کاربر:Khosro/صفحه تمرین NOINDEX: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|وسط|بندانگشتی|887x887پیکسل]]'''غلامحسین کلبی'''، متولد ۱۳۳۸ در بندر ماهشهر استان خوزستان، یکی از قدیمی‌ترین زندانیان سیاسی ایران است که مجموعاً بیش از ۳۰ سال از عمر خود را در زندان سپری کرده است. او مجرد و از هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران است. اولین دوره زندان او از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۶ به مدت شش سال به اتهام هواداری از این سازمان در زندان‌های جنوب ایران بود. در ۱۹ دی ۱۳۷۹، در شهرستان دزفول برای بار دوم بازداشت شد و پس از ۱۴ ماه بازجویی و شکنجه در بازداشتگاه سپاه اهواز (زندان ششم سپاه)، به بندهای ۲۰۹ و ۳۵۰ زندان اوین منتقل گردید. در سال ۱۳۸۱، در شعبه ششم دادگاه انقلاب تهران به اتهام محاربه و عضویت در سازمان مجاهدین خلق به اعدام محکوم شد، اما این حکم پس از تأیید در دادگاه تجدیدنظر و دیوان عالی کشور، به حبس ابد تقلیل یافت. او از حق داشتن وکیل محروم بود و وکیل تسخیری برایش تعیین شد. اعترافات اجباری او زیر شکنجه صورت گرفته و اتهامات را رد کرده است.
[[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|بندانگشتی|887x887پیکسل]]
{{جعبه زندگینامه
| اندازه جعبه      =
| عنوان            =
| عنوان ۲          =
| نام              =قاسم سیفان بابایی
| تصویر            =قاسم سیفان بابایی.jpg
| اندازه تصویر      =
| عنوان تصویر      =قاسم سیفان بابایی
| زادروز            = سال ۱۳۳۲
| زادگاه            = تهران
| مکان ناپدیدشدن    =
| تاریخ ناپدیدشدن  =
| وضعیت            =
| تاریخ مرگ        = ۱۵ مرداد ۱۳۶۷
| مکان مرگ          =زندان گوهردشت کرج
|عرض جغرافیایی محل دفن=
|طول جغرافیایی محل دفن=
|latd=|latm=|lats=|latNS=N
|longd=|longm=|longs=|longEW=E
| علت مرگ          =اعدام
| پیداشدن جسد      =
| آرامگاه          =
| بناهای یادبود    =
| محل زندگی        = تهران
| ملیت              =
| نام‌های دیگر      =
| نژاد              =
| تابعیت            =
| تحصیلات            =لیسانس اقتصاد
| دانشگاه          =دانشگاه تهران
| پیشه              =کارگردان و بازیگر تئاتر
| سال‌های فعالیت    =
| کارفرما          =
| نهاد              =
| نماینده          =
| شناخته‌شده برای    =
| نقش‌های برجسته    =
| سبک              =
| تأثیرگذاران      =سازمان مجاهدین خلق
| تأثیرپذیرفتگان    =
| شهر خانگی        =
| دستمزد            =
| دارایی خالص      =
| قد                =
| وزن              =
| تلویزیون          =
| دوره              =
| پس از            =
| پیش از            =
| حزب              =
| جنبش              =سازمان مجاهدین خلق ایران
| مخالفان          =حکومت جمهوری اسلامی
| هیئت              =
| دین              =اسلام
| مذهب              =
| اتهام            =هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران
| وضعیت گناهکاری    =
| منصب              =
| مکتب              =
| آثار              =
| همسر              =زهرا افشار
| شریک زندگی        =
| فرزندان          = سارا
| والدین            =
| خویشاوندان سرشناس =
| جوایز            =
| امضا              =
| اندازه امضا      =
| signature_alt    =
| وبگاه            =
| imdb_id          =
| Soure_id          =
| پانویس            =
|image size=240 پیکسل}}
'''قاسم سیفان بابایی'''، (متولد سال ۱۳۳۲، تهران - درگذشته ۱۵ مرداد ۱۳۶۷، زندان گوهردشت کرج) دانشجوی اقتصاد دانشگاه تهران و زندانی سیاسی دوره پهلوی بود که در زمینه بازیگری، کارگردانی تئاتر، شعر، و خطاطی فعالیت داشت. او در تئاترهای خیابانی پس از [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷]]، با اجراهای طنز، سیاست‌های سرکوبگرانه را افشا کرد. در بهار ۱۳۵۹، در نمایشی کمدی-سیاسی نقش گزارشگر را ایفا کرد و در تئاتر «اتحاد شوراها» مسائل کارگران را مطرح نمود. قاسم سیفان در پاییز ۱۳۶۱ به اتهام ارتباط با [[سازمان مجاهدین خلق ایران]]، به‌همراه همسر و فرزندش بازداشت و به ده سال زندان محکوم شد. در زندان‌های [[زندان اوین|اوین]]، [[زندان قزلحصار|قزلحصار]]، و [[زندان گوهردشت|گوهردشت]]، به دلیل مقاومت و مواضع قاطعش به «آقا سیف» معروف بود. مینا انتظاری نقل می‌کند: «قاسم در زندان گروه هنری تشکیل داد و با اجراهای تئاتری، روحیه هم‌بندی‌ها را تقویت می‌کرد». او اشعار [[حافظ]] و قرآن را حفظ بود و نامه‌های شاعرانه‌ای برای دخترش سارا نوشت. در تیر ۱۳۶۷، در نامه‌ای به عملیات مجاهدین اشاره کرد. قاسم سیفان در ۱۵ مرداد ۱۳۶۷ در [[قتل‌عام ۶۷|قتل‌عام زندانیان سیاسی]] در گوهردشت اعدام شد. شعری از او درباره بنیان‌گذاران مجاهدین توسط هم‌بندی‌اش حفظ شد: «[[محمد حنیف‌نژاد|حنیف]] و [[سعید محسن|محسن]] و [[علی اصغر بدیع زادگان|اصغر]] شمائید / طلایه‌داران جهاد و شهادت»


