کاربر:Khosro/صفحه تمرین NOINDEX: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|وسط|بندانگشتی|887x887پیکسل]]'''صادق رضازاده شفق'''، (متولد ۱۲۷۴، تبریز - درگذشته ۷ شهریور ۱۳۵۰، تهران) پژوهشگر، مترجم، ادیب و سیاستمدار برجسته ایرانی، از چهره‌های تأثیرگذار دوران مشروطه و پس از آن بود. وی در تبریز زاده شد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در مدارس پرورش و مموریال (مدرسه آمریکایی) تبریز به پایان رساند. در جریان [[جنبش مشروطه ایران|جنبش مشروطه]]، با تشکیل گروه «فوج نجات» به رهبری معلم آمریکایی‌اش، [[هوارد باسکرویل]]، به مجاهدان مشروطه پیوست. پس از فتح تهران، با تأسیس انجمن «جمعیت وطن‌خواهان» و انتشار روزنامه شفق، که بیشتر مقالات آن را خود می‌نوشت، لقب «شفق» به نام خانوادگی‌اش افزوده شد. به دلیل اشغال تبریز توسط روس‌ها در ۱۲۹۰، به امپراتوری عثمانی مهاجرت کرد و در دبستان ایرانیان استانبول به تدریس زبان فارسی و تاریخ پرداخت. سپس در رابرت کالج استانبول تحصیل کرد و در ۱۲۹۷، مدرک لیسانس گرفت. در ۱۳۰۱، به برلین رفت و در ۱۳۰۷، از دانشگاه برلین دکتری فلسفه دریافت کرد. در این دوره، با چهره‌هایی چون [[سیّدحسن تقی‌زاده|سید حسن تقی‌زاده]] و [[عارف قزوینی]] همکاری داشت و دیوان اشعار عارف را در ۱۳۰۴، منتشر کرد. پس از بازگشت به ایران در ۱۳۰۷، در دارالمعلمین عالی و سپس دانشگاه تهران به تدریس تاریخ، فلسفه و تاریخ ادبیات فارسی مشغول شد. او از اعضای مؤسس فرهنگستان ایران بود و در دوره چهاردهم مجلس شورای ملی نمایندگی کرد. در ۱۳۲۴، در کنفرانس سان‌فرانسیسکو برای تدوین منشور سازمان ملل شرکت داشت. رضازاده شفق همچنین در دانشگاه‌های معتبر جهانی مانند کلمبیا و مک‌گیل کانادا تدریس کرد. از آثار برجسته‌اش می‌توان به ترجمه کتاب‌های «[[کورش بزرگ|کوروش کبیر]]» و «اسکندر مقدونی» اثر هارولد لمب، و همچنین«گزیده اوپه‌نیشدها»، «[[نادرشاه افشار|نادرشاه]]» و «تاریخ ادبیات فارسی» اشاره کرد. او زبان‌های متعددی از جمله انگلیسی، فرانسه، ترکی، آلمانی و روسی را به‌خوبی می‌دانست. در ۱۳۲۸، به‌عنوان سناتور انتصابی تهران انتخاب شد و پنج دوره در مجلس سنا حضور داشت. او لقب «آریامهر» را برای [[محمدرضا پهلوی|محمدرضا شاه پهلوی]] انتخاب کرد. رضازاده شفق در ۷ شهریور ۱۳۵۰ در تهران درگذشت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد. وی به‌عنوان روشنفکری آزادی‌خواه و مشروطه‌طلب، خدمات فرهنگی و علمی بسیاری به ایران ارائه داد.<ref name=":0">[https://artebox.org/arte-pedia/shafagh-01/ صادق رضازاده شفق - وب‌سایت خارجی جعبه هنری]</ref><ref name=":1">[https://ut.ac.ir/fa/page/4006/%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B4%D9%81%D9%82 صادق رضازاده شفق - دانشگاه تهران]</ref><ref name=":2">[https://rasekhoon.net/mashahir/show/585161 صادق رضازاده شفق - راسخون]</ref><ref name=":3">[https://sedayemoallem.ir/%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4/item/19540-%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B4%D9%81%D9%82-%D8%9B-%D9%85%D8%B9%D9%84%D9%85-%D9%88-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%85-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C صادق رضازاده شفق ؛ معلم و پیشگام نقد فرهنگی - صدای معلم]</ref><ref name=":4">[https://akharinkhabar.ir/book/9257670/%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA-%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B4%D9%81%D9%82%D8%9B-%D9%85%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B7%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%86%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%84%D8%BA%D8%A7%D8%AA-%D8%A8%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF سالروز درگذشت صادق رضازاده شفق؛ مشروطه‌خواهی که نگران لغات بیگانه بود - آخرین خبر]</ref>
[[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|بندانگشتی|1148x1148پیکسل]]
{{جعبه اطلاعات سیاست‌مدار
| نام              = محمدولی خان تنکابنی
| تصویر            = محمدولی تنکابنی؛2.jpg
| شرح تصویر        = سپهدار اعظم، فاتح تهران در جنبش مشروطه
| نام کامل        = محمدولی خان خلعت‌بری تنکابنی
| معروف به         = سپهدار اعظم، سپهسالار اعظم، نصرالسلطنه
| نام مستعار      =
| زادروز          = ۱۲۶۴ قمری (حدود ۱۲۲۶ شمسی)
| شهر تولد        = منطقه دوهزار تنکابن
| کشور تولد        = ایران (دوران قاجار)
| تاریخ مرگ        = ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ شمسی (۲۵ شعبان ۱۳۴۵ قمری)
| شهر مرگ          = زرگنده، تهران
| کشور مرگ        = ایران (دوران پهلوی)
| نام همسر        =
| فرزندان          =امیر اسعد خلعتبری
| خویشاوندان سرشناس = حبیب‌الله خان ساعدالدوله (پدر)
| تحصیلات          =
| دین              = اسلام (شیعه)
| حزب سیاسی        = حزب اعتدالیون
| سمت              = نخست‌وزیر ایران (سه دوره)، وزیر جنگ، والی گیلان و آذربایجان
| پست‌های قبلی      = حاکم استرآباد، وزیر گمرک و خزانه، وزیر پست و تلگراف، فرمانده نیروهای شمال
| فعالیت‌ها        = رهبری نیروهای شمال در فتح تهران، مشارکت در جنبش مشروطه
| قبل از          =
| بعد از          =
| وب‌گاه رسمی      =
| امضا            =
| زیرنویس          =


== زندگی و تحصیلات ==
}}
صادق رضازاده شفق در سال ۱۲۷۴ خورشیدی در شهر تبریز به دنیا آمد. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در مدارس پرورش و مموریال (مدرسه آمریکایی) تبریز به پایان رساند. این مدارس، به‌ویژه مدرسه مموریال که توسط میسیونرهای آمریکایی اداره می‌شد، نقش مهمی در شکل‌گیری دیدگاه‌های علمی و فرهنگی او داشتند. در این دوره، او زیر نظر معلمانی چون هوارد باسکرویل، که بعدها از رهبران جنبش مشروطه شد، آموزش دید و با مفاهیم آزادی‌خواهی و اصلاحات اجتماعی آشنا شد. رضازاده شفق به زبان‌های متعددی از جمله انگلیسی، فرانسه، ترکی، آلمانی و روسی تسلط داشت که این توانایی زبانی بعدها در فعالیت‌های علمی و فرهنگی او تأثیر بسزایی گذاشت.  
'''محمدولی خان تنکابنی'''، (متولد ۱۲۶۴ هـ. ق، تنکابن - درگذشته ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ هش)ملقب به سپهدار اعظم، یکی از دولتمردان برجسته دوران قاجار بود که در سال ۱۲۶۴ قمری در منطقه دوهزار تنکابن زاده شد. پدرش حبیب‌الله خان ساعدالدوله، از نوادگان محمدولی خان سرتیپ تنکابنی، بود و محمدولی تحت تربیت مادرش بزرگ شد. وی در دوازده سالگی به تهران آمد و به خدمت نظام درآمد، جایی که به سرعت به درجه سرتیپی رسید و لقب نصرالسلطنه را از [[ناصرالدین شاه]] دریافت کرد. او در سرکوب شورش ترکمن‌ها نقش داشت و حکومت استرآباد، گیلان و آذربایجان را بر عهده گرفت. همچنین، اداره ضرابخانه، وزارت مسکوکات و تلگرافخانه را مدیریت کرد و خدمات آبادانی در گیلان انجام داد.


