۸٬۹۶۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
== نامه افشاگرانه از بهنام ابراهیمزاده == | == نامه افشاگرانه از بهنام ابراهیمزاده == | ||
زندانی سیاسی بهنام ابراهیمزاده در نامهای افشاگرانه از شکنجه و فساد در زندانهای جمهوری اسلامی مینویسد:<blockquote>من (اسعد) معروف به بهنام ابراهیمزاده هستم کسی که هشت بار بازداشت شدم و هشت سال در چندین زندان جمهوری اسلامی بودم. زندان اوین، رجایی شهر، دیزل آباد کرمانشاه و چندین بازداشتگاه پلیس امنیت شکنجهگاههایی هستند که به شخصه دیده و تجربه کردهام.</blockquote><blockquote>این روزها فیلمهایی از زندان اوین زندانی که به تعبیر نمایندگان رژیم جمهوری اسلامی (چند سال قبل از آن بازدید کردند) هتل میباشد، در فضای مجازی منتشر میشود. انتشار این کلیپ ها شاید برای بخشی از افکار عمومی شوک برانگیز و تعجبآور باشد. اما برای من و کسانی که زندانهای رژیم را تجربه کردهاند، هیچ تعجبی در بر ندارد.اینها واقعیتهای چهل و دوسال حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی است که تنها گوشهای ازآن توسط هکرهای گروه عدالت علی به بیرون مخابره شد دیدن این فیلمها از دوربینهای زندان اوین برای من به شخصه تداعی کنندهی تمامی لحظات سخت، وحشتناک و آزار دهنده شکنجههای جسمی و روحی است. از سلولهای انفرادی وزارت اطلاعات، دو الف سپاه، دویست و چهل گرفته تا بند ۳۵۰ و دیگر بندهای عادی هفت و هشت ..یک یک بندهای رجایی شهربند شش آدمخواران ودیزل ابادکرمانشاه، انتشار این فیلمهای حاوی خشونت از زندان اوین تنها بخشی بسیار کوچکی از خشونتها و آزارهای سیستماتیک هر روزه است که بدور از دید و در خفا بر زندانیان تحمیل میشود. اگر روزی دوربینهای بند وزارت اطلاعات دو الف، دیگر بندهای امنیتی و زندانهایی چون عادلآباد شیراز، تهران بزرگ، دیزلآباد کرمانشاه کهریزک و آگاهی شاپور و زندان زابل وزاهدان ...بازبینی کنند و به فیلمهای دهه هشتاد و نود دسترسی پیدا کنند ابعاد ضد انسانیتر و وحشتناکتری ازنقض حقوق بشر این رژیم آشکارتر خواهد شد و شک ندارم افکار عمومی را متوجه یک تراژدی وحشتناکتر خواهد کرد (این فیلمها در مقابل هرآنچه من طی سالها زندان با آن روبرو بوده|ام ولمس کردهام چندان مهم وشوک برانگیز نیست .. من در مجموع نزدیک به یکسال در انفرادی بودم روزی که به سلول و اتاق بازجویی وزارت منتقل شدم بازجو من را از جلو به دیوار اتاق بازجویی چسباند و گفت اینجا آخر خط است خدا تو را اینجا آورده اما خدا هم نمیتواند تو را از اینجا بیرون ببرد. از همان روز بازجوییها همراه با خشونت، توهین، هتاکی و فحاشی شروع شد.</blockquote><blockquote>همراه باز جوها فرد قوی هیکلی هم به عنوان شکنجهگر قرار داشت و هیچ سوال و جواب را بدون ضرب و شتم وهتاکی انجام نمیدادند آنها هر روز ساعتها دست و چشمان مرا بسته و به شدت مرا مورد انواع شکنجهی ضربات باتوم، شلاق کابل و مشت و لگد قرار میدادند.