۴۱۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
|اندازه تصویر=250}} | |اندازه تصویر=250}} | ||
'''محمد اقبال لاهوری'''، (متولد ۱۸ آبان ۱۲۵۶، سیالکوت پاکستان، ۱ اردیبهشت ۱۳۱۷، لاهور پاکستان) شاعر، فیلسوف، اندیشمند و سیاستمدار پاکستانی بود که اشعار فراوانی به زبانهای اردو و فارسی سروده است. اقبال لاهوری دوران کودکی و نوجوانی را در همان زادگاه خود سپری کرد. او زبانهای فارسی و عربی را در مدارس سیالکوت بهروش سنتی (مکتبخانه) آموخت و همچنین به علوم و معارف اسلامی و قرآنی آشنا شد. علامه اقبال لاهوری مدرک فوق لیسانس و کارشناسی ارشد فلسفه را با رتبهی اول از دانشگاه پنجاب | '''محمد اقبال لاهوری'''، (متولد ۱۸ آبان ۱۲۵۶، سیالکوت پاکستان، ۱ اردیبهشت ۱۳۱۷، لاهور پاکستان) شاعر، فیلسوف، اندیشمند و سیاستمدار پاکستانی بود که اشعار فراوانی به زبانهای اردو و فارسی سروده است. اقبال لاهوری دوران کودکی و نوجوانی را در همان زادگاه خود سپری کرد. او زبانهای فارسی و عربی را در مدارس سیالکوت بهروش سنتی (مکتبخانه) آموخت و همچنین به علوم و معارف اسلامی و قرآنی آشنا شد. علامه اقبال لاهوری مدرک فوق لیسانس و کارشناسی ارشد فلسفه را با رتبهی اول از دانشگاه پنجاب دریافت کرد و در همان دانشگاه مشغول تدریس در رشتههای تاریخ، فلسفه و علوم شد. او در تکمیل تحصیلات خود به دانشگاه کمبریج انگلستان رفت و سپس عازم دانشگاه مونیخ آلمان شد. اقبال لاهوری در سال ۱۲۸۶، مدرک دکترای خود را در دانشگاه مونیخ دریافت کرد. تز پایاننامهی او برای دریافت مدرک دکترا، رسالهای تحت عنوان «رشد ما بعدالطبیعه در ایران» بود. اقبال لاهوری در سال ۱۲۸۷، به هندوستان بازگشت و به تدریس فلسفه در دانشگاه مشغول شد و به ریاست بخش فلسفه دانشگاه دولتی لاهور منصوب گردید. او علاوه بر تدریس مشغول به وکالت نیز شد. علامه اقبال پس از مدتی، تدریس و دانشگاه را رها کرد و تا آخر عمر درآمد او از وکالت دادگستری بود. او در این دوران به نوشتن مقالات، سرودن شعر و ایراد سخنرانیها پرداخت و تلاش میکرد که مسلمانان هندوستان را به ارزشها و میراث معنوی خودشان آگاه کرده و آنها را برای پسگرفتن هویت تاریخی و فرهنگی و همچنین برای کسب آزادی و استقلال آماده سازد. سال ۱۲۹۰، سال سرنوشتساز و مهمی در اندیشهی علامه اقبال بود، زیرا شاهد بود که استعمار انگلیس چه بر سر مسلمانان شبهقاره هند آورد است. او به عنوان یکی از رهبران مهم فکری مسلمانان هندوستان نقش ایفا کرد و با طرح و ارائهی دیدگاههای خود در مورد مسلمانان هند و راهحلهای برونرفت از مشکلات، مسلمانان را به اتحاد فرا خواند. در واقع اقبال لاهوری نخستین کسی بود که ایدهی یک کشور مستقل را برای مسلمانان هندوستان مطرح کرد و سرانجام منجر به ایجاد کشور پاکستان شد. علامه اقبال از پیشنویس قانون اساسی که محمدعلی جناح برای احقاق حقوق مسلمانان هند نوشته بود، حمایت کرد و در سال ۱۳۰۹، بهعنوان رئیس اتحادیه مسلمانان در اللهآباد و سپس در سال ۱۳۱۱، در لاهور انتخاب شد. علامه اقبال لاهوری به '''[[مولوی]]''' و '''[[حافظ]]''' علاقه و ارادت ویژهای داشت و درباره مولانا جلالالدین بلخی گفته است که مولوی من را با خود آشنا کرد و با او بود که خودم را یافتم. اقبال لاهوری برخلاف تصوف وحدت وجودی، به مقام فنا معتقد نیست، بلکه بر این باور است که انسان پس از طی مراحل سلوک در