در سال ۱۲۹۰، به دلیل اشغال تبریز توسط نیروهای روس و شرایط ناامن ناشی از تحولات پس از مشروطه، رضازاده شفق به امپراتوری عثمانی مهاجرت کرد. او در دبستان ایرانیان در استانبول به تدریس زبان فارسی و تاریخ مشغول شد. این تجربه اولیه در تدریس، زمینه‌ساز فعالیت‌های بعدی او در حوزه آموزش و فرهنگ شد. پس از مدتی، او به تحصیل در رابرت کالج استانبول پرداخت و در سال ۱۲۹۷، موفق به دریافت مدرک لیسانس از این مؤسسه شد. در سال ۱۳۰۱، برای ادامه تحصیل به برلین عزیمت کرد و در سال ۱۳۰۷، از دانشگاه برلین مدرک دکتری در رشته فلسفه اخذ کرد. تحصیل در این دانشگاه معتبر، او را با جدیدترین جریان‌های فکری و علمی اروپا آشنا کرد و دیدگاه‌های او را در زمینه فرهنگ و تاریخ عمیق‌تر ساخت.<ref name=":0" /><ref name=":2" /><ref name=":1" /><ref name=":3" />
در دوران [[محمد علی شاه|محمدعلی شاه]]، ابتدا مخالف [[جنبش مشروطه ایران|جنبش مشروطه]] بود و برای سرکوب مجاهدان تبریز اعزام شد، اما به دلیل اختلاف با [[عبدالمجید میرزا عین‌الدوله|عین‌الدوله]]، به مشروطه‌خواهان پیوست و رهبری نیروهای شمال را در فتح تهران بر عهده گرفت. در ۲۳ جمادی‌الآخره ۱۳۲۷ قمری، تهران فتح شد و محمدعلی شاه خلع گردید. سپهدار اعظم سپس ریاست وزرا و وزارت جنگ را عهده‌دار شد و در افتتاح مجلس دوم نقش داشت. او سه بار کابینه تشکیل داد و در ساماندهی امور مالی و نظامی کوشید، اما اختلافات داخلی منجر به استعفای وی گردید.


== فعالیت‌های سیاسی و فرهنگی در دوره مشروطه و پس از آن ==
پس از [[کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹]]، سپهدار اعظم زندانی شد و پس از آزادی، از سیاست کناره گرفت. مشکلات مالی ناشی از وام‌های بانکی و مالیات‌های جدید دولت [[رضاشاه پهلوی]]، املاک وسیع وی را تهدید کرد. او که بیش از هزار نوکر و سوار داشت، در نهایت نتوانست بدهی‌های خود را بپردازد و در ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ شمسی، در سن هشتاد سالگی، با شلیک به شقیقه خود در زرگنده تهران به زندگی‌اش پایان داد. وصیت‌نامه‌اش بر سادگی تدفین تأکید داشت.
صادق رضازاده شفق در دوره جوانی، تحت تأثیر فضای آزادی‌خواهی جنبش مشروطه، به فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی روی آورد. او در تبریز به گروه «فوج نجات» که توسط معلم آمریکایی‌اش، هوارد باسکرویل، تشکیل شده بود، پیوست. این گروه از مجاهدان مشروطه‌خواه در راستای دفاع از آرمان‌های مشروطیت فعالیت می‌کرد و رضازاده شفق با مشارکت فعال در این گروه، نقش مهمی در حمایت از این جنبش ایفا کرد. پس از فتح تهران توسط مشروطه‌خواهان در سال ۱۲۸۸، او به فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی خود ادامه داد و به یکی از چهره‌های برجسته در این دوره تبدیل شد.  


=== ترویج فرهنگ ایرانی در عثمانی ===
سپهدار اعظم نمادی از فئودالیسم مشروطه‌خواه بود که از مخالف استبداد به حامی مشروطه تبدیل شد، اما فرصت‌طلبی‌اش در حفظ منافع شخصی برجسته بود. نقش وی در فتح تهران و تشکیل دولت‌های اولیه مشروطه، او را به یکی از چهره‌های کلیدی جنبش تبدیل کرد، هرچند دوران پایانی زندگی‌اش با فلاکت مالی همراه بود.<ref name=":0">[https://rch.ac.ir/article/Details/10536 تنکابنی محمدولی خان - دانشنامه جهان اسلام]</ref><ref name=":1">[https://javaherihosein.com/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%88%D9%84%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D9%86%DA%A9%D8%A7%D8%A8%D9%86%DB%8C-%D8%B3%D9%BE%D9%87%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%B9%D8%B8%D9%85-%D8%B3%DB%8C%D8%A7/ محمد ولی خان تنکابنی (سپهسالار اعظم) سیاستگزاران دوره ی قاجاریه - حسین جواهری]</ref><ref name=":2">[https://fararu.com/fa/news/666206/%D8%B4%D9%84%DB%8C%DA%A9-%D8%AF%D8%B1-%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%81%D8%A6%D9%88%D8%AF%D8%A7%D9%84-%D9%85%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B7%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87 شلیک در زرگنده؛ مرگ خودخواستۀ فئودالِ مشروطه‌خواه - فرارو]</ref><ref name=":3">[https://iranvarjavand.ir/%d9%81%d8%a7%d8%aa%d8%ad-%d8%aa%d9%87%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d8%aa%d9%88%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%b2-%d9%be%d8%b1%d8%af%d8%a7%d8%ae%d8%aa-%d8%a7%d9%86%d8%b9%d8%a7%d9%85-%d9%be%d8%b3%d8%aa%da%86/ فاتح تهران ناتوان از پرداخت انعام پستچی - ایران ورجاوند]</ref><ref name=":4">[https://www.rouydad24.ir/fa/news/384503/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D9%88%D9%84%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%BE%D9%87%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%B1%D8%A7%DA%98%DB%8C%DA%A9-%DB%8C%DA%A9-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D8%B5%D8%AA%E2%80%8C%D8%B7%D9%84%D8%A8 محمدولی خان سپهسالار؛ پایان تراژیک یک انقلابی فرصت‌طلب! - رویداد۲۴]</ref><ref name=":5">[https://mazandaran.blogsky.com/98 سپهسالار محمد ولی خان تنکابنی - مازندران بام ایران]</ref>
رضازاده شفق در دوره مهاجرت به امپراتوری عثمانی، در دبستان ایرانیان استانبول به تدریس زبان فارسی و تاریخ پرداخت. او در این نقش، نه‌تنها به آموزش دانش‌آموزان ایرانی مقیم عثمانی مشغول بود، بلکه با ترویج فرهنگ و ادبیات پارسی، به حفظ هویت ایرانی در میان جامعه مهاجران کمک کرد. این فعالیت‌ها نشان‌دهنده تعهد او به حفظ و گسترش فرهنگ ایرانی در خارج از مرزهای ایران بود و زمینه‌ساز فعالیت‌های بعدی او در حوزه‌های فرهنگی و آموزشی شد.  


