کاربر:Omid/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
==== از نگاه روانشناسی ==== | ==== از نگاه روانشناسی ==== | ||
در | در روانشناسى هرگاه بحث شخصيت مطرح مىشود عمدتا ساختار جسمى و روانى و درونى و روحيات فرد مورد نظر است. نرمان مان در تعریف شخصیت مینویسد:<blockquote>«يکى از متمايزترين جنبههاى حيات معنوى هر فرد شخصيت اوست. شخصيت هر فرد همان الگوى کلى يا همسازى ساختمان بدنى، رفتار، علايق، استعدادها، توانايىها، گرايشها و صفات ديگر او مىباشد. به اين ترتيب مىتوان گفت، منظور از شخصيت، مجموعه خصوصيات و صفات فرد است.»<ref>اصول روانشناسی، نرمان ل.مان</ref></blockquote> | ||
==== از | ==== از نگاه جامعهشناسی ==== | ||
شخصيت اجتماعى هر فرد عبارت است از | به اعتقاد گروهی از جامعهشناسان، شخصيت اجتماعى هر فرد عبارت است از ترکيبى از نقشهايى که فرد براساس پايگاه و جايگاه اجتماعى و به عبارتى، موقعيت گروهى خود در ميان گروههاى اجتماعى ايفا مىکند. | ||
براساس برداشت جامعهشناسان سنتى از عنوان شخصيت، نقش هر فرد در جامعه (که بستگى تام و تمامى به شخصيت اجتماعى خودآگاه وى دارد) عبارت است از آن چه از يک فرد به عنوان عضوى از يک گروه اجتماعى و داراى پايگاه اجتماعى خاص، در تعاملات اجتماعى و روابط اجتماعى انتظار مىرود که انجام دهد. البته جامعهشناسان اذعان دارند که نمىتوان نقش عوامل درونى فرد را در نقش آفرينى وى ناديده گرفت، بلکه ايفاى نقش، کوشش فرد را در انتخاب و سازش بين عوامل مختلف داخلى و خارجى نشان مىدهد. همچنين اين گروه از جامعهشناسان به اين نکته نيز توجه دارند که شخصيت اجتماعى هر فرد و به تبع آن، نقش هر فرد در جامعه، قابل رشد و پرورش است و هر فرد در هر مرحله از زندگى خود مىتواند نقشهاى خاصى را انتخاب کند يا به دست آورد که تاکنون آن ها را نداشته است. جامعهشناسان نقش آفرينى ابتکارى فرد را با صورت غيرقابل پيش بينى شخصيت همراه مىدانند. بنابراين، هريک از شخصيت فرد و نقش وى، در يکديگر تأثير متقابل دارند. همانطور که شخصيت اجتماعى خودآگاه و شناخته شده هر فرد نقش او را تعيين مى کند، نقشهاى انتخابى و اکتسابى و جديد هر فرد نيز موجب تغيير شخصيت اجتماعى وى مىشود و پايگاه اجتماعى او را ارتقا يا تنزل مى دهد. | |||
اما جامعهشناسى جديد، ديدگاه جامعهشناسان سنتى را نمىپذيرد و معتقد است که نقششناسى و نقش آفرينى هر فرد در پاسخ به الگوهاى اجتماعى رسمى، تنها بخشى از شخصيت فرد را مىسازد و در کنار اين جنبه از شخصيت فرد، نيروهاى عظيم درونى هر فرد، از قبيل ارزشهاى بنيادى وى، هدفهاى زندگى و فهم او از هويت خويش و نظاير آن، بخش بنيادين شخصيت هر فرد را مى سازد و طبعا اين ويژگىهاى بنيادينِ شخصيت فرد نيز همچون نقششناسى وى بر اساس الگوهاى اجتماعى، در نقش آفرينى او تأثير به سزايى دارد.<ref>نظریههای جامعهشناسی، غلامعباس توسلی</ref><ref>نظریههای جامعهشناسی، لوییس و روزنبرگ</ref> | |||
==== از نگاه فلسفی ==== | ==== از نگاه فلسفی ==== |
نسخهٔ ۳ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۱۸
رهبری ذیصلاح یبث
نقش شخصیت در تاریخ
تعریف شخصیت
از نگاه روانشناسی
در روانشناسى هرگاه بحث شخصيت مطرح مىشود عمدتا ساختار جسمى و روانى و درونى و روحيات فرد مورد نظر است. نرمان مان در تعریف شخصیت مینویسد:
«يکى از متمايزترين جنبههاى حيات معنوى هر فرد شخصيت اوست. شخصيت هر فرد همان الگوى کلى يا همسازى ساختمان بدنى، رفتار، علايق، استعدادها، توانايىها، گرايشها و صفات ديگر او مىباشد. به اين ترتيب مىتوان گفت، منظور از شخصيت، مجموعه خصوصيات و صفات فرد است.»[۱]
از نگاه جامعهشناسی
به اعتقاد گروهی از جامعهشناسان، شخصيت اجتماعى هر فرد عبارت است از ترکيبى از نقشهايى که فرد براساس پايگاه و جايگاه اجتماعى و به عبارتى، موقعيت گروهى خود در ميان گروههاى اجتماعى ايفا مىکند.