کنار پروردگار اعلی جای خواهد گرفت و خداگونه میشود. او در این مورد باز از تمثیل بسیار زیبای مثنوی مولوی استفاده نموده و به آن استناد میکند که آهن پس از افتادن در آتش، همانند آتش میشود و ذات و ماهیت خود را از دست نمیدهد. اقبال لاهوری مشهورترین شاعر پارسیگوی غیرایرانی در ایران است که در مجموع ۱۲ هزار بیت شعر سروده است که ۷ هزار بیت آن فارسی است. اقبال لاهوری آثار فراوانی به زبان اردو و فارسی و انگیسی دارد، از آثار او میتوان به «اسرار خودی»، «رموز بیخودی»، «زبور عجم»، «مثنوی مسافر» و «جاویدنامه» اشاره کرد. علامه اقبال لاهوری سرانجام در اول اردیبهشت ۱۳۱۷ برابر با ۲۱ آوریل ۱۹۳۸، در سن ۶۶ سالگی چشم از جهان فروبست و پیکر او در جوار مسجد پادشاهی لاهور بهخاک سپرده شد. | ||
== زندگی و تحصیلات == | == زندگی و تحصیلات == | ||
[[پرونده:اقبال لاهوری؛2.JPG|جایگزین=اقبال لاهوری|بندانگشتی|350x350پیکسل|اقبال لاهوری]] | [[پرونده:اقبال لاهوری؛2.JPG|جایگزین=اقبال لاهوری|بندانگشتی|350x350پیکسل|اقبال لاهوری]] | ||
محمد اقبال لاهوری در سال ۱۲۵۶ (۹ نوامبر ۱۸۷۷)، در یک خانوادهی متدین در شهر سیالکوت پاکستان متولد شد. تبار و اجداد اقبال لاهوری همگی از برهمنان کشمیر بودند که در قرن ۱۷ میلادی به دین اسلام گرایش پیدا کردند. اقبال لاهوری دوران کودکی و نوجوانی را در همان زادگاه خود سپری کرد. او زبانهای فارسی و عربی را در مدارس سیالکوت بهروش سنتی (مکتبخانه) آموخت و همچنین به علوم و معارف اسلامی و قرآنی آشنا شد. اقبال سپس در مدرسهای مشغول تحصیل شد که یک مسیحی اسکاتلندی بهنام «اسکاچ میشن» آن را در سیالکوت تأسیس کرده بود. او در این مدرسه | محمد اقبال لاهوری در سال ۱۲۵۶ (۹ نوامبر ۱۸۷۷)، در یک خانوادهی متدین در شهر سیالکوت پاکستان متولد شد. تبار و اجداد اقبال لاهوری همگی از برهمنان کشمیر بودند که در قرن ۱۷ میلادی به دین اسلام گرایش پیدا کردند. اقبال لاهوری دوران کودکی و نوجوانی را در همان زادگاه خود سپری کرد. او زبانهای فارسی و عربی را در مدارس سیالکوت بهروش سنتی (مکتبخانه) آموخت و همچنین به علوم و معارف اسلامی و قرآنی آشنا شد. اقبال سپس در مدرسهای مشغول تحصیل شد که یک مسیحی اسکاتلندی بهنام «اسکاچ میشن» آن را در سیالکوت تأسیس کرده بود. او در این مدرسه مشغول به فراگیری اصول و مبادی علوم جدید شد. پدر اقبال لاهوری «شیخ نورمحمد» که شغل دوزندگی داشت، با شعر و ادبیات عرفانی آشنا بود و با اوقات خود را در مصاحبت با اهل سلوک می گذراند و به محیالدین ابن عربی (پدر عرفان نو) ارادت ویژهای داشت و کتابهای ابن عربی مانند «فتوحات مکیه» و «فصوصالحکم» را مطالعه میکرد. از آنجایی که پدر اقبال لاهوری در سلک دراویش سلسلهی قادریه بود، اقبال هم در ابتدای جوانی به سلسلهی قادریه پیوست. | ||
[[پرونده:اقبال لاهوری11.JPG|جایگزین=اقبال لاهوری|بندانگشتی|228x228پیکسل|اقبال لاهوری]] | [[پرونده:اقبال لاهوری11.JPG|جایگزین=اقبال لاهوری|بندانگشتی|228x228پیکسل|اقبال لاهوری]] | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
=== آشنایی با اندیشمندان غرب === | === آشنایی با اندیشمندان غرب === | ||
