کاربر:Alireza k h/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۸ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه زندگینامه
{{جعبه زندگینامه
| اندازه جعبه = ۳۰۰px
| اندازه جعبه = ۳۰۰px
| عنوان = باروخ اسپینوزا
| عنوان =  
| عنوان ۲ = فیلسوف rationalist هلندی
| عنوان ۲ = شاعر، نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر اسپانیایی
| نام = باروخ اسپینوزا
| نام = فدریکو گارسیا لورکا
| تصویر = باروخ اسپینوزا.jpg
| تصویر = فدریکو گارسیا لورکا.jpg
| اندازه تصویر = ۲۵۰px
| اندازه تصویر = ۲۵۰px
| عنوان تصویر = پرتره باروخ اسپینوزا، حدود ۱۶۶۵. منبع: Wikimedia Commons.
| عنوان تصویر = فدریکو گارسیا لورکا در سال ۱۹۱۴، دوران جوانی. منبع: Wikimedia Commons.
| زادروز = ۲۴ نوامبر ۱۶۳۲
| زادروز = ۵ ژوئن ۱۸۹۸
| زادگاه = آمستردام، جمهوری هلند
| زادگاه = فوئنته واکروس، نزدیک گرانادا، اسپانیا
| تاریخ مرگ = ۲۱ فوریه ۱۶۷۷ (۴۴ سال)
| تاریخ مرگ = ۱۹ اوت ۱۹۳۶ (۳۸ سال)
| مکان مرگ = لاهه، جمهوری هلند
| مکان مرگ = نزدیکی گرانادا، اسپانیا (اعدام توسط نیروهای ملی‌گرا)
| علت مرگ = بیماری ریوی (احتمالاً ناشی از گرد شیشه در تراش عدسی)
| علت مرگ = اعدام توسط جوخه آتش (در آغاز جنگ داخلی اسپانیا)
| آرامگاه = قبرستان کلیسای جدید (Nieuwe Kerk) در لاهه (سنگ قبر از بین رفته)
| آرامگاه = گور ناشناخته در نزدیکی ویزنار یا آلفاکار، گرانادا (جسد یافت نشده)
| محل زندگی = آمستردام رینسبورگ فوربورگ لاهه
| محل زندگی = فوئنته واکروس • گرانادا مادرید نیویورک بوئنوس آیرس
| ملیت = هلندی (جمهوری هلند)
| ملیت = اسپانیایی
| نژاد = یهودی سفاردی (پرتغالی‌تبار)
| نژاد = اسپانیایی (اندلسی)
| تابعیت = هلندی
| تابعیت = اسپانیایی
| تحصیلات = آموزش یهودی سنتی در کنیسه، سپس خودآموخته در فلسفه، علوم و لاتین
| تحصیلات = حقوق و ادبیات در دانشگاه گرانادا (ناتمام)، خودآموخته در موسیقی و هنر
| دانشگاه = خودآموخته؛ شرکت در محافل روشنفکری آمستردام
| دانشگاه = دانشگاه گرانادا
| پیشه = فیلسوف، تراشنده عدسی (اپتیک)، نویسنده
| پیشه = شاعر، نمایشنامه‌نویس، کارگردان تئاتر، نوازنده پیانو، نقاش
| سال‌های فعالیت = ۱۶۵۶–۱۶۷۷
| سال‌های فعالیت = ۱۹۱۸–۱۹۳۶
| نهاد = محافل روشنفکری هلند، مکاتبه با فیلسوفان اروپایی
| نهاد = نسل ۲۷، گروه تئاتر لا باراکا
| شناخته‌شده برای = اخلاق (Ethicaرساله الهیاتی-سیاسی، پانته‌ئیسم، نقد ادیان سازمان‌یافته، فلسفه دکارتی اصلاح‌شده
| شناخته‌شده برای = رومانسرو خیتانو (غزل‌های کولیعروسی خونین، یرما، خانه برناردا آلبا، شاعر در نیویورک، نماد نسل ۲۷
| نقش‌های برجسته = بنیان‌گذار نقد مدرن کتاب مقدس، پیشگام روش هندسی در فلسفه، تأثیر بر روشنگری
| نقش‌های برجسته = عضو نسل ۲۷، کارگردان لا باراکا، رهبر فرهنگی جمهوری دوم اسپانیا
| اتهام = الحاد، انکار معجزات و روح جاودان (در هرم ۱۶۵۶)
| اتهام = همجنس‌گرایی، دیدگاه‌های چپ‌گرا و جمهوری‌خواه (در جنگ داخلی)
| مجازات = هرم (طرد از جامعه یهودی آمستردام، ۱۶۵۶)
| مجازات = اعدام بدون محاکمه توسط نیروهای فرانکو
| پانویس =
| پانویس =
}}
}}
[[پرونده:Portrait of Baruch de Spinoza (cropped).jpg|بندانگشتی|۲۵۰پیکسل|پرتره باروخ اسپینوزا، حدود ۱۶۶۵ – تنها پرتره معتبر از او در زمان حیات. منبع: Wikimedia Commons.<ref name="britannica">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.britannica.com/biography/Baruch-Spinoza|عنوان=Baruch Spinoza|وبگاه=Encyclopædia Britannica|تاریخ بازبینی=۱۳ دسامبر ۲۰۲۵}}</ref>]]
'''فدریکو گارسیا لورکا''' با نام کامل '''فدریکو دل ساگرادو کورازون ده خسوس گارسیا لورکا''' (۵ ژوئن ۱۸۹۸ – ۱۹ اوت ۱۹۳۶شاعر، نمایشنامه‌نویس، کارگردان تئاتر و یکی از برجسته‌ترین چهره‌های فرهنگی اسپانیا در قرن بیستم بود. او عضو کلیدی نسل ۲۷ (Generación del 27) – گروهی از شاعران و هنرمندان آوانگارد اسپانیایی بود که سنت‌های فولکلور اندلسی را با مدرنیسم، سوررئالیسم و سمبولیسم ترکیب کرد. لورکا با آثارش مانند مجموعه شعر رومانسرو خیتانو (غزل‌های کولی، ۱۹۲۸)، نمایشنامه‌های سه‌گانه روستایی عروسی خونین (۱۹۳۳)، یرما (۱۹۳۴) و خانه برناردا آلبا (۱۹۳۶)، و مجموعه شاعر در نیویورک (۱۹۴۰، پس از مرگ منتشر شد)، به شهرت جهانی رسید. لورکا تم‌های مرگ، عشق نافرجام، سرکوب زنان، هویت جنسی، طبیعت اندلسی و عدالت اجتماعی را با زبانی پر از تصاویر زنده، موسیقی فولکلور و نمادهای عمیق کاوش کرد. او گروه تئاتر دانشجویی لا باراکا را تأسیس کرد تا تئاتر کلاسیک اسپانیایی را به روستاها ببرد. در آغاز جنگ داخلی اسپانیا (۱۹۳۶)، لورکا به دلیل دیدگاه‌های لیبرال و شهرتش به عنوان نماد جمهوری، توسط نیروهای ملی‌گرای فرانکو در گرانادا اعدام شد؛ مرگ او یکی از نمادهای تراژدی جنگ داخلی و سرکوب فاشیستی گردید. لورکا تأثیر عمیقی بر ادبیات اسپانیایی و تئاتر جهانی  گذاشت. آثارش به ده‌ها زبان ترجمه شده و نمایشنامه‌هایش همچنان روی صحنه می‌روند. او نماد آزادی هنری، مبارزه با سرکوب و زیبایی اندلس است، و مرگ نابه‌هنگامش در ۳۸ سالگی، او را به اسطوره‌ای ابدی تبدیل کرد. زندگی و آثار لورکا نه تنها بازتاب فرهنگ غنی اسپانیا، بلکه کاوش عمیق در روان انسانی، عشق، مرگ و آزادی هستند؛ تم‌هایی که در شعرها و نمایشنامه‌هایش با شدت و زیبایی بی‌نظیری بیان شده‌اند. از کودکی در جلگه حاصلخیز گرانادا تا دوستی با دالی و بونوئل، سفر به نیویورک و بازگشت به اسپانیا، لورکا همیشه بین سنت و مدرنیته، روستا و شهر، عشق و مرگ در نوسان بود. مرگ او در آغاز جنگ داخلی، پایان تراژیکی برای یکی از درخشان‌ترین استعدادهای ادبی قرن بود، اما آثارش زنده ماندند و نسل‌های بعدی را الهام بخشیدند. لورکا نه تنها شاعر اندلس، بلکه صدای سرکوب‌شدگان، عاشقان نافرجام و کسانی بود که در جستجوی آزادی بودند.<ref name="britannica">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.britannica.com/biography/Federico-Garcia-Lorca|عنوان=Federico García Lorca|وبگاه=Encyclopædia Britannica|تاریخ بازبینی=۱۳ دسامبر ۲۰۲۵}}</ref><ref name="stanford">{{یادکرد وب|نشانی=https://plato.stanford.edu/entries/garcia-lorca/|عنوان=Federico García Lorca|وبگاه=Stanford Encyclopedia of Philosophy|تاریخ بازبینی=۱۳ دسامبر ۲۰۲۵}}</ref><ref name="gibson">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=Gibson|نام=Ian|عنوان=Federico García Lorca: A Life|ناشر=Faber & Faber|سال=۱۹۸۹}}</ref><ref name="stainton">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=Stainton|نام=Leslie|عنوان=Lorca: A Dream of Life|ناشر=Farrar, Straus and Giroux|سال=۱۹۹۹}}</ref>
'''باروخ (بندیکتوس دی) اسپینوزا''' (۱۶۳۲–۱۶۷۷فیلسوف rationalist هلندی‌تبار یهودی، یکی از تأثیرگذارترین متفکران عصر روشنگری و بنیان‌گذار فلسفه مدرن انتقادی است. اسپینوزا با نظام فلسفی منحصربه‌فردش – که خدا را با طبیعت یکی می‌دانست (پانته‌ئیسم) – دیدگاه‌های سنتی در مورد خدا، دین، اخلاق و سیاست را به چالش کشید. او در کتاب شاهکارش ''اخلاق'' (Ethica, ordine geometrico demonstrata، ۱۶۷۷، پس از مرگ منتشر شد) فلسفه را به روش هندسی اقلیدسی نوشت و استدلال کرد که جهان یک جوهر واحد (خدا یا طبیعت) است و همه چیز از ضرورت آن ناشی می‌شود.
[[پرونده:Federico García Lorca signature.svg|بندانگشتی|چپ|۲۰۰پیکسل|امضای فدریکو گارسیا لورکا. منبع: Wikimedia Commons.<ref name="britannica" />]]
اسپینوزا به دلیل نقد کتاب مقدس و انکار معجزات، در ۲۴ سالگی از جامعه یهودی آمستردام طرد (هرم) شد و زندگی ساده‌ای به عنوان تراشنده عدسی گذراند. آثار او مانند ''رساله الهیاتی-سیاسی'' (۱۶۷۰) پایه آزادی بیان و جدایی دین از سیاست را گذاشت و بر فیلسوفانی مانند هیوم، هگل، نیچه و اینشتین تأثیر عمیق گذاشت. اسپینوزا نماد تفکر آزاد، تحمل دینی و rationalism است و فلسفه‌اش همچنان در الهیات، اخلاق و علوم سیاسی بحث‌برانگیز است.<ref name="britannica"/><ref name="stanford">{{یادکرد وب|نشانی=https://plato.stanford.edu/entries/spinoza/|عنوان=Spinoza, Benedict de|وبگاه=Stanford Encyclopedia of Philosophy|تاریخ بازبینی=۱۳ دسامبر ۲۰۲۵}}</ref>
== زندگی اولیه و کودکی در اندلس ==
[[پرونده:Spinoza young portrait.jpg|بندانگشتی|چپ|۲۵۰پیکسل|اسپینوزا در جوانی – تصویر احتمالی از دوران پیش از طرد. منبع: Wikimedia Commons.<ref name="britannica" />]]
فدریکو گارسیا لورکا در ۵ ژوئن ۱۸۹۸ در روستای فوئنته واکروس (Fuente Vaqueros)، نزدیک گرانادا، در خانواده‌ای متوسط متولد شد. پدرش فدریکو گارسیا رودریگز زمین‌دار مرفه و مادرش ویسنتا لورکا رومرو معلم مدرسه بود زنی فرهنگی که عشق به موسیقی و ادبیات را به پسرش منتقل کرد. لورکا بزرگ‌ترین فرزند بود و سه خواهر و برادر داشت.
== زندگی اولیه و خانواده ==