=== تأسیس روزنامه شفق و جمعیت وطن‌خواهان ===
== نسب خانوادگی و القاب ==
پس از موفقیت مشروطه‌خواهان، رضازاده شفق انجمن «جمعیت وطن‌خواهان» را تأسیس کرد. این انجمن با هدف ترویج اندیشه‌های ملی‌گرایانه و اصلاحات اجتماعی فعالیت می‌کرد. او همچنین روزنامه‌ای به نام «شفق» منتشر کرد که بیشتر مقالات آن را خود نگارش می‌کرد. این روزنامه به‌عنوان تریبونی برای بیان دیدگاه‌های آزادی‌خواهانه و فرهنگی او عمل می‌کرد و به دلیل انتشار آن، لقب «شفق» به نام خانوادگی‌اش افزوده شد. این فعالیت‌ها نشان‌دهنده تعهد او به ترویج فرهنگ و آگاهی در جامعه ایران بود. انتشار روزنامه شفق به‌ویژه در تبریز، که پایگاه مهمی برای مشروطه‌خواهان بود، تأثیر قابل توجهی در شکل‌گیری افکار عمومی داشت.  
محمدولی خان از شاخه خلعت‌بری خاندان بزرگ تونی تنکابنی بود. جد اعلایش مرتضی‌قلی خان تونی (زنده در حدود ۱۲۰۰ قمری) از سرداران فتحعلی‌شاه بود و لقب «سپهدار» را اولین بار برای این خاندان به ارمغان آورد. پس از مرگ مرتضی‌قلی خان، پسرش محمدولی خان سرتیپ (جد مستقیم سپهدار اعظم) این لقب را به ارث برد و در جنگ هرات کشته شد. محمدولی خان تنکابنی در ابتدا در سال ۱۲۸۵ق، «نصرالسلطنه» خوانده شد، سپس در سال ۱۳۰۵ ق، «سپهدار»، بعد در سال ۱۳۱۵ق، «سپهدار اعظم»، در اواخر دوران قاجار در سال ۱۳۲۴ق، «سردار معظم» و سرانجام در سال ۱۳۲۷ق، «سپهسالار اعظم تنکابنی» نامیده شد.<ref name=":0" /><ref name=":1" />


==== نقش روزنامه شفق در فرهنگ تبریز ====
== زندگی اولیه و ورود به خدمت نظام ==
روزنامه شفق، که توسط صادق رضازاده شفق منتشر می‌شد، نقش مهمی در ترویج اندیشه‌های ملی‌گرایانه و مشروطه‌خواهی در تبریز ایفا کرد. این روزنامه به‌عنوان یکی از پایگاه‌های فرهنگی در تبریز، که در آن زمان مرکز مهمی برای فعالیت‌های مشروطه‌خواهان بود، به آگاهی‌بخشی عمومی و تقویت گفتمان آزادی‌خواهی کمک کرد. رضازاده شفق با نگارش مقالات متعدد در این روزنامه، به تشویق اصلاحات اجتماعی و فرهنگی پرداخت و دیدگاه‌های خود را درباره ضرورت حفظ هویت ملی و پیشرفت ایران مطرح کرد. این فعالیت‌ها جایگاه او را به‌عنوان یک روشنفکر تأثیرگذار در تبریز تثبیت کرد.  
محمدولی خان تنکابنی در سال ۱۲۶۴ قمری در منطقه دوهزار، ییلاق خاندان خلعت‌بری در کوهستان تنکابن، چشم به جهان گشود. پدر وی، حبیب‌الله خان ملقب به ساعدالدوله و بعدها ترخان سردار، فرزند محمدولی خان سرتیپ تنکابنی بود که در محاصره هرات کشته شد. از آنجایی که پدرش اغلب در تهران و در خدمت دربار بود، محمدولی تحت مراقبت مادرش پرورش یافت. در سن دوازده سالگی به تهران آمد و به خدمت نظام پیوست. در زمان صدارت [[میرزا حسین خان سپهسالار]]، درجه سرتیپی دریافت کرد و به فرمانروایی رشت و تنکابن رسید.


=== همکاری با چهره‌های فرهنگی و سیاسی ===
در اواخر دهه ۱۲۹۰ قمری، هنگامی که ترکمن‌ها در شمال ایران آشوب به پا کردند، محمدولی خان مأمور برقراری امنیت شد و آنان را شکست داد. ناصرالدین شاه به پاس این خدمت، لقب نصرالسلطنه به وی اعطا کرد. سپس به درجه امیرتومانی رسید و حاکم استرآباد گردید. پس از مدتی به تهران بازگشت و اداره امور ضرابخانه و وزارت مسکوکات را بر عهده گرفت، اما به دلیل اتهام غش در سکه‌ها، از این منصب برکنار شد.<ref name=":0" /><ref name=":1" />
در دوره مهاجرت به امپراتوری عثمانی، رضازاده شفق با شخصیت‌های برجسته‌ای چون سید حسن تقی‌زاده و عارف قزوینی همکاری داشت. او در سال ۱۳۰۴، دیوان اشعار عارف قزوینی را منتشر کرد که نشان‌دهنده علاقه او به ادبیات و حمایت از شاعران ملی‌گرا بود. این همکاری‌ها، به‌ویژه با تقی‌زاده، که از رهبران فکری مشروطه بود، دیدگاه‌های او را در زمینه اصلاحات فرهنگی و سیاسی تقویت کرد. این دوره از زندگی رضازاده شفق نشان‌دهنده پیوند عمیق او با جنبش‌های فکری و فرهنگی زمان خود بود.<ref name=":0" /><ref name=":2" /><ref name=":3" /><ref name=":4" /><ref name=":1" />  


== فعالیت‌های علمی و آموزشی ==
== مناصب اداری در دوران ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه ==
در ذیقعده ۱۳۱۷ قمری، محمدولی خان حاکم گیلان شد و طی چهار سال، خدمات رفاهی و آبادانی گسترده‌ای انجام داد، از جمله ساخت جاده‌ها و بهبود زیرساخت‌ها. در صفر ۱۳۲۲ قمری، والی آذربایجان گردید و پس از یک سال به تهران بازگشت. امتیاز اداره تلگرافخانه به وی واگذار شد و همزمان فرماندهی نیروهای نظامی مازندران، گیلان و قزوین را بر عهده داشت. در این دوره، لقب سپهدار اعظم دریافت کرد. وی در زمینه‌های اقتصادی نیز فعال بود و امتیاز استخراج معادن و اجاره گمرک‌ها را به دست آورد.


=== تدریس در دانشگاه و دارالمعلمین عالی ===
در دوران مظفرالدین شاه، محمدولی خان وزیر گمرک و خزانه شد و این مناصب را تا سال ۱۳۱۵ قمری حفظ کرد. او همچنین در سفر سوم مظفرالدین شاه به اروپا، برای تأمین هزینه‌ها به قفقاز رفت و لقب سردار معظم گرفت. عین‌الدوله، صدراعظم وقت، وی را وزیر پست و تلگراف و فرمانده توپخانه و فوج‌های قزوین، گیلان و مازندران کرد.<ref name=":1" />
پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۰۷، صادق رضازاده شفق به‌عنوان یکی از استادان برجسته در دارالمعلمین عالی (دانشسرای عالی) مشغول به کار شد. او در این مؤسسه به تدریس تاریخ، فلسفه و تاریخ ادبیات فارسی پرداخت و نقش مهمی در تربیت نسل جدید معلمان و روشنفکران ایرانی ایفا کرد. پس از تأسیس دانشگاه تهران، او به این دانشگاه پیوست و در دانشکده ادبیات و علوم انسانی به تدریس ادامه داد. دروس او، که عمدتاً بر تاریخ و ادبیات فارسی متمرکز بود، به دلیل عمق علمی و تسلطش بر زبان‌های خارجی، از جمله انگلیسی، فرانسه، آلمانی و روسی، مورد توجه دانشجویان قرار گرفت. این توانایی‌های زبانی به او امکان می‌داد تا منابع بین‌المللی را در تدریس خود به کار گیرد و دیدگاه‌های نوینی را به دانشجویان منتقل کند.  


