|
|
خط ۱: |
خط ۱: |
| NOINDEX | | NOINDEX |
| {{جعبه زندگینامه
| |
| | اندازه جعبه =
| |
| | عنوان =
| |
| | نام =عالیه بازرگان
| |
| | تصویر =عالیه بازرگان.png
| |
| | اندازه تصویر =230 پیکسل
| |
| | عنوان تصویر =عالیه بازرگان
| |
| | زادروز = ۱۳۱۸
| |
| | زادگاه = مشهد
| |
| | تاریخ درگذشت = ۲۶ اردیبهشت ۱۳۶۱
| |
| | مکان درگذشت = تهران
| |
|
| |
|
| | علت درگذشت = درگیری مسلحانه با سپاه پاسداران | | '''احمد رضا شادبختی'''، (متولد ۱۳۲۸، اراک – درگذشته ۱۶ مرداد ۱۳۶۰، زندان اوین) از فعالان سیاسی ایران بود که در جریان مبارزه با دیکتاتوری '''[[محمدرضا پهلوی]]''' و جمهوری اسلامی نقش داشت. او تحصیلات پزشکی را در دانشگاه شیراز آغاز کرد، اما به دلیل فعالیتهای سیاسی از دانشگاه اخراج شد و به تهران مهاجرت کرد. شادبختی در سال ۱۳۵۲ به مدت پنج سال در '''[[زندان قصر|زندان قصر]]''' و '''[[زندان اوین]]''' به دلیل هواداری از '''[[سازمان مجاهدین خلق ایران]]''' زندانی شد. پس از آزادی در سال ۱۳۵۷، به فعالیتهای سیاسی ادامه داد و در سال ۱۳۶۰ دوباره دستگیر شد. او در زندان اوین در برابر شکنجهها مقاومت کرد و در سحرگاه ۱۶ مرداد ۱۳۶۰، به همراه ۳۷ نفر دیگر توسط جوخه اعدام به قتل رسید. یروم ستاقیان، کارگر و مبارز مسیحی، نیز در همین تاریخ و مکان اعدام شد. ستاقیان، متولد ۱۳۳۴، پس از '''[[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷]]،''' به مجاهدین پیوست و در تسخیر پادگان ونک مشارکت داشت. این رویداد بخشی از سرکوب گسترده مخالفان پس از برکناری '''[[ابوالحسن بنیصدر]]''' بود. مقاومت این افراد در برابر شکنجهگران، بهویژه در رویارویی با '''[[اسدالله لاجوردی]]'''، از جمله جنبههای برجسته این دوره است. |
| |آرامگاه = تهران
| |
|
| |
|
| | ملیت =
| | == زندگی و تحصیلات == |
| | نژاد =
| | احمد رضا شادبختی در سال ۱۳۲۸، در شهر اراک به دنیا آمد. دورههای دبستانی و دبیرستان را در همان شهر به پایان رساند و در سال ۱۳۵۰، برای ادامه تحصیل در رشته پزشکی وارد دانشگاه شیراز شد. یروم ستاقیان نیز در سال ۱۳۳۴، در یک خانواده کارگری متولد شد و به دلیل مسئولیت تأمین معیشت خانواده، امکان ادامه تحصیل نیافت و به کار در کارخانههای تهران روی آورد. هر دو فرد در محیطهای متفاوتی رشد کردند، اما هر دو به دلیل شرایط اجتماعی به فعالیتهای سیاسی گرایش یافتند. شادبختی به دلیل جثه ضعیف و بیماریهای دوران کودکی، از نظر جسمانی شکننده بود، اما این امر مانع از تعهد او به مبارزه نشد. ستاقیان نیز با ویژگیهای ورزشی و استقامت جسمانی، در میان همکارانش مورد احترام بود. این پیشینهها، زمینهای برای ورود آنها به عرصه مبارزات سیاسی فراهم کرد. |
| | تابعیت =
| |
| |تحصیلات =
| |
| |دانشگاه =
| |
| | پیشه =
| |
| | سالهای فعالیت = از سال ۱۳۵۰ تا زمان شهادت
| |
|
| |
|
| | شناختهشده برای = نیروهای مبارز و مردم ایران
| | == دوران سلطنت پهلوی == |
| | نقشهای برجسته =
| | احمد رضا شادبختی در اوایل دهه ۱۳۵۰ با گرایش به جریانهای سیاسی مخالف رژیم پهلوی وارد فعالیت شد و به هواداری از سازمان مجاهدین خلق پرداخت. او به دلیل روحیه سرسختانه خود، به سرعت در این مسیر پیش رفت و در کنار جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران، گروهی برای ترویج اهداف سازمان تشکیل داد. این گروه به توزیع کتابهایی مانند «'''کتاب''' '''راه حسین'''» و اطلاعیههای سازمانی اقدام میکرد. |
|
| |
|
| | سبک =
| | === دستگیری و زندان === |