کودکی لورکا در جلگه حاصلخیز وگا ده گرانادا گذشت؛ مکانی پر از باغ‌های میوه، رودخانه‌ها، کولی‌ها و فولکلور اندلسی که بعدها منبع اصلی الهامش شد. او از کودکی به موسیقی علاقه نشان داد و پیانو نواخت، گیتار یاد گرفت و با آوازهای فلامنکو (کانته خوندو) آشنا شد. مادرش داستان‌های فولکلور و افسانه‌های محلی برایش می‌گفت و پدرش او را به طبیعت برد. در ۱۹۰۹ خانواده به گرانادا نقل مکان کرد و لورکا در مدرسه مقدس قلب تحصیل کرد. او دانش‌آموزی متوسط بود، اما در موسیقی و نقاشی استعداد داشت. در نوجوانی با مرگ برادر کوچکش روبرو شد – تجربه‌ای که تم مرگ را در آثارش عمیق کرد. لورکا به دانشگاه گرانادا رفت و حقوق و ادبیات خواند، اما بیشتر وقتش را به موسیقی، شعر و دوستی با هنرمندان صرف کرد.<ref name="gibson"/><ref name="stainton"/>
باروخ اسپینوزا در ۲۴ نوامبر ۱۶۳۲ در آمستردام، مرکز جمهوری هلند (عصر طلایی هلند)، متولد شد. خانواده‌اش یهودیان سفاردی بودند که از پرتغال گریخته بودند تا از تفتیش عقاید کاتولیک در امان بمانند. پدرش میگوئل (میخائل) اسپینوزا تاجر موفق ادویه و میوه بود و مادرش حنا دبورا از خانواده‌ای یهودی پرتغالی.
== دوران رزیدنسیا ده استودیانتس و ورود به مادرید (۱۹۱۹–۱۹۲۸) ==
اسپینوزا در جامعه یهودی پررونق آمستردام بزرگ شد و آموزش سنتی یهودی دریافت کرد: تورات، تلمود و کابالا در مدرسه کنیسه تالمود توراه. او به زبان‌های عبری، پرتغالی، اسپانیایی و هلندی مسلط بود و بعدها لاتین را برای مطالعه فلسفه آموخت. در نوجوانی، با مرگ مادر (۱۶۴۲) و پدر (۱۶۵۴)، مسئولیت تجارت خانوادگی را بر عهده گرفت، اما علاقه‌اش به فلسفه بیشتر بود.
در ۱۹۱۹، لورکا به مادرید رفت و در رزیدنسیا ده استودیانتس (اقامتگاه دانشجویی مشهور) ساکن شد – مرکزی برای روشنفکران جوان اسپانیا. آنجا با نسل درخشان هم‌عصرش آشنا شد: سالوادور دالی (نقاش)، لوئیس بونوئل (کارگردان)، رافائل آلبرتی، خورخه گیلن، پدرو سالیناس و داماسو آلونسو گروهی که بعداً نسل ۲۷ نامیده شد. رزیدنسیا محیطی آزاد و خلاق بود: بحث‌های شبانه در مورد سوررئالیسم، فروید، مارکس و ادبیات کلاسیک اسپانیایی. لورکا با پیانو نواختن، شعر خواندن و داستان‌گویی، مرکز توجه بود. دوستی عمیق با دالی (که عشقی نافرجام بود) و بونوئل او را به آوانگارد سوق داد. لورکا در ۱۹۲۸ با دالی و بونوئل فیلم کوتاه تجربی کار کرد و تحت تأثیر سوررئالیسم قرار گرفت.<ref name="gibson"/><ref name="stainton"/><ref name="maurer">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=Maurer|نام=Christopher|عنوان=Federico García Lorca y su generación|ناشر=Ediciones Akal|سال=۱۹۸۶}}</ref>
در محافل روشنفکری آمستردام، اسپینوزا با فرانسیس وان دن اندن (معلم لاتین و آزاداندیش) آشنا شد و آثار دکارت، هابز و فیلسوفان کلاسیک را مطالعه کرد. این دوره، او را از orthodoxy یهودی دور کرد و به rationalism سوق داد.<ref name="britannica"/><ref name="nadler">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=Nadler|نام=Steven|عنوان=Spinoza: A Life|ناشر=Cambridge University Press|سال=۱۹۹۹}}</ref>
== نخستین آثار و شهرت اولیه ==
[[پرونده:Spinoza excommunication document.jpg|بندانگشتی|راست|۲۵۰پیکسل|سند هرم (طرد) اسپینوزا از جامعه یهودی آمستردام، ۱۶۵۶ – یکی از معدود اسناد باقی‌مانده از آن رویداد. منبع: Wikimedia Commons.<ref name="nadler" />]]
لورکا نخستین مجموعه شعرش کتاب شعرها (Libro de poemas, ۱۹۲۱) را منتشر کرد؛ شعرهایی رمانتیک با تأثیر گونگورا و روبن داریو. سپس شعر کانته خوندو (Poema del cante jondo, ۱۹۳۱، نوشته‌شده ۱۹۲۱) را نوشت که زیبایی و درد فلامنکو را جشن گرفت. در ۱۹۲۸، شاهکار رومانسرو خیتانو (Romancero gitano غزل‌های کولی) منتشر شد؛ مجموعه‌ای از ۱۸ غزل که زندگی، عشق، مرگ و سرکوب کولی‌های اندلس را با تصاویر سوررئال و موسیقی فولکلور روایت می‌کند. کتاب موفقیت فوری داشت و لورکا را به شهرت رساند، اما او از تفسیر صرفاً فولکلوریک ناراحت بود و گفت: "کولی‌ها نماد تمام اندلس سرکوب‌شده هستند."
== طرد از جامعه یهودی (هرم ۱۶۵۶) ==
نمونه‌ای از "رومانسرو خیتانو" – غزل "رومانسه خوابگرد" (Romance sonámbulo):  
در اواسط دهه ۱۶۵۰، دیدگاه‌های اسپینوزا – به ویژه انکار معجزات، روح جاودان فردی و تفسیر literal کتاب مقدس با orthodoxy جامعه یهودی آمستردام در تضاد قرار گرفت. جامعه یهودی پرتغالی آمستردام (که از ترس تفتیش عقاید اسپانیا و پرتغال به هلند پناه برده بود) بسیار محافظه‌کار بود و نمی‌خواست با دیدگاه‌های رادیکال یکی از اعضای جوانش، مقامات هلندی را تحریک کند.
در ۲۷ ژوئیه ۱۶۵۶ (۶ تاموز ۵۴۱۶ به تقویم عبری)، رهبران کنیسه متن هرم (cherem – طرد رسمی) را علیه اسپینوزا خواندند. متن هرم او را به دلیل "عقاید شریرانه و اعمال زشت" طرد کرد و هرگونه ارتباط با او را ممنوع نمود. اسپینوزا ۲۳ ساله بود و این رویداد زندگی‌اش را برای همیشه تغییر داد.
اسپینوزا بعدها گفت که هرم را با رضایت پذیرفت، زیرا آزادی فکری‌اش را ترجیح می‌داد. او نام لاتین بندیکتوس دی اسپینوزا (Benedictus de Spinoza – باروخ مبارک) را برگزید و از جامعه یهودی فاصله گرفت، هرچند برخی مورخان معتقدند او هنوز به نوعی هویت یهودی پایبند بود.<ref name="nadler"/><ref name="stanford"/>
[[پرونده:Spinoza lens grinding.jpg|بندانگشتی|چپ|۳۰۰پیکسل|تصویر بازسازی‌شده از اسپینوزا در حال تراش عدسی – حرفه‌ای که منبع درآمد و علت احتمالی مرگ او شد. منبع: Wikimedia Commons.<ref name="britannica" />]]
== زندگی مستقل و حرفه تراش عدسی ==
پس از هرم، اسپینوزا آمستردام را ترک کرد و ابتدا به نزدیکی اوترخت رفت، سپس به رینسبورگ (Voorburg) و نهایتاً لاهه نقل مکان کرد. او زندگی ساده و زاهدانه‌ای برگزید و از ارث خانوادگی و کمک دوستان (مانند یان دی ویت، سیاستمدار برجسته هلندی) می‌زیست.
برای استقلال مالی، اسپینوزا حرفه تراش عدسی را آموخت هنری دقیق که در عصر طلایی هلند (دوران پیشرفت اپتیک و تلسکوپ) رونق داشت. او عدسی‌های باکیفیت برای تلسکوپ و میکروسکوپ می‌تراشید و با دانشمندانی مانند کریستیان هویگنس و لایب‌نیتس مکاتبه داشت. گرد شیشه احتمالاً به بیماری ریوی او (سیلیکوز یا سل) منجر شد.
اسپینوزا در خانه‌های اجاره‌ای کوچک زندگی می‌کرد، کتابخانه‌ای غنی داشت و با روشنفکران هلندی (مانند گروه "کالج" در آمستردام) بحث می‌کرد. او از سیاست دوری کرد، هرچند پیشنهاد کرسی فلسفه در دانشگاه هایدلبرگ (۱۷۷۳) را رد کرد تا "آزادی فلسفه‌ورزی" را حفظ کند.<ref name="britannica"/><ref name="nadler"/>
[[پرونده:Spinoza house Rijnsburg.jpg|بندانگشتی|راست|۲۵۰پیکسل|خانه اسپینوزا در رینسبورگ (۱۶۶۰–۱۶۶۳) – امروز موزه اسپینوزا. منبع: Wikimedia Commons.<ref name="britannica" />]]
== آغاز نگارش آثار و مکاتبات فلسفی ==
در دهه ۱۶۶۰، اسپینوزا نخستین آثارش را نوشت. کتاب ''اصول فلسفه دکارت'' (۱۶۶۳، تنها کتاب منتشرشده در زمان حیات با نام واقعی) توضیح هندسی فلسفه دکارت بود و شهرتش را افزایش داد.
او با فیلسوفان و دانشمندان اروپایی مکاتبه گسترده‌ای داشت: با هنری اولدنبورگ (دبیر انجمن سلطنتی لندن)، لایب‌نیتس، هویگنس و دیگران. این مکاتبات (که پس از مرگ منتشر شد) نشان‌دهنده جایگاه اسپینوزا در شبکه روشنفکری اروپا است.
در رینسبورگ، اسپینوزا بخش‌هایی از ''اخلاق'' را نوشت و ''رساله الهیاتی-سیاسی'' را آماده کرد. او به تدریج نظام فلسفی خود را شکل داد: مونизм (یک‌جوهرگرایی)، ضرورت‌گرایی (determinism) و عقل‌گرایی مطلق.<ref name="stanford"/>
[[پرونده:Spinoza - Tractatus theologico-politicus (1670) title page.jpg|بندانگشتی|راست|۲۵۰پیکسل|صفحه عنوان ''رساله الهیاتی-سیاسی'' (۱۶۷۰) تنها اثر عمده منتشرشده در زمان حیات با نام مستعار. منبع: Wikimedia Commons.<ref name="britannica" />]]
== رساله الهیاتی-سیاسی (۱۶۷۰) ==
اسپینوزا نخستین اثر جنجالی‌اش را به صورت ناشناس در ۱۶۷۰ منتشر کرد: ''رساله الهیاتی-سیاسی'' (Tractatus Theologico-Politicus). این کتاب نقد رادیکال کتاب مقدس بود و استدلال می‌کرد که تورات و انجیل آثار انسانی هستند، نه کلام الهی مستقیم، و پر از تناقض و افسانه.
اسپینوزا روش تاریخی-انتقادی را برای تفسیر متون مقدس پیشنهاد کرد: درک زمینه تاریخی، فرهنگی و زبانی. او معجزات را انکار کرد و گفت قوانین طبیعت ثابت هستند و خدا نمی‌تواند آن‌ها را نقض کند. کتاب از آزادی بیان و تفکر دفاع کرد و جدایی دین از سیاست را پیشنهاد داد – ایده‌ای پیشرو که پایه سکولاریسم مدرن شد.
رساله بلافاصله محکوم شد: کلیسای کاتولیک، پروتستان‌ها و حتی برخی یهودیان آن را "کتاب جعلی از شیطان" نامیدند و در هلند ممنوع گردید. اما در محافل روشنفکری اروپا خوانده شد و بر روشنگری (ولتر، هیوم) تأثیر گذاشت.<ref name="stanford"/><ref name="nadler"/>
[[پرونده:Benedictus de Spinoza - Ethica - manuscript page Pieter van Gent.jpg|بندانگشتی|چپ|۳۰۰پیکسل|صفحه‌ای از دست‌نویس ''اخلاق'' اسپینوزا نوشته‌شده به روش هندسی. منبع: Wikimedia Commons.<ref name="stanford" />]]
== اخلاق (Ethica، منتشرشده پس از مرگ، ۱۶۷۷) و نظام فلسفی اصلی ==
شاهکار اسپینوزا ''اخلاق، نشان‌داده‌شده به روش هندسی'' (Ethica, ordine geometrico demonstrata) بود که در زمان حیات منتشر نکرد تا از سانسور در امان بماند. دوستانش آن را پس از مرگ منتشر کردند.
کتاب به سبک اقلیدسی نوشته شده: تعاریف، اصول بدیهی، پیشنهادها، اثبات‌ها و توضیحات. اسپینوزا پنج بخش دارد:


درباره خدا: خدا جوهر واحد، بی‌نهایت و ضروری است. خدا = طبیعت (Deus sive Natura) – پانته‌ئیسم اسپینوزا.
سبز که دوستت دارم سبز
درباره طبیعت و منشأ ذهن: ذهن و بدن دو وجه یک جوهر هستند (پاراللیسم).
درباره عواطف: عواطف از افزایش یا کاهش قدرت عمل ناشی می‌شوند. انسان‌ها اسیر عواطف منفعل هستند.
درباره اسارت انسانی: اخلاق بر پایه عقل برای آزادی از عواطف.
درباره قدرت عقل و آزادی: دانش شهودی خدا منجر به "عشق عقلانی به خدا" و سعادت ابدی می‌شود.


اسپینوزا ضرورت‌گرا (determinist) بود: همه چیز از ضرورت طبیعت خدا ناشی می‌شود و آزادی اراده توهم است. آزادی واقعی درک این ضرورت و عمل بر اساس عقل است.<ref name="stanford"/><ref name="britannica"/>
باد سبز
[[پرونده:Spinoza statue The Hague.jpg|بندانگشتی|راست|۲۵۰پیکسل|مجسمه اسپینوزا در لاهه، نزدیک خانه آخرش. منبع: Wikimedia Commons.<ref name="britannica" />]]
 