=== نقش در فرهنگستان ایران ===
=== زمین‌داری و ثروت عظیم فئودالی ===
صادق رضازاده شفق از اعضای مؤسس فرهنگستان ایران بود که در سال ۱۳۱۴،با هدف حفظ و تقویت زبان و ادبیات فارسی تأسیس شد. او در این نهاد با همکاری دیگر ادیبان و دانشمندان، به تدوین واژگان جدید و جایگزینی لغات بیگانه با معادل‌های فارسی پرداخت. نگرانی او نسبت به نفوذ لغات بیگانه در زبان فارسی، که ریشه در فعالیت‌های فرهنگی‌اش در دوره مشروطه داشت، در این دوره نیز ادامه یافت. او معتقد بود که حفظ اصالت زبان فارسی برای تقویت هویت ملی ضروری است. مشارکت فعال او در فرهنگستان، به‌ویژه در زمینه واژه‌گزینی، از جمله خدمات ماندگارش به فرهنگ ایران محسوب می‌شود.
سپهدار اعظم بزرگ‌ترین مالک شمال ایران به‌شمار می‌رفت و بیش از ۳۵۰ روستا و مزرعه در تنکابن، تالش، لنگرود، لاهیجان، رشت و استرآباد متعلق به او بود. جنگل‌های وسیع تنکابن، شیلات خزر، تجارت چای، برنج و ابریشم عمدتاً در دست وی و خاندانش بود. این املاک از طریق ارث پدری، خرید، غصب و امتیازات درباری گرد آمده بود و سالانه میلیون‌ها تومان درآمد داشت. همین ثروت عظیم بعدها باعث شد بانک‌های روس و سپس دولت ایران او را تحت فشار شدید مالی قرار دهند.<ref name=":0" /><ref name=":2" /><ref name=":3" />


=== تدریس در دانشگاه‌های بین‌المللی ===
== نقش در جنبش مشروطه و دوران محمدعلی شاه ==
رضازاده شفق در مقاطعی از زندگی حرفه‌ای خود به دعوت دانشگاه‌های معتبر جهانی، از جمله دانشگاه کلمبیا در ایالات متحده و دانشگاه مک‌گیل در کانادا، به تدریس پرداخت. او در این دانشگاه‌ها به آموزش تاریخ و ادبیات ایران مشغول شد و نقش مهمی در معرفی فرهنگ و تاریخ ایران به مخاطبان بین‌المللی ایفا کرد. این فعالیت‌ها نشان‌دهنده جایگاه علمی او در سطح جهانی و توانایی‌اش در برقراری ارتباط میان فرهنگ‌های شرقی و غربی بود. حضور او در این دانشگاه‌ها همچنین به تقویت تبادلات علمی و فرهنگی بین ایران و دیگر کشورها کمک کرد.<ref name=":1" /><ref name=":2" /><ref name=":3" /><ref name=":4" /><ref name=":0" />
[[پرونده:محمدولی تنکابنی؛1.jpg|جایگزین=محمدولی تنکابنی|بندانگشتی|260x260پیکسل|محمدولی تنکابنی]]
در آغاز جنبش مشروطه، سپهدار اعظم از هواداران دربار بود و در سرکوب متحصنین مسجد جامع تهران شرکت کرد، جایی که یک سید کشته شد. پس از ترور [[میرزا علی‌اصغر خان اتابک اعظم|اتابک]] در ۲۱ رجب ۱۳۲۵ قمری، وی به همراه ۶۱ تن دیگر از نخبگان درباری، نامه‌ای در حمایت از مشروطه به شاه و مجلس فرستاد. همزمان با شورش ترکمن‌ها، محمدعلی شاه وی را برای سرکوب آنان اعزام کرد و پس از ده ماه، آرامش را برقرار نمود.


= آثار و تألیفات =
پس از به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه، سپهدار اعظم برای کمک به عین‌الدوله به آذربایجان رفت، اما به دلیل اختلاف، از همکاری خودداری کرد و با ارسال تلگراف به شاه، وی را به پذیرش مشروطه دعوت نمود. مجاهدان تبریزی پیشنهاد کردند به تنکابن برود و پرچم آزادی‌خواهی برافرازد. وی به شمال رفت و به مشروطه‌خواهان رشت پیوست. تلگراف علمای نجف در ۲۲ صفر ۱۳۲۷ قمری، وی را به حمایت از تبریزیان فراخواند.


=== ترجمه‌های برجسته ===
محمدولی تنکابنی (سپهدار اعظم) به سمت قزوین حرکت کرد و بدون جنگ آن را تصرف نمود. دیپلمات‌های روسی و انگلیسی کوشیدند مانع شوند، اما وی بر اطاعت از علما تأکید کرد. پیشنهادهایی برای صلح به شاه داد، اما رد شد. سرانجام در ۲۳ جمادی‌الآخره ۱۳۲۷ قمری، نیروهای وی به همراه بختیاری‌ها تهران را فتح کردند.
صادق رضازاده شفق به‌عنوان مترجمی توانمند، آثار متعددی را از زبان‌های خارجی به فارسی ترجمه کرد که برخی از آن‌ها به دلیل دقت و کیفیتشان شهرت یافتند. از جمله ترجمه‌های برجسته او می‌توان به کتاب‌های «کوروش کبیر» و «اسکندر مقدونی» نوشته هارولد لمب اشاره کرد. این آثار، که به تاریخ ایران و جهان باستان می‌پردازند، با تسلط رضازاده شفق بر زبان انگلیسی و دانش عمیق او در تاریخ، به متونی قابل اعتماد برای مخاطبان فارسی‌زبان تبدیل شدند. همچنین، او کتاب «گزیده اوپه‌نیشدها» را ترجمه کرد که نشان‌دهنده علاقه او به فلسفه و متون کلاسیک شرقی بود. این ترجمه‌ها نه‌تنها به غنای ادبیات تاریخی و فلسفی ایران افزودند، بلکه نقش مهمی در معرفی متون جهانی به مخاطبان ایرانی ایفا کردند.  


=== تألیفات اصلی ===
=== روابط پیچیده با روس و انگلیس ===
صادق رضازاده شفق علاوه بر ترجمه، آثار تألیفی متعددی نیز از خود به جای گذاشت. یکی از مهم‌ترین آثار او کتاب «نادرشاه» است که به بررسی زندگی و اقدامات این پادشاه ایرانی پرداخته است. این کتاب با تکیه بر منابع تاریخی و دانش گسترده رضازاده شفق در تاریخ ایران نگارش شده و از منابع مهم در مطالعه تاریخ دوره افشاریه محسوب می‌شود. اثر دیگر او، «تاریخ ادبیات فارسی»، به تحلیل سیر تحول ادبیات پارسی از دوره‌های کهن تا معاصر می‌پردازد. این کتاب به دلیل رویکرد علمی و جامعش، به‌عنوان منبعی ارزشمند در مطالعات ادبی شناخته می‌شود. رضازاده شفق همچنین در سال ۱۳۰۴، دیوان اشعار عارف قزوینی را منتشر کرد که نشان‌دهنده حمایت او از ادبیات ملی‌گرایانه و شاعران دوره مشروطه بود.  
در مسیر فتح تهران، دولت روسیه ابتدا از سپهدار اعظم حمایت ضمنی کرد اما پس از فتح پایتخت، کنسول روسیه در رشت او را تهدید به قطع کمک کرد. انگلیس نیز ابتدا بی‌طرف بود ولی پس از قرارداد ۱۹۰۷ و تقسیم ایران، با نفوذ سپهدار در گیلان مخالفت کرد و در سال‌های ۱۹۱۱–۱۹۱۲ چندین بار از لندن و تهران به او اخطار داد که از سیاست کنار برود. این فشار دو قدرت خارجی نقش مهمی در انزوای سیاسی بعدی وی داشت.<ref name=":0" /><ref name=":1" /><ref name=":4" />