شکنجهگر که فردی قوی هیکل بود درکنار همه این فشارها روی شانههام سوارمیشدوبا انگشتهاش هرچه زور درتوان داشت تلاش میکرد انگشتهایش را در شانههای من فروببرد، روی لباس زندان در اثرفشار وارده شانههام زخمی میشد این شکنجهها به حدی بود که توان برگشت به سلول را نداشتم تماما بیحال وتوان هیچ حرکتی را نداشتم برای همین ماموران زندان خودشان زیر بغلم را گرفته و مرا به داخل سلول انتقال میدادند.در آن لحظات تنها آرزویی که داشتم مرگ وخلاصی از این وضعیت جهنمی بود (آسیب دیدهگی گوش شکستن قفسه سینه وزخمی شدن جای جای بدن) شکنجه و آزارهای روحی هم که سنت همیشگی شکنجهگاههای رژیم جمهوری اسلامی است و من هم از این آزارها در امان نبودم. الفاظ و فحشهای رکیک، تهدید به اعدام با ایجاد صحنه اعدام نمایشی اینکه نیمه شب مرا صدا میزدند و میگفتندنماز صبح را بخوان میآیم دنبالت به یک زیرزمین میبردند و طناب بر گردنم میانداختند. گاهی هم با تهدید به آزار جنسی مرا مورد شکنجه و آزار قرار میدادند بازجومیگفت اگر اعتراف نکنی تورا میدهم دست چهارتا بسیجی بهت تجاوز کنند ( شیشه نوشابه) ووووچهار دست وپا راه بری وعین سگ واق واق کنی وقتی من معترض میشدم میگفت قبلا ما اجازه این کار را از رهبر (آقا) گرفتهایم .</blockquote><blockquote>محرومیت از حق تلفن، ملاقات با خانواده، ایجاد وحشت از طرف بازجویان (قراردادن در سلولهای تنگوتاریک یا مدام با روشنایی یا سلولهای که روی موتور خانه بندقرارداشت ودمای وحرارت گرما بحدی بالا میرفت که تحمل در همچین فضایی بسیار غیر تحمل بود) اینکه شما دیگر به پایان خط رسیدی واعدام میشوی و همسر، پدر وخانواده ات را هم بازداشت کردیم و دارند بازجویی میشوند، گاه صدای ناله های دیگر زندانیان را که میشنیدم </blockquote><blockquote>بازجو میگفت این صدای برادرت یا همسرت و ... است که داره شکنجه میشود. تمام تلاش بازجویان برای اعتراف اجباری به نکردههایی بود و هست که آنها دنبالش هستند. شکنجهگر و بازجو میزدند، من درد میکشیدم و ناله میکردم و آنها میخندیدند و مرا با الفاظ رکیک خطاب میکردند.</blockquote><blockquote>کلیپ آماده حمله شدن گارد به بند زندان هم تداعی کنندهی حمله گارد زندان اوین در پنج شنبه سیاه در ۲۸ فرودین ۹۳ برایم بود که قبلا راجع به این حمله و جزئیات آن نوشتهام. '''اگر روزی دوربینهای زندانهای رژیم بازبینی شود حتما چگونگی ضرب وشتم ما دست و چشم بسته وتونل درست کردن توسط گارد دربند۳۵۰ و سلولهای دویست وچهل و عامل قتل و مرگ زندهیاد شاهرخ زمانی، میرصیافی و هدی صابر و دیگر مرگهای مشکوک وچگونگی تمامی اعدامها و مقاومت زندانیان مشخص خواهد شد.''' '''من همبند و همرزم شاهرخ زمانی فقید و هدی صابر عزیز و [[محسن دگمهچی]] و [[غلامرضا خسروی|غلامرضا خسروی]] بودم شاهرخ زمانی و هدی صابر روزی دو ساعت در هواخوری زندان ورزش میکردند شاهرخ هیچ پرونده پزشکی هم نداشت اما در نهایت به طرز بسیار مشکوکی در زندان کشته شد.''' </blockquote><blockquote>شرایط درد و رنج و اعتصاب غذاها که به دلیل تبعیدهای کینهتوزانه و دلایل دیگر بر شاهرخ زمانی، ارژنگ داودی، هدی صابر وخود من، دهها و صدها زندانی سیاسی و عقیدتی