سیدحسین فاطمی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۷: خط ۲۷:
| زیرنویس          =  
| زیرنویس          =  
}}
}}
'''سیدحسین فاطمی،''' (متولد ۲۱ بهمن ۱۲۹۶خورشیدی در نایین - تیرباران ۱۹ آبان ۱۳۳۳ در تهران) وزیر خارجه دولت دکتر [[محمد مصدق]] از سال ۱۳۳۱ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از دولتمردان همراه مصدق بود. وی همچنین روزنامه‌نگار و طرفدار حقوق برابر زنان و مردان و ارائه دهنده پیشنهاد [[ملی شدن صنعت نفت|ملی شدن صنعت نفت ایران]] بود. سیدحسین فاطمی پس از  انتصاب به وزارت خارجه ابتدا سفارت‌خانه انگلیس را تعطیل و روابط دیپلماتیک با این کشور را به حالت تعلیق درآورد؛ و در طول ۹ ماه دوره وزارت خود دخالت‌های دربار در روابط خارجی ایران را کاهش داد و ۸۵ نفر از کارمندان وزارت امور خارجه که متعلق به خانواده‌های اشراف قدیم بودند را اخراج کرد. در دوران فاطمی همچنین اساسنامه جدیدی برای وزارت امور خارجه نوشته شد و با راه‌اندازی کنفرانس‌های منطقه‌ای با حضور سفیران ایران در سایر کشورها به منظور ارزیابی سیاست خارجی و موقعیت جهانی ایران، تحولی بزرگی در جهت‌گیری‌های دیپلماتیک کشور صورت گرفت.
'''سیدحسین فاطمی،''' (متولد ۲۱ بهمن ۱۲۹۶خورشیدی در نایین - تیرباران ۱۹ آبان ۱۳۳۳ در تهران) وزیر خارجه دولت دکتر [[محمد مصدق]] از سال ۱۳۳۱ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از دولتمردان همراه مصدق بود. وی همچنین روزنامه‌نگار و طرفدار حقوق برابر زنان و مردان و ارائه دهنده پیشنهاد [[ملی شدن صنعت نفت|ملی شدن صنعت نفت ایران]] بود. سیدحسین فاطمی پس از  انتصاب به وزارت خارجه ابتدا سفارت‌خانه انگلیس را تعطیل و روابط دیپلماتیک با این کشور را به حالت تعلیق درآورد؛ و در طول ۹ ماه دوره وزارت خود دخالت‌های دربار در روابط خارجی ایران را کاهش داد و ۸۵ نفر از کارمندان وزارت امور خارجه که متعلق به خانواده‌های اشراف قدیم بودند را اخراج کرد.  


دکتر حسین فاطمی یک‌بار از ترور توسط محمدمهدی عبدخدایی از جمعیت [[فداییان اسلام]] جان به در برد؛ و در مقطعی به تلاش برای اعلام جمهوری در کشور پرداخت اما با شکل‌گیری [[کودتای ۲۸ مرداد]] و سرنگونی دولت مصدق او نیز تحت تعقیب قرار گرفت و پس از چندین ماه زندگی در خفا در نهایت در ۶ اسفند ۱۳۳۲ دستگیر شد. درحین دادرسی، شعبان جعفری مشهور به [[شعبان جعفری|شعبان بی مخ]] و همراهانش با چاقو به وی هجوم آوردند و فاطمی و خواهرش را مجروح کردند. سرانجام در سحرگاه ۱۹ آبان ۱۳۳۳ در حالی که در تب می‌سوخت به جوخه اعدام سپرده شد. حکم اعدام او پیش از دستگیری و محاکمه صادر شده بود، [[محمدرضا پهلوی|محمدرضا شاه پهلوی]] یک روز پس از بازگشت از فرارش به رم، در گفتگویی با کرمیت روزوِلت، عامل اصلی کودتای ۲۸مرداد، گفته بود: «حسین فاطمی هنوز پیدا نشده ولی به زودی خواهد شد. او بیش از همه توهین و ناسزاگویی کرد… وقتی دستگیر شود، اعدام خواهد شد»<ref>«مصدق و نهضت ملی در کشاکش چپ و راست»، فُؤاد روحانی</ref> حسین فاطمی تنها کس از یاران مصدق بود که بعد از کودتای ۲۸مرداد، به اعدام محکوم شد.
در دوران فاطمی همچنین اساسنامه جدیدی برای وزارت امور خارجه نوشته شد و با راه‌اندازی کنفرانس‌های منطقه‌ای با حضور سفیران ایران در سایر کشورها به منظور ارزیابی سیاست خارجی و موقعیت جهانی ایران، تحولی بزرگی در جهت‌گیری‌های دیپلماتیک کشور صورت گرفت.
 
دکتر حسین فاطمی یک‌بار از ترور توسط محمدمهدی عبدخدایی از جمعیت [[فدائیان اسلام|فداییان اسلام]] جان به در برد؛ و در مقطعی به تلاش برای اعلام جمهوری در کشور پرداخت اما با شکل‌گیری [[کودتای ۲۸ مرداد]] و سرنگونی دولت مصدق او نیز تحت تعقیب قرار گرفت و پس از چندین ماه زندگی در خفا در نهایت در ۶ اسفند ۱۳۳۲ دستگیر شد. درحین دادرسی، شعبان جعفری مشهور به [[شعبان جعفری|شعبان بی مخ]] و همراهانش با چاقو به وی هجوم آوردند و فاطمی و خواهرش را مجروح کردند.  
 
سرانجام در سحرگاه ۱۹ آبان ۱۳۳۳ در حالی که در تب می‌سوخت به جوخه اعدام سپرده شد. حکم اعدام او پیش از دستگیری و محاکمه صادر شده بود، [[محمدرضا پهلوی|محمدرضا شاه پهلوی]] یک روز پس از بازگشت از فرارش به رم، در گفتگویی با کرمیت روزوِلت، عامل اصلی کودتای ۲۸مرداد، گفته بود: «حسین فاطمی هنوز پیدا نشده ولی به زودی خواهد شد.  
 
او بیش از همه توهین و ناسزاگویی کرد… وقتی دستگیر شود، اعدام خواهد شد»<ref>«مصدق و نهضت ملی در کشاکش چپ و راست»، فُؤاد روحانی</ref> حسین فاطمی تنها کس از یاران مصدق بود که بعد از کودتای ۲۸مرداد، به اعدام محکوم شد.