اقبال لاهوری در سال ۱۲۸۴، عازم اروپا شد و | اقبال لاهوری در سال ۱۲۸۴، عازم اروپا شد و به مدت ۳سال در آلمان و انگلستان بهتحصیل حقوق و فلسفه جدید و همچنین تحقیق در حکمت اسلامی و ایرانی و بررسی تاریخ اندیشه و تمدن غرب پرداخت. او در این مدت با اساتیدی مانند ویلیام مکتگارت (فیلسوف اسکاتلندی)، آلفرد نورث وایتهد (فیلسوف و ریاضیدان انگلیسی)، ادوارد براون (خاورشناس و ایرانشناس انگلیسی) و رِنالد الین نیکلسون (خاورشناس و اسلامشناس انگلیسی) مصاحبت و ارتباط نزدیکی داشت. اقبال همچنین با افکار و اندیشهی فیلسوف و اندیشمندان شهیری مانند «کانت»، «فریدریش نیچه»، «ویلهلم فریدریش هگل» و «آنری بگسن» آشنا شد. برگسن و نیچه، تأثیر بسیار عمیق و سازندهای در اندیشهی اقبال لاهوری داشتند که بعدها در اندیشه و آثار فلسفی او باقی ماند. اقبال که از نوجوانی با شعر و ادبیات اروپا عجین بود، بیشتر با آثار گوته توجه داشت.<ref name=":0" /> | ||
== ترک تدریس و دانشگاه == | == ترک تدریس و دانشگاه == | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
== تحولات دیدگاهی و فکری == | == تحولات دیدگاهی و فکری == | ||
[[پرونده:اقبال لاهوری؛4.JPG|جایگزین=اقبال لاهوری|بندانگشتی|320x320پیکسل|اقبال لاهوری]] | [[پرونده:اقبال لاهوری؛4.JPG|جایگزین=اقبال لاهوری|بندانگشتی|320x320پیکسل|اقبال لاهوری]] | ||
هرچند که اقبال لاهوری از همان نوجوانی به موضاعات عرفانی علاقه و انس داشت و حتی بیشترین بخش رسالهی دکترای خود را بهبحث حول تصوف اختصاص داده و عرفان وحدت وجودی «محیالدین ابن عربی» و «عبدالکریم جیلی» را ستوده بود، اما پس از بازگشت از اروپا بهدنبال مطالعات نقادانه در زندگی اجتماعی مسلمانان هند و تلاش در یافتن عوامل و علل ضعف و سیهروزی و فلاکت و عقبماندگی عمومی این جامعه در جهان و از طرف دیگر تأثیرپذیری او از افکار اندیشمندانی مانند نیچه و شوپنهاور و برگسن، | هرچند که اقبال لاهوری از همان نوجوانی به موضاعات عرفانی علاقه و انس داشت و حتی بیشترین بخش رسالهی دکترای خود را بهبحث حول تصوف اختصاص داده و عرفان وحدت وجودی «محیالدین ابن عربی» و «عبدالکریم جیلی» را ستوده بود، اما پس از بازگشت از اروپا بهدنبال مطالعات نقادانه در زندگی اجتماعی مسلمانان هند و تلاش در یافتن عوامل و علل ضعف و سیهروزی و فلاکت و عقبماندگی عمومی این جامعه در جهان و از طرف دیگر تأثیرپذیری او از افکار اندیشمندانی مانند نیچه و شوپنهاور و برگسن، به نظر و نتیجهگیری دیگری در راه و روش صوفیانه رسید که انعکاس آن در منظومهی «اسرار خودی» و آثار بعدی او بهچشم میخورد. با این وجود در طول این تحولات فکری، باور و نظر او هرگز نسبت به مولوی تغییر نکرد و همیشه مولانا را پیر و مرشد و راهنمای خود میدانست و در آثارش نیز در بسیاری از موارد به ابیاتی از مثنوی مولوی استناد کرده است. | ||
اقبال لاهوری در دورانی که در غرب اقامت داشت، با دیدن جنگهای قومی به این ادراک رسیده بود که اغلب این خونریزیهای فجیع، ناشی از احساسات و تعصبات قومی در راستای جلب منافع مادی و اقتصادی ملی است. با این تجارب و ادارک بود که در سالهای پس از بازگشت به وطن، اشعاری را که در آنها تعصبات میهنپرستانه بیان شده بود و دوران جوانی او تعلق داشت، از آثار منظوم خود حذف کرد و به جای زبان اردو که زبان اکثریت مردم مسلمان هندوستان بود، زبان فارسی و تعبیرات و الفاظ اشعار عرفانی فارسی را برای ارائهی نظر و اندیشهی خود بهکار گرفت. | اقبال لاهوری در دورانی که در غرب اقامت داشت، با دیدن جنگهای قومی به