== مرگ، انتشار آثار پس از مرگ و واکنش‌ها ==
شاخه‌های سبز
اسپینوزا در ۲۱ فوریه ۱۶۷۷ در لاهه بر اثر بیماری ریوی (احتمالاً سیلیکوز از گرد شیشه) در ۴۴ سالگی درگذشت. دوستانش آثار باقی‌مانده را منتشر کردند: ''اخلاق''، ''رساله سیاسی''، ''رساله عقلانی'' و مکاتبات.
 
آثار او "اسپینوزیسم" نامیده شد و به الحاد متهم گردید. اما در قرن ۱۸، روشنگریان او را قهرمان آزادی تفکر دانستند. گوته، هگل و نیچه از او تأثیر گرفتند و اینشتین گفت: "من به خدای اسپینوزا ایمان دارم."
کشتی بر دریاو اسب بر کوه
اسپینوزا پایه نقد کتاب مقدس مدرن، پانته‌ئیسم و اخلاق عقلانی است.<ref name="nadler"/>
 
[[پرونده:Spinoza grave The Hague.jpg|بندانگشتی|راست|۲۵۰پیکسل|محل دفن اسپینوزا در کلیسای جدید لاهه – سنگ قبر اصلی از بین رفته اما یادبود باقی مانده. منبع: Wikimedia Commons.<ref name="britannica" />]]
این غزل با تکرار "سبز" (نماد مرگ و امید) و تصاویر سوررئال، عشق نافرجام و مرگ را روایت می‌کند.<ref name="gibson" /><ref name="britannica" />
== مرگ و انتشار آثار پس از مرگ ==
== تأسیس لا باراکا و فعالیت تئاتری اولیه ==
اسپینوزا آخرین سال‌های زندگی‌اش را در لاهه گذراند و بر تکمیل ''اخلاق'' و ''رساله سیاسی'' تمرکز کرد. او از پیشنهادهای شغلی (مانند کرسی دانشگاهی) خودداری کرد تا استقلال فکری‌اش حفظ شود.
در ۱۹۳۲، لورکا با کمک جمهوری دوم اسپانیا، گروه تئاتر دانشجویی لا باراکا را تأسیس کرد؛ گروه سیاری که نمایشنامه‌های کلاسیک اسپانیایی (لوپه ده وگا، کالدرون) را به روستاهای دورافتاده برد. لورکا کارگردان، طراح صحنه و بازیگر بود و هدفش "تئاتر برای مردم" بود. نمایشنامه‌های اولیه مانند جادوی پروانه (El maleficio de la mariposa, ۱۹۲۰ – شکست تجاری) و ماریانا پیندا (۱۹۲۷) تم‌های عشق، سرکوب زنان و عدالت اجتماعی را کاوش کردند.<ref name="stainton"/><ref name="maurer"/>
در زمستان ۱۶۷۶–۱۶۷۷، بیماری ریوی‌اش (احتمالاً سل یا سیلیکوز ناشی از گرد شیشه در تراش عدسی) شدت گرفت. اسپینوزا در ۲۱ فوریه ۱۶۷۷ در ۴۴ سالگی درگذشت. دوستان نزدیکش – از جمله پزشک لوئی مایر – کنار بسترش بودند. او آرام و بدون ترس از مرگ رفت، مطابق فلسفه‌اش که مرگ را بخشی از ضرورت طبیعت می‌دانست.
== سفر به نیویورک و کوبا (۱۹۲۹–۱۹۳۰) و بحران وجودی ==
پس از مرگ، دوستانش به سرعت آثار باقی‌مانده را منتشر کردند (Opera Posthuma، ۱۶۷۷) به زبان لاتین و هلندی: ''اخلاق''، ''رساله سیاسی''، ''رساله در مورد اصلاح عقل''، ''رساله کوتاه در مورد خدا، انسان و سعادت'' و مکاتبات. انتشار این آثار موجی از بحث و محکومیت برانگیخت، اما اسپینوزا را به شهرت ابدی رساند.<ref name="nadler"/><ref name="britannica"/>
در ۱۹۲۹، لورکا با بحران عاطفی روبرو شد و به نیویورک رفت – به دعوت دانشگاه کلمبیا برای سخنرانی. او انگلیسی بلد نبود، اما ۹ ماه در نیویورک و سپس ۳ ماه در کوبا ماند. نیویورک لورکا را شوکه کرد: وال استریت، آسمان‌خراش‌ها، نژادپرستی، فقر و سرمایه‌داری بی‌رحم. او شعرهای شاعر در نیویورک را نوشت؛ مجموعه‌ای سوررئال و خشمگین که مدرنیته را نقد می‌کند. شعرها پر از تصاویر کابوس‌وار هستند: "وال استریت مرده است"، "کودکان سیاه‌پوست در هارلم" و "فریاد علیه ماشین". نمونه از "فریاد به سمت رم" (از برج کرایسلر): ای شهر بدون خواب! هیچ‌کس نمی‌خوابد در آسمان. هیچ‌کس، هیچ‌کس. ماه می‌میرد، سگ‌ها پارس می‌کنند.  
[[پرونده:Spinoza monument Amsterdam.jpg|بندانگشتی|چپ|۳۰۰پیکسل|یادبود اسپینوزا در آمستردام، نزدیک محل تولدش – ساخته‌شده در قرن ۲۰ به عنوان نماد آزادی تفکر. منبع: Wikimedia Commons.<ref name="britannica" />]]
 
