کاربر:Khosro/صفحه تمرین NOINDEX: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۰۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|وسط|بندانگشتی|887x887پیکسل]]'''غلامحسین کلبی'''، متولد ۱۳۳۸ در بندر ماهشهر استان خوزستان، یکی از قدیمی‌ترین زندانیان سیاسی ایران است که مجموعاً بیش از ۳۰ سال از عمر خود را در زندان سپری کرده است. او مجرد و از هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران است. اولین دوره زندان او از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۶ به مدت شش سال به اتهام هواداری از این سازمان در زندان‌های جنوب ایران بود. در ۱۹ دی ۱۳۷۹، در شهرستان دزفول برای بار دوم بازداشت شد و پس از ۱۴ ماه بازجویی و شکنجه در بازداشتگاه سپاه اهواز (زندان ششم سپاه)، به بندهای ۲۰۹ و ۳۵۰ زندان اوین منتقل گردید. در سال ۱۳۸۱، در شعبه ششم دادگاه انقلاب تهران به اتهام محاربه و عضویت در سازمان مجاهدین خلق به اعدام محکوم شد، اما این حکم پس از تأیید در دادگاه تجدیدنظر و دیوان عالی کشور، به حبس ابد تقلیل یافت. او از حق داشتن وکیل محروم بود و وکیل تسخیری برایش تعیین شد. اعترافات اجباری او زیر شکنجه صورت گرفته و اتهامات را رد کرده است.
[[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|بندانگشتی|1148x1148پیکسل]]
{{جعبه اطلاعات مناطق تاریخی
|نام                = امیرخیز (امیره قیز به گویش تبریزی)
|تصویر              = امیرخیز2.jpg
|اندازه تصویر      = 300px
|عنوان              = محله امیرخیز، سنگر اصلی مقاومت ستارخان در انقلاب مشروطه
|محل                = تبریز، استان آذربایجان شرقی
|کشور              = ایران
|منطقه              = شمال‌غربی تبریز
|مختصات            = ۳۸°۰۴′۵۵″ شمالی ۴۶°۱۶′۳۲″ شرقی
|تاریخ شروع        = دوران صفویه و پیش از آن (محله قدیمی)
|تاسیس              = نامشخص (از محله‌های تاریخی تبریز)
|کاربری ۱          = محل سکونت و پایگاه اصلی ستارخان و باقرخان در انقلاب مشروطه
|کاربری تاریخ ۱    = ۱۲۸۷–۱۲۸۸ خورشیدی (دوران مقاومت تبریز)
|۱ کاربری آزاد ۱نام  = رویداد مهم
|۱ کاربری آزاد ۱ارزش = آخرین سنگر مشروطه‌خواهان تبریز در برابر قوای دولتی محمدعلی شاه
|۱ کاربری آزاد ۲نام  = شخصیت‌های مشهور
|۱ کاربری آزاد ۲ارزش = ستارخان (سردار ملی)، باقرخان (سالار ملی)
|۱ کاربری آزاد ۳نام  = میراث فرهنگی
|۱ کاربری آزاد ۳ارزش = نماد مقاومت آذربایجان و آغاز جنبش مشروطه در تبریز
}}
'''امیرخیز'''، محله‌ای قدیمی در شمال غربی تبریز، به عنوان سنگر اصلی مقاومت [[ستارخان]] در [[جنبش مشروطه ایران]] شناخته می‌شود. این محله نماد مقابله با استبداد [[محمد علی شاه|محمدعلی شاه]] بود و در محاصره سنگین قوای دولتی، ستارخان و یارانش ایستادگی کردند. نام امیرخیز ممکن است از طایفه‌ای به رهبری «امیر قیز» گرفته شده باشد، هرچند برخی آن را به دلیل برخاستن ستارخان از این محله می‌دانند. مردان، جوانان و زنان آذربایجان به سنگرها پیوستند. ستارخان زخمی شد اما آن را پنهان کرد تا پرچم آزادی پایین نیاید. پاسخ تاریخی ستارخان به کنسول روس، که خواستار تسلیم بود، نماد غرور ملی است. امیرخیز با صنایع سنتی مانند قالی‌بافی و کبریت‌سازی، و موقعیت جغرافیایی محدود به رودخانه‌ها و دروازه استانبول، نقش کلیدی در نهضت مشروطه ایفا کرد و میراث آن تا پارک اتابک تهران ادامه یافت. میراث امیرخیز، نفی استبداد و اعاده حقوق شهروندی است که امروز نیز الهام‌بخش است.<ref name=":0">[https://nasrnews.ir/detail/36463/%D8%A7%D9%85%D9%8A%D8%B1%D9%87-%D9%82%D9%8A%D8%B2-%D9%85%D8%AD%D9%84%D9%87-%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%AD%D9%84%D9%87-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%AE%DB%8C%D8%B2 "امیره قیز" محله سی، محله سردار ملی در تبریز - نصر نیوز]</ref><ref name=":1">[https://iranfreedom.net/%d8%a7%d9%85%db%8c%d8%b1%d8%ae%db%8c%d8%b2-%d8%aa%d8%a8%d8%b1%db%8c%d8%b2-%d8%b3%d9%86%da%af%d8%b1-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86/ امیرخیز تبریز سنگر آزادی ایران! - ایران آزادی]</ref><ref name=":2">[https://ishiq.net/m%C9%99qal%C9%99/24906/%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%AD%D9%84%D9%87-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1-%D8%AE%DB%8C%D8%B2-%D8%AA%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%B2-%D8%AA%D8%A7-%D9%BE%D8%A7%D8%B1%DA%A9-%D8%A7%D8%AA%D8%A7%D8%A8%DA%A9-%D8%AA%D9%87%D8%B1.html از محله امیر خیز تبریز تا پارک اتابک تهران - ایشیق]</ref>


