کاربر:Khosro/صفحه تمرین NOINDEX: تفاوت میان نسخه‌ها

(ویراستار نهایی مقاله قبل از انتشار)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|بندانگشتی|1148x1148px]]
[[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|بندانگشتی|1148x1148px]]
{{جعبه زندگینامه
{{جعبه اطلاعات سیاست‌مدار
|نام_شخص=احمد بالدی
| نام              = میرزا حسین‌خان سپهسالار
|تصویر=احمد بالدی؛2.jpg
| تصویر           = حسین سپهسالار؛1.jpg
|عرض_تصویر=260px
| شرح تصویر        = میرزا حسین‌خان قزوینی، معروف به سپهسالار اعظم
|توضیح_تصویر=احمد بالدی
| نام کامل        = میرزا حسین‌خان قزوینی
|تاریخ_تولد=۱۳۸۴
| معروف به        = سپهسالار اعظم، مشیرالدوله، حسین‌خان قزوینی
|محل_تولد=اهواز
| نام مستعار      =  
|تاریخ_مرگ=۲۰ آبان ۱۴۰۴
| زادروز          = ۱۲۴۳ قمری (۱۲۰۶ خورشیدی / ۱۸۲۸ میلادی)
|ملیت= عرب اهوازی
| شهر تولد        = قزوین
|محل_مرگ=اهواز
| کشور تولد        = ایران (دوره قاجار)
|مدفن=آرامستان اهواز
| تاریخ مرگ        = ۲۱ ذی‌حجه ۱۲۹۸ قمری (پاییز ۱۲۶۰ خورشیدی / ۱۸۸۱ میلادی)
|علت مرگ= خودسوزی
| شهر مرگ         = مشهد
|شناخته‌شده برای    =مردم خوزستان و ایران
| کشور مرگ        = ایران (دوره قاجار)
|همسر=
| خویشاوندان سرشناس = میرزا نبی‌خان امیر دیوان قزوینی (پدر)
|والدین=|تاریخ ناپدیدشدن=|مکان ناپدیدشدن=|تحصیلات=دانشجو|پیشه=دکه‌داری در کمک به پدر}}
| تحصیلات          = تحصیلات مقدماتی در ایران، دوره کوتاه در اروپا (تحت حمایت امیرکبیر)، دارالفنون
'''احمد بالدی'''، دانشجوی ۲۰ ساله عرب اهوازی، که در صبح یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، در پارک زیتون اهواز، در اعتراض به تخریب خشونت‌آمیز دکه خانوادگی‌اش توسط مأموران شهرداری منطقه ۳ و نیروهای انتظامی، اقدام به خودسوزی کرد. این دکه، که بیش از ۲۵ سال با مجوز رسمی شهرداری توسط پدرش، مجاهد بالدی، اداره می‌شد، تنها منبع درآمد خانواده شش‌نفره‌ای بود که در میان بیش از ۴۰۰ دکه مشابه در اهواز، یکی از معدود موارد متعلق به شهروندان عرب به‌شمار می‌رفت. مأموران بدون اطلاع قبلی یا حضور مالک، وارد محل شدند و در حالی که مادر احمد و خود او برای جلوگیری از تخریب داخل دکه تحصن کرده بودند، با خشونت فیزیکی و رفتار تحقیرآمیز عمل کردند. معاون خدمات شهرداری، دست مادر احمد را گرفته و او را به بیرون پرتاب کرد، که این اقدام خشم احمد را برانگیخت. او پیشتر هشدار داده بود که در صورت تخریب، خود را آتش خواهد زد، اما مأموران با تمسخر و بی‌تفاوتی، حتی پیشنهاد فندک یا کبریت دادند. احمد با ریختن بنزین روی بدن خود، در برابر چشمان حاضران خودش را آتش زد و با حدود ۷۰ درصد سوختگی شدید به بیمارستان [[سید محمود طالقانی|آیت‌الله طالقانی]] اهواز منتقل شد.
| دین              = اسلام شیعه
| سمت              = صدراعظم ایران (۱۲۸۸–۱۲۹۰ قمری)
| پست‌های قبلی      = وزیر عدلیه و اوقاف، وزیر جنگ، وزیر امور خارجه، وزیرمختار عثمانی، کنسول بمبئی و تفلیس، فرمانفرمای خراسان
| فعالیت‌ها        = اصلاحات اداری، مالی و نظامی؛ تأسیس کابینه مدرن؛ صندوق عرایض؛ مبارزه با رشوه؛ نظم نوین قشون؛ قرارداد رویتر؛ سفر اول ناصرالدین‌شاه به اروپا؛ ساخت مسجد و مدرسه سپهسالار
| قبل از          =
| بعد از          =
| زیرنویس          = یکی از برجسته‌ترین اصلاح‌طلبان دوران ناصری و ادامه‌دهنده راه امیرکبیر
}}
'''میرزا حسین خان سپهسالار'''، (متولد ۱۲۴۳ ه‍. ق، قزوین – درگذشته ۱۲۹۸ ه‍. ق، مشهد) ملقب به مشیرالدوله و سپس سپهسالار اعظم، یکی از برجسته‌ترین رجال سیاسی دوران ناصری بود که به عنوان اصلاح‌طلب، دیپلمات و صدراعظم شناخته می‌شود. او فرزند میرزا نبی خان امیر دیوان قزوینی و از خاندانی غیراشرافی بود. ترقی اولیه‌اش مدیون توجه [[امیرکبیر]] بود که او را برای تحصیل به اروپا فرستاد. پس از بازگشت، در مناصب کنسولی بمبئی و تفلیس و سپس وزیرمختاری طولانی در عثمانی، تجربه دیپلماتیک و ثروت هنگفتی اندوخت. او در سال ۱۲۸۷ ق، به وزارت عدلیه و اوقاف و سپس در سال ۱۲۸۸ ق، به وزارت جنگ و صدارت رسید.


این حادثه، که بخشی از الگوی تبعیض سیستماتیک علیه شهروندان عرب اهواز و فشارهای اقتصادی بر قشرها محروم است، موجی از اعتراضات مردمی را برانگیخت. شامگاه ۱۵ آبان، جمعی از شهروندان، دانشجویان و بستگان در مقابل بیمارستان طالقانی تجمع کردند و خواستار برکناری فوری رضا امینی، شهردار غیربومی اهواز، و محاکمه عاملان شدند. تجمع با حضور سنگین نیروهای امنیتی همراه بود و مأموران با فیلم‌برداری و ایجاد محاصره، [[آزادی بیان]] معترضان را محدود کردند. استاندار خوزستان، سیدمحمدرضا موالی‌زاده، با معترضان دیدار کرد، اما وعده‌هایش مبنی بر رسیدگی قضایی، با تهدید دادسرای عمومی و انقلاب اهواز علیه «تحریک احساسات قومیتی» همراه شد. در واکنش، قوه قضائیه وعده پیگیری داد، اما شهردار و مسئول اجراییات منطقه ۳ تنها با وثیقه موقت آزاد شدند.
دوران صدارت او (۱۲۸۸–۱۲۹۰ قمری) با اصلاحات گسترده همراه بود: تأسیس کابینه مدرن، مبارزه با رشوه، اصلاح نظام مالی و مسکوکات، استخدام مستشاران اتریشی، ایجاد پستخانه، انتشار روزنامه، نظم‌دهی به ارتش، تأسیس کارخانه اسلحه‌سازی و صندوق عرایض برای شکایات مردمی. او بانی سفر اول [[ناصرالدین شاه]] به اروپا بود تا شاه با پیشرفت‌های غربی آشنا شود. اما همزمان قرارداد جنجالی رویتر (۱۲۸۹ قمری) را امضا کرد که انحصار گسترده‌ای به «بارون ژولیوس د رویتر» می‌داد و با اتهام رشوه و نفوذ انگلیس همراه شد. این قرارداد با مخالفت شدید روحانیت (به ویژه حاج ملا علی کنی)، درباریان و روسیه مواجه و لغو گردید.


پس از چند روز بستری، احمد بالدی در ۲۰ آبان ۱۴۰۴ بر اثر شدت جراحات جان باخت، که این امر خشم عمومی را تشدید کرد. سازمان حقوق بشر کارون در بیانیه‌ای، مرگ او را نتیجه مستقیم سیاست‌های سرکوبگرانه جمهوری اسلامی دانست و خواستار تحقیق مستقل، مجازات عاملان، و آزادی فعالان بازداشت‌شده شد. موج بازداشت‌ها پس از حادثه، شامل سه فعال رسانه‌ای عرب – حسن سلامات، جواد ساعدی و سید صادق آلبوشوکه – را دربر گرفت که تنها به دلیل پوشش خبری بازداشت شدند. این رویداد، در بستر بحران اقتصادی و تبعیض قومی، بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌ها یافت و نمادی از ناامیدی جوانان محروم شد. [[شورای ملی مقاومت ایران]] نیز در اطلاعیه‌ای، آن را هشداری به رژیم دانست و بر لزوم حسابرسی تأکید کرد. این تراژدی نه تنها عمق بی‌عدالتی را آشکار کرد، بلکه بر ضرورت اصلاحات ساختاری در مدیریت شهری و حفاظت از حقوق اقلیت‌ها تأکید ورزید، بدون آنکه به تحلیل‌های فراتر از منابع بپردازد.<ref name=":0">[https://iranwire.com/fa/news-1/146099-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%B3%D9%88%D8%B2%DB%8C-%DB%8C%DA%A9-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D8%B1%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D9%87%D9%88%D8%A7%D8%B2/ خودسوزی یک جوان در برابر نیروهای شهرداری اهواز - ایران وایر]</ref><ref name=":1">[https://www.hra-news.org/2025/hranews/a-57645/ خودسوزی یک دکه‌دار در اعتراض به تخریب دکه اش؛ قوه‌قضائیه وعده رسیدگی داد - هرانا]</ref><ref name=":2">[https://www.radiozamaneh.com/868852/ معترضان در اهواز خواستار محاکمه عوامل خودسوزی احمد بالدی شدند - رادیو زمانه]</ref><ref name=":3">[https://khro.org/%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%B3%D9%88%D8%B2%DB%8C-%DB%8C%DA%A9-%D8%B4%D9%87%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF-%D8%B9%D8%B1%D8%A8-%D8%A7%D9%87%D9%88%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%B6/ خودسوزی یک شهروند عرب اهوازی در اعتراض به تخریب دکه توسط شهرداری منطقه ۳ اهواز - سازمان حقوق بشر کارون] 1</ref><ref name=":4">[https://khro.org/%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%87-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82-%D8%A8%D8%B4%D8%B1-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%88%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%BE%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%D9%86/ بیانیه سازمان حقوق بشر کارون در پی جان‌باختن احمد بالدی، دانشجوی عرب اهوازی - سازمان حقوق بشر کارون] 2</ref><ref name=":5">[https://www.iranintl.com/202511116921 پدر احمد بالدی، جوان جان‌باخته: نیروهای شهرداری هنگام خودسوزی به احمد گفتند فندک بدهیم؟ - ایران اینترنشنال]</ref><ref name=":6">[https://iranhrs.org/%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%B3%D9%88%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%B6%DB%8C-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C-%D8%AA%D8%AC%D9%85%D8%B9-%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%A7/amp/ تجمع اعتراضی مردم اهواز در واکنش به خودسوزی اعتراضی احمد بالدی - کانون حقوق بشر ایران]</ref><ref name=":7">[https://m.mojahedin.org/id/69c18309-c513-43dd-88df-b0276dfe8398 احمد بالدی، دانشجوی ۲۰ساله اهوازی پس از خودسوزی اعتراضی جان باخت - سازمان مجاهدین خلق] 2</ref><ref name=":8">[https://akhbar-rooz.com/1404/08/16/32925/ معترضان در اهواز خواستار محاکمه عوامل خودسوزی احمد بالدی شدند - اخبار روز]</ref><ref name=":9">[https://iran-efshagari.com/%D8%AA%D8%AC%D9%85%D8%B9-%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%B6%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%B3%D9%88%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%DB%B2/ تجمع اعتراضی در مقابل بیمارستان طالقانی اهواز بدنبال خودسوزی تکاندهنده احمد بالدی جوان ۲۰ ساله - ایران افشاگر]</ref><ref name=":10">[https://www.gunaz.tv/fa/post/127996 موج بازداشت فعالان عرب در اهواز پس از خودسوزی احمد بالدی - گوناز تی وی]</ref><ref name=":11">[https://anajournal.ir/news/akhbar-iran/khodsouzi-ahmad-baldi-ahvaz/ داستان کامل خودسوزی احمد بالدی جوان اهوازی که خودش را سوزاند - آنا ژورنال]</ref>
صدارت میرزا حسین خان سپهسالار در دوران قحطی بزرگ (۱۲۸۸–۱۲۸۹ قمری) رخ داد که بخشی از آن به سیاست ترویج کشت تریاک نسبت داده می‌شود. او در سیاست خارجی به انگلیس تمایل داشت و پیشنهاد واگذاری امنیت بحرین به نیروی دریایی بریتانیا داد که از سوی شاه خیانت تلقی شد. پس از عزل از صدارت، وزارت خارجه و جنگ را بر عهده گرفت و قرارداد آخال (واگذاری بخش‌هایی از مرزهای شمال شرقی به روسیه) را امضا کرد. او در اواخر عمر به حکومت خراسان رفت و در سال ۱۲۹۸ قمری در مشهد درگذشت و ثروت افسانه‌ای بر جای گذاشت.


== مقدمه بر زمینه حادثه و زندگی احمد بالدی ==
میرزا حسین خان سپهسالار را هم ستایش کرده‌اند به عنوان ادامه‌دهنده راه امیرکبیر در ترقی‌خواهی و قانون‌مداری و هم نکوهش به دلیل وابستگی به بیگانگان، رشوه‌خواری و از دست دادن تمامیت ارضی. مسجد و مدرسه عالی سپهسالار (مطهری کنونی) از یادگارهای ماندگار اوست.<ref name=":0">[https://noandish.com/fa/news/172291/%D9%85%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AE%D8%AF%D9%85%D8%AA-%D9%88-%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D9%86%D8%AA-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%BE%D9%87%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D9%83%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF مردی میانه خدمت و خیانت: میرزا حسین خان سپهسالار که بود!؟ - نواندیش]</ref><ref name=":1">[https://ensani.ir/fa/article/10412/%D8%AE%D9%88%D8%A8-%DB%8C%D8%A7-%D8%A8%D8%AF-%D8%B3%D9%BE%D9%87%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1 خوب یا بد سپهسالار - پرتال جامع علوم انسانی]</ref><ref name=":2">[http://tarikhirani.ir/fa/news/5862/%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D8%AA-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA مدیریت میرزا حسین‌خانی دولت - تاریخ ایرانی]</ref><ref name=":3">[https://www.iichs.ir/fa/news/93/%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D8%B1%D8%B6%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%BE%D9%87%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%AD%D8%B1%DB%8C%D9%86 تمامیت ارضی ایران؛ میرزا حسین خان سپهسالار و بحرین - پژوهشکده تاریخ معاصر]</ref><ref name=":4">[https://www.aran-papers.ir/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF/11266/%D8%AA%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%BE%D9%87%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1 تحقیق مقاله میرزا حسین خان سپهسالار - آران پیپر]</ref><ref name=":5">[https://www.karkhanedar.com/%d8%a7%d8%b5%d9%84%d8%a7%d8%ad%d8%a7%d8%aa-%d9%85%db%8c%d8%b1%d8%b2%d8%a7-%d8%ad%d8%b3%db%8c%d9%86-%d8%ae%d8%a7%d9%86-%d8%b3%d9%be%d9%87%d8%b3%d8%a7%d9%84%d8%a7%d8%b1-%d9%88-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d9%84-2/ اصلاحات میرزا حسین خان سپهسالار و مخالفت حاج ملا علی کنی - کارخانه‌دار]</ref>
[[پرونده:احمد بالدی؛1.jpg|جایگزین=احمد بالدی|بندانگشتی|320x320پیکسل|احمد بالدی]]
احمد بالدی، دانشجوی ۲۰ ساله عرب اهوازی، در خانواده‌ای شش‌نفره در محله زیتون اهواز زندگی می‌کرد. او به عنوان دانشجو، ساعات خارج از دانشگاه را در دکه اغذیه‌فروشی خانوادگی سپری می‌کرد تا به امرار معاش خانواده کمک کند. این دکه، که توسط پدرش مجاهد بالدی تأسیس شده بود، بیش از ۲۵ سال با مجوز رسمی از شهرداری اهواز فعالیت داشت و تنها منبع درآمد ثابت خانواده به‌شمار می‌رفت.<ref name=":0" />


در میان بیش از ۴۰۰ دکه فعال در سطح شهر اهواز، دکه خانواده بالدی یکی از معدود موارد متعلق به شهروندان عرب بود، که این امر آن را در معرض فشارهای تبعیض‌آمیز قرار می‌داد. مجاهد بالدی در سال‌های اخیر بارها با تلاش‌های مقامات محلی برای سلب مجوز و تخریب دکه روبه‌رو شده بود، که این فشارها بخشی از روند کلی محدودسازی اقتصادی شهروندان عرب ارزیابی می‌شود.<ref name=":2" />
== زندگی اولیه و خانواده ==
میرزا حسین خان سپهسالار، فرزند میرزا نبی خان امیر دیوان قزوینی، در سال ۱۲۴۳ قمری متولد شد. اجداد وی اهل علی‌آباد مازندران بودند و پدربزرگ او، عابدین‌بیک، در قزوین نزد شاهزاده علینقی‌میرزا رکن‌الدوله، حکمران قزوین، به دلاکی اشتغال داشت.


احمد بالدی، به عنوان پسر بزرگ خانواده، نقش حمایتی فعالی داشت و اغلب در مدیریت دکه مشارکت می‌کرد. خانواده بالدی، مانند بسیاری از خانواده‌های عرب اهوازی، با چالش‌های اقتصادی و اجتماعی ناشی از بیکاری و فقدان فرصت‌های برابر دست و پنجه نرم می‌کردند.<ref name=":3" />
سپهسالار با امیر شباهت دیگری نیز داشت؛ این دو از سابقه خاندانی و اشرافی برخوردار نبودند و به همت و هوش فردی در نظام اداری ترقی کرده و مورد توجه قرار گرفتند؛ امیر اگر پسر آشپز بود، سپهسالار نیز پسر دلاکی در قزوین که دلاک خاصه علینقی‌میرزا رکن‌الدوله، پسر فتحعلیشاه بود؛ بدین سبب دشمنانش او را با عنوان دلاک‌زاده تحقیر می‌کردند.