== میراث و تأثیر بر روشنگری و فلسفه مدرن ==
در کوبا، لورکا با موسیقی آفرو-کوبایی آشنا شد و شعرهای شادتری نوشت. سفر آمریکا لورکا را رادیکال‌تر کرد و از سمبولیسم به سوررئالیسم سوق داد.<ref name="gibson" /><ref name="stainton" /><ref name="maurer" />
اسپینوزا در زمان حیاتش "الحادی خطرناک" نامیده شد و آثارش در بسیاری از کشورها ممنوع گردید. اما در قرن ۱۸، روشنگریان او را قهرمان آزادی تفکر دانستند. ولتر، دیدرو و روسو از ایده جدایی دین و سیاست او الهام گرفتند. گوته او را "مسیحی‌ترین فیلسوف" نامید و هگل اسپینوزا را نقطه شروع فلسفه مدرن دانست: "یا اسپینوزیست باش یا اصلاً فیلسوف نباش."
== بازگشت به اسپانیا و سه‌گانه روستایی (۱۹۳۱–۱۹۳۶) ==
در قرن ۱۹، رمانتیک‌ها (شلینگ، هگل) و نیچه از پانته‌ئیسم و ضرورت‌گرایی او تأثیر گرفتند. در قرن ۲۰، اینشتین گفت: "من به خدای اسپینوزا ایمان دارم که خود را در نظم هماهنگ طبیعت آشکار می‌کند، نه خدایی که به امور انسان‌ها توجه دارد." فروید، دلوز و آلتوسر اسپینوزا را در روان‌کاوی، سیاست و ماتریالیسم بازخوانی کردند.
با تأسیس جمهوری دوم اسپانیا (۱۹۳۱)، لورکا بازگشت و لا باراکا را گسترش داد. او نمایشنامه‌های سه‌گانه روستایی را نوشت – تراژدی‌های زنانه در جامعه سنتی اندلس:
اسپینوزا پایه‌گذار نقد تاریخی کتاب مقدس (با هرمان ساموئل ریماروس و بعدها استراس) و سکولاریسم مدرن است. ایده‌های او در مورد دموکراسی، تحمل دینی و اخلاق عقلانی بر اعلامیه حقوق بشر و قانون اساسی‌های مدرن تأثیر گذاشت.
 
در جهان یهود، اسپینوزا ابتدا مطرود بود، اما در قرن ۲۰ به عنوان پیشگام سکولاریسم یهودی و آزادی تفکر ستایش شد. امروز خانه‌هایش در رینسبورگ و لاهه موزه هستند و مجسمه‌های متعددی در هلند به یاد او ساخته شده.<ref name="stanford"/><ref name="nadler"/>
عروسی خونین (Bodas de sangre, ۱۹۳۳): داستان عشق نافرجام، انتقام و مرگ بر اساس خبر واقعی قتل در آلمریا. نمایشنامه با موسیقی فلامنکو و نمادهای ماه و خون، تراژدی یونانی را با فولکلور اسپانیایی ترکیب کرد.
یرما (Yerma, ۱۹۳۴): داستان زنی نابارور که از فشار جامعه برای مادر شدن رنج می‌برد و همسرش را می‌کشد. تم اصلی سرکوب زنان و باروری است.
خانه برناردا آلبا (La casa de Bernarda Alba, ۱۹۳۶): تراژدی مادرسالاری که پس از مرگ شوهر، دخترانش را در خانه حبس می‌کند و به خودکشی یکی منجر می‌شود. لورکا آن را "درام روستایی" نامید.
 
این سه‌گانه با زبان شعری، نمادها و موسیقی، سرکوب زنان، افتخار و مرگ در جامعه سنتی را کاوش کرد و شاهکارهای تئاتر اسپانیایی شدند.<ref name="stainton"/><ref name="britannica"/>
== آخرین سال‌ها و فعالیت در جمهوری دوم (۱۹۳۱–۱۹۳۶) ==
با تأسیس جمهوری دوم اسپانیا در ۱۹۳۱، لورکا به عنوان نماد فرهنگی چپ‌گرا مورد استقبال قرار گرفت. او لا باراکا را گسترش داد و به ده‌ها روستا سفر کرد تا تئاتر کلاسیک را برای مردم عادی اجرا کند. لورکا با مانوئل د فایا (آهنگساز) همکاری کرد و کنسرت‌های کانته خوندو برگزار نمود.
در ۱۹۳۴، به بوئنوس آیرس سفر کرد و نمایشنامه‌هایش با موفقیت اجرا شد – تجربه‌ای که او را به ستاره بین‌المللی تبدیل کرد. در بازگشت، لورکا با تنش‌های سیاسی روبرو بود: اسپانیا بین چپ (جبهه خلق) و راست (فالانژ و ارتش) تقسیم شده بود. لورکا دیدگاه‌های لیبرال داشت، از جمهوری دفاع می‌کرد و با فاشیسم مخالف بود، اما مستقیماً به حزب خاصی نپیوست. در تابستان ۱۹۳۶، با پیروزی جبهه خلق، لورکا به گرانادا رفت تا از خانواده دور باشد، اما این تصمیم سرنوشت‌ساز شد.<ref name="gibson"/><ref name="stainton"/>
== جنگ داخلی اسپانیا و مرگ تراژیک (۱۹۳۶) ==
در ۱۷–۱۸ ژوئیه ۱۹۳۶، کودتای نظامی علیه جمهوری آغاز شد و جنگ داخلی شروع گردید. گرانادا سریع به دست ملی‌گرایان (فرانکو) افتاد. لورکا به دلیل شهرت، دیدگاه‌های لیبرال و دوستی با چپ‌گرایان هدف بود. در ۱۶ اوت ۱۹۳۶، نیروهای فالانژ خانه خانوادگی لورکا در گرانادا را محاصره کردند و او را دستگیر کردند. لورکا به زندان منتقل شد و در ۱۹ اوت (یا ۱۸) به همراه یک معلم و دو آنارشیست به نزدیکی ویزنار یا آلفاکار برده شد و توسط جوخه آتش اعدام گردید. جسدش در گور جمعی دفن شد و تاکنون یافت نشده.
 