براساس برداشت جامعهشناسان سنتى از عنوان شخصيت، نقش هر فرد در جامعه (که بستگى تام و تمامى به شخصيت اجتماعى خودآگاه وى دارد) عبارت است از آن چه از يک فرد به عنوان عضوى از يک گروه اجتماعى و داراى پايگاه اجتماعى خاص، در تعاملات اجتماعى و روابط اجتماعى انتظار مىرود که انجام دهد. البته جامعهشناسان اذعان دارند که نمىتوان نقش عوامل درونى فرد را در نقش آفرينى وى ناديده گرفت، بلکه ايفاى نقش، کوشش فرد را در انتخاب و سازش بين عوامل مختلف داخلى و خارجى نشان مىدهد. همچنين اين گروه از جامعهشناسان به اين نکته نيز توجه دارند که شخصيت اجتماعى هر فرد و به تبع آن، نقش هر فرد در جامعه، قابل رشد و پرورش است و هر فرد در هر مرحله از زندگى خود مىتواند نقشهاى خاصى را انتخاب کند يا به دست آورد که تاکنون آن ها را نداشته است. جامعهشناسان نقش آفرينى ابتکارى فرد را با صورت غيرقابل پيش بينى شخصيت همراه مىدانند. بنابراين، هريک از شخصيت فرد و نقش وى، در يکديگر تأثير متقابل دارند. همانطور که شخصيت اجتماعى خودآگاه و شناخته شده هر فرد نقش او را تعيين مى کند، نقشهاى انتخابى و اکتسابى و جديد هر فرد نيز موجب تغيير شخصيت اجتماعى وى مىشود و پايگاه اجتماعى او را ارتقا يا تنزل مى دهد.
اما جامعهشناسى جديد، ديدگاه جامعهشناسان سنتى را نمىپذيرد و معتقد است که نقششناسى و نقش آفرينى هر فرد در پاسخ به الگوهاى اجتماعى رسمى، تنها بخشى از شخصيت فرد را مىسازد و در کنار اين جنبه از شخصيت فرد، نيروهاى عظيم درونى هر فرد، از قبيل ارزشهاى بنيادى وى، هدفهاى زندگى و فهم او از هويت خويش و نظاير آن، بخش بنيادين شخصيت هر فرد را مى سازد و طبعا اين ويژگىهاى بنيادينِ شخصيت فرد نيز همچون نقششناسى وى بر اساس الگوهاى اجتماعى، در نقش آفرينى او تأثير به سزايى دارد.[۲][۳]
از نگاه فلسفی
عوامل تسریعکننده تکامل اجتماعی
معینعملها یا کاتالیزورها
از آنجا که جریان تکامل همیشه متضمن پیشرفتهای عینی، مادی و محسوس است، لذا برای تسریع جریان اصلی، همیشه از یک سری مکانیزمهای جنبی استفاده میشود که نقش واسطه یا میانجی دارند. به این عوامل کاتالیزور یا معینعمل گفته میشود. این معینعملها و مددکارها که فقط نقش میانجی و واسطه دارند، نظم و ترتیب خاص و ویژهیی را ایجاد میکنند. همچنین معینعملها در عین تسریعکنندگی، مقام هدایتکنندگی نیز داشتهاند.