پس از محکومیت، در مهر ۱۳۸۶ به درخواست خود به زندان ماهشهر (نزدیک محل سکونت خانواده) منتقل شد، سپس به زندان کارون اهواز و در بهمن ۱۳۹۴ به زندان شیبان اهواز (مجتمع حرفه‌آموزی) رفت. در طول ۲۴ سال حبس دوم، بدون حتی یک روز مرخصی مانده و از امکانات اولیه مانند فضای قدم‌زدن محروم است. در سال ۱۳۹۴، خواهرش درگذشت اما اجازه حضور در مراسم سوگواری نگرفت؛ در آبان ۱۳۹۵، برادرش (آخرین عضو خانواده) در راه ملاقات سکته کرد و فوت نمود، اما باز هم مرخصی ندادند. تمام اعضای خانواده‌اش (پدر، مادر، خواهر و برادر) را در زندان از دست داده است.
== موقعیت جغرافیایی و تاریخچه ==
محله امیرخیز، که در زبان محلی «امیره قیز» نامیده می‌شود، یکی از محله‌های قدیمی تبریز است و در شمال غربی شهر واقع شده. موقعیت آن از شمال به تلخه رود، از جنوب به میدان چای، از غرب به چوستدوزان و میدان چایی، و از شرق به کوی توکلی، مفتح و محله دوه چی محدود می‌شود. نام آن ممکن است از طایفه‌ای به رهبری «امیر قیز» گرفته شده باشد، هرچند برخی آن را به دلیل برخاستن ستارخان از این محله می‌دانند. در تاریخ، شش مسجد در این محله ذکر شده که مسجد قصابلار معروف‌ترین آنهاست و اخیراً نوسازی شده. جنوب محله به دروازه استانبول (استانبول قاپوسی) در خیابان فلسطین منتهی می‌شود. بر اساس کتاب تاریخ جغرافی دارالسلطنه تبریز نوشته نادر میرزا، آب این محله کم بوده و باغات کمی دارد؛ طایفه شالچی لار در آن مسجد و کوی دارند و کدخدای آن محمد خان فرزند آقا فتحعلی بوده. قنات‌های اله وردی خان و امیر (امیرجلیل) در آن جریان دارند که آب محله را تأمین می‌کنند.<ref name=":0" />


او از بیماری‌های متعددی رنج می‌برد، از جمله عفونت گوش میانی و چپ (ناشی از ناشنوایی)، پوسیدگی دندان‌ها و مشکلات فک به دلیل شکنجه و تغذیه نامناسب، آرتروز شدید، درد کمر و دیسک، فتق، افزایش چربی خون، قارچ پوستی، زخم‌های عمیق انگشتان پا، و سوختگی گردن و کمر در بهمن ۱۳۹۹ بر اثر تماس با آب جوش در حمام زندان. محرومیت از درمان تخصصی و اعزام به بیمارستان، وضعیت جسمی‌اش را وخیم کرده است. مأموران وزارت اطلاعات هر چند وقت یک‌بار او را احضار و تحت فشار برای مصاحبه تلویزیونی و ابراز ندامت قرار می‌دهند. در مرداد ۱۳۹۷، ۲۰ روز اعتصاب غذا کرد تا درخواست انتقال به زندان‌های تهران یا عادل‌آباد شیراز را پیگیری کند. در اردیبهشت ۱۳۹۹، پس از شورش زندانیان شیبان (بدون دخالت او)، به انفرادی برده شد و به بند محکومان مواد مخدر منتقل گردید، که از امکانات مانند سالن ورزش، فروشگاه و تردد عمومی محروم شد. در بند ۵ زندان شیبان، در اتاقی دو برابر ظرفیت با مجرمان خطرناک نگهداری می‌شود و ارتباط با دیگر زندانیان ممنوع است. این شرایط نقض مواد ۳، ۵، ۷ و ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر، از جمله حق حیات، منع شکنجه، برابری و دادرسی عادلانه است. (کلمات: ۳۴۸)
== صنایع و ویژگی‌های فرهنگی ==
از قدیم، صنایع دستی در امیرخیز رونق داشته؛ اقسام قالی‌های اعلا بافته می‌شده که به موزه‌های دنیا صادر می‌گردید. کارخانه کبریت‌سازی در شرق محله، معروف‌ترین در ایران و خاورمیانه بوده و برای مصرف داخلی و صادرات فعال است. کارگاه‌های جوراب‌بافی نیز در خانه‌ها متعدد بودند. مسجد و حمام قدیمی سردار در خروجی محله به میدان منجم قرار دارد و خانه ستارخان کنار آن بود که روس‌ها پس از تصرف تبریز آن را با دینامیت منفجر کردند.<ref name=":0" />