== گاه‌شمار زندگی حسین فاطمی ==
== گاه‌شمار زندگی حسین فاطمی ==
دکتر حسین فاطمی درسال ۱۲۹۶ در خانواده‌ای مذهبی در نایین بدنیا آمد. به روایت دیگر تاریخ تولدش ۱۲ مهر ۱۲۹۸ ذکرشده است. پدرش سید علی‌محمد فاطمی ملقب به سیف‌العلماء از علمای طراز اول نایین؛ و مادرش سیده‌طوبی دختر حجت‌الاسلام خادم‌العلوم بود. برادرانش سیف‌پور، نصرالله و معصومی نام داشتند. در بین خانواده حسین در همه عرصه‌ها یک استثنا بود.<ref>[http://www.asriran.com/fa/news/365071/دو-نکته-کمتر-گفته-شده-درباره-دکتر-فاطمی دو نکته کمتر گفته شده درباره دکتر فاطمی] - عصر ایران</ref>در سال ۱۳۱۶، پس از پایان تحصیلات دبیرستانی، روانه تهران شد. از نخستین روزهای ورود، سردبیری و مدیریت داخلی روزنامه «[[روزنامه ستاره|ستاره]]» را، که مدیر مسئولش احمد ملکی بود، به عهده گرفت و چند سالی با این روزنامه همکاری داشت.
دکتر حسین فاطمی درسال ۱۲۹۶ در خانواده‌ای مذهبی در نایین بدنیا آمد. به روایت دیگر تاریخ تولدش ۱۲ مهر ۱۲۹۸ ذکرشده است. پدرش سید علی‌محمد فاطمی ملقب به سیف‌العلماء از علمای طراز اول نایین؛ و مادرش سیده‌طوبی دختر حجت‌الاسلام خادم‌العلوم بود. برادرانش سیف‌پور، نصرالله و معصومی نام داشتند.  
 
در بین خانواده حسین در همه عرصه‌ها یک استثنا بود.<ref>[http://www.asriran.com/fa/news/365071/دو-نکته-کمتر-گفته-شده-درباره-دکتر-فاطمی دو نکته کمتر گفته شده درباره دکتر فاطمی] - عصر ایران</ref>در سال ۱۳۱۶، پس از پایان تحصیلات دبیرستانی، روانه تهران شد. از نخستین روزهای ورود، سردبیری و مدیریت داخلی روزنامه «ستاره» را، که مدیر مسئولش احمد ملکی بود، به عهده گرفت و چند سالی با این روزنامه همکاری داشت.


=== سردبیری روزنامه باختر ===
=== سردبیری روزنامه باختر ===
خط ۶۳: خط ۷۱:
دکتر مصدق در این باره نوشت:<blockquote>«در انتخابات دوره شانزدهم تقنینیه، که باز دولت در همه جا دخالت می‌نمود، شادروان دکتر حسین فاطمی با من مذاکره نمود که برای آزادی انتخابات فکری بکنیم و… من روی این اصل که آزادی انتخابات برای مملکت امری است حیاتی، وارد مبارزه شدم و چون احزاب و تشکیلات مؤثری نبود که از آنها استعانت کنم، شادروان دکتر فاطمی با چند نفر از مدیران جرایدِ موافق با نظر ما مذاکره نمود، همگی موافقت نمودند که جرایدِ خود را در اختیار مردم بگذارند».<ref>[https://www.goodreads.com/book/show/1521667._ خاطرات و تألمات دکتر مصدق] - چاپ دوم ص ۲۵۴</ref></blockquote>دکتر مصدق در ادامه مطلب از تحصن مدیران جراید و سپس چگونگی ایجاد جبهه ملی یاد می‌کند که پس از ترور هژیر، وزیر دربار و عامل اجرای انتخابات فرمایشی، و تبعید دکتر مصدق به ده احمدآباد، صورت پذیرفت.
دکتر مصدق در این باره نوشت:<blockquote>«در انتخابات دوره شانزدهم تقنینیه، که باز دولت در همه جا دخالت می‌نمود، شادروان دکتر حسین فاطمی با من مذاکره نمود که برای آزادی انتخابات فکری بکنیم و… من روی این اصل که آزادی انتخابات برای مملکت امری است حیاتی، وارد مبارزه شدم و چون احزاب و تشکیلات مؤثری نبود که از آنها استعانت کنم، شادروان دکتر فاطمی با چند نفر از مدیران جرایدِ موافق با نظر ما مذاکره نمود، همگی موافقت نمودند که جرایدِ خود را در اختیار مردم بگذارند».<ref>[https://www.goodreads.com/book/show/1521667._ خاطرات و تألمات دکتر مصدق] - چاپ دوم ص ۲۵۴</ref></blockquote>دکتر مصدق در ادامه مطلب از تحصن مدیران جراید و سپس چگونگی ایجاد جبهه ملی یاد می‌کند که پس از ترور هژیر، وزیر دربار و عامل اجرای انتخابات فرمایشی، و تبعید دکتر مصدق به ده احمدآباد، صورت پذیرفت.


=== تشکیل [[جبهه ملی ایران|جبهه ملی]] ===
=== تشکیل جبهه ملی ===
در جلسه‌ای که بنا به دعوت دکتر مصدق، در روز اول آبان ۱۳۲۸، از افرادی که در تحصن شرکت داشتند، در احمدآباد برگزارشد، بنا به پیشنهاد دکتر حسین فاطمی جبهه ملی به وجود آمد و دکتر فاطمی مسئولیت «کمیسیون تبلیغات» آن را به عهده گرفت.<ref>«تاریخچه جبهه ملی»، نوشته احمد ملکی، ص۵۶.</ref>
در جلسه‌ای که بنا به دعوت دکتر مصدق، در روز اول آبان ۱۳۲۸، از افرادی که در تحصن شرکت داشتند، در احمدآباد برگزارشد، بنا به پیشنهاد دکتر حسین فاطمی [[جبهه ملی ایران|جبهه ملی]] به وجود آمد و دکتر فاطمی مسئولیت «کمیسیون تبلیغات» آن را به عهده گرفت.<ref>«تاریخچه جبهه ملی»، نوشته احمد ملکی، ص۵۶.</ref>
[[پرونده:دستخط مصدق و عکس فاطمی ملی شدن نفت.jpg|بندانگشتی|دست‌خط مصدق ـ پیشنهاد ملی شدن نفت توسط فاطمی]]
[[پرونده:دستخط مصدق و عکس فاطمی ملی شدن نفت.jpg|بندانگشتی|دست‌خط مصدق ـ پیشنهاد ملی شدن نفت توسط فاطمی]]
در روز ۷ آبان۲۸، دکتر مصدق انتخابات تهران را، به علت دخالت مأموران دولتی، باطل اعلام کرد. این انتخابات در روز ۱۹ آبان، به علت استقبال مردم از پیشنهاد مصدق، متوقف شد.
در روز ۷ آبان۲۸، دکتر مصدق انتخابات تهران را، به علت دخالت مأموران دولتی، باطل اعلام کرد. این انتخابات در روز ۱۹ آبان، به علت استقبال مردم از پیشنهاد مصدق، متوقف شد.


