سنگرها پیوستند. ستارخان زخمی شد اما آن را پنهان کرد تا پرچم آزادی پایین نیاید. انجمن تبریز با رشادت‌های او قدرت گرفت و تلگراف خلع شاه را فرستاد: <blockquote>«شاه موافق مشروطیت قسم خورده اما نقض کرده؛ ملت آذربایجان او را خلع و به کنسولگری‌ها اطلاع دهید». </blockquote>این محله تنها منطقه شمال مهران رود بود که با انقلابیون همراه شد، در حالی که محله‌های دیگر مخالف بودند. مسجد ایریلی لر، درب استانبول و ایرانچیلار نقاط کلیدی نبرد بودند.<ref name=":1" />


=== دادگاه دوم و قتل‌عام ۱۳۶۷ ===
== ارتباط با پارک اتابک و میراث مشروطه ==
در تاریخ ۸ مرداد ۱۳۶۷، مهرداد بگلری در جریان محاکمات گسترده زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷، که به قتل‌عام ۱۳۶۷ معروف است، برای بار دوم محاکمه شد. این محاکمه توسط «هیئت مرگ»، متشکل از یک قاضی شرع، نماینده [[وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی|وزارت اطلاعات]]، و دادستان تهران، انجام گرفت و فاقد تشریفات رسمی قضایی، از جمله حضور وکیل یا دادستان، بود. اتهامات او در این دادگاه به «وابستگی به تشکیلات مجاهدین»، «موضع‌گیری صریح زندانی»، «اعلام ارتداد»، و «کمک‌های جاسوسی به دشمنان انقلاب اسلامی» تغییر یافت. این اتهامات بر اساس شهادت‌های کذب مطرح شدند، اما اسامی شاهدان مشخص نیست. خانواده‌های قربانیان در نامه‌ای به وزیر دادگستری وقت، حسن حبیبی، اعتراض کردند که این محاکمات «غیرعادلانه و غیرقانونی» بود و زندانیان، که پیش‌تر محکوم به حبس بودند، بدون فرصت دفاع دوباره به اعدام محکوم شدند. در این نامه آمده است: «اکثریت قریب به اتفاق قربانیان زندانیانی بودند که قبلاً در محاکم شرع به حبس محکوم شده بودند و در حال گذراندن دوران محکومیت خود و یا به پایان رساندن آن بودند».<ref name=":1" />  
امیرخیز آخرین سنگر مشروطه در برابر استبداد محمدعلی شاه بود که مجلس را در ۲ تیر ۱۲۷۸ به توپ بست. ستارخان و [[باقر خان|باقرخان]] در برابر فساد دربار قاجار، سلطه بیگانگان و غارت منابع ایستادند. نهضت تحت تأثیر روشنگران مانند میرزا فتحعلی آخوندزاده و [[عبدالرحیم طالبوف تبریزی]] بود. مطالبات [[انجمن ایالتی تبریز]] شامل تثبیت وزارتخانه‌ها، رفع نواقص قانون اساسی و ممنوعیت شاهزادگان از وزارت بود. پس از پیروزی نسبی، سرداران به تهران رفتند اما در پارک اتابک خانه‌نشین شدند و توطئه‌های روس و انگلیس آنها را خلع سلاح کرد. میراث امیرخیز، نفی استبداد و اعاده حقوق شهروندی است که امروز نیز الهام‌بخش است.<ref name=":2" />


== اعدام و قتل‌عام ۱۳۶۷ ==
== منابع ==
 
=== اجرای حکم اعدام ===
مهرداد بگلری در تاریخ ۸ مرداد ۱۳۶۷، در جریان قتل‌عام زندانیان سیاسی سال ۱۳۶۷، به حکم دادستان انقلاب اسلامی لاهیجان اعدام شد. او به همراه عده‌ای دیگر از زندانیان سیاسی در سواحل دریای خزر، در منطقه چاف/چمخاله، تیرباران شد. این اعدام بخشی از کشتار گسترده‌ای بود که طی آن هزاران زندانی سیاسی، عمدتاً از اعضای سازمان مجاهدین خلق و گروه‌های مارکسیست-لنینیست مانند [[سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران|سازمان چریک‌های فدائیان خلق]] و همچنین برخی از اعضای [[حزب توده ایران|حزب توده]] به اتهاماتی نظیر «محاربه» و «ارتداد» اعدام شدند. روح‌الله خمینی در حکمی، که در خاطرات [[حسینعلی منتظری]] منتشر شده، اعضای سازمان مجاهدین خلق را «منافقانی» خواند که «به اسلام اعتقاد ندارند» و دستور داد: «کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند محارب و محکوم به اعدام می‌باشند».
 