== زندگی، فعالیت‌های سیاسی و اولین دوره زندان ==
== نقش در انقلاب مشروطه و مقاومت ستارخان ==
غلامحسین کلبی در سال ۱۳۳۸ در بندر ماهشهر، استان خوزستان، در خانواده‌ای متوسط به دنیا آمد. او مجرد است و از اقوام محدودی برخوردار بود. خانواده‌اش شامل پدر، مادر، یک خواهر و یک برادر بود که همگی در طول دوران حبس او درگذشتند، و او هیچ‌یک را در مراسم خاکسپاری ملاقات نکرد. بندر ماهشهر، شهری بندری و صنعتی، در دهه ۱۳۵۰ تحت تأثیر جنبش‌های سیاسی و اجتماعی قرار داشت که احتمالاً بر گرایش‌های سیاسی کلبی اثر گذاشت. از سنین جوانی، او به سازمان مجاهدین خلق ایران، که در آن زمان به عنوان یک گروه مخالف رژیم پهلوی و سپس جمهوری اسلامی فعالیت می‌کرد، گرایش یافت. این گرایش به دلیل اعتقاد به آرمان‌های آزادی‌خواهی و مبارزه با استبداد بود. منابع هیچ اطلاعاتی درباره تحصیلات یا حرفه او پیش از بازداشت ارائه نمی‌دهند، اما فعالیت‌های سیاسی‌اش به هواداری از سازمان مجاهدین خلق محدود بود. این فعالیت‌ها او را در معرض سرکوب گسترده دهه ۱۳۶۰ قرار داد. کلبی هیچ سابقه جنایی یا غیرسیاسی نداشت و اتهامات علیه او صرفاً سیاسی بودند. این گرایش اولیه، زمینه‌ساز بازداشت‌های بعدی و مقاومت طولانی‌مدت او در برابر فشارهای زندان شد. (کانون حقوق بشر ایران)۱ (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (صدای بازداشت‌شدگان) (حقوق بشر در ایران) (ایران آزادی) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش به دوره پیش از بازداشت اول (۱۳۳۸ تا ۱۳۶۰) مربوط است و شروع بخش زندگی اولیه است.
[[پرونده:امیرخیز تبریز1.jpg|جایگزین=عکس فعلی امیرخیز|بندانگشتی|282x282پیکسل|عکس فعلی امیرخیز]]
امیرخیز مهمترین سنگر نبرد ستارخان با دشمنان ملت و قوای دولتی بود. در ۱۷ خرداد ۱۲۸۷، این محله در برابر تهاجم سنگین استبداد ایستاد. ستارخان در محاصره، با تنها ۱۷ یار باقی‌مانده، در برابر رحیم خان و نیروهای دولتی مقاومت کرد و به ترفندهای کنسول روس پاسخ منفی داد. کنسول پیشنهاد کرد بیرق روسیه را بر خانه بزند و تسلیم شود، اما ستارخان پاسخ داد: <blockquote>«من می‌خواهم هفت دولت به زیر بیرق ایران بیایند، من زیر بیرق بیگانه نمی‌روم». </blockquote>مردان، جوانان و زنان آذربایجان به سنگرها پیوستند. ستارخان زخمی شد اما آن را پنهان کرد تا پرچم آزادی پایین نیاید. انجمن تبریز با رشادت‌های او قدرت گرفت و تلگراف خلع شاه را فرستاد: <blockquote>«شاه موافق مشروطیت قسم خورده اما نقض کرده؛ ملت آذربایجان او را خلع و به کنسولگری‌ها اطلاع دهید». </blockquote>این محله تنها منطقه شمال مهران رود بود که با انقلابیون همراه شد، در حالی که محله‌های دیگر مخالف بودند. مسجد ایریلی لر، درب استانبول و ایرانچیلار نقاط کلیدی نبرد بودند.<ref name=":1" />


=== '''اولین دوره زندان''' ===
== ارتباط با پارک اتابک و میراث مشروطه ==
غلامحسین کلبی در سال ۱۳۶۰، در اوج سرکوب گروه‌های مخالف سیاسی در ایران، به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق بازداشت شد. این دوره زندان، که تا سال ۱۳۶۶ ادامه یافت، شش سال به طول انجامید و در زندان‌های جنوب ایران، احتمالاً در خوزستان، سپری شد. منابع جزئیات محدودی از این دوره ارائه می‌دهند، اما مشخص است که او تحت شرایط سخت زندان‌های دهه ۱۳۶۰، از جمله بازجویی‌های شدید و محدودیت‌های گسترده، قرار داشت. این بازداشت بخشی از موج سرکوب گسترده علیه اعضای و هواداران سازمان مجاهدین خلق بود که پس از انقلاب ۱۳۵۷ شدت گرفت. کلبی در این دوره تحت فشار برای اعتراف و ابراز ندامت بود، اما مقاومت کرد و اتهامات را رد نمود. پس از آزادی در سال ۱۳۶۶، او به زندگی عادی بازگشت، اما همچنان به فعالیت‌های سیاسی خود در چارچوب هواداری از سازمان ادامه داد. این دوره زندان تأثیر عمیقی بر او گذاشت و او را به یکی از مقاوم‌ترین زندانیان سیاسی تبدیل کرد. منابع اشاره می‌کنند که کلبی هیچ‌گاه از اعتقادات خود دست نکشید و این پایداری، زمینه‌ساز بازداشت دوم او در سال ۱۳۷۹ شد. شرایط زندان‌های جنوب، که اغلب فاقد امکانات اولیه و تحت نظارت شدید امنیتی بودند، سلامت جسمی و روانی او را تحت تأثیر قرار داد و زمینه‌ساز بیماری‌های بعدی شد. (کانون حقوق بشر ایران)۱ (کانون حقوق بشر ایران)۲ (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (صدای بازداشت‌شدگان) (ایران آزادی) (نفس در قفس) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش به اولین دوره زندان (۱۳۶۰-۱۳۶۶) مربوط است و بعد از تگ ۲۳ قرار می‌گیرد.
امیرخیز آخرین سنگر مشروطه در برابر استبداد محمدعلی شاه بود که مجلس را در ۲ تیر ۱۲۷۸ به توپ بست. ستارخان و [[باقر خان|باقرخان]] در برابر فساد دربار قاجار، سلطه بیگانگان و غارت منابع ایستادند. نهضت تحت تأثیر روشنگران مانند میرزا فتحعلی آخوندزاده و [[عبدالرحیم طالبوف تبریزی]] بود. مطالبات [[انجمن ایالتی تبریز]] شامل تثبیت وزارتخانه‌ها، رفع نواقص قانون اساسی و ممنوعیت شاهزادگان از وزارت بود. پس از پیروزی نسبی، سرداران به تهران رفتند اما در پارک اتابک خانه‌نشین شدند و توطئه‌های روس و انگلیس آنها را خلع سلاح کرد. میراث امیرخیز، نفی استبداد و اعاده حقوق شهروندی است که امروز نیز الهام‌بخش است.<ref name=":2" />