=== فشارهای اقتصادی و اجتماعی بر شهروندان عرب اهواز ===
=== آموزش و تحصیلات ===
اهواز، به عنوان مرکز استان خوزستان، با مشکلات ساختاری مانند بیکاری بالا، تبعیض قومی و سیاست‌های شهری تبعیض‌آمیز روبه‌رو است. دکه‌داران و دست‌فروشان، به ویژه از میان اقلیت‌های محروم، اغلب قربانی طرح‌های ساماندهی شهری می‌شوند که بدون جایگزین‌های مناسب، معیشت آن‌ها را تهدید می‌کند. در مورد خانواده بالدی، دکه نه تنها منبع درآمد بود، بلکه نمادی از تلاش ۲۵ ساله برای بقا در شرایط سخت اقتصادی به‌شمار می‌رفت.
میرزا حسین خان سپهسالار رشد و ترقی خود را عمدتاً مرهون توجهات خاص امیرکبیر بود. امیرکبیر با پدر او روابط نزدیک داشت و پس از صدارت، فرزندان او را به تهران خواست و به کارهای دولتی گماشت. امیرکبیر او را برای تحصیل به خارج از کشور فرستاد و وی زبان‌های فرانسوی و عربی را فرا گرفت، هرچند به فرانسه احاطه کامل نداشت. محمدحسن‌خان اعتمادالسلطنه می‌نویسد: <blockquote>«فرانسه را غلط مکالمه می‌کرد و غلط می‌نوشت اما از شدت پررویی و طلاقت لسان، طوری کلمات را ادا می‌کرد که هرکس تصور می‌نمود که او فرانسه می‌داند.»<ref name=":0" /> </blockquote>در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه، میرزا نبی خان تصمیم گرفت که دو فرزند خود یعنی میرزا حسین خان و میرزا یحیی خان را برای تحصیل به اروپا بفرستد. میرزا حسین خان پس از اقامت کوتاهی در اروپا، به زودی به ایران بازگشت. با اینکه تحصیلات او در همان سطح تحصیلات معمولی قدیمی باقی ماند و شاید در اوایل دوره [[دارالفنون|مدرسه دارالفنون]]، زبان فرانسه را هم کمی آموخته باشد، اما از هوش سرشار و قدرت بیان و نگارش و پشت کار و جدیت خوبی بهره‌مند بود.<ref name=":3" />


این زمینه، که شامل اخراج‌های شغلی و مهاجرت‌های اجباری به دلیل فشارهای مالی است، در موارد مشابهی مانند خودکشی کمال بالدی – شهروند عرب اهوازی دیگری – در ۱۲ آبان ۱۴۰۴، مشهود است. کمال بالدی، کارمند سابق شرکت صنایع فولاد اهواز، پس از اخراج و تنگدستی، به عراق مهاجرت کرد اما در نهایت به دلیل فشارهای روانی و مالی، به زندگی خود پایان داد.<ref name=":6" /><ref name=":1" />
میرزا حسین‌خان سپهسالار عمده رشد و ترقی اولیه‌اش را مرهون توجهات خاص امیرکبیر بود و در دهه‌های بعد نیز علت توجه ویژه ناصرالدین‌شاه به پیشنهاد اصلاحی سپهسالار و همراهی با آن را پشیمانی شاه از قتل امیرکبیر و شباهت اصلاحات مدنظر سپهسالار با اصلاحات امیرکبیر دانسته‌اند؛ در واقع شاه در سیمای سپهسالار، امیرکبیر را می‌دید که اصلاحات نیمه‌تمامش را پی می‌گیرد.<ref name=":0" />


=== طرح‌های تخریب دکه‌ها در اهواز ===
میرزا حسین قزوینی ملقب به مشیرالدوله و بعد ملقب به سپهسالار شد و سپس صدراعظم ناصرالدین شاه قاجار گشت. او پس از تحصیلات مقدماتی و مدتی تحصیل در دارالفنون، به ماموریت‌های خارجی رفت.<ref name=":4" />
طرح‌های اخیر شهرداری اهواز برای ساماندهی فضای سبز پارک‌ها، شامل تخریب دکه‌های بدون جایگزین، منجر به تنش‌های اجتماعی شده‌است. در مورد دکه بالدی، عملیات تخریب در چارچوب توسعه پارک زیتون اعلام شد، اما بدون اخطار کتبی مؤثر یا حضور مالک، اجرا گردید. این رویه، که آموزش ناکافی مأموران و عدم میانجی‌گری را دربردارد، آسیب‌پذیری قشرها کم‌درآمد را افزایش می‌دهد.<ref name=":11" />


== رویداد تخریب دکه و خودسوزی احمد بالدی ==
== بازگشت از تحصیل و فعالیت‌های دیپلماتیک ==
[[پرونده:خودسوزی احمد بالدی.jpg|جایگزین=خودسوزی احمد بالدی|بندانگشتی|خودسوزی احمد بالدی]]
[[پرونده:حسین سپهسالار؛2.jpg|جایگزین=میرزا حسین‌خان سپهسالار|بندانگشتی|260x260پیکسل|میرزا حسین‌خان سپهسالار]]
در صبح روز یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴، مأموران شهرداری منطقه ۳ اهواز به همراه [[نیروی انتظامی جمهوری اسلامی|نیروهای انتظامی]]، بدون اطلاع قبلی یا ارائه اخطار کتبی مؤثر، برای تخریب دکه اغذیه‌فروشی خانواده بالدی در پارک زیتون اهواز اقدام کردند. این دکه، که بیش از ۲۵ سال با مجوز رسمی شهرداری فعالیت داشت، در چارچوب طرح توسعه فضای سبز پارک هدف قرار گرفت. مأموران با تجهیزات سنگین وارد محل شدند و بلافاصله شروع به تخریب کردند، در حالی که مادر احمد بالدی و خود او برای جلوگیری از عملیات، داخل دکه تحصن کرده بودند.


معاون خدمات شهرداری منطقه ۳، که مسئولیت مستقیم عملیات را بر عهده داشت، با خشونت فیزیکی وارد عمل شد. او دست مادر احمد را گرفت و او را به بیرون پرتاب کرد، که این اقدام همراه با رفتار تحقیرآمیز بود. احمد بالدی، که شاهد این صحنه بود، چندین بار هشدار داد که در صورت ادامه تخریب، خود را آتش خواهد زد. مأموران، به جای توقف عملیات یا میانجی‌گری، با تمسخر پاسخوی پیشنهاد فندک یا کبریت دادند و عملیات را ادامه دادند.
میرزا حسین‌خان سپهسالار پس از بازگشت، وکیل کارهای پدر شد و در وزارت امورخارجه مشغول گردید، اما پس از فوت پدر و مضیقه مالی، به کنسولگری ایران در بمبئی منصوب شد. امیرکبیر در حکم انتصاب او توصیه کرد: <blockquote>«از گرفتن تعارف و رشوه محترز بوده، مطلقاً طمع و توقعی از آنها [تجار و ایرانیان مقیم بمبئی] ننماید.»<ref name=":1" /> </blockquote>سپهسالار پس از بازگشت از اروپا و اشتغال به وکالت کارهای پدرش، میرزا تقی خان امیرکبیر او را به کنسولگری بمبئی فرستاد. در آنجا دو نفر از تجار ایرانی مردند و مبلغ گزافی از ثروت آنها نصیب او شد. در همان‌جا، آقاخان محلاتی که با وی دوست بود، او را در شرط‌بندی مسابقات اسب‌دوانی رایج در هند، که برد و باخت داشت، سهیم کرد و از این راه مبلغی اندوخت.<ref name=":3" />


احمد بالدی، دانشجوی ۲۰ ساله، با ریختن بنزین روی بدن خود، در برابر چشمان مأموران و حاضران، اقدام به خودسوزی کرد. او با فریادهای اعتراض به تبعیض و فشارهای اقتصادی، بدن خود را به آتش کشید. مأموران شهرداری و انتظامی، به جای کمک فوری، ابتدا به تماشا ایستادند و سپس با تأخیر اقدام به خاموش کردن آتش کردند. احمد با حدود ۷۰ درصد سوختگی شدید، توسط حاضران به بیمارستان آیت‌الله طالقانی اهواز منتقل شد.
مدیریت دولتی میرزا حسین‌خان در زمان صدارت میرزا تقی‌خان امیرکبیر آغاز شد. او در سال ۱۲۶۷ قمری زمانی که فقط ۲۵ سال داشت به سمت کارپردازی و در مقام کنسولگری به بمبئی رفت و در سال ۱۲۷۱ قمری کنسول تفلیس شد. چهار سال بعد در سمت وزیرمختاری به مأموریت اسلامبول اعزام شد و سه سال را در دربار عثمانی گذراند، در همان‌جا بود که لقب مشیرالدوله گرفت. یک بار نیز در سال ۱۲۸۲ قمری بر سر قضیه هرات از طرف دولت به مأموریت لندن رفت.<ref name=":2" />


این عملیات تخریب، بخشی از الگوی گسترده‌تر فشار بر دکه‌داران عرب اهوازی بود. دکه خانواده بالدی، تنها منبع درآمد خانواده شش‌نفره، بدون ارائه جایگزین یا غرامت نابود شد. پدر احمد، مجاهد بالدی، که در محل حضور نداشت، بعداً اظهار کرد که مأموران حتی اجازه جمع‌آوری وسایل را ندادند و اموال خانواده را ضبط یا نابود کردند.<ref name=":0" /><ref name=":5" /><ref name=":3" /><ref name=":2" />
او در دوران صدراعظمی امیرکبیر نزدیک به سه سال کارپرداز ایران در بمبئی بود و مدتی پس از مراجعت از هندوستان، کنسول ایران در تفلیس شد. در سالهای آخر صدارات میرزاآقاخان نوری وزیر مختار ایران در استانبول شد. او ۱۰ سال وزیر مختار ایران در استانبول بود و پس از آن هم با رتبه سفیرکبیری دو سال دیگر در استانبول ماند.<ref name=":4" />


=== اظهارات شاهدان و خانواده ===
=== مأموریت در بمبئی و تجارت تریاک ===
پدر احمد بالدی در مصاحبه‌ای اظهار کرد: «نیروهای شهرداری هنگام خودسوزی به احمد گفتند فندک بدهیم؟» این عبارت، عمق بی‌تفاوتی و تمسخر مأموران را نشان می‌دهد. او افزود که دکه با مجوز رسمی بیش از دو دهه فعالیت داشت و تخریب بدون فرایند قانونی انجام شد. مادر احمد نیز از خشونت فیزیکی معاون خدمات شهرداری شکایت کرد و گفت که او را با زور به بیرون کشیدند.
میرزا حسین‌خان سپهسالار از راه بوشهر و مسقط به بمبئی رفت، اما در میانه راه بدون هماهنگی، با شیخ مسقط مذاکره کرد که مورد ایراد قرار گرفت. نایب وزارت خارجه در ۲۴ شوال ۱۲۶۷ قمری در یک نامه انتقادآمیز به او نوشت: <blockquote>«مداخله شما در امور خارج از مأموریت و کارهایی که در دستورالعمل قید نشده و مداخله کرده‌اید، پسند نیفتاد. مقرر داشتند من به آن عالیجاه اظهار داشته و ضمناً نصیحت نمایم از قرار دستورالعمل که در دست دارید، تجاوز و تخلف نکنید و در امورات خارج از مأموریت خود به‌هیچ‌وجه دخیل ننمایید.»<ref name=":1" /> </blockquote>اقامت سه‌ساله میرزا حسین‌خان سپهسالار در بمبئی با ثروت انبوهی همراه بود. او در گزارش خود منافع کشت خشخاش را گوشزد کرد و دولت کشت تریاک را ترویج داد، که از سال ۱۲۶۷ قمری در اطراف تهران آغاز شد. تا سال ۱۲۸۷ قمری (۱۸۷۰ میلادی)، تریاک ایران به صادرات بین‌المللی درآمد و اعتیاد رواج یافت. او تجار را به آوردن تریاک به جای پول تشویق کرد و یکی از مشوقان تریاک‌کاری بود. در سال ۱۸۷۱ میلادی، صادرات تریاک از ۸۷۰ جعبه به ۷۷۰۰ جعبه رسید. این سیاست به قحطی ۱۸۷۱–۱۸۷۲ منجر شد، با تلفات حدود یک‌ونیم میلیون نفر در ایران.


شاهدان عینی گزارش دادند که احمد پیش از خودسوزی، فریاد می‌زد: «این دکه نان خانواده ماست، چرا نابود می‌کنید؟». مأموران انتظامی، که برای حمایت از عملیات شهرداری حضور داشتند، هیچ اقدامی برای جلوگیری از فاجعه نکردند و حتی فیلم‌برداری کردند.<ref name=":5" /><ref name=":6" />
بمبئی مرکز تجارت خاندان یهودی ساسون بود که در صادرات تریاک فعال بودند. سپهسالار با ثروت ۱۵۰ هزار روپی بازگشت، که شایعاتی مبنی بر پرداخت توسط ساسون‌ها وجود داشت. او مدعی شد ثروت از ارث تجار یا شرط‌بندی آقاخان محلاتی است. امیرکبیر قصد تنبیه او را داشت اما اجل مانع شد.


== وضعیت پزشکی، بستری و مرگ احمد بالدی ==
نخستین منصب مهم میرزاحسین‌خان که با حکم امیرکبیر به او سپرده شد، کنسولگری ایران در بمبئی است که تنها سه سال به طول انجامید، اما میرزاحسین‌خان با ثروتی هنگفت از این سفر بازگشت که عمده منابع آن را نتیجه رشوه‌خواری و پذیرش هدایا از سوی او دانسته‌اند و عجیب اینکه این ثروت‌اندوزی او در مأموریت سه‌ساله موجب نزول سپهسالار نشد و او پس از بمبئی به تفلیس مأمور شد.
پس از خودسوزی، احمد بالدی با حدود ۷۰ درصد سوختگی شدید درجه دو و سه، بلافاصله توسط حاضران و سپس آمبولانس به بیمارستان آیت‌الله طالقانی اهواز منتقل شد. پزشکان بیمارستان اعلام کردند که سوختگی‌ها عمدتاً در ناحیه صورت، گردن، تنه و اندام‌ها بوده و وضعیت او وخیم است. احمد در بخش سوختگی بستری شد و تحت مراقبت‌های ویژه قرار گرفت، اما تجهیزات محدود بیمارستان در برابر چنین موارد شدیدی ناکافی بود.


در روزهای اولیه، احمد بالدی قادر به صحبت نبود و از طریق لوله تنفس مصنوعی نگهداری می‌شد. خانواده بالدی، که در کنار تخت او حضور داشتند، گزارش دادند که پزشکان نسبت به بهبود کامل ابراز تردید کرده‌اند. پدر احمد اظهار کرد که پسرش پیش از بیهوشی کامل، از درد شدید شکایت داشت و بارها نام دکه و خانواده را تکرار می‌کرد.<ref name=":3" /><ref name=":5" />
میرزا حسین‌خان سپهسالار خود در توجیه نحوه کسب این ثروت عظیم مدعی شد در بمبئی یکی‌دو نفر از تجار ایرانی از دنیا رفتند و مبلغ زیادی از مال آنها به او رسید و همچنین مدعی شد آقاخان محلاتی، باجناغ وی به نیت او در شرط‌بندی اسب‌دوانی شرکت کرد و برنده شد و پول هنگفتی به او داد.


=== تلاش‌های درمانی و چالش‌ها ===
هم بمبئی و هم تفلیس در آن دوره شهرهای مهمی برای تجارت و دیپلماسی ایرانی بودند. بمبئی مهمترین بندر حکومت بریتانیایی هند و محل حضور و تجارت عده زیادی از ایرانیان مهاجر بود و در دهه‌های بعدی روزنامه [[روزنامه حبل‌المتین|حبل‌المتین]] از کلکته با هزینه انگلیسی‌ها منتشر و بانی تفکر تجددخواهی در دولت قاجاری شد.
در طول بستری، احمد چندین عمل جراحی پیوند پوست و درمان عفونت‌های ناشی از سوختگی را پشت سر گذاشت. بیمارستان طالقانی، به عنوان مرکز درمانی اصلی اهواز برای موارد سوختگی، با کمبود داروهای تخصصی و تجهیزات پیشرفته روبه‌رو بود. پزشکان تلاش کردند با انتقال مایعات و آنتی‌بیوتیک‌ها، وضعیت را کنترل کنند، اما عفونت‌های ثانویه و شوک ناشی از سوختگی گسترده، وضعیت را پیچیده‌تر کرد.


خانواده بالدی بارها درخواست انتقال احمد به بیمارستان‌های مجهزتر در تهران یا شیراز را مطرح کردند، اما مقامات قضایی و امنیتی با استناد به وضعیت امنیتی، این درخواست را رد کردند. مادر احمد گزارش داد که نیروهای امنیتی در بیمارستان حضور مداوم داشتند و دسترسی خانواده به اطلاعات پزشکی را محدود می‌کردند.<ref name=":1" /><ref name=":2" />
باور انگلیسی‌ها پس از [[عهدنامه ترکمانچای|قرارداد ترکمانچای]] بر این بود که ایران تحت نفوذ و حمایت روسیه تزاری قرار گرفته‌است و روسیه از نفوذی بیشتر در تهران برخوردار است. در واقع بنا بر ماده چهارم قرارداد ترکمانچای امپراطوری روسیه تزاری متعهد شده بود از سلطنت عباس‌میرزا و فرزندان او حمایت کند.<ref name=":1" />


=== مرگ احمد بالدی ===
در همین دوره، او در یکی از گزارشهای خود برای دولت، منافع زیاد کشت خشخاش را گوشزد کرد و پیشنهاد ترویج کشت آن را داد. پس از بازگشت به تهران، پدرش با تقدیم پیشکشی به میرزا آقاخان نوری، صدراعظم وقت، توانست کنسولگری ایران در قفقاز را برای او به دست آورد. این دوره مسئولیت او با جنگ‌های کریمه (۱۸۵۴–۱۸۵۶ م) و بروز قحط و غلا در منطقه قفقاز همزمان شد. او با میرزا صادق نوری، وزیر و پیشکار آذربایجان هماهنگ کرده غله این دیار را به قیمت ارزان می‌خرید و در قفقاز به قیمتی گزاف می‌فروخت، به گونه‌ای که نزدیک به صد هزار تومان از این کار سود برد.<ref name=":3" />
در روز دوشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۴، پس از ۹ روز بستری و مبارزه با جراحات، احمد بالدی بر اثر عوارض سوختگی شدید، نارسایی چندارگانی و عفونت‌های مقاوم، جان باخت. پزشکان مرگ را در ساعت‌های اولیه صبح اعلام کردند و علت اصلی را شدت سوختگی و عدم پاسخ به درمان دانستند. بدن احمد، که به شدت آسیب دیده بود، برای کالبدشکافی به پزشکی قانونی منتقل شد، اما خانواده اجازه حضور در فرایند را نداشتند.<ref name=":7" />


پدر احمد، مجاهد بالدی، در واکنش به مرگ پسرش اظهار کرد که احمد تا آخرین لحظات از درد رنج می‌برد و مرگ او نتیجه مستقیم بی‌توجهی مأموران شهرداری بود. او افزود که احمد دانشجویی آرام و مسئولیت‌پذیر بود که تنها به دنبال حفظ معیشت خانواده بود.<ref name=":12">[https://www.asianewsiran.com/fa/newsagency/34056/%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%B3%D9%88%D8%B2%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D8%AC%D9%88-%D8%A7%D9%87%D9%88%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C احمد بالدی، جوان خودسوزی کرده شهر اهواز درگذشت - آسیا نیوز]</ref>
=== مأموریت در تفلیس و تجارت غله ===
میرزا حسین‌خان سپهسالار در سال ۱۲۷۱ قمری به سرکنسولی در تفلیس منصوب شد (با پرداخت به میرزاآقاخان نوری). در سالهای ۱۲۷۵–۱۲۷۹ قمری، گندم ارزان از آذربایجان وارد و به روس‌ها گران فروخت، که حدود ۱۰۰ هزار تومان سود داشت.