دیگر در زندانها تحمیل میکردند و میشد، در این نوشته نمیگنجد. </blockquote><blockquote>تجاوز جنسی به زندانیان و عروس کردن زندانیان کم سن وسال در بندجوانان وبند شش معروف به بند ادمخوران رجایی شهر و اجاره دادن زندانيان کم سن و سال از طرف افسر نگهبان بند به دیگر زندانيان برای سکس ومافیای ورود موادمخدر ودرگیریهای گروهی وباندی دهها موارد دیگر نقض فاحش حقوق بشر و توحش و بربریت این نظام است. </blockquote><blockquote>من در زندان اوین، رجایی شهر و دیزل آباد کرمانشاه شاهد مرگ بسیاری از همبندان خود بودهام این مرگها یا به خاطر شکنجههای پی در پی یا اعدام و یا عدم رسیدگی پزشکی و خودکشی زندانی یا درگیریهای گروهی وحمله زندانیان | زندانی سیاسی بهنام ابراهیمزاده در نامهای افشاگرانه از شکنجه و فساد در زندانهای جمهوری اسلامی مینویسد:<blockquote>من (اسعد) معروف به بهنام ابراهیمزاده هستم کسی که هشت بار بازداشت شدم و هشت سال در چندین زندان جمهوری اسلامی بودم. زندان اوین، رجایی شهر، دیزل آباد کرمانشاه و چندین بازداشتگاه پلیس امنیت شکنجهگاههایی هستند که به شخصه دیده و تجربه کردهام.</blockquote><blockquote>این روزها فیلمهایی از زندان اوین زندانی که به تعبیر نمایندگان رژیم جمهوری اسلامی (چند سال قبل از آن بازدید کردند) هتل میباشد، در فضای مجازی منتشر میشود. انتشار این کلیپ ها شاید برای بخشی از افکار عمومی شوک برانگیز و تعجبآور باشد. اما برای من و کسانی که زندانهای رژیم را تجربه کردهاند، هیچ تعجبی در بر ندارد.اینها واقعیتهای چهل و دوسال حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی است که تنها گوشهای ازآن توسط هکرهای گروه عدالت علی به بیرون مخابره شد دیدن این فیلمها از دوربینهای زندان اوین برای من به شخصه تداعی کنندهی تمامی لحظات سخت، وحشتناک و آزار دهنده شکنجههای جسمی و روحی است. از سلولهای انفرادی وزارت اطلاعات، دو الف سپاه، دویست و چهل گرفته تا بند ۳۵۰ و دیگر بندهای عادی هفت و هشت ..یک یک بندهای رجایی شهربند شش آدمخواران ودیزل ابادکرمانشاه، انتشار این فیلمهای حاوی خشونت از زندان اوین تنها بخشی بسیار کوچکی از خشونتها و آزارهای سیستماتیک هر روزه است که بدور از دید و در خفا بر زندانیان تحمیل میشود. اگر روزی دوربینهای بند وزارت اطلاعات دو الف، دیگر بندهای امنیتی و زندانهایی چون عادلآباد شیراز، تهران بزرگ، دیزلآباد کرمانشاه کهریزک و آگاهی شاپور و زندان زابل وزاهدان ...بازبینی کنند و به فیلمهای دهه هشتاد و نود دسترسی پیدا کنند ابعاد ضد انسانیتر و وحشتناکتری ازنقض حقوق بشر این رژیم آشکارتر خواهد شد و شک ندارم افکار عمومی را متوجه یک تراژدی وحشتناکتر خواهد کرد (این فیلمها در مقابل هرآنچه من طی سالها زندان با آن روبرو بوده|ام ولمس کردهام چندان مهم وشوک برانگیز نیست .. من در مجموع نزدیک به یکسال در انفرادی بودم روزی که به سلول و اتاق بازجویی وزارت منتقل شدم بازجو من را از جلو به دیوار اتاق بازجویی چسباند و گفت اینجا آخر خط است خدا تو را اینجا آورده اما خدا هم نمیتواند تو را از اینجا بیرون ببرد. از همان روز بازجوییها همراه با خشونت، توهین، هتاکی و فحاشی شروع شد.