هوشنگ منتظرالظهور: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۰: خط ۶۰:


در همین زمان او در مسابقات کشتی فرنگی به مقام قهرمانی ایران رسید و مدتی بعد، در وزن ۸۲کیلوگرم، به همراه تیم ملی ایران در بازیهای المپیک ۱۹۷۶ مونترال شرکت کرد. منتظرالظهور یک سال بعد در مسابقات قهرمانی دانشجویان جهان در صوفیه بلغارستان شرکت کرد. پس از بازگشت از صوفیه به سربازی رفت.<ref>پیشتازان راه آزادی - [http://onthewayiran.blogspot.al/2015/09/blog-post.html زندگينامه مجاهد شهيد هوشنگ منتظر الظهور]</ref>
در همین زمان او در مسابقات کشتی فرنگی به مقام قهرمانی ایران رسید و مدتی بعد، در وزن ۸۲کیلوگرم، به همراه تیم ملی ایران در بازیهای المپیک ۱۹۷۶ مونترال شرکت کرد. منتظرالظهور یک سال بعد در مسابقات قهرمانی دانشجویان جهان در صوفیه بلغارستان شرکت کرد. پس از بازگشت از صوفیه به سربازی رفت.<ref>پیشتازان راه آزادی - [http://onthewayiran.blogspot.al/2015/09/blog-post.html زندگينامه مجاهد شهيد هوشنگ منتظر الظهور]</ref>
== فعالیتهای ورزشی ==
منتظر الظهور در تاریخ ۲۲ مرداد ۶۰، در مسابقات قهرمانی کشور در یزد، در وزن ۹۰کیلوگرم به مقاومت قهرمانی ایران رسید.


== فعالیتهای سیاسی ==
== فعالیتهای سیاسی ==
این ایام مصادف بود با اوجگیی تظاهرات مردم در جریان قیام ضدسلطنتی و هوشنگ که افسر وظیفه در سپاه دانش بود، با لباس و درجه نظامی در شبهایی که حکومت نظامی برقرار بود، مجروحان و افراد تحت تعقیب را نجات می‌داد و جابجا می‌کرد. پس از سرنگونی شاه، هوشنگ منتظر الظهور، به عنوان مربی ورزش در دانشگاه اصفهان مشغول به کار شد. به دلیل محبوبیتی که بین دانشجویان داشت و صلاحیتهایی که از خود نشان داد، به عنوان مدیر کل تربیت بدنی دانشگاه اصفهان انتخاب شد. در این سمت او همیشه یار و یاور ورزشکاران و دانشجویان بود.
این ایام مصادف بود با اوجگیری تظاهرات . مردم در جریان قیام ضدسلطنتی و هوشنگ که افسر وظیفه در سپاه دانش بود، با لباس و درجه نظامی در شبهایی که حکومت نظامی برقرار بود، مجروحان و افراد تحت تعقیب را نجات می‌داد و جابجا می‌کرد. پس از سرنگونی شاه، هوشنگ منتظر الظهور، به عنوان مربی ورزش در دانشگاه اصفهان مشغول به کار شد. به دلیل محبوبیتی که بین دانشجویان داشت و صلاحیتهایی که از خود نشان داد، به عنوان مدیر کل تربیت بدنی دانشگاه اصفهان انتخاب شد. در این سمت او همیشه یار و یاور ورزشکاران و دانشجویان بود.