پس از محکومیت، در مهر ۱۳۸۶ به درخواست خود به زندان ماهشهر (نزدیک محل سکونت خانواده) منتقل شد، سپس به زندان کارون اهواز و در بهمن ۱۳۹۴ به زندان شیبان اهواز (مجتمع حرفه‌آموزی) رفت. در طول ۲۴ سال حبس دوم، بدون حتی یک روز مرخصی مانده و از امکانات اولیه مانند فضای قدم‌زدن محروم است. در سال ۱۳۹۴، خواهرش درگذشت اما اجازه حضور در مراسم سوگواری نگرفت؛ در آبان ۱۳۹۵، برادرش (آخرین عضو خانواده) در راه ملاقات سکته کرد و فوت نمود، اما باز هم مرخصی ندادند. تمام اعضای خانواده‌اش (پدر، مادر، خواهر و برادر) را در زندان از دست داده است.
== معرفی و پیشینه ==
قاسم سیفان بابایی، متولد سال ۱۳۳۲ در تهران، دانشجوی اقتصاد دانشگاه تهران و دارای مدرک لیسانس بود. او در زمینه بازیگری، کارگردانی تئاتر، شعر، و خطاطی فعالیت داشت و به‌عنوان زندانی سیاسی در دوره پهلوی شناخته می‌شد. سیفان در سال ۱۳۶۷ در کرج به شهادت رسید. (متن ارسالی).


او از بیماری‌های متعددی رنج می‌برد، از جمله عفونت گوش میانی و چپ (ناشی از ناشنوایی)، پوسیدگی دندان‌ها و مشکلات فک به دلیل شکنجه و تغذیه نامناسب، آرتروز شدید، درد کمر و دیسک، فتق، افزایش چربی خون، قارچ پوستی، زخم‌های عمیق انگشتان پا، و سوختگی گردن و کمر در بهمن ۱۳۹۹ بر اثر تماس با آب جوش در حمام زندان. محرومیت از درمان تخصصی و اعزام به بیمارستان، وضعیت جسمی‌اش را وخیم کرده است. مأموران وزارت اطلاعات هر چند وقت یک‌بار او را احضار و تحت فشار برای مصاحبه تلویزیونی و ابراز ندامت قرار می‌دهند. در مرداد ۱۳۹۷، ۲۰ روز اعتصاب غذا کرد تا درخواست انتقال به زندان‌های تهران یا عادل‌آباد شیراز را پیگیری کند. در اردیبهشت ۱۳۹۹، پس از شورش زندانیان شیبان (بدون دخالت او)، به انفرادی برده شد و به بند محکومان مواد مخدر منتقل گردید، که از امکانات مانند سالن ورزش، فروشگاه و تردد عمومی محروم شد. در بند ۵ زندان شیبان، در اتاقی دو برابر ظرفیت با مجرمان خطرناک نگهداری می‌شود و ارتباط با دیگر زندانیان ممنوع است. این شرایط نقض مواد ۳، ۵، ۷ و ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر، از جمله حق حیات، منع شکنجه، برابری و دادرسی عادلانه است. (کلمات: ۳۴۸)
== فعالیت‌های هنری و سیاسی ==
قاسم سیفان بابایی در زمینه تئاتر خیابانی فعالیت گسترده‌ای داشت و از این هنر برای بیان مسائل اجتماعی و سیاسی استفاده می‌کرد. او در دوره انتخابات مجلس شورای ملی و ریاست‌جمهوری پس از [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷]]، همراه با گروه هنری خود، با اجرای نمایش‌های طنز، انحصارطلبی و سیاست‌های سرکوبگرانه را افشا می‌کرد. این اجراها اغلب در بلوار اطراف دانشگاه تهران برگزار می‌شد و بارها مورد حمله گروه‌های وابسته به رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفت.  


== زندگی، فعالیت‌های سیاسی و اولین دوره زندان ==
=== اجراهای برجسته ===
غلامحسین کلبی در سال ۱۳۳۸ در بندر ماهشهر، استان خوزستان، در خانواده‌ای متوسط به دنیا آمد. او مجرد است و از اقوام محدودی برخوردار بود. خانواده‌اش شامل پدر، مادر، یک خواهر و یک برادر بود که همگی در طول دوران حبس او درگذشتند، و او هیچ‌یک را در مراسم خاکسپاری ملاقات نکرد. بندر ماهشهر، شهری بندری و صنعتی، در دهه ۱۳۵۰ تحت تأثیر جنبش‌های سیاسی و اجتماعی قرار داشت که احتمالاً بر گرایش‌های سیاسی کلبی اثر گذاشت. از سنین جوانی، او به سازمان مجاهدین خلق ایران، که در آن زمان به عنوان یک گروه مخالف رژیم پهلوی و سپس جمهوری اسلامی فعالیت می‌کرد، گرایش یافت. این گرایش به دلیل اعتقاد به آرمان‌های آزادی‌خواهی و مبارزه با استبداد بود. منابع هیچ اطلاعاتی درباره تحصیلات یا حرفه او پیش از بازداشت ارائه نمی‌دهند، اما فعالیت‌های سیاسی‌اش به هواداری از سازمان مجاهدین خلق محدود بود. این فعالیت‌ها او را در معرض سرکوب گسترده دهه ۱۳۶۰ قرار داد. کلبی هیچ سابقه جنایی یا غیرسیاسی نداشت و اتهامات علیه او صرفاً سیاسی بودند. این گرایش اولیه، زمینه‌ساز بازداشت‌های بعدی و مقاومت طولانی‌مدت او در برابر فشارهای زندان شد. (کانون حقوق بشر ایران)۱ (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (صدای بازداشت‌شدگان) (حقوق بشر در ایران) (ایران آزادی) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش به دوره پیش از بازداشت اول (۱۳۳۸ تا ۱۳۶۰) مربوط است و شروع بخش زندگی اولیه است.
در بهار ۱۳۵۹، سیفان در نمایشی کمدی-سیاسی در دانشگاه اقتصاد تهران نقش گزارشگر را ایفا کرد. این نمایش، با تشبیه به رینگ بوکس، به رقابت آمریکا و شوروی در دوران جنگ سرد می‌پرداخت و با طنز گزنده مورد استقبال قرار گرفت. همچنین، تئاتر «اتحاد شوراها» در تالار مولوی، که به مسائل کارگران و تشکیل اتحادیه‌های کارگری می‌پرداخت، با مشارکت سیفان در کارگردانی و بازیگری اجرا شد و با استقبال گسترده مواجه گردید.  