=== دفن مخفیانه و پنهان‌کاری ===
پس از اعدام، پیکر مهرداد بگلری به همراه حدود ۸۰ زندانی سیاسی دیگر به گورستان آقا سید مرتضی در لاهیجان منتقل شد و به‌صورت مخفیانه در گوری دسته‌جمعی دفن گردید. این دفن شبانه با هماهنگی و اطلاع شهردار وقت لاهیجان و با کمک برخی کارمندان شهرداری انجام گرفت. رژیم جمهوری اسلامی نام قربانیان را پنهان کرد و مزارهایشان را مخفی نمود، اما به گفته منابع، آن‌ها «حاضرترین و آشکارترین وجود رزمنده ملت ایران» بودند.
 
=== برخورد با خانواده ===
خانواده مهرداد تا آبان ۱۳۶۷ از اعدام او بی‌خبر بودند و ملاقات‌ها با او پیش‌تر قطع شده بود. در آبان ۱۳۶۷، از طریق تماس تلفنی به خانواده اطلاع داده شد که مهرداد اعدام شده است. از پدر او و پدر همسرش تعهد کتبی گرفته شد که از عزاداری یا اطلاع‌رسانی به دیگران خودداری کنند. لوازم شخصی مهرداد در اردیبهشت ۱۳۶۸ به مادرش تحویل داده شد. خانواده‌های قربانیان قتل‌عام ۱۳۶۷ در نامه‌ای به حسن حبیبی، وزیر دادگستری وقت، سیاست پنهان‌کاری رژیم را مورد انتقاد قرار دادند و آن را نشانه‌ای از «غیرقانونی بودن اعدام‌ها» دانستند.<ref name=":0" /><ref name=":1" />
 
== ویژگی‌ها و خاطرات همبندی‌ها ==
 
=== شخصیت و رفتار در زندان ===
مهرداد بگلری در زندان به دلیل ویژگی‌های خیرخواهانه و فداکارانه‌اش مورد تحسین همبندی‌هایش بود. یکی از همبندی‌های او ویژگی‌ها و شخصیتش را چنین توصیف کرده است: <blockquote>«در زندان هیچ آثاری که او از طبقه مرفه جامعه باشد ندیدم، هر چیزی را با دیگران تقسیم می‌کرد و به دوستان و زندانیان دیگر می‌داد. از این میزان رها شدن از علائق و سرمایه‌های دنیوی و گذشت او در شگفت بودم». او فردی با «ارزش‌های گذشت و فداکاری» و دارای «روحیه جنگنده» توصیف شده که «همیشه می‌خواست بیشتر در خدمت دیگران باشد تا چیزی برای خود به‌دست آورد». این ویژگی‌ها نشان‌دهنده تعهد او به اصول انسانی حتی در شرایط سخت زندان بود. مهرداد با وجود داشتن همسر و فرزند، بر عقاید خود مصمم باقی ماند و به خانواده‌اش توصیه کرد که برای آزادی او «به دادستانی فشار بیاورید».
 
در زندان هیچ آثاری که او از طبقه مرفه جامعه باشد ندیدم، هرچیزی را  با دیگران تقسیم می‌کرد و دوستان و زندانیان دیگر می‌داد. ازاین میزان رها شدن ازعلائق و سرمایه‌های دنیوی و گذشت او در شگفت بودم، و تحسین مرا برمی‌انگیخت. بسیاری ارزش‌های گذشت وفداکاری دراو بود و روحیه جنگنده‌ای داشت، همیشه می‌دیدم که می‌خواهد بیشتر درخدمت دیگران باشد تا چیزی برای خود به‌دست آورد. چند بار با او به ملاقات رفته بودم، همسراو می‌گفت که حکم تو تمام شده است چرا ترا آزاد نکردند. مهرداد گفت بروید به دادستانی فشار بیاورید. با این‌ که خانواده و یک فرزند داشت، اما روی عقاید خود مصمم بود.
 
