کاربر:Hossein/4صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۷: خط ۳۷:
در جریان این جلسه مجید اسدی، محمد بنازاده امیرخیزی و پیام شکیبا توسط شعبه ۶ دادسرای اوین به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام مورد اتهام قرار گرفته و پس از صدور قرار وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی مجدداً به زندان بازگردانده شدند.  
در جریان این جلسه مجید اسدی، محمد بنازاده امیرخیزی و پیام شکیبا توسط شعبه ۶ دادسرای اوین به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام مورد اتهام قرار گرفته و پس از صدور قرار وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی مجدداً به زندان بازگردانده شدند.  


اتهام این فعالین در حالی است که مجید اسدی پیش‌تر در تاریخ ۱۸ تیرماه امسال از اتهام انتسابی در همین شعبه تبرئه شده و قرار منع تعقیب وی صادر شد. گفته می‌شود که با فشار وزارت اطلاعات این پرونده در تاریخ ۲۵ تیرماه مجدداً گشوده شده است.<ref>هرانا - زندان اوین، تداوم نگهداری مجید [https://www.hra-news.org/2020/hranews/a-26159/ اسدی]</ref>  
اتهام این فعالین در حالی است که مجید اسدی پیش‌تر در تاریخ ۱۸ تیرماه امسال از اتهام انتسابی در همین شعبه تبرئه شده و قرار منع تعقیب وی صادر شد. گفته می‌شود که با فشار وزارت اطلاعات این پرونده در تاریخ ۲۵ تیرماه مجدداً گشوده شده است.<ref>[https://www.hra-news.org/2020/hranews/a-26159/ هرانا - زندان اوین، تداوم نگهداری مجید اسدی]</ref>  


==== اعترافات اجباری ====
==== اعترافات اجباری ====
خط ۵۳: خط ۵۳:


۲ - مطلبی درباره '''[[غلامرضا خسروی]]''' از اعضای مجاهدین که هم‌بند مجید بوده و اعدام شده است را تحت عنوان «لبخند، رازی است!» در خرداد ۱۳۹۸ در زندان گوهردشت منتشر کرده است.<ref>[https://article.mojahedin.org/i/%D9%84%D8%A8%D8%AE%D9%86%D8%AF-%D8%B1%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA لبخند رازی است - سایت مجاهد]</ref>
۲ - مطلبی درباره '''[[غلامرضا خسروی]]''' از اعضای مجاهدین که هم‌بند مجید بوده و اعدام شده است را تحت عنوان «لبخند، رازی است!» در خرداد ۱۳۹۸ در زندان گوهردشت منتشر کرده است.<ref>[https://article.mojahedin.org/i/%D9%84%D8%A8%D8%AE%D9%86%D8%AF-%D8%B1%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA لبخند رازی است - سایت مجاهد]</ref>
== نامه‌ای سرگشاده از مجید اسدی ==
زندانی سیاسی مجید اسدی از زندان رجایی شهر کرج نامه‌ای سرگشاده با عنوان، ''تاریخ نسل ما لبریز شکنجه است،'' که متن کامل آن به شرح زیر است:<blockquote>«استبداد منهای شکنجه، تناقضی است به همان اندازه سخیف و مشمئزکننده که گفته شود در ایران زندانی سیاسی نداریم. اگر بخواهیم مفهوم شکنجه را حتی تقلیل دهیم و تنها برپایه تعاریف و تصورات عام و معمول بگیریم، آن‌گاه به محض شنیدن این واژه بی‌درنگ معادل‌های آن از اعدام، زندان و انفرادی تا شلاق و تحقیر و توهین، به سرعت در ذهن ما سر ریز می‌شوند. این واژه‌ها، خودبه‌خودی در حافظه ما جای نگرفته‌اند، بلکه حاصل تجربه‌هایی هستند که آن‌ها را زندگی کرده‌ایم و یا شاهدش بودیم. به واقع حیات نسل ما درون دالان‌های سیاه شکنجه تکوین یافته، بی‌آن‌که پیش از این از وجودش متعجب شده باشیم و از این روست که افشای شکنجه و بیان آن‌چه بر ما گذشته یک دادخواست تاریخی و شورشی علیه وضع جنایت‌بار و فاجعه آمیز موجود و به مثابه پُتکی است که بر سر اعتبار امر بدیهی شکنجه فرود می‌آید. این بخشی از تعهد مبرم و فوری ماست که ما را از اعماق دهلیزهای شکنجه بیرون می‌کشد و در تحلیل نهایی، وضعیتی انسانی را برقرار می‌سازد. حال دیگر بگذارید که به حاشا و انکار برخیزند و افشای شکنجه را با تهدید به شکنجه پاسخ دهند. اما مگر می‌توانم از شکنجه زنی سخن نگویم که در سال ۸۷، ضجه‌های مظلومانه و بی پناهش در زیر آوار مشت‌ها و لگدها و رگبار رکیک‌ترین الفاظ در چنبره چندین نرینه میرغضب، سکوت سنگین شبانه انفرادی‌های ۲۰۹ را در هم می‌شکست؟ یا از دیدن زخم‌ها و شیارهای کبود و خونین به جا مانده از کابل و شلاق بر بدن ستار بهشتی و ۴۱ ماه انفرادی بی‌وقفه [[غلامرضا خسروی|'''غلامرضا خسروی''']] که یک سال آن در سلولی تنگ و تاریک گذشت و اعدام سبعانه‌اش لب فرو بندم؟ مگر می‌شود از نعره‌های گارد و باران باتوم‌ها بر سر و صورت زندانیان دست بسته ۳۵۰ در آن پنجشنبه سیاه ۹۳ یا تحقیر و استهزا و انفرادی زندانیان گوهردشت و سرقت و تاراج اموال و وسایل‌شان در مرداد ۹۶ به انزوای ننگین سکوت فرو غلتم؟ نه نمی‌توانم از زجرکش کردن زندانیان بیمار، از محرومیت‌های عامدانه و کینه توزانه درمانی در قبال بی گناهانی که در زندان بیمار شدند و بیماری‌شان به فاجعه کشید؛ از [[محسن دگمه‌چی|'''محسن دگمه‌چی''']] از '''[[آرش صادقی]]''' دم برنیاورم. حمله شبانه آن ۱۰ تن اجامر با شکستن در – به خانه ما در بهمن ۹۵ و ضرب و شتم پدری بیمار همراه با توهین و فحاشی و تهدید من با اسلحه در حضور خانواده نامش اگر شکنجه نیست پس چیست؟ به یقین، مردم و تاریخ داوری خود درباره این مشت از خروارها نمونه و تجربه را خواهند کرد؛ چرا که این‌ها روایت زندگی همه ما شاهدان و قربانیان شکنجه است. پس باید که علیه شکنجه و شکنجه‌گران در صحن دادگاه ذیصلاح خلق به شهادت و دادخواهی برخاست. بدین طریق است که درهای این تاریک‌خانه ظلمت و ارعاب استبداد خرد می‌شود و احساس شکنجه دیگر در وجود هیچ کس لابه بلای روزمرگی‌های فروبرنده نمی‌میرد، بلکه آتشفشان خشمی می‌شود که بساط ضدانسانی شکنجه و شکنجه‌گر را به آتش می‌کشد و میهنی آزاد و بی‌شکنجه از دل آن خواهد رویید. مجید اسدی، چهارشنبه ۲۶ دی ۹۷، زندان رجایی شهر کرج.»<ref>[https://www.hra-news.org/letters/a-673/ نامه‌ای سرگشاده از مجید اسدی - سایت هرانا]</ref></blockquote>


== منابع ==
== منابع ==
<references />
<references />
۸٬۷۶۲

ویرایش