| | تأثیرگذاران =مجاهد منصور بازرگان
| | شادبختی در سال ۱۳۵۱ به مدت کوتاهی بازداشت شد و سپس آزاد گردید، اما در سال ۱۳۵۲ به دلیل فعالیتهایش دوباره دستگیر شد. او به کمیته مشترک '''ساواک''' منتقل و تحت شکنجههایی مانند ضربات کابل، آویزان کردن، و استفاده از دستگاه آپولو قرار گرفت. به رغم جثه ضعیف و بیماریهای دوران کودکی، مقاومت او در برابر بازجویان برجسته بود، به طوری که یکی از آشنایانش پس از دیدن او پس از شکنجه، او را نشناخت. دادگاه رژیم شاه او را به سه سال حبس محکوم کرد و به زندان قصر فرستاد، اما گاهبهگاه برای بازجویی و شکنجه به کمیته مشترک بازگردانده شد. او تا سال ۱۳۵۷ در زندانهای قصر و اوین باقی ماند و در این مدت با سازمان ارتباط داشت و به عنوان کادر برجستهای مسئولیتهایی را بر عهده گرفت. در سال ۱۳۵۴ به بند ملیکشها در زندان اوین منتقل شد و تا آزادی زندانیان در پی قیام ضدسلطنتی، حدود پنج سال را در زندان گذراند. |
|
| |
|
| | تأثیرپذیرفتگان =
| | == دوران جمهوری اسلامی == |
| | شهر خانگی =
| | احمد رضا شادبختی پس از آزادی از زندان در سال ۱۳۵۷، به فعالیتهای سیاسی خود ادامه داد. او از سوی سازمان مجاهدین خلق به عنوان نامزد نمایندگی در اولین دوره مجلس شورای ملی از اراک معرفی شد و همچنین در هیئت تحریریه نشریه مجاهد مشارکت داشت. در آخرین شماره این نشریه در ۲۷ خرداد ۱۳۶۰، مقالهای منتشر کرد که در آن به اهمیت آگاهی و آزادی در مبارزه اشاره داشت: <blockquote>«زنده میماند تا دین خدا را از اسارت خدایان زمینی که در غیبت او ایمان و باور بیریای مردم را در میدان تاختوتاز ولایت و نیابت دروغینشان به بازی گرفتهاند، وارهاند و خدا را از درون مساجد اشغالشده و از فراز منابر غصبشده به میان محرومان برد و در پاکترین و زیبندهترین شکلش به نمایش گذارد. خدایی که نه بر توهم و فریب و جهل تودهها، که بر آگاهی و آزادی انسان استوار است». </blockquote>یروم ستاقیان نیز پس از انقلاب، پس از فعالیت در کمیتههای تهران، با مشاهده اقدامات ضد انقلابی برخی گروهها از آنها جدا شد و به سازمان مجاهدین پیوست. او در جریان انقلاب در تسخیر پادگان ونک مشارکت داشت و پس از آن به حفاظت از آن پرداخت. هر دو فرد در مرداد ۱۳۶۰ دستگیر شدند. شادبختی در زندان اوین با مقاومت در برابر شکنجهها مواجه شد و ستاقیان نیز به دلیل فعالیتهایش در معرض سرکوب قرار گرفت. |
| | تلویزیون =
| |
| | لقب =
| |
| | حزب = سازمان مجاهدین خلق ایران
| |
| | دین =مسلمان-شیعه
| |
| | همسر =
| |
| || پانویس =
| |
| }}
| |
| '''عالیه بازرگان'''، (متولد سال ۱۳۱۸، مشهد – درگذشته ۲۶ اردیبهشت ۱۳۶۱، تهران) از مادران مجاهد خلق، در سال ۱۳۵۰ با وجود داشتن دو فرزند، به مبارزه علیه دیکتاتوریهای پهلوی و جمهوری اسلامی پیوست. او پس از دستگیری برادرش، منصور بازرگان، با مادران مجاهدین آشنا شد و تحت تأثیر مقاومت آنها، فعالیتهای سیاسی خود را با حمایت مالی و لجستیکی از '''[[سازمان مجاهدین خلق ایران]]''' آغاز کرد. خانهاش در مشهد به مرکزی برای تجمع مادران مجاهد و خانوادههای شهیدان تبدیل شد. پس از '''[[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷]]'''، با پیوستن مجدد به مجاهدین، فعالیتهایش را گسترش داد و در ستادهای علنی سازمان، کاندیداتوری '''[[مسعود رجوی]]'''، و دفاع از مجاهدین در برابر چماقداران حکومتی نقش مهمی ایفا کرد. او بهعنوان کاندیدای مجاهدین در انتخابات مجلس مشهد شناخته شد و با وجود آزار رژیم، حمایت مردم از او مانع اقدامات علیهاش