</blockquote><blockquote>همراه باز جوها فرد قوی هیکلی هم به عنوان شکنجهگر قرار داشت و هیچ سوال و جواب را بدون ضرب و شتم وهتاکی انجام نمیدادند آنها هر روز ساعتها دست و چشمان مرا بسته و به شدت مرا مورد انواع شکنجهی ضربات باتوم، شلاق کابل و مشت و لگد قرار میدادند.شکنجهگر که فردی قوی هیکل بود درکنار همه این فشارها روی شانههام سوارمیشدوبا انگشتهاش هرچه زور درتوان داشت تلاش میکرد انگشتهایش را در شانههای من فروببرد، روی لباس زندان در اثرفشار وارده شانههام زخمی میشد این شکنجهها به حدی بود که توان برگشت به سلول را نداشتم تماما بیحال وتوان هیچ حرکتی را نداشتم برای همین ماموران زندان خودشان زیر بغلم را گرفته و مرا به داخل سلول انتقال میدادند.در آن لحظات تنها آرزویی که داشتم مرگ وخلاصی از این وضعیت جهنمی بود (آسیب دیدهگی گوش شکستن قفسه سینه وزخمی شدن جای جای بدن) شکنجه و آزارهای روحی هم که سنت همیشگی شکنجهگاههای رژیم جمهوری اسلامی است و من هم از این آزارها در امان نبودم. الفاظ و فحشهای رکیک، تهدید به اعدام با ایجاد صحنه اعدام نمایشی اینکه نیمه شب مرا صدا میزدند و میگفتندنماز صبح را بخوان میآیم دنبالت به یک زیرزمین میبردند و طناب بر گردنم میانداختند. گاهی هم با تهدید به آزار جنسی مرا مورد شکنجه و آزار قرار میدادند بازجومیگفت اگر اعتراف نکنی تورا میدهم دست چهارتا بسیجی بهت تجاوز کنند ( شیشه نوشابه) ووووچهار دست وپا راه بری وعین سگ واق واق کنی وقتی من معترض میشدم میگفت قبلا ما اجازه این کار را از رهبر (آقا) گرفتهایم .</blockquote><blockquote>محرومیت از حق تلفن، ملاقات با خانواده، ایجاد وحشت از طرف بازجویان (قراردادن در سلولهای تنگوتاریک یا مدام با روشنایی یا سلولهای که روی موتور خانه بندقرارداشت ودمای وحرارت گرما بحدی بالا میرفت که تحمل در همچین فضایی بسیار غیر تحمل بود) اینکه شما دیگر به پایان خط رسیدی واعدام میشوی و همسر، پدر وخانواده ات را هم بازداشت کردیم و دارند بازجویی میشوند، گاه صدای ناله های دیگر زندانیان را که میشنیدم </blockquote> | ||
[[پرونده:بهنام ابراهیم زاده.JPG|بندانگشتی|'''بهنام ابراهیمزاده''']] | |||
<blockquote>بازجو میگفت این صدای برادرت یا همسرت و ... است که داره شکنجه میشود. تمام تلاش بازجویان برای اعتراف اجباری به نکردههایی بود و هست که آنها دنبالش هستند. شکنجهگر و بازجو میزدند، من درد میکشیدم و ناله میکردم و آنها میخندیدند و مرا با الفاظ رکیک خطاب میکردند.