جنبش مشروطه ایران
این مقاله نیازمند ویکیسازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه، محتوای آن را بهبود بخشید. |
جنبش مشروطیت یا انقلاب مشروطیت شامل شرایط اجتماعی ایران در زمان قاجاریه، فشارهای ناشی از نظام دیکتاتوری قاجار و وضعیت بد اقتصادی و حرکات و جنبشهایی که توسط مردم و روشنفکران مردمی علیه این وضعیت صورت گرفت و به امضاء کردن فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه قاجار در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ منجر شد و اقداماتی که نهایتاً باعث شد که در دوره محمدعلی شاه قاجار حکومت استبدادی به حکومت مشروطه تغییر یابد و به تشکیل مجلس شورای ملی و تصویب نخستین قانون اساسی کشور ایران بیانجامد، گردید.
وضعیت ایران در زمان قاجاریه
«از سال ۱۱۵۷ هجری شمسی که کریمخان در زند درگذشت تا سال ۱۲۱۲ که فتحعلیشاه بدرود حیات گفت پنجاه و اندی سال بود و در این زمان کم، در اروپا تکانهای سختی پیدا شده… از شورش فرانسه و پیدایش ناپلئون، و جنبش تودهها، و پیشرفت فن جنگ؛ و پدید آمدن افزارهای نوین؛ و مانند اینها؛ و در نتیجه آنها دولتهای بزرگ و نیرومندی پیدا شده بود. کشور ایران از این تکانها و دیگرگونیها بیبهره و ناآگاه مانده… با شیوه کهن خود بهسر میبردند».[۱]
نفوذ انگلیس
در قرن ۱۷ استعمارگران انگلیس موفق شدند هلندیها را از هند اخراج کنند. به این ترتیب در جنوب ایران یک قدرت استعماری پیدا شد. در شمال ایران نیز روسیه تزاری، رقیب این همسایه جنوبی بود. بعد از اردو کشی سپاهیان ایران به هرات در سال ۱۸۵۶ و جنگ انگلیس و ایران که متعاقب آن به مدت یکسال طول کشید، انگلستان تلاش خود را برای نفوذ به ایران و تبدیل آن به یک کشور مستعمره، آغاز کرد. رقابت استعماری بین روسیه و انگلیس در ایران، به پیدایش امتیازات خارجی، و تأسیس بانکهای خارجی منجر شد. همچنین از کشاورزی ایران برای تأمین احتیاجات حکومتهای استعمارگر استفاده میشد؛ و ایران به زائده کشاورزی و مواد خام آنان مبدل گردید.
امتیازات خطوط تلگرافی انگلستان در ایران
استعمار انگلیس، برای حفظ سلطه خود بر هندوستان، و افزایش نفوذ خود در ایران، نیاز داشت که امتیاز تلگرافی در ایران بهدستآورد؛ بنابراین در سال ۱۲۴۱ شمسی (دسامبر ۱۸۶۲میلادی) ناصرالدینشاه را مجبور کردند.. که معاهده تلگرافی انگلیس و ایران را امضاء نماید.
اداره انگلیسی تلگراف هند و اروپا، امتیاز ساختمان و استفاده از خط تلگرافی خانقین- تهران- بوشهر را بهدستآورد. در بوشهر این خط به کابل تحت البحری، یعنی زیردریایی انگلیس وصل میشد. در اواخر ۱۲۴۸ شمسی یا ۱۸۶۹، دولت قاجار بهخاطر ساختمان این خطوط تلگرافی که تحکیم سلطه انگلیس را برآورده میکرد، ۴۸۰۰۰لیره انگلیس به انگلستان مقروض شد که ناصرالدینشاه آن را از کیسه مردم ایران در طول ۲۰ سال پرداخت کرد.
مخفی نماند که تمامی بودجه و مخارج این قراردادها را عوامل حکومت با فشار و خشونت بسیار از مردم ایران میگرفتند.