سازمان حقوق بشر کارون در بیانیه‌ای جداگانه، مرگ احمد را «جان‌باختن» توصیف کرد و آن را نتیجه سیاست‌های سرکوبگرانه دانست. بیانیه تأکید کرد که احمد بالدی، دانشجوی عرب اهوازی، قربانی تبعیض سیستماتیک شد.<ref name=":4" />
دکتر محمدجواد شیخ‌الاسلامی می‌نویسد، سپهسالار در این مأموریت نیز همچنان در فکر فعالیت‌های اقتصادی بود: <blockquote>«در زمان صدارت میرزاآقاخان نوری موقعی که [میرزاحسین‌خان] سرکنسول ایران در تفلیس بود، گندم به قیمت خیلی ارزان از آذربایجان وارد می‌کرد و به روس‌ها که مشغول جنگ در شبه‌جزیره کریمه بودند، به قیمت‌های هنگفت و سرسام‌آور می‌فروخت». </blockquote>سپهسالار در بمبئی با بریتانیایی‌ها روبه‌رو بود و در تفلیس با نایب‌السلطنه امپراطوری روسیه تزاری در قفقاز آشنا شد. او در تفلیس با میرزافتحعلی‌آخوندزاده، روشنفکر ایرانی که کارمند نایب‌السلطنه روسی قفقاز بود، مرتبط و تحت تأثیر افکار او قرار گرفت.<ref name=":0" /><ref name=":1" />


== اعتراضات مردمی اولیه و واکنش‌های محلی ==
=== مأموریت در عثمانی و لقب مشیرالدوله ===
شامگاه پنج‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۴، جمعی از شهروندان اهوازی، دانشجویان، بستگان خانواده بالدی و فعالان محلی، در مقابل بیمارستان آیت‌الله طالقانی تجمع کردند. معترضان با شعارهایی مانند «احمد بالدی نماد مقاومت ماست»، «شهردار غیربومی استعفا» و «عاملان خودسوزی محاکمه شوند»، خشم خود را از عملیات تخریب و بی‌تفاوتی مأموران ابراز کردند. تجمع با حضور زنان و جوانان عرب اهوازی همراه بود و خواستار برکناری فوری رضا امینی، شهردار اهواز، شدند.<ref name=":6" />
حسین سپهسالار در سال ۱۲۷۵ قمری وزیرمختار در عثمانی شد (۱۲ سال). به امور اقتصادی شخصی پرداخت و سود گزاف برد. او اعتراف کرد قاتلی را با مصونیت دیپلماتیک به اروپا برد و ۱۰۰ هزار لیره طلا دریافت کرد. وی در سال ۱۲۸۲ قمری لقب مشیرالدوله گرفت.


نیروهای امنیتی و یگان ویژه از همان ابتدا بیمارستان را محاصره کردند و با فیلم‌برداری از چهره معترضان، فضای ارعاب ایجاد کردند. مأموران اجازه گسترش تجمع را ندادند و چندین نفر را برای شناسایی احضار کردند. با این حال، معترضان تا ساعات پایانی شب باقی ماندند و پلاکاردهایی با تصاویر احمد بالدی حمل می‌کردند.<ref name=":9" />
سپهسالار در تفلیس با میرزافتحعلی‌آخوندزاده، روشنفکر ایرانی که کارمند نایب‌السلطنه روسی قفقاز بود، مرتبط و تحت تأثیر افکار او قرار گرفت. سپهسالار پس از تفلیس به مدت دوازده سال به سمت وزیر مختار ایران در استانبول عازم امپراطوری عثمانی شد. در این زمان نیز حضور سپهسالار در استانبول با اصلاحات در حکومت عثمانی موسوم به تنظیمات همزمان شد. در همین دوران مأموریت عثمانی (۱۲۸۲ قمری) بود که از سوی ناصرالدین‌شاه به او لقب مشیرالدوله داده شد.


=== دیدار استاندار با معترضان ===
میرزا حسین خان سپهسالار مشیرالدوله در یک دوره ۲۰ ساله در خارج از ایران به سر برد. در دوره ۱۲ ساله اقامت خود در استانبول جنبشهای قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی اروپا را که در عثمانی بازتاب گسترده‌ای داشت از نزدیک مشاهده کرد و با تکاپوی روشنفکران عثمانی برای دستیابی به قانون اساسی و بنای مجلس قانونگذاری آشنا شد.
سیدمحمدرضا موالی‌زاده، استاندار خوزستان، در واکنش به تجمع، به بیمارستان آمد و با گروهی از معترضان دیدار کرد. او وعده داد که موضوع به صورت قضایی پیگیری شود و عاملان تخریب مورد بازخواست قرار گیرند. استاندار همچنین قول داد که خانواده بالدی حمایت مالی و شغلی دریافت کنند، اما معترضان این وعده‌ها را ناکافی دانستند و بر محاکمه علنی تأکید کردند.


در پی این دیدار، دادسرای عمومی و انقلاب اهواز بیانیه‌ای صادر کرد و هشدار داد که هرگونه «تحریک احساسات قومیتی» یا انتشار اخبار کذب، پیگیری قضایی خواهد شد. این بیانیه، تجمع را به عنوان اقدامی علیه امنیت ملی توصیف کرد.<ref name=":2" /><ref name=":8" />
او بعد از عزل میرزا آقاخان به تهران آمد و به وزیر مختاری اسلامبول نایل شد. مدت مأموریت او در عثمانی دوازده سال به طول انجامید (۱۲۷۵–۱۲۸۷ هـ. ق). در سال ۱۲۸۷، ناصرالدین شاه برای زیارت عتبات مقدسه به عراق سفر کرد و در بغداد دستخط وزارت عدلیه و وزارت وظایف و اوقاف را برای میرزا حسین خان که او را همراهی می‌کرد صادر کرد و وی را با خود به تهران آورد.


=== واکنش قوه قضائیه و آزادی موقت مسئولان ===
او ترتیب سفر ناصرالدین شاه به عتبات عالیات را با هماهنگی با عثمانی داد و با جلب اعتماد او فعالیت برای ایجاد اصلاحات در امور مملکتی را آغاز کرد. در این سفر شاه را با مبانی حکومت در غرب و ساختارهای جدید دولتی آشنا کرد و ایرانیانی را که از جور قاجار ترک وطن کرده به عراق آمده بودند به شاه نشان داد. شاه در پایان سفر به عتبات، میرزا حسین خان را با خود به تهران آورد و او را به «وزارت عدلیه و اوقاف و وظایف» گمارد.
قوه قضائیه ایران وعده رسیدگی فوری به پرونده داد و اعلام کرد که تحقیقات آغاز شده‌است. شهردار اهواز، رضا امینی، و مسئول اجراییات منطقه ۳، با قرار وثیقه موقت آزاد شدند، اما از سمت‌های خود تعلیق نشدند. این اقدام با انتقاد گسترده مواجه شد و معترضان آن را نشانه بی‌عدالتی دانستند.<ref name=":1" />


'''اطلاعیه شورای ملی مقاومت ایران'''
یکی از رویدادهای مهم دوران حضور میرزا حسین‌خان سپهسالار در استانبول تشرف ناصرالدین‌شاه به عتبات بود که بازتاب زیادی یافت. ناصرالدین‌شاه در این سفر چنان مورد استقبال ایرانیان و شیعیان نجف و کربلا قرار گرفت که گویی به یکی از شهرهای ایران پا گذاشته‌است. این اتفاق در عین حال که موجب سوءظن سلطان‌عبدالحمید به ناصرالدین شاه شد، برای میرزا حسین‌خان خوش‌یمن بود و ناصرالدین‌شاه به‌منظور قدردانی از تلاش‌های میرزا حسین‌خان در مسیر بازگشت از زیارت، در بغداد، او را به وزارت عدلیه و وظایف و اوقاف منصوب کرد و وی به همراه شاه به تهران آمد.<ref name=":0" /><ref name=":1" /><ref name=":4" /><ref name=":3" />


[[شورای ملی مقاومت ایران]] در اطلاعیه‌ای رسمی، خودسوزی و مرگ احمد بالدی را محکوم کرد و آن را نمادی از فضای انفجاری جامعه ایران در برابر سرکوب رژیم دانست. در اطلاعیه شورای ملی مقاومت آمده‌است: <blockquote>«شامگاه پنجشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۴، شماری از مردم اهواز در اعتراض به رژیم ضدبشری آخوندها و رفتار جنایتکارانه شهرداری این شهر در مقابل بیمارستان طالقانی که احمد بالدی در آنجا بستری است دست به تجمع و اعتراض زدند. احمد دانشجوی ۲۰ ساله در اعتراض به تخریب دکه پدرش در پارک زیتون اهواز توسط نیروی انتظامی و مأموران شهرداری خود را به آتش کشید. او اکنون با بیش از ۷۰ درصد سوختگی در بیمارستان طالقانی بستری است و وضعیتش وخیم است.
== مناصب وزارتی و صدارت ==
[[پرونده:سپهسالار و ناصرالدین شاه.jpg|جایگزین=ناصرالدین شاه و میرزا حسین خان سپهسالار، در کالسکه دوک آلبانی "لئوپولد" پسر کوچک ملکه ویکتوریا؛ این عکس مربوط به سفر اول ناصرالدین شاه به فرنگ است|بندانگشتی|ناصرالدین شاه و میرزا حسین خان سپهسالار، در کالسکه دوک آلبانی "لئوپولد" پسر کوچک ملکه ویکتوریا؛ این عکس مربوط به سفر اول ناصرالدین شاه به فرنگ است]]


معترضان خواستار برکناری فوری امینی، شهردار اهواز، و معاونان او، همچنین محاکمه تمامی مسببان خودسوزی احمد شدند. از شب گذشته نیروهای امنیتی در وحشت از اعتراضهای بیشتر، اطراف بیمارستان را بشدت تحت کنترل قرار داده‌اند.
=== وزارت عدلیه و اوقاف ===
میرزا حسین‌خان سپهسالار در ۲۹ رمضان ۱۲۸۷ قمری، پس از زیارت عتبات، به وزارت عدلیه و اوقاف منصوب شد. تلاش برای برهم زدن نفوذ روحانیت با کتابچه تنظیمات، که محاکم شرع را تحت کنترل دولت درآورد و استقلال روحانیت را تهدید کرد. ایجاد صندوق عرایض برای شکایات مردم از حکام، که ماهانه به تهران فرستاده می‌شد اما پس از چند سال برچیده شد.<ref name=":1" />


مأموران شهرداری منطقه ۳ اهواز، همراه با نیروی انتظامی، بدون اطلاع قبلی برای تخریب دکه مجاهد بالدی از هموطنان عرب به محل رفتند و در حالیکه او در محل حضور نداشت شروع به تخریب دکه کردند. همسر و احمد فرزند او برای جلوگیری از تخریب دکه در داخل آن تحصن کردند. معاون شهرداری با خشونت، همسر بالدی را به بیرون پرتاب کرد. احمد، در اعتراض با بنزین خود را به آتش کشید. به گفته شاهدان، مأموران نه تنها اقدامی برای نجات او نکردند، بلکه با تمسخر و بی‌تفاوتی نظاره‌گر بودند.
مدیریت عالی میرزا حسین‌خان در سال ۱۲۸۷ قمری با انتصابش به وزارت عدلیه و اوقاف آغاز شد. در سال ۱۲۸۸ قمری با لقب سپهسالار اعظم به وزارت جنگ رفت و یک ماه و نیم بعد به صدارت رسید؛ ولی پس از دو سال، در راه بازگشت از نخستین سفر ناصرالدین‌شاه به فرنگ، زمانی که نزدیک قزوین رسیدند از صدارت عزل و به حکومت گیلان منصوب شد. یک ماه بعد او را از رشت به پایتخت احضار و به وزارت امور خارجه منصوب کردند. یک سال بعد وزارت جنگ نیز بر عهده او قرار گرفت. میرزا حسین‌خان شش سال هر دو وزارتخانه را مدیریت کرد تا اینکه در شوال ۱۲۹۵ قمری برکنار و سال بعد فرمانفرمایی خراسان را بر عهده گرفت و روانه مشهد شد.


خانم [[مریم رجوی]] رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران با آرزوی بهبودی برای احمد بالدی فرزند مردم اهواز گفت شعله‌های آتشی که او را در خود فرو برد، هرچند قلب همه ما را جریحه‌دار کرد، اما آتشی است که ریش و ریشه رژیم آخوندها را خواهد سوزاند. وی افزود در حالی‌که آخوندهای حاکم و سرکردگان سپاه سالهاست اموال مردم را چپاول می‌کنند و آقازاده‌های فاسد در داخل و خارج زندگی‌های فوق لاکچری دارند و در حالی‌که این رژیم هزاران میلیارد دلار را در پروژه‌های ضدمیهنی اتمی، موشکی و جنگ‌افروزی به هدر داده و می‌دهند، از دکه‌های محروم‌ترین قشرها مردم هم نمی‌گذرند. آتش اعتراض احمد هشداریست به رژیمی که از خشم مردم گریزی ندارد و تا سوزاندن بیت خامنه‌ای پیش خواهد رفت. روز حسابرسی جلادان نزدیک است.
[[ناظم‌الاسلام کرمانی]] در «تاریخ بیداری ایرانیان» می‌نویسد: <blockquote>«کسی که نخست وزارت عدلیه و وظایف و اوقاف را به او دادند و آن مرد کافی، الحق عدالت را به درجه کمال رسانید.» </blockquote>همچنین ناظم‌الاسلام با استناد به سخنان میرزا حسین‌خان می‌نویسد: <blockquote>«من این عمارت و مدرسه – مدرسه سپهسالار و بنای مجلس - را بنا می‌کنم که شاید وقتی وکلای ملتی در آن جلوس یابند.»<ref name=":2" /> </blockquote>میرزا حسین‌خان سپهسالار در طول دوران وزارت عدلیه و اوقاف، تمام تلاش خود را بر این متمرکز کرد که نظام قضائی سابق را که بر نفوذ روحانیت استوار بود، برهم زند؛ لذا با نگارش کتابچه تنظیمات که آن را به تصویب و امضای شاه نیز رسانده بود، درصدد تعیین حدود و وظایف کارکنان دولت برآمد.


دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
از اقدامات مثبت او در این دوره این بود که به شاه پیشنهاد کرد صندوقی به نام «صندوق عرایض» در تمام شهرستان‌ها نصب کنند تا مردم بتوانند شکایات خود را از حکام محلی و مأموران دولتی در آن صندوق بریزند و در پایان هر ماه نامه‌های مردم را با پیک ویژه به تهران بفرستند و شکایات مردم مستقیماً به نظر شاه برسد و دستورهایی بایسته داده شود.<ref name=":0" />


۱۶ آبان ۱۴۰۴ (۷ نوامبر ۲۰۲۵)<ref name=":9" /></blockquote>
پس از ورود به تهران، ناصرالدین شاه مجلس دارالشورای دولتی را تشکیل داد و پس از هفت ماه، میرزا حسین خان را که پس از فوت میرزا جعفرخان مشیرالدوله (۱۲۷۹) ملقب به مشیرالدوله شده بود و اینک عضویت دارالشورا و وزارت عدلیه و وظایف و اوقاف را بر عهده داشت، به لقب سپهسالار اعظم ملقب و به وزارت جنگ منصوب نمود. یک ماه و نیم بعد از این تاریخ، در ۲۹ شعبان ۱۲۸۸ هـ. ق، سپهسالار اعظم به منصب صدارت عظمی نیز ارتقاء یافت.<ref name=":3" />


== اعتراضات پس از مرگ و موج بازداشت‌ها ==
=== وزارت جنگ و صدارت اعظم ===
پس از اعلام مرگ احمد بالدی در ۲۰ آبان ۱۴۰۴، اعتراضات در اهواز تشدید شد. شهروندان عرب اهوازی و دانشجویان، در محله‌های مختلف مانند زیتون و کمپلو، تجمع‌های خودجوش برگزار کردند و خواستار عدالت برای احمد شدند. شعارهایی مانند «احمد بالدی را کشتند» و «تبعیض علیه عرب‌ها بس است» در این تجمع‌ها شنیده می‌شد. معترضان، تخریب دکه را نمادی از سرکوب اقتصادی اقلیت عرب دانستند.
میرزا حسین‌خان سپهسالار در ۱۳ رجب ۱۲۸۸ قمری به وزارت عسکری و سپس صدارت منصوب شد. بخشنامه‌هایی علیه رشوه و قوم‌وخویش‌بازی صادر کرد. حسام‌السلطنه را عزل کرد و قدرت گرفت.<ref name=":1" />


در مقابل بیمارستان طالقانی، تجمع بزرگ‌تری شکل گرفت که تا ساعات شب ادامه داشت. خانواده بالدی، با حضور پدر و مادر احمد، از معترضان تشکر کردند و بر پیگیری قضایی تأکید کردند. پدر احمد اظهار کرد که مرگ پسرش نتیجه مستقیم تمسخر مأموران بود و خواستار محاکمه علنی شد.<ref>[https://m.mojahedin.org/id/3836e576-ff57-43d6-a2a3-deed0cb9662a خودسوزی اعتراضی احمد بالدی و کورش خیری، روایت فضای انفجاری ایران - سازمان مجاهدین خلق] 1</ref><ref name=":9" />
ستاره اقبال میرزا حسین خان مشیرالدوله درخشیدن گرفت و او به فاصله اندکی به وزارت جنگ و سپس صدارت‌اعظمی انتخاب شد. ناصرالدین‌شاه ضمن اعطای لقب «سپهسالار اعظم»، ابتدا او را به وزارت عسکری منصوب کرد و پس از مدتی کوتاه فرمان صدارت او را صادر و «نیک و بد جمیع امور دولت» را به وی محول کرد. خود سپهسالار می‌نویسد: <blockquote>«جمیع امورات دولتی و مملکتی را جزئیتاً و کلیتاً واگذار و تفویض فرموده‌اند.» </blockquote>سپهسالار تنها چهل‌وهفت روز پس از صدارتش، [[میرزا ملکم‌خان]]، دیگر روشنفکر غربگرای ایرانی را از استانبول فراخواند و مدتی او را مشاور خود کرد و سپس به‌عنوان سفیر به لندن اعزام کرد.<ref name=":0" />


=== موج بازداشت فعالان عرب ===
=== اصلاحات اداری و مالی ===
در روزهای پس از خودسوزی و مرگ احمد، نیروهای امنیتی موج گسترده‌ای از بازداشت‌ها را علیه فعالان عرب اهوازی آغاز کردند. حداقل سه فعال رسانه‌ای عرب – حسن سلامات، جواد ساعدی و سید صادق آلبوشوکه – تنها به دلیل پوشش خبری حادثه و انتشار تصاویر تجمع‌ها، بازداشت شدند. این افراد توسط اداره اطلاعات احضار و به مکان‌های نامعلومی منتقل شدند.<ref name=":10" />
آغاز صدارت میرزا حسین‌خان سپهسالار مقارن بود با اوج بحران اقتصادی کشور از جمله رکود ده ساله، قحطی‌های پیاپی، کاهش شدید جمعیت، فقر و بیکاری فراگیر، مهاجرت اعیان به خارج، کاهش تولیدات کشاورزی، بحران بی‌پولی، بی‌اعتباری اوراق بهادار دولتی و عدم توازن در واردات و صادرات که همگی نشانه‌های بحران عمومی بودند. عبدالله مستوفی شرح داده یکی از بحران‌ها قحطی بزرگی در این سال‌هاست: <blockquote>«از یکی دو سال پیش کم‌بارانی شروع و گرانی و تنگی خواروبار خودنمایی می‌کرد ولی در زمستان سال ۱۲۸۷ قمری باران هیچ نبارید و مایه‌های سنواتی هم تمام شده بود. قیمت نان که در بهار آن سال اندکی بیش از یک من شش، هفت شاهی نبود به مرور ترقی کرده در این وقت به یک من یک قران رسید… در زمستان سال ۱۲۸۸ قمری قیمت نان یک من پنج قران شد که پانزده، شانزده برابر قیمت عادی آن بود و مجبور شدند از روس‌ها استمداد کنند… در زمستان این سال برف و باران بی‌حساب آمد و همین بارندگی زیاد در پاره‌ای از جاها راه‌بندان کرد و بیشتر مایه تلف نفوس گردید… در بهار هم مرض حصبه و محرقه خیلی از مردم را اعم از بی‌چیز و منعم به دیار فنا فرستاد…» </blockquote>میرزا حسین‌خان با وقوف بر چنین موضوعی برنامه‌ریزی اصلاحات خود را با همراهی افرادی چون میرزا یوسف مستشارالدوله و میرزا ملکم‌خان آغاز کرد. او پیش از پذیرش صدارت، زمانی که وزیر عدلیه بود، میرزا یوسف‌خان مستشارالدوله را به همکاری فراخواند. یوسف‌خان از خانواده‌های معروف تبریز بود که سال‌ها در سفارت ایران در تفلیس خدمت کرده و دو، سه سالی هم شارژدافر سفارت ایران در پاریس بود.