یکی از قهرمانان کشتی ایران و از یاران منتظر الظهور، در این باره می‌گوید «یک روز تیم فوتبال دانشگاه اصفهان در زمین فوتبال دانشگاه مشغول تمرین بود. در دورانی که در اصفهان به بهانه انقلاب فرهنگی، دانشگاه را تعطیل کرده بودند و آنجا را در اختیار بسیج جنگ ضدمیهنی قرار داده بودند، زهرایی، معاون وقت دانشگاه اصفهان، تعدادی از زنان پاسداران و خانواده‌های آنها را به سالن غذاخوری دانشگاه آورده بودند تا برای جبهه‌های جنگ بافندگی و خیاطی کنند. او به محض دیدن تمرین فوتبالیستها، به زمین فوتبال می‌آید و خطاب به بازیکنان شروع به فحاشی می‌کند. ورزشکاران که به شدت از برخوردهای او ناراحت شده بودند، او را گرفته و به محل تربیت بدنی دانشگاه، نزد منتظرالظهور می‌آورند و به او می‌گویند «اگر راست می‌گویی الان فحش بده! زهرایی مزدور، با بیشرمی شروع به فحش دادن به فوتبالیستها می‌کند. هوشنگ که وقاحت معاون دانشگاه را می‌بیند، بدون توجه به خطرات جانی و شغلی که این کار برایش داشت، به دهان آن مزدور می‌کوبد و وی را نقش بر زمین می‌کند.
یکی از قهرمانان کشتی ایران و از یاران منتظر الظهور، در این باره می‌گوید «یک روز تیم فوتبال دانشگاه اصفهان در زمین فوتبال دانشگاه مشغول تمرین بود. در دورانی که در اصفهان به بهانه انقلاب فرهنگی، دانشگاه را تعطیل کرده بودند و آنجا را در اختیار بسیج جنگ ضدمیهنی قرار داده بودند، زهرایی، معاون وقت دانشگاه اصفهان، تعدادی از زنان پاسداران و خانواده‌های آنها را به سالن غذاخوری دانشگاه آورده بودند تا برای جبهه‌های جنگ بافندگی و خیاطی کنند. او به محض دیدن تمرین فوتبالیستها، به زمین فوتبال می‌آید و خطاب به بازیکنان شروع به فحاشی می‌کند. ورزشکاران که به شدت از برخوردهای او ناراحت شده بودند، او را گرفته و به محل تربیت بدنی دانشگاه، نزد منتظرالظهور می‌آورند و به او می‌گویند «اگر راست می‌گویی الان فحش بده! زهرایی مزدور، با بیشرمی شروع به فحش دادن به فوتبالیستها می‌کند. هوشنگ که وقاحت معاون دانشگاه را می‌بیند، بدون توجه به خطرات جانی و شغلی که این کار برایش داشت، با مشت به دهان آن مزدور می‌کوبد و وی را نقش بر زمین می‌کند.


بعد از آن بود که هوشنگ به مدت یک ماه و نیم منتظر خدمت شد». منتظر الظهور در تاریخ ۲۲ مرداد ۶۰، در مسابقات قهرمانی کشور در یزد، در وزن ۹۰کیلوگرم به مقاومت قهرمانی ایران رسید. در همین زمان بود که به دلیل فعالیتهای سیاسیش مورد تعقیب سپاه پاسداران قرار گرفت و سرانجام در نیمه شب ۲۴ مرداد سال ۶۰، پاسداران به خانه او ریختند و او را به زندان سپاه اصفهان، که محل سابق ساواک شاه در خیابان کمال الدین اسماعیل بود، منتقل کردند. پهلوان سرفراز تیم ملی، سرانجام پس از ۵۰روز شکنجه‌های قرون وسطایی عوامل خمینی، در سحرگاه ۱۱ مهر سال ۱۳۶۰، قهرمانانه جان خود را فدا کرد
بعد از آن بود که هوشنگ به مدت یک ماه و نیم منتظر خدمت شد».  
 
در همین زمان بود که به دلیل فعالیتهای سیاسیش مورد تعقیب سپاه پاسداران قرار گرفت و سرانجام در نیمه شب ۲۴ مرداد سال ۶۰، پاسداران به خانه او ریختند و او را به زندان سپاه اصفهان، که محل سابق ساواک شاه در خیابان کمال الدین اسماعیل بود، منتقل کردند. پهلوان سرفراز تیم ملی، سرانجام پس از ۵۰روز شکنجه‌های قرون وسطایی عوامل خمینی، در سحرگاه ۱۱ مهر سال ۱۳۶۰، قهرمانانه جان خود را فدا کرد


