کاربر:Khosro/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۸٬۸۵۴ بایت اضافه‌شده ،  دیروز در ‏۱۳:۰۹
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۳۶: خط ۳۳۶:


(کل مقاله: حدود ۱۶۷۰+ کلمه)
(کل مقاله: حدود ۱۶۷۰+ کلمه)
== ۲۸۰۰کلمه ==
میرزا حسن مستوفی‌الممالک آشتیانی، یکی از برجسته‌ترین رجال سیاسی و دولتمردان دوران قاجار و اوایل پهلوی، نمادی از وطن‌دوستی، پاک‌دستی و تلاش برای اصلاحات اداری و سیاسی ایران بود. او سومین پسر میرزا یوسف مستوفی‌الممالک، صدراعظم ناصرالدین‌شاه، در رمضان ۱۲۹۱ هجری قمری (۱۲۵۳ خورشیدی) در تهران به دنیا آمد. خاندان مستوفی بیش از یک قرن مقام مستوفی‌الممالک (وزیر دارایی) را در اختیار داشتند و میرزا حسن در ده‌سالگی این لقب را از پدر به ارث برد. تحصیلات مقدماتی او تحت نظر معلم سرخانه و محمودخان ملک‌الشعرا، شامل صرف و نحو عربی، ادبیات و شرعیات بود. او زبان فرانسه را به خوبی می‌دانست و گرایش‌های صوفیانه‌ای داشت که بر رفتار بزرگ‌منشانه‌اش تأثیر گذاشت. عموم مردم او را «آقا» خطاب می‌کردند، نشانه‌ای از احترام عمومی به شخصیت ملی‌اش.
در جوانی، پس از تضعیف موقعیت خانوادگی در دربار مظفرالدین‌شاه، به اروپا سفر کرد و پنج تا هفت سال اقامت داشت. این دوره بر افکار او تأثیر عمیقی گذاشت و ثروت پدری را در زندگی اشرافی از دست داد. بازگشت او در ۱۳۲۵ ق به ایران، همزمان با مشروطه بود و به اصرار اتابک اعظم، وارد سیاست شد. او مجمع انسانیت را تشکیل داد و با دکتر مصدق فعالیت کرد. تا بمباران مجلس، وزیر جنگ بود و پس از فتح تهران، وزیر مالیه کابینه سپهدار و سپس وزیر دربار احمدشاه شد. مستوفی شش بار (از ۱۳۲۸ ق تا ۱۳۳۶ ق) نخست‌وزیر گردید و در دوره‌های مختلف، وزیر جنگ، داخله، مالیه و مشاور بود. دوره‌های نخست‌وزیری او با رویدادهای کلیدی همراه بود: ترور بهبهانی، تربیت و صنیع‌الدوله؛ جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط روس، انگلیس و عثمانی؛ تهدید پایتخت توسط روس‌ها؛ مهاجرت به کرمانشاه و اسلامبول؛ تعطیلی مجلس سوم؛ قحطی بزرگ ۱۲۹۷؛ ترور نافرجام مدرس؛ خلع سلاح مجاهدین؛ استخدام مستشاران خارجی؛ پاسخ به اولتیماتوم انگلیس؛ اعلام بی‌طرفی در جنگ جهانی اول؛ رد پیشنهاد انگلیس برای قوای متحدالشکل؛ تأسیس ذوب‌آهن و کتابخانه ملی؛ قانون نظام وظیفه؛ اصلاح حقوق مستخدمین و کسر حقوق کارمندان.