بازداشت‌ها شامل فعالان فرهنگی و مدنی نیز بود که در شبکه‌های اجتماعی به حادثه واکنش نشان داده بودند. سازمان‌های حقوق بشری گزارش دادند که بازداشت‌شدگان بدون تفهیم اتهام رسمی نگه داشته می‌شوند و دسترسی به وکیل ندارند. این موج، بخشی از تلاش برای سرکوب صدای اعتراض در میان عرب‌های اهواز ارزیابی شد.<ref name=":4" />
میرزا یوسف مستشارالدوله پیش از آنکه به ایران بیاید رساله «یک کلمه» را در پاریس منتشر کرده بود: «به عقیده او کلید همه مشکلات جامعه ایران یک کلمه و آن یک کلمه قانون بود. این رساله که بعدها بسیار معروف شد در واقع اصلی‌ترین مواد اعلامیه حقوق بشر را که در مقدمه قانون اساسی فرانسه پذیرفته شده بود دربرداشت.» فریدون آدمیت در کتاب «اندیشه ترقی و حکومت قانون» (عصر سپهسالار) می‌نویسد: <blockquote>«او در ایران اولین نویسنده‌ای است که گفت منشأ و قدرت دولت، اراده ملت است.» </blockquote>میرزا ملکم‌خان ناظم‌الدوله چهره دیگری بود که در بدو حضور سپهسالار در صدارت عظمی در اندیشه قانون‌خواهی نقشی بسیار مهم داشت: «به اعتقاد او ایرانیان می‌بایستی همان‌گونه که بسیاری از مظاهر تمدن مادی را به کشور آورده و از آن بهره جسته بودند شیوه مدیریت و سازماندهی و قانونگذاری را نیز از آن‌ها بیاموزند.»


=== واکنش‌های محلی و فشار بر خانواده ===
گام بعدی میرزا حسین‌خان برای مدیریت جامعه، مبارزه با فساد اداری بود. او در بخشنامه‌ای همگان خاصه مدیران ارشد را از پذیرفتن رشوه که به صورت بیماری فراگیر سازمان‌های دولتی درآمده بود بر حذر داشت و برایشان خط و نشان کشید و برای اینکه فرمانش کمرنگ نشود به قول عبدالله مستوفی با جدیتی خسته نشد و دنبال بخشنامه خود را گرفت و به زودی کارها نظم و نسق مرتبی پیدا کرد. اگرچه مردم به سادگی زمان امیرنظام نبودند که فوراً تسلیم شوند، با این حال یکی دو فقره عزل تنبیهی که بر اثر نافرمانی پاره‌ای از حکام حتی دربارهٔ شاهزادگانی مانند عزل حسام‌السلطنه از خراسان اتفاق افتاد، خواهی نخواهی همه را بیدار کرد.
خانواده بالدی تحت فشار امنیتی قرار گرفت و نیروهای اطلاعاتی چندین بار به منزل آن‌ها مراجعه کردند. پدر احمد گزارش داد که مأموران تهدید کردند در صورت ادامه مصاحبه‌ها، خانواده با مشکلات بیشتری روبه‌رو خواهد شد. با این حال، بستگان احمد در تجمع‌ها حضور فعال داشتند و داستان حادثه را روایت می‌کردند.<ref>[https://variran.com/%D8%AD%D8%A7%D8%AF%D8%AB%D9%87-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%85%D8%AC%D8%A7%D9%87%D8%AF-%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%AF%D9%90%DB%8C%D8%9B-%D8%B3%D9%88%D8%AE%D8%AA%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%DA%86%D9%87%D8%B1/ حادثه احمد مجاهد بالدِی؛ سوختنی که چهره حکومت را آشکار کرد - فار ایران]</ref>


== بیانیه‌های سازمان‌های حقوق بشری و بازتاب رسانه‌ای ==
میرزا حسین‌خان برای سازمان دادن به دولت لایحه‌ای را در آبان ۱۲۸۸ قمری به امضای شاه رساند که به موجب آن دولت به یک صدارت و ۹ وزارت تقسیم می‌شد؛ شامل وزارت داخله، خارجه، جنگ، مالیات، عدلیه، علوم، فواید، تجارت و زراعت و دربار. صدراعظم شخص اول دولت و رئیس مجلس وزرا بود. در عین حال در این لایحه تصریح شده بود وزرا در کلیات امور مسئولیت مشترک و در وزارتخانه متبوع خودشان مسئولیت خاص دارند.


=== بیانیه سازمان حقوق بشر کارون ===
بر اثر مدیریت سپهسالار، درآمد سالانه دولت افزایش قابل توجهی پیدا کرد؛ افزایشی که به خاطر به‌کارگیری مستشاران فرنگی در امر مالیات بود. سپهسالار برای سروسامان دادن به وضع مالیات بارون دو استاین اتریشی را به ایران آورد. علاوه بر او میرزا حسین‌خان بیست و چند اتریشی دیگر را نیز برای اصلاح امور کشور به استخدام درآورد؛ اما موانع زیادی بر سر راهش ایجاد کردند. بارون دو استاین مسئولیت اصلاح اوزان و مقادیر و یکسان کردن آن‌ها را نیز بر عهده داشت.
سازمان حقوق بشر کارون در بیانیه‌ای رسمی، جان‌باختن احمد بالدی را محکوم کرد و آن را نتیجه سیاست‌های تبعیض‌آمیز جمهوری اسلامی علیه شهروندان عرب اهوازی دانست. بیانیه تأکید کرد که احمد، دانشجوی ۲۰ ساله، در اعتراض به تخریب دکه خانوادگی‌اش که تنها منبع درآمد بود، خودسوزی کرد. سازمان خواستار تحقیق مستقل بین‌المللی، مجازات عاملان شهرداری و نیروهای انتظامی، و آزادی فوری فعالان بازداشت‌شده شد.


بیانیه همچنین به الگوی مشابه موارد خودسوزی اعتراضی اشاره کرد و مرگ احمد را نمادی از ناامیدی جوانان عرب در برابر بی‌عدالتی اقتصادی و قومی توصیف کرد. سازمان از جامعه جهانی خواست تا فشار بر رژیم ایران برای توقف سرکوب اقلیت‌ها را افزایش دهد.<ref name=":3" /><ref name=":4" />
طرح برپا کردن بانک دولتی با سرمایه ده کرور تومان در زمان صدارت میرزا حسین‌خان ریخته شد. از فرانسه و انگلیس و اتریش چند پیشنهاد برای ایجاد بانک رسیده بود. به همت میرزا حسین‌خان مطالعات زیادی در این زمینه صورت گرفت اما به دلایل گوناگونی این طرح تا ۱۲۹۵ قمری به تأخیر افتاد.


=== بازتاب در رسانه‌های داخلی و بین‌المللی ===
با آنکه بانک باز نشد؛ اما اصلاح مسکوکات نقدی بهتر شد و پول ایران که تا آن زمان وضعیت مشخص و نظام متناسبی نداشت سامان گرفت. پول کشور عبارت بود از تومان طلا، قران نقره پناه‌آباد (نیم قرانی)، پول سیاه یا شاهی مسی، اسکناس هنوز به بازار نیامده بود؛ عیار قران و تومان در ولایات ثابت نبود. ارزش قران معادل یک فرانک فرانسه بود. چرخ ضرابی در کار نبود. ابزار کار چکش و کوره و سندان بود و به همین دلیل سکه‌ها زشت و بدریخت بودند و زمینه برای فساد کاملاً آماده بود. میرزا حسین‌خان با برپا کردن ضرابخانه مرکزی به این آشفتگی و فساد تا حد زیادی پایان داد. او در اندیشه چاپ اسکناس هم بود اما چون کار تأسیس بانک ناکام ماند این طرح او نیز به جایی نرسید.
رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور، مانند ایران اینترنشنال، رادیو زمانه و ایران وایر، حادثه را به طور گسترده پوشش دادند و جزئیات تخریب، خودسوزی و اعتراضات را گزارش کردند. این رسانه‌ها بر نقش تبعیض قومی و فشارهای اقتصادی تأکید کردند و مرگ احمد را تراژدی انسانی نامیدند.


در داخل، خبرگزاری‌هایی مانند هرنا گزارش دادند که قوه قضائیه وعده رسیدگی داده، اما اقدامات عملی محدود به آزادی موقت مسئولان بوده‌است. آسیا نیوز مرگ احمد را درگذشت جوان خودسوزی‌کرده توصیف کرد و جزئیات بستری را پوشش داد.<ref name=":1" /><ref name=":0" /><ref name=":2" /><ref name=":5" /><ref name=":12" />
اصلاحات میرزا حسین‌خان در مقابل فسادی که در تار و پود دولت ریشه دوانده بود نتوانست بیشتر از دو سال دوام بیاورد؛ اما شاید مهمترین کاری که او برای ادامه اصلاحاتش کرد تأثیر بر ذهن و اندیشه شاه برای اصلاحات بود. از این رو سفرهای شاه به فرنگ که زمینه نخستین آن را میرزا حسین‌خان گذاشت از همین‌جا می‌آمد. سفر ناصرالدین‌شاه از روسیه آغاز شد و از ورشو و آلمان و بلژیک به لندن و از لندن به پاریس و ایتالیا و ژنو و عثمانی و در نهایت به روسیه بازگشت.<ref name=":2" />
 
سپهسالار با استخدام معلم از اتریش برای ایجاد قشون منظم و تأسیس مدرسه نظامی برای تربیت افسران و تأسیس کارخانه اسلحه‌سازی و مهمات جنگی با قوه ماشین بخار به ارتش ایران نظم و نظامی بخشید و پستخانه و انتشار تمبر پستی را در کشور راه‌اندازی کرد.
 
میرزاحسین‌خان سپهسالار با تقویت دارالفنون و ساده نمودن سبک نگارش در مکاتبات دولتی تلاش زیادی برای اصلاح نظام اداری کشور برداشت و با استخدام مشاوران و متخصصین اتریشی برای اصلاح امور مالیه و بهره‌برداری از معادن تلاش کرد. او بانی و حامی انتشار روزنامه‌های وقایع عدلیه، نظامی، مریخ، وطن و یک سالنامه بود که در میان رجال دولتی کارنامه‌ای یگانه شمرده می‌شود.
 
سپهسالار از ابتدای صدارت خود تلاش کرد توجه شاه را به لزوم انجام اصلاحات داخلی با الگو قرار دادن کشورهای اروپایی قانع کند و در همین مسیر مقدمات نخستین سفر پادشاه ایران به کشوری مسیحی را فراهم کرد و ناصرالدین‌شاه در تاریخ ۱۹ آوریل ۱۸۷۳ برابر با ۱۲۹۰ قمری به اروپا رفت.<ref name=":0" />
 
اصلاحاتی که با قتل امیرکبیر متوقف مانده بود با روی کار آمدن میرزا حسین خان سپهسالار در دهه ۱۲۸۰–۱۲۹۰ قمری از سر گرفته شد. پریشانی اوضاع کشور، قحطی و خشکسالی‌های پی در پی و آشوب‌های مداوم مردم گرسنه، کشور را در غرقابی از فلاکت فرو برده بود.
 
در این زمان اصلاحات ۱۰ ساله سپهسالار آغاز می‌گردد که بقول حسنعلی خان گروسی که می‌نویسد: <blockquote>«هنوز از صدارت ایشان ۶ ماه نگذشته که مدرسه‌ها و بیمارستان‌ها دایر شد و نان خشک عساکر ما که سه ماه به سه ماه نمی‌رسید به سوپ و خورش یومیه مبدل گشت… ترقیخواهان زبان به مدحش گشودند، اما سنتی‌ها، نیز به ذم و تخطئه او پرداختند.»<ref name=":5" /> </blockquote>در عادت رشوه‌گیری و مال‌اندوزی او از این راه تقریباً تردیدی نیست اما ایده‌های اصلاح‌جویانه‌اش نیز پنهان نیست. او توانست نخستین قدم‌ها را برای قانون‌گذاری با هدف تغییر حکومت خودکامه فردی به حکومت قانونمند و کاهش قدرت حکام و حفظ حقوق رعیت بردارد و با تأسیس «صندوق عرایض» که مردم شکایات خود را در آن صندوق می‌ریختند، تلاش کرد نظام بازرسی و شکایت را در کشور راه‌اندازی کند. او محاکم شرعی را محدود و محاکم عرفی را که در دست حکومت بود، گسترش داد.
 
صدارت او با قحطی همراه بود، که بخشی به ترویج تریاک نسبت داده می‌شود. برای جلب حمایت، پول به فقرا داد که مهاجرت به تهران را افزایش داد.<ref name=":0" /><ref name=":1" />
 
== سیاست خارجی و قراردادها ==
[[پرونده:قرارداد رویترز.jpg|جایگزین=قرارداد رویترز|بندانگشتی|280x280پیکسل|قرارداد رویترز]]
انگلیس میرزا حسین‌خان سپهسالار را به صدارت رساند. تعهدات سپهسالار به انگلیس این بود: حکمیت در بلوچستان و سیستان، امتیاز رویتر، سفر شاه به انگلیس. قرارداد رویتر (۱۸۷۲) شامل انحصار راه‌آهن، معادن، جنگل‌ها، اراضی بایر، آبیاری، بانک، گمرکات برای ۷۰ سال و ۲۵ سال گمرکات. همچنین رشوه‌هایی مانند ۵۰ هزار لیره به او پرداخت شد. البته این قرارداد با مخالفت روحانیت (آیت‌الله حاج‌ملا علی‌کنی) و روس‌ها مواجه شد و لغو گردید.
 
احمدخان‌ملک‌ساسانی دیپلمات و مورخ عصر پهلوی که خود سال‌ها در وزارت امورخارجه به کار اشتغال داشته، می‌نویسد: <blockquote>«در موقع تعیین میرزا حسین‌خان به صدارت، انگلیسی‌ها برای چهار فقره از تقاضاهای خودشان از او قول گرفتند: اول، قبول حکمیت انگلیس راجع به بلوچستان؛ دوم، قبول حکمیت مأمور انگلیس راجع به حدود سیستان؛ سوم، دادن امتیاز منابع ثروت سرتاسر ایران به بارون ژولیوس دو رویتر؛ چهارم، بردن ناصرالدین‌شاه به لندن برای دیدن جلال و عظمت امپراطوری انگلیس. صدراعظم دست‌نشانده هم هر چهار فقره را موافق دلخواه آنها انجام داد.» </blockquote>شواهد و قرائن بسیاری وجود دارد که چنین صراحت و شرط و شروطی را نفی می‌کند؛ از جمله عدم حمایت دولت انگلیس از امتیاز رویتر یا نسبت دادن سفر ناصرالدین‌شاه به انگلیسی‌ها، اما پوشیده نیست که انگلیسی‌ها از صدارت میرزا حسین‌خان سپهسالار حمایت کردند.
 
یکی از خطاهای حتمی سپهسالار، پذیرش حکمیت گلداسمیت در بلوچستان بود که مرز تصنعی ایران در شرق را رقم زد و بخش‌های زیادی از بلوچستان ایران را از کشور جدا کرد.
 
اما تفاوت مهم میان سپهسالار و امیر، نوع مواجهه این دو با قدرت‌های خارجی و منفعت‌جویی‌های شخصی بود. هرچه امیر در مقابل انگلیس و روس جسور بود و تلاش می‌کرد پای آنان را از دخالت در امور ایران دور کند، سپهسالار بر این باور بود که برای ایجاد تغییر در کشور به کشورهای اروپایی نیاز هست و باید از توان و دانش و حضور آنان استفاده کرد. از این جهت او را نخستین حکمران ایرانی که به تمام معنا به غربگرایی باور داشت نیز دانسته‌اند.
 