بود. با شدت گرفتن سرکوبها در سال ۱۳۶۰، عالیه بازرگان به تهران منتقل شد و در پایگاههای مخفی به فعالیت ادامه داد. خانهاش که زمانی محل تجمع بود، به پایگاه نیمهمخفی تبدیل شد. عالیه با شجاعت در برابر حملات رژیم ایستادگی کرد و در آبان ۱۳۶۰ با هوشمندی مانع ورود پاسداران به پایگاهش شد. سرانجام در ۲۶ اردیبهشت ۱۳۶۱ در درگیری مسلحانه به شهادت رسید و دختر ۱۱ سالهاش، لیلا، دستگیر و شکنجه شد. عالیه در نامهای به برادرش از افتخار خدمت به مجاهدین و درک معنای واقعی زندگی سخن گفت و خود را خوشبخت دانست. شهادت عالیه بازرگان خشم مردم مشهد را علیه رژیم جمهوری اسلامی برانگیخت.
| |
|
| |
|
| == آغاز فعالیتهای مبارزاتی == | | == مقاومت در زندان و اعدام == |
| عالیه بازرگان، از مادران مجاهد خلق، در سال ۱۳۵۰ با وجود داشتن دو فرزند، به مبارزه علیه دیکتاتوریهای پهلوی و جمهوری اسلامی پیوست. او در سال ۱۳۵۰ پس از دستگیری برادرش منصور بازرگان که مجاهد بود، در تلاش برای تماس و ملاقات با وی در مقابل زندانهای شاه با مادران و خواهران مجاهدین در زندان آشنا شد و در تماسهای پیوسته با آنان، بهویژه تحت نظارت مجاهد شهید '''[[فاطمه امینی]]''' بهسرعت دانش سیاسی خود را ارتقاء داد و با دیدن مقاومت و ایستادگی مجاهدین در برابر شکنجهگران '''[[ساواک]]،''' فعالیت سیاسی خود را با تهیه امکانات و کمکهای مالی برای سازمان مجاهدین خلق ایران آغاز کرد.
| | احمد رضا شادبختی پس از دستگیری در مرداد ۱۳۶۰ در زندان اوین، با مقاومت در برابر شکنجهها مواجه شد. ورود او به شکنجهگاه، شکنجهگران از جمله محمد مقیسه (با نام مستعار ناصریان)، پیشوا، میرزایی، و جلیل، زندانیان دیگر را از تختهای شکنجه جدا کرده و به راهروها منتقل کردند. او با وجود نقص عضو و جثه نحیف، با قامتی استوار در برابر بازجویان ایستاد و آنها را به تمسخر گرفت. حضور لاجوردی، رئیس زندان، نبردی تاریخی را آغاز کرد که در آن شادبختی با دستهای بسته، اما ارادهای قوی، به مقابله پرداخت. یکی از شاهدان نقل کرده است: <blockquote>«لاجوردی چشمبند را از چشمان شادبختی برداشت، که نشانه قطعیت شهادت بود. او با شادبختی که از زندانهای پیشین میشناخت، با احترام غیرمعمول سخن گفت، اما شادبختی با صلابت پاسخ داد: من امروز سر قرار بودم و فردا و پسفردا نیز قرار دارم، آیا میتوانی مجاهد خلق را تسلیم کنی؟» </blockquote>این رویارویی، که کمتر از دو هفته طول کشید، با شکست لاجوردی پایان یافت و او فرمان تیرباران را صادر کرد. شادبختی در سحرگاه ۱۶ مرداد ۱۳۶۰ به همراه ۳۷ نفر دیگر، از جمله یروم ستاقیان، اعدام شد. ستاقیان نیز با ایستادگی در برابر شکنجهها، بخشی از این مقاومت جمعی بود. گزارش روزنامه کیهان در ۱۷ مرداد ۱۳۶۰ این اعدامها را تأیید کرد و آن را بخشی از سرکوب گسترده مخالفان پس از برکناری بنیصدر دانست.<ref>[https://event.mojahedin.org/i/%DB%B1%DB%B6-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%D8%AA%DB%8C%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B4%D8%A7%D8%AF%D8%A8%D8%AE%D8%AA%DB%8C-%DB%B3%DB%B7-%D9%85%D8%AC%D8%A7%D9%87%D8%AF-%D8%A7%D9%88%DB%8C%D9%86 ۱۶مرداد ۱۳۶۰ ـ تیرباران احمدرضا شادبختی و ۳۷مجاهد در اوین - سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref><ref>[https://www.iranntv.com/912381-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B4%D8%A7%D8%AF%D8%A8%D8%AE%D8%AA%DB%8C-%D9%88-%DB%B3%DB%B7-%D8%AA%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D9%87%D9%85%D8%B1%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86 شهادت احمدرضا شادبختی و ۳۷ تن از همرزمانش در زندان اوین - سیمای آزادی]</ref> |
