بهرام عالیوندی
بهرام عالیوندی | |
---|---|
زادروز | ۱۵ بهمن ۱۳۰۶ خورشیدی کازرون |
درگذشت | ۱ خرداد ۱۳۹۱ خورشیدی وین، اتریش |
محل زندگی | کازرون، شیراز، ممسنی، تهران، وین |
تحصیلات | لیسانس نقاشی تزیینی |
از دانشگاه | دانشکده هنرهای تزیینی در تهران |
پیشه | نقاش |
شناختهشده برای | نقاشی |
جنبش | عضو شورای ملی مقاومت ایران |
همسر | ناهید همتآبادی |
فرزندان | بهنام و شهرام |
بهرام عالیوندی (زاده ۱۵ بهمن ۱۳۰۶ در کازرون - درگذشته ۱ خرداد ۱۳۹۱ در وین) از پیشکسوتان نقاشی مدرن در ایران و از پرکارترین هنرمندان ایرانی در تبعید است.
او بعد از مهاجرت از کشور سالها در اتریش به سر برد و چندین نمایشگاه در کشورهای آلمان و اتریش برگزار کرد.[۱]
زندگینامه
وی در ۱۳۰۶ خورشیدی در شهر کازرون در استان فارس به دنیا آمد. خانوادهاش در دو سالگی به دلیل اینکه مادرش اهل شیراز بود به آنجا نقل مکان کردند. سپس از شیراز به ممسنی رفتند و بهرام تا کلاس ۶ ابتدایی در آنجا درس خواند.
پدربزرگش ازخوانین ممسنی بود، مردی تصویرگر نقاشیهای ساده ابتدایی اما زیبای کتاب دکامرون اثر معروف بوکاچیو با ترجمه احمد دریابیگی.[نیازمند منبع] حتی گفتهاند کلمه الله را روی دانه ای برنج نوشته بود. پدرش نیز نقشه خطه ممسنی را دقیقاً ترسیم کرده و آنرا در اداره دولتی مرکز ممسنی، نورآباد، آویخته بودند.
بهرام عالیوندی از کودکی به نقاشی علاقمند بود، در مدرسه نقشه جغرافی میکشید که آنها را به دیوار کلاس یا دفتر مدرسه نصب میکردند. بعد از شش سال دبستان، دبیرستان را در شیراز شروع میکند و طبق گفته خود برای امرار معاش از روی نقاشیهای دیگران کپی میکند و برای تأتر دکور میزند و پلاکارد سینما میسازد اما در هیچکدام موفقیتی نداشتهاست.[۲][۳]
فعالیتهای هنری
پس از پایان دبیرستان و خدمت سربازی به تهران آمد و یکسالی به کارهای مختلف پرداخت و عصرها به هنرستان کمالالملک رفت. پس از کودتای ۲۸ مرداد باحمایت برادر بزرگ که کارمند عالیرتبه دولت بود، در هنرستان زیبای پسران نامنویسی کرد، جایی که خود بعداً در آنجا و نیز هنرستان نقاشی دختران هنرآموز نقاشی گردید. در آنجا جلال آل احمد مربی ادبیات و مشوق او بود و تا آخرین روزهای حیات وی را زیر نظر داشت. در همین دوره بورسی ۴ ساله برای فرانسه نصیبش شد اما ساواک اجازه خروج از کشور به او نداد. جلال آل احمد هم به او گفت «در اروپا که به تو آمپول هنر تزریق نمیکنند همین جا بمان و خود را بساز».[۳]
وی سپس در سال ۱۳۳۶ در ادارهٌ هنرهای سنتی وزارت فرهنگ و هنر به عنوان طرّاح در کارگاه کاشیسازی مشغول کار شد. مدتی حدود سه سال ازروی اشیاء باستانی ایران کپی برداری میکند تابه گفته خودش بارموز نور و سایه روشن رشتههای هنر قدیم ایران بیشترآشناشود. بعد از تأسیس دانشکدهٌ هنرهای تزیینی در سال ۱۳۳۹، عالیوندی در این دانشکده، در رشتهٌ نقاشی تزیینی به تحصیل پرداخت و دورهٌ تخصصیاش را زیر نظر یک استاد فرانسوی به پایان رساند و در رشته نقاشی تزیینی لیسانس گرفت. پس از آن مدتی در هنرستانهای نقاشی به تعلیم پرداخت و سپس برای چندمین مرتبه راهی اروپا شد و از موزههای بزرگ آنجا دیدن کرد.[۴]