حکم زندان او ۱ سال بود، اما ۲سال در زندان بود وآزادش نمی‌کردند، علت آزاد نکردن او پایداریش بود. شکنجه‌گران می‌گفتند مهرداد آزاد نمی‌شود چون کله شق است، سرانجام مهرداد را در سال ۶۷ به همراه ۶۰ مجاهد دیگر به زندان مرکزی سپاه رشت منتقل کردند.
 
ملاقات‌ها قطع شدند و خانواده‌ها هیچ اطلاعی از وضعیت فرزندانشان نداشتند، در آذر ۶۷ در گورستان آقا سید مرتضی لاهیجان، شبانه پیکر ۸۰ زندانی سیاسی را جمعی دفن کردند. مهرداد با وفا با دیگردوستانش در قتل‌عام خونین ۶۷ سربدارشد. نام‌ آنها را رژیم خمینی پنهان کرد، اما نام‌آورترین زنان و مردان تاریخ معاصر ایرانند. مزارهایشان را مخفی کرده‌اند، اما حاضرترین و آشکارترین وجود رزمنده ملت ایرانند.»</blockquote>
 
=== پایداری در برابر فشارها ===
مهرداد بگلری در زندان به دلیل پایداری بر مواضع خود مورد فشار قرار گرفت. در یک مورد، او را به دلیل استفاده از تیغ اصلاح، که در زندان ممنوع بود، به بازجویی بردند و تحت فشار قرار دادند. با این حال، او روز بعد دوباره صورت خود را اصلاح کرد و گفت: «باید ظاهر ما آراسته باشد که با پاسدارها فرق می‌کنیم، اگر هر روز بخواهند به این دلیل مرا بکشانند به بیرون باز هم این کار را خواهم کرد». این اقدام نشان‌دهنده روحیه مقاوم و سرسخت او بود. شکنجه‌گران او را «کله‌شق» توصیف کردند و به همین دلیل، با وجود پایان یافتن حکم یک‌ساله‌اش، او را پس از دو سال حبس آزاد نکردند. این پایداری در نهایت به انتقال او به زندان مرکزی سپاه رشت و اعدامش در قتل‌عام ۱۳۶۷ منجر شد.<ref name=":0" />
 
== منابع: ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ دسامبر ۲۰۲۵، ساعت ۲۲:۲۰

برای صفحه تمرین.jpg
امیرخیز (امیره قیز به گویش تبریزی)
محله امیرخیز، سنگر اصلی مقاومت ستارخان در انقلاب مشروطه
محله امیرخیز، سنگر اصلی مقاومت ستارخان در انقلاب مشروطه
موقعیت: تبریز، استان آذربایجان شرقی
منطقه: شمال‌غربی تبریز
تاسیس شده: نامشخص (از محله‌های تاریخی تبریز)
ثبت شده در: ۱۲۸۷–۱۲۸۸ خورشیدی (دوران مقاومت تبریز)

امیرخیز، محله‌ای قدیمی در شمال غربی تبریز، به عنوان سنگر اصلی مقاومت ستارخان در جنبش مشروطه ایران شناخته می‌شود. این محله نماد مقابله با استبداد محمدعلی شاه بود و در محاصره سنگین قوای دولتی، ستارخان و یارانش ایستادگی کردند. نام امیرخیز ممکن است از طایفه‌ای به رهبری «امیر قیز» گرفته شده باشد، هرچند برخی آن را به دلیل برخاستن ستارخان از این محله می‌دانند. مردان، جوانان و زنان آذربایجان به سنگرها پیوستند. ستارخان زخمی شد اما آن را پنهان کرد تا پرچم آزادی پایین نیاید. پاسخ تاریخی ستارخان به کنسول روس، که خواستار تسلیم بود، نماد غرور ملی است. امیرخیز با صنایع سنتی مانند قالی‌بافی و کبریت‌سازی، و موقعیت جغرافیایی محدود به رودخانه‌ها و دروازه استانبول، نقش کلیدی در نهضت مشروطه ایفا کرد و میراث آن تا پارک اتابک تهران ادامه یافت. میراث امیرخیز، نفی استبداد و اعاده حقوق شهروندی است که امروز نیز الهام‌بخش است.[۱][۲][۳]