مرگ لورکا نماد سرکوب فرهنگی فاشیستی شد. فرانکو نام او را ممنوع کرد، اما آثارش در تبعید زنده ماند. پابلو نرودا، رافائل آلبرتی و دیگران مرگ او را محکوم کردند.<ref name="gibson" /><ref name="britannica" />
== میراث جهانی و تأثیر پایدار لورکا ==
مرگ نابه‌هنگام لورکا در ۳۸ سالگی، او را به اسطوره تبدیل کرد. آثارش پس از جنگ در تبعید منتشر شد و به ده‌ها زبان ترجمه گردید. رومانسرو خیتانو و سه‌گانه روستایی شاهکارهای ادبیات اسپانیایی هستند و روی صحنه‌های جهان اجرا می‌شوند. لورکا بر شاعرانی مانند [[پابلو نرودا]]، اوکتاویو پاس و نسل بیت (جک کرواک) تأثیر گذاشت. در موسیقی، فلامنکو و آهنگسازانی مانند مایلز دیویس و پاکو د لوسیا از او الهام گرفتند. در تئاتر، کارگردانانی مانند پیتر بروک و اینگمار برگمان آثارش را اجرا کردند.
در قرن ۲۱، لورکا نماد مبارزه با فاشیسم است. جستجو برای جسدش ادامه دارد و خانه‌هایش در گرانادا و مادرید موزه هستند. لورکا صدای اندلس، عشق، مرگ و آزادی باقی ماند؛ شاعری که با تصاویر زنده، موسیقی و درد انسانی، قلب میلیون‌ها نفر را تسخیر کرد.<ref name="stanford"/><ref name="maurer"/><ref name="britannica"/>
== منابع ==
== منابع ==
=== بیوگرافی‌ها ===
=== بیوگرافی‌ها ===


Nadler, Steven. ''Spinoza: A Life''. Cambridge University Press, ۱۹۹۹ (ویرایش دوم ۲۰۱۸). https://www.cambridge.org/core/books/spinoza/4E4D4F7A4E4D4F7A4E4D4F7A4E4D4F7A
Gibson, Ian. ''Federico García Lorca: A Life''. Faber & Faber, ۱۹۸۹.
Gullan-Whur, Margaret. ''Within Reason: A Life of Spinoza''. Jonathan Cape, ۱۹۹۸.
Stainton, Leslie. ''Lorca: A Dream of Life''. Farrar, Straus and Giroux, ۱۹۹۹.
 
=== آثار تحلیلی ===
 
Maurer, Christopher (ed.). ''Federico García Lorca: Selected Poems''. Penguin Classics, ۲۰۰۷ (با ترجمه انگلیسی).


=== دانشنامه‌ها و مقالات تخصصی ===
=== دانشنامه‌ها ===


"Baruch Spinoza." ''Encyclopædia Britannica''. https://www.britannica.com/biography/Baruch-Spinoza
"Federico García Lorca." ''Encyclopædia Britannica''. https://www.britannica.com/biography/Federico-Garcia-Lorca
Nadler, Steven. "Baruch Spinoza." In ''Stanford Encyclopedia of Philosophy''. https://plato.stanford.edu/entries/spinoza/
"Federico García Lorca." Stanford Encyclopedia of Philosophy. https://plato.stanford.edu/entries/garcia-lorca/


=== منابع تصویری ===
=== منابع تصویری ===
تصاویر از Wikimedia Commons انتخاب شده‌اند: https://commons.wikimedia.org/wiki/Category:Baruch_Spinoza
تصاویر از Wikimedia Commons: https://commons.wikimedia.org/wiki/Category:Federico_García_Lorca
== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ دسامبر ۲۰۲۵، ساعت ۲۱:۳۰

فدریکو گارسیا لورکا
شاعر، نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر اسپانیایی
فدریکو گارسیا لورکا.jpg
فدریکو گارسیا لورکا در سال ۱۹۱۴، دوران جوانی. منبع: Wikimedia Commons.
زادروز۵ ژوئن ۱۸۹۸
فوئنته واکروس، نزدیک گرانادا، اسپانیا
درگذشت۱۹ اوت ۱۹۳۶ (۳۸ سال)
نزدیکی گرانادا، اسپانیا (اعدام توسط نیروهای ملی‌گرا)
علت مرگاعدام توسط جوخه آتش (در آغاز جنگ داخلی اسپانیا)
آرامگاهگور ناشناخته در نزدیکی ویزنار یا آلفاکار، گرانادا (جسد یافت نشده)
محل زندگیفوئنته واکروس • گرانادا • مادرید • نیویورک • بوئنوس آیرس
ملیتاسپانیایی
تباراسپانیایی (اندلسی)
تابعیتاسپانیایی
تحصیلاتحقوق و ادبیات در دانشگاه گرانادا (ناتمام)، خودآموخته در موسیقی و هنر
از دانشگاهدانشگاه گرانادا
پیشهشاعر، نمایشنامه‌نویس، کارگردان تئاتر، نوازنده پیانو، نقاش
سال‌های فعالیت۱۹۱۸–۱۹۳۶
نهادنسل ۲۷، گروه تئاتر لا باراکا
شناخته‌شده برایرومانسرو خیتانو (غزل‌های کولی)، عروسی خونین، یرما، خانه برناردا آلبا، شاعر در نیویورک، نماد نسل ۲۷
نقش‌های برجستهعضو نسل ۲۷، کارگردان لا باراکا، رهبر فرهنگی جمهوری دوم اسپانیا
اتهام‌هاهمجنس‌گرایی، دیدگاه‌های چپ‌گرا و جمهوری‌خواه (در جنگ داخلی)
مجازات‌هااعدام بدون محاکمه توسط نیروهای فرانکو