پس از تجدید انتخابات دوره شانزدهم مجلس، دکتر مصدق و دکتر فاطمی و چند تن دیگر از اعضای جبهه ملی به مجلس راه یافتند و مصدق در رأس کمیسیون نفتِ مجلس قرار گرفت و فعالیت خود را علیه [[شرکت نفت ایران و انگلیس]] ادامه داد.
پس از تجدید انتخابات دوره شانزدهم مجلس، دکتر مصدق و دکتر فاطمی و چند تن دیگر از اعضای جبهه ملی به مجلس راه یافتند و مصدق در رأس کمیسیون نفتِ مجلس قرار گرفت و فعالیت خود را علیه شرکت نفت ایران و انگلیس ادامه داد.


در همین دوران بود که دکتر فاطمی پیشنهاد ملی کردن صنعت نفت در سراسر ایران را داد و این پیشنهاد در یکی از نشست‌های جبهه ملی پذیرفته شد. دکتر مصدق در این باره نوشته است: <blockquote>«ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور ابتکار شادروان دکتر حسین فاطمی است که چون کمیسیون نفت مجلس شورای ملی، پس از چند ماه مذاکره و مباحثه، نتوانست راجع به استیفای حق ملت از شرکت نفت انگلیس در ایران تصمیمی اتخاذ کند، دکتر فاطمی با من، که در رأس کمیسیون بودم، مذاکره نمود و گفت: با وضعی که در این مملکت وجود دارد استیفای حق ملت کاری است بسیار مشکل… همان‌طور که کشور انگلیس بعضی از صنایع خود را ملی کرده‌است… ایران هم نفت خود را در سراسر کشور ملی کند… با نظریات آن شادروان موافقت نمودم. اگر ملی شدن صنعت نفت خدمت بزرگی است که به مملکت شده باید از آن کسی که اول این پیشنهاد را نموده سپاسگزاری گردد و آن کس شهید راه وطن، دکتر حسین فاطمی است که… در تمام مدت همکاری با اینجانب، حتی، یک ترکِ اولی هم از آن بزرگوار دیده نشد»<ref>«زندگینامه و مبارزات سیاسی دکتر حسین فاطمی»، نوشته دکتر نصراللّه شیفته، خرداد ۱۳۶۴, مقدمه.</ref></blockquote>
 
 
در همین دوران بود که دکتر فاطمی پیشنهاد ملی کردن صنعت نفت در سراسر ایران را داد و این پیشنهاد در یکی از نشست‌های جبهه ملی پذیرفته شد. دکتر مصدق در این باره نوشته است: <blockquote>«[[ملی شدن صنعت نفت ایران|ملی شدن صنعت نفت]] در سراسر کشور ابتکار شادروان دکتر حسین فاطمی است که چون کمیسیون نفت مجلس شورای ملی، پس از چند ماه مذاکره و مباحثه، نتوانست راجع به استیفای حق ملت از شرکت نفت انگلیس در ایران تصمیمی اتخاذ کند، دکتر فاطمی با من، که در رأس کمیسیون بودم، مذاکره نمود و گفت: با وضعی که در این مملکت وجود دارد استیفای حق ملت کاری است بسیار مشکل… همان‌طور که کشور انگلیس بعضی از صنایع خود را ملی کرده‌است… ایران هم نفت خود را در سراسر کشور ملی کند… با نظریات آن شادروان موافقت نمودم.  
 
اگر ملی شدن صنعت نفت خدمت بزرگی است که به مملکت شده باید از آن کسی که اول این پیشنهاد را نموده سپاسگزاری گردد و آن کس شهید راه وطن، دکتر حسین فاطمی است که… در تمام مدت همکاری با اینجانب، حتی، یک ترکِ اولی هم از آن بزرگوار دیده نشد»<ref>«زندگینامه و مبارزات سیاسی دکتر حسین فاطمی»، نوشته دکتر نصراللّه شیفته، خرداد ۱۳۶۴, مقدمه.</ref></blockquote>


=== باختر امروز و جنبش ملی شدن نفت ===
=== باختر امروز و جنبش ملی شدن نفت ===
روزنامه باختر امروز، هم‌زمان با اوج‌گیری جنبش برای ملی کردن صنعت نفت، مؤثرترین وسیله تبلیغ برای فعالیت‌های دکتر مصدق در مجلس بود. «شلاق‌های مؤثر و سوزانی که باختر امروز، هر روز عصر بر پیکر دیکتاتوری و دیکتاتورتراشان می‌نواخت، شور و هیجان بی‌سابقه یی در دل مردم ایران به پا کرده بود»<ref>باختر امروز، ۸ مرداد ۱۳۳۰</ref>
روزنامه باختر امروز، هم‌زمان با اوج‌گیری جنبش برای ملی کردن صنعت نفت، مؤثرترین وسیله تبلیغ برای فعالیت‌های دکتر مصدق در مجلس بود. «شلاق‌های مؤثر و سوزانی که باختر امروز، هر روز عصر بر پیکر دیکتاتوری و دیکتاتورتراشان می‌نواخت، شور و هیجان بی‌سابقه یی در دل مردم ایران به پا کرده بود»<ref>باختر امروز، ۸ مرداد ۱۳۳۰</ref>


سرمقاله روز ۲۸ آذر ۱۳۲۹ این روزنامه علیه شرکت نفت ایران و انگلیس، ضربه کوبندهیی بر دولت رزم‌آرا نواخت.
سرمقاله روز ۲۸ آذر ۱۳۲۹ این روزنامه علیه شرکت نفت ایران و انگلیس، ضربه کوبنده‌ای بر دولت حاجیعلی رزم‌آرا نواخت.


