کاربر:Omid/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''رهبری ذیصلاح''' یبث | '''رهبری ذیصلاح''' یبث | ||
== مساله جبر یا اختیار == | |||
جبر یا اختیار، یک صورت مساله بسیار قدیمی در جوامع انسانی و در فلسفه است. گمان میکنم از هنگامی که انسان به تفکر دست پیدا کرده، به این یا آن صورت، این سوال را در مقابل خود داشته است. سوال به سادگی این است که چقدر ما در انجام کارهائی که میکنیم و در تغییری که در جهان بوجود می آوریم صاحب اختیار هستیم و چقدر این کار را بر طبق قوانین "ضروری" و یا به تـَبـَع از یک جبر ماوَرای اراده انسان انجام میدهیم. زندگی تا چه اندازه "مُـقـَدّر" است و تا چه اندازه توسط اراده ما تعیین میشود. ما چقدر میتوانیم تغییر بوجود آوریم و تا چه اندازه خود موضوع تغییر هستیم. | |||
== نقش شخصیت در تاریخ == | == نقش شخصیت در تاریخ == | ||
=== تعریف شخصیت === | === تعریف شخصیت === | ||
با توجه به مفهوم | با توجه به مفهوم شخصیت در نگاه جامعهشناسان جدید و فیلسوفان تاریخ، شخصیت، مجموعه ویژگىها و خصوصیات فردى و اجتماعى مرتبط و متکى به یک فرد است که به گونهاى در بروز یک کنش یا واکنش از سوى فرد مزبور تأثیر مى گذارد، اعم از آن چه بروز و نمود خارجى دارد و طبعا واکنشهاى مثبت یا منفى دیگران را برمىانگیزد، و آن چه بروز و نمود خارجى ندارد و صرفا در شکلگیرى رفتار یک فرد مؤثر است، نظیر خلاقیت فکرى، ایمان، شجاعت، توکل، رضا و تسلیم. | ||
==== از نگاه روانشناسی ==== | ==== از نگاه روانشناسی ==== | ||
در روانشناسى هرگاه بحث | در روانشناسى هرگاه بحث شخصیت مطرح مىشود عمدتا ساختار جسمى و روانى و درونى و روحیات فرد مورد نظر است. نرمان مان در تعریف شخصیت مینویسد:<blockquote>«یکى از متمایزترین جنبههاى حیات معنوى هر فرد شخصیت اوست. شخصیت هر فرد همان الگوى کلى یا همسازى ساختمان بدنى، رفتار، علایق، استعدادها، توانایىها، گرایشها و صفات دیگر او مىباشد. به این ترتیب مىتوان گفت، منظور از شخصیت، مجموعه خصوصیات و صفات فرد است.»<ref>اصول روانشناسی، نرمان ل.مان</ref></blockquote> | ||
==== از نگاه جامعهشناسی ==== | ==== از نگاه جامعهشناسی ==== | ||
براساس برداشت جامعهشناسان سنتى از عنوان | براساس برداشت جامعهشناسان سنتى از عنوان شخصیت، نقش هر فرد در جامعه (که بستگى تام و تمامى به شخصیت اجتماعى خودآگاه وى دارد) عبارت است از آنچه از یک فرد به عنوان عضوى از یک گروه اجتماعى و داراى پایگاه اجتماعى خاص، در تعاملات اجتماعى و روابط اجتماعى انتظار مىرود که انجام دهد. البته جامعهشناسان اذعان دارند که نمىتوان نقش عوامل درونى فرد را در نقش آفرینى وى نادیده گرفت، بلکه ایفاى نقش، کوشش فرد را در انتخاب و سازش بین عوامل مختلف داخلى و خارجى نشان مىدهد. همچنین این گروه از جامعهشناسان به این نکته نیز توجه دارند که شخصیت اجتماعى هر فرد و به تبع آن، نقش هر فرد در جامعه، قابل رشد و پرورش است و هر فرد در هر مرحله از زندگى خود مىتواند نقشهاى خاصى را انتخاب کند یا به دست آورد که تاکنون آنها را نداشته است. جامعهشناسان نقش آفرینى ابتکارى فرد را با صورت غیرقابل پیش بینى شخصیت همراه مىدانند. بنابراین، هریک از شخصیت فرد و نقش وى، در یکدیگر تأثیر متقابل دارند. همانطور که شخصیت اجتماعى خودآگاه و شناخته شده هر فرد نقش او را تعیین مى کند، نقشهاى انتخابى و اکتسابى و جدید هر فرد نیز موجب تغییر شخصیت اجتماعى وى مىشود و پایگاه اجتماعى او را ارتقا یا تنزل مى دهد. | ||
اما جامعهشناسى | اما جامعهشناسى جدید، دیدگاه جامعهشناسان سنتى را نمىپذیرد و معتقد است که نقششناسى و نقش آفرینى هر فرد در پاسخ به الگوهاى اجتماعى رسمى، تنها بخشى از شخصیت فرد را مىسازد و در کنار این جنبه از شخصیت فرد، نیروهاى عظیم درونى هر فرد، از قبیل ارزشهاى بنیادى وى، هدفهاى زندگى و فهم او از هویت خویش و نظایر آن، بخش بنیادین شخصیت هر فرد را مى سازد و طبعا این ویژگىهاى بنیادینِ شخصیت فرد نیز همچون نقششناسى وى بر اساس الگوهاى اجتماعى، در نقش آفرینى او تأثیر به سزایى دارد.<ref>نظریههای جامعهشناسی، غلامعباس توسلی</ref><ref>نظریههای جامعهشناسی، لوییس و روزنبرگ</ref> | ||