=== '''اولین دوره زندان''' ===
== بازداشت و زندان ==
غلامحسین کلبی در سال ۱۳۶۰، در اوج سرکوب گروه‌های مخالف سیاسی در ایران، به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق بازداشت شد. این دوره زندان، که تا سال ۱۳۶۶ ادامه یافت، شش سال به طول انجامید و در زندان‌های جنوب ایران، احتمالاً در خوزستان، سپری شد. منابع جزئیات محدودی از این دوره ارائه می‌دهند، اما مشخص است که او تحت شرایط سخت زندان‌های دهه ۱۳۶۰، از جمله بازجویی‌های شدید و محدودیت‌های گسترده، قرار داشت. این بازداشت بخشی از موج سرکوب گسترده علیه اعضای و هواداران سازمان مجاهدین خلق بود که پس از انقلاب ۱۳۵۷ شدت گرفت. کلبی در این دوره تحت فشار برای اعتراف و ابراز ندامت بود، اما مقاومت کرد و اتهامات را رد نمود. پس از آزادی در سال ۱۳۶۶، او به زندگی عادی بازگشت، اما همچنان به فعالیت‌های سیاسی خود در چارچوب هواداری از سازمان ادامه داد. این دوره زندان تأثیر عمیقی بر او گذاشت و او را به یکی از مقاوم‌ترین زندانیان سیاسی تبدیل کرد. منابع اشاره می‌کنند که کلبی هیچ‌گاه از اعتقادات خود دست نکشید و این پایداری، زمینه‌ساز بازداشت دوم او در سال ۱۳۷۹ شد. شرایط زندان‌های جنوب، که اغلب فاقد امکانات اولیه و تحت نظارت شدید امنیتی بودند، سلامت جسمی و روانی او را تحت تأثیر قرار داد و زمینه‌ساز بیماری‌های بعدی شد. (کانون حقوق بشر ایران)۱ (کانون حقوق بشر ایران)۲ (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (صدای بازداشت‌شدگان) (ایران آزادی) (نفس در قفس) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش به اولین دوره زندان (۱۳۶۰-۱۳۶۶) مربوط است و بعد از تگ ۲۳ قرار می‌گیرد.


== بازداشت دوم در دزفول و فرایند قضایی ==
=== دستگیری و محکومیت ===
غلامحسین کلبی در ۱۹ دی ۱۳۷۹، در سن ۴۱ سالگی، به همراه سعید ماسوری در شهرستان دزفول توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. این بازداشت به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق و ورود به ایران برای فعالیت سیاسی صورت گرفت. او بلافاصله به بازداشتگاه سپاه اهواز (معروف به زندان ششم سپاه) منتقل شد و به مدت ۱۴ ماه در سلول انفرادی تحت شکنجه‌های شدید جسمی و روحی قرار گرفت. شکنجه‌ها شامل ضرب و شتم، محرومیت از خواب، و فشار روانی برای استخراج اعترافات اجباری بود. در این دوره، او تلاش کرد با مصرف سیانور خودکشی کند، اما این اقدام ناکام ماند و او زنده ماند. خانواده‌اش تا اردیبهشت ۱۳۸۰ از محل نگهداری او بی‌خبر بودند و هیچ تماسی با او نداشتند. شرایط بازداشتگاه فاقد امکانات اولیه بود، از جمله نبود تهویه مناسب، غذای ناکافی، و محرومیت از ملاقات یا دسترسی به وکیل. بازجویی‌ها با هدف کیفرخواست‌سازی برای اتهامات سنگین انجام شد و کلبی اتهامات را رد کرد، اما اعترافات اجباری تحت شکنجه از او گرفته شد. این شرایط نقض آشکار ماده ۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر (منع شکنجه) و ماده ۱۰ (حق دادرسی عادلانه) بود. بازداشتگاه ششم سپاه به دلیل شرایط غیرانسانی و استفاده از شکنجه‌های جسمی و روانی برای زندانیان سیاسی شناخته شده است. این دوره بازجویی تأثیرات عمیقی بر سلامت جسمی و روانی کلبی گذاشت و زمینه‌ساز بیماری‌های مزمن بعدی، از جمله ناشنوایی و مشکلات فک، شد. (کانون حقوق بشر ایران)۱ (کانون حقوق بشر ایران)۲ (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (صدای بازداشت‌شدگان) (حقوق بشر در ایران) (اطلس زندانهای ایران) (ایران آزادی) (هرانا) (هه‌نگاو) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش به بازداشت دوم و بازجویی‌های اولیه (۱۳۷۹-۱۳۸۱) مربوط است و جایگزین تگ ۴ و ۱۷ می‌شود.
در پاییز سال ۱۳۶۱، قاسم سیفان بابایی به اتهام ارتباط با بخش اجتماعی سازمان مجاهدین خلق، به همراه همسرش زهرا و فرزند یک‌ونیم‌ساله‌اش سارا بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. او به ده سال زندان محکوم شد و در زندان‌های اوین، قزلحصار، و گوهردشت مقاومت کرد. همسرش نیز در بند زنان زندان‌های اوین و قزلحصار از زندانیان مقاوم بود.  