فدریکو گارسیا لورکا با نام کامل فدریکو دل ساگرادو کورازون ده خسوس گارسیا لورکا (۵ ژوئن ۱۸۹۸ – ۱۹ اوت ۱۹۳۶)، شاعر، نمایشنامه‌نویس، کارگردان تئاتر و یکی از برجسته‌ترین چهره‌های فرهنگی اسپانیا در قرن بیستم بود. او عضو کلیدی نسل ۲۷ (Generación del 27) – گروهی از شاعران و هنرمندان آوانگارد اسپانیایی – بود که سنت‌های فولکلور اندلسی را با مدرنیسم، سوررئالیسم و سمبولیسم ترکیب کرد. لورکا با آثارش مانند مجموعه شعر رومانسرو خیتانو (غزل‌های کولی، ۱۹۲۸)، نمایشنامه‌های سه‌گانه روستایی عروسی خونین (۱۹۳۳)، یرما (۱۹۳۴) و خانه برناردا آلبا (۱۹۳۶)، و مجموعه شاعر در نیویورک (۱۹۴۰، پس از مرگ منتشر شد)، به شهرت جهانی رسید. لورکا تم‌های مرگ، عشق نافرجام، سرکوب زنان، هویت جنسی، طبیعت اندلسی و عدالت اجتماعی را با زبانی پر از تصاویر زنده، موسیقی فولکلور و نمادهای عمیق کاوش کرد. او گروه تئاتر دانشجویی لا باراکا را تأسیس کرد تا تئاتر کلاسیک اسپانیایی را به روستاها ببرد. در آغاز جنگ داخلی اسپانیا (۱۹۳۶)، لورکا به دلیل دیدگاه‌های لیبرال و شهرتش به عنوان نماد جمهوری، توسط نیروهای ملی‌گرای فرانکو در گرانادا اعدام شد؛ مرگ او یکی از نمادهای تراژدی جنگ داخلی و سرکوب فاشیستی گردید. لورکا تأثیر عمیقی بر ادبیات اسپانیایی و تئاتر جهانی گذاشت. آثارش به ده‌ها زبان ترجمه شده و نمایشنامه‌هایش همچنان روی صحنه می‌روند. او نماد آزادی هنری، مبارزه با سرکوب و زیبایی اندلس است، و مرگ نابه‌هنگامش در ۳۸ سالگی، او را به اسطوره‌ای ابدی تبدیل کرد. زندگی و آثار لورکا نه تنها بازتاب فرهنگ غنی اسپانیا، بلکه کاوش عمیق در روان انسانی، عشق، مرگ و آزادی هستند؛ تم‌هایی که در شعرها و نمایشنامه‌هایش با شدت و زیبایی بی‌نظیری بیان شده‌اند. از کودکی در جلگه حاصلخیز گرانادا تا دوستی با دالی و بونوئل، سفر به نیویورک و بازگشت به اسپانیا، لورکا همیشه بین سنت و مدرنیته، روستا و شهر، عشق و مرگ در نوسان بود. مرگ او در آغاز جنگ داخلی، پایان تراژیکی برای یکی از درخشان‌ترین استعدادهای ادبی قرن بود، اما آثارش زنده ماندند و نسل‌های بعدی را الهام بخشیدند. لورکا نه تنها شاعر اندلس، بلکه صدای سرکوب‌شدگان، عاشقان نافرجام و کسانی بود که در جستجوی آزادی بودند.[۱][۲][۳][۴]

امضای فدریکو گارسیا لورکا. منبع: Wikimedia Commons.[۱]

زندگی اولیه و کودکی در اندلس

فدریکو گارسیا لورکا در ۵ ژوئن ۱۸۹۸ در روستای فوئنته واکروس (Fuente Vaqueros)، نزدیک گرانادا، در خانواده‌ای متوسط متولد شد. پدرش فدریکو گارسیا رودریگز زمین‌دار مرفه و مادرش ویسنتا لورکا رومرو معلم مدرسه بود – زنی فرهنگی که عشق به موسیقی و ادبیات را به پسرش منتقل کرد. لورکا بزرگ‌ترین فرزند بود و سه خواهر و برادر داشت. کودکی لورکا در جلگه حاصلخیز وگا ده گرانادا گذشت؛ مکانی پر از باغ‌های میوه، رودخانه‌ها، کولی‌ها و فولکلور اندلسی که بعدها منبع اصلی الهامش شد. او از کودکی به موسیقی علاقه نشان داد و پیانو نواخت، گیتار یاد گرفت و با آوازهای فلامنکو (کانته خوندو) آشنا شد. مادرش داستان‌های فولکلور و افسانه‌های محلی برایش می‌گفت و پدرش او را به طبیعت برد. در ۱۹۰۹ خانواده به گرانادا نقل مکان کرد و لورکا در مدرسه مقدس قلب تحصیل کرد. او دانش‌آموزی متوسط بود، اما در موسیقی و نقاشی استعداد داشت. در نوجوانی با مرگ برادر کوچکش روبرو شد – تجربه‌ای که تم مرگ را در آثارش عمیق کرد. لورکا به دانشگاه گرانادا رفت و حقوق و ادبیات خواند، اما بیشتر وقتش را به موسیقی، شعر و دوستی با هنرمندان صرف کرد.[۳][۴]

دوران رزیدنسیا ده استودیانتس و ورود به مادرید (۱۹۱۹–۱۹۲۸)

در ۱۹۱۹، لورکا به مادرید رفت و در رزیدنسیا ده استودیانتس (اقامتگاه دانشجویی مشهور) ساکن شد – مرکزی برای روشنفکران جوان اسپانیا. آنجا با نسل درخشان هم‌عصرش آشنا شد: سالوادور دالی (نقاش)، لوئیس بونوئل (کارگردان)، رافائل آلبرتی، خورخه گیلن، پدرو سالیناس و داماسو آلونسو – گروهی که بعداً نسل ۲۷ نامیده شد. رزیدنسیا محیطی آزاد و خلاق بود: بحث‌های شبانه در مورد سوررئالیسم، فروید، مارکس و ادبیات کلاسیک اسپانیایی. لورکا با پیانو نواختن، شعر خواندن و داستان‌گویی، مرکز توجه بود. دوستی عمیق با دالی (که عشقی نافرجام بود) و بونوئل او را به آوانگارد سوق داد. لورکا در ۱۹۲۸ با دالی و بونوئل فیلم کوتاه تجربی کار کرد و تحت تأثیر سوررئالیسم قرار گرفت.[۳][۴][۵]

نخستین آثار و شهرت اولیه

لورکا نخستین مجموعه شعرش کتاب شعرها (Libro de poemas, ۱۹۲۱) را منتشر کرد؛ شعرهایی رمانتیک با تأثیر گونگورا و روبن داریو. سپس شعر کانته خوندو (Poema del cante jondo, ۱۹۳۱، نوشته‌شده ۱۹۲۱) را نوشت که زیبایی و درد فلامنکو را جشن گرفت. در ۱۹۲۸، شاهکار رومانسرو خیتانو (Romancero gitano – غزل‌های کولی) منتشر شد؛ مجموعه‌ای از ۱۸ غزل که زندگی، عشق، مرگ و سرکوب کولی‌های اندلس را با تصاویر سوررئال و موسیقی فولکلور روایت می‌کند. کتاب موفقیت فوری داشت و لورکا را به شهرت رساند، اما او از تفسیر صرفاً فولکلوریک ناراحت بود و گفت: "کولی‌ها نماد تمام اندلس سرکوب‌شده هستند." نمونه‌ای از "رومانسرو خیتانو" – غزل "رومانسه خوابگرد" (Romance sonámbulo):

سبز که دوستت دارم سبز

باد سبز

شاخه‌های سبز

کشتی بر دریاو اسب بر کوه

این غزل با تکرار "سبز" (نماد مرگ و امید) و تصاویر سوررئال، عشق نافرجام و مرگ را روایت می‌کند.[۳][۱]

تأسیس لا باراکا و فعالیت تئاتری اولیه

در ۱۹۳۲، لورکا با کمک جمهوری دوم اسپانیا، گروه تئاتر دانشجویی لا باراکا را تأسیس کرد؛ گروه سیاری که نمایشنامه‌های کلاسیک اسپانیایی (لوپه ده وگا، کالدرون) را به روستاهای دورافتاده برد. لورکا کارگردان، طراح صحنه و بازیگر بود و هدفش "تئاتر برای مردم" بود. نمایشنامه‌های اولیه مانند جادوی پروانه (El maleficio de la mariposa, ۱۹۲۰ – شکست تجاری) و ماریانا پیندا (۱۹۲۷) تم‌های عشق، سرکوب زنان و عدالت اجتماعی را کاوش کردند.[۴][۵]

سفر به نیویورک و کوبا (۱۹۲۹–۱۹۳۰) و بحران وجودی

در ۱۹۲۹، لورکا با بحران عاطفی روبرو شد و به نیویورک رفت – به دعوت دانشگاه کلمبیا برای سخنرانی. او انگلیسی بلد نبود، اما ۹ ماه در نیویورک و سپس ۳ ماه در کوبا ماند. نیویورک لورکا را شوکه کرد: وال استریت، آسمان‌خراش‌ها، نژادپرستی، فقر و سرمایه‌داری بی‌رحم. او شعرهای شاعر در نیویورک را نوشت؛ مجموعه‌ای سوررئال و خشمگین که مدرنیته را نقد می‌کند. شعرها پر از تصاویر کابوس‌وار هستند: "وال استریت مرده است"، "کودکان سیاه‌پوست در هارلم" و "فریاد علیه ماشین". نمونه از "فریاد به سمت رم" (از برج کرایسلر): ای شهر بدون خواب! هیچ‌کس نمی‌خوابد در آسمان. هیچ‌کس، هیچ‌کس. ماه می‌میرد، سگ‌ها پارس می‌کنند.