==== از نگاه فلسفی ==== | ==== از نگاه فلسفی ==== | ||
برخی | برخی فیلسوفان، شخصیت فرد را پدیدهاى اجتماعى و ساخته شده توسط جامعه مىدانند که متقابلا شخصیت اجتماعى فرد نیز در جامعه تأثیر مىگذارد. | ||
از نگاه | از نگاه فیلسوفان تاریخ، شخصیت فرد عبارت است از مجموعه ویژگىهاى فکرى، روحى و روانى و حتى جسمى فرد که به او قدرت عمل و اقدام و نفوذ اجتماعى مىبخشد. ویژگىهایى چون علم، دانش، اندیشهها، فرهنگ، نفوذ اجتماعى، قواى فکرى و روحى همچون نبوغ فکرى، هوش سرشار، اراده و عزم قوى، خلاقیت و ابتکار، ثبات عقیده و بلندى همت، و ویژگىهاى اخلاقى چون اخلاص، تواضع، رأفت، فضل و کرم، امانت، عدالتخواهى، سعه صدر، وفاى به عهد و عموم خصلتهاى پسندیده برآمده از تربیت صحیح و سرانجام، توانایىهاى جسمى و قدرت عمل و منش اصیل فرد.<ref>مارکسیسم و نیروی محرک تاریخ، جعفر سبحانی</ref><ref>قهرمانان، توماس کارلایل</ref><ref>نقش شخصیت در تاریخ، گئورگی پلخانف</ref><ref>فلسفه تاریخ، پل ادواردز</ref> | ||
=== نقش انسان در تعیین سرنوشت === | === نقش انسان در تعیین سرنوشت === | ||
از آن روز | از آن روز که بشر در پى ریشهیابى حوادث و تحولات اجتماعى و تحلیل رفتار انسانها برآمده، این پرسش براى او مطرح شده است که آیا حوادث و تحولات اجتماعى و تاریخى و به طور کلى رفتار انسان زاییده خواست و اراده و طرح و برنامهریزى انسانهاست، یا این که انسان تنها ابزارى در دست نیروهاى پشت پرده و عوامل نیرومند دیگرى است که او را در راستاى هدفها و طرحهایى هوشمندانه و خودآگاهانه یا ناخودآگاهانه و غیرهوشمندانه به حرکت درمىآورد؟ | ||
به طور | به طور کلى دیدگاههاى ارائه شده در این زمینه به دو دسته تقسیم مى شوند: | ||
# | # دیدگاههاى جبرگرایانه که انسان را فاقد اراده آزاد و قدرت انتخاب مىداند. | ||
# | # دیدگاههاى اختیار مدار. | ||
هر | هر یک از این دو دسته دیدگاه به نوبه خود نظریههاى متفاوتى را در بر مىگیرد که هر کدام با روش خاصى و از زاویه خاصى به مطالعه انسان و رفتار او پرداختهاند. | ||
دیدگاههاى اختیارمدار بر نقش انسان در تعیین سرنوشت خود تأکید دارند و حتى بسیارى از لیبرالها و به عبارتى فردگرایان افراطى، از جمله توماس کارلایل، جان استوارت میل، کالینگ وود، سرایزایابرلین، وِج وود و گیبون، به طور کلى نقش عوامل اجتماعى و اقتصادى و هر نیروى بیرونى دیگر را در رفتار انسان و سرنوشت فرد و جامعه انکار مىکنند. | |||
در مورد | در مورد دیدگاههاى جبرگرا نمىتوان در این باره حکم کلى صادر کرد و مثلا آنها را منکر ایفاى هرگونه نقشى از سوى شخصیتها و افراد در سرنوشت خود و جامعه قلمداد نمود. دیدگاههاى جبرگرایانه مبتنى بر عوامل درونى و غریزى نیز اجمالا شخصیتها و افراد را در سرنوشت خود و تاریخ مؤثر مىدانند، اما نه به صورت آزادانه یا لزوما آگاهانه، بلکه از کانال یکى از عوامل غیرارادى تشکیلدهنده شخصیت، یعنى غریزه، چنان که فروید، آدلر و نیچه این گونهاند. | ||
== عوامل تسریعکننده تکامل اجتماعی == | == عوامل تسریعکننده تکامل اجتماعی == | ||
خط ۵۹: | خط ۶۲: | ||
# پایبندی به دو اصل اساسی آزادی و استقلال در رویکرد سیاسی و در عرصه دیپلماتیک. سازش ناپذیری در برخورد با دیکتاتوری و پرهیز از سرسپردگی و زد و بندهای نافی استقلال ملی. | # پایبندی به دو اصل اساسی آزادی و استقلال در رویکرد سیاسی و در عرصه دیپلماتیک. سازش ناپذیری در برخورد با دیکتاتوری و پرهیز از سرسپردگی و زد و بندهای نافی استقلال ملی. | ||
# شفافیت در جهتگیری سیاسی و اتخاذ تصمیمات. پرهیز از ابهام تراشی و توهم آفرینی. ارائه تحلیل مشخص در هر مرحله از مبارزه و راهیابی و راهنمایی جنبش اجتماعی در جهت برون رفت از بحرانها و به سوی اعتلا و اوجگیری.<ref>رهبری سیاسی، جایگاه و جوانب آن، مسعود افتخاری</ref> | # شفافیت در جهتگیری سیاسی و اتخاذ تصمیمات. پرهیز از ابهام تراشی و توهم آفرینی. ارائه تحلیل مشخص در هر مرحله از مبارزه و راهیابی و راهنمایی جنبش اجتماعی در جهت برون رفت از بحرانها و به سوی اعتلا و اوجگیری.<ref>رهبری سیاسی، جایگاه و جوانب آن، مسعود افتخاری</ref> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
<references /> | <references /> |