== بازداشت دوم در دزفول و فرایند قضایی ==
== منابع ==
غلامحسین کلبی در ۱۹ دی ۱۳۷۹، در سن ۴۱ سالگی، به همراه سعید ماسوری در شهرستان دزفول توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. این بازداشت به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق و ورود به ایران برای فعالیت سیاسی صورت گرفت. او بلافاصله به بازداشتگاه سپاه اهواز (معروف به زندان ششم سپاه) منتقل شد و به مدت ۱۴ ماه در سلول انفرادی تحت شکنجه‌های شدید جسمی و روحی قرار گرفت. شکنجه‌ها شامل ضرب و شتم، محرومیت از خواب، و فشار روانی برای استخراج اعترافات اجباری بود. در این دوره، او تلاش کرد با مصرف سیانور خودکشی کند، اما این اقدام ناکام ماند و او زنده ماند. خانواده‌اش تا اردیبهشت ۱۳۸۰ از محل نگهداری او بی‌خبر بودند و هیچ تماسی با او نداشتند. شرایط بازداشتگاه فاقد امکانات اولیه بود، از جمله نبود تهویه مناسب، غذای ناکافی، و محرومیت از ملاقات یا دسترسی به وکیل. بازجویی‌ها با هدف کیفرخواست‌سازی برای اتهامات سنگین انجام شد و کلبی اتهامات را رد کرد، اما اعترافات اجباری تحت شکنجه از او گرفته شد. این شرایط نقض آشکار ماده ۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر (منع شکنجه) و ماده ۱۰ (حق دادرسی عادلانه) بود. بازداشتگاه ششم سپاه به دلیل شرایط غیرانسانی و استفاده از شکنجه‌های جسمی و روانی برای زندانیان سیاسی شناخته شده است. این دوره بازجویی تأثیرات عمیقی بر سلامت جسمی و روانی کلبی گذاشت و زمینه‌ساز بیماری‌های مزمن بعدی، از جمله ناشنوایی و مشکلات فک، شد. (کانون حقوق بشر ایران)۱ (کانون حقوق بشر ایران)۲ (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (صدای بازداشت‌شدگان) (حقوق بشر در ایران) (اطلس زندانهای ایران) (ایران آزادی) (هرانا) (هه‌نگاو) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش به بازداشت دوم و بازجویی‌های اولیه (۱۳۷۹-۱۳۸۱) مربوط است و جایگزین تگ ۴ و ۱۷ می‌شود.
 
=== '''انتقال به زندان اوین و رجایی‌شهر''' ===
پس از ۱۴ ماه بازجویی در بازداشتگاه سپاه اهواز، غلامحسین کلبی در سال ۱۳۸۱ به بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات در زندان اوین تهران منتقل شد. این بند به دلیل شرایط سخت، سلول‌های انفرادی، و بازجویی‌های مداوم برای زندانیان سیاسی بدنام است. کلبی در این بند تحت فشارهای شدید برای اعتراف به اتهامات قرار گرفت، اما اتهامات را رد کرد. سپس به بند ۳۵۰ اوین، که محل نگهداری زندانیان سیاسی بود، منتقل شد. در این دوره، بازجویی‌ها توسط مأموران وزارت اطلاعات و سپاه در تهران و اهواز ادامه یافت. پس از مدتی، او به زندان رجایی‌شهر کرج منتقل شد که شرایط آن به دلیل ازدحام، کمبود امکانات بهداشتی، و محدودیت‌های ارتباطی، به‌ویژه برای زندانیان سیاسی، بسیار دشوار بود. کلبی از ملاقات منظم با خانواده محروم بود و تماس‌هایش به موارد نادر محدود شد. این انتقال‌ها بخشی از سیاست فشار روانی و جسمی برای شکستن مقاومت او بود. شرایط زندان‌های اوین و رجایی‌شهر، از جمله نبود تهویه مناسب، غذای ناکافی، و نظارت شدید امنیتی، سلامت جسمی او را بیش از پیش تضعیف کرد. این دوره نقض ماده ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر (حق شرایط انسانی زندان) بود. کلبی با وجود این فشارها، از اعتقادات سیاسی خود عقب‌نشینی نکرد و پایداری‌اش او را به نمادی برای دیگر زندانیان سیاسی تبدیل کرد. (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (حقوق بشر در ایران) (اطلس زندانهای ایران) (نفس در قفس) (هرانا) (شورای ملی مقاومت ایران) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش به دوره ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۶ مربوط است و جایگزین تگ ۵ و ۱۸ می‌شود.
 