اداره این خطوط تلگرافی و تلگرافخانهها، توسط انگلیسیهایی که از حقوق اتباع خارجی بهرهمند بودند، اداره میشد؛ بنابراین حکم جزیرههایی از سرزمین یا دولت انگلستان در ایران داشتند. به همین دلیل از این تلگرافخانهها بهتدریج برای تحصن، یا بست نشستن استفاده میشد، بهعنوان وسیلهای برای تحکیم نفوذ سیاسی انگلستان مورد استفاده قرار میگرفتند.
اعطای یکباره یک رشته امتیاز به انگلستان و آلمان!
امتیاز گمرکات
ناصرالدینشاه، در مقابل دریافت ۲۰ هزار لیره استرلینگ، اداره همه گمرکات کشور را تا مدت ۲۰ سال به بارون رویتر انگلیسی واگذار کرد؛ و متعهد شد که در آینده، امتیاز تشکیل بانکها و ساختمان راههای شوسه، خطوط تلگرافی و فابریک و کارخانهها و غیره را به او بدهد. ناصرالدینشاه همچنین موافقت کرد که قطعات اراضی مورد نیاز (برای اداره این امتیازات) را مجانا در اختیار رویتر بگذارد؛ و کارگران لازم برای مؤسسات او را تأمین کند و منافع او را تضمین کند.
در عوض این همه عطاها، صاحب امتیاز که از پرداخت هر گونه عوارض گمرکی داخلی و خارجی معاف بود، موظف بود که فقط ۱۵ الی ۲۰ درصد از سود خالص مؤسسات مربوطه را به دولت ایران بپردازد.
در حقیقت، شاه با واگذاری این امتیازات به رویتر، تمامی ثروتهای طبیعی کشور، امور واردات و صادرات، و امور بانکی را برای مدت هفتاد سال به انگلیسیها واگذار میکرد.
لرد کرزن Curzon سیاستمدار انگلیسی نوشت: «هنگامی که این امتیاز نامه منتشر شد، آن را بهمثابه واگذاری کامل و خارقالعاده تمام ذخائر صنعتی کشور به خارجیها ارزیابی کردند».
این قرارداد حتی در میان درباریان شاه هم با خشم و اعتراض روبهرو شد. قشرها مردم هم نسبت به آن اعتراض کردند… بهنحوی که شاه مجبور شد لغو این امتیازنامه را اعلام کند.
استعمار دست برنمیدارد.
۱۲۶۸ شمسی: ۱۸۸۹ میلادی: انگلیسیها به بهانه جبران خسارت بهخاطر لغو امتیازنامه رویتر، شاه را تحت فشار قرار دادند که امتیاز بانک شاهنشاهی را به بارون رویتر واگذار کند.
بانک شاهنشاهی
مدت این امتیاز شصت سال بود و حق انحصاری انتشار اسکناس، در سراسر ایران، به این بانک داده شد. درآمدهای کشوری ایران و عوارض گمرکی و غیره، تماماً در حساب جاری بانک انگلیس وارد میشد. این بانک امور ضرابخانه را هم در دست داشت و نرخ قیمتهای خارجی را تعیین میکرد. این بانک که در تمام شهرهای بزرگ ایران شعبه ایجاد کرد، عملاً کار یک بانک دولتی ایران را انجام میداد، و از حقوق کامل سازمان دولتی ایران برخوردار بود، در لندن اداره میشد و از قوانین ایران پیروی نمیکرد!
بانک شاهنشاهی ایران در ازای همه امتیازی که گرفته بود، فقط شش درصد از سود خالص خود رو به دولت ایران میپرداخت. در حقیقت این بانک بر قلب و شریان مالی و اقتصادی چنگ انداخته، و مهمترین سلاح برای اسیر کردن ایران در چنگ استعمار انگلیس بود.
امتیازات دیگر به دولت انگلستان
امتیاز دیگر: ۱۲۶۷ شمسی: ۱۸۸۸ میلادی: شرکت انگلیسی برادران لینچ، امتیاز کشتیرانی در رود کارون را به دست آورد.