</blockquote><blockquote>کلیپ آماده حمله شدن گارد به بند زندان هم تداعی کنندهی حمله گارد زندان اوین در پنج شنبه سیاه در ۲۸ فرودین ۹۳ برایم بود که قبلا راجع به این حمله و جزئیات آن نوشتهام. '''اگر روزی دوربینهای زندانهای رژیم بازبینی شود حتما چگونگی ضرب وشتم ما دست و چشم بسته وتونل درست کردن توسط گارد دربند۳۵۰ و سلولهای دویست وچهل و عامل قتل و مرگ زندهیاد شاهرخ زمانی، میرصیافی و هدی صابر و دیگر مرگهای مشکوک وچگونگی تمامی اعدامها و مقاومت زندانیان مشخص خواهد شد.''' '''من همبند و همرزم شاهرخ زمانی فقید و هدی صابر عزیز و [[محسن دگمهچی]] و [[غلامرضا خسروی|غلامرضا خسروی]] بودم شاهرخ زمانی و هدی صابر روزی دو ساعت در هواخوری زندان ورزش میکردند شاهرخ هیچ پرونده پزشکی هم نداشت اما در نهایت به طرز بسیار مشکوکی در زندان کشته شد.''' </blockquote><blockquote>شرایط درد و رنج و اعتصاب غذاها که به دلیل تبعیدهای کینهتوزانه و دلایل دیگر بر شاهرخ زمانی، ارژنگ داودی، هدی صابر وخود من، دهها و صدها زندانی سیاسی و عقیدتی دیگر در زندانها تحمیل میکردند و میشد، در این نوشته نمیگنجد. </blockquote><blockquote>تجاوز جنسی به زندانیان و عروس کردن زندانیان کم سن وسال در بندجوانان وبند شش معروف به بند ادمخوران رجایی شهر و اجاره دادن زندانيان کم سن و سال از طرف افسر نگهبان بند به دیگر زندانيان برای سکس ومافیای ورود موادمخدر ودرگیریهای گروهی وباندی دهها موارد دیگر نقض فاحش حقوق بشر و توحش و بربریت این نظام است. </blockquote><blockquote>من در زندان اوین، رجایی شهر و دیزل آباد کرمانشاه شاهد مرگ بسیاری از همبندان خود بودهام این مرگها یا به خاطر شکنجههای پی در پی یا اعدام و یا عدم رسیدگی پزشکی و خودکشی زندانی یا درگیریهای گروهی وحمله زندانیان شرور درخواب با ریختن آب جوش روی زندانی و تیزی فرو کردن به دیگر زندانيان یا صرفا به خاطر بدست آوردن کمی ته دیگ برنج بوده است. در این موارد من چندین گزارش، مستندات از زندان اوین و رجایی شهر منتشر کردهام. (گزارش با اسامی کامل زندانیانی که زخم بستر، هپاتیت و ایدز گرفتند در اثر عدم رسیدگی پزشکی جان خود را ازدست دادند گزارش در مورد درگیریهای فردی و گروهی به خاطر مافیای ورود موادمخدر، گزارش در مورد وارد کردن موادمخدر توسط زندانبانان و شخص حسینی مسول بند دو دارالقران خواهرزاده امیریان معاون زندان رجاییشهر که درنهایت منجر به بازداشت حسینی شد گزارش درموردجنایتکارانی چون مومنی و رشیدی رئیس ومعاون اوین وقبادی رذلترین رئیس حفاظت اوین و محمد مردانی وامیریان از رئیس ومسولان تراز اول زندان رجاییشهر و گزارش از اعدامهایی که هرهفته یکبار از پنجره بند دو دارالقران عینا مشاهده میکردم که چگونه وقتی یکی از زندانیان به محل اعدام منتقل شد و از اعدام رهایی یافت دست و پاهاش را با زنجیر بسته بودند با دریل برقی زنجیرها را بریدند و بازکردند و سوقصدها ولخت کردنها وشنیعترین آن وقتی زندانی بعداز اعزام به دادگاه یا مراکز درمانی به زندان وقرنطینه زندان برمیگشت مسولان زندان وی را به اتاق پارک میبردند و قرص تخلیه وبه خوردش میدادند و باید هر چند بار روی کاسه دستشویی میرفت باوجود بودن دوربین ودر حضور یک مامور دستشویی میکرد تا اگر از معده ودستشویی وی بسته مواد بیرون بیاید ضبط وبرای زندانی پروندهسازی کنند و ماهها از حق تلفن و ملاقات محرومش کنند آنها سه روز زندانی را در همچین حالتی که قرص خورش میکردند نگه میداشتند تا بالا ویا پایین بیاورد یکی از بارزترین وشنیعترین نوع شکنجه وهتک حرمت بود.