عوامل خمینی که از توان جسمی و گردنفرازی هوشنگ و همرزم قهرمانش، مجاهد شهید احمد شاطرزاده، قهرمان کشتی آموزشگاه‌های اصفهان، در وحشت بودند، بر خلاف معمول که زندانیان سیاسی را برای تیرباران به باغ ابریشم می‌بردند، هوشنگ و احمد را در داخل زندان اصفهان به خاک و خون کشیدند و جانشان را گرفتند
عوامل خمینی که از توان جسمی و گردنفرازی هوشنگ و همرزم قهرمانش، مجاهد شهید احمد شاطرزاده، قهرمان کشتی آموزشگاه‌های اصفهان، در وحشت بودند، بر خلاف معمول که زندانیان سیاسی را برای تیرباران به باغ ابریشم می‌بردند، هوشنگ و احمد را در داخل زندان اصفهان به خاک و خون کشیدند و جانشان را گرفتند


یکی از کسانی که در واپسین شب زندگی هوشنگ در کنار وی بوده خاطره خود را از این پهلوان دلاور چنین تعریف می‌کند: «شب آخر با هوشنگ بودیم. می‌دانست که فردا صبح اعدامش می‌کنند. با آرامش گفت افتخار می‌کنم که سینه ام را گلوله‌هایی بشکافد که نام ارتجاع بر روی آنان نوشته شده» بعد به سنت پهلوانان و سرداران گذشته ایران گفت: «فردا، وقتی که اولین گلوله به سینه ام خورد، خونم را بر چهره ام خواهم زد تا پس از مرگ اگر زردرو شده باشم، فکر نکنند از ترس بوده». به این ترتیب مجاهد شهید هوشنگ منتظر الظهور، از سکوی قهرمانی کشتی به سکوی سرفرازی و شرف خلق گام نهاد<ref>پیشتازان راه آزادی - خاطره ای ازیک [http://onthewayiran.blogspot.al/2015/09/blog-post.html یار]</ref>
یکی از کسانی که در واپسین شب زندگی هوشنگ در کنار وی بوده خاطره خود را از این پهلوان دلاور چنین تعریف می‌کند:  
 
«شب آخر با هوشنگ بودیم. می‌دانست که فردا صبح اعدامش می‌کنند. با آرامش گفت افتخار می‌کنم که سینه ام را گلوله‌هایی بشکافد که نام ارتجاع بر روی آنان نوشته شده» بعد به سنت پهلوانان و سرداران گذشته ایران گفت: «فردا، وقتی که اولین گلوله به سینه ام خورد، خونم را بر چهره ام خواهم زد تا پس از مرگ اگر زردرو شده باشم، فکر نکنند از ترس بوده». به این ترتیب مجاهد شهید هوشنگ منتظر الظهور، از سکوی قهرمانی کشتی به سکوی سرفرازی و شرف خلق گام نهاد<ref>پیشتازان راه آزادی - خاطره ای ازیک [http://onthewayiran.blogspot.al/2015/09/blog-post.html یار]</ref>


== خاطره ای از استاد پهلوان هاشم قنبری در مورد هوشنگ منتظرالظهور ==
== خاطره ای از استاد پهلوان هاشم قنبری در مورد هوشنگ منتظرالظهور ==
خط ۸۷: خط ۹۴:
متأسفانه منتظر الظهور خیلی زود از میان ما رخت بر بست و کشتی اصفهان اکنون نیاز به وجود چنین قهرمانانی را درک می‌کند زمانی که او آرام خوابیده‌است.
متأسفانه منتظر الظهور خیلی زود از میان ما رخت بر بست و کشتی اصفهان اکنون نیاز به وجود چنین قهرمانانی را درک می‌کند زمانی که او آرام خوابیده‌است.


'''" کشتی اصفهان مانند هوشنگ منتظر الظهور دیگر نخواهد دید "'''
" کشتی اصفهان مانند هوشنگ منتظر الظهور دیگر نخواهد دید "


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس}}<ref>بالاترین - خاطره ای از پهلوان هاشم [https://www.balatarin.com/permlink/2014/5/15/3570721 قنبری]</ref><references />
{{پانویس}}<ref>بالاترین - خاطره ای از پهلوان هاشم [https://www.balatarin.com/permlink/2014/5/15/3570721 قنبری]</ref><references />
۲۴۴

ویرایش