سال ۱۲۶۹: امتیاز خرید و فروش و تهیه تنباکو و توتون در سراسر ایران به شرکت انگلیسی تالبوت واگذار میشود.
مخالفت با اعطای این امتیاز باعث جنبشی مردمی در ایران شد که ناصرالدینشاه را مجبور به لغو آن نمود، انگلیس بهعنوان غرامت، ایران را مجبور به دریافت پانصدهزار لیره استرلینگ وام از بانک شاهنشاهی کرد و در مقابل آن، عایدات گمرکات جنوب ایران را در اختیار انگلیس بگذارد.
سال۱۲۸۰ شمسی، ۱۹۰۱ میلادی: امتیاز بهرهبرداری انحصاری منابع نفتی سراسر خاک ایران، باستثناء مناطق شمالی برای مدت ۶۰ سال، به ویلیام ناکس دارسی تبعه انگلیس واگذار شد.
این عمدهترین ثروت کشور ایران بود؛ که شامل نفت سه چهارم خاک ایران میشد. این امتیاز در مقابل پرداخت مبلغ ناچیزی، یعنی مبلغ ۲۰ هزار لیره استرلینگ آن هم پس از شروع بهرهبرداری، به انگلیس داده شد.
به این ترتیب میزان سرمایهگذاری استعماری انگلیس در ایران ۹٫۶(نه میلیون و ششصدهزار) لیره انگلیس بود. این تنها یکی از طرفهای استعمارگر ایران بود. مهمترین طرف استعماری بعدی، روسیه تزاری بود. استعمارگرانی که میخواستند به خوان یغمای سرمایههای مردم محروم ایران که توسط شاهان قاجار گسترده میشد چنگ بیندازند. شرح دردآلود این خیانتها و دست اندازیها را باید بدانیم تا به علت برپا شدن آتش جنبش مشروطه بهتر پی ببریم.
سلسله قاجاریه یک استبداد فئودالی را بر ایران حاکم کرده بود. دربار شاه، مدافع منافع اربابان زمین بود و حکمرانان وابسته به حکومت مرکزی، در حوزههای نفوذشان از هیچ فشاری به مردم دریغ نمیکردند… دهقانان مجبور به پرداخت مالیاتهای سنگین به دولت میشدند. هیچگونه ارگان رسیدگی به دادخواهیهای مردم وجود نداشت.
«در دهات کرمان هنوز پولِ چوبِ حاکم، آنچه چوب برای سیاست و زدنِ مردم لازم است از مردم میگیرند، … مخفی نباشد که تمام صدمات و تحمیلات بر فقرا و زارعین و کسبه است، اغنیا و علما و خوانین و ملاکین راحت و آسودهاند ضرر بر بیچارهها و عَجَزِهها است».[۲]
سیاست حکومت قاجار و دربار شاه بر موازنه مثبت بین استعمارگران و تأمین مطامع آنان استوار بود. هر امتیازی که توسط شاه به روسیه تزاری داده میشد، معادل آن، امتیازی به انگلیس واگذار میکرد. مثلاً در مقابلِ دادنِ امتیاز ایجاد بانک شاهنشاهی به انگلیس، امتیاز تأسیس بانک استقراضی به روسیه داده شد.
امتیازات به آلمان
۱۲۶۴ شمسی: در زمان ناصرالدینشاه امتیازاتی به امپراطوری آلمان داده شد. از جمله دو کشتی از آلمان خریداری شد که در خلیجفارس توسط ملوانان آلمانی اداره میشد. علاوه بر آن یک مدرسه آلمانی در تهران تأسیس، و مذاکرات محرمانهای برای ایجاد راهآهن در شمال ایران صورت گرفت. اما چون این اقدامات بدون موافقت روس و انگلیس بود، آنها با فشار روی دربار فاسد و شاه وابسته قاجار، لغو این قراردادها را خواستند و برای خود نیز امتیازات جدیدی طلب کردند.. و ناصرالدینشاه تمام آن خواستهها را برآورده کرد.