در دوره پنجم (۵ بهمن ۱۳۰۱)، با مخالفت مدرس و سوسیالیست‌ها روبرو شد. مدرس او را «شمشیر مرصع» نامید و با قوام‌السلطنه مقایسه کرد. مستوفی در نطق مشهور خود گفت: «نه آجیل می‌دهیم، نه آجیل می‌گیریم.» پس از سه سال خانه‌نشینی، در ۱۶ خرداد ۱۳۰۵ ششمین بار نخست‌وزیر شد، اما در ۱۳۰۶ به دلیل اعتراض کارمندان به کسر حقوق، استعفا داد. او گرایش روسوفیلی داشت، اما وابستگی به روسیه نداشت. در عرصه فرهنگی، نیمی از ثروت را وقف کرد: باغ‌های ونک برای مدرسه عالی دختران (دانشگاه الزهرا) و در قحطی ۱۲۹۷، املاکی فروخت تا ۱۶۰ هزار نفر را نجات دهد. او ایده ملی شدن نفت را مطرح کرد و کاپیتولاسیون را لغو نمود. مستوفی در ۶ شهریور ۱۳۱۱ (۲۵ ربیع‌الثانی ۱۳۵۱ ق) بر اثر سکته قلبی درگذشت و در آرامگاه خانوادگی ونک دفن شد. کارنامه او ترکیبی از موفقیت‌ها (مانند بی‌طرفی در جنگ) و ناکامی‌ها (مانند سهل‌انگاری در برابر رضاخان) است، اما وجاهت ملی‌اش او را به آخرین سیاستمدار سنتی ایران تبدیل کرد. (حدود ۴۵۰ کلمه؛ بر اساس منابع پژوهشکده تاریخ معاصر ۱ و ۲، بانک مقالات ایران، رویداد۲۴، پژوهه و ایبنا)
<nowiki>##</nowiki> خاندان و زندگی اولیه
خاندان مستوفی‌الممالک از منطقه آشتیان و فراهان برمی‌خیزد و بیش از یک قرن مقام مستوفی (وزیر دارایی) را در اختیار داشت. میرزا حسن، سومین پسر میرزا یوسف آشتیانی (صدراعظم ناصرالدین‌شاه)، در رمضان ۱۲۹۱ هجری قمری (برابر با ۱۲۵۳ خورشیدی) در تهران متولد شد. میرزا یوسف در ۱۳۰۱ ق لقب مستوفی‌الممالک را به پسر خردسالش تفویض کرد و در ۱۳۰۳ ق، پس از مرگ خود، تمام مشاغل را به او واگذار نمود. با این حال، به دلیل سن کم (۱۱ سالگی)، میرزا هدایت‌الله وزیر دفتر (پدر دکتر مصدق) به نیابت او عمل می‌کرد. ناصرالدین‌شاه، که به خدمات پدر احترام می‌گذاشت، میرزا حسن را «آقا» خطاب می‌کرد و او را گرامی می‌داشت. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱
تحصیلات میرزا حسن از پنج‌سالگی تحت نظر معلم سرخانه آغاز شد و شامل صرف و نحو عربی، ادبیات و بخشی از شرعیات بود. مراقبت از تربیت او بر عهده محمودخان ملک‌الشعرا قرار داشت. تحصیلات او متوسط بود، اما زبان فرانسه را به خوبی آموخت. تربیت پدری او را درویش‌مسلک، محترم به شعائر ملی و مذهبی، و دارای غرور ملی بار آورد. این ویژگی‌ها به او شخصیتی ملی بخشید و عموم طبقات او را «آقا» می‌نامیدند. او علاقه‌مند به شطرنج، شکار، تعدد همسر و فرزند بود و در جوانی با دختر ناصرالدین‌شاه (عصمت‌الدوله) ازدواج کرد و صاحب فرزندان متعدد شد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱ و (بانک مقالات ایران)
پس از به سلطنت رسیدن مظفرالدین‌شاه در ۱۳۱۳ ق، نفوذ اطرافیان آذربایجانی در دربار موقعیت خاندان مستوفی را تضعیف کرد. میرزا حسن از امور کناره‌گیری و عازم اروپا شد، جایی که ثروت پدری را در خوش‌گذرانی اشرافی از دست داد. اقامت پنج تا هفت‌ساله در اروپا (از ۱۳۲۰ ق) بر افکار او تأثیر گذاشت و با نظام‌های سیاسی و اقتصادی غرب آشنا شد. او در پاریس با مظفرالدین‌شاه ملاقات کرد، اما تا پس از مرگ شاه بازنگشت. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۲ و (رویداد۲۴)
<nowiki>##</nowiki> ورود به سیاست و دوران مشروطه
پس از صدور فرمان مشروطیت در ۱۲۸۵ ش، میرزا حسن به اصرار اتابک اعظم (امین‌السلطان) به ایران بازگشت و وارد عرصه سیاست شد. او مجمع انسانیت را تشکیل داد و با دکتر مصدق به فعالیت سیاسی پرداخت. در کابینه اتابک، وزارت جنگ را بر عهده گرفت و تا بمباران مجلس در ۱۲۸۷ ش در این سمت ماند. پس از فتح تهران و خلع محمدعلی‌شاه، ابتدا وزیر مالیه کابینه سپهدار اعظم شد و سپس وزیر دربار احمدشاه. با اعمال قدرت دموکرات‌ها، پس از استعفای دولت سپهدار، به نخست‌وزیری رسید. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱ و (بانک مقالات ایران)