|
| |
|
| او پس از این فعالیتهای خود را گسترش داد در تجمع مادران مجاهد برای دفاع از زندانیان سیاسی و افشاگریهای آنان بر علیه رژیم شاه شرکت کرد و منزل خود را در مشهد به کانونی برای تجمع و تماس مادران مجاهد خلق و ارتباط خانوادههای شهدا و مجاهدین زندانی تبدیل کرد. پس از ضربه اپورتونیستی در سال ۱۳۵۴، عالیه بازرگان آگاهانه ارتباط خود را با آنان قطع کرد و کوشید تا با مجاهدین تماس برقرار کند؛ هرچندکه موفق به ارتباط مستقیم با سازمان مجاهدین نشد، اما لحظهای از پا ننشست و برای گرفتن رهنمودهای مبارزاتی تماس خود را با برادر مجاهدش منصور بازرگان در زندان شیراز افزایش داد. عالیه بازرگان همزمان در تظاهرات مردمی بر علیه دیکتاتوری شاه فعالانه شرکت میکرد. حضور فعال او بههمراه خواهر مجاهد دیگرش (ایران بازرگان) در نخستین تظاهرات زنان مشهد بر علیه '''[[محمدرضا پهلوی|محمدرضا شاه]]''' در ۱۷دیماه ۱۳۵۶ و شرکت مداوم در راهپیمایهای مردمی دوران قیام، از جمله فعالیتهای عالیه بازرگان در دوران قطع ارتباط مستقیم با سازمان مجاهدین خلق بود.
| | منابع: |
| | |
| == فعالیتها در دوران جمهوری اسلامی ==
| |
| پس از انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷، و تشکیل ستادهای علنی سازمان مجاهدین در مشهد، عالیه بازرگان دوباره به مجاهدین پیوست. از این زمان به بعد تحول عمیقتری در زندگی او روی داد و فعالیتهایش را افزایش داد. عالیه بازرگان در مورد این دوران میگوید:<blockquote>«از هنگام برقراری ارتباط مجدد با سازمان احساس میکنم تازه معنی زندگی را فهمیدهام. آنچه در گذشته از فعالیتهای انقلابی درک میکردم در مقابل مبارزهای که امروز در متن آن قرار دارم، هیچ است». </blockquote>چنین بود که فعالبتهای مبارزاتی عالیه بازرگان در ابعاد جدید خود آغاز شد و او با وجود داشتن ۲ فرزند کوچک و شغل معلمی فعالیتهای خود را بیوقفه ادامه میداد و با برقراری برنامهای منظم همه مسئولیتهایش را انجام داد تا جایی که برخوردهای مسئولانه او در تربیت فرزندان و توان مدیریت و برنامهریزیاش در کارها بر سر زبانها افتاد. فعالیتهای او در جریان کاندیداتوری مسعود رجوی در انتخابات ریاستجمهوری، حضور مستمر در صحنه دفاع از ستادهای سازمان مجاهدین در برابر تهاجم چماقداران و کوشش پیگیر برای تهیه امکانات و تدارکات سازمان مجاهدین، گوشههایی از فعالیتهای او در مبارزات سیاسی بود.
| |
| | |
| === کاندید شدن برای مجلس ===
| |
| عالیه بازرگان در جریان انتخابات مجلس بهعنوان کاندیدای سازمان مجاهدین خلق در شهر مشهد معرفی شد. این موضوع سبب شد که او بهعنوان یک مادر مجاهد در سطح شهر شناخته شده و اعتماد و احترام مردم را به خود جلب کند و از سوی دیگر خشم و کینهی مأموران حکومتی را برانگیزد. از آن پس مأموران در پی فرصت مناسب برای آزار و اذیت او بودند، اما حمایت قشرها وسیع مردم از او مانع اقدام عملی از جانب آنان میشد. بهتدریج با افشاءشدن چهرهی خمینی و افزایش تهاجمات چماقداران به ستادهای علنی سازمان مجاهدین، خانه عالیه بازرگان که تا آن موقع محل تجمع خانوادههای مجاهدین بود، به یکی از مراکز فعالیت نیمهمخفی سازمان در مشهد تبدیل شد و او منزل و تمام امکانات آن را در اختیار مجاهدین قرار داد و به آنان گفت که صاحب اصلی این منزل مجاهدین هستند و من در اینجا مهمان آنها هستم.