به دنبال آن، انگلیس تقاضای امتیازات جدیدی کرد. از جمله، امتیاز کشتیرانی در رود کارون بود، که تجارت در خوزستان را در اختیار انگلیس میگذاشت، خواستههای دیگر انگلیس تأسیس بانک شاهنشاهی، حق انحصاری چاپ و نشر اسکناس در سراسر ایران، حق استخراج کلیهمعادن به مدت شصت سال بود که دولت قاجار همهاین امتیازات را به انگلیس داد.
همچنین بر اساس سیاست ذلیلانه موازنه مثبت، یک رشته امتیازات هم به روسیه داده شد که عبارت بود از: تأسیس بانک استقراضی، امتیاز ساخت جادهتهران انزلی، ساخت راهآهن جلفا به تبریز، اجازه کشتیرانی در مرداب انزلی، و کلیه رودخانههایی که به دریای خزر میریزند، و بالاخره، امضای موافقتنامهای مبنی بر این که دولت ایران تا ده سال به ساخت راهآهن در ایران اقدام نکند! و همچنین به کسی هم اجازه ساختمان راهآهن در ایران را ندهد!
امتیازات داده شده به روسیه در حقیقت فهرست ننگینی از ذلت و خواری و بیارادگی شاه و دربار قاجار و به تاراج دادن سرمایههای مردم ایران است:
سال ۱۲۵۸: امتیاز ساختمان خط تلگرافی استرآباد- چگیشلر
سال ۱۲۶۷: امتیاز شیلات بحر خزر از آستارا تا اترک
سال ۱۲۶۹: امتیاز بانک استقراضی روسیه.
سال ۱۲۷۰: امتیاز تأسیس بیمه و امور حمل و نقل ایران شامل ایجاد خطوط کشتیرانی در دریای خزر. امتیاز بهرهبرداری از بندر انزلی، احداث یک رشته راههای شوسه بین شهرهای ایران به روسیه داده شد.
سال ۱۲۷۹: اعطای امتیاز گمرکات شمالی ایران به روسیه.
میخاییل سرگیویچ ایوانف ایرانشناس روس در کتاب خود مینویسد: «قبل از جنگ جهانی اول، مجموعاً قریب به ۱۶۴ میلیون روبل سرمایههای روسیه تزاری در ایران گذاشته شده بود.».[۳]
نتیجه سیاستهای شاهان و دربار قاجار چه بود؟ تقدیم همه چیزِ سرزمین ایران بهصورت امتیازات بیدریغ، به قدرتهای استعماری مثل روسیه و انگلیس بود. شاهان قاجار به قدری در برابر استعمار مطیع و مُنقاد بودند که حتی اینکه بعد از شاه، جانشینی او به چه کسی میرسد را روسها تعیین میکردند…
«پس از مرگ عباس میرزا بین رجال دولت و شاهزادگان قاجار بر سر انتخاب ولیعهد جدید اختلاف افتاد. گروهی ظلالسلطان فرزند فتحعلیشاه را مناسب میدانستند و عدهای دیگر محمد میرزا فرزند عباسمیرزا را. در سال ۱۲۱۳ شمسی روسیه سفیری به ایران فرستاد و اعلام کردکه طبق معاهده ترکمانچای سلطنت ایران باید در خاندان عباسمیرزا موروثی باشد!.