موقعیت جغرافیایی و تاریخچه

محله امیرخیز، که در زبان محلی «امیره قیز» نامیده می‌شود، یکی از محله‌های قدیمی تبریز است و در شمال غربی شهر واقع شده. موقعیت آن از شمال به تلخه رود، از جنوب به میدان چای، از غرب به چوستدوزان و میدان چایی، و از شرق به کوی توکلی، مفتح و محله دوه چی محدود می‌شود. نام آن ممکن است از طایفه‌ای به رهبری «امیر قیز» گرفته شده باشد، هرچند برخی آن را به دلیل برخاستن ستارخان از این محله می‌دانند. در تاریخ، شش مسجد در این محله ذکر شده که مسجد قصابلار معروف‌ترین آنهاست و اخیراً نوسازی شده. جنوب محله به دروازه استانبول (استانبول قاپوسی) در خیابان فلسطین منتهی می‌شود. بر اساس کتاب تاریخ جغرافی دارالسلطنه تبریز نوشته نادر میرزا، آب این محله کم بوده و باغات کمی دارد؛ طایفه شالچی لار در آن مسجد و کوی دارند و کدخدای آن محمد خان فرزند آقا فتحعلی بوده. قنات‌های اله وردی خان و امیر (امیرجلیل) در آن جریان دارند که آب محله را تأمین می‌کنند.[۱]

صنایع و ویژگی‌های فرهنگی

از قدیم، صنایع دستی در امیرخیز رونق داشته؛ اقسام قالی‌های اعلا بافته می‌شده که به موزه‌های دنیا صادر می‌گردید. کارخانه کبریت‌سازی در شرق محله، معروف‌ترین در ایران و خاورمیانه بوده و برای مصرف داخلی و صادرات فعال است. کارگاه‌های جوراب‌بافی نیز در خانه‌ها متعدد بودند. مسجد و حمام قدیمی سردار در خروجی محله به میدان منجم قرار دارد و خانه ستارخان کنار آن بود که روس‌ها پس از تصرف تبریز آن را با دینامیت منفجر کردند.[۱]

نقش در انقلاب مشروطه و مقاومت ستارخان

عکس فعلی امیرخیز
عکس فعلی امیرخیز

امیرخیز مهمترین سنگر نبرد ستارخان با دشمنان ملت و قوای دولتی بود. در ۱۷ خرداد ۱۲۸۷، این محله در برابر تهاجم سنگین استبداد ایستاد. ستارخان در محاصره، با تنها ۱۷ یار باقی‌مانده، در برابر رحیم خان و نیروهای دولتی مقاومت کرد و به ترفندهای کنسول روس پاسخ منفی داد. کنسول پیشنهاد کرد بیرق روسیه را بر خانه بزند و تسلیم شود، اما ستارخان پاسخ داد:

«من می‌خواهم هفت دولت به زیر بیرق ایران بیایند، من زیر بیرق بیگانه نمی‌روم».

مردان، جوانان و زنان آذربایجان به سنگرها پیوستند. ستارخان زخمی شد اما آن را پنهان کرد تا پرچم آزادی پایین نیاید. انجمن تبریز با رشادت‌های او قدرت گرفت و تلگراف خلع شاه را فرستاد:

«شاه موافق مشروطیت قسم خورده اما نقض کرده؛ ملت آذربایجان او را خلع و به کنسولگری‌ها اطلاع دهید».

این محله تنها منطقه شمال مهران رود بود که با انقلابیون همراه شد، در حالی که محله‌های دیگر مخالف بودند. مسجد ایریلی لر، درب استانبول و ایرانچیلار نقاط کلیدی نبرد بودند.[۲]

ارتباط با پارک اتابک و میراث مشروطه

امیرخیز آخرین سنگر مشروطه در برابر استبداد محمدعلی شاه بود که مجلس را در ۲ تیر ۱۲۷۸ به توپ بست. ستارخان و باقرخان در برابر فساد دربار قاجار، سلطه بیگانگان و غارت منابع ایستادند. نهضت تحت تأثیر روشنگران مانند میرزا فتحعلی آخوندزاده و عبدالرحیم طالبوف تبریزی بود. مطالبات انجمن ایالتی تبریز شامل تثبیت وزارتخانه‌ها، رفع نواقص قانون اساسی و ممنوعیت شاهزادگان از وزارت بود. پس از پیروزی نسبی، سرداران به تهران رفتند اما در پارک اتابک خانه‌نشین شدند و توطئه‌های روس و انگلیس آنها را خلع سلاح کرد. میراث امیرخیز، نفی استبداد و اعاده حقوق شهروندی است که امروز نیز الهام‌بخش است.[۳]

منابع