| |
| | |
| === انتقال به تهران ===
| |
| با آغاز سال ۱۳۶۰ و اوجگیری جنایات و سرکوب حکومت جمهوری اسلامی، خانهی عالیه بازرگان نیز از هجوم مأموران در امان نماند، اما او با هوشمندی از مدتها پیش خانه را تخلیه کرده بود و مأموران از با خشم خانه و وسایل باقیمانده آن را مصادره کردند. عالیه بازرگان به دلیل شناختهشدگی در مشهد در اردیبهشت سال ۱۳۶۰ با رهنمود سازمان مجاهدین به تهران منتقل شد و در پایگاههای مخفی سازمان فعالیتهایش را ادامه داد. آغاز مقاومت مسلحانه شرایط جدیدی را برای بروز خصلتهای انقلابی او فراهم نمود. منصور بازرگان برادر عالیه در اینباره گفته است: <blockquote>«خصایل انقلابی عالیه در این دوران واقعاً چشمگیر بود. صداقت و حلشدگی او در سازمان و شیفتگیاش برای شهادت شگفتانگیز بود. او در پایگاه روی زیلو میخوابید و میگفت میخواهم برای تحمل سختیهای آینده آمادگی بیشتری کسب کنم.»</blockquote>
| |
| | |
| == درگیری و شهادت ==
| |
| در آبانماه ۱۳۶۰ پایگاه محل سکونت عالیه بازرگان شبانه مورد حملهی سپاه پاسداران قرار گرفت، اما او موفق شد با ایفای نقش یک مادر وحشتزده مانع ورود پاسداران به پایگاه شود. سرانجام عالیه بازرگان در ۲۶ اردیبهشت سال ۱۳۶۱، در یک درگیری مسلحانه توسط مأموران رژیم جمهوی اسلامی به رگبار گلوله بسته شد و بهشهادت رسید و لیلا فرزند ۱۱سالهی او نیز توسط مأموران دستگیر و به '''[[زندان اوین]]''' منتقل شد. مأموران لیلا را برای گرفتن اطلاعات تحت شکنجه قرار دادند و این کودک که فشار ناشی از درگیری با مأموران را تحمل کرده و پیکر خونین مادرش را نیز دیده بود، در زندان به بیماری عصبی مبتلا شد.
| |
| | |
| === نامهی عالیه بازرگان به برادرش ===
| |
| خبر شهادت عالیه بازرگان در مشهد انعکاس وسیعی از خشم و نفرت بر علیه خمینی برانگیخت. عالیه بازرگان ۲ هفته قبل از شهادتش در نامهای به برادرش منصور بازرگان، دوران زندگی خود در پایگاههای مجاهدین را توصیف کرده و شرح کوتاهی از احساسات و وضعیت خود را در آن پایگاهها برای او شرح میدهد. او در قسمتی از این نامهاش نوشته بود: <blockquote>«برادر جان، من واقعاً افتخار میکنم که کارهای خواهران و برادران را انجام میدهم چون واقعاً اینها آیههای قرآن هستند. اینها اصحاب حضرت محمد هستند. همیشه آرزو میکردم که در زمان امام حسین باشم پهلوی حضرت زینب و الآن واقعاً خدا اینطور جور کرده که اگر سعادت داشته باشم مرتباً با اینها زندگی کنم. حال معنی زندگی واقعی را میفهمم و لذت میبرم و همیشه با خدای خود راز و نیاز میکنم، چگونه شکر این همه نعمتی را که به من عطا کرده بهجای آورم. حال خودم را خوشبخت میدانم.»<ref>[https://event.mojahedin.org/i/%DB%B2%DB%B6%D8%A7%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA-%DB%B1%DB%B3%DB%B6%DB%B1-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%AC%D8%A7%D9%87%D8%AF-%D8%B9%D8%A7%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%86 ۲۶ادریبهشت ۱۳۶۱ - شهادت مادر مجاهد عالیه بازرگان - سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref></blockquote>
| |
| | |
| == منابع ==
| |