مهمترین تأثیر اعطای امتیازات و حاکم کردن نفوذ بیگانه بر شئون مملکت، فشاری بود که بر دهقانان و مردم محروم میآمد. شاهزادگان، روحانیان، تجار و وابستگان حکومت، که صاحبان زمینهای بزرگ بودند، نوع محصولات دهقانان را برای تأمین مواد اولیه برای استعمارگران تعیین میکردند.. و با قیمت بسیار نازل از دهقانان میخریدند.»[۴]
فقر دهقانان
صنعتگری ضعیف داخلی هم توان رقابت با کالاهای وارداتی شرکتهای خارجی را نداشت و صنعتگران دچار ورشکستگی میشدند. ملاکانِ رو آورده به تجارتِ کشاورزی، برای گرانتر شدن کالای خود به احتکار میپرداختند نتیجه، به وجود آمدن قحطیهای مرگبار در دورههای پیاپی بود:
قحطی سالهای۱۲۳۹تا۱۲۴۰،
قحطی وحشتناک سالهای ۱۲۴۸ تا ۱۲۵۱،
قحطی سالهای ۱۲۵۷ تا ۱۲۵۹، و قحطیهای پراکنده در سالهای بعد جان فوج فوج مردم ایران را میگیرد.
زینالعابدین مراغهای در کتاب خود مینویسد: «در تمام آن مملکتها که از ایران دیدم در هیچ بلادی آثار ترقیات، و تمایل به تمدن به نظرم نیآمد که بدان خوشوقت شوم… بَس که اهالی ناچار از مهاجرت به ممالک خارجه شدهاند، شهرها خالی از مخلوق به نظر میآید. بدبختترین سکنه این مُلک، گروه مزدوران و فعله و حمالانند. بیچارگان باید یک روزکار کرده و یک روز پی تحصیل نان، دکان به دکان بگردند تا شام بلکه بتوانند نیممن نان با پول خودشان به چنگ آورده نفقةعیال کنند. در کمال فراخسالی وبرکتِ آذوقه، سالهاست که این قحطی نان برقرار است. یک سال و دو سال نیست. بسیاری از اصحاب املاک در خونخوارگی چالاکتر از تابعان چنگیزند، گندم را در هرجا انبار کرده میپوشانند و برحال هموطنان افتاده رحمی نمیکنند».[۵]
نگاهی هم به سیاست قاجاریان در جنگها و در برابر لشکرکشیهای ویران کننده استعمارگران ضروری است تا روشن شود که در این کشورگشاییها چه کشاکشهایی بین استعمارگران درگرفت:
پس از انقلاب سال ۱۷۸۹ فرانسه، و روی کارآمدن ناپلئون، و کشورگشاییهای او در اروپا و نزدیک شدن به شرق، فرانسه به قدرت شماره یک اروپا تبدیل شد و به رقیب اصلی روس و انگلیس در تصاحب مستعمرات آنان در شرق تبدیل گردید. فرانسه از یکسو برای پس گرفتن مستعمرات خود در هند، به انگلیس فشار میآورد، و از سوی دیگر تهدیدی بزرگ برای روسیه بهشمار میرفت. این امر رقابت بین استعمارگران را در ایران افزایش داد. استعمارگران با طرحهای پیچیده برای دفع یکدیگر و برای پیدا کردن نفوذ در ایران، عمل میکردند.. ، و سران قاجار در خواب غفلت بهسر میبردند.
یک کار مفت و مجانی که فتحعلیشاه برای انگلیس کرد معاهدهای بود که در سال ۱۸۰۱ با انگلیس بست؛ و آن هنگامی بود که انگلیس تهدید حمله ناپلئون از طریق بنادر خلیجفارس و جنوب ایران به هندوستان را حس کرد. در آن زمان هنوز قدرت انگلیس در هند استحکام پیدا نکرده بود و از سوی ساکنان سند و پنجاب و ممالک میسور که هنوز استقلال داشتند در خطر تهاجم بود و پادشاه افغانستان هم هر سال با حملات خودش به هند خطرات عمدهای را برای حکومت انگلیسی هندوستان به وجود میآورد. بسیار طبیعی بود که وقتی انگلیس چنین نیازی به یک متحد دارد، ایران که خودش از طرف روسیه مورد تهدید تهاجم به قفقاز هست، بتواند امتیازات بسیاری از انگلیس در ازای اتحاد خودش با انگلیس بگیرد. اما فتحعلیشاه مجاناً و بهطرز حیرتانگیزی تعهدات بسیاری سنگینی را به نفع انگلیس پذیرفت.