=== '''محاکمه و صدور حکم''' ===
در اواخر سال ۱۳۸۰ یا اوایل ۱۳۸۱، غلامحسین کلبی در شعبه ششم دادگاه انقلاب تهران توسط قاضی حقانی یا در شعبه‌ای از دادگاه انقلاب اهواز محاکمه شد. اتهامات او شامل محاربه از طریق عضویت در سازمان مجاهدین خلق بود. او از حق انتخاب وکیل محروم بود و وکیل تسخیری تنها چند دقیقه قبل از جلسه دادگاه پرونده را مطالعه کرد، که نقض آشکار حق دفاع عادلانه (ماده ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر) بود. اعترافات ارائه‌شده در دادگاه تحت شکنجه‌های ۱۴ماهه در بازداشتگاه سپاه اهواز گرفته شده بود و کلبی این اعترافات را رد کرد. او به اعدام محکوم شد و این حکم در دادگاه تجدیدنظر استان تهران و دیوان عالی کشور تأیید گردید. با این حال، پس از درخواست اعاده دادرسی توسط وکلا، دستور توقف اجرای حکم صادر شد و در نهایت، حکم به حبس ابد تقلیل یافت. کیفرخواست توسط دادگاه انقلاب اهواز ارجاع شده بود و فرآیند قضایی فاقد شفافیت و استانداردهای دادرسی عادلانه بود. کلبی در دادگاه اعلام کرد که اتهامات صرفاً به دلیل فعالیت‌های سیاسی و هواداری از سازمان مجاهدین خلق است و هیچ مدرک مشخصی علیه او ارائه نشد. این محاکمه نمونه‌ای از پرونده‌سازی‌های امنیتی علیه زندانیان سیاسی بود که با هدف سرکوب مخالفان سیاسی انجام می‌شد. محرومیت از وکیل و استفاده از اعترافات اجباری نقض مواد ۷ و ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر بود. این حکم زندگی کلبی را برای دهه‌های بعدی تحت تأثیر قرار داد و او را به یکی از طولانی‌ترین زندانیان سیاسی ایران تبدیل کرد. (کانون حقوق بشر ایران)۱ (کانون حقوق بشر ایران)۲ (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (صدای بازداشت‌شدگان) (حقوق بشر در ایران) (کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی) (اطلس زندانهای ایران) (ایران آزادی) (نفس در قفس) (هرانا) (هه‌نگاو) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش به دوره محاکمه (۱۳۸۰-۱۳۸۱) مربوط است و جایگزین تگ ۶ می‌شود، اما به دلیل همزمانی با بازجویی‌ها، بعد از تگ ۲۵ قرار می‌گیرد.
 
== دوران حبس و انتقال‌ها ==
 
=== '''انتقال به زندان ماهشهر و کارون''' ===
در مهر ۱۳۸۶، غلامحسین کلبی به درخواست خود برای نزدیکی به خانواده، از زندان رجایی‌شهر به زندان ماهشهر منتقل شد. این انتقال به دلیل دوری تهران از محل سکونت خانواده‌اش در خوزستان بود. زندان ماهشهر امکانات محدودی داشت، اما به او اجازه ملاقات گاه‌به‌گاه با خانواده داده شد. با این حال، شرایط بهداشتی و غذایی نامناسب بود و او همچنان از مرخصی محروم ماند. پس از مدتی، به زندان کارون اهواز منتقل شد که شرایط آن نیز به دلیل ازدحام و کمبود امکانات، به‌ویژه برای زندانیان سیاسی، دشوار بود. در این دوره، او تحت نظارت شدید مأموران وزارت اطلاعات قرار داشت و هرگونه ارتباط با دیگر زندانیان سیاسی محدود بود. این انتقال‌ها بخشی از سیاست تبعید زندانیان سیاسی به مناطق دورافتاده بود تا فشار بر آن‌ها افزایش یابد. (کانون حقوق بشر ایران)۱ (حقوق بشر در ایران) (نفس در قفس) (هرانا) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش به دوره ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۴ مربوط است و باید بعد از تگ ۷ (انتقال‌های اولیه پس از محکومیت) و قبل از تگ ۸ (انتقال به زندان شیبان و شرایط کلی) قرار گیرد.
 
=== '''انتقال به زندان شیبان اهواز و رویدادهای کلیدی''' ===
در بهمن ۱۳۹۴، با تعطیلی زندان کارون اهواز، غلامحسین کلبی به زندان شیبان (مجتمع حرفه‌آموزی اهواز) منتقل شد. این زندان به دلیل شرایط غیربهداشتی، کمبود امکانات اولیه، و نگهداری زندانیان سیاسی در کنار مجرمان خطرناک شناخته می‌شود. کلبی در بند ۵، در اتاقی با ظرفیت بیش از دو برابر طراحی‌شده، همراه با زندانیان جرائم عمومی و مواد مخدر محبوس شد. او از دسترسی به فضای باز برای قدم‌زدن محروم بود و غذا به‌صورت جیره‌بندی‌شده و با کیفیت پایین ارائه می‌شد. زندانیان مجبور بودند اقلام ضروری را با قیمت بالا از فروشگاه زندان خریداری کنند. مأموران زندان با تهدید، سایر زندانیان را از ارتباط با کلبی منع کردند، که این امر انزوای او را تشدید کرد. در این دوره، او از ملاقات منظم با اقوام محروم بود و نظارت شدید وزارت اطلاعات ادامه داشت. این شرایط نقض ماده ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر (حق شرایط انسانی زندان) بود. (کانون حقوق بشر ایران)۲ (صدای بازداشت‌شدگان) (کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی) (ایران آزادی) (نفس در قفس) (هرانا) (هه‌نگاو) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش به دوره اولیه حضور در زندان شیبان (بهمن ۱۳۹۴-۱۳۹۵) مربوط است و باید بعد از تگ ۸ (انتقال به زندان شیبان و شرایط کلی) قرار گیرد.
 