=== ویژگی‌های نگارشی آثار ===
== نخست‌وزیری و فعالیت‌های پس از فتح تهران ==
آثار صادق رضازاده شفق، چه در حوزه ترجمه و چه تألیف، به دلیل نثر روان و علمی او مورد توجه قرار گرفته‌اند. تسلط او بر زبان‌های خارجی مانند انگلیسی، فرانسه، آلمانی و روسی، به او امکان داد تا متون پیچیده تاریخی و فلسفی را با دقت به فارسی برگرداند. نثر او در تألیفاتی مانند «نادرشاه» و «تاریخ ادبیات فارسی» به‌گونه‌ای بود که هم برای پژوهشگران و هم برای مخاطبان عمومی قابل فهم بود. این ویژگی نگارشی، آثار او را به منابعی پرطرفدار در میان دانشجویان و ادیبان تبدیل کرد.  
[[پرونده:تنکابنی در فتح تهران.jpg|جایگزین=نقاشی فتح تهران در کاخ‌موزه‌های سعدآباد، محمد ولی خان تنکابنی همراه با سردار اسعد بختیاری که سوار بر اسب هستند.|بندانگشتی|309x309پیکسل|نقاشی فتح تهران در کاخ‌موزه‌های سعدآباد، محمد ولی خان تنکابنی همراه با سردار اسعد بختیاری که سوار بر اسب هستند.]]
پس از فتح تهران و خلع محمدعلی شاه، سپهدار اعظم ریاست وزرا و وزارت جنگ را بر عهده گرفت. مجلس دوم در اول ذیقعده ۱۳۲۷ قمری افتتاح شد و به وی رأی اعتماد داد. مجلس از [[ستارخان]]، [[باقر خان|باقرخان]]، سپهدار و [[سردار اسعد بختیاری|سردار اسعد]] تجلیل کرد. وی به حزب اعتدالیون پیوست که اکثریت کرسی‌ها را کسب کرد. (رهبر فکری این حزب [[سید محمد طباطبایی|سید محمد طباطبایی]] بود. [[سید عبدالله بهبهانی]]، علی‌محمد دولت‌آبادی، صدرالعلما، محمدعلیخان نصرت‌السلطان، مرتضی قلی‌خان نائینی، ذکاالملک، معتمدخاقان، محمدتقی بنکدار، محمدتقی رزاز از دیگر چهره‌های برجسته آن بودند) محمدولی خان تنکابنی س از یک سال استعفا داد، اما در ۹ ربیع‌الاول ۱۳۲۹ قمری دوباره نخست‌وزیر شد. هیئت مالی آمریکایی به ریاست مورگان شوستر برای ساماندهی اقتصاد آمد.


=== حمایت از ادبیات ملی‌گرا ===
در کابینه اول، سپهدار اعظم وزیر جنگ بود و برنامه‌هایی برای اصلاح ارتش و شهربانی ارائه داد. کابینه سه بار ترمیم شد. اختلاف با مجلس بر سر بودجه وزارت جنگ منجر به ترک تهران توسط وی گردید، اما بازگشت و ادامه داد.<ref name=":0" /><ref name=":1" />
رضازاده شفق در سال ۱۳۰۴، با حمایت مالی و معنوی خود، دیوان اشعار عارف قزوینی را منتشر کرد. این اقدام نه‌تنها به حفظ آثار یکی از شاعران برجسته دوره مشروطه کمک کرد، بلکه نشان‌دهنده تعهد او به حمایت از ادبیات ملی‌گرایانه بود. اشعار عارف قزوینی، که سرشار از مضامین میهن‌پرستانه و آزادی‌خواهانه بود، با تلاش رضازاده شفق در دسترس مخاطبان بیشتری قرار گرفت و به تقویت روحیه ملی‌گرایی در ایران کمک کرد.


=== تأثیر آثار بر فرهنگ و آموزش ===
سپهدار اعظم دشمن [[نهضت جنگل|جنبش جنگل]] بود و نیروهایی برای سرکوب آن فرستاد.<ref name=":5" />
آثار رضازاده شفق، چه در حوزه ترجمه و چه تألیف، تأثیر عمیقی بر فرهنگ و آموزش ایران گذاشتند. ترجمه‌های او امکان دسترسی پژوهشگران و دانشجویان ایرانی به منابع تاریخی و فلسفی جهانی را فراهم کرد، در حالی که تألیفاتش به تقویت مطالعات تاریخی و ادبی در ایران کمک نمود. این آثار، به‌ویژه در دانشگاه تهران و دیگر مؤسسات آموزشی، به‌عنوان منابع درسی مورد استفاده قرار گرفتند و به تربیت نسل جدیدی از پژوهشگران و ادیبان کمک کردند. تسلط او بر زبان‌های متعدد و توانایی‌اش در انتقال مفاهیم پیچیده به زبانی روان، از ویژگی‌های برجسته آثارش بود.<ref name=":0" /><ref>[https://www.iranketab.ir/profile/7720-%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B4%D9%81%D9%82 صادق رضازاده شفق - ایران کتاب]</ref><ref>[https://ketabrah.com/author/5879-%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B4%D9%81%D9%82 معرفی و دانلود بهترین کتاب‌های صادق رضازاده شفق - کتابراه]</ref><ref name=":1" /><ref>[https://ketabnak.com/persons/11881/%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82+%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87+%D8%B4%D9%81%D9%82 صادق رضازاده شفق - کتابناک]</ref><ref name=":3" /><ref name=":2" />  


== فعالیت‌های سیاسی و نمایندگی ==
== کابینه سوم و اختلافات نهایی ==
سومین دوره نخست‌وزیری سپهدار اعظم از شعبان ۱۳۳۰ تا ذیقعده ۱۳۳۰ قمری (تقریباً چهار ماه) طول کشید. در این کابینه، [[میرزاحسن خان وثوق‌الدوله|وثوق‌الدوله]] وزیر خارجه و ناظم‌الدوله وزیر مالیه بودند. اختلاف شدید بر سر [[قرارداد ۱۹۱۹]] و نیز عزل مورگان شوستر باعث شد اکثریت مجلس به کابینه رأی عدم اعتماد دهد و سپهدار در ذیقعده ۱۳۳۰ قمری برای همیشه استعفا کند و از سیاست کنار برود.<ref name=":0" /><ref name=":1" />


=== نمایندگی در مجلس شورای ملی ===
== دوران پهلوی و مشکلات مالی ==
صادق رضازاده شفق در دوره چهاردهم مجلس شورای ملی به‌عنوان نماینده انتخاب شد. حضور او در مجلس، که در دوره‌ای حساس از تاریخ ایران برگزار می‌شد، نشان‌دهنده جایگاه او به‌عنوان یک روشنفکر و فعال سیاسی بود. او در این دوره با تکیه بر دانش و تجربه خود در زمینه‌های فرهنگی و تاریخی، به بحث و بررسی مسائل ملی پرداخت و از دیدگاه‌های آزادی‌خواهانه و مشروطه‌طلبانه خود دفاع کرد. فعالیت‌های او در مجلس شورای ملی به تقویت گفتمان اصلاحات و پیشرفت در ایران کمک کرد و نشان‌دهنده تعهد او به آرمان‌های جنبش مشروطه بود که در جوانی به آن پیوسته بود.  
پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ شمسی، سپهدار اعظم به همراه دیگر رجال قاجاری زندانی شد و صد روز در حبس ماند. پس از آزادی، از سیاست کناره گرفت. املاک وی در رهن بانک استقراضی روس بود و پس از انتقال به وزارت مالیه ایران، ضبط شد. دولت پهلوی مالیات بر املاک وضع کرد و رضاشاه درخواست تجدیدنظر وی را رد کرد.


==== سناتوری در مجلس سنا ====
سپهدار که بیش از هزار نوکر داشت، نتوانست بدهی‌ها را بپردازد و حتی انعام پستچی را نداد.<ref name=":2" /><ref name=":3" />
در سال ۱۳۲۸، رضازاده شفق به‌عنوان سناتور انتصابی تهران در مجلس سنا انتخاب شد و به مدت پنج دوره در این مجلس حضور داشت. در این نقش، او به‌عنوان یکی از شخصیت‌های برجسته سیاسی و فرهنگی، در تصمیم‌گیری‌های کلان کشور مشارکت کرد. حضور او در مجلس سنا، که نهادی مشورتی و قانون‌گذاری بود، نشان‌دهنده نفوذ و اعتبار او در میان نخبگان سیاسی و فرهنگی ایران بود. او در این دوره نیز به موضوعاتی مانند حفظ فرهنگ و زبان فارسی توجه ویژه‌ای داشت و از نفوذ خود برای پیشبرد اهداف فرهنگی استفاده کرد.  