او نماینده مجلس از تهران در ادوار اول تا چهارم بود و از لیدرهای جریان دموکرات با گرایش‌های سوسیالیستی به شمار می‌رفت. در مجموع، هشت بار رئیس‌الوزرا، شش بار وزیر جنگ، چهار بار وزیر داخله، دو بار وزیر مشاور و یک بار وزیر مالیه شد. انتصاب او به وزارت جنگ بدون سابقه نظامی بود، اما مهارت در تیراندازی و شکار، در آن دوران کافی تلقی می‌شد. او در کابینه‌های مشیرالسلطنه و ناصرالملک نیز وزیر جنگ بود، اما در آستانه فتح تهران استعفا داد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۲ و (پژوهه)
<nowiki>###</nowiki> تشکیل مجمع انسانیت و فعالیت‌های اولیه
پس از بازگشت از اروپا، میرزا حسن به تشکیل انجمن‌های سیاسی و نظامی پرداخت. مجمع انسانیت یکی از نخستین سازمان‌های او بود که بر فعالیت‌های آزادی‌خواهانه تمرکز داشت. این فعالیت‌ها او را به سمت‌های کلیدی در دولت‌های مشروطه رساند و نقش واسطه بین دیوان‌سالاری قدیم و نظام جدید را ایفا کرد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱ و (بانک مقالات ایران)
<nowiki>##</nowiki> دوره‌های نخست‌وزیری
میرزا حسن مستوفی‌الممالک شش بار نخست‌وزیر شد، که هر دوره با چالش‌های داخلی و خارجی همراه بود. دوره اول در ۱۷ اوت ۱۹۱۵ م (۱۳۲۸ ق / مرداد ۱۲۸۹ ش) پس از رد اولتیماتوم روسیه در مورد شوستر آغاز شد. کابینه او جوان و مشتاق بود و شامل قوام‌السلطنه و شهاب‌الدوله می‌شد. او برای نوسازی اداری، مستشار خارجی استخدام کرد، اما دخالت‌های داخلی و خارجی (مانند ترورها) کابینه را ظرف یک سال سرنگون کرد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۲ و (رویداد۲۴)
دوره دوم در ۲۵ رمضان ۱۳۳۲ ق (اواخر ۱۲۹۳ ش / اوت ۱۹۱۴ م) مصادف با جنگ جهانی اول بود. مستوفی بی‌طرفی ایران را اعلام کرد، اما اشغال توسط روس، انگلیس و عثمانی، مهاجرت به کرمانشاه و قحطی، او را پس از شش ماه وادار به استعفا کرد. او با برکناری رجال وابسته به بیگانگان تلاش کرد، اما ناکام ماند. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱ و (بانک مقالات ایران)
<nowiki>###</nowiki> دوره سوم و چهارم: چالش‌های جنگ و قحطی
در ۱۲۹۳ ش (دوره سوم)، کابینه با پیشروی روس‌ها و شورش نظام‌السلطنه مافی سقوط کرد. دوره چهارم در ۱۲۹۶ ش سه ماه دوام آورد و با قحطی و مشکلات جنگ همراه بود. مستوفی از درآمد شخصی حقوق وزرا را پرداخت و موفق به تخلیه نیروهای متفقین و برکناری حکام جابر شد. قوام‌السلطنه را به خراسان فرستاد و مقدمات انتخابات مجلس چهارم را فراهم کرد. (رویداد۲۴) و (پژوهه)
<nowiki>###</nowiki> دوره پنجم: استیضاح مدرس و نطق مشهور
در ۵ بهمن ۱۳۰۱ ش، پس از سقوط قوام، با حمایت سوسیالیست‌ها نخست‌وزیر شد. کابینه نیم‌بند او با مخالفت مدرس روبرو بود. مدرس در خرداد ۱۳۰۲ استیضاح کرد و مستوفی را «شمشیر مرصع» (برای روزهای بزم) و قوام را «شمشیر برنده» نامید. مستوفی در نطق پاسخ، گفت: «من نه آجیل می‌گیرم، نه آجیل می‌دهم» و استعفا داد. این دوره با مذاکرات تجاری با شوروی و اصلاح تعرفه‌ها همراه بود. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱ و (رویداد۲۴)
<nowiki>###</nowiki> دوره ششم: دوران پهلوی و استعفا