=== '''محرومیت از مرخصی و درگذشت اعضاء خانواده''' ===
غلامحسین کلبی بیش از ۲۴ سال بدون حتی یک روز مرخصی در زندان مانده است. وزارت اطلاعات با مرخصی او مخالف است و آن را مشروط به ابراز ندامت می‌کند. در سال ۱۳۹۴، غلامحسین کلبی خبر درگذشت خواهرش را دریافت کرد، اما مسئولان زندان شیبان اجازه مرخصی برای حضور در مراسم سوگواری را ندادند. در آبان ۱۳۹۵، برادرش، که آخرین عضو باقی‌مانده خانواده بود، پس از پنج سال تلاش برای ملاقات حضوری، در مسیر زندان شیبان دچار سکته شد و درگذشت. کلبی برای خاکسپاری او نیز مرخصی دریافت نکرد. پیشتر، پدر و مادرش نیز در طول دوران حبس فوت کرده بودند، و او تمام اعضای خانواده‌اش را در زندان از دست داد. این محرومیت‌ها فشار روانی شدیدی بر او وارد کرد و بخشی از سیاست وزارت اطلاعات برای شکستن روحیه زندانیان سیاسی بود. کلبی با وجود این مصیبت‌ها، از موضع خود عقب‌نشینی نکرد و به مقاومت ادامه داد. (کانون حقوق بشر ایران)۱ (کانون حقوق بشر ایران)۲ (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (صدای بازداشت‌شدگان) (حقوق بشر در ایران) (کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی) (اطلس زندانهای ایران) (ایران آزادی) (نفس در قفس) (هرانا) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش به رویدادهای خانوادگی خاص در سال‌های ۱۳۹۴-۱۳۹۵ مربوط است و باید بعد از تگ ۹ (محرومیت از مرخصی و رویدادهای خانوادگی) قرار گیرد.
 
== فشارها، مقاومت و اعتصاب غذا ==
مأموران وزارت اطلاعات مرتباً کلبی را برای مصاحبه تلویزیونی و ابراز ندامت تحت فشار قرار می‌دهند، اما او مقاومت کرده است. در اوایل مرداد ۱۳۹۷، غلامحسین کلبی به دلیل بی‌توجهی مسئولان به درخواست‌های مکررش برای انتقال به زندان‌های تهران یا عادل‌آباد شیراز، دست به اعتصاب غذای ۲۰روزه زد. این اعتصاب در اعتراض به شرایط غیرانسانی زندان شیبان و محرومیت از حقوق اولیه، مانند مرخصی و درمان، انجام شد. او خواستار انتقال به زندانی نزدیک‌تر به اقوام یا با شرایط بهتر بود، اما وزارت اطلاعات با این درخواست به دلیل عدم ابراز ندامت مخالفت کرد. اعتصاب غذا وضعیت جسمی او را وخیم‌تر کرد، اما توجه چندانی از سوی مسئولان زندان جلب نشد. این اقدام نشان‌دهنده مقاومت او در برابر فشارهای مداوم بود. (کانون حقوق بشر ایران)۱ (کانون حقوق بشر ایران)۲ (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (صدای بازداشت‌شدگان) (ایران آزادی) (سازمان مجاهدین خلق ایران) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش به رویداد خاص اعتصاب غذا در سال ۱۳۹۷ مربوط است و باید بعد از تگ ۱۱ (اعتصاب غذا و اعتراضات) قرار گیرد.
 
=== '''بیماری‌ها و محرومیت از درمان''' ===
کلبی از بیماری‌های متعددی رنج می‌برد: ناشنوایی ناشی از عفونت گوش، پوسیدگی دندان و مشکلات فک، آرتروز شدید، دیسک کمر، فتق، قارچ پوستی، و زخم‌های عمیق انگشتان پا. در بهمن ۱۳۹۹، گردن و کمرش بر اثر تماس با آب جوش در حمام زندان شیبان سوخت، اما تنها پماد دریافت کرد. او از درمان تخصصی و اعزام به بیمارستان محروم است و بهداری زندان امکانات کافی ندارد. این محرومیت‌ها نقض ماده ۳ (حق حیات) و ماده ۵ (منع شکنجه) اعلامیه جهانی حقوق بشر است. (کانون حقوق بشر ایران)۱ (کانون حقوق بشر ایران)۲ (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (صدای بازداشت‌شدگان) (حقوق بشر در ایران) (کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی) (اطلس زندانهای ایران) (ایران آزادی) (هرانا) (هه‌نگاو) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش وضعیت سلامتی تا ۱۴۰۳ را پوشش می‌دهد.
 
=== اطلاعیه شورای ملی مقاومت ===
شورای ملی مقاومت ایران در اطلاعیه‌ای به تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۲، به وضعیت غلامحسین کلبی پرداخت و موارد زیر را اعلام کرد:<blockquote>«ادامه تبعید و فشار به غلامحسین کلبی از قدیمی ترین زندانیان سیاسی با ۳۰ سال سابقه زندان
 
وزارت اطلاعات رژیم آخوندها به اعمال فشار بر غلامحسین کلبی ۶۴ ساله هوادارا سازمان مجاهدین خلق ایران و یکی از قدیمترین زندانیان سیاسی ایران را ادامه میدهد و انتقال او از زندان شیبان اهواز به زندان ماهشهر جایی که خانواده او زندگی میکنند را مشروط به توبه و ابراز پشیمانی کرده است که غلامحسین قاطعانه و قویا رد کرده است. علاوه بر این دژخیمان به منظور اعمال فشار او را در میان زندانیان جرائم عمومی و مجرمین خطرناک نگهداری میکنند.
 
غلامحسین کلبی که در فاصله سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۶ بیش از ۶ سال به اتهام هواداری از مجاهدین زندانی بوده است، در سال ۱۳۷۹ مجددا دستگیر و به حبس ابد محکوم شد و بیش از ۲۳ سال است بدون یک روز مرخصی برای درمان در زندان بسر می‌برد. او که به بیماری قلبی، عفونت گوش چپ و ضعف شنوایی، آرتروز شدید، درد کمر، مشکلات فک و دهان و دندان مبتلا است، از حداقل رسیدگیهای پزشکی محروم است.
 