تعهدات اعطا شده فتحعلیشاه به انگلیس
- هرگاه پادشاه افغانستان درصدد حمله به هند برآید، (ایران) به آن کشور لشکرکشی کند!. آن مملکت را ویران نماید.…
- اگر قشونی از جانب فرانسویان در یکی از بنادر ایران بخواهد پایگاه یا مسکن اختیار کند، قشون متحد ایران و انگلیس به دفع ایشان بکوشد و نیز از راه دادن فرانسویان به سواحل و جزایر ایران خودداری نماید.
در سال۱۱۸۲ شمسی، ۱۸۰۲میلادی، روسیه تزاری برای گسترش قدرت و نفوذ خود و همچنین دفاع از منافع خود در برابر انگلستان که بر هند مسلط شده بود، به ایران حمله کرد و گرجستان را از ایران جدا کرد؛ و بعد به فکر امیرنشینهای قفقاز افتاد. انگلیس هم از جنوب به نفوذ در بنادر جنوبی ایران جهت تأمین حفاظت منافع خود در هندوستان و گسترش نفوذ خود در ایران مشغول شد و کوشید دامنه مستعمرات خود را تا مرزهای شرقی ایران توسعه داد.
روسیه تزاری و انگلیس برای رویارویی با قدرت رو به گسترش ناپلئون، در سال ۱۸۰۴ اتحادیهای علیه ناپلئون به وجود آوردند. پس از قرارداد روسیه تزاری و انگلیس، روسیه برای دست اندازی به مناطق شمالی ایران، دست باز پیدا کرده، تصمیم به تصرف امیرنشینهای قفقاز گرفت.
در این میان، شاهان قاجار، برای حفظ حکومت خود و چپاول مردم ایران، دائماً به قدرتهای استعماری میآویختند. فتحلیشاه قاجار هم به دامن ناپلئون آویخت تا فرانسه، در برابر روسیه که قصد تصرف امیرنشینهای قفقاز را داشت از او حمایت کند. ناپلئون که نفوذ در ایران را برای خارج کردن هندوستان از چنگ انگلستان میخواست، در عهدنامهای که به اسم فن کُنشتاین معروف شد، ایران را به اقداماتی در جهت پیشروی خود برای دست انداختن به هند متعهد کرد.
قرارداد فن کنشتاین: (۱۸۰۷ میلادی (اردیبهشت ۱۱۸۶ شمسی)
«ماده هشتم این قرارداد دایر بر قطع رابطه ایران و انگلیس و اعلان جنگ فوری به بریتانیا و ممنوعیت همهکالاهای انگلیسی در ایران بود.
ماده نهم آن دایر بر اتحاد ایران و فرانسه بود در برابر هر جنگی که انگلیس و روس در آن علیه فرانسه و ایران شرکت نمایند.
ماده دهم: ایران تعهد نمود که افغانان و مردم قندهار را با ارتش خود متحد کرده و به متصرفات بریتانیا در هندوستان حملهور شود».[۶]
اما با تغییر منافع کشورهای غربی و پیمانبستنهای پشت پرده آنان، این ایران بود که تنها میماند. چنانچه چیزی نگذشت که جنگ روس و فرانسه با شکست ارتش روس خاتمه یافت و میان ناپلئون و تزار روس صلح برقرار شد. ناپلئون و آلکساندر روسیه در یک عهد نامه دوستی پیمان بستند که در حمله و دفاع علیه ایران و عثمانی و انگلیس شریک یکدیگر باشند!. به این ترتیب فتحعلیشاه که به تعهدات خود در قبال فرانسه و علیه روس و انگلیس عمل کرده بود، چیزی بجز دشمنی دولتهای روس و انگلیس را برنیانگیخت.