به همین خاطر هم بود که ناصرالدین‌شاه را دو بار به سفر اروپا تشویق کرد تا او را با پیشرفت‌های اروپایی آشنا کند و شاه خود به چشم سر از دستاوردها و اصلاحات اروپایی مطلع و آگاه شود. سپهسالار امیدوار بود که از این طریق همراهی و نزدیکی شاه را در اجرای اصلاحات مدنظرش کسب کند.<ref name=":0" /><ref name=":1" />
 
از این رو، این مورخان بر این باورند که به همین دلیل، هنگام تعیین حدود بلوچستان هرچه میرزا معصوم خان انصاری، کمیسر ایران، به وزارت نوشت که کیچ- تمپ- بلیده- دزک- مسند- کوهک- اسپندار- پیشین- سرباز- دشت و باهو، مطابق اسناد همیشه متعلق به ایران بوده و چاه بهار و طیس و گوادر، بنادر مسلم ایرانند که گلد اسمیت می‌خواهد آنها را به خان کلات واگذار کند، کسی گوش نداد و میرزا حسین خان به توسط گلد اسمیت به میرزا معصوم خان تلگراف کرد که موافق رضای مأمور انگلیس عمل نمایید.
 
مشهورترین موردی که در کارنامه سیاسی میرزا حسین‌خان سپهسالار مشیرالدوله بحث‌انگیز شده‌است، اعطای امتیاز به رویتر است که بنا به گفته لرد کرزن: <blockquote>«وقتی جزئیات این امتیاز اعلام شد، روشن گشت که شامل کامل‌ترین و عجیب‌ترین تسلیم و واگذاری کلیه منابع صنعتی یک مملکت به دست خارجی‌ها است که احتمالاً می‌شد چنین تسلیمی را در تاریخ فقط در رؤیا تصور کرد، نه اینکه واقعاً اتفاق بیفتد.»<ref name=":3" /> </blockquote>
 
=== پیشنهاد واگذاری امنیت بحرین به بریتانیا ===
بحرین از دیرباز بخشی جدایی‌ناپذیر از خاک ایران به‌شمار می‌رفت؛ حاکمان آن با حکم دولت مرکزی و حاکم فارس منصوب می‌شدند و مالیات منظمی به خزانه ایران می‌پرداختند. در دهه ۱۲۸۰ قمری، حضور نیروی دریایی بریتانیا در خلیج فارس بلامنازع بود و قدرت‌های رقیب (عثمانی، فرانسه و روسیه) نیز در پی نفوذ بیشتر بودند
 
وقتی در ۱۲۸۱ قمری دو ناو جنگی عثمانی به منطقه وارد شدند، ناصرالدین شاه تصمیم گرفت نیروی دریایی ایران را تقویت کند و دستور تحقیق برای خرید کشتی‌های جنگی صادر کرد. میرزا حسین خان که در آن زمان وزیرمختار ایران در استانبول بود، در پاسخ به استعلام وزارت خارجه، ایجاد ناوگان مستقل ایران را غیرعملی و پرهزینه دانست و پیشنهاد کرد به جای آن، امنیت بحرین و بنادر جنوبی برای مدت محدود (سه تا پنج سال) به نیروی دریایی بریتانیا واگذار شود تا از تجاوز عثمانی‌ها جلوگیری کند و ایران از هزینه سنگین ناوگان معاف گردد
 
او استدلال کرد که انگلیس تاکنون نیز عملاً امنیت خلیج فارس را تأمین کرده و این کشور از واگذاری جزایر ایران به فرانسه هراس دارد؛ بنابراین قبول این پیشنهاد به نفع هر دو طرف خواهد بود. ناصرالدین شاه این نظر را نشانه تمایل بیش از حد سپهسالار به انگلیس و نوعی «خیانت به مملکت» تلقی کرد و دستور داد به جای آن با فرانسه مذاکره شود؛ مذاکراتی که با آغاز جنگ فرانسه و پروس (۱۸۷۰–۱۸۷۱ م) بی‌نتیجه ماند.<ref name=":3" />
 
=== قرارداد آخال و تمایل به روسیه ===
سپهسالار پس از مخالفت‌ها، در رستم‌آباد استعفا کرد اما شاه او را بازگرداند. سپس به وزارت خارجه منصوب شد برای فسخ رویتر. نامه پذیرش او پر از چاپلوسی بود.
 
او در سال ۱۲۹۰–۱۲۹۱ قمری وزارت خارجه و جنگ را گرفت. به روس‌ها متمایل شد و امتیازاتی مانند راه‌آهن جلفا-تبریز داد و بخشی از مرزها را واگذار کرد. نشان‌های انگلیس و روس دریافت کرد.
 
در دوران صدارت میرزا حسین‌خان سپهسالار دو قرارداد جدا با انگلیس و روسیه منعقد شد که حقوق مسلم تاریخی حاکمیت ایران در شرق و شمال شرق را برای همیشه از بین برد؛ نخست، پذیرش حکمیت گلداسمیت در ترسیم مرز بلوچستان بود که بخش زیادی از قلمرو ایران در شرق را از ایران جدا کرد و دومی، قرارداد آخال با روسیه تزاری بود که نفوذ و حضور ایران در ماوراءالنهر را برای همیشه از بین برد.<ref name=":0" /><ref name=":1" />
 
همچنین در دوره صدارت و وزارت خارجه او بود که ایران از حقوق خود درماورای خزر و کوک تپه و دشت ترکمان و عشق‌آباد محروم شد و بخشی از حدود خراسان به روس‌ها واگذار شد.<ref name=":3" />
 
== مخالفت‌ها و عزل ==
 
=== مخالفان داخلی: شاهزادگان و دیوان‌سالاران ===
بزودی لشکری از مخالفان در مقابل میرزا حسین‌خان سپهسالار صف آرایی کردند: هنگامیکه مالیات گرفتن را از مردم ولایت کاهش داد، خشم شاهزادگان را برانگیخت که حاکم ولایات بودند؛ و در مرتبه بعد طبقه مستوفیان و دستگاه دیوانسالاری از اقدامات او بیمناک شده در مقابلش قرار گرفتند.
 
=== مخالفت روحانیت و حاج ملا علی کنی ===
اما سرسخت‌ترین دشمنان سپهسالار علمای دین بودند هنگامیکه در پی اصلاح محاکم شرع و متوقف کردن مجازات‌های بریدن اعضای بدنی برآمد. حاج ملا علی کنی رئیس یکی از بانفوذترین محاکم شرع در پایتخت به علل مختلف در صف اول مخالفان قرار گرفت.
 
اول اینکه اختلاف بر سر مسئله آزادی و به راه انداختن روزنامه‌های جدیدی بود که توسط سپهسالار ظهور کردند، حاج ملا علی کنی ضمن مخالفت، به ناصرالدین شاه نوشت: <blockquote>«کلمه قبیح آزادی به ظاهر خیلی خوشنماست و خوب، ولی در باطن سراپا نقص است و عیوب.» </blockquote>حاج ملا علی آزادی را مترادف با بی بندوباری می‌دانست که یعنی هر کسی هر کار خواست انجام می‌دهد و بازگشت به وحوش می‌دانست!
 
اختلاف دیگر سپهسالار با روحانیون این بود که مانند امیرکبیر تلاش می‌کرد از نفوذ ایشان در سیاست بکاهد. این رویارویی بر سر امتیاز رویتر و کشیدن راه آهن به اوج خود رسید. هر قدر که سپهسالار برای احداث راه آهن تلاش می‌نمود، روحانیون مخالف وی برعکس، سعی می‌کردند تا جلوی این کار را بگیرند. حاج ملاعلی کنی در رأس روحانیون مخالف سپهسالار، به ناصرالدین شاه نوشت: <blockquote>«ساختن راه آهن موجب می‌شود که جماعت اروپایی به ایران سرازیر شوند با هجوم عموم فرنگیان در بلاد ایران کدام عالمی در ایران خواهد ماند و اگر بماند جانی و نفسی داشته باشد که یکدفعه وادینا و واملتا بگوید.» </blockquote>اما مخالفت حاج ملا علی کنی با سپهسالار صرفاً محدود به راه آهن یا امتیاز رویتر نبود، مورد اختلاف دیگر بر سر مسئله توزیع غله بود، چون در شروع صدارت، سپهسالار با خشکسالی و قحطی همراه بود او از این بابت متحمل مشکلات زیادی گردید. سپهسالار پس از عزلش به ناصرالدین شاه نوشت: <blockquote>«وقتی که حاج ملاعلی کنی غله انبار داشت و مردم از گرسنگی می‌مردند، من آذوقه عیال و خانه خودم را بیرون آورده، قسمت به فقرا می‌کردم؛ و او خرواری پنجاه تومان می‌برد و غله را به امید گرانتر فروختن نمی‌داد و بندگان خدا تلف می‌شدند… حال آنها، حاج ملا علی کنی و یارانش، حافظ شریعت و خدوی مخرب دین است.»</blockquote>آنان شایعه کردند که سپهسالار می‌خواهد ایران را مسیحی کند و حاج ملاعلی کنی فتوا داد که عزل سپهسالار واجب است. علما اعلام کردند که اگر ناصرالدین شاه سپهسالار را عزل نکند از پایتخت بلکه از ایران مهاجرت خواهند کرد.<ref name=":5" />
 
=== عزل از صدارت و مناصب بعدی ===
سرانجام تیر خلاص در زمان بازگشت از سفر فرنگ ناصرالدین شاه زده شد سپهسالار شاه را تشویق به سفر و دیدن اوضاع فرنگ و اخذ تمدن غرب تشویق می‌کرد و علما مخالف سفر بودند تهدید علما باعث شد شاه، سپهسالار را در رشت بگذارد و خود به تنهایی به تهران آید، پس از عزلش، اعتمادالسلطنه در مورد وضعیت غمبار صدر اعظم میرزا حسین خان سپهسالار در رشت می‌نویسد: <blockquote>«در بالاخانه جنب تالار نشسته بودند به ایشان ورود کردم این شخص باقوت و قدرت را که باین ذلت دیدم گریه‌ام گرفت.» </blockquote>بدین ترتیب، دفتر اصلاحاتی که با عباس میرزا آغاز و ناکام مانده بود بار دیگر با عزل میرزا حسین خان سپهسالار بسته شد.<ref name=":5" />
 
در غیاب شاه و سپهسالار مخالفان اصلاحات او ترتیباتی دادند و در همان روز ورود شاه به خاک ایران با حصور در دربار و ارائه عریضه خواستار عزل صدراعظم شدند. شاه بخاطر شدت و وسعت اعتراضات یا به ملاحظات دیگر از سپهسالار خواست که استعفا کند و با این استعفا موافقت کرد. او پس از برکناری به مقام وزارت امورخارجه منصوب شد. بعد از آن هم والی خراسان شد و در سال ۱۲۹۸ قمری در مشهد درگذشت.
 
یکسال گذشت و اوضاع بدجوری قمر در عقرب شد. وزارتخانه‌ها به هم ریختند، شورای دولت یکی درمیان تشکیل شدند و همان هم می‌شد محفل باندبازی‌های دربار و شاهزادگان، وظایف دیوانی مدام در هم ادغام شدند و انجام امورات مردمی بیجا به بن‌بست رسیدند، تا اینکه شاه فکری به سرش رسید.
 
میرزا حسین خان در این یکسال به حکومت گیلان چسبید و کمافی‌سابق نامه نگاری‌ها و درددل‌هایش با شاه را ادامه داد. کاغذها دیگر غمنامه شده‌اند. او از گیلان برای شاه غصه در نامه می‌پیچید و این هم از تهران برای او صبر و تحمل حواله می‌داد. شاه گه‌گداری مشورت هم می‌خواست و گلایه می‌کرد که امورات مملکت سخت درهم شده‌اند.
 
اطرافیان سپهسالار در گیلان نقل کرده‌اند که او هر روز در هراس و واهمه بسر می‌برد که به سرنوشت امیرکبیر دچار شود. اینرا هم گفته‌اند که امر بر او مشتبه شده بود که به زودی از جانب ارتجاع به سراغش آمده، همان کاری را خواهند کرد که با میرزا محمدتقی خان امیرکبیر کردند.
 
در سال ۱۲۹۰ قمری شاه با عزت و احترام بسیار از سپهسالار می‌خواهد گیلان را رها کرده به سرعت برای نجات پایتخت برآشفته به تهران بیاید. هرچند که پس از صدارت، دیگر آن اعتماد سابق مابین شاه و وزیر هیچگاه برقرار نشد.
 
سپهسالار مدتی از پذیرفتن درخواست شاه سر باز زد و گفت به تهران نخواهم آمد. او در سخنان تنبیه‌آمیز (در نامه‌هایش به شاه) می‌گوید، به مقام صدارت به ظاهر بی‌اعتناست، در بند حیثیت انسانی است، به پاکدامنی خویش می‌بالد. تنها یکجا ضعف نفسانی نشان می‌دهد که از دربدری می‌نالد؛ این جنبه ضعف شخصیت اوست. می‌بایست بداند صدراعظم اصلاحگر در نظام دولت فاسد – دربدری دارد، خانه‌نشینی دارد، دشمن و بدخواه دارد. مرد استوار بزرگ‌منش نه هیچگاه می‌نالد و نه زبونی می‌نماید. اما هیچ‌کس جامع فضایل نیست؛ آدمیزاد است و ضعف‌های آدمی.<ref name=":4" />
 
=== مرگ و ویژگی‌های شخصیتی ===
میرزا حسین‌خان سپهسالار سرانجام در در پاییز ۱۲۹۸ قمری (۱۸۸۱ میلادی) در سن ۵۷ سالگی به مرگی مشکوک و زودهنگام در مشهد درگذشت.
 
عبدالله مستوفی از قول خود دربارهٔ میرزا حسین‌خان سپهسالار می‌نویسد: <blockquote>«او ظرف چند ماهی که در وزارت عدلیه بود چنان زیرکی و مردم‌داری از خود نشان داد که همه حتی شاهزادگان درجه اول کشور را به خود معتقد کرد. خوب چیز می‌نوشت، خوب حرف می‌زد و در کارها بسیار جدی بود و پشتکاری خستگی‌ناپذیر و دلیری و شهامتی بسزا داشت. همت بلند او را می‌توان از مدرسه و عمارتی که در جنب آن، خود خانه‌ای در آن دوره ساخته‌است اندازه گرفت.» </blockquote>میرزا حسین خان سپهسالار، دومین صدراعظم اصلاح‌طلب ناصرالدین‌شاه قاجار، اصلاحگری بود که وطن‌پرستی و عشق به ترقی کشور و انتظام امور در او جبلی بود. عبدالله مستوفی در توصیف او می‌گوید: <blockquote>«میرزا حسین‌خان سپهسالار اصلاحگری بود که وطن‌پرستی و عشق به ترقی کشور و انتظام امور در او جبلی بود. برای این، جمله احکام و دستورهای او که در کارهای کشور داده دلیلی بس هویدا است. با هر چه کهنه بود دشمن و در همه چیز به نویی و تازگی معتقد بوده، به افکار پوسیده و رسوم قدیمی وقعی نمی‌گذاشت.»<ref name=":2" /> </blockquote>سپهسالار ثروت افسانه‌ای داشت، شامل جواهرات همسرش (۱۰۰ هزار تومان) و امپریال‌ها. شاه قصد ضبط اموال داشت اما روس‌ها مانع شدند.<ref name=":1" />
 
== ارزیابی تاریخی و یادگار ==
[[پرونده:مسجد سپهسالار؛.jpg|جایگزین=مسجد سپهسالار|بندانگشتی|مسجد سپهسالار]]
 
=== داوری‌های مثبت: اصلاح‌طلب و ترقی‌خواه ===
میرزا حسین خان سپهسالار یکی از رجال معروف قاجاری است که میانه خوشنامی و بدنامی ایستاده‌است. او از مناصب پایین دولتی خدمت خود را آغاز کرد و بعد از مناصب دیپلماتیک در کشورهای مختلف به وزارت جنگ و وزارت خارجه و صدراعظمی رسید. گروهی برآنند که او پس از عباس‌میرزا و امیرکبیر سومین اصلاح‌خواه حکومتی در ایران بود و تنها چون مانند آن دو مرگ تراژیکی نداشته، به شهرت آنچنانی نرسیده‌است و برخی دیگر او را نماد وابستگی به غرب و بانی نخستین قرارداد استعماری در ایران می‌دانند که به‌خاطر آن نیز بدنام شد.
 
کسی که هنوز نامش با مسجد و مدرسه سپهسالار در تهران به نیکی در زبان مردم جاری است و در عین حال بیش از عباس‌میرزا و امیرکبیر در اجرای ایده‌های اصلاحی خود موفق شد در عین حال متهم به رشوه‌گیری برای انعقاد قراردادی استعماری و خیانت‌آمیز است.<ref name=":0" />
 
دربارهٔ شخصیت و عملکرد سپهسالار داوری‌های گوناگونی شده‌است. برخی او را به عنوان صدراعظمی اصلاحگر و مترقی می‌دانند که دنباله اصلاحات امیرکبیر را پی گرفت و بر آنند که «فرزانگی مشیرالدوله در این بود که روح تاریخ زمان را دریافت. با سیر تاریخ خود را منطبق گردانید. با جریان عصر خویش پیش رفت و با ایدئولوژی ترقی به کار پرداخت».<ref name=":3" />
 
==== داوری‌های منفی: وابستگی و خیانت ====
برخی دیگر بر آنند که «با معرفی و اصرار دولت انگلیس میرزا حسین خان به صدارت ایران رسید» و هنگام تعیین او برای صدارت، در چهار مورد از ایشان قول گرفتند: ۱- قبول حکمیت انگلیس راجع به بلوچستان ۲- قبول حکمیت انگلیس راجع به حدود سیستان ۳- دادن امتیاز به رویتر ۴- بردن ناصرالدین شاه به لندن برای دیدن جلال و عظمت امپراطوری انگلیس.<ref name=":3" />
 
=== یادگارها: مسجد و مدرسه سپهسالار ===
ناظم‌الاسلام کرمانی در «تاریخ بیداری ایرانیان» می‌نویسد: <blockquote>«کسی که نخست وزارت عدلیه و وظایف و اوقاف را به او دادند و آن مرد کافی، الحق عدالت را به درجه کمال رسانید.» </blockquote>همچنین ناظم‌الاسلام با استناد به سخنان میرزا حسین‌خان می‌نویسد: <blockquote>«من این عمارت و مدرسه – مدرسه سپهسالار و بنای مجلس - را بنا می‌کنم که شاید وقتی وکلای ملتی در آن جلوس یابند.»<ref name=":2" /> </blockquote>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ نوامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۳۳

برای صفحه تمرین.jpg
میرزا حسین‌خان سپهسالار
حسین سپهسالار؛1.jpg
میرزا حسین‌خان قزوینی، معروف به سپهسالار اعظم
شناسنامه
نام کاملمیرزا حسین‌خان قزوینی
معروف بهسپهسالار اعظم، مشیرالدوله، حسین‌خان قزوینی
زادروز۱۲۴۳ قمری (۱۲۰۶ خورشیدی / ۱۸۲۸ میلادی)
زادگاهقزوین، ایران (دوره قاجار)
تاریخ مرگ۲۱ ذی‌حجه ۱۲۹۸ قمری (پاییز ۱۲۶۰ خورشیدی / ۱۸۸۱ میلادی)
محل مرگمشهد، ایران (دوره قاجار)
خویشاوندان سرشناسمیرزا نبی‌خان امیر دیوان قزوینی (پدر)
تحصیلاتتحصیلات مقدماتی در ایران، دوره کوتاه در اروپا (تحت حمایت امیرکبیر)، دارالفنون
دیناسلام شیعه
اطلاعات سیاسی
سمتصدراعظم ایران (۱۲۸۸–۱۲۹۰ قمری)
سمت‌های پیشینوزیر عدلیه و اوقاف، وزیر جنگ، وزیر امور خارجه، وزیرمختار عثمانی، کنسول بمبئی و تفلیس، فرمانفرمای خراسان
فعالیت‌هااصلاحات اداری، مالی و نظامی؛ تأسیس کابینه مدرن؛ صندوق عرایض؛ مبارزه با رشوه؛ نظم نوین قشون؛ قرارداد رویتر؛ سفر اول ناصرالدین‌شاه به اروپا؛ ساخت مسجد و مدرسه سپهسالار
یکی از برجسته‌ترین اصلاح‌طلبان دوران ناصری و ادامه‌دهنده راه امیرکبیر

میرزا حسین خان سپهسالار، (متولد ۱۲۴۳ ه‍. ق، قزوین – درگذشته ۱۲۹۸ ه‍. ق، مشهد) ملقب به مشیرالدوله و سپس سپهسالار اعظم، یکی از برجسته‌ترین رجال سیاسی دوران ناصری بود که به عنوان اصلاح‌طلب، دیپلمات و صدراعظم شناخته می‌شود. او فرزند میرزا نبی خان امیر دیوان قزوینی و از خاندانی غیراشرافی بود. ترقی اولیه‌اش مدیون توجه امیرکبیر بود که او را برای تحصیل به اروپا فرستاد. پس از بازگشت، در مناصب کنسولی بمبئی و تفلیس و سپس وزیرمختاری طولانی در عثمانی، تجربه دیپلماتیک و ثروت هنگفتی اندوخت. او در سال ۱۲۸۷ ق، به وزارت عدلیه و اوقاف و سپس در سال ۱۲۸۸ ق، به وزارت جنگ و صدارت رسید.