او در طول این سالها پدر، مادر، خواهر و برادر خود را از دست داده و بدلیل دوری راه، عملا امکان ملاقات با سایر اقوامش را نیز ندارد.
 
مقاومت ايران خواهان رسیدگی گزارشگر ویژه ملل متحد در باره وضعیت حقوق بشر در ایران و دیگر ارگانهای ذیربط ملل متحد به وضعیت غلامحسین کلبی می باشد و بار دیگر بر ضرورت بازديد هيأت حقيقت ياب بين‌المللي از زندانهاي ايران و ديدار با زندانيان بويژه زندانيان سياسي تاكيد ميكند.
 
دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
 
۱۴ اسفند ۱۴۰۲ (۴ مارس ۲۰۲۴)
 
(شورای ملی مقاومت ایران)»</blockquote>
 
== وضعیت سلامتی و محرومیت از خدمات پزشکی ==
غلامحسین کلبی از بیماری‌های متعددی رنج می‌برد که عمدتاً ناشی از شکنجه، تغذیه نامناسب و محرومیت از مراقبت پزشکی است. عفونت گوش میانی و چپ منجر به ناشنوایی شدید شده است. پوسیدگی دندان‌ها و مشکلات فک به دلیل شکنجه و کمبود غذا رخ داده و از دندانپزشکی محروم است. آرتروز شدید، درد کمر و دیسک، افزایش چربی خون، و قارچ پوستی از دیگر بیماری‌هاست. زخم‌های عمیق انگشتان پا و فتق نیز او را آزار می‌دهد. در بهمن ۱۳۹۹، گردن و کمرش در حمام بند ۵ زندان شیبان بر اثر تماس ناگهانی با آب جوش سوخته است، اما مسئولان از اعزام به بیمارستان خودداری و تنها پماد تجویز کرده‌اند. سیستم آب گرم زندان معیوب است و این حادثه را تشدید می‌کند. (کانون حقوق بشر ایران)۱ (کانون حقوق بشر ایران)۲ (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (صدای بازداشت‌شدگان) (حقوق بشر در ایران) (کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی) (اطلس زندانهای ایران) (ایران آزادی) (هرانا) (شورای ملی مقاومت ایران) (هه‌نگاو)
 
غلامحسین کلبی چندین بار به بهداری زندان شیبان اعزام شده، اما به دلیل کمبود امکانات و دارو، تنها معاینه و قرص‌های ساده دریافت کرده است. دادستان و اداره اطلاعات اهواز با اعزام به بیمارستان‌های تخصصی خارج از زندان مخالفت می‌کنند. خدمات بهداری زندان کیفیت نامطلوب دارد و مناسب بیماری‌های او نیست. او نیازمند درمان فوری و مرخصی استعلاجی است، اما وزارت اطلاعات به دلیل عدم ابراز ندامت، مانع می‌شود. این محرومیت‌ها وضعیت جسمی‌اش را وخیم کرده و نقض حق حیات و منع شکنجه است. (کانون حقوق بشر ایران)۲ (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (صدای بازداشت‌شدگان) (حقوق بشر در ایران) (کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی) (اطلس زندانهای ایران) (ایران آزادی) (هرانا) (شورای ملی مقاومت ایران) (هه‌نگاو)
 
== نقض حقوق بشر و وضعیت کلی ==
وضعیت غلامحسین کلبی نقض گسترده حقوق بشر است، از جمله محرومیت از دادرسی عادلانه (ماده ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر)، حق حیات و درمان (ماده ۳)، منع شکنجه (ماده ۵)، و اصل برابری (ماده ۷). پرونده‌سازی‌های امنیتی برای سرکوب زندانیان سیاسی استفاده می‌شود. مقاومت ایران خواستار بازدید هیئت حقیقت‌یاب ملل متحد از زندان‌ها و رسیدگی گزارشگر ویژه حقوق بشر ایران شده است. (کانون حقوق بشر ایران)۲ (حقوق بشر در ایران) (شورای ملی مقاومت ایران)
 
=== '''اهمیت پرونده و پایداری''' ===
غلامحسین کلبی با ۶۵ سال سن، ۳۱ سال سابقه زندان، و مقاومت در برابر فشارها، نماد پایداری زندانیان سیاسی است. پرونده او نیازمند توجه فوری برای درمان، مرخصی و آزادی است. (صدای بازداشت‌شدگان) (ایران آزادی) (نفس در قفس) (کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی)
 
== منابع: ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ دسامبر ۲۰۲۵، ساعت ۲۲:۲۰

برای صفحه تمرین.jpg
امیرخیز (امیره قیز به گویش تبریزی)
محله امیرخیز، سنگر اصلی مقاومت ستارخان در انقلاب مشروطه
محله امیرخیز، سنگر اصلی مقاومت ستارخان در انقلاب مشروطه
موقعیت: تبریز، استان آذربایجان شرقی
منطقه: شمال‌غربی تبریز
تاسیس شده: نامشخص (از محله‌های تاریخی تبریز)
ثبت شده در: ۱۲۸۷–۱۲۸۸ خورشیدی (دوران مقاومت تبریز)