نقش رهبران اجتماعی
نقش رهبران اجتماعی در تاریخ به عنوان عنصر آگاه، آدرس دادن و هدایت کردن است. منهای آن، چه در پیدا کردن آدرس، چه بر سر دوراهیها و چهارراهیها، جریان تکامل معطل و گمراه میماند.
تعریف رهبری
رهبری سیاسی کیفیتی از خلاقیت در مدیریت است که یک جامعه یا جنبش اجتماعی را از بحرانها و پیچهای تند به سلامت بیرون میبرد. رهبری سیاسی، درایت و صلاحیت خود را در حل مشکلات سخت و منحصر به فرد نشان میدهد. همهجانبگی و شرایطی که میبایست در یک رهبری سیاسی فراهم باشد تفاوت بنیادی با یک مدیر دارد.
ویژگیهای رهبری سیاسی ذیصلاح
در یک نگاه اجمالی میتوان به وجود خصایص زیر در یک رهبری موفق اشاره نمود:
- تشخیص ضرورت تاریخی که پی بردن به آن لازمه پیشبرد هر مرحله مشخص از مبارزه است و در نتیجه تمرکز اصلی بر آن ضرورت مشخص. یعنی شناسایی به موقع ضرورتها و اتخاذ تاکتیکها و روشهای درست مبارزه در زمان مناسب.
- گسترش مبارزه و انتقال آن از رأس (روشنفکری) جامعه به قاعده (توده ای) آن و از آن طریق، دخیل و درگیر نمودن هر فرد با هر درجه از مایهگذاری و فداکاری در جنبش اجتماعی. هنر رهبری در تنوع تاکتیکهای اتخاذ شده و تطبیق آنها با پتانسیل واقعی مردم برای دخالت کردن در امور جامعه است.
- اعتبار مردمی، که خود محصول عملکرد صحیح این رهبری است.
- شجاعت در اتخاذ تصمیمها و پذیرش تهدیدها حتی آنجا که موجودیت فیزیکی رهبری به خطر میافتد.
- توان درک احساسات مردم و انتقال اندیشه مبارزاتی به آنها.
- توان پیش بینی خطرها وموانع فرا راه جنبش اجتماعی.
- تحلیل علمی و متکی به دانش و دادههای مشخص از اوضاع جاری و ارائه تصویری واقعگرایانه از ابعاد و اهمیت بحرانها.
- طرح اهداف بلند مدت و فعال نمودن نیرو و پتانسیل جامعه به سمت یک استراتژی روشن. این همان کیفیتی است که در رهبریهای مردمی و تاریخی دیده میشود و از آن به عنوان بصیرت یا بینش سیاسی یاد میکنند.
- زمینی، ملموس و در دسترس بودن. یک رهبری سیاسی با جهتگیری مردمی همواره با مردم و در تماس مستقیم با آنهاست. به گونه وهم و خیال و متافیزیکی و ملکوتی نیست.
- رهبری سیاسی باید پاسخگوی سیاستها و راهکارهایی باشد که به مردم پیشنهاد میکند. انعکاس نظرات و ارزیابی مردم از خطوط و مواضع رهبری سیاسی میبایست میسر باشد. تنها این رابطه متقابل است که تداوم رهبری را تضمین میکند.
- برخوردار بودن از دانش لازم در عرصه تاریخی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی. مجهز بودن به دانش مبارزاتی به مثابه یک علم.
- تجربه عملی در عرصه مبارزه اجتماعی. تجربه ای که حاصل حضور این رهبری در جامعه میباشد.
- توجه به موازین اخلاقی و پرنسیبهای انسانی در اتخاذ تاکتیکها و روشها.
- پایبندی به دو اصل اساسی آزادی و استقلال در رویکرد سیاسی و در عرصه دیپلماتیک. سازش ناپذیری در برخورد با دیکتاتوری و پرهیز از سرسپردگی و زد و بندهای نافی استقلال ملی.
- شفافیت در جهتگیری سیاسی و اتخاذ تصمیمات. پرهیز از ابهام تراشی و توهم آفرینی. ارائه تحلیل مشخص در هر مرحله از مبارزه و راهیابی و راهنمایی جنبش اجتماعی در جهت برون رفت از بحرانها و به سوی اعتلا و اوجگیری.
منابع
رهبری سیاسی، جایگاه و جوانب آن - مسعود افتخاری