در سالهای بعد روسیه و انگلیس مجدداً برای از بین برداشتن قدرت خطرناک ناپلئون متحد شدند و بالاخره ناپلئون را در سال ۱۸۱۲ شکست دادند.
وقتی عامل وحدت روسیه و انگلیس، یعنی فرانسه از بین رفت باز ایران صحنه رقابتهای استعماری روسیه و انگلیس شد. در سال ۱۸۱۲ میلادی برابر ۱۱۹۱ شمسی انگلیس برای جلوگیری از گسترش نفوذ روسیه و حفظ مستملکاتش در هندوستان پیمانی با دولت ایران امضا کرد و متعهد شد بهمنظور ادامه جنگ ایران با روسیه، به ایران کمک کند. انگلیس به این وسیله شاه قاجار را تشویق به جنگ با روسیه کرد و فتحعلی شاه در اجرای مطامع استعمار، بار دیگر بخشهای وسیعی از خاک ایران را از دست داد.
قرارداد گلستان-قرارداد ترکمن چای
قرارداد ترکمانچای:۱۲۰۷ شمسی: فوریه ۱۸۲۸ میلادی:
- شهرهای ایروان و نخجوان به روسیة تزاری واگذار میشود.
- ایران سی میلیون روبل نقره روسی نیز غرامت به روسیه میپردازد…
بعد از مرگ فتحعلیشاه، استعمارگران انگلیسی تلاش کردند تا با حمایت از شاهزادگان و خوانین بزرگ محلیِ نقاط مختلف ایران، و به قدرت رساندن یکی از شاهزادگان که مطیع انگلیس باشد، بر دربار ایران مسلط شوند. اما یکی از رجال میهنپرست و ترقیخواه بهنام میرزا ابوالقاسم فراهانی که سلطه انگلیسیها را برنمیتابید، در برابر آنان قد علم کرد. قائم مقام، با از میان برداشتن شاهزادگان مزدور، یکی از فرزندان فتعحلیشاه بهنام محمدمیرزا را به سلطنت رساند و با نفوذ خود برشاه، کنترل دستگاه حکومتی را در دست گرفت. تمامی تلاش میرزا ابوالقاسم فراهانی که به قائممقام معروف شد، مقابله با نفوذ روس وانگلیس و بازگرداندن استقلال ایران بود. اما استعمارگران با یاری دربار فئودالی و آخوندهای ثروتمند او را از میان برداشتند.[۷]
قائممقام فراهانی
زمانی که قائم مقام، نخستوزیر ایران شد همه چیز از هم پاشیده بود. از نظر نظامی ایران از روسیه شکست خورده بود. قراردادی بین ایران و روس به امضاء رسیده بود که متضمن تحمیل کاپیتولاسیون و همچنین تحمیل تجارت آزاد و اقتصاد درباز بود. بنیه اقتصادی ایران قابلتوجه نبود، و قدرت ایستادگی در مقابل غارتگران را نداشت؛ و قائممقام برای اصلاح همه این خرابیها، عزم کرده بود. بهترین راه شناخت یک رجل مردمدوست و بلند همت، آشنایی با مخالفان او و خائنانیست که پیش از او همه چیز را در طبق تاراج گذاشتند. آنان را بشناسیم:
از سه نخستوزیر پیش از قائممقام فراهانی، یکی میرزا شفیع، صدراعظم فتحعلیشاه بود که متمایل به انگلیسها بود و در جانبداری از منافع انگلستان از فعالیت توپ ریزی فابویه فرانسوی برای ارتش ایران جلوگیری میکرد.
دیگری محمد حسین اصفهانی بود که او نیز طرفدار انگلیس بود و شخصاً از انگلیس حقوق میگرفت. محمد حسین اصفهانی قرارداری با انگلیس منعقد کرد که بر اساس آن شاه دوازدههزار تومان رشوه گرفت و مقرر شد که سالی ۲۰۰هزار تومان دیگر نیز بگیرد و منافع انگلیس را در جنگیدن با روس تأمین کند.