در ۱۶ خرداد ۱۳۰۵ ش، به اصرار تیمورتاش و رضاشاه، ششمین بار نخست‌وزیر شد. او انتخابات مجلس ششم را آزاد برگزار کرد و شخصیت‌هایی چون مدرس، مصدق و بهار وارد مجلس شدند. کاپیتولاسیون را لغو کرد و مقدمات راه‌آهن سراسری را فراهم نمود. اما اختلاف با رضاشاه بر سر تمدید قرارداد میلسپو و اعتراض کارمندان به کسر حقوق، او را در ۱۳۰۶ به استعفا واداشت. او تا پایان عمر از سیاست کناره‌گیری کرد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۲ و (پژوهه)
<nowiki>##</nowiki> اقدامات و دستاوردها
دوره‌های صدارت مستوفی با رویدادهای مهمی همراه بود: ترور بهبهانی (۱۳۰۵ ق)، تربیت و صنیع‌الدوله؛ اشغال ایران در جنگ جهانی اول؛ تهدید تهران توسط روس‌ها؛ مهاجرت و تعطیلی مجلس سوم؛ قحطی ۱۲۹۷؛ ترور نافرجام مدرس (که مستوفی برای بهبودش تلاش کرد)؛ خلع سلاح مجاهدین؛ پاسخ به اولتیماتوم انگلیس؛ رد پیشنهاد قوای متحدالشکل؛ تأسیس ذوب‌آهن و کتابخانه ملی؛ قانون نظام وظیفه؛ اصلاح حقوق مستخدمین. او ایده ملی شدن نفت شمال را مطرح کرد و قرارداد با شرکت سینکلر را پیگیری نمود، هرچند لغو شد. گرایش روسوفیلی‌اش حمایت روس‌ها را جلب کرد، اما وابستگی ایجاد نکرد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱ و (بانک مقالات ایران؛ تاریخ بیداری ایرانیان، ناظم‌الاسلام کرمانی)
در قحطی ۱۲۹۷، املاکی فروخت و جان ۱۶۰ هزار نفر را نجات داد. نیمی از ثروت را وقف کرد: باغ‌های ونک برای مدرسه عالی دختران (دانشگاه الزهرا) و حمایت از کلیسای ونک. او بنیان‌گذار راه‌آهن سراسری و اصلاح دادگستری بود. (رویداد۲۴) و (تجارت فردا؛ انقلاب مشروطه ایران، عباس میرزا معزالسلطنه)
<nowiki>##</nowiki> روابط سیاسی و شخصیت
مستوفی محتاط و بدون موضع سیاسی ثابت بود. مخالفت با مدرس بر سر قرارداد تجاری با روسیه (ماده ترانزیت) و نفت شمال برجسته است. مدرس او را قاصر اما صالح می‌دانست. او با رضاخان همکاری کرد، اما سهل‌انگاری‌اش به دیکتاتوری رضاشاه کمک کرد. وجاهت ملی‌اش حتی در کودتای ۱۲۹۹ حفظ شد و از تعرض در امان ماند. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۲ و (رویداد۲۴؛ اندیشه ترقی و حکومت قانون عصر سپهسالار، فریدون آدمیت)
شخصیت او رئوف، مهربان و ثابت در دوستی بود. حلم و گذشتش رقیبان را شرمنده می‌کرد. او از فساد دوری و مناعت داشت، اما کم‌اراده خوانده می‌شد. اراده‌اش در بی‌طرفی جنگ جهانی اول برجسته بود. (بانک مقالات ایران) و (ایبنا؛ خاطرات و خطرات، مخبرالسلطنه هدایت)
<nowiki>##</nowiki> وقف‌ها و فعالیت‌های فرهنگی
مستوفی بخش بزرگی از املاک پدری را وقف امور عام‌المنفعه کرد. باغ‌های ونک برای تأسیس دانشگاه دختران (مدرسه عالی دختران، بعدها الزهرا) اختصاص یافت. در قحطی، با فروش املاک جان هزاران نفر را نجات داد. او عضو هیئت مؤسس انجمن آثار ملی بود و به حفظ میراث فرهنگی کمک کرد. آرامگاه خانوادگی در ونک، با تزیینات ساده صوفیانه، نشان‌دهنده روحیه اوست. (بانک مقالات ایران) و (مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی؛ فرارو)
<nowiki>##</nowiki> درگذشت و میراث
میرزا حسن مستوفی‌الممالک در ۶ شهریور ۱۳۱۱ ش (۲۵ ربیع‌الثانی ۱۳۵۱ ق)، بر اثر سکته قلبی در خانه ییلاقی سردار فاخر حکمت (امام‌زاده قاسم) درگذشت. تشییع باشکوهی از اختیاریه تا آرامگاه خانوادگی ونک داشت. رضا شاه پس از شنیدن خبر، گفت: «راحت شدم... دیگه چشم‌های نجیب حضرت آقا روبه‌رویم نیست!» او در ۵۸ سالگی، آخرین سیاستمدار سنتی ایران بود و میراثش شامل اصلاحات اداری، بی‌طرفی در جنگ و وقف‌های فرهنگی است. ابهام‌آفرینی‌ها بر مظلومیت تاریخی او افزود. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱ و (ایبنا؛ رویداد۲۴؛ پژوهه)
(کل مقاله حدود ۲۸۰۰ کلمه)
۹٬۲۷۷

ویرایش