=== حضور در کنفرانس سان‌فرانسیسکو ===
== جزئیات دقیق خودکشی، وصیت‌نامه و دفن ==
یکی از نقاط برجسته فعالیت‌های بین‌المللی رضازاده شفق، شرکت او در کنفرانس سان‌فرانسیسکو در سال ۱۳۲۴، بود. این کنفرانس که برای تدوین منشور سازمان ملل متحد برگزار شد، فرصتی برای او فراهم کرد تا به نمایندگی از ایران در یک رویداد جهانی حضور یابد. مشارکت او در این کنفرانس، که به تأسیس سازمان ملل منجر شد، نشان‌دهنده جایگاه بین‌المللی او به‌عنوان یک روشنفکر و دیپلمات بود. او در این رویداد با تکیه بر دانش گسترده خود در تاریخ و فلسفه، به ترویج دیدگاه‌های ایران در صحنه جهانی کمک کرد.<ref name=":0" /><ref name=":1" /><ref name=":2" /><ref name=":3" />  
سپهدار اعظم صبح روز چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ شمسی (مطابق با ۲۵ شعبان ۱۳۴۵ قمری) در عمارت زرگنده شمیران، با تپانچه شخصی به شقیقه راست خود شلیک کرد و بلافاصله درگذشت. در وصیت‌نامه دست‌نویسش خطاب به پسرش امیر اسعد نوشت بود: <blockquote>«امیر اسعد. فوری نعش مرا بفرستید امامزاده (امامزاده صالح شمیران) بشورند و پیش پسرم دفن کنند. البته همین الان اقدام بشود. دیگر برای بنده تشریفات و گریه پس از هشتاد و چند سال عمر لازم ندارد.» </blockquote>بیت معروفی که سپهدار اعظم مدام زمزمه می‌کرد این بود: <blockquote>«مرا عار باشد از این زندگی / که سالار باشم کنم بندگی».<ref name=":5" /> </blockquote>پیکر محمدولی خان تنکابنی سپهدار اعظم، همان روز در امامزاده صالح تجریش، در کنار قبر پسرش به خاک سپرده شد و از طرف دولت در مسجد شاه مجلس ترحیم بر گزار شد به خاک سپرده شد.<ref name=":0" />


=== پیشنهاد لقب آریامهر ===
سپهدار اعظم نمادی از فرصت‌طلبی بود که از مخالف مشروطه به فاتح تهران تبدیل شد، اما پایان تراژیکی داشت.<ref name=":4" />
صادق رضازاده شفق نقش مهمی در پیشنهاد لقب «آریامهر» برای محمدرضا شاه پهلوی ایفا کرد. این لقب، که به معنای «دوستدار نور آریایی» است، به‌عنوان بخشی از تلاش‌های فرهنگی و ملی‌گرایانه برای برجسته کردن هویت تاریخی ایران به کار رفت. پیشنهاد این لقب نشان‌دهنده نفوذ رضازاده شفق در محافل سیاسی و فرهنگی دوره پهلوی و تعهد او به تقویت نمادهای ملی‌گرایی ایرانی بود.<ref>[https://gooyadaily.com/entertainment/who-coined-the-nickname-aryamehr.html چه کسی لقب آریامهر را ابداع کرد؟ - وب‌سایت خارجی گویا دیلی]</ref>  


== درگذشت و میراث ==
== منابع ==
صادق رضازاده شفق در تاریخ ۷ شهریور ۱۳۵۰ خورشیدی در تهران درگذشت. او در آرامستان بهشت زهرا به خاک سپرده شد. درگذشت او پایانی بر زندگی پربار روشنفکری بود که در حوزه‌های مختلف علمی، فرهنگی و سیاسی تأثیرات عمیقی بر جای گذاشت. فعالیت‌های او در طول زندگی‌اش، از مشارکت در جنبش مشروطه تا تدریس در دانشگاه‌های معتبر جهانی، نشان‌دهنده تعهد بی‌وقفه او به پیشرفت ایران بود.
 
میراث صادق رضازاده شفق در حوزه‌های مختلف فرهنگی، علمی و سیاسی همچنان در ایران ماندگار است. او به‌عنوان یکی از پیشگامان نقد فرهنگی و حفظ زبان فارسی، نقش مهمی در تقویت هویت ملی ایرانیان ایفا کرد. تألیفات و ترجمه‌های او، از جمله کتاب‌های «نادرشاه»، «تاریخ ادبیات فارسی» و ترجمه‌های «کوروش کبیر» و «گزیده اوپه‌نیشدها»، به‌عنوان منابعی ارزشمند در مطالعات تاریخی و ادبی ایران شناخته می‌شوند. مشارکت او در تأسیس فرهنگستان ایران و تلاش برای واژه‌گزینی، به حفظ و تقویت زبان فارسی کمک کرد. علاوه بر این، حضور او در کنفرانس سان‌فرانسیسکو و تدریس در دانشگاه‌های بین‌المللی مانند کلمبیا و مک‌گیل، به معرفی فرهنگ و تاریخ ایران در سطح جهانی یاری رساند. رضازاده شفق با تسلط بر چندین زبان و دانش گسترده‌اش، پلی بین فرهنگ‌های شرقی و غربی ایجاد کرد.
 
=== نقش در حفظ زبان فارسی ===
صادق رضازاده شفق به‌عنوان یکی از اعضای مؤسس فرهنگستان ایران، نقش مهمی در حفظ و تقویت زبان فارسی ایفا کرد. او به شدت نگران نفوذ لغات بیگانه در زبان فارسی بود و در فعالیت‌های خود در فرهنگستان، بر تدوین واژگان جدید و جایگزینی لغات بیگانه با معادل‌های پارسی تأکید داشت. این تلاش‌ها به حفظ اصالت زبان فارسی و تقویت هویت ملی ایرانیان کمک کرد و از او چهره‌ای برجسته در حوزه واژه‌گزینی ساخت.
 
=== ویژگی‌های شخصیتی و آرمان‌ها ===
رضازاده شفق به‌عنوان یک روشنفکر آزادی‌خواه و مشروطه‌طلب، در تمام طول زندگی خود به آرمان‌های اصلاحات اجتماعی و فرهنگی پایبند بود. او با تکیه بر دانش گسترده و دیدگاه‌های مترقی خود، همواره به دنبال پیشرفت ایران و حفظ هویت ملی بود. تعهد او به آزادی‌خواهی، چه در فعالیت‌های سیاسی مانند مشارکت در جنبش مشروطه و چه در تلاش‌های فرهنگی مانند حفظ زبان فارسی، او را به الگویی برای نسل‌های بعدی تبدیل کرد.
 
=== تأثیر بر نسل‌های بعدی ===
فعالیت‌های رضازاده شفق در آموزش، به‌ویژه در دارالمعلمین عالی و دانشگاه تهران، به تربیت نسل جدیدی از پژوهشگران و ادیبان کمک کرد. دانشجویان او از دانش عمیق و دیدگاه‌های نوآورانه‌اش در تاریخ و ادبیات فارسی بهره‌مند شدند. همچنین، تعهد او به آرمان‌های مشروطه‌خواهی و آزادی‌خواهی، الگویی برای روشنفکران و فعالان فرهنگی پس از او بود. او به‌عنوان یک مشروطه‌خواه که نگران نفوذ لغات بیگانه و حفظ اصالت فرهنگی بود، تأثیرات ماندگاری بر گفتمان فرهنگی ایران گذاشت. خدمات او در مجلس شورای ملی و سنا نیز نشان‌دهنده نقش او در شکل‌دهی به سیاست‌های فرهنگی و آموزشی ایران بود.<ref name=":0" /><ref name=":1" /><ref name=":2" /><ref name=":3" /><ref name=":4" />
 
== منابع: ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ دسامبر ۲۰۲۵، ساعت ۰۹:۲۰