=== '''انتقال به زندان اوین و رجایی‌شهر''' ===
=== شرایط زندان و مقاومت ===
پس از ۱۴ ماه بازجویی در بازداشتگاه سپاه اهواز، غلامحسین کلبی در سال ۱۳۸۱ به بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات در زندان اوین تهران منتقل شد. این بند به دلیل شرایط سخت، سلول‌های انفرادی، و بازجویی‌های مداوم برای زندانیان سیاسی بدنام است. کلبی در این بند تحت فشارهای شدید برای اعتراف به اتهامات قرار گرفت، اما اتهامات را رد کرد. سپس به بند ۳۵۰ اوین، که محل نگهداری زندانیان سیاسی بود، منتقل شد. در این دوره، بازجویی‌ها توسط مأموران وزارت اطلاعات و سپاه در تهران و اهواز ادامه یافت. پس از مدتی، او به زندان رجایی‌شهر کرج منتقل شد که شرایط آن به دلیل ازدحام، کمبود امکانات بهداشتی، و محدودیت‌های ارتباطی، به‌ویژه برای زندانیان سیاسی، بسیار دشوار بود. کلبی از ملاقات منظم با خانواده محروم بود و تماس‌هایش به موارد نادر محدود شد. این انتقال‌ها بخشی از سیاست فشار روانی و جسمی برای شکستن مقاومت او بود. شرایط زندان‌های اوین و رجایی‌شهر، از جمله نبود تهویه مناسب، غذای ناکافی، و نظارت شدید امنیتی، سلامت جسمی او را بیش از پیش تضعیف کرد. این دوره نقض ماده ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر (حق شرایط انسانی زندان) بود. کلبی با وجود این فشارها، از اعتقادات سیاسی خود عقب‌نشینی نکرد و پایداری‌اش او را به نمادی برای دیگر زندانیان سیاسی تبدیل کرد. (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (حقوق بشر در ایران) (اطلس زندانهای ایران) (نفس در قفس) (هرانا) (شورای ملی مقاومت ایران) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش به دوره ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۶ مربوط است و جایگزین تگ ۵ و ۱۸ می‌شود.
قاسم سیفان در زندان به دلیل مواضع قاطع و مرزبندی با نگهبانان و خائنان، به «آقا سیف» معروف بود و بارها به سلول انفرادی منتقل و ممنوع‌الملاقات شد. مینا انتظاری، هم‌بند همسرش، در خاطراتش می‌گوید: <blockquote>«سال ۶۴ که با دوست عزیزم زهرا (همسر قاسم) در بند چهار قزلحصار همبند بودم… مطلع شدیم که قاسم در زندان نیز، البته بدور از چشم نامحرم [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی|پاسداران]] ظلمت و تباهی، به‌همراه تعداد دیگری از بچه‌های خوش‌ذوق بند، گروه هنری تشکیل داده‌اند و در مناسبت‌های مختلف سیاسی، تاریخی، ملی و یا مذهبی با اجرای برنامه‌های جالب هنری به سبک تئاترهای خیابانی و یا پانتومیم، روحیه‌بخش همبندان و فضای عمومی بند می‌شوند»</blockquote>هم‌بندی‌های او نقل می‌کنند: <blockquote>«وی طی سالیان اسارت به‌خاطر مرزبندی تیز و مواضع و برخوردهای قاطعش در برابر پاسداران و خائنین خودفروش داخل بند، در جمع بچه‌ها احترام خاصی داشت».</blockquote>


=== '''محاکمه و صدور حکم''' ===
== آثار ادبی و هنری در زندان ==
در اواخر سال ۱۳۸۰ یا اوایل ۱۳۸۱، غلامحسین کلبی در شعبه ششم دادگاه انقلاب تهران توسط قاضی حقانی یا در شعبه‌ای از دادگاه انقلاب اهواز محاکمه شد. اتهامات او شامل محاربه از طریق عضویت در سازمان مجاهدین خلق بود. او از حق انتخاب وکیل محروم بود و وکیل تسخیری تنها چند دقیقه قبل از جلسه دادگاه پرونده را مطالعه کرد، که نقض آشکار حق دفاع عادلانه (ماده ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر) بود. اعترافات ارائه‌شده در دادگاه تحت شکنجه‌های ۱۴ماهه در بازداشتگاه سپاه اهواز گرفته شده بود و کلبی این اعترافات را رد کرد. او به اعدام محکوم شد و این حکم در دادگاه تجدیدنظر استان تهران و دیوان عالی کشور تأیید گردید. با این حال، پس از درخواست اعاده دادرسی توسط وکلا، دستور توقف اجرای حکم صادر شد و در نهایت، حکم به حبس ابد تقلیل یافت. کیفرخواست توسط دادگاه انقلاب اهواز ارجاع شده بود و فرآیند قضایی فاقد شفافیت و استانداردهای دادرسی عادلانه بود. کلبی در دادگاه اعلام کرد که اتهامات صرفاً به دلیل فعالیت‌های سیاسی و هواداری از سازمان مجاهدین خلق است و هیچ مدرک مشخصی علیه او ارائه نشد. این محاکمه نمونه‌ای از پرونده‌سازی‌های امنیتی علیه زندانیان سیاسی بود که با هدف سرکوب مخالفان سیاسی انجام می‌شد. محرومیت از وکیل و استفاده از اعترافات اجباری نقض مواد ۷ و ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر بود. این حکم زندگی کلبی را برای دهه‌های بعدی تحت تأثیر قرار داد و او را به یکی از طولانی‌ترین زندانیان سیاسی ایران تبدیل کرد. (کانون حقوق بشر ایران)۱ (کانون حقوق بشر ایران)۲ (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (صدای بازداشت‌شدگان) (حقوق بشر در ایران) (کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی) (اطلس زندانهای ایران) (ایران آزادی) (نفس در قفس) (هرانا) (هه‌نگاو) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش به دوره محاکمه (۱۳۸۰-۱۳۸۱) مربوط است و جایگزین تگ ۶ می‌شود، اما به دلیل همزمانی با بازجویی‌ها، بعد از تگ ۲۵ قرار می‌گیرد.
[[پرونده:قاسم سیف بابایی و دخترش سارا.jpg|جایگزین=قاسم سیف بابایی و دخترش سارا|بندانگشتی|300x300پیکسل|قاسم سیف بابایی و دخترش سارا]]


== دوران حبس و انتقال‌ها ==
قاسم سیفان در زندان به مطالعه آثار ادبی، به‌ویژه اشعار حافظ، می‌پرداخت و بخش اعظم آیات قرآن و اشعار حافظ را حفظ بود. دست‌نوشته‌ها و نامه‌های او اغلب به‌صورت شعر و نثر موزون بودند. در یکی از نامه‌هایش در شهریور ۱۳۶۵ از قزلحصار به دخترش سارا نوشت:<blockquote>«سارا سلام سارا سلام ای دختر زیبا سلام