دکتر فاطمی در این سرمقاله نوشت:<blockquote>[[پرونده:دکتر حسین فاطمی.jpg|بندانگشتی|'''دکتر حسین فاطمی''']]«جنگ نفت شدیدترین مراحل خود را طی می‌کند و ملت ایران در این نبرد، سرسختی و ایستادگی… نشان میدهد… تردید ندارم که پیروزی نهایی آز آنِ کسانی است که حق و حقیقت، مؤیدِ منطق و دلیل ایشان است و دزدانی که به لباس صاحب مال درآمده‌اند… رسوا و مفتضح… از این جنگ خارج خواهند شد… این درد فقر و پریشانی ما علاج پذیر نخواهد بود مگر آن که ریشه کمپانی سابق از بیخ و بن کنده شود و ایرانی پس از پنجاه سال، که صدها میلیون هستی و ذخایر او را سهام‌داران لندن‌نشین برهاند، سرنوشت خویش را در کف فرزندان وطن بسپارد».</blockquote>آنچه رزم‌آرا، نخست وزیر وقت، را سراسیمه کرد و دستور توقیف روزنامه را داد، قسمت آخر سرمقاله بود:<blockquote>«... گلوله‌ای که به قلب ماهرپاشا نشست برای اولین بار جواب خیانت و فساد را در کشوری که قرن‌ها در معرض تهاجم کشورهای مختلف استعماری بوده، به مرگ و جزای مسلم و قطعی داد… تردید نیست که اگر هیئت حاکمه ایران راه تسلیم و اطاعت و نوکری را تغییر ندهد، ملت ما نیز همان رویه را در پیش خواهد گرفت که مصری‌ها پیموده و نتیجه گرفته‌اند».</blockquote>فردای انتشار این سرمقاله (روز ۲۹ آذر۲۹) به دستور رزم‌آرا، شهربانی تهران، دکتر فاطمی را بازداشت و روزنامه باختر امروز را توقیف کرد. اما، فشار افکار عمومی باعث شد که این بازداشت و توقیف سه روز بیشتر دوام نیاورد. دکتر فاطمی پس از آزادی، نظراتش را  با شدت بیشتری اعلام کرد و در نخستین سرمقاله روزنامه باختر امروز نوشت: <blockquote>«هنوز ایران آن قبرستانی نیست که شرکت نفت آرزو می‌کند… نفت ایران تعلق به جامعه ایرانی دارد… نباید اجازه داد که یک شرکت غاصب و غارتگر شیره جان برهنه‌ها و… علفخوارها را ببرد و برای ما نخست‌وزیر و رئیس و امیر درست کند. اگر این حرف را حکومت رزم‌آرا جرم می‌شمارد، من به تکرار این حقیقت مباهات می‌کنم. نه تنها با زندان و زجر و عذاب روحی ایمان خود را نخواهم شکست، بلکه، بالای چوبه دار هم این دفاع وجدانی را از یاد نخواهم برد… هیچ‌کس امروز قدرت ندارد حرفی غیر از ملی شدن صنعت نفت بر زبان بیاورد… رزم آرا، بخواهد یا نخواهد، باختر امروز از صدا نخواهد افتاد، زیرا این قلم فقط برای نجات ایران از چنگال هیئت غافل و منفعت‌پرست به حرکت آمده و تا خون در عروق من جاری است، جز این طریق راه دیگری نخواهم رفت».</blockquote>دو ماه و نیم بعد، رزم‌آرا ترور شد. یک هفته پس از آن، قانون ملی شدن صنفت نفت به تصویب مجلس شورا و سپس سنا رسید.
دکتر فاطمی در این سرمقاله نوشت:<blockquote>[[پرونده:دکتر حسین فاطمی.jpg|بندانگشتی|'''دکتر حسین فاطمی''']]«جنگ نفت شدیدترین مراحل خود را طی می‌کند و ملت ایران در این نبرد، سرسختی و ایستادگی… نشان میدهد… تردید ندارم که پیروزی نهایی آز آنِ کسانی است که حق و حقیقت، مؤیدِ منطق و دلیل ایشان است و دزدانی که به لباس صاحب مال درآمده‌اند… رسوا و مفتضح… از این جنگ خارج خواهند شد… این درد فقر و پریشانی ما علاج پذیر نخواهد بود مگر آن که ریشه کمپانی سابق از بیخ و بن کنده شود و ایرانی پس از پنجاه سال، که صدها میلیون هستی و ذخایر او را سهام‌داران لندن‌نشین برهاند، سرنوشت خویش را در کف فرزندان وطن بسپارد».</blockquote>آنچه رزم‌آرا، نخست‌وزیر وقت، را سراسیمه کرد و دستور توقیف روزنامه را داد، قسمت آخر سرمقاله بود:<blockquote>«... گلوله‌ای که به قلب ماهرپاشا نشست برای اولین بار جواب خیانت و فساد را در کشوری که قرن‌ها در معرض تهاجم کشورهای مختلف استعماری بوده، به مرگ و جزای مسلم و قطعی داد… تردید نیست که اگر هیئت حاکمه ایران راه تسلیم و اطاعت و نوکری را تغییر ندهد، ملت ما نیز همان رویه را در پیش خواهد گرفت که مصری‌ها پیموده و نتیجه گرفته‌اند».</blockquote>فردای انتشار این سرمقاله (روز ۲۹ آذر۲۹) به دستور رزم‌آرا، شهربانی تهران، دکتر فاطمی را بازداشت و روزنامه باختر امروز را توقیف کرد. اما، فشار افکار عمومی باعث شد که این بازداشت و توقیف سه روز بیشتر دوام نیاورد. دکتر فاطمی پس از آزادی، نظراتش را  با شدت بیشتری اعلام کرد و در نخستین سرمقاله روزنامه باختر امروز نوشت: <blockquote>«هنوز ایران آن قبرستانی نیست که شرکت نفت آرزو می‌کند… نفت ایران تعلق به جامعه ایرانی دارد… نباید اجازه داد که یک شرکت غاصب و غارتگر شیره جان برهنه‌ها و… علفخوارها را ببرد و برای ما نخست‌وزیر و رئیس و امیر درست کند.  
 
اگر این حرف را حکومت رزم‌آرا جرم می‌شمارد، من به تکرار این حقیقت مباهات می‌کنم. نه تنها با زندان و زجر و عذاب روحی ایمان خود را نخواهم شکست، بلکه، بالای چوبه دار هم این دفاع وجدانی را از یاد نخواهم برد… هیچ‌کس امروز قدرت ندارد حرفی غیر از ملی شدن صنعت نفت بر زبان بیاورد… رزم آرا، بخواهد یا نخواهد، باختر امروز از صدا نخواهد افتاد، زیرا این قلم فقط برای نجات ایران از چنگال هیئت غافل و منفعت‌پرست به حرکت آمده و تا خون در عروق من جاری است، جز این طریق راه دیگری نخواهم رفت».</blockquote>دو ماه و نیم بعد، رزم‌آرا ترور شد. یک هفته پس از آن، قانون ملی شدن صنفت نفت به تصویب مجلس شورا و سپس سنا رسید.


