۱٬۱۳۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
پرویز صدیقی پارسی ملقب به | پرویز صدیقی پارسی ملقب به پرویز یاحقی (متولد تهران ۱۶/ شهریور ۱۳۱۴ - درگذشت ۱۲/بهمن/ ۱۳۸۵) تحصیلات ابتدایی را در دبستان پروانه که در کنار مجلس شورای ملی واقع شده بود آغاز کرد. پرویز نزد دایی خود حسین یاحقی موسیقی را فرا گرفت. <ref /> | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
== خاطرات == | == خاطرات == | ||
[[پرونده:مراسم خاکسپاری استاد پرویز.jpg|بندانگشتی|مراسم خاکسپاری استاد پرویز]] | |||
<blockquote>پرویز خطیبی ترانه سرا و گوینده رادیو در کتاب <u>خاطراتی از هنرمندان</u> در باره این وجه از زندگی پرویز یاحقی مینویسد : در دهه ۳۰، قاتل خطرناکی به نام <u>هوشنگ ورامینی</u> جلوی اتومبیلهایی را که در جاده تردد میکردند، میگرفت و سرنشینان آن را به طرز فجیعی مثله کرده و به قتل میرساند. مسئولان امنیتی وقت نیز به رغم تمهیدات لازم موفق به دستگیری قاتل نمیشدند و این مساله مشکل بزرگی برای مسافران و دولت ایجاد کرده بود.پس از مدتها موفق به دستگیریش شدند. از اما هرگونه همکاری سرباز میزد و به خبرنگاران و وکلایی که به او مراجعه میکردند پاسخ نداده و آنان را مسخره میکرد. پرویز یاحقی که ضمن فعالیت هنری در رادیو به حرفه خبرنگاری و گویندگی نیز مشغول بود، داوطلب شد که برای مصاحبه با وی به زندان برود. ابتدا مقام مسئول مخالفت میکرد و میگفت با توجه به شهرت و محبوبیت که داری نمیتوانم اجازه دهد، زیرا در صورت ایجاد مشکل برای شما، نه تنها به خانوادهات، بلکه باید پاسخگوی همه هنردوستان کشور باشد. بالاخره مسئول مربوطه تسلیم اصرارهای بیش از حد یاحقی میشود. وی را به منظور مصاحبه با قاتل راهی زندان میکند. هوشنگ در پاسخ به پرسش یاحقی با حالتی تمسخر آمیز میگوید : من سئوال ازتو بزرگترا رو جواب نمیدهم حالا تو یه الف بچه اومدی میخوای از من حرف بکشی میخواهی اینجوری خودتو معروف کنی؟ ! یاحقی پاسخ میدهد: برای شهرت نیازی به شما ندارم، من همین الانم مشهورم، با دقت منو نگاه کن ببین من کی هستم. قاتل که تا پیش از این حرف، به متوجه یاحقی نبوده، به دقت وی را نگاه کرده و میپرسد: تو پرویز یاحقی نیستی؟ و بعد از تایید یاحقی، او را در آغوش گرفته و صورتش را غرق بوسه کرد و کلیه مطالبی را که دیگر خبرنگاران موفق به کسب آن نشده بودند، در اختیار یاحقی گذاشت و پرده از جنایات هولناکش برداشت. قاتل سرانجام محاکمه و محکوم به اعدام شد و به عنوان آخرین خواسته اش، خواهان دیدار مجدد پرویز یاحقی شد و پس از آمدن یاحقی او را در آغوش گرفت و گفت: میخواهم آخرین کسی را که در این دنیا میبینم تو باشی. <ref name=":1" /></blockquote> | <blockquote>پرویز خطیبی ترانه سرا و گوینده رادیو در کتاب <u>خاطراتی از هنرمندان</u> در باره این وجه از زندگی پرویز یاحقی مینویسد : در دهه ۳۰، قاتل خطرناکی به نام <u>هوشنگ ورامینی</u> جلوی اتومبیلهایی را که در جاده تردد میکردند، میگرفت و سرنشینان آن را به طرز فجیعی مثله کرده و به قتل میرساند. مسئولان امنیتی وقت نیز به رغم تمهیدات لازم موفق به دستگیری قاتل نمیشدند و این مساله مشکل بزرگی برای مسافران و دولت ایجاد کرده بود.پس از مدتها موفق به دستگیریش شدند. از اما هرگونه همکاری سرباز میزد و به خبرنگاران و وکلایی که به او مراجعه میکردند پاسخ نداده و آنان را مسخره میکرد. پرویز یاحقی که ضمن فعالیت هنری در رادیو به حرفه خبرنگاری و گویندگی نیز مشغول بود، داوطلب شد که برای مصاحبه با وی به زندان برود. ابتدا مقام مسئول مخالفت میکرد و میگفت با توجه به شهرت و محبوبیت که داری نمیتوانم اجازه دهد، زیرا در صورت ایجاد مشکل برای شما، نه تنها به خانوادهات، بلکه باید پاسخگوی همه هنردوستان کشور باشد. بالاخره مسئول مربوطه تسلیم اصرارهای بیش از حد یاحقی میشود. وی را به منظور مصاحبه با قاتل راهی زندان میکند. هوشنگ در پاسخ به پرسش یاحقی با حالتی تمسخر آمیز میگوید : من سئوال ازتو بزرگترا رو جواب نمیدهم حالا تو یه الف بچه اومدی میخوای از من حرف بکشی میخواهی اینجوری خودتو معروف کنی؟ ! یاحقی پاسخ میدهد: برای شهرت نیازی به شما ندارم، من همین الانم مشهورم، با دقت منو نگاه کن ببین من کی هستم. قاتل که تا پیش از این حرف، به متوجه یاحقی نبوده، به دقت وی را نگاه کرده و میپرسد: تو پرویز یاحقی نیستی؟ و بعد از تایید یاحقی، او را در آغوش گرفته و صورتش را غرق بوسه کرد و کلیه مطالبی را که دیگر خبرنگاران موفق به کسب آن نشده بودند، در اختیار یاحقی گذاشت و پرده از جنایات هولناکش برداشت. قاتل سرانجام محاکمه و محکوم به اعدام شد و به عنوان آخرین خواسته اش، خواهان دیدار مجدد پرویز یاحقی شد و پس از آمدن یاحقی او را در آغوش گرفت و گفت: میخواهم آخرین کسی را که در این دنیا میبینم تو باشی. <ref name=":1" /></blockquote> | ||
ویرایش