=== '''انتقال به زندان ماهشهر و کارون''' ===
دور از توأم، ای دخترم، یادت ولی در خاطرم
در مهر ۱۳۸۶، غلامحسین کلبی به درخواست خود برای نزدیکی به خانواده، از زندان رجایی‌شهر به زندان ماهشهر منتقل شد. این انتقال به دلیل دوری تهران از محل سکونت خانواده‌اش در خوزستان بود. زندان ماهشهر امکانات محدودی داشت، اما به او اجازه ملاقات گاه‌به‌گاه با خانواده داده شد. با این حال، شرایط بهداشتی و غذایی نامناسب بود و او همچنان از مرخصی محروم ماند. پس از مدتی، به زندان کارون اهواز منتقل شد که شرایط آن نیز به دلیل ازدحام و کمبود امکانات، به‌ویژه برای زندانیان سیاسی، دشوار بود. در این دوره، او تحت نظارت شدید مأموران وزارت اطلاعات قرار داشت و هرگونه ارتباط با دیگر زندانیان سیاسی محدود بود. این انتقال‌ها بخشی از سیاست تبعید زندانیان سیاسی به مناطق دورافتاده بود تا فشار بر آن‌ها افزایش یابد. (کانون حقوق بشر ایران)۱ (حقوق بشر در ایران) (نفس در قفس) (هرانا) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش به دوره ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۴ مربوط است و باید بعد از تگ ۷ (انتقال‌های اولیه پس از محکومیت) و قبل از تگ ۸ (انتقال به زندان شیبان و شرایط کلی) قرار گیرد.


=== '''انتقال به زندان شیبان اهواز و رویدادهای کلیدی''' ===
همچون گلی، جان دلی، از من ترا صدها سلام
در بهمن ۱۳۹۴، با تعطیلی زندان کارون اهواز، غلامحسین کلبی به زندان شیبان (مجتمع حرفه‌آموزی اهواز) منتقل شد. این زندان به دلیل شرایط غیربهداشتی، کمبود امکانات اولیه، و نگهداری زندانیان سیاسی در کنار مجرمان خطرناک شناخته می‌شود. کلبی در بند ۵، در اتاقی با ظرفیت بیش از دو برابر طراحی‌شده، همراه با زندانیان جرائم عمومی و مواد مخدر محبوس شد. او از دسترسی به فضای باز برای قدم‌زدن محروم بود و غذا به‌صورت جیره‌بندی‌شده و با کیفیت پایین ارائه می‌شد. زندانیان مجبور بودند اقلام ضروری را با قیمت بالا از فروشگاه زندان خریداری کنند. مأموران زندان با تهدید، سایر زندانیان را از ارتباط با کلبی منع کردند، که این امر انزوای او را تشدید کرد. در این دوره، او از ملاقات منظم با اقوام محروم بود و نظارت شدید وزارت اطلاعات ادامه داشت. این شرایط نقض ماده ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر (حق شرایط انسانی زندان) بود. (کانون حقوق بشر ایران)۲ (صدای بازداشت‌شدگان) (کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی) (ایران آزادی) (نفس در قفس) (هرانا) (هه‌نگاو) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش به دوره اولیه حضور در زندان شیبان (بهمن ۱۳۹۴-۱۳۹۵) مربوط است و باید بعد از تگ ۸ (انتقال به زندان شیبان و شرایط کلی) قرار گیرد.


=== '''محرومیت از مرخصی و درگذشت اعضاء خانواده''' ===
تا نامه‌ات بر من رسید، از شادیش قلبم تپید
غلامحسین کلبی بیش از ۲۴ سال بدون حتی یک روز مرخصی در زندان مانده است. وزارت اطلاعات با مرخصی او مخالف است و آن را مشروط به ابراز ندامت می‌کند. در سال ۱۳۹۴، غلامحسین کلبی خبر درگذشت خواهرش را دریافت کرد، اما مسئولان زندان شیبان اجازه مرخصی برای حضور در مراسم سوگواری را ندادند. در آبان ۱۳۹۵، برادرش، که آخرین عضو باقی‌مانده خانواده بود، پس از پنج سال تلاش برای ملاقات حضوری، در مسیر زندان شیبان دچار سکته شد و درگذشت. کلبی برای خاکسپاری او نیز مرخصی دریافت نکرد. پیشتر، پدر و مادرش نیز در طول دوران حبس فوت کرده بودند، و او تمام اعضای خانواده‌اش را در زندان از دست داد. این محرومیت‌ها فشار روانی شدیدی بر او وارد کرد و بخشی از سیاست وزارت اطلاعات برای شکستن روحیه زندانیان سیاسی بود. کلبی با وجود این مصیبت‌ها، از موضع خود عقب‌نشینی نکرد و به مقاومت ادامه داد. (کانون حقوق بشر ایران)۱ (کانون حقوق بشر ایران)۲ (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (صدای بازداشت‌شدگان) (حقوق بشر در ایران) (کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی) (اطلس زندانهای ایران) (ایران آزادی) (نفس در قفس) (هرانا) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش به رویدادهای خانوادگی خاص در سال‌های ۱۳۹۴-۱۳۹۵ مربوط است و باید بعد از تگ ۹ (محرومیت از مرخصی و رویدادهای خانوادگی) قرار گیرد.


== فشارها، مقاومت و اعتصاب غذا ==
خواندم در آن با خط خوش، بنوشته بود: بابا سلام
مأموران وزارت اطلاعات مرتباً کلبی را برای مصاحبه تلویزیونی و ابراز ندامت تحت فشار قرار می‌دهند، اما او مقاومت کرده است. در اوایل مرداد ۱۳۹۷، غلامحسین کلبی به دلیل بی‌توجهی مسئولان به درخواست‌های مکررش برای انتقال به زندان‌های تهران یا عادل‌آباد شیراز، دست به اعتصاب غذای ۲۰روزه زد. این اعتصاب در اعتراض به شرایط غیرانسانی زندان شیبان و محرومیت از حقوق اولیه، مانند مرخصی و درمان، انجام شد. او خواستار انتقال به زندانی نزدیک‌تر به اقوام یا با شرایط بهتر بود، اما وزارت اطلاعات با این درخواست به دلیل عدم ابراز ندامت مخالفت کرد. اعتصاب غذا وضعیت جسمی او را وخیم‌تر کرد، اما توجه چندانی از سوی مسئولان زندان جلب نشد. این اقدام نشان‌دهنده مقاومت او در برابر فشارهای مداوم بود. (کانون حقوق بشر ایران)۱ (کانون حقوق بشر ایران)۲ (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (صدای بازداشت‌شدگان) (ایران آزادی) (سازمان مجاهدین خلق ایران) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش به رویداد خاص اعتصاب غذا در سال ۱۳۹۷ مربوط است و باید بعد از تگ ۱۱ (اعتصاب غذا و اعتراضات) قرار گیرد.