=== دولت مصدق ===
=== دولت مصدق ===
خط ۸۳: خط ۹۷:
دکتر مصدق در روز ۱۱ اردیبهشت۱۳۳۰, به شرط خلعِ یَد از شرکت غاصب نفت، نخست‌وزیری را پذیرفت. دکتر فاطمی در ۲۰اردیبهشت، معاون سیاسی و پارلمانی او شد و تا ۲۶بهمن همان سال، که بر مزار محمد مسعود، مورد سوءقصد قرارگرفت، در همین پُست از مصدق و سیاست‌های او دفاع کرد و به عکس «قلم‌های مزدور و هرزه‌یی که تا دیروز در مدح تیمسار دادِ سخن می‌دادند و امروز درد وطن گرفته بودند و علیه مصدق می‌نوشتند»<ref>سرمقاله باختر امروز، ۸ مرداد ۱۳۳۰</ref> تا به آخر در کنار مصدق باقی ماند.
دکتر مصدق در روز ۱۱ اردیبهشت۱۳۳۰, به شرط خلعِ یَد از شرکت غاصب نفت، نخست‌وزیری را پذیرفت. دکتر فاطمی در ۲۰اردیبهشت، معاون سیاسی و پارلمانی او شد و تا ۲۶بهمن همان سال، که بر مزار محمد مسعود، مورد سوءقصد قرارگرفت، در همین پُست از مصدق و سیاست‌های او دفاع کرد و به عکس «قلم‌های مزدور و هرزه‌یی که تا دیروز در مدح تیمسار دادِ سخن می‌دادند و امروز درد وطن گرفته بودند و علیه مصدق می‌نوشتند»<ref>سرمقاله باختر امروز، ۸ مرداد ۱۳۳۰</ref> تا به آخر در کنار مصدق باقی ماند.


در روز دوم مهر ۱۳۳۰، دکتر مصدق دستور اخراج ۳۵۰ کارشناس انگلیسی را صادر کرد. چند روز بعد انگلیس، در اعتراض به این اقدام، به شورای امنیت سازمان ملل متحد شکایت کرد. مصدق، فاطمی و چند تن دیگر از دولتمردان ایران، در روز ۱۴مهر عازم نیویورک شدند تا در جلسه رسیدگی به این شکایت، که در روز ۱۷مهر برگزار میشد، شرکت کنند. مدافعات دکتر مصدق در شورای امنیّت باعث شد که امر رسیدگی به شکایت به [[دادگاه لاهه]] واگذار شود.
در روز دوم مهر ۱۳۳۰، دکتر مصدق دستور اخراج ۳۵۰ کارشناس انگلیسی را صادر کرد. چند روز بعد انگلیس، در اعتراض به این اقدام، به شورای امنیت سازمان ملل متحد شکایت کرد. مصدق، فاطمی و چند تن دیگر از دولتمردان ایران، در روز ۱۴مهر عازم نیویورک شدند تا در جلسه رسیدگی به این شکایت، که در روز ۱۷مهر برگزار میشد، شرکت کنند. مدافعات دکتر مصدق در شورای امنیّت باعث شد که امر رسیدگی به شکایت به دادگاه لاهه واگذار شود.


وقتی در اول آذر۱۳۳۰، دکتر مصدق، پیروز از این سفر برگشت، مخالفان او در مجلس و بیرون از آن فعالیت‌های خود را علیه او تشدید کردند، طرفداران حزب توده در روز ۱۴ آذر تظاهراتی علیه مصدق به راه انداختند که توسط شهربانی و به دستور شاه به خون کشیده شد. این حادثه بهانه به دست دشمنان مصدق در مجلس داد تا به او حمله کنند و او را دیکتاتور بخوانند.
وقتی در اول آذر۱۳۳۰، دکتر مصدق، پیروز از این سفر برگشت، مخالفان او در مجلس و بیرون از آن فعالیت‌های خود را علیه او تشدید کردند، طرفداران حزب توده در روز ۱۴ آذر تظاهراتی علیه مصدق به راه انداختند که توسط شهربانی و به دستور شاه به خون کشیده شد. این حادثه بهانه به دست دشمنان مصدق در مجلس داد تا به او حمله کنند و او را دیکتاتور بخوانند.
خط ۹۰: خط ۱۰۴:
در جلسه ۱۹ آذر۳۰، در حین گزارش مصدق به مجلس درباره‌ی سفرش به آمریکا، مخالفان او، که در رأس آنها جمال امامی قرارداشت، مجلس را به هم ریختند و پس از به آشوب کشیدن مجلس، به بهانه نبودن آزادی در جامعه، در مجلس متحصن شدند. دربار شاه و میدلتون، کاردار سفارت انگلیس در ایران، با مخالفان مصدق در مجلس در تماس بودند. مصدق در اواخر آذرماه، درمورد این تماس‌ها به شاه اولتیماتوم داد و تهدیدکرد که اگر اینگونه تماس‌ها ادامه پیداکند، از کار کناره‌گیری خواهد کرد و علت استعفای خود را از رادیو برای مردم خواهد گفت.
در جلسه ۱۹ آذر۳۰، در حین گزارش مصدق به مجلس درباره‌ی سفرش به آمریکا، مخالفان او، که در رأس آنها جمال امامی قرارداشت، مجلس را به هم ریختند و پس از به آشوب کشیدن مجلس، به بهانه نبودن آزادی در جامعه، در مجلس متحصن شدند. دربار شاه و میدلتون، کاردار سفارت انگلیس در ایران، با مخالفان مصدق در مجلس در تماس بودند. مصدق در اواخر آذرماه، درمورد این تماس‌ها به شاه اولتیماتوم داد و تهدیدکرد که اگر اینگونه تماس‌ها ادامه پیداکند، از کار کناره‌گیری خواهد کرد و علت استعفای خود را از رادیو برای مردم خواهد گفت.