</blockquote><blockquote>انتشار این فیلمها از زندان اوین در مقایسه با فاجعهای که هر روزه در زندان های به مراتب بدتر، کلانتریها و مراکز پلیس ازجمله آگاهی شاپور و در دیگر زندانها ومراکز امنیتی برروی زندانیان اعمال میشود تنها قطرهای از دریا است! زندان تهران بزرگ، عادلآباد شیراز، دیزلآباد کرمانشاه، آگاهی شاپور و کهریزک ووو..جهنمی است که یه اراده عمومی میطلبد تا جمهوری اسلامی را وادار کرد که به نهادهای حقوق بشری، گزارشگر ویژه حقوق بشر جاوید رحمان و یا سازمان عفو بین الملل اجازهی بازدید از زندانهای رژیم داده شود.</blockquote><blockquote>انتشار این کلیب ها هر چند فقط ذره ای ازتوحش وبربریت شکنجهگاههای جمهوری اسلامی را نشان میدهد اما مهر تایید محکمی بر تمام گزارشها و بیانیههای افشاگرانهی ما زندانیان سیاسی است که سالهای زیادی از عمرمان را در زندانهای رژیم سپری کردیم و نیز یک رسوایی جدید و انکار نشدنی دیگر برای رژیم ضد انسانی جمهوری اسلامی</blockquote><blockquote>فرجام سخن اینکه،</blockquote><blockquote>خطابم به رئیسی وشخص خامنهای است با وجودتمام هزینه های که امکان دارد. برایم در پی داشته باشد. اگر مسئولان حکومتی صادق هستند. حاضر نیستندگزارشگر ویژه حقوق بشر و یا نمایندگان صلیب سرخ را به درون زندانها راه بدهند حاضرم تنها با یک دوربین ساده ودر پوشش یک زندانی بازداشتی به درون زندان های ایران بروم گزارش و مستندات را از وضعیت زندان و هر انچکه درون زندانهای جهنمی حکومت میگذرد به ثبت برسانم ..آقای رئیسی و رئیس سازمان زندانها و آقای محمدی رئیس زندان اوین و اژهای پوزش ومعذرت خواهی شما از رهبر و امام زمان هیچ دردی از زندانیان سیاسی وخانوادههای آنان ومن نوعی که جوانی وزندگی وتنها فرزندم را در این راه به خاطر سالها زندان وحبس ازدست دادم دوا نمیکند پوزش ومعذرت خواهی شما نمیتواند مرهمی بر درد خانواده امیر میرصیافیها وشاهرخ زمانیها وهدی صابرها ودگمهچیها ودهها زندانی که یا در اثر شکنجه شما وعدم رسیدگی پزشکی جان باختند یا به طرز مشکوکی زندگی انها به پایان رسید. شما اینقدر وقیح و بی شرم ومجیزگو هستید که از رهبر معذرت خواهی کردید این در حالی است بایداز مردم ایران وخانوادههای زندانیان وزندانیان سیاسی معذرت خواهی میکردید.</blockquote><blockquote>شرم بر شما </blockquote><blockquote></blockquote><blockquote>بهنام ابراهیم زاده شهریور ماه ۱۴۰۰</blockquote><blockquote></blockquote><blockquote><nowiki>https://t.me/behnima</nowiki></blockquote><blockquote>#زندان_اوین_قتلگاه</blockquote><blockquote>#قبادی_جنایتکار</blockquote><blockquote>#نه_به_سرکوب_وزندان_شکنجه</blockquote><blockquote>#محاکمه_آمرانوعاملان_مرگهای_کرونایی</blockquote><blockquote>#محاکمه_مسولان_زندانبانان</blockquote> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
<references /><references /> | <references /><references /> |
ویرایش