=== '''بیماری‌ها و محرومیت از درمان''' ===
سارا سلام سارا سلام ای دختر زیبا سلام
کلبی از بیماری‌های متعددی رنج می‌برد: ناشنوایی ناشی از عفونت گوش، پوسیدگی دندان و مشکلات فک، آرتروز شدید، دیسک کمر، فتق، قارچ پوستی، و زخم‌های عمیق انگشتان پا. در بهمن ۱۳۹۹، گردن و کمرش بر اثر تماس با آب جوش در حمام زندان شیبان سوخت، اما تنها پماد دریافت کرد. او از درمان تخصصی و اعزام به بیمارستان محروم است و بهداری زندان امکانات کافی ندارد. این محرومیت‌ها نقض ماده ۳ (حق حیات) و ماده ۵ (منع شکنجه) اعلامیه جهانی حقوق بشر است. (کانون حقوق بشر ایران)۱ (کانون حقوق بشر ایران)۲ (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (صدای بازداشت‌شدگان) (حقوق بشر در ایران) (کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی) (اطلس زندانهای ایران) (ایران آزادی) (هرانا) (هه‌نگاو) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش وضعیت سلامتی تا ۱۴۰۳ را پوشش می‌دهد.


=== اطلاعیه شورای ملی مقاومت ===
دیشب ترا دیدم بخواب، چون تشنه کو بیند سراب
شورای ملی مقاومت ایران در اطلاعیه‌ای به تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۲، به وضعیت غلامحسین کلبی پرداخت و موارد زیر را اعلام کرد:<blockquote>«ادامه تبعید و فشار به غلامحسین کلبی از قدیمی ترین زندانیان سیاسی با ۳۰ سال سابقه زندان


وزارت اطلاعات رژیم آخوندها به اعمال فشار بر غلامحسین کلبی ۶۴ ساله هوادارا سازمان مجاهدین خلق ایران و یکی از قدیمترین زندانیان سیاسی ایران را ادامه میدهد و انتقال او از زندان شیبان اهواز به زندان ماهشهر جایی که خانواده او زندگی میکنند را مشروط به توبه و ابراز پشیمانی کرده است که غلامحسین قاطعانه و قویا رد کرده است. علاوه بر این دژخیمان به منظور اعمال فشار او را در میان زندانیان جرائم عمومی و مجرمین خطرناک نگهداری میکنند.
رویت چو ماه کردم نگاه، گفتم بر این سیما سلام


غلامحسین کلبی که در فاصله سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۶ بیش از ۶ سال به اتهام هواداری از مجاهدین زندانی بوده است، در سال ۱۳۷۹ مجددا دستگیر و به حبس ابد محکوم شد و بیش از ۲۳ سال است بدون یک روز مرخصی برای درمان در زندان بسر می‌برد. او که به بیماری قلبی، عفونت گوش چپ و ضعف شنوایی، آرتروز شدید، درد کمر، مشکلات فک و دهان و دندان مبتلا است، از حداقل رسیدگیهای پزشکی محروم است.
سارا سلام سارا سلام ای دختر زیبا سلام


او در طول این سالها پدر، مادر، خواهر و برادر خود را از دست داده و بدلیل دوری راه، عملا امکان ملاقات با سایر اقوامش را نیز ندارد.
مامان خود دوستش بدار، حرفش شنو بونه نیار


مقاومت ايران خواهان رسیدگی گزارشگر ویژه ملل متحد در باره وضعیت حقوق بشر در ایران و دیگر ارگانهای ذیربط ملل متحد به وضعیت غلامحسین کلبی می باشد و بار دیگر بر ضرورت بازديد هيأت حقيقت ياب بين‌المللي از زندانهاي ايران و ديدار با زندانيان بويژه زندانيان سياسي تاكيد ميكند.
از من رسان بر مادرت، اندازه‌ی دنیا سلام


دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
سارا سلام سارا سلام ای دختر زیبا سلام


۱۴ اسفند ۱۴۰۲ (۴ مارس ۲۰۲۴)
از رحمت پروردگار، پایان رسد این انتظار


(شورای ملی مقاومت ایران)»</blockquote>
فردا ز بند گردم رها، تا آید آن فردا سلام


== وضعیت سلامتی و محرومیت از خدمات پزشکی ==
سارا سلام سارا سلام ای دختر زیبا سلام»</blockquote>
غلامحسین کلبی از بیماری‌های متعددی رنج می‌برد که عمدتاً ناشی از شکنجه، تغذیه نامناسب و محرومیت از مراقبت پزشکی است. عفونت گوش میانی و چپ منجر به ناشنوایی شدید شده است. پوسیدگی دندان‌ها و مشکلات فک به دلیل شکنجه و کمبود غذا رخ داده و از دندانپزشکی محروم است. آرتروز شدید، درد کمر و دیسک، افزایش چربی خون، و قارچ پوستی از دیگر بیماری‌هاست. زخم‌های عمیق انگشتان پا و فتق نیز او را آزار می‌دهد. در بهمن ۱۳۹۹، گردن و کمرش در حمام بند ۵ زندان شیبان بر اثر تماس ناگهانی با آب جوش سوخته است، اما مسئولان از اعزام به بیمارستان خودداری و تنها پماد تجویز کرده‌اند. سیستم آب گرم زندان معیوب است و این حادثه را تشدید می‌کند. (کانون حقوق بشر ایران)۱ (کانون حقوق بشر ایران)۲ (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (صدای بازداشت‌شدگان) (حقوق بشر در ایران) (کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی) (اطلس زندانهای ایران) (ایران آزادی) (هرانا) (شورای ملی مقاومت ایران) (هه‌نگاو)


غلامحسین کلبی چندین بار به بهداری زندان شیبان اعزام شده، اما به دلیل کمبود امکانات و دارو، تنها معاینه و قرص‌های ساده دریافت کرده است. دادستان و اداره اطلاعات اهواز با اعزام به بیمارستان‌های تخصصی خارج از زندان مخالفت می‌کنند. خدمات بهداری زندان کیفیت نامطلوب دارد و مناسب بیماری‌های او نیست. او نیازمند درمان فوری و مرخصی استعلاجی است، اما وزارت اطلاعات به دلیل عدم ابراز ندامت، مانع می‌شود. این محرومیت‌ها وضعیت جسمی‌اش را وخیم کرده و نقض حق حیات و منع شکنجه است. (کانون حقوق بشر ایران)۲ (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (صدای بازداشت‌شدگان) (حقوق بشر در ایران) (کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی) (اطلس زندانهای ایران) (ایران آزادی) (هرانا) (شورای ملی مقاومت ایران) (هه‌نگاو)
=== نامه آخر و اشارات سیاسی ===
در تیرماه ۱۳۶۷، قاسم سیفان در آخرین نامه‌اش به همسر و دخترش نوشت:


== نقض حقوق بشر و وضعیت کلی ==
بنام هستی‌بخش آفتاب‌آفرین
وضعیت غلامحسین کلبی نقض گسترده حقوق بشر است، از جمله محرومیت از دادرسی عادلانه (ماده ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر)، حق حیات و درمان (ماده ۳)، منع شکنجه (ماده ۵)، و اصل برابری (ماده ۷). پرونده‌سازی‌های امنیتی برای سرکوب زندانیان سیاسی استفاده می‌شود. مقاومت ایران خواستار بازدید هیئت حقیقت‌یاب ملل متحد از زندان‌ها و رسیدگی گزارشگر ویژه حقوق بشر ایران شده است. (کانون حقوق بشر ایران)۲ (حقوق بشر در ایران) (شورای ملی مقاومت ایران)


=== '''اهمیت پرونده و پایداری''' ===
برای دلبرم، دل
غلامحسین کلبی با ۶۵ سال سن، ۳۱ سال سابقه زندان، و مقاومت در برابر فشارها، نماد پایداری زندانیان سیاسی است. پرونده او نیازمند توجه فوری برای درمان، مرخصی و آزادی است. (صدای بازداشت‌شدگان) (ایران آزادی) (نفس در قفس) (کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی)


== منابع: ==
فدای جانان، جان
 
بهر موران، تن
 
سارای نازنینم
 
مینا و یاسمینم
 
دارم برایت سلام
 
بوسه به رویت مدام
 
در پی ماه خرداد
 
رسیده تیر و مرداد
 
از پس آن همه کار
 
دانه نشسته به بار
 
در باغ و در کشتزار
 
مدرسه کشتزار تو
 
دانش و علم بار تو
 
حاصل پیکار تو
 
می‌گویمت شادباش
 
از غم‌ها آزاد باش
 
این نامه به‌طور نمادین به [[عملیات آفتاب]] و [[عملیات چلچراغ|چلچراغ]] مجاهدین اشاره دارد.
 
== شهادت ==
در ۱۵ مرداد ۱۳۶۷، قاسم سیفان در جریان قتل‌عام زندانیان سیاسی در زندان گوهردشت اعدام شد. یکی از اشعار او که توسط هم‌بندی مخفیانه از زندان خارج شد، درباره بنیان‌گذاران مجاهدین بود:
 
شب که بد خفته همای سعادت
 
به روزگاری که نمانده شادت
 
حنیف و محسن و اصغر شمائید
 
طلایه‌داران جهاد و شهادت
 
رسیده ماه خرداد، مه قیام و فریاد
 
خروشت ای مجاهد، نوید مرگ بیداد<ref>[https://golesorkhiran.blogspot.com/2018/08/blog-post_5.html مجاهد شهید قاسم سیفان بابایی - ۳۰ هزار گل سرخ ایران]</ref>
 
== منابع ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۳۹

برای صفحه تمرین.jpg
قاسم سیفان بابایی
قاسم سیفان بابایی.jpg
قاسم سیفان بابایی
زادروزسال ۱۳۳۲
تهران
درگذشت۱۵ مرداد ۱۳۶۷
زندان گوهردشت کرج
علت مرگاعدام
محل زندگیتهران
تحصیلاتلیسانس اقتصاد
از دانشگاهدانشگاه تهران
پیشهکارگردان و بازیگر تئاتر
تأثیرگذارانسازمان مجاهدین خلق
جنبشسازمان مجاهدین خلق ایران
مخالفانحکومت جمهوری اسلامی
دیناسلام
اتهام‌هاهواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران
همسرزهرا افشار
فرزندانسارا

قاسم سیفان بابایی، (متولد سال ۱۳۳۲، تهران - درگذشته ۱۵ مرداد ۱۳۶۷، زندان گوهردشت کرج) دانشجوی اقتصاد دانشگاه تهران و زندانی سیاسی دوره پهلوی بود که در زمینه بازیگری، کارگردانی تئاتر، شعر، و خطاطی فعالیت داشت. او در تئاترهای خیابانی پس از انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷، با اجراهای طنز، سیاست‌های سرکوبگرانه را افشا کرد. در بهار ۱۳۵۹، در نمایشی کمدی-سیاسی نقش گزارشگر را ایفا کرد و در تئاتر «اتحاد شوراها» مسائل کارگران را مطرح نمود. قاسم سیفان در پاییز ۱۳۶۱ به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق ایران، به‌همراه همسر و فرزندش بازداشت و به ده سال زندان محکوم شد. در زندان‌های اوین، قزلحصار، و گوهردشت، به دلیل مقاومت و مواضع قاطعش به «آقا سیف» معروف بود. مینا انتظاری نقل می‌کند: «قاسم در زندان گروه هنری تشکیل داد و با اجراهای تئاتری، روحیه هم‌بندی‌ها را تقویت می‌کرد». او اشعار حافظ و قرآن را حفظ بود و نامه‌های شاعرانه‌ای برای دخترش سارا نوشت. در تیر ۱۳۶۷، در نامه‌ای به عملیات مجاهدین اشاره کرد. قاسم سیفان در ۱۵ مرداد ۱۳۶۷ در قتل‌عام زندانیان سیاسی در گوهردشت اعدام شد. شعری از او درباره بنیان‌گذاران مجاهدین توسط هم‌بندی‌اش حفظ شد: «حنیف و محسن و اصغر شمائید / طلایه‌داران جهاد و شهادت»

معرفی و پیشینه

قاسم سیفان بابایی، متولد سال ۱۳۳۲ در تهران، دانشجوی اقتصاد دانشگاه تهران و دارای مدرک لیسانس بود. او در زمینه بازیگری، کارگردانی تئاتر، شعر، و خطاطی فعالیت داشت و به‌عنوان زندانی سیاسی در دوره پهلوی شناخته می‌شد. سیفان در سال ۱۳۶۷ در کرج به شهادت رسید. (متن ارسالی).