دوران صدارت او (۱۲۸۸–۱۲۹۰ قمری) با اصلاحات گسترده همراه بود: تأسیس کابینه مدرن، مبارزه با رشوه، اصلاح نظام مالی و مسکوکات، استخدام مستشاران اتریشی، ایجاد پستخانه، انتشار روزنامه، نظم‌دهی به ارتش، تأسیس کارخانه اسلحه‌سازی و صندوق عرایض برای شکایات مردمی. او بانی سفر اول ناصرالدین شاه به اروپا بود تا شاه با پیشرفت‌های غربی آشنا شود. اما همزمان قرارداد جنجالی رویتر (۱۲۸۹ قمری) را امضا کرد که انحصار گسترده‌ای به «بارون ژولیوس د رویتر» می‌داد و با اتهام رشوه و نفوذ انگلیس همراه شد. این قرارداد با مخالفت شدید روحانیت (به ویژه حاج ملا علی کنی)، درباریان و روسیه مواجه و لغو گردید.

صدارت میرزا حسین خان سپهسالار در دوران قحطی بزرگ (۱۲۸۸–۱۲۸۹ قمری) رخ داد که بخشی از آن به سیاست ترویج کشت تریاک نسبت داده می‌شود. او در سیاست خارجی به انگلیس تمایل داشت و پیشنهاد واگذاری امنیت بحرین به نیروی دریایی بریتانیا داد که از سوی شاه خیانت تلقی شد. پس از عزل از صدارت، وزارت خارجه و جنگ را بر عهده گرفت و قرارداد آخال (واگذاری بخش‌هایی از مرزهای شمال شرقی به روسیه) را امضا کرد. او در اواخر عمر به حکومت خراسان رفت و در سال ۱۲۹۸ قمری در مشهد درگذشت و ثروت افسانه‌ای بر جای گذاشت.

میرزا حسین خان سپهسالار را هم ستایش کرده‌اند به عنوان ادامه‌دهنده راه امیرکبیر در ترقی‌خواهی و قانون‌مداری و هم نکوهش به دلیل وابستگی به بیگانگان، رشوه‌خواری و از دست دادن تمامیت ارضی. مسجد و مدرسه عالی سپهسالار (مطهری کنونی) از یادگارهای ماندگار اوست.[۱][۲][۳][۴][۵][۶]

زندگی اولیه و خانواده

میرزا حسین خان سپهسالار، فرزند میرزا نبی خان امیر دیوان قزوینی، در سال ۱۲۴۳ قمری متولد شد. اجداد وی اهل علی‌آباد مازندران بودند و پدربزرگ او، عابدین‌بیک، در قزوین نزد شاهزاده علینقی‌میرزا رکن‌الدوله، حکمران قزوین، به دلاکی اشتغال داشت.

سپهسالار با امیر شباهت دیگری نیز داشت؛ این دو از سابقه خاندانی و اشرافی برخوردار نبودند و به همت و هوش فردی در نظام اداری ترقی کرده و مورد توجه قرار گرفتند؛ امیر اگر پسر آشپز بود، سپهسالار نیز پسر دلاکی در قزوین که دلاک خاصه علینقی‌میرزا رکن‌الدوله، پسر فتحعلیشاه بود؛ بدین سبب دشمنانش او را با عنوان دلاک‌زاده تحقیر می‌کردند.

آموزش و تحصیلات

میرزا حسین خان سپهسالار رشد و ترقی خود را عمدتاً مرهون توجهات خاص امیرکبیر بود. امیرکبیر با پدر او روابط نزدیک داشت و پس از صدارت، فرزندان او را به تهران خواست و به کارهای دولتی گماشت. امیرکبیر او را برای تحصیل به خارج از کشور فرستاد و وی زبان‌های فرانسوی و عربی را فرا گرفت، هرچند به فرانسه احاطه کامل نداشت. محمدحسن‌خان اعتمادالسلطنه می‌نویسد:

«فرانسه را غلط مکالمه می‌کرد و غلط می‌نوشت اما از شدت پررویی و طلاقت لسان، طوری کلمات را ادا می‌کرد که هرکس تصور می‌نمود که او فرانسه می‌داند.»[۱]

در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه، میرزا نبی خان تصمیم گرفت که دو فرزند خود یعنی میرزا حسین خان و میرزا یحیی خان را برای تحصیل به اروپا بفرستد. میرزا حسین خان پس از اقامت کوتاهی در اروپا، به زودی به ایران بازگشت. با اینکه تحصیلات او در همان سطح تحصیلات معمولی قدیمی باقی ماند و شاید در اوایل دوره مدرسه دارالفنون، زبان فرانسه را هم کمی آموخته باشد، اما از هوش سرشار و قدرت بیان و نگارش و پشت کار و جدیت خوبی بهره‌مند بود.[۴]

میرزا حسین‌خان سپهسالار عمده رشد و ترقی اولیه‌اش را مرهون توجهات خاص امیرکبیر بود و در دهه‌های بعد نیز علت توجه ویژه ناصرالدین‌شاه به پیشنهاد اصلاحی سپهسالار و همراهی با آن را پشیمانی شاه از قتل امیرکبیر و شباهت اصلاحات مدنظر سپهسالار با اصلاحات امیرکبیر دانسته‌اند؛ در واقع شاه در سیمای سپهسالار، امیرکبیر را می‌دید که اصلاحات نیمه‌تمامش را پی می‌گیرد.[۱]

میرزا حسین قزوینی ملقب به مشیرالدوله و بعد ملقب به سپهسالار شد و سپس صدراعظم ناصرالدین شاه قاجار گشت. او پس از تحصیلات مقدماتی و مدتی تحصیل در دارالفنون، به ماموریت‌های خارجی رفت.[۵]

بازگشت از تحصیل و فعالیت‌های دیپلماتیک

 
میرزا حسین‌خان سپهسالار

میرزا حسین‌خان سپهسالار پس از بازگشت، وکیل کارهای پدر شد و در وزارت امورخارجه مشغول گردید، اما پس از فوت پدر و مضیقه مالی، به کنسولگری ایران در بمبئی منصوب شد. امیرکبیر در حکم انتصاب او توصیه کرد:

«از گرفتن تعارف و رشوه محترز بوده، مطلقاً طمع و توقعی از آنها [تجار و ایرانیان مقیم بمبئی] ننماید.»[۲]

سپهسالار پس از بازگشت از اروپا و اشتغال به وکالت کارهای پدرش، میرزا تقی خان امیرکبیر او را به کنسولگری بمبئی فرستاد. در آنجا دو نفر از تجار ایرانی مردند و مبلغ گزافی از ثروت آنها نصیب او شد. در همان‌جا، آقاخان محلاتی که با وی دوست بود، او را در شرط‌بندی مسابقات اسب‌دوانی رایج در هند، که برد و باخت داشت، سهیم کرد و از این راه مبلغی اندوخت.[۴]

مدیریت دولتی میرزا حسین‌خان در زمان صدارت میرزا تقی‌خان امیرکبیر آغاز شد. او در سال ۱۲۶۷ قمری زمانی که فقط ۲۵ سال داشت به سمت کارپردازی و در مقام کنسولگری به بمبئی رفت و در سال ۱۲۷۱ قمری کنسول تفلیس شد. چهار سال بعد در سمت وزیرمختاری به مأموریت اسلامبول اعزام شد و سه سال را در دربار عثمانی گذراند، در همان‌جا بود که لقب مشیرالدوله گرفت. یک بار نیز در سال ۱۲۸۲ قمری بر سر قضیه هرات از طرف دولت به مأموریت لندن رفت.[۳]

او در دوران صدراعظمی امیرکبیر نزدیک به سه سال کارپرداز ایران در بمبئی بود و مدتی پس از مراجعت از هندوستان، کنسول ایران در تفلیس شد. در سالهای آخر صدارات میرزاآقاخان نوری وزیر مختار ایران در استانبول شد. او ۱۰ سال وزیر مختار ایران در استانبول بود و پس از آن هم با رتبه سفیرکبیری دو سال دیگر در استانبول ماند.[۵]

مأموریت در بمبئی و تجارت تریاک

میرزا حسین‌خان سپهسالار از راه بوشهر و مسقط به بمبئی رفت، اما در میانه راه بدون هماهنگی، با شیخ مسقط مذاکره کرد که مورد ایراد قرار گرفت. نایب وزارت خارجه در ۲۴ شوال ۱۲۶۷ قمری در یک نامه انتقادآمیز به او نوشت:

«مداخله شما در امور خارج از مأموریت و کارهایی که در دستورالعمل قید نشده و مداخله کرده‌اید، پسند نیفتاد. مقرر داشتند من به آن عالیجاه اظهار داشته و ضمناً نصیحت نمایم از قرار دستورالعمل که در دست دارید، تجاوز و تخلف نکنید و در امورات خارج از مأموریت خود به‌هیچ‌وجه دخیل ننمایید.»[۲]

اقامت سه‌ساله میرزا حسین‌خان سپهسالار در بمبئی با ثروت انبوهی همراه بود. او در گزارش خود منافع کشت خشخاش را گوشزد کرد و دولت کشت تریاک را ترویج داد، که از سال ۱۲۶۷ قمری در اطراف تهران آغاز شد. تا سال ۱۲۸۷ قمری (۱۸۷۰ میلادی)، تریاک ایران به صادرات بین‌المللی درآمد و اعتیاد رواج یافت. او تجار را به آوردن تریاک به جای پول تشویق کرد و یکی از مشوقان تریاک‌کاری بود. در سال ۱۸۷۱ میلادی، صادرات تریاک از ۸۷۰ جعبه به ۷۷۰۰ جعبه رسید. این سیاست به قحطی ۱۸۷۱–۱۸۷۲ منجر شد، با تلفات حدود یک‌ونیم میلیون نفر در ایران.

بمبئی مرکز تجارت خاندان یهودی ساسون بود که در صادرات تریاک فعال بودند. سپهسالار با ثروت ۱۵۰ هزار روپی بازگشت، که شایعاتی مبنی بر پرداخت توسط ساسون‌ها وجود داشت. او مدعی شد ثروت از ارث تجار یا شرط‌بندی آقاخان محلاتی است. امیرکبیر قصد تنبیه او را داشت اما اجل مانع شد.

نخستین منصب مهم میرزاحسین‌خان که با حکم امیرکبیر به او سپرده شد، کنسولگری ایران در بمبئی است که تنها سه سال به طول انجامید، اما میرزاحسین‌خان با ثروتی هنگفت از این سفر بازگشت که عمده منابع آن را نتیجه رشوه‌خواری و پذیرش هدایا از سوی او دانسته‌اند و عجیب اینکه این ثروت‌اندوزی او در مأموریت سه‌ساله موجب نزول سپهسالار نشد و او پس از بمبئی به تفلیس مأمور شد.

میرزا حسین‌خان سپهسالار خود در توجیه نحوه کسب این ثروت عظیم مدعی شد در بمبئی یکی‌دو نفر از تجار ایرانی از دنیا رفتند و مبلغ زیادی از مال آنها به او رسید و همچنین مدعی شد آقاخان محلاتی، باجناغ وی به نیت او در شرط‌بندی اسب‌دوانی شرکت کرد و برنده شد و پول هنگفتی به او داد.

هم بمبئی و هم تفلیس در آن دوره شهرهای مهمی برای تجارت و دیپلماسی ایرانی بودند. بمبئی مهمترین بندر حکومت بریتانیایی هند و محل حضور و تجارت عده زیادی از ایرانیان مهاجر بود و در دهه‌های بعدی روزنامه حبل‌المتین از کلکته با هزینه انگلیسی‌ها منتشر و بانی تفکر تجددخواهی در دولت قاجاری شد.

باور انگلیسی‌ها پس از قرارداد ترکمانچای بر این بود که ایران تحت نفوذ و حمایت روسیه تزاری قرار گرفته‌است و روسیه از نفوذی بیشتر در تهران برخوردار است. در واقع بنا بر ماده چهارم قرارداد ترکمانچای امپراطوری روسیه تزاری متعهد شده بود از سلطنت عباس‌میرزا و فرزندان او حمایت کند.[۲]

در همین دوره، او در یکی از گزارشهای خود برای دولت، منافع زیاد کشت خشخاش را گوشزد کرد و پیشنهاد ترویج کشت آن را داد. پس از بازگشت به تهران، پدرش با تقدیم پیشکشی به میرزا آقاخان نوری، صدراعظم وقت، توانست کنسولگری ایران در قفقاز را برای او به دست آورد. این دوره مسئولیت او با جنگ‌های کریمه (۱۸۵۴–۱۸۵۶ م) و بروز قحط و غلا در منطقه قفقاز همزمان شد. او با میرزا صادق نوری، وزیر و پیشکار آذربایجان هماهنگ کرده غله این دیار را به قیمت ارزان می‌خرید و در قفقاز به قیمتی گزاف می‌فروخت، به گونه‌ای که نزدیک به صد هزار تومان از این کار سود برد.[۴]

مأموریت در تفلیس و تجارت غله

میرزا حسین‌خان سپهسالار در سال ۱۲۷۱ قمری به سرکنسولی در تفلیس منصوب شد (با پرداخت به میرزاآقاخان نوری). در سالهای ۱۲۷۵–۱۲۷۹ قمری، گندم ارزان از آذربایجان وارد و به روس‌ها گران فروخت، که حدود ۱۰۰ هزار تومان سود داشت.

دکتر محمدجواد شیخ‌الاسلامی می‌نویسد، سپهسالار در این مأموریت نیز همچنان در فکر فعالیت‌های اقتصادی بود:

«در زمان صدارت میرزاآقاخان نوری موقعی که [میرزاحسین‌خان] سرکنسول ایران در تفلیس بود، گندم به قیمت خیلی ارزان از آذربایجان وارد می‌کرد و به روس‌ها که مشغول جنگ در شبه‌جزیره کریمه بودند، به قیمت‌های هنگفت و سرسام‌آور می‌فروخت».

سپهسالار در بمبئی با بریتانیایی‌ها روبه‌رو بود و در تفلیس با نایب‌السلطنه امپراطوری روسیه تزاری در قفقاز آشنا شد. او در تفلیس با میرزافتحعلی‌آخوندزاده، روشنفکر ایرانی که کارمند نایب‌السلطنه روسی قفقاز بود، مرتبط و تحت تأثیر افکار او قرار گرفت.[۱][۲]

مأموریت در عثمانی و لقب مشیرالدوله

حسین سپهسالار در سال ۱۲۷۵ قمری وزیرمختار در عثمانی شد (۱۲ سال). به امور اقتصادی شخصی پرداخت و سود گزاف برد. او اعتراف کرد قاتلی را با مصونیت دیپلماتیک به اروپا برد و ۱۰۰ هزار لیره طلا دریافت کرد. وی در سال ۱۲۸۲ قمری لقب مشیرالدوله گرفت.

سپهسالار در تفلیس با میرزافتحعلی‌آخوندزاده، روشنفکر ایرانی که کارمند نایب‌السلطنه روسی قفقاز بود، مرتبط و تحت تأثیر افکار او قرار گرفت. سپهسالار پس از تفلیس به مدت دوازده سال به سمت وزیر مختار ایران در استانبول عازم امپراطوری عثمانی شد. در این زمان نیز حضور سپهسالار در استانبول با اصلاحات در حکومت عثمانی موسوم به تنظیمات همزمان شد. در همین دوران مأموریت عثمانی (۱۲۸۲ قمری) بود که از سوی ناصرالدین‌شاه به او لقب مشیرالدوله داده شد.

میرزا حسین خان سپهسالار مشیرالدوله در یک دوره ۲۰ ساله در خارج از ایران به سر برد. در دوره ۱۲ ساله اقامت خود در استانبول جنبشهای قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی اروپا را که در عثمانی بازتاب گسترده‌ای داشت از نزدیک مشاهده کرد و با تکاپوی روشنفکران عثمانی برای دستیابی به قانون اساسی و بنای مجلس قانونگذاری آشنا شد.

او بعد از عزل میرزا آقاخان به تهران آمد و به وزیر مختاری اسلامبول نایل شد. مدت مأموریت او در عثمانی دوازده سال به طول انجامید (۱۲۷۵–۱۲۸۷ هـ. ق). در سال ۱۲۸۷، ناصرالدین شاه برای زیارت عتبات مقدسه به عراق سفر کرد و در بغداد دستخط وزارت عدلیه و وزارت وظایف و اوقاف را برای میرزا حسین خان که او را همراهی می‌کرد صادر کرد و وی را با خود به تهران آورد.

او ترتیب سفر ناصرالدین شاه به عتبات عالیات را با هماهنگی با عثمانی داد و با جلب اعتماد او فعالیت برای ایجاد اصلاحات در امور مملکتی را آغاز کرد. در این سفر شاه را با مبانی حکومت در غرب و ساختارهای جدید دولتی آشنا کرد و ایرانیانی را که از جور قاجار ترک وطن کرده به عراق آمده بودند به شاه نشان داد. شاه در پایان سفر به عتبات، میرزا حسین خان را با خود به تهران آورد و او را به «وزارت عدلیه و اوقاف و وظایف» گمارد.