فاطمی در روز ۳۰ آذر در سرمقاله باختر امروز نوشت: <blockquote>«... در کجای دنیا مردم اجازه می‌دهند که عناصری از پشت تریبون مجلس یا در پناه مصونیت پارلمانی، از منافع اجنبیِ غارتگر دفاع کنند… به این شغال‌هایی که در سوراخ‌های بهارستان پنهان شده‌اند، بگویید آن آزادی عمل که جیکاک بتواند تمام صفحات غرب و جنوب را زیر مهمیز جاسوسی خود درآورد و فالر در میان عشایر اسلحه پخش کند… و لیست انتخابات ایران را دکتر اقبال به امضای کلنل ویلر ـ مستشار سفارت انگلیس ـ برساند، برای همیشه در ایران مرد و من می‌توانم به شما جنابانِ آقایانِ اعضای اقلیتِ اعلیحضرت ژرژ ششم اطمینان بدهم که صاحبان حقیقی این خانه امروز آن قدر رشید و بالغ هستند که از حقوق خود دفاع کنند و مانورهای شرم‌آور چپ و راستِ افراطیِ حلقه‌به‌گوشان امپراتوری را به کلی خنثی و بی‌اثر کنند. ملت ایران، فرد فرد شما را می‌شناسد، سوابق سیاسی هریک از شما را کاملاً به یاد دارد و آن روز که به‌پای دادگاه مجازات خوانده شوید، این جنایات صریح و روشن شما را که … از تمام گناهان گذشته‌تان وحشتناک‌تر است در محضر دادگاه شهادت خواهند داد».</blockquote>مخالفان مصدق به اخلالگری در کار  انتخابات [[مجلس هفدهم]] نیز، که قرار بود روز ۲۲دی ۳۰ برگزار شود، می‌پرداختند. در همین روزها بود که وزیر جنگ هم به دستور شاه عوض شد. فاطمی در سرمقاله ۱۷دیماه روزنامه باختر امروز، با عنوان «ادعانامه پنجاه سال جنایات شرکت نفت سابق»، نوشت:<blockquote>«غلامان اجنبی گمان کردید با سرنوشت یک مملکت میشود شوخی کرد؟ خیال کردید دکتر مصدق بیدی است که از باد بی‌اثر جنوب بلرزد و در همت و عزم خلل‌ناپذیر او رِخوتی حاصل شود… بروید به اربابانتان بگویید که مصدقِ هوشیار و روشن‌بین این سلاح را نیز از دستتان خواهد گرفت و بر مغز پوک و گندآلودتان خواهد کوفت… رژیم نیم‌قرنی کمپانی و بندگان درگاه سفارت، هر دو باید گورشان را از این کشور گم کنند».</blockquote>یک روز بعد از ارسال یادداشت اعتراضی مصدق به سفیر انگلیس در مورد «مداخلات صریح مأمورین دولت انگلستان در ایران»، دکتر فاطمی در سرمقاله ۱۹دی باختر امروز نوشت:<blockquote>«... افعیِ هفت سر نفتی موجدِ همه تحریکات و توطئه‌های این مملکت در طول پنجاه سال بوده و امروز هم به اِشکال حاضر است باور کند که ایرانی به هیچ قیمت، دیگر حاضر نیست تجاوزات و غارتگری‌های عُمال شرکت سابق را بپذیرد».</blockquote>در روز ۲۲دیماه، یعنی فردای روزی که وزارت خارجه ایران به سفارت انگلیس پیغام فرستاد که تا ده روز دیگر کلیه کنسول‌گری‌های خود را در ایران تعطیل کند، دکتر فاطمی در سرمقاله باختر امروز نوشت: <blockquote>«هر کدام از این ده بیست خانه‌ای که در شهرهای مختلف به نام کنسولگری تأسیس کرده‌اند، یک ستاد جاسوسی، یک مرکز تحریک و آشوب و یک آشیانه تخریب و تضعیف ایران است. آقای فرانسیس شپرد (سفیر انگلیس) شما، بخواهید بپذیرید یا نپذیرید، ایران راهی را که در پیش گرفته ادامه خواهد داد. خس و خاشاک‌هایی چون یَتیمچه (=بادمجان یا کدو)های عربده‌جوی استوکس که در باغ بهارستان زوزه می‌کشند، بسیار حقیرتر و ناچیزتر از آنند که در برابر سیل بنیانکن، مقاومت به خرج دهند… ما مجال… تجدید حکومت دست‌نشانده و رقاصک سفارت را به شما نمی‌دهیم و به هر قیمت شده‌ است تا به آخرِ این نبرد افتخاربخش جلو می‌رویم… به دنیا نشان خواهیم داد که ملت ایران در مبارزه مرگ و زندگی خویش با کسی شوخی نمی‌کند».</blockquote>دکتر فاطمی در سرمقاله ۲۹دی‌ماه، روز اول بهمن را روز استقلال ایران اعلام کرد، چرا که در روز ۳۰دی‌ماه، همه کنسول‌گری‌های انگلیس در ایران بسته شد.
فاطمی در روز ۳۰ آذر در سرمقاله باختر امروز نوشت: <blockquote>«... در کجای دنیا مردم اجازه می‌دهند که عناصری از پشت تریبون مجلس یا در پناه مصونیت پارلمانی، از منافع اجنبیِ غارتگر دفاع کنند… به این شغال‌هایی که در سوراخ‌های بهارستان پنهان شده‌اند، بگویید آن آزادی عمل که جیکاک بتواند تمام صفحات غرب و جنوب را زیر مهمیز جاسوسی خود درآورد و فالر در میان عشایر اسلحه پخش کند… و لیست انتخابات ایران را دکتر اقبال به امضای کلنل ویلر ـ مستشار سفارت انگلیس ـ برساند، برای همیشه در ایران مرد و من می‌توانم به شما جنابانِ آقایانِ اعضای اقلیتِ اعلیحضرت ژرژ ششم اطمینان بدهم که صاحبان حقیقی این خانه امروز آن قدر رشید و بالغ هستند که از حقوق خود دفاع کنند و مانورهای شرم‌آور چپ و راستِ افراطیِ حلقه‌به‌گوشان امپراتوری را به کلی خنثی و بی‌اثر کنند.  
 
