پرویز یاحقی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲: خط ۱۲:


== خاطرات ==
== خاطرات ==
<blockquote>پرویز خطیبی ترانه سرا و گوینده رادیو در کتاب 'خاطراتی از هنرمندان ' در باره این وجه از زندگی پرویز یاحقی می نویسد : در دهه 30 ، قاتل خطرناکی به نام ' هوشنگ ورامینی ' جلوی اتومبیل هایی را که در جاده تردد می کردند ، می گرفت و سرنشینان آن را به طرز فجیعی مثله کرده و به قتل می رساند . مسئولان امنیتی وقت نیز به رغم تمهیدات لازم موفق به دستگیری قاتل نمی شدند و این مساله مشکل بزرگی برای مسافران و دولت ایجاد کرده بود تا این که پس از مدت ها موفق به دستگیریش شدند. هوشنگ ورامینی در بند نیز از هرگونه همکاری سرباز می زد و به خبرنگاران و وکلایی که به او مراجعه می کردند پاسخ نداده و آنان را مسخره می کرد. پرویز یاحقی که در آن زمان ضمن فعالیت هنری در رادیو به حرفه خبرنگاری و گویندگی نیز مشغول بود، داوطلب شد که برای مصاحبه با وی به زندان برود. ابتدا مقام مسئول مخالفت می کرد و به او می گفت با توجه به شهرت و محبوبیتش نمی تواند چنین کاری را انجام دهد ، زیرا در صورت ایجاد مشکل برای او ، نه تنها به خانواده اش ، بلکه باید پاسخگوی همه هنردوستان کشور باشد. بالاخره مسئول مربوطه تسلیم اصرارهای بیش از حد یاحقی می شود و او به منظور گفت و گو و مصاحبه با قاتل راهی زندان شد. هوشنگ ورامینی در پاسخ به پرسش یاحقی با حالتی تمسخر آمیز می گوید : من سئوال ازتو بزرگترا رو جواب نمی دم حالا تو یه الف بچه اومدی می خوای از من حرف بکشی تا بتونی اینجوری خودتو معروف کنی؟ یاحقی در پاسخ می گوید : برای شهرت نیازی به شما ندارم، من همین الانم مشهورم، با دقت منو نگاه کن ببین من کی هستم. قاتل خطرناک که تا پیش از این حرف ، به قیافه یاحقی توجه نداشت، به دقت وی را نگاه کرد بعد پرسید : تو پرویز یاحقی نیستی؟ و بعد از تایید یاحقی، وارمینی او را در آغوش گرفته و صورتش را غرق بوسه کرد و کلیه مطالبی را که دیگر خبرنگاران موفق به کسب آن نشده بودند، در اختیار یاحقی گذاشت و پرده از جنایات هولناکش برداشت. قاتل سرانجام محاکمه و محکوم به اعدام شد و به عنوان آخرین خواسته اش ، خواهان دیدار مجدد پرویز یاحقی شد و پس از آمدن یاحقی او را در آغوش گرفت و گفت : می خوام آخرین کسی را که در این دنیا می بینم تو باشی. <ref name=":1" /><ref name=":1" /></blockquote>
<blockquote>پرویز خطیبی ترانه سرا و گوینده رادیو در کتاب 'خاطراتی از هنرمندان ' در باره این وجه از زندگی پرویز یاحقی می نویسد : در دهه 30 ، قاتل خطرناکی به نام ' هوشنگ ورامینی ' جلوی اتومبیل هایی را که در جاده تردد می کردند ، می گرفت و سرنشینان آن را به طرز فجیعی مثله کرده و به قتل می رساند . مسئولان امنیتی وقت نیز به رغم تمهیدات لازم موفق به دستگیری قاتل نمی شدند و این مساله مشکل بزرگی برای مسافران و دولت ایجاد کرده بود تا این که پس از مدت ها موفق به دستگیریش شدند. هوشنگ ورامینی در بند نیز از هرگونه همکاری سرباز می زد و به خبرنگاران و وکلایی که به او مراجعه می کردند پاسخ نداده و آنان را مسخره می کرد. پرویز یاحقی که در آن زمان ضمن فعالیت هنری در رادیو به حرفه خبرنگاری و گویندگی نیز مشغول بود، داوطلب شد که برای مصاحبه با وی به زندان برود. ابتدا مقام مسئول مخالفت می کرد و به او می گفت با توجه به شهرت و محبوبیتش نمی تواند چنین کاری را انجام دهد ، زیرا در صورت ایجاد مشکل برای او ، نه تنها به خانواده اش ، بلکه باید پاسخگوی همه هنردوستان کشور باشد. بالاخره مسئول مربوطه تسلیم اصرارهای بیش از حد یاحقی می شود و او به منظور گفت و گو و مصاحبه با قاتل راهی زندان شد. هوشنگ ورامینی در پاسخ به پرسش یاحقی با حالتی تمسخر آمیز می گوید : من سئوال ازتو بزرگترا رو جواب نمی دم حالا تو یه الف بچه اومدی می خوای از من حرف بکشی تا بتونی اینجوری خودتو معروف کنی؟ یاحقی در پاسخ می گوید : برای شهرت نیازی به شما ندارم، من همین الانم مشهورم، با دقت منو نگاه کن ببین من کی هستم. قاتل خطرناک که تا پیش از این حرف ، به قیافه یاحقی توجه نداشت، به دقت وی را نگاه کرد بعد پرسید : تو پرویز یاحقی نیستی؟ و بعد از تایید یاحقی، وارمینی او را در آغوش گرفته و صورتش را غرق بوسه کرد و کلیه مطالبی را که دیگر خبرنگاران موفق به کسب آن نشده بودند، در اختیار یاحقی گذاشت و پرده از جنایات هولناکش برداشت. قاتل سرانجام محاکمه و محکوم به اعدام شد و به عنوان آخرین خواسته اش ، خواهان دیدار مجدد پرویز یاحقی شد و پس از آمدن یاحقی او را در آغوش گرفت و گفت : می خوام آخرین کسی را که در این دنیا می بینم تو باشی. <ref name=":1" /></blockquote>


== <small>مصاحبه:</small>  ==
== <small>مصاحبه:</small>  ==
۱٬۱۳۲

ویرایش