یکی از رویدادهای مهم دوران حضور میرزا حسین‌خان سپهسالار در استانبول تشرف ناصرالدین‌شاه به عتبات بود که بازتاب زیادی یافت. ناصرالدین‌شاه در این سفر چنان مورد استقبال ایرانیان و شیعیان نجف و کربلا قرار گرفت که گویی به یکی از شهرهای ایران پا گذاشته‌است. این اتفاق در عین حال که موجب سوءظن سلطان‌عبدالحمید به ناصرالدین شاه شد، برای میرزا حسین‌خان خوش‌یمن بود و ناصرالدین‌شاه به‌منظور قدردانی از تلاش‌های میرزا حسین‌خان در مسیر بازگشت از زیارت، در بغداد، او را به وزارت عدلیه و وظایف و اوقاف منصوب کرد و وی به همراه شاه به تهران آمد.[۱][۲][۵][۴]

مناصب وزارتی و صدارت

 
ناصرالدین شاه و میرزا حسین خان سپهسالار، در کالسکه دوک آلبانی "لئوپولد" پسر کوچک ملکه ویکتوریا؛ این عکس مربوط به سفر اول ناصرالدین شاه به فرنگ است

وزارت عدلیه و اوقاف

میرزا حسین‌خان سپهسالار در ۲۹ رمضان ۱۲۸۷ قمری، پس از زیارت عتبات، به وزارت عدلیه و اوقاف منصوب شد. تلاش برای برهم زدن نفوذ روحانیت با کتابچه تنظیمات، که محاکم شرع را تحت کنترل دولت درآورد و استقلال روحانیت را تهدید کرد. ایجاد صندوق عرایض برای شکایات مردم از حکام، که ماهانه به تهران فرستاده می‌شد اما پس از چند سال برچیده شد.[۲]

مدیریت عالی میرزا حسین‌خان در سال ۱۲۸۷ قمری با انتصابش به وزارت عدلیه و اوقاف آغاز شد. در سال ۱۲۸۸ قمری با لقب سپهسالار اعظم به وزارت جنگ رفت و یک ماه و نیم بعد به صدارت رسید؛ ولی پس از دو سال، در راه بازگشت از نخستین سفر ناصرالدین‌شاه به فرنگ، زمانی که نزدیک قزوین رسیدند از صدارت عزل و به حکومت گیلان منصوب شد. یک ماه بعد او را از رشت به پایتخت احضار و به وزارت امور خارجه منصوب کردند. یک سال بعد وزارت جنگ نیز بر عهده او قرار گرفت. میرزا حسین‌خان شش سال هر دو وزارتخانه را مدیریت کرد تا اینکه در شوال ۱۲۹۵ قمری برکنار و سال بعد فرمانفرمایی خراسان را بر عهده گرفت و روانه مشهد شد.

ناظم‌الاسلام کرمانی در «تاریخ بیداری ایرانیان» می‌نویسد:

«کسی که نخست وزارت عدلیه و وظایف و اوقاف را به او دادند و آن مرد کافی، الحق عدالت را به درجه کمال رسانید.»

همچنین ناظم‌الاسلام با استناد به سخنان میرزا حسین‌خان می‌نویسد:

«من این عمارت و مدرسه – مدرسه سپهسالار و بنای مجلس - را بنا می‌کنم که شاید وقتی وکلای ملتی در آن جلوس یابند.»[۳]

میرزا حسین‌خان سپهسالار در طول دوران وزارت عدلیه و اوقاف، تمام تلاش خود را بر این متمرکز کرد که نظام قضائی سابق را که بر نفوذ روحانیت استوار بود، برهم زند؛ لذا با نگارش کتابچه تنظیمات که آن را به تصویب و امضای شاه نیز رسانده بود، درصدد تعیین حدود و وظایف کارکنان دولت برآمد.

از اقدامات مثبت او در این دوره این بود که به شاه پیشنهاد کرد صندوقی به نام «صندوق عرایض» در تمام شهرستان‌ها نصب کنند تا مردم بتوانند شکایات خود را از حکام محلی و مأموران دولتی در آن صندوق بریزند و در پایان هر ماه نامه‌های مردم را با پیک ویژه به تهران بفرستند و شکایات مردم مستقیماً به نظر شاه برسد و دستورهایی بایسته داده شود.[۱]

پس از ورود به تهران، ناصرالدین شاه مجلس دارالشورای دولتی را تشکیل داد و پس از هفت ماه، میرزا حسین خان را که پس از فوت میرزا جعفرخان مشیرالدوله (۱۲۷۹) ملقب به مشیرالدوله شده بود و اینک عضویت دارالشورا و وزارت عدلیه و وظایف و اوقاف را بر عهده داشت، به لقب سپهسالار اعظم ملقب و به وزارت جنگ منصوب نمود. یک ماه و نیم بعد از این تاریخ، در ۲۹ شعبان ۱۲۸۸ هـ. ق، سپهسالار اعظم به منصب صدارت عظمی نیز ارتقاء یافت.[۴]

وزارت جنگ و صدارت اعظم

میرزا حسین‌خان سپهسالار در ۱۳ رجب ۱۲۸۸ قمری به وزارت عسکری و سپس صدارت منصوب شد. بخشنامه‌هایی علیه رشوه و قوم‌وخویش‌بازی صادر کرد. حسام‌السلطنه را عزل کرد و قدرت گرفت.[۲]

ستاره اقبال میرزا حسین خان مشیرالدوله درخشیدن گرفت و او به فاصله اندکی به وزارت جنگ و سپس صدارت‌اعظمی انتخاب شد. ناصرالدین‌شاه ضمن اعطای لقب «سپهسالار اعظم»، ابتدا او را به وزارت عسکری منصوب کرد و پس از مدتی کوتاه فرمان صدارت او را صادر و «نیک و بد جمیع امور دولت» را به وی محول کرد. خود سپهسالار می‌نویسد:

«جمیع امورات دولتی و مملکتی را جزئیتاً و کلیتاً واگذار و تفویض فرموده‌اند.»

سپهسالار تنها چهل‌وهفت روز پس از صدارتش، میرزا ملکم‌خان، دیگر روشنفکر غربگرای ایرانی را از استانبول فراخواند و مدتی او را مشاور خود کرد و سپس به‌عنوان سفیر به لندن اعزام کرد.[۱]

اصلاحات اداری و مالی

آغاز صدارت میرزا حسین‌خان سپهسالار مقارن بود با اوج بحران اقتصادی کشور از جمله رکود ده ساله، قحطی‌های پیاپی، کاهش شدید جمعیت، فقر و بیکاری فراگیر، مهاجرت اعیان به خارج، کاهش تولیدات کشاورزی، بحران بی‌پولی، بی‌اعتباری اوراق بهادار دولتی و عدم توازن در واردات و صادرات که همگی نشانه‌های بحران عمومی بودند. عبدالله مستوفی شرح داده یکی از بحران‌ها قحطی بزرگی در این سال‌هاست:

«از یکی دو سال پیش کم‌بارانی شروع و گرانی و تنگی خواروبار خودنمایی می‌کرد ولی در زمستان سال ۱۲۸۷ قمری باران هیچ نبارید و مایه‌های سنواتی هم تمام شده بود. قیمت نان که در بهار آن سال اندکی بیش از یک من شش، هفت شاهی نبود به مرور ترقی کرده در این وقت به یک من یک قران رسید… در زمستان سال ۱۲۸۸ قمری قیمت نان یک من پنج قران شد که پانزده، شانزده برابر قیمت عادی آن بود و مجبور شدند از روس‌ها استمداد کنند… در زمستان این سال برف و باران بی‌حساب آمد و همین بارندگی زیاد در پاره‌ای از جاها راه‌بندان کرد و بیشتر مایه تلف نفوس گردید… در بهار هم مرض حصبه و محرقه خیلی از مردم را اعم از بی‌چیز و منعم به دیار فنا فرستاد…»

میرزا حسین‌خان با وقوف بر چنین موضوعی برنامه‌ریزی اصلاحات خود را با همراهی افرادی چون میرزا یوسف مستشارالدوله و میرزا ملکم‌خان آغاز کرد. او پیش از پذیرش صدارت، زمانی که وزیر عدلیه بود، میرزا یوسف‌خان مستشارالدوله را به همکاری فراخواند. یوسف‌خان از خانواده‌های معروف تبریز بود که سال‌ها در سفارت ایران در تفلیس خدمت کرده و دو، سه سالی هم شارژدافر سفارت ایران در پاریس بود. میرزا یوسف مستشارالدوله پیش از آنکه به ایران بیاید رساله «یک کلمه» را در پاریس منتشر کرده بود: «به عقیده او کلید همه مشکلات جامعه ایران یک کلمه و آن یک کلمه قانون بود. این رساله که بعدها بسیار معروف شد در واقع اصلی‌ترین مواد اعلامیه حقوق بشر را که در مقدمه قانون اساسی فرانسه پذیرفته شده بود دربرداشت.» فریدون آدمیت در کتاب «اندیشه ترقی و حکومت قانون» (عصر سپهسالار) می‌نویسد:

«او در ایران اولین نویسنده‌ای است که گفت منشأ و قدرت دولت، اراده ملت است.»

میرزا ملکم‌خان ناظم‌الدوله چهره دیگری بود که در بدو حضور سپهسالار در صدارت عظمی در اندیشه قانون‌خواهی نقشی بسیار مهم داشت: «به اعتقاد او ایرانیان می‌بایستی همان‌گونه که بسیاری از مظاهر تمدن مادی را به کشور آورده و از آن بهره جسته بودند شیوه مدیریت و سازماندهی و قانونگذاری را نیز از آن‌ها بیاموزند.»

گام بعدی میرزا حسین‌خان برای مدیریت جامعه، مبارزه با فساد اداری بود. او در بخشنامه‌ای همگان خاصه مدیران ارشد را از پذیرفتن رشوه که به صورت بیماری فراگیر سازمان‌های دولتی درآمده بود بر حذر داشت و برایشان خط و نشان کشید و برای اینکه فرمانش کمرنگ نشود به قول عبدالله مستوفی با جدیتی خسته نشد و دنبال بخشنامه خود را گرفت و به زودی کارها نظم و نسق مرتبی پیدا کرد. اگرچه مردم به سادگی زمان امیرنظام نبودند که فوراً تسلیم شوند، با این حال یکی دو فقره عزل تنبیهی که بر اثر نافرمانی پاره‌ای از حکام حتی دربارهٔ شاهزادگانی مانند عزل حسام‌السلطنه از خراسان اتفاق افتاد، خواهی نخواهی همه را بیدار کرد.

میرزا حسین‌خان برای سازمان دادن به دولت لایحه‌ای را در آبان ۱۲۸۸ قمری به امضای شاه رساند که به موجب آن دولت به یک صدارت و ۹ وزارت تقسیم می‌شد؛ شامل وزارت داخله، خارجه، جنگ، مالیات، عدلیه، علوم، فواید، تجارت و زراعت و دربار. صدراعظم شخص اول دولت و رئیس مجلس وزرا بود. در عین حال در این لایحه تصریح شده بود وزرا در کلیات امور مسئولیت مشترک و در وزارتخانه متبوع خودشان مسئولیت خاص دارند.

بر اثر مدیریت سپهسالار، درآمد سالانه دولت افزایش قابل توجهی پیدا کرد؛ افزایشی که به خاطر به‌کارگیری مستشاران فرنگی در امر مالیات بود. سپهسالار برای سروسامان دادن به وضع مالیات بارون دو استاین اتریشی را به ایران آورد. علاوه بر او میرزا حسین‌خان بیست و چند اتریشی دیگر را نیز برای اصلاح امور کشور به استخدام درآورد؛ اما موانع زیادی بر سر راهش ایجاد کردند. بارون دو استاین مسئولیت اصلاح اوزان و مقادیر و یکسان کردن آن‌ها را نیز بر عهده داشت.

طرح برپا کردن بانک دولتی با سرمایه ده کرور تومان در زمان صدارت میرزا حسین‌خان ریخته شد. از فرانسه و انگلیس و اتریش چند پیشنهاد برای ایجاد بانک رسیده بود. به همت میرزا حسین‌خان مطالعات زیادی در این زمینه صورت گرفت اما به دلایل گوناگونی این طرح تا ۱۲۹۵ قمری به تأخیر افتاد.

با آنکه بانک باز نشد؛ اما اصلاح مسکوکات نقدی بهتر شد و پول ایران که تا آن زمان وضعیت مشخص و نظام متناسبی نداشت سامان گرفت. پول کشور عبارت بود از تومان طلا، قران نقره پناه‌آباد (نیم قرانی)، پول سیاه یا شاهی مسی، اسکناس هنوز به بازار نیامده بود؛ عیار قران و تومان در ولایات ثابت نبود. ارزش قران معادل یک فرانک فرانسه بود. چرخ ضرابی در کار نبود. ابزار کار چکش و کوره و سندان بود و به همین دلیل سکه‌ها زشت و بدریخت بودند و زمینه برای فساد کاملاً آماده بود. میرزا حسین‌خان با برپا کردن ضرابخانه مرکزی به این آشفتگی و فساد تا حد زیادی پایان داد. او در اندیشه چاپ اسکناس هم بود اما چون کار تأسیس بانک ناکام ماند این طرح او نیز به جایی نرسید.

اصلاحات میرزا حسین‌خان در مقابل فسادی که در تار و پود دولت ریشه دوانده بود نتوانست بیشتر از دو سال دوام بیاورد؛ اما شاید مهمترین کاری که او برای ادامه اصلاحاتش کرد تأثیر بر ذهن و اندیشه شاه برای اصلاحات بود. از این رو سفرهای شاه به فرنگ که زمینه نخستین آن را میرزا حسین‌خان گذاشت از همین‌جا می‌آمد. سفر ناصرالدین‌شاه از روسیه آغاز شد و از ورشو و آلمان و بلژیک به لندن و از لندن به پاریس و ایتالیا و ژنو و عثمانی و در نهایت به روسیه بازگشت.[۳]

سپهسالار با استخدام معلم از اتریش برای ایجاد قشون منظم و تأسیس مدرسه نظامی برای تربیت افسران و تأسیس کارخانه اسلحه‌سازی و مهمات جنگی با قوه ماشین بخار به ارتش ایران نظم و نظامی بخشید و پستخانه و انتشار تمبر پستی را در کشور راه‌اندازی کرد.

میرزاحسین‌خان سپهسالار با تقویت دارالفنون و ساده نمودن سبک نگارش در مکاتبات دولتی تلاش زیادی برای اصلاح نظام اداری کشور برداشت و با استخدام مشاوران و متخصصین اتریشی برای اصلاح امور مالیه و بهره‌برداری از معادن تلاش کرد. او بانی و حامی انتشار روزنامه‌های وقایع عدلیه، نظامی، مریخ، وطن و یک سالنامه بود که در میان رجال دولتی کارنامه‌ای یگانه شمرده می‌شود.

سپهسالار از ابتدای صدارت خود تلاش کرد توجه شاه را به لزوم انجام اصلاحات داخلی با الگو قرار دادن کشورهای اروپایی قانع کند و در همین مسیر مقدمات نخستین سفر پادشاه ایران به کشوری مسیحی را فراهم کرد و ناصرالدین‌شاه در تاریخ ۱۹ آوریل ۱۸۷۳ برابر با ۱۲۹۰ قمری به اروپا رفت.[۱]

اصلاحاتی که با قتل امیرکبیر متوقف مانده بود با روی کار آمدن میرزا حسین خان سپهسالار در دهه ۱۲۸۰–۱۲۹۰ قمری از سر گرفته شد. پریشانی اوضاع کشور، قحطی و خشکسالی‌های پی در پی و آشوب‌های مداوم مردم گرسنه، کشور را در غرقابی از فلاکت فرو برده بود.

در این زمان اصلاحات ۱۰ ساله سپهسالار آغاز می‌گردد که بقول حسنعلی خان گروسی که می‌نویسد:

«هنوز از صدارت ایشان ۶ ماه نگذشته که مدرسه‌ها و بیمارستان‌ها دایر شد و نان خشک عساکر ما که سه ماه به سه ماه نمی‌رسید به سوپ و خورش یومیه مبدل گشت… ترقیخواهان زبان به مدحش گشودند، اما سنتی‌ها، نیز به ذم و تخطئه او پرداختند.»[۶]

در عادت رشوه‌گیری و مال‌اندوزی او از این راه تقریباً تردیدی نیست اما ایده‌های اصلاح‌جویانه‌اش نیز پنهان نیست. او توانست نخستین قدم‌ها را برای قانون‌گذاری با هدف تغییر حکومت خودکامه فردی به حکومت قانونمند و کاهش قدرت حکام و حفظ حقوق رعیت بردارد و با تأسیس «صندوق عرایض» که مردم شکایات خود را در آن صندوق می‌ریختند، تلاش کرد نظام بازرسی و شکایت را در کشور راه‌اندازی کند. او محاکم شرعی را محدود و محاکم عرفی را که در دست حکومت بود، گسترش داد.

صدارت او با قحطی همراه بود، که بخشی به ترویج تریاک نسبت داده می‌شود. برای جلب حمایت، پول به فقرا داد که مهاجرت به تهران را افزایش داد.[۱][۲]

سیاست خارجی و قراردادها

 
قرارداد رویترز

انگلیس میرزا حسین‌خان سپهسالار را به صدارت رساند. تعهدات سپهسالار به انگلیس این بود: حکمیت در بلوچستان و سیستان، امتیاز رویتر، سفر شاه به انگلیس. قرارداد رویتر (۱۸۷۲) شامل انحصار راه‌آهن، معادن، جنگل‌ها، اراضی بایر، آبیاری، بانک، گمرکات برای ۷۰ سال و ۲۵ سال گمرکات. همچنین رشوه‌هایی مانند ۵۰ هزار لیره به او پرداخت شد. البته این قرارداد با مخالفت روحانیت (آیت‌الله حاج‌ملا علی‌کنی) و روس‌ها مواجه شد و لغو گردید.

احمدخان‌ملک‌ساسانی دیپلمات و مورخ عصر پهلوی که خود سال‌ها در وزارت امورخارجه به کار اشتغال داشته، می‌نویسد:

«در موقع تعیین میرزا حسین‌خان به صدارت، انگلیسی‌ها برای چهار فقره از تقاضاهای خودشان از او قول گرفتند: اول، قبول حکمیت انگلیس راجع به بلوچستان؛ دوم، قبول حکمیت مأمور انگلیس راجع به حدود سیستان؛ سوم، دادن امتیاز منابع ثروت سرتاسر ایران به بارون ژولیوس دو رویتر؛ چهارم، بردن ناصرالدین‌شاه به لندن برای دیدن جلال و عظمت امپراطوری انگلیس. صدراعظم دست‌نشانده هم هر چهار فقره را موافق دلخواه آنها انجام داد.»