ملت ایران، فرد فرد شما را می‌شناسد، سوابق سیاسی هریک از شما را کاملاً به یاد دارد و آن روز که به‌پای دادگاه مجازات خوانده شوید، این جنایات صریح و روشن شما را که … از تمام گناهان گذشته‌تان وحشتناک‌تر است در محضر دادگاه شهادت خواهند داد».</blockquote>مخالفان مصدق به اخلالگری در کار  انتخابات مجلس هفدهم نیز، که قرار بود روز ۲۲دی ۳۰ برگزار شود، می‌پرداختند. در همین روزها بود که وزیر جنگ هم به دستور شاه عوض شد. فاطمی در سرمقاله ۱۷دیماه روزنامه باختر امروز، با عنوان «ادعانامه پنجاه سال جنایات شرکت نفت سابق»، نوشت:<blockquote>«غلامان اجنبی گمان کردید با سرنوشت یک مملکت میشود شوخی کرد؟ خیال کردید دکتر مصدق بیدی است که از باد بی‌اثر جنوب بلرزد و در همت و عزم خلل‌ناپذیر او رِخوتی حاصل شود… بروید به اربابانتان بگویید که مصدقِ هوشیار و روشن‌بین این سلاح را نیز از دستتان خواهد گرفت و بر مغز پوک و گندآلودتان خواهد کوفت… رژیم نیم‌قرنی کمپانی و بندگان درگاه سفارت، هر دو باید گورشان را از این کشور گم کنند».</blockquote>یک روز بعد از ارسال یادداشت اعتراضی مصدق به سفیر انگلیس در مورد «مداخلات صریح مأمورین دولت انگلستان در ایران»، دکتر فاطمی در سرمقاله ۱۹دی باختر امروز نوشت:<blockquote>«... افعیِ هفت سر نفتی موجدِ همه تحریکات و توطئه‌های این مملکت در طول پنجاه سال بوده و امروز هم به اِشکال حاضر است باور کند که ایرانی به هیچ قیمت، دیگر حاضر نیست تجاوزات و غارتگری‌های عُمال شرکت سابق را بپذیرد».</blockquote>در روز ۲۲دیماه، یعنی فردای روزی که وزارت خارجه ایران به سفارت انگلیس پیغام فرستاد که تا ده روز دیگر کلیه کنسول‌گری‌های خود را در ایران تعطیل کند، دکتر فاطمی در سرمقاله باختر امروز نوشت: <blockquote>«هر کدام از این ده بیست خانه‌ای که در شهرهای مختلف به نام کنسولگری تأسیس کرده‌اند، یک ستاد جاسوسی، یک مرکز تحریک و آشوب و یک آشیانه تخریب و تضعیف ایران است. آقای فرانسیس شپرد (سفیر انگلیس) شما، بخواهید بپذیرید یا نپذیرید، ایران راهی را که در پیش گرفته ادامه خواهد داد. خس و خاشاک‌هایی چون یَتیمچه (=بادمجان یا کدو)های عربده‌جوی استوکس که در باغ بهارستان زوزه می‌کشند، بسیار حقیرتر و ناچیزتر از آنند که در برابر سیل بنیانکن، مقاومت به خرج دهند… ما مجال… تجدید حکومت دست‌نشانده و رقاصک سفارت را به شما نمی‌دهیم و به هر قیمت شده‌ است تا به آخرِ این نبرد افتخاربخش جلو می‌رویم… به دنیا نشان خواهیم داد که ملت ایران در مبارزه مرگ و زندگی خویش با کسی شوخی نمی‌کند».</blockquote>دکتر فاطمی در سرمقاله ۲۹دی‌ماه، روز اول بهمن را روز استقلال ایران اعلام کرد، چرا که در روز ۳۰دی‌ماه، همه کنسول‌گری‌های انگلیس در ایران بسته شد.


پس از بازگشت سفیر انگلیس به کشورش در روز ۶بهمن، متحصنین در مجلس و مخالفان مصدق مجبور به خروج از تحصن ۵۰ روزه شدند.
پس از بازگشت سفیر انگلیس به کشورش در روز ۶بهمن، متحصنین در مجلس و مخالفان مصدق مجبور به خروج از تحصن ۵۰ روزه شدند.
خط ۹۸: خط ۱۱۴:
=== ترور نافرجام دکتر فاطمی ===
=== ترور نافرجام دکتر فاطمی ===


در ۲۶ بهمن ۱۳۳۰ فاطمی که نماینده مردم تهران نیز بود در حین سخنرانی بر مزار محمد مسعود توسط محمدمهدی عبدخدایی نوجوان ۱۵ ساله و عضو [[جمعیت فدائیان اسلام]] ترور شد که نافرجام ماند و گلوله به قلب او آسیبی نرساند،<ref>[http://sharghdaily.ir/News/74957 محمدمهدی عبدخدایی از ترور فاطمی می‌گوید] - روزنامه شرق</ref> دستور ترور از سوی [[نواب صفوی]] که زیر بال و پر کاشانی قرار داشتند<ref>[http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=1231 فدائیان اسلام زیر بال مرحوم آیت‌الله کاشانی قرار دارند] - گفتگو با خامنه‌ای درباره نواب صفوی</ref> ابلاغ شده بود.<ref>[https://www.mehrnews.com/news/2512758/عبد-خدایی-اگر-دوباره-به-گذشته-برگردم-حسین-فاطمی-را-ترور-می-کنم اگر دوباره به گذشته برگردم حسین فاطمی را ترور می‌کنم] - گفتگوی عبدخدایی در برنامه شناسنامه</ref>دکتر فاطمی درآن روز، با همکارانش در باختر امروز بر سر مزار محمد مسعود حاضر شد و در حالی که از شدت تأثر میلرزید، درباره‌ی دوست همدل و دیرینه‌اش گفت:<blockquote>«... مسعود یکی از پیشروان بزرگ آزادی بود. او به آنچه می‌گفت ایمان داشت؛ با قُلدری و دیکتاتوری سرسختانه مبارزه می‌کرد؛ با عوامل بیگانه و نوکران اجنبی بیرحمانه دست و پنجه نرم می‌نمود؛ با تهدید و تطمیع از میدان درنمی‌رفت و جان خود را در راه هدف مقدسی که داشت بسیار حقیر می‌شمرد… آن‌ها که مسعود را کشتند، گمان می‌کردند با ازبین رفتن او، فکر او می‌میرد و نهال آزادی خشک می‌شود… ولی آن‌ها سخت در اشتباه بودند. مکتب مسعود هزاران هزار تماشاگر وفادار شیفته آزادی، دشمن قلدری، خصم جاسوسی و اجنی‌پرستی تربیت کرده بود… وقتی مسعود از پادرآمد، آنها از پای ننشستند و راهی را که او نشان داده بود، پیش گرفتند و آن قدر مبارزه کردند تا موفق شدند فصل نو و دوره جدیدی در تاریخ کشور ما بگشایند… در همه نهضت‌های بزرگ سینه پرچم‌داران، اولین هدف گلوله دشمنان بوده‌ است. آن‌ها جان خود را قربان می‌کنند برای این که ملتی خوشبخت و سعادت‌مند باشد؛ خون خود را نثار می‌کنند، برای این که نهال آرزوهای قومی جان بگیرد و بارور گردد… در راه چنین هدف مقدسی جان چه بهایی دارد…»<ref>باختر امروز، ۲۴ بهمن ۱۳۳۰</ref> </blockquote>در لحظه گفتن آخرین جمله، تیر به شکمش اصابت کرد و او را از پا‌ انداخت.
در ۲۶ بهمن ۱۳۳۰ فاطمی که نماینده مردم تهران نیز بود در حین سخنرانی بر مزار محمد مسعود توسط محمدمهدی عبدخدایی نوجوان ۱۵ ساله و عضو [[جمعیت فدائیان اسلام]] ترور شد که نافرجام ماند و گلوله به قلب او آسیبی نرساند،<ref>[http://sharghdaily.ir/News/74957 محمدمهدی عبدخدایی از ترور فاطمی می‌گوید] - روزنامه شرق</ref> دستور ترور از سوی [[نواب صفوی]] که زیر بال و پر کاشانی قرار داشتند<ref>[http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=1231 فدائیان اسلام زیر بال مرحوم آیت‌الله کاشانی قرار دارند] - گفتگو با خامنه‌ای درباره نواب صفوی</ref> ابلاغ شده بود.<ref>[https://www.mehrnews.com/news/2512758/عبد-خدایی-اگر-دوباره-به-گذشته-برگردم-حسین-فاطمی-را-ترور-می-کنم اگر دوباره به گذشته برگردم حسین فاطمی را ترور می‌کنم] - گفتگوی عبدخدایی در برنامه شناسنامه</ref>دکتر فاطمی درآن روز، با همکارانش در باختر امروز بر سر مزار محمد مسعود حاضر شد و در حالی که از شدت تأثر میلرزید، درباره‌ی دوست همدل و دیرینه‌اش گفت:<blockquote>«... مسعود یکی از پیشروان بزرگ آزادی بود. او به آنچه می‌گفت ایمان داشت؛ با قُلدری و دیکتاتوری سرسختانه مبارزه می‌کرد؛ با عوامل بیگانه و نوکران اجنبی بیرحمانه دست و پنجه نرم می‌نمود؛ با تهدید و تطمیع از میدان درنمی‌رفت و جان خود را در راه هدف مقدسی که داشت بسیار حقیر می‌شمرد… آن‌ها که مسعود را کشتند، گمان می‌کردند با ازبین رفتن او، فکر او می‌میرد و نهال آزادی خشک می‌شود… ولی آن‌ها سخت در اشتباه بودند.
 