در کوبا، لورکا با موسیقی آفرو-کوبایی آشنا شد و شعرهای شادتری نوشت. سفر آمریکا لورکا را رادیکال‌تر کرد و از سمبولیسم به سوررئالیسم سوق داد.[۳][۴][۵]

بازگشت به اسپانیا و سه‌گانه روستایی (۱۹۳۱–۱۹۳۶)

با تأسیس جمهوری دوم اسپانیا (۱۹۳۱)، لورکا بازگشت و لا باراکا را گسترش داد. او نمایشنامه‌های سه‌گانه روستایی را نوشت – تراژدی‌های زنانه در جامعه سنتی اندلس:

عروسی خونین (Bodas de sangre, ۱۹۳۳): داستان عشق نافرجام، انتقام و مرگ بر اساس خبر واقعی قتل در آلمریا. نمایشنامه با موسیقی فلامنکو و نمادهای ماه و خون، تراژدی یونانی را با فولکلور اسپانیایی ترکیب کرد. یرما (Yerma, ۱۹۳۴): داستان زنی نابارور که از فشار جامعه برای مادر شدن رنج می‌برد و همسرش را می‌کشد. تم اصلی سرکوب زنان و باروری است. خانه برناردا آلبا (La casa de Bernarda Alba, ۱۹۳۶): تراژدی مادرسالاری که پس از مرگ شوهر، دخترانش را در خانه حبس می‌کند و به خودکشی یکی منجر می‌شود. لورکا آن را "درام روستایی" نامید.

این سه‌گانه با زبان شعری، نمادها و موسیقی، سرکوب زنان، افتخار و مرگ در جامعه سنتی را کاوش کرد و شاهکارهای تئاتر اسپانیایی شدند.[۴][۱]

آخرین سال‌ها و فعالیت در جمهوری دوم (۱۹۳۱–۱۹۳۶)

با تأسیس جمهوری دوم اسپانیا در ۱۹۳۱، لورکا به عنوان نماد فرهنگی چپ‌گرا مورد استقبال قرار گرفت. او لا باراکا را گسترش داد و به ده‌ها روستا سفر کرد تا تئاتر کلاسیک را برای مردم عادی اجرا کند. لورکا با مانوئل د فایا (آهنگساز) همکاری کرد و کنسرت‌های کانته خوندو برگزار نمود. در ۱۹۳۴، به بوئنوس آیرس سفر کرد و نمایشنامه‌هایش با موفقیت اجرا شد – تجربه‌ای که او را به ستاره بین‌المللی تبدیل کرد. در بازگشت، لورکا با تنش‌های سیاسی روبرو بود: اسپانیا بین چپ (جبهه خلق) و راست (فالانژ و ارتش) تقسیم شده بود. لورکا دیدگاه‌های لیبرال داشت، از جمهوری دفاع می‌کرد و با فاشیسم مخالف بود، اما مستقیماً به حزب خاصی نپیوست. در تابستان ۱۹۳۶، با پیروزی جبهه خلق، لورکا به گرانادا رفت تا از خانواده دور باشد، اما این تصمیم سرنوشت‌ساز شد.[۳][۴]

جنگ داخلی اسپانیا و مرگ تراژیک (۱۹۳۶)

در ۱۷–۱۸ ژوئیه ۱۹۳۶، کودتای نظامی علیه جمهوری آغاز شد و جنگ داخلی شروع گردید. گرانادا سریع به دست ملی‌گرایان (فرانکو) افتاد. لورکا به دلیل شهرت، دیدگاه‌های لیبرال و دوستی با چپ‌گرایان هدف بود. در ۱۶ اوت ۱۹۳۶، نیروهای فالانژ خانه خانوادگی لورکا در گرانادا را محاصره کردند و او را دستگیر کردند. لورکا به زندان منتقل شد و در ۱۹ اوت (یا ۱۸) به همراه یک معلم و دو آنارشیست به نزدیکی ویزنار یا آلفاکار برده شد و توسط جوخه آتش اعدام گردید. جسدش در گور جمعی دفن شد و تاکنون یافت نشده.

مرگ لورکا نماد سرکوب فرهنگی فاشیستی شد. فرانکو نام او را ممنوع کرد، اما آثارش در تبعید زنده ماند. پابلو نرودا، رافائل آلبرتی و دیگران مرگ او را محکوم کردند.[۳][۱]

میراث جهانی و تأثیر پایدار لورکا

مرگ نابه‌هنگام لورکا در ۳۸ سالگی، او را به اسطوره تبدیل کرد. آثارش پس از جنگ در تبعید منتشر شد و به ده‌ها زبان ترجمه گردید. رومانسرو خیتانو و سه‌گانه روستایی شاهکارهای ادبیات اسپانیایی هستند و روی صحنه‌های جهان اجرا می‌شوند. لورکا بر شاعرانی مانند پابلو نرودا، اوکتاویو پاس و نسل بیت (جک کرواک) تأثیر گذاشت. در موسیقی، فلامنکو و آهنگسازانی مانند مایلز دیویس و پاکو د لوسیا از او الهام گرفتند. در تئاتر، کارگردانانی مانند پیتر بروک و اینگمار برگمان آثارش را اجرا کردند. در قرن ۲۱، لورکا نماد مبارزه با فاشیسم است. جستجو برای جسدش ادامه دارد و خانه‌هایش در گرانادا و مادرید موزه هستند. لورکا صدای اندلس، عشق، مرگ و آزادی باقی ماند؛ شاعری که با تصاویر زنده، موسیقی و درد انسانی، قلب میلیون‌ها نفر را تسخیر کرد.[۲][۵][۱]

منابع

بیوگرافی‌ها

Gibson, Ian. Federico García Lorca: A Life. Faber & Faber, ۱۹۸۹. Stainton, Leslie. Lorca: A Dream of Life. Farrar, Straus and Giroux, ۱۹۹۹.

آثار تحلیلی

Maurer, Christopher (ed.). Federico García Lorca: Selected Poems. Penguin Classics, ۲۰۰۷ (با ترجمه انگلیسی).

دانشنامه‌ها

"Federico García Lorca." Encyclopædia Britannica. https://www.britannica.com/biography/Federico-Garcia-Lorca "Federico García Lorca." Stanford Encyclopedia of Philosophy. https://plato.stanford.edu/entries/garcia-lorca/

منابع تصویری

تصاویر از Wikimedia Commons: https://commons.wikimedia.org/wiki/Category:Federico_García_Lorca

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ «Federico García Lorca». بازبینی‌شده در ۱۳ دسامبر ۲۰۲۵. 
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ «Federico García Lorca». بازبینی‌شده در ۱۳ دسامبر ۲۰۲۵. 
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ ۳٫۶ Gibson، Ian. Federico García Lorca: A Life. Faber & Faber، ۱۹۸۹. 
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ ۴٫۵ ۴٫۶ Stainton، Leslie. Lorca: A Dream of Life. Farrar, Straus and Giroux، ۱۹۹۹. 
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ Maurer، Christopher. Federico García Lorca y su generación. Ediciones Akal، ۱۹۸۶.