شواهد و قرائن بسیاری وجود دارد که چنین صراحت و شرط و شروطی را نفی می‌کند؛ از جمله عدم حمایت دولت انگلیس از امتیاز رویتر یا نسبت دادن سفر ناصرالدین‌شاه به انگلیسی‌ها، اما پوشیده نیست که انگلیسی‌ها از صدارت میرزا حسین‌خان سپهسالار حمایت کردند.

یکی از خطاهای حتمی سپهسالار، پذیرش حکمیت گلداسمیت در بلوچستان بود که مرز تصنعی ایران در شرق را رقم زد و بخش‌های زیادی از بلوچستان ایران را از کشور جدا کرد.

اما تفاوت مهم میان سپهسالار و امیر، نوع مواجهه این دو با قدرت‌های خارجی و منفعت‌جویی‌های شخصی بود. هرچه امیر در مقابل انگلیس و روس جسور بود و تلاش می‌کرد پای آنان را از دخالت در امور ایران دور کند، سپهسالار بر این باور بود که برای ایجاد تغییر در کشور به کشورهای اروپایی نیاز هست و باید از توان و دانش و حضور آنان استفاده کرد. از این جهت او را نخستین حکمران ایرانی که به تمام معنا به غربگرایی باور داشت نیز دانسته‌اند.

به همین خاطر هم بود که ناصرالدین‌شاه را دو بار به سفر اروپا تشویق کرد تا او را با پیشرفت‌های اروپایی آشنا کند و شاه خود به چشم سر از دستاوردها و اصلاحات اروپایی مطلع و آگاه شود. سپهسالار امیدوار بود که از این طریق همراهی و نزدیکی شاه را در اجرای اصلاحات مدنظرش کسب کند.[۱][۲]

از این رو، این مورخان بر این باورند که به همین دلیل، هنگام تعیین حدود بلوچستان هرچه میرزا معصوم خان انصاری، کمیسر ایران، به وزارت نوشت که کیچ- تمپ- بلیده- دزک- مسند- کوهک- اسپندار- پیشین- سرباز- دشت و باهو، مطابق اسناد همیشه متعلق به ایران بوده و چاه بهار و طیس و گوادر، بنادر مسلم ایرانند که گلد اسمیت می‌خواهد آنها را به خان کلات واگذار کند، کسی گوش نداد و میرزا حسین خان به توسط گلد اسمیت به میرزا معصوم خان تلگراف کرد که موافق رضای مأمور انگلیس عمل نمایید.

مشهورترین موردی که در کارنامه سیاسی میرزا حسین‌خان سپهسالار مشیرالدوله بحث‌انگیز شده‌است، اعطای امتیاز به رویتر است که بنا به گفته لرد کرزن:

«وقتی جزئیات این امتیاز اعلام شد، روشن گشت که شامل کامل‌ترین و عجیب‌ترین تسلیم و واگذاری کلیه منابع صنعتی یک مملکت به دست خارجی‌ها است که احتمالاً می‌شد چنین تسلیمی را در تاریخ فقط در رؤیا تصور کرد، نه اینکه واقعاً اتفاق بیفتد.»[۴]

پیشنهاد واگذاری امنیت بحرین به بریتانیا

بحرین از دیرباز بخشی جدایی‌ناپذیر از خاک ایران به‌شمار می‌رفت؛ حاکمان آن با حکم دولت مرکزی و حاکم فارس منصوب می‌شدند و مالیات منظمی به خزانه ایران می‌پرداختند. در دهه ۱۲۸۰ قمری، حضور نیروی دریایی بریتانیا در خلیج فارس بلامنازع بود و قدرت‌های رقیب (عثمانی، فرانسه و روسیه) نیز در پی نفوذ بیشتر بودند

وقتی در ۱۲۸۱ قمری دو ناو جنگی عثمانی به منطقه وارد شدند، ناصرالدین شاه تصمیم گرفت نیروی دریایی ایران را تقویت کند و دستور تحقیق برای خرید کشتی‌های جنگی صادر کرد. میرزا حسین خان که در آن زمان وزیرمختار ایران در استانبول بود، در پاسخ به استعلام وزارت خارجه، ایجاد ناوگان مستقل ایران را غیرعملی و پرهزینه دانست و پیشنهاد کرد به جای آن، امنیت بحرین و بنادر جنوبی برای مدت محدود (سه تا پنج سال) به نیروی دریایی بریتانیا واگذار شود تا از تجاوز عثمانی‌ها جلوگیری کند و ایران از هزینه سنگین ناوگان معاف گردد

او استدلال کرد که انگلیس تاکنون نیز عملاً امنیت خلیج فارس را تأمین کرده و این کشور از واگذاری جزایر ایران به فرانسه هراس دارد؛ بنابراین قبول این پیشنهاد به نفع هر دو طرف خواهد بود. ناصرالدین شاه این نظر را نشانه تمایل بیش از حد سپهسالار به انگلیس و نوعی «خیانت به مملکت» تلقی کرد و دستور داد به جای آن با فرانسه مذاکره شود؛ مذاکراتی که با آغاز جنگ فرانسه و پروس (۱۸۷۰–۱۸۷۱ م) بی‌نتیجه ماند.[۴]

قرارداد آخال و تمایل به روسیه

سپهسالار پس از مخالفت‌ها، در رستم‌آباد استعفا کرد اما شاه او را بازگرداند. سپس به وزارت خارجه منصوب شد برای فسخ رویتر. نامه پذیرش او پر از چاپلوسی بود.

او در سال ۱۲۹۰–۱۲۹۱ قمری وزارت خارجه و جنگ را گرفت. به روس‌ها متمایل شد و امتیازاتی مانند راه‌آهن جلفا-تبریز داد و بخشی از مرزها را واگذار کرد. نشان‌های انگلیس و روس دریافت کرد.

در دوران صدارت میرزا حسین‌خان سپهسالار دو قرارداد جدا با انگلیس و روسیه منعقد شد که حقوق مسلم تاریخی حاکمیت ایران در شرق و شمال شرق را برای همیشه از بین برد؛ نخست، پذیرش حکمیت گلداسمیت در ترسیم مرز بلوچستان بود که بخش زیادی از قلمرو ایران در شرق را از ایران جدا کرد و دومی، قرارداد آخال با روسیه تزاری بود که نفوذ و حضور ایران در ماوراءالنهر را برای همیشه از بین برد.[۱][۲]

همچنین در دوره صدارت و وزارت خارجه او بود که ایران از حقوق خود درماورای خزر و کوک تپه و دشت ترکمان و عشق‌آباد محروم شد و بخشی از حدود خراسان به روس‌ها واگذار شد.[۴]

مخالفت‌ها و عزل

مخالفان داخلی: شاهزادگان و دیوان‌سالاران

بزودی لشکری از مخالفان در مقابل میرزا حسین‌خان سپهسالار صف آرایی کردند: هنگامیکه مالیات گرفتن را از مردم ولایت کاهش داد، خشم شاهزادگان را برانگیخت که حاکم ولایات بودند؛ و در مرتبه بعد طبقه مستوفیان و دستگاه دیوانسالاری از اقدامات او بیمناک شده در مقابلش قرار گرفتند.

مخالفت روحانیت و حاج ملا علی کنی

اما سرسخت‌ترین دشمنان سپهسالار علمای دین بودند هنگامیکه در پی اصلاح محاکم شرع و متوقف کردن مجازات‌های بریدن اعضای بدنی برآمد. حاج ملا علی کنی رئیس یکی از بانفوذترین محاکم شرع در پایتخت به علل مختلف در صف اول مخالفان قرار گرفت.

اول اینکه اختلاف بر سر مسئله آزادی و به راه انداختن روزنامه‌های جدیدی بود که توسط سپهسالار ظهور کردند، حاج ملا علی کنی ضمن مخالفت، به ناصرالدین شاه نوشت:

«کلمه قبیح آزادی به ظاهر خیلی خوشنماست و خوب، ولی در باطن سراپا نقص است و عیوب.»

حاج ملا علی آزادی را مترادف با بی بندوباری می‌دانست که یعنی هر کسی هر کار خواست انجام می‌دهد و بازگشت به وحوش می‌دانست! اختلاف دیگر سپهسالار با روحانیون این بود که مانند امیرکبیر تلاش می‌کرد از نفوذ ایشان در سیاست بکاهد. این رویارویی بر سر امتیاز رویتر و کشیدن راه آهن به اوج خود رسید. هر قدر که سپهسالار برای احداث راه آهن تلاش می‌نمود، روحانیون مخالف وی برعکس، سعی می‌کردند تا جلوی این کار را بگیرند. حاج ملاعلی کنی در رأس روحانیون مخالف سپهسالار، به ناصرالدین شاه نوشت:

«ساختن راه آهن موجب می‌شود که جماعت اروپایی به ایران سرازیر شوند با هجوم عموم فرنگیان در بلاد ایران کدام عالمی در ایران خواهد ماند و اگر بماند جانی و نفسی داشته باشد که یکدفعه وادینا و واملتا بگوید.»

اما مخالفت حاج ملا علی کنی با سپهسالار صرفاً محدود به راه آهن یا امتیاز رویتر نبود، مورد اختلاف دیگر بر سر مسئله توزیع غله بود، چون در شروع صدارت، سپهسالار با خشکسالی و قحطی همراه بود او از این بابت متحمل مشکلات زیادی گردید. سپهسالار پس از عزلش به ناصرالدین شاه نوشت:

«وقتی که حاج ملاعلی کنی غله انبار داشت و مردم از گرسنگی می‌مردند، من آذوقه عیال و خانه خودم را بیرون آورده، قسمت به فقرا می‌کردم؛ و او خرواری پنجاه تومان می‌برد و غله را به امید گرانتر فروختن نمی‌داد و بندگان خدا تلف می‌شدند… حال آنها، حاج ملا علی کنی و یارانش، حافظ شریعت و خدوی مخرب دین است.»

آنان شایعه کردند که سپهسالار می‌خواهد ایران را مسیحی کند و حاج ملاعلی کنی فتوا داد که عزل سپهسالار واجب است. علما اعلام کردند که اگر ناصرالدین شاه سپهسالار را عزل نکند از پایتخت بلکه از ایران مهاجرت خواهند کرد.[۶]

عزل از صدارت و مناصب بعدی

سرانجام تیر خلاص در زمان بازگشت از سفر فرنگ ناصرالدین شاه زده شد سپهسالار شاه را تشویق به سفر و دیدن اوضاع فرنگ و اخذ تمدن غرب تشویق می‌کرد و علما مخالف سفر بودند تهدید علما باعث شد شاه، سپهسالار را در رشت بگذارد و خود به تنهایی به تهران آید، پس از عزلش، اعتمادالسلطنه در مورد وضعیت غمبار صدر اعظم میرزا حسین خان سپهسالار در رشت می‌نویسد:

«در بالاخانه جنب تالار نشسته بودند به ایشان ورود کردم این شخص باقوت و قدرت را که باین ذلت دیدم گریه‌ام گرفت.»

بدین ترتیب، دفتر اصلاحاتی که با عباس میرزا آغاز و ناکام مانده بود بار دیگر با عزل میرزا حسین خان سپهسالار بسته شد.[۶]

در غیاب شاه و سپهسالار مخالفان اصلاحات او ترتیباتی دادند و در همان روز ورود شاه به خاک ایران با حصور در دربار و ارائه عریضه خواستار عزل صدراعظم شدند. شاه بخاطر شدت و وسعت اعتراضات یا به ملاحظات دیگر از سپهسالار خواست که استعفا کند و با این استعفا موافقت کرد. او پس از برکناری به مقام وزارت امورخارجه منصوب شد. بعد از آن هم والی خراسان شد و در سال ۱۲۹۸ قمری در مشهد درگذشت.

یکسال گذشت و اوضاع بدجوری قمر در عقرب شد. وزارتخانه‌ها به هم ریختند، شورای دولت یکی درمیان تشکیل شدند و همان هم می‌شد محفل باندبازی‌های دربار و شاهزادگان، وظایف دیوانی مدام در هم ادغام شدند و انجام امورات مردمی بیجا به بن‌بست رسیدند، تا اینکه شاه فکری به سرش رسید.

میرزا حسین خان در این یکسال به حکومت گیلان چسبید و کمافی‌سابق نامه نگاری‌ها و درددل‌هایش با شاه را ادامه داد. کاغذها دیگر غمنامه شده‌اند. او از گیلان برای شاه غصه در نامه می‌پیچید و این هم از تهران برای او صبر و تحمل حواله می‌داد. شاه گه‌گداری مشورت هم می‌خواست و گلایه می‌کرد که امورات مملکت سخت درهم شده‌اند.

اطرافیان سپهسالار در گیلان نقل کرده‌اند که او هر روز در هراس و واهمه بسر می‌برد که به سرنوشت امیرکبیر دچار شود. اینرا هم گفته‌اند که امر بر او مشتبه شده بود که به زودی از جانب ارتجاع به سراغش آمده، همان کاری را خواهند کرد که با میرزا محمدتقی خان امیرکبیر کردند.

در سال ۱۲۹۰ قمری شاه با عزت و احترام بسیار از سپهسالار می‌خواهد گیلان را رها کرده به سرعت برای نجات پایتخت برآشفته به تهران بیاید. هرچند که پس از صدارت، دیگر آن اعتماد سابق مابین شاه و وزیر هیچگاه برقرار نشد.

سپهسالار مدتی از پذیرفتن درخواست شاه سر باز زد و گفت به تهران نخواهم آمد. او در سخنان تنبیه‌آمیز (در نامه‌هایش به شاه) می‌گوید، به مقام صدارت به ظاهر بی‌اعتناست، در بند حیثیت انسانی است، به پاکدامنی خویش می‌بالد. تنها یکجا ضعف نفسانی نشان می‌دهد که از دربدری می‌نالد؛ این جنبه ضعف شخصیت اوست. می‌بایست بداند صدراعظم اصلاحگر در نظام دولت فاسد – دربدری دارد، خانه‌نشینی دارد، دشمن و بدخواه دارد. مرد استوار بزرگ‌منش نه هیچگاه می‌نالد و نه زبونی می‌نماید. اما هیچ‌کس جامع فضایل نیست؛ آدمیزاد است و ضعف‌های آدمی.[۵]

مرگ و ویژگی‌های شخصیتی

میرزا حسین‌خان سپهسالار سرانجام در در پاییز ۱۲۹۸ قمری (۱۸۸۱ میلادی) در سن ۵۷ سالگی به مرگی مشکوک و زودهنگام در مشهد درگذشت.

عبدالله مستوفی از قول خود دربارهٔ میرزا حسین‌خان سپهسالار می‌نویسد:

«او ظرف چند ماهی که در وزارت عدلیه بود چنان زیرکی و مردم‌داری از خود نشان داد که همه حتی شاهزادگان درجه اول کشور را به خود معتقد کرد. خوب چیز می‌نوشت، خوب حرف می‌زد و در کارها بسیار جدی بود و پشتکاری خستگی‌ناپذیر و دلیری و شهامتی بسزا داشت. همت بلند او را می‌توان از مدرسه و عمارتی که در جنب آن، خود خانه‌ای در آن دوره ساخته‌است اندازه گرفت.»

میرزا حسین خان سپهسالار، دومین صدراعظم اصلاح‌طلب ناصرالدین‌شاه قاجار، اصلاحگری بود که وطن‌پرستی و عشق به ترقی کشور و انتظام امور در او جبلی بود. عبدالله مستوفی در توصیف او می‌گوید:

«میرزا حسین‌خان سپهسالار اصلاحگری بود که وطن‌پرستی و عشق به ترقی کشور و انتظام امور در او جبلی بود. برای این، جمله احکام و دستورهای او که در کارهای کشور داده دلیلی بس هویدا است. با هر چه کهنه بود دشمن و در همه چیز به نویی و تازگی معتقد بوده، به افکار پوسیده و رسوم قدیمی وقعی نمی‌گذاشت.»[۳]

سپهسالار ثروت افسانه‌ای داشت، شامل جواهرات همسرش (۱۰۰ هزار تومان) و امپریال‌ها. شاه قصد ضبط اموال داشت اما روس‌ها مانع شدند.[۲]

ارزیابی تاریخی و یادگار

 
مسجد سپهسالار

داوری‌های مثبت: اصلاح‌طلب و ترقی‌خواه

میرزا حسین خان سپهسالار یکی از رجال معروف قاجاری است که میانه خوشنامی و بدنامی ایستاده‌است. او از مناصب پایین دولتی خدمت خود را آغاز کرد و بعد از مناصب دیپلماتیک در کشورهای مختلف به وزارت جنگ و وزارت خارجه و صدراعظمی رسید. گروهی برآنند که او پس از عباس‌میرزا و امیرکبیر سومین اصلاح‌خواه حکومتی در ایران بود و تنها چون مانند آن دو مرگ تراژیکی نداشته، به شهرت آنچنانی نرسیده‌است و برخی دیگر او را نماد وابستگی به غرب و بانی نخستین قرارداد استعماری در ایران می‌دانند که به‌خاطر آن نیز بدنام شد.

کسی که هنوز نامش با مسجد و مدرسه سپهسالار در تهران به نیکی در زبان مردم جاری است و در عین حال بیش از عباس‌میرزا و امیرکبیر در اجرای ایده‌های اصلاحی خود موفق شد در عین حال متهم به رشوه‌گیری برای انعقاد قراردادی استعماری و خیانت‌آمیز است.[۱]

دربارهٔ شخصیت و عملکرد سپهسالار داوری‌های گوناگونی شده‌است. برخی او را به عنوان صدراعظمی اصلاحگر و مترقی می‌دانند که دنباله اصلاحات امیرکبیر را پی گرفت و بر آنند که «فرزانگی مشیرالدوله در این بود که روح تاریخ زمان را دریافت. با سیر تاریخ خود را منطبق گردانید. با جریان عصر خویش پیش رفت و با ایدئولوژی ترقی به کار پرداخت».[۴]

داوری‌های منفی: وابستگی و خیانت

برخی دیگر بر آنند که «با معرفی و اصرار دولت انگلیس میرزا حسین خان به صدارت ایران رسید» و هنگام تعیین او برای صدارت، در چهار مورد از ایشان قول گرفتند: ۱- قبول حکمیت انگلیس راجع به بلوچستان ۲- قبول حکمیت انگلیس راجع به حدود سیستان ۳- دادن امتیاز به رویتر ۴- بردن ناصرالدین شاه به لندن برای دیدن جلال و عظمت امپراطوری انگلیس.[۴]

یادگارها: مسجد و مدرسه سپهسالار

ناظم‌الاسلام کرمانی در «تاریخ بیداری ایرانیان» می‌نویسد:

«کسی که نخست وزارت عدلیه و وظایف و اوقاف را به او دادند و آن مرد کافی، الحق عدالت را به درجه کمال رسانید.»

همچنین ناظم‌الاسلام با استناد به سخنان میرزا حسین‌خان می‌نویسد:

«من این عمارت و مدرسه – مدرسه سپهسالار و بنای مجلس - را بنا می‌کنم که شاید وقتی وکلای ملتی در آن جلوس یابند.»[۳]

منابع