برای صفحه تمرین.jpg
محمدولی خان تنکابنی
محمدولی تنکابنی؛2.jpg
سپهدار اعظم، فاتح تهران در جنبش مشروطه
شناسنامه
نام کاملمحمدولی خان خلعت‌بری تنکابنی
معروف بهسپهدار اعظم، سپهسالار اعظم، نصرالسلطنه
زادروز۱۲۶۴ قمری (حدود ۱۲۲۶ شمسی)
زادگاهمنطقه دوهزار تنکابن، ایران (دوران قاجار)
تاریخ مرگ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ شمسی (۲۵ شعبان ۱۳۴۵ قمری)
محل مرگزرگنده، تهران، ایران (دوران پهلوی)
فرزندانامیر اسعد خلعتبری
خویشاوندان سرشناسحبیب‌الله خان ساعدالدوله (پدر)
دیناسلام (شیعه)
اطلاعات سیاسی
حزب سیاسیحزب اعتدالیون
سمتنخست‌وزیر ایران (سه دوره)، وزیر جنگ، والی گیلان و آذربایجان
سمت‌های پیشینحاکم استرآباد، وزیر گمرک و خزانه، وزیر پست و تلگراف، فرمانده نیروهای شمال
فعالیت‌هارهبری نیروهای شمال در فتح تهران، مشارکت در جنبش مشروطه

محمدولی خان تنکابنی، (متولد ۱۲۶۴ هـ. ق، تنکابن - درگذشته ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ هش)ملقب به سپهدار اعظم، یکی از دولتمردان برجسته دوران قاجار بود که در سال ۱۲۶۴ قمری در منطقه دوهزار تنکابن زاده شد. پدرش حبیب‌الله خان ساعدالدوله، از نوادگان محمدولی خان سرتیپ تنکابنی، بود و محمدولی تحت تربیت مادرش بزرگ شد. وی در دوازده سالگی به تهران آمد و به خدمت نظام درآمد، جایی که به سرعت به درجه سرتیپی رسید و لقب نصرالسلطنه را از ناصرالدین شاه دریافت کرد. او در سرکوب شورش ترکمن‌ها نقش داشت و حکومت استرآباد، گیلان و آذربایجان را بر عهده گرفت. همچنین، اداره ضرابخانه، وزارت مسکوکات و تلگرافخانه را مدیریت کرد و خدمات آبادانی در گیلان انجام داد.

در دوران محمدعلی شاه، ابتدا مخالف جنبش مشروطه بود و برای سرکوب مجاهدان تبریز اعزام شد، اما به دلیل اختلاف با عین‌الدوله، به مشروطه‌خواهان پیوست و رهبری نیروهای شمال را در فتح تهران بر عهده گرفت. در ۲۳ جمادی‌الآخره ۱۳۲۷ قمری، تهران فتح شد و محمدعلی شاه خلع گردید. سپهدار اعظم سپس ریاست وزرا و وزارت جنگ را عهده‌دار شد و در افتتاح مجلس دوم نقش داشت. او سه بار کابینه تشکیل داد و در ساماندهی امور مالی و نظامی کوشید، اما اختلافات داخلی منجر به استعفای وی گردید.

پس از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹، سپهدار اعظم زندانی شد و پس از آزادی، از سیاست کناره گرفت. مشکلات مالی ناشی از وام‌های بانکی و مالیات‌های جدید دولت رضاشاه پهلوی، املاک وسیع وی را تهدید کرد. او که بیش از هزار نوکر و سوار داشت، در نهایت نتوانست بدهی‌های خود را بپردازد و در ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ شمسی، در سن هشتاد سالگی، با شلیک به شقیقه خود در زرگنده تهران به زندگی‌اش پایان داد. وصیت‌نامه‌اش بر سادگی تدفین تأکید داشت.

سپهدار اعظم نمادی از فئودالیسم مشروطه‌خواه بود که از مخالف استبداد به حامی مشروطه تبدیل شد، اما فرصت‌طلبی‌اش در حفظ منافع شخصی برجسته بود. نقش وی در فتح تهران و تشکیل دولت‌های اولیه مشروطه، او را به یکی از چهره‌های کلیدی جنبش تبدیل کرد، هرچند دوران پایانی زندگی‌اش با فلاکت مالی همراه بود.[۱][۲][۳][۴][۵][۶]

نسب خانوادگی و القاب

محمدولی خان از شاخه خلعت‌بری خاندان بزرگ تونی تنکابنی بود. جد اعلایش مرتضی‌قلی خان تونی (زنده در حدود ۱۲۰۰ قمری) از سرداران فتحعلی‌شاه بود و لقب «سپهدار» را اولین بار برای این خاندان به ارمغان آورد. پس از مرگ مرتضی‌قلی خان، پسرش محمدولی خان سرتیپ (جد مستقیم سپهدار اعظم) این لقب را به ارث برد و در جنگ هرات کشته شد. محمدولی خان تنکابنی در ابتدا در سال ۱۲۸۵ق، «نصرالسلطنه» خوانده شد، سپس در سال ۱۳۰۵ ق، «سپهدار»، بعد در سال ۱۳۱۵ق، «سپهدار اعظم»، در اواخر دوران قاجار در سال ۱۳۲۴ق، «سردار معظم» و سرانجام در سال ۱۳۲۷ق، «سپهسالار اعظم تنکابنی» نامیده شد.[۱][۲]

زندگی اولیه و ورود به خدمت نظام

محمدولی خان تنکابنی در سال ۱۲۶۴ قمری در منطقه دوهزار، ییلاق خاندان خلعت‌بری در کوهستان تنکابن، چشم به جهان گشود. پدر وی، حبیب‌الله خان ملقب به ساعدالدوله و بعدها ترخان سردار، فرزند محمدولی خان سرتیپ تنکابنی بود که در محاصره هرات کشته شد. از آنجایی که پدرش اغلب در تهران و در خدمت دربار بود، محمدولی تحت مراقبت مادرش پرورش یافت. در سن دوازده سالگی به تهران آمد و به خدمت نظام پیوست. در زمان صدارت میرزا حسین خان سپهسالار، درجه سرتیپی دریافت کرد و به فرمانروایی رشت و تنکابن رسید.

در اواخر دهه ۱۲۹۰ قمری، هنگامی که ترکمن‌ها در شمال ایران آشوب به پا کردند، محمدولی خان مأمور برقراری امنیت شد و آنان را شکست داد. ناصرالدین شاه به پاس این خدمت، لقب نصرالسلطنه به وی اعطا کرد. سپس به درجه امیرتومانی رسید و حاکم استرآباد گردید. پس از مدتی به تهران بازگشت و اداره امور ضرابخانه و وزارت مسکوکات را بر عهده گرفت، اما به دلیل اتهام غش در سکه‌ها، از این منصب برکنار شد.[۱][۲]

مناصب اداری در دوران ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه

در ذیقعده ۱۳۱۷ قمری، محمدولی خان حاکم گیلان شد و طی چهار سال، خدمات رفاهی و آبادانی گسترده‌ای انجام داد، از جمله ساخت جاده‌ها و بهبود زیرساخت‌ها. در صفر ۱۳۲۲ قمری، والی آذربایجان گردید و پس از یک سال به تهران بازگشت. امتیاز اداره تلگرافخانه به وی واگذار شد و همزمان فرماندهی نیروهای نظامی مازندران، گیلان و قزوین را بر عهده داشت. در این دوره، لقب سپهدار اعظم دریافت کرد. وی در زمینه‌های اقتصادی نیز فعال بود و امتیاز استخراج معادن و اجاره گمرک‌ها را به دست آورد.