نخست وزیر دیگر که پیش از قائممقام امور را در دست داشت آصفالدوله بود که او نیز تمایل به انگلیس داشت و در تمام دوران خود کاری جز خیانت به ایران نکرد و در زمان او ایران شکستهای سنگینی در جنگ با روس خورد و قراردادهای ذلتبار بین ایران و روس بسته شد.
اما قائممقام در مدت صدارت خود با سختگیری بسیار درصدد مهار کردن فساد درباریان و نظم و نظام بخشیدن به امور و مخالفت با نفوذ و سلطه قدرتهای استعماری روس و انگلیس در ایران برآمد.
کم کردن حقوق شاه از خزانه دولت حذف حقوق بیمورد تملق گویان شاه مخالفت با «تجارت «بیدر». مخالفت شدید با اجرای قرارداد کاپیتولاسیون مخالفت شدید با قرارداد تجاری ضمیمه ترکمانچای جلوگیری از تأسیس کنسولخانه روس وانگلیس به هر نحو ممکن. قائم مقام: «آقای وزیر مختار روس! این قرارداد تحمیلی است! و من به «مردی و نامردی» در تخریب آن خواهم کوشید!» آخوندهایی همچون حاجی میرزا آقاسی، و میرزا نصرالله اردبیلی نیز قائممقام را مانع مظالم و غارتگری خود میدیدند؛ بنابراین با درباریان فاسد و عمال بیگانه، و استعمار خارجی برای کشتن قائممقام همدست شدند.. نامه وزیر مختار انگلیس، سرجان کمبل، وزارتخارجه انگلیس: «برای برانگیختن مردم و خرج کردن پول بین علماء و ملاها مبلغی در حدود ۵۰۰ لیره لازم دارم. امام جمعه به من قول دادهاست که این پول را در موقع مناسب و بهطور صحیح خرج کند.» گزارش دوم وزیر مختار انگلیس به دولت انگلیس: «... . چند نفر از ملایان بالای منبر علیه او (یعنی علیه قائم مقام) به درشتی سخن گفتهاند و هر کجا نام او و عمالش برده میشود، توأم با دشنام است. ...»[۸] به این ترتیب استعمارگران با همدستی ملایانی همچون حاجی میرزا آقاسی، و میرزا نصرالله اردبیلی، پس از دسیسهچینیهای لازم علیه قائممقام سرانجام در ۳۰ماه صفر ۱۲۵۱ برابر با ۱۸۳۶ میلادی شاه را به دستگیری و پس از پنج روز به قتل قائممقام وادار کردند… محمدشاه او را به باغ نگارستان احضار کرد و در همانجا توسط اسماعیل خان قراچهداغی، رئیس فراشان خود، وی را به قتل رساند. «قائممقام به باغ نگارستان درآمد… بر حسب فرمان…. دژخیم ادوات نگارش او را گرفته از بالاخانه دلگشا فرود کردند.. و در بیغولهای که حوضخانه خوانند محبوس داشتند و در شبِ سَلْخِ صَفَرَش (یعنی آخرین روز ماه صفر)، خپه (خفه) کردند…».[۹]
پانویس
- ↑ تاریخ مشروطه. احمد کسروی
- ↑ تاریخ بیداری ایرانیان ج 1ص ۱۲۵، ۲۱۶
- ↑ کتاب تاریخ مشروطیت ایران
- ↑ تاریخ مشروطه کسروی
- ↑ سیاحتنامه ابراهیم بیک صفحه ۲۳۵-۲۳۸
- ↑ تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر: از آغاز سلطنت قاجاریه تا سرانجام فتحعلی شاه، سعید نفیسی
- ↑ معاهدات و قراردادهای تاریخی در دوره قاجاریه، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد
- ↑ کتاب تاریخ ایران وانگلیس
- ↑ ناسخ التواریخ