امیرخیز، محله‌ای قدیمی در شمال غربی تبریز، به عنوان سنگر اصلی مقاومت ستارخان در جنبش مشروطه ایران شناخته می‌شود. این محله نماد مقابله با استبداد محمدعلی شاه بود و در محاصره سنگین قوای دولتی، ستارخان و یارانش ایستادگی کردند. نام امیرخیز ممکن است از طایفه‌ای به رهبری «امیر قیز» گرفته شده باشد، هرچند برخی آن را به دلیل برخاستن ستارخان از این محله می‌دانند. مردان، جوانان و زنان آذربایجان به سنگرها پیوستند. ستارخان زخمی شد اما آن را پنهان کرد تا پرچم آزادی پایین نیاید. پاسخ تاریخی ستارخان به کنسول روس، که خواستار تسلیم بود، نماد غرور ملی است. امیرخیز با صنایع سنتی مانند قالی‌بافی و کبریت‌سازی، و موقعیت جغرافیایی محدود به رودخانه‌ها و دروازه استانبول، نقش کلیدی در نهضت مشروطه ایفا کرد و میراث آن تا پارک اتابک تهران ادامه یافت. میراث امیرخیز، نفی استبداد و اعاده حقوق شهروندی است که امروز نیز الهام‌بخش است.[۱][۲][۳]

موقعیت جغرافیایی و تاریخچه

محله امیرخیز، که در زبان محلی «امیره قیز» نامیده می‌شود، یکی از محله‌های قدیمی تبریز است و در شمال غربی شهر واقع شده. موقعیت آن از شمال به تلخه رود، از جنوب به میدان چای، از غرب به چوستدوزان و میدان چایی، و از شرق به کوی توکلی، مفتح و محله دوه چی محدود می‌شود. نام آن ممکن است از طایفه‌ای به رهبری «امیر قیز» گرفته شده باشد، هرچند برخی آن را به دلیل برخاستن ستارخان از این محله می‌دانند. در تاریخ، شش مسجد در این محله ذکر شده که مسجد قصابلار معروف‌ترین آنهاست و اخیراً نوسازی شده. جنوب محله به دروازه استانبول (استانبول قاپوسی) در خیابان فلسطین منتهی می‌شود. بر اساس کتاب تاریخ جغرافی دارالسلطنه تبریز نوشته نادر میرزا، آب این محله کم بوده و باغات کمی دارد؛ طایفه شالچی لار در آن مسجد و کوی دارند و کدخدای آن محمد خان فرزند آقا فتحعلی بوده. قنات‌های اله وردی خان و امیر (امیرجلیل) در آن جریان دارند که آب محله را تأمین می‌کنند.[۱]

صنایع و ویژگی‌های فرهنگی

از قدیم، صنایع دستی در امیرخیز رونق داشته؛ اقسام قالی‌های اعلا بافته می‌شده که به موزه‌های دنیا صادر می‌گردید. کارخانه کبریت‌سازی در شرق محله، معروف‌ترین در ایران و خاورمیانه بوده و برای مصرف داخلی و صادرات فعال است. کارگاه‌های جوراب‌بافی نیز در خانه‌ها متعدد بودند. مسجد و حمام قدیمی سردار در خروجی محله به میدان منجم قرار دارد و خانه ستارخان کنار آن بود که روس‌ها پس از تصرف تبریز آن را با دینامیت منفجر کردند.[۱]

نقش در انقلاب مشروطه و مقاومت ستارخان

 
عکس فعلی امیرخیز

امیرخیز مهمترین سنگر نبرد ستارخان با دشمنان ملت و قوای دولتی بود. در ۱۷ خرداد ۱۲۸۷، این محله در برابر تهاجم سنگین استبداد ایستاد. ستارخان در محاصره، با تنها ۱۷ یار باقی‌مانده، در برابر رحیم خان و نیروهای دولتی مقاومت کرد و به ترفندهای کنسول روس پاسخ منفی داد. کنسول پیشنهاد کرد بیرق روسیه را بر خانه بزند و تسلیم شود، اما ستارخان پاسخ داد:

«من می‌خواهم هفت دولت به زیر بیرق ایران بیایند، من زیر بیرق بیگانه نمی‌روم».

مردان، جوانان و زنان آذربایجان به سنگرها پیوستند. ستارخان زخمی شد اما آن را پنهان کرد تا پرچم آزادی پایین نیاید. انجمن تبریز با رشادت‌های او قدرت گرفت و تلگراف خلع شاه را فرستاد:

«شاه موافق مشروطیت قسم خورده اما نقض کرده؛ ملت آذربایجان او را خلع و به کنسولگری‌ها اطلاع دهید».

این محله تنها منطقه شمال مهران رود بود که با انقلابیون همراه شد، در حالی که محله‌های دیگر مخالف بودند. مسجد ایریلی لر، درب استانبول و ایرانچیلار نقاط کلیدی نبرد بودند.[۲]

ارتباط با پارک اتابک و میراث مشروطه

امیرخیز آخرین سنگر مشروطه در برابر استبداد محمدعلی شاه بود که مجلس را در ۲ تیر ۱۲۷۸ به توپ بست. ستارخان و باقرخان در برابر فساد دربار قاجار، سلطه بیگانگان و غارت منابع ایستادند. نهضت تحت تأثیر روشنگران مانند میرزا فتحعلی آخوندزاده و عبدالرحیم طالبوف تبریزی بود. مطالبات انجمن ایالتی تبریز شامل تثبیت وزارتخانه‌ها، رفع نواقص قانون اساسی و ممنوعیت شاهزادگان از وزارت بود. پس از پیروزی نسبی، سرداران به تهران رفتند اما در پارک اتابک خانه‌نشین شدند و توطئه‌های روس و انگلیس آنها را خلع سلاح کرد. میراث امیرخیز، نفی استبداد و اعاده حقوق شهروندی است که امروز نیز الهام‌بخش است.[۳]

منابع