در دوران مظفرالدین شاه، محمدولی خان وزیر گمرک و خزانه شد و این مناصب را تا سال ۱۳۱۵ قمری حفظ کرد. او همچنین در سفر سوم مظفرالدین شاه به اروپا، برای تأمین هزینه‌ها به قفقاز رفت و لقب سردار معظم گرفت. عین‌الدوله، صدراعظم وقت، وی را وزیر پست و تلگراف و فرمانده توپخانه و فوج‌های قزوین، گیلان و مازندران کرد.[۲]

زمین‌داری و ثروت عظیم فئودالی

سپهدار اعظم بزرگ‌ترین مالک شمال ایران به‌شمار می‌رفت و بیش از ۳۵۰ روستا و مزرعه در تنکابن، تالش، لنگرود، لاهیجان، رشت و استرآباد متعلق به او بود. جنگل‌های وسیع تنکابن، شیلات خزر، تجارت چای، برنج و ابریشم عمدتاً در دست وی و خاندانش بود. این املاک از طریق ارث پدری، خرید، غصب و امتیازات درباری گرد آمده بود و سالانه میلیون‌ها تومان درآمد داشت. همین ثروت عظیم بعدها باعث شد بانک‌های روس و سپس دولت ایران او را تحت فشار شدید مالی قرار دهند.[۱][۳][۴]

نقش در جنبش مشروطه و دوران محمدعلی شاه

محمدولی تنکابنی
محمدولی تنکابنی

در آغاز جنبش مشروطه، سپهدار اعظم از هواداران دربار بود و در سرکوب متحصنین مسجد جامع تهران شرکت کرد، جایی که یک سید کشته شد. پس از ترور اتابک در ۲۱ رجب ۱۳۲۵ قمری، وی به همراه ۶۱ تن دیگر از نخبگان درباری، نامه‌ای در حمایت از مشروطه به شاه و مجلس فرستاد. همزمان با شورش ترکمن‌ها، محمدعلی شاه وی را برای سرکوب آنان اعزام کرد و پس از ده ماه، آرامش را برقرار نمود.

پس از به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه، سپهدار اعظم برای کمک به عین‌الدوله به آذربایجان رفت، اما به دلیل اختلاف، از همکاری خودداری کرد و با ارسال تلگراف به شاه، وی را به پذیرش مشروطه دعوت نمود. مجاهدان تبریزی پیشنهاد کردند به تنکابن برود و پرچم آزادی‌خواهی برافرازد. وی به شمال رفت و به مشروطه‌خواهان رشت پیوست. تلگراف علمای نجف در ۲۲ صفر ۱۳۲۷ قمری، وی را به حمایت از تبریزیان فراخواند.

محمدولی تنکابنی (سپهدار اعظم) به سمت قزوین حرکت کرد و بدون جنگ آن را تصرف نمود. دیپلمات‌های روسی و انگلیسی کوشیدند مانع شوند، اما وی بر اطاعت از علما تأکید کرد. پیشنهادهایی برای صلح به شاه داد، اما رد شد. سرانجام در ۲۳ جمادی‌الآخره ۱۳۲۷ قمری، نیروهای وی به همراه بختیاری‌ها تهران را فتح کردند.

روابط پیچیده با روس و انگلیس

در مسیر فتح تهران، دولت روسیه ابتدا از سپهدار اعظم حمایت ضمنی کرد اما پس از فتح پایتخت، کنسول روسیه در رشت او را تهدید به قطع کمک کرد. انگلیس نیز ابتدا بی‌طرف بود ولی پس از قرارداد ۱۹۰۷ و تقسیم ایران، با نفوذ سپهدار در گیلان مخالفت کرد و در سال‌های ۱۹۱۱–۱۹۱۲ چندین بار از لندن و تهران به او اخطار داد که از سیاست کنار برود. این فشار دو قدرت خارجی نقش مهمی در انزوای سیاسی بعدی وی داشت.[۱][۲][۵]

نخست‌وزیری و فعالیت‌های پس از فتح تهران

نقاشی فتح تهران در کاخ‌موزه‌های سعدآباد، محمد ولی خان تنکابنی همراه با سردار اسعد بختیاری که سوار بر اسب هستند.
نقاشی فتح تهران در کاخ‌موزه‌های سعدآباد، محمد ولی خان تنکابنی همراه با سردار اسعد بختیاری که سوار بر اسب هستند.

پس از فتح تهران و خلع محمدعلی شاه، سپهدار اعظم ریاست وزرا و وزارت جنگ را بر عهده گرفت. مجلس دوم در اول ذیقعده ۱۳۲۷ قمری افتتاح شد و به وی رأی اعتماد داد. مجلس از ستارخان، باقرخان، سپهدار و سردار اسعد تجلیل کرد. وی به حزب اعتدالیون پیوست که اکثریت کرسی‌ها را کسب کرد. (رهبر فکری این حزب سید محمد طباطبایی بود. سید عبدالله بهبهانی، علی‌محمد دولت‌آبادی، صدرالعلما، محمدعلیخان نصرت‌السلطان، مرتضی قلی‌خان نائینی، ذکاالملک، معتمدخاقان، محمدتقی بنکدار، محمدتقی رزاز از دیگر چهره‌های برجسته آن بودند) محمدولی خان تنکابنی س از یک سال استعفا داد، اما در ۹ ربیع‌الاول ۱۳۲۹ قمری دوباره نخست‌وزیر شد. هیئت مالی آمریکایی به ریاست مورگان شوستر برای ساماندهی اقتصاد آمد.

در کابینه اول، سپهدار اعظم وزیر جنگ بود و برنامه‌هایی برای اصلاح ارتش و شهربانی ارائه داد. کابینه سه بار ترمیم شد. اختلاف با مجلس بر سر بودجه وزارت جنگ منجر به ترک تهران توسط وی گردید، اما بازگشت و ادامه داد.[۱][۲]

سپهدار اعظم دشمن جنبش جنگل بود و نیروهایی برای سرکوب آن فرستاد.[۶]

کابینه سوم و اختلافات نهایی

سومین دوره نخست‌وزیری سپهدار اعظم از شعبان ۱۳۳۰ تا ذیقعده ۱۳۳۰ قمری (تقریباً چهار ماه) طول کشید. در این کابینه، وثوق‌الدوله وزیر خارجه و ناظم‌الدوله وزیر مالیه بودند. اختلاف شدید بر سر قرارداد ۱۹۱۹ و نیز عزل مورگان شوستر باعث شد اکثریت مجلس به کابینه رأی عدم اعتماد دهد و سپهدار در ذیقعده ۱۳۳۰ قمری برای همیشه استعفا کند و از سیاست کنار برود.[۱][۲]

دوران پهلوی و مشکلات مالی

پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ شمسی، سپهدار اعظم به همراه دیگر رجال قاجاری زندانی شد و صد روز در حبس ماند. پس از آزادی، از سیاست کناره گرفت. املاک وی در رهن بانک استقراضی روس بود و پس از انتقال به وزارت مالیه ایران، ضبط شد. دولت پهلوی مالیات بر املاک وضع کرد و رضاشاه درخواست تجدیدنظر وی را رد کرد.

سپهدار که بیش از هزار نوکر داشت، نتوانست بدهی‌ها را بپردازد و حتی انعام پستچی را نداد.[۳][۴]

جزئیات دقیق خودکشی، وصیت‌نامه و دفن

سپهدار اعظم صبح روز چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ شمسی (مطابق با ۲۵ شعبان ۱۳۴۵ قمری) در عمارت زرگنده شمیران، با تپانچه شخصی به شقیقه راست خود شلیک کرد و بلافاصله درگذشت. در وصیت‌نامه دست‌نویسش خطاب به پسرش امیر اسعد نوشت بود:

«امیر اسعد. فوری نعش مرا بفرستید امامزاده (امامزاده صالح شمیران) بشورند و پیش پسرم دفن کنند. البته همین الان اقدام بشود. دیگر برای بنده تشریفات و گریه پس از هشتاد و چند سال عمر لازم ندارد.»

بیت معروفی که سپهدار اعظم مدام زمزمه می‌کرد این بود:

«مرا عار باشد از این زندگی / که سالار باشم کنم بندگی».[۶]

پیکر محمدولی خان تنکابنی سپهدار اعظم، همان روز در امامزاده صالح تجریش، در کنار قبر پسرش به خاک سپرده شد و از طرف دولت در مسجد شاه مجلس ترحیم بر گزار شد به خاک سپرده شد.[۱]

سپهدار اعظم نمادی از فرصت‌طلبی بود که از مخالف مشروطه به فاتح تهران تبدیل شد، اما پایان تراژیکی داشت.[۵]

منابع