این ادراک رسیده بود که اغلب این خونریزیهای فجیع، ناشی از احساسات و تعصبات قومی در راستای جلب منافع مادی و اقتصادی ملی است. با این تجارب و ادارک بود که در سالهای پس از بازگشت به وطن، اشعاری را که در آنها تعصبات میهنپرستانه بیان شده بود و دوران جوانی او تعلق داشت، از آثار منظوم خود حذف کرد و به جای زبان اردو که زبان اکثریت مردم مسلمان هندوستان بود، زبان فارسی و تعبیرات و الفاظ اشعار عرفانی فارسی را برای ارائهی نظر و اندیشهی خود بهکار گرفت. | ||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
دوستان اقبال لاهوری او را وادار کردند که بهصورت عملی در صحنهی سیاسی گام بردارد. او در سال ۱۳۰۵، وارد مجلس قانونگذاری شد و در سال ۱۳۰۹ نیز به ریاست حزب «مسلم لیگ» انتخاب گردید و چندین دوره ریاست این حزب را بهعهده داشت.<ref name=":2" /> | دوستان اقبال لاهوری او را وادار کردند که بهصورت عملی در صحنهی سیاسی گام بردارد. او در سال ۱۳۰۵، وارد مجلس قانونگذاری شد و در سال ۱۳۰۹ نیز به ریاست حزب «مسلم لیگ» انتخاب گردید و چندین دوره ریاست این حزب را بهعهده داشت.<ref name=":2" /> | ||
وضعیت و شرایط زندگی ناگوار مردم و اختلافات قومی مذهبی در آن زمان، روح آزادیخواهی اقبال لاهوری را به حرکت درآورد و او را به فعالیتهای سیاسی سوق داد. اقبال چنان در این عرصه پیش رفت که پیشنهاد تشکیل دولت پاکستان را در جلسهی سالیانهی حزب مسلمبیگ در اللهآباد مطرح کرد. علامه اقبال در شورا از پیشنویس قانون اساسی که محمدعلی جناح برای احقاق حقوق مسلمانان هند نوشته بود، حمایت کرد و در سال ۱۳۰۹، | وضعیت و شرایط زندگی ناگوار مردم و اختلافات قومی مذهبی در آن زمان، روح آزادیخواهی اقبال لاهوری را به حرکت درآورد و او را به فعالیتهای سیاسی سوق داد. اقبال چنان در این عرصه پیش رفت که پیشنهاد تشکیل دولت پاکستان را در جلسهی سالیانهی حزب مسلمبیگ در اللهآباد مطرح کرد. علامه اقبال در شورا از پیشنویس قانون اساسی که محمدعلی جناح برای احقاق حقوق مسلمانان هند نوشته بود، حمایت کرد و در سال ۱۳۰۹، به عنوان رئیس اتحادیه مسلمانان در اللهآباد و سپس در سال ۱۳۱۱، در لاهور انتخاب شد.<ref name=":1" /> | ||
== پایهگذاری کشور پاکستان == | == پایهگذاری کشور پاکستان == | ||
[[پرونده:کشور مستقل پاکستان.JPG|جایگزین=تشکیل کشور مستقل پاکستان|بندانگشتی|268x268پیکسل|تشکیل کشور مستقل پاکستان]] | [[پرونده:کشور مستقل پاکستان.JPG|جایگزین=تشکیل کشور مستقل پاکستان|بندانگشتی|268x268پیکسل|تشکیل کشور مستقل پاکستان]] | ||
اقبال لاهوری در طول اقامت خود در اروپا و پس از آن | اقبال لاهوری در طول اقامت خود در اروپا و پس از آن به دنبال مطالعهی اوضاع سیاسی-اجتماعی هند و منازعه و کشمکشهای درونی آن و همچنین فتنه و توطئههای قدرت استعماری، به این ادارک و نتیجه رسیده بود که همزیستی مسالمتآمیز مسلمانان با هندوان در کشوری واحد، سرانجام منجر به سلطهی اکثریت هندوها بر اقلیت مسلمانان خواهد شد و با اینکه برای دفع قدرت متجاوز استعمار، اتحادی میان هندوها و مسلمانان بهوجود آمده است، بیتردید پس از طرد استعمار و کسب استقلال، جنگ و نابسامانی تمامی هند را فرا خواهد گرفت و حاصل آن بهسود مسلمانان نخواهد بود. این دیدگاه در در آن زمان در سراسر هندوستان جنبهی عمومی پیدا کرده بود و اقبال لاهوری نیز در تمامی منظومهی «رموز بیخودی» که در سال ۱۲۹۷ منتشر شد، بهطور مفصل و بسیار روشن این دیدگاه را بیان کرده است، اما اقبال در سالهای آخر عمرش به این ادراک و نتیجه رسیده بود که چنین جامعهای دستکم در آن زمان محقق شدنی نیست و وجود خارجی ندارد. او با دیدن اختلافات فرقهای، اعتقادی، نابسامانیها در کشورهای اسلامی و همچنین رسوخ افکار ارتجاعی و عقبماندگی و ضعف و زبونی در میان آنها، شکست امپراتوری عثمانی و غلبه و تسلط مستقیم و غیرمستقیم استعمارگران بزرگ بر ملتهای اسلامی، دریافت که در چنین شرایطی اینگونه از آرمانگراییها عملی نیست و با واقعیتهای سرسخت آن روزگار مطابقت ندارد. او به این نتیجه رسید که مسلمانان هند باید در وطن و درون زادگاه خود به استقلال و آزادی اندیشه و عمل برسند و در این هنگام نباید نیروهای فعال و بالندهی جامعه را از مشکلات و تضاد اصلی، به سمت آرمانهای خیالی و غیرعملی و علمی مشغول سازد. در امتداد همین تغییر و تحول اندیشه و دیدگاه بود که اقبال لاهوری در سالهای آخر عمر، مجدداً به زبان اردو بازگشت و دو منظومهی مهم، یعنی «بال جبرئیل» و «ضرب کلیم» را به زبان اردو سرود. در واقع این دو منظومه، بهلحاظ مطالب و مضامین بیان همان اندیشه و دیدگاههایی است که پیش از این در منظومههای فارسی اقبال بهصورت پراکنده بیان شده بود.<ref name=":0" /> | ||
در واقع اقبال لاهوری نخستین کسی بود که ایدهی یک کشور مستقل را برای مسلمانان هندوستان مطرح کرد و سرانجام منجر به ایجاد کشور پاکستان شد.<ref name=":1" /> | در واقع اقبال لاهوری نخستین کسی بود که ایدهی یک کشور مستقل را برای مسلمانان هندوستان مطرح کرد و سرانجام منجر به ایجاد کشور پاکستان شد.<ref name=":1" /> | ||
خط ۱۸۲: | خط ۱۸۲: | ||
کوشش بیهوده به از خفتهگی | کوشش بیهوده به از خفتهگی | ||
ناگهان چنان منقلب شدم و فریاد کشیدم که همسایهام آمد و گفت: چه اتفاقی افتاده؟ چرا فریاد میکشی؟ شعر را برایش ترجمه کردم و گفتم: آرزو و امیدم این است که مردم شرق و مسلمانان که | ناگهان چنان منقلب شدم و فریاد کشیدم که همسایهام آمد و گفت: چه اتفاقی افتاده؟ چرا فریاد میکشی؟ شعر را برایش ترجمه کردم و گفتم: آرزو و امیدم این است که مردم شرق و مسلمانان که این همه به تنآسایی خو کردهاند، اینچنین فکر کنند. چرا ما با داشتن متفکران و معلمانی همچون مولانا، باید روزگاری چنین تاسفآور داشته باشیم؟»</blockquote>اقبال بر این باور است که رمز حیات، تلاش و کوشش است که او آن را «تپیدن» مینامد، چنانکه با وام گرفتن بیتی از دیوان شمس، سروده است: | ||
'''دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر''' | '''دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر''' | ||
خط ۱۹۲: | خط ۱۹۲: | ||
'''شیر خدا و رستم دستانم آرزوست''' | '''شیر خدا و رستم دستانم آرزوست''' | ||
اقبال لاهوری برخلاف تصوف وحدت وجودی، | اقبال لاهوری برخلاف تصوف وحدت وجودی، به مقام فنا معتقد نیست، بلکه بر این باور است که انسان پس از طی مراحل سلوک در کنار پروردگار اعلی جای خواهد گرفت و خداگونه میشود. او در این مورد باز از تمثیل بسیار زیبای مثنوی مولوی استفاده نموده و به آن استناد میکند که آهن پس از افتادن در آتش، همانند آتش میشود و ذات و ماهیت خود را از دست نمیدهد: | ||
'''رنگ آهن محو رنگ آتش است''' | '''رنگ آهن محو رنگ آتش است''' |
ویرایش