فعالیت‌های هنری و سیاسی

قاسم سیفان بابایی در زمینه تئاتر خیابانی فعالیت گسترده‌ای داشت و از این هنر برای بیان مسائل اجتماعی و سیاسی استفاده می‌کرد. او در دوره انتخابات مجلس شورای ملی و ریاست‌جمهوری پس از انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷، همراه با گروه هنری خود، با اجرای نمایش‌های طنز، انحصارطلبی و سیاست‌های سرکوبگرانه را افشا می‌کرد. این اجراها اغلب در بلوار اطراف دانشگاه تهران برگزار می‌شد و بارها مورد حمله گروه‌های وابسته به رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفت.

اجراهای برجسته

در بهار ۱۳۵۹، سیفان در نمایشی کمدی-سیاسی در دانشگاه اقتصاد تهران نقش گزارشگر را ایفا کرد. این نمایش، با تشبیه به رینگ بوکس، به رقابت آمریکا و شوروی در دوران جنگ سرد می‌پرداخت و با طنز گزنده مورد استقبال قرار گرفت. همچنین، تئاتر «اتحاد شوراها» در تالار مولوی، که به مسائل کارگران و تشکیل اتحادیه‌های کارگری می‌پرداخت، با مشارکت سیفان در کارگردانی و بازیگری اجرا شد و با استقبال گسترده مواجه گردید.

بازداشت و زندان

دستگیری و محکومیت

در پاییز سال ۱۳۶۱، قاسم سیفان بابایی به اتهام ارتباط با بخش اجتماعی سازمان مجاهدین خلق، به همراه همسرش زهرا و فرزند یک‌ونیم‌ساله‌اش سارا بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. او به ده سال زندان محکوم شد و در زندان‌های اوین، قزلحصار، و گوهردشت مقاومت کرد. همسرش نیز در بند زنان زندان‌های اوین و قزلحصار از زندانیان مقاوم بود.

شرایط زندان و مقاومت

قاسم سیفان در زندان به دلیل مواضع قاطع و مرزبندی با نگهبانان و خائنان، به «آقا سیف» معروف بود و بارها به سلول انفرادی منتقل و ممنوع‌الملاقات شد. مینا انتظاری، هم‌بند همسرش، در خاطراتش می‌گوید:

«سال ۶۴ که با دوست عزیزم زهرا (همسر قاسم) در بند چهار قزلحصار همبند بودم… مطلع شدیم که قاسم در زندان نیز، البته بدور از چشم نامحرم پاسداران ظلمت و تباهی، به‌همراه تعداد دیگری از بچه‌های خوش‌ذوق بند، گروه هنری تشکیل داده‌اند و در مناسبت‌های مختلف سیاسی، تاریخی، ملی و یا مذهبی با اجرای برنامه‌های جالب هنری به سبک تئاترهای خیابانی و یا پانتومیم، روحیه‌بخش همبندان و فضای عمومی بند می‌شوند»

هم‌بندی‌های او نقل می‌کنند:

«وی طی سالیان اسارت به‌خاطر مرزبندی تیز و مواضع و برخوردهای قاطعش در برابر پاسداران و خائنین خودفروش داخل بند، در جمع بچه‌ها احترام خاصی داشت».

آثار ادبی و هنری در زندان

 
قاسم سیف بابایی و دخترش سارا

قاسم سیفان در زندان به مطالعه آثار ادبی، به‌ویژه اشعار حافظ، می‌پرداخت و بخش اعظم آیات قرآن و اشعار حافظ را حفظ بود. دست‌نوشته‌ها و نامه‌های او اغلب به‌صورت شعر و نثر موزون بودند. در یکی از نامه‌هایش در شهریور ۱۳۶۵ از قزلحصار به دخترش سارا نوشت:

«سارا سلام سارا سلام ای دختر زیبا سلام

دور از توأم، ای دخترم، یادت ولی در خاطرم

همچون گلی، جان دلی، از من ترا صدها سلام

تا نامه‌ات بر من رسید، از شادیش قلبم تپید

خواندم در آن با خط خوش، بنوشته بود: بابا سلام

سارا سلام سارا سلام ای دختر زیبا سلام

دیشب ترا دیدم بخواب، چون تشنه کو بیند سراب

رویت چو ماه کردم نگاه، گفتم بر این سیما سلام

سارا سلام سارا سلام ای دختر زیبا سلام

مامان خود دوستش بدار، حرفش شنو بونه نیار

از من رسان بر مادرت، اندازه‌ی دنیا سلام

سارا سلام سارا سلام ای دختر زیبا سلام

از رحمت پروردگار، پایان رسد این انتظار

فردا ز بند گردم رها، تا آید آن فردا سلام

سارا سلام سارا سلام ای دختر زیبا سلام»

نامه آخر و اشارات سیاسی

در تیرماه ۱۳۶۷، قاسم سیفان در آخرین نامه‌اش به همسر و دخترش نوشت:

بنام هستی‌بخش آفتاب‌آفرین

برای دلبرم، دل

فدای جانان، جان

بهر موران، تن

سارای نازنینم

مینا و یاسمینم

دارم برایت سلام

بوسه به رویت مدام

در پی ماه خرداد

رسیده تیر و مرداد

از پس آن همه کار

دانه نشسته به بار

در باغ و در کشتزار

مدرسه کشتزار تو

دانش و علم بار تو

حاصل پیکار تو

می‌گویمت شادباش

از غم‌ها آزاد باش

این نامه به‌طور نمادین به عملیات آفتاب و چلچراغ مجاهدین اشاره دارد.

شهادت

در ۱۵ مرداد ۱۳۶۷، قاسم سیفان در جریان قتل‌عام زندانیان سیاسی در زندان گوهردشت اعدام شد. یکی از اشعار او که توسط هم‌بندی مخفیانه از زندان خارج شد، درباره بنیان‌گذاران مجاهدین بود:

شب که بد خفته همای سعادت

به روزگاری که نمانده شادت

حنیف و محسن و اصغر شمائید

طلایه‌داران جهاد و شهادت

رسیده ماه خرداد، مه قیام و فریاد

خروشت ای مجاهد، نوید مرگ بیداد[۱]

منابع