مکتب مسعود هزاران هزار تماشاگر وفادار شیفته آزادی، دشمن قلدری، خصم جاسوسی و اجنی‌پرستی تربیت کرده بود… وقتی مسعود از پادرآمد، آنها از پای ننشستند و راهی را که او نشان داده بود، پیش گرفتند و آن قدر مبارزه کردند تا موفق شدند فصل نو و دوره جدیدی در تاریخ کشور ما بگشایند… در همه نهضت‌های بزرگ سینه پرچم‌داران، اولین هدف گلوله دشمنان بوده‌ است.
 
آن‌ها جان خود را قربان می‌کنند برای این که ملتی خوشبخت و سعادت‌مند باشد؛ خون خود را نثار می‌کنند، برای این که نهال آرزوهای قومی جان بگیرد و بارور گردد… در راه چنین هدف مقدسی جان چه بهایی دارد…»<ref>باختر امروز، ۲۴ بهمن ۱۳۳۰</ref> </blockquote>در لحظه گفتن آخرین جمله، تیر به شکمش اصابت کرد و او را از پا‌ انداخت.


فاطمی از زخم این گلوله جان به دربرد و پس از چندماه بستری شدن در بیمارستان نجمیه تهران، در شهریور ۱۳۳۱، از بیمارستان بیرون آمد.
فاطمی از زخم این گلوله جان به دربرد و پس از چندماه بستری شدن در بیمارستان نجمیه تهران، در شهریور ۱۳۳۱، از بیمارستان بیرون آمد.
خط ۱۲۱: خط ۱۴۱:


== دستگیری دکتر حسین فاطمی ==
== دستگیری دکتر حسین فاطمی ==
دکتر فاطمی پس از کودتای ۲۸ مرداد۳۲، مخفی شد. دولت نظامی زاهدی برای پیداکردن او جایزه تعیین کرد. فاطمی در روز ۶ اسفند۳۲، در خانه‌ای در میدان تجریش (کوچه رضاییه)، به دستور سپهبد علوی‌مقدم، رئیس شهربانی و توسط سرگرد مولوی، افسر فرمانداری نظامی، دستگیر شد و به فرمانداری نظامی (شهربانی) برده شد و نصیری، بی‌درنگ، با بی‌سیم دستگیری فاطمی را به شاه، که در کوشک نصرت بود، خبرداد.
دکتر فاطمی پس از کودتای ۲۸ مرداد۳۲، مخفی شد. دولت نظامی زاهدی برای پیداکردن او جایزه تعیین کرد. فاطمی در روز ۶ اسفند۳۲، در خانه‌ای در میدان تجریش (کوچه رضاییه)، به دستور سپهبد علوی‌مقدم، رئیس شهربانی و توسط سرگرد مولوی، افسر فرمانداری نظامی، دستگیر شد و به فرمانداری نظامی (شهربانی) برده شد و [[نعمت‌الله نصیری]]، بی‌درنگ، با بی‌سیم دستگیری فاطمی را به شاه، که در کوشک نصرت بود، خبرداد.


در حدود ساعت ۲بعد از ظهر، دکتر فاطمی را، درحالی که دستبند به دست‌های او زده بودند، برای انتقال به زندان، از پله‌های غربی شهربانی، که در آن زمان فرمانداری نظامی بود، با چند سرباز مسلح پایین آوردند. دکتر فاطمی در روی آخرین پله شهربانی بود که یازده نفر چاقوکش، که با دو جیپ پلیس از محله‌های سیدنصرالدین و سنگلج به محل آورده شده بودند، به او یورش بردند. این گروه به سردستگی شعبان جعفری، که به شعبان بی‌مخ معروف بود توسط سپهبد علوی‌مقدم، رئیس کل شهربانی، و سرتیپ نصیری، فرمانده گارد شاه، بسیج شده بودند تا در جلو شهربانی، فاطمی را ترور کنند.
در حدود ساعت ۲بعد از ظهر، دکتر فاطمی را، درحالی که دستبند به دست‌های او زده بودند، برای انتقال به زندان، از پله‌های غربی شهربانی، که در آن زمان فرمانداری نظامی بود، با چند سرباز مسلح پایین آوردند. دکتر فاطمی در روی آخرین پله شهربانی بود که یازده نفر چاقوکش، که با دو جیپ پلیس از محله‌های سیدنصرالدین و سنگلج به محل آورده شده بودند، به او یورش بردند. این گروه به سردستگی شعبان جعفری، که به شعبان بی‌مخ معروف بود توسط سپهبد علوی‌مقدم، رئیس کل شهربانی، و سرتیپ نصیری، فرمانده گارد شاه، بسیج شده بودند تا در جلو شهربانی، فاطمی را ترور کنند.
۱۳٬۳۷۵

ویرایش