او در سال ۱۳۳۸ به عنوان مدرس در کارگاههای آموزشی موسسه هنرهای ملی و کمال الملک برگزیده شد و به مدت ۲۰ سال این کار را ادامه داد. در طول این مدت، او به انجام و تمرین دامنه وسیعی از هنرهای پارسی از قبیل مینیاتور و سرامیک سازی روی آورد.[۵]طی دورانی که اداره هنرهای ملی کار میکرد، آموزش هنرهای سنّتی را به هنرجویان رشته نقاشی به عهده داشت و هنرجویان را به موزهٌ ایران باستان میبرد و رمز و رازهای خطوط و نقوش آثار هنری قدیمی ایران را به آنان میآموخت.[۱]
طی حدود ۲۶ سال خدمت در وزارت فرهنگ و هنر، هزاران طرح عالیوندی درکارگاههای میناسازی، گلیمبافی، کاشیکاری، منبتسازی، خاتمکاری، نقرهسازی، معرقکاری و … توسط استادکاران رشتههای فوق به اجرا در آمد و در موزه فرهنگ و هنر جمعآوری یا به سران کشورها هدیه گردید.[۲]
نمایشگاهها
کارهای عالیوندی در مقر اصلی سازمان ملل در وین به نمایش در آمده است.
«هنر در تبعید»، نمایشگاه فردی او در وین در ژوئن ۲۰۰۷ میلادی شامل ۷۳ کار آبرنگ، رنگ روغن روی کنوس و کاغذ بود.
در دسامبر ۲۰۰۷ میلادی در پاریس، عالیوندی همراه با دو هنرمند فرانسوی در گالری انت پرسنت نمایشگاهی برگزار کرد.. محل نمایشگاه یکی از معروفترین گالریهای پاریس در هنر مدرن میباشد. بدنبال این نمایشگاه یک مقاله فرانسوی با عنوان «یک نقاش بزرگ در تبعید» نوشت که “کارهای عالیوندی ترکیب آموزشهای اروپا همراه با تجربه ۶۰ ساله هنری میباشد که از دانش عمیق از هنر ایرانی و معنوی سر چشمه گرفتهاست و منجر به خلق آثار جدیدی شدهاست که منحصربه فرد خود اوست. نقاشیهای عالیوندی بیان کننده و نماینده یک بهشت نقطهها میباشد.[نیازمند منبع]
در سال ۲۰۰۸ میلادی در وین، نمایشگاه عالی که توسط یونسکو بنیانگذاری شد شاهد کارهای عالیوندی بود از جمله تابلو فردوسی که یکی از مهمترین کارهای عالیوندی است و شاهنامه را به تصویر کشاندهاست.[۶]
در خرداد۱۳۹۶ بهمناسبت پنجمین سال درگذشت وی نمایشگاهی از آثار او در شهر اورسوراواز در پاریس برگزار شد.[۷]
سبک هنری
کارهای هنری عالیوندی الهام گرفته از ادبیات و افسانه های ادبیات فارسی و ایرانی و شرقی است. غنای آثار او در زمینه های سمبولیسم و نمادهای شرقی مانند ماهی، فلس ماهی، و اسب که سمبولهای مینیاتور پارسی میباشند ا ست.
نقاشیهای عالیوندی از فرهنگ پارسی تأثیر و الهام گرفته و به تصویر کشنده داستانها و افسانه های اسطوره ایی و شعرهای شعرای معروفی چون فردوسی و عطار نیشابوری هستند. کارهای برجسته او شامل مجموعهای نقاشی در مقیاس بزرگ که در دهه ۱۳۶۰ تولید شده اند میباشند. برخی از کارهای او از زمان جنگ و سرکوب از کشور اصلی اش ایران الهام میگیرند و درد و رنج مردم خود را به تصویر میکشد.[۵]
عالیوندی، خانم شکوه ریاضی را بهعنوان یگانه استاد برجسته خود در زمینه آموزش طراحی و نقاشی مدرن با متد آکادمی بوزار پاریس که تحصیل کرده آنجا بود، ارج نهاد.
به گفته خودش اگر اثر سبک کوبیسم درکارهایش مشهود است بدلیل کار روی کاشیهای معرق و تقسیمبندی ناگزیر آنها این توهم را ایجاد کرده است.[۲]
عالیوندی به نسلی از ایرانیان هنرمند تعلق دارد که چهرههای شناخته شده و مهمی چون مسعود عربشاهی، ناصر اویسی، و پرویز تناولی جز آنها به شمار میآیند. آثار عالیوندی در زمینههای سمبولیسم و سمبلهای شرقی میباشد، مانند ماهی، فلس ماهی، و اسب که سمبولهای مینیاتور پارسی میباشند. نقاشیهای عالیوندی از فرهنگ پارسی تأثیر و الهام گرفته و به تصویر کشنده داستانها و افسانههای اسطوره ایی و شعرهای شعرای معروفی چون فردوسی و عطار نیشابوری هستند. کارهای برجسته او شامل یک سری نقاشی در مقیاس بزرگ که در دهه ۱۳۶۰ تولید شدهاند میباشند. این شامل تصویر میترا، عیسی مسیح و فردوسی میباشد. برخی از کارهای او از زمان جنگ و سرکوب در ایران الهام میگیرند و درد و رنج مردم خود را به تصویر میکشد.[۶]
از لحاظ تکنیکی، کارهای او در برخی اوقات بسیار سنتی و برخی اوقات بسیار خلاقانه و اصیل میباشند. نقاشیهای اولیه عالیوندی شامل آنهایی که در دهه ۱۳۶۰ بودند معمولاً از رنگ و روغن سنتی روی کانواس میباشد که یادآور شیشههای رنگی و طرحهای کلیساهای قرون وسطی میباشد که کامل انشان دهنده خلاقیتهای شخصی او میباشند. در طی سالهای دهه ۱۳۷۰ عالیوندی کارهای رنگ و روغنی را ادامه داد اما کنواس سنتی کنار گذاشته شد و او کارهای خود را مستقیماً به روی کاغذ منتقل نمود، روشی که توسط کوبیستها در سده ۱۹۰۰ بنیانگذاری شده بود.[۸]
کارهای هنری عالیوندی بیشتر روی ادبیات و افسانههای ادبیات فارسی و ایرانی و شرقی تکیه داشت. علاوه بر نقاشی، کارهای هنری روی پردههای نقش دار و کنوس نیز هنر عالیوندی را از بقیه جدا مینمود.[۶]
او در آثارش هنر شرق را با تکنیکهای مدرن درهم آمیخته بود، میراث گرانبهای هنری او گنجینهای از بیش از سه هزار اثر متنوع در ابعاد گوناگون (از پانزده در هجده سانتیمتر تا دو متر و نیم در سه متر) میباشد.
روحیه تسلیمناپذیری، آزادیخواهی، عشق به رزمندگان و شهیدان راه آزادی، در آثار وی، خود را گاه در انعکاس نور امید و گاه در شعلههای فروزان نشان میدهد.
انزجار از سرکوب دینی و بشردوستی و عدالتخواهی در همه جای آثار او به چشم میخورد. او یک بار در مورد آثارش گفته بود:
«زندگی من در خاطرات گذشته نمیگذرد. بهکهنگی عمرم هم اصلاً نمیاندیشم. همانطور که برای ادامه زندگی به غذا نیاز دارم، نقاشی کردن هم برای من نیاز زندگی ست. آنچه هم که روح مرا جوان و زنده نگهمیدارد همین بازی با رنگ و خط و نقطه و فلس است که دور از واقعیتهای تلخ ملموس، دنیایی از فانتزی را مجسم میکند، شخصاً تابع لحظات زودگذر روز هستم. اکتشافات فضایی در ماورای کهکشان و حوادث زمینی طی روز همه برایم اثرگذار است، اگر هم ردپایی از گذشتههای هنری دور در کارهایم به چشم میخورد، نتیجه مطالعات و بازسازی آثار گوناگون هنرهای باستانی ایران مثل مینیاتور، نقش برجسته، سرامیک، نقرهسازی، منبتکاری، میناسازی و غیره است که محفوظات ذهنی مرا تشکیل میدهد».
بهرام عالیوندی تسلط به تکنیک نقاشی غرب و شناخت عمیق هنر و فرهنگ شرق را در آثارش با هم درآمیخت و موفق به خلق سبکی گردید که در آن به زبان ویژه هنری خود اندیشهها، تخیلات و آرمانهای والای انسانیاش را بازگو میکرد.
او در کارهایش فرهنگ ایران را از مذاهب تا عرفان شعر تا حماسهسرایی را تجربه کرد و این زمینهساز بیان و زبان هنری نقاشی او شد.[۹]
او به اسطورهشناسی علاقه داشت و این علاقه روی کار او اثر گذاشته بود. اسطورههای ایرانی و هندی و به طور عام اسطورههای شرقی مایه الهام آثار او بودند. تم اصلی نقاشی او جنگ بین نور و ظلمت و پیروزی نور بر ظلمت است. به همین خاطر منتقدان او را نقاشی نامیدهاند که از تاریکیها نور و امید میآفرید.[نیازمند منبع]
در هزارهٌ فردوسی، نمایشگاهی از نقاشیهای او در مرکز یونسکو در وین به نمایش گذاشته شد که ۳۳ تابلو آن به اساطیر شاهنامه مربوط میشد.[۱]
او دربارهٔ شیوه کار خود میگوید:
«من در نقاشی هیچگاه از قبل فکر نمیکنم که چه چیز میخواهم بکشم، بلکه کاملاً تابع احساسم هستم. البته معتقدات و تفکرات من در این آفرینش تأثیر دارند، ولی اگر بخواهم روی چیزی از قبل فکر کنم و طرح بریزم و بعد روی آن کار کنم، این را دیگر اثر هنری نمیدانم. در واقع به نظر من، هنر تبلور احساس هنرمند، یعنی تبلور احساس جامعه است. این تقسیمبندی هنر برای هنر و هنر برای مردم را هم قبول ندارم. اصلاً موضوع این نیست. هر هنرمندی بار زمان خودش را دارد».[۱]
فعالیتهای سیاسی
عالیوندی در دوران دبیرستان و از حوالی سال ۱۳۲۲ با حزب توده و اهداف تبلیغاتی آن آشنا میشود و به گفته خودش از آنجا که ظلم خوانین، جنگهای قبیلهای و آشفتگی روحی پدر و فقر خانواده را پس از تقسیم اراضی به چشم دیده، آرمان عدالتخواهی وعدالتجویی را در حزب یاد شده مییابد.
ابتدا عضو سازمان جوانان حزب و سپس بهعنوان مسئول درجهداران هوادار در شیراز گزیده میشود. انواع فعالیتهای حزبی و تظاهرات، ساختن پلاکاردها برای انواع همین تظاهرات، دستگیری در سال ۱۳۲۷، سالهای پرماجرای زندان، خاطرات آشنایی باسران و مسئولان حزب در شیراز و خیانت آنان، از وی فردی باتجربه ساخت.
پس ازکودتای ۲۸ مرداد با کمک برادر بزرگتر از شیراز به تهران گریخت، درجنوب تهران درخانه ای محقر مخفی گردید و برای کسب ناگزیر روزی ناچیز، به انواع کارهای سخت وپست تن داد.
وی دربارهٔ خیانت حزب توده در جریان کودتا گفتهاست:
«گروهان زرهی با تانک و زرهپوش بر سرتاسر شیراز مسلط بود و درجهداران همه از هواداران عضوگیری شده حزب بودند و مرتب میپرسیدند چه کنیم، تانک ها را رو به کی و کدام سمت بگردانیم وشلیک کنیم؟ ایل قشقایی هم پیغام فرستاده و برای کمک و همکاری اعلام آمادگی کرده بود که عازم شهر شوند اما… شهر قرق اوباش و اراذل شده بود که جولان میدادند و ما مبهوت و بلاتکلیف، سرخورده از قطع رابطه مسئولان که نمیدانستیم چرا بی هیچ عکسالعملی دست گذاشتهاند روی دست و هیچ دستوری نمیدهند و بیخبر از اینکه آقایان واداده و به فرمان ارباب شمالی بدون کمترین مقاومتی به همه پشت کرده و شهر را در دست اوباش و اراذل رها کردهاند تا کودتاچیان بعداً و بهتدریج همه آنهایی را که نگفتند (جاودان شهریارا) یکجا به مسلخ ببرند.»[۲]
عالیوندی تا سالهای طولانی بهعلت عدم همکاری با ساواک هم ممنوعالخروج و هم از استخدام رسمی او ممانعت میشد. اما چون بهدنبال کسب شهرت هنری که عالیوندی بهتدریج و بهعلت آغاز سبک ویژه کارش به آن دست یافته و نام او در زمره نقاشان مدرن ایران بر زبان اهل این هنر افتاده بود، هربار که در نمایشگاههای جمعی اثری از او نیز به معرض تماشا گذاشته میشد اگر فرح نیز برای افتتاح یا دیدار از این نمایشگاهها شرکت داشت، ساواک از حضور عالیوندی در نمایشگاه و در کنار تابلوهایش ممانعت میکرد اما روز بعد روزنامههای تهران عکس فرح را در کنار تابلویی از او به چاپ میرساندند.[۲]
بعد از انقلاب ضدسلطنتی هم جمهوری اسلامی وجود چنین هنرمند برجسته و آزادیخواهی را در خاک ایران تاب نمیآورد. آثار او که پیش از این در سراسر دنیا به نمایش در آمده بودند، در ایران ممنوع شدند.[۹]
عالیوندی از مهرماه سال ۱۳۶۰ تا پاییز ۱۳۶۳ که از ایران خارج گردید و به اتریش پناهنده شد، در سختترین شرایط پلیسی و امنیتی آن دوران، خانه و زندگی و همه امکانات مادی و معنوی خود را با ریسک پذیری بسیار در اختیار مجاهدان قرار داد و حتی با جابجایی مدارک و اسناد سازمان، خطرات فراوان به جان خرید. طی تهاجم پاسداران به یکی از پایگاههای مسئولان و فرماندهان مجاهدین در شمال تهران، ۳ تا ۴ تابلوی نقاشی که عالیوندی برای تزئین و عادی سازی پایگاه به آنان اهدا کرده بود نیز طی مصادره اموال پایگاه، بدست پاسداران افتاد و موضوع مورد سوء ظن و پیگیری قرار گرفت اما او با هوشیاری و ضمن اظهار بی اطلاعی از خریدار تابلو توانست از مهلکه جان به در برد. پس ازخروج عالیوندی از ایران و سپس حمایت علنی او از مقاومت ایران ضمن اهدای تابلوی عظیم شهادت مجاهد خلق فرهاد پاکزاد به مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت ایران، اکثر تابلوهای نقاشی عالیوندی از موزهها، موسسات دولتی و گالریها جمعآوری و ممنوعالنمایش شده و حتی از ذکر نام او نیز در کتابهایی که دربارهٔ پیشکسوتان نقاشی مدرن ایران چاپ گردید، ممانعت به عمل آمد. [نیازمند منبع]
با این وجود از همان ابتدای اقامت عالیوندی در خارج از کشور و طی سالهای طولانی، بخصوص چندسال اخیر که جمهوری اسلامی پس از بارها تلاش برای جذب او ناامید شده، برای استفاده از نام و شهرت هنری او، بعضی آثار نقاشی وی را درچندین نمایشگاه گروهی به معرض تماشا گذاشته و ضمن نقد هنری تکنیک و سبک کار وی، به چاپ عکس رنگی یکی از تابلوهای بزرگ او در نشریات ویژه خارج از کشور اقدام نمود.[۲]
عالیوندی دربارهٔ حجم فعالیتها و ارتباط آثارش با موضوعات سیاسی گفتهاست:
«من در ۲۶–۲۷ سالی که در خارج کشور هستم تابلوهایم از مرز ۳۰هزار گذشتهاست. تابلوهایی به عرض سه متر در دو متر. آنها را تابلوبندی کردهام. شب عید نوروز گذشته تابلوی ۶–۷ مرداد دو سال قبل اشرف را کشیدم. حمله دست نشاندگان رژیم در عراق به اشرف که ۱۱مجاهد را به شهادت رساندند. در آن تابلو ۱۱شهید به کهکشان شهدا وصل میشدند. همچنین تابلوی ندا حسنی و ندا آقا سلطان را کشیدم که در ابعاد ۲متر در یک متر بودند. ۶ماه روی آنها کار کرده بودم.
علاوه بر اینها طرحهای کوچک بطور مستمر میکشم که برای سایت همبستگی ملی میفرستم. در جریان شهادت مجاهد خلق علی صارمی طرحی کشیدم که در آن یک طناب دار برگردن جبار ستمگر میافتد وقتی طناب دار را برگردن علی صارمی میاندازد. روی این طرح که بر روی سایت گذاشتم هشتصد هزار کلیک شدهاست.»[۱۰]
عالیوندی در سال ۱۳۷۳ به شورای ملی مقاومت ایران پیوست و تا زمان درگذشت در سال ۱۳۹۱ عضو این شورا بود. او در بین سالهای ۱۳۶۲ تا ۱۳۹۱ در وین زندگی و کار میکرد.[۶] وی درباره تعهد در هنر گفتهاست:
«تعهد در هنر را باید از این زاویه نگاه کرد، نه به شکل مبتذلی که مثلاً امروز رژیم آخوندی برای هنرمندان نسخه میپیچد. این یک نوع سانسور و خودسانسوری است. در واقع به نظر من بحث بر سر هنرمند متعهّد است و نه هنر متعهد؛ هنرمندی که زیر بار رژیمهای دیکتاتوری نمیرود. طبعاً مردم انتظار دارند که هنرمندی که سالها حمایت و تشویقش کردهاند به رژیمهایی مثل دیکتاتوری تروریستی خمینی «نه» بگوید؛ دوست دارند که به چنین رژیمی مشروعیت ندهد و اگر توانست تلنگری هم به آن بزند. هنرمندی که انگیزه اش را از مردم میگیرد و از آنها تغذیه میکند، نباید و نمیتواند به مردم پشت کند. وقتی فلان هنرمند از ایران میآید اینجا و دوباره برمی گردد به کشوری که زیر حاکمیت آخوندهاست و میگوید بله من اینجا هستم در کنار «ملت» میخواهد به این رژیم مشروعیت بدهد. در حالی که صدها و هزاران هنرمند ایرانی شرایط سخت غربت و زندگی در تبعید را به ننگ تسلیم و زندگی در حاکمیت آخوندها ترجیح دادهاند.
من سال ۱۳۶۳ از کشور خارج شدم و با آن که بیماری قلبی، سخت آزارم میداد، اما دلگرمی پیوستن به مقاومت، آن هم در چنین غربت جانکاهی، به من انگیزه و توان میداد. طی این سالها کار بسیار سنگین و فشرده یی در زمینهٌ نقاشی داشتهام؛ گاه در روز ۱۲ تا ۱۸ساعت کار میکنم. اگر چه غربت خیلی سخت و ناگوار است، به خصوص برای کسی که کار هنری میکند، اما انگیزه و شوری که از بودن در کنار مقاومت مردم ایران میگیرم، برایم بسیار دلنشین و امیدوارکننده است. همین است که مرا زنده نگه میدارد و به من نیرو میدهد، تا رنج دوری از یار و دیار را تحمّل کنم. طبعاً مجموع این عوامل به طور ناخودآگاه عمیقاً بر آثار من تأثیر میگذارد.»[۱]
«در کنار مقاومت بودن، با جریان روز به پیش تاختن، پشت به بنیادگرایی کردن و نه به جنایتکاران دینفروش گفتن که اقسام دامها را پیش پایمان پهن می کنند و به خصوص وجود رزم آوران دلیر ارتش شرف و آزادی و حمایت از آنها به من روح و زندگی می بخشد».
دو فرزند وی «بهنام» و «شهرام» سالهاست عضو سازمان مجاهدین خلق ایران هستند و علیه جمهوری اسلامی مبارزه میکنند.[۱۱]
درگذشت
وی در اتریش درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد.[۶]
مریم رجوی در پیام تسلیت خود گفت:
«برای یاران شورایی و برای همه حامیان مقاومت ایران، حضور پرشور استاد بهرام عالیوندی در اجلاسیه های شورا ، در همه تظاهرات و تحصنها، درگرما و سرما و در سخت ترین مقاطع کارزار جهانی برای افشاء و محکومیت دیکتاتوری آخوندی و برای حفاظت از مجاهدان اشرفی، پیوسته انگیزاننده و آموزنده بود و خاطره درخشانش هرگز فراموش نخواهد شد.»[۱۲]
بهرام عالیوندی علیرغم مشکلات جسمی در اغلب تظاهراتها و تحصنهای مقاومت ایران شرکت داشت و راز این توانمندی و سرشاری را اینگونه توضیح میدهد:
«همه فرزندانم در شهر اشرف اسطورههای زنده هستند نهخیالی! و ساخته و پرداخته ذهنیاتی که به دروغ برای تقویت روحیه ملی و هیجانات وطنپرستانه کاذب و بیداری در مقابل دشمن ساخته باشند. همه این فرزندان اعتماد و قوت دیگری به زندگی و احساس جوان بودن در من در آغاز هفتاد و هشتسالگیام دادهاند که حالا هم روزانه میتوانم بین ۱۰ تا ۱۲ساعت و گاهی حتی ۱۵ساعت مشغول بازی با خط و رنگ و نقطه و فلس باشم که حتی در ایام بستری در بیمارستان هم مثل اینکه داروی نجاتبخشی برایم باشد باز نقاشی میکنم. در کنار مقاومت بودن، با جریان روز بهپیشتاختن، پشت بهبنیادگراییکردن و نه به جنایتکاران دینفروش گفتن که اقسام دامها را پیش پایمان پهن میکنند و بهخصوص وجود رزمآوران دلیر ارتش شرف و آزادی و حمایت از آنها به من روح و زندگی میبخشد و ایدئال من میباشد و گرچه روزگار با بودن رژیم و دشمنان و نبش قبرکنندگان در کمین، سخت و پر مخاطره است اما مبارزه نیز پرهیجان و شیرین است».[۹]
مزار وی در گورستان مرکزی وین اتریش است.[۱۳]
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ همبستگی ملی - گرامیداشت زنده یاد بهرام عالیوندی، استاد چیرهدست نقشها و رنگها
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ نقاشی که در زمستان آمد و در بهار رفت - بیوگرافی استاد بهرام عالیوندی
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ فصلنامه هنر شماره 4 پاییز ۱۳۶۲ - پای صحبت بهرام عالیوندی نقاش معاصر
- ↑ پای صحبت بهرام عالیوندی نقاش معاصر - یادبودهایی در پس غبار
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ بنیاد توس - نقاشان ایرانی
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ ۶٫۴ برای شما - تقویم تاریخ ۱ خرداد ماه ۱۳۹۶
- ↑ ایران آزاد - اور سور اواز: نمایشگاه آثار استاد عالیوندی: جلوه و جاذبه های هنر
- ↑ نقاشی که در زمستان آمد و در بهار رفت - سبک هنری
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ سازمان مجاهدین خلق ایران - سالگرد درگذشت استاد بهرام عالیوندی، هنرمند مقاومت و از پیشکسوتان نقاشی مدرن ایران
- ↑ گلچین - گفتگو با استاد بهرام عالیوندی
- ↑ بگو نه - به یاد استاد و هنرمند گرانقدر و متعهد ، عضو شورای ملی مقاومت ایران،استاد بهرام عالیوندی
- ↑ هنر مقاومت - پیام تسلیت خانم مریم رجوی به مناسبت درگذشت استاد بهرام عالیوندی
- ↑ وطنم ایران - [۱]سالگرد استاد بهرام عالیوندی در سومین سالگرد